خلا صه قسمت چهل و نهم ( 49 ) افسانه جومونگ

وقتی که جومانگ سرش به حمله به جای دیگه ، گرمه موپالمو و موسانگ و اویی و ماری برای حمله به بویو نقشه میکشن، موسانگ گیر میده که منم میخوام بیام که ماری و اویی بهش میگن اونجا بچه بازی نیست که ! مما میخوایم بهترین افرادمونو ببریم تو همین جا باش از مهد کودکت غیبت نکن!

 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......
ادامه نوشته

خلا صه قسمت چهل و هشتم ( 48 ) افسانه جومونگ

خب یادتونه که جومانگ حسابی جو زده شده بود که باید برو بچ مهاجرین توی راه رو که دارن از سمت بویو به هان میرن نجات بده
 
باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......
ادامه نوشته

خلاصه قسمت چهل و هفتم ( 47 ) افسانه جومونگ

نارو، مسئول گشت دادن تو منطقه و پیدا کردن مخفی گاه ارتش دامول میشه، ولی چیزی پیدا نمیکنه و خیال دائه سو و ارتششون رو جمع میکنه که اونااینجا نیستن، اونا هم همین نزدیکی ها اردو میزنن و در عوض ارتش دامول مرتب کار میکنه تا سلاح درست کنه، همون شب ارتش دامول به دائه سو حمله ور میشه و اگه خدا بخواد دائه سو زخمی میشه، دائه سو که میبینه خیلی  اوضاع خرابه دستور عقب نشینی میده و برمیکردن اردوگاهشون



باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

ادامه نوشته

خلا صه قسمت چهل و ششم ( 46 ) افسانه جومونگ

جومانگ با همه پناهنده هایی که نجات داده تو ی منطقه اکتشافی خودشون ، تمرین نظامی میکنه و اماده جنگ با یه قبیله تو همون نزدیکی میشن


باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

ادامه نوشته

خلاصه قسمت چهل و پنجم ( 45 ) سریال افسانه جومونگ

جومانگ تمام دار و دسته رو برمیداره تا به سمت مثلا چانگ ان حرکت کنن ، پناهنده ها و نگهبانها بی خبر راه می افتن..محافظ شاه بهش خبر میده که جومانگ به سلامت راه افتاده و یوهوا و شاه یه نفس راحتی میکشن، تازه ماه عسل داره بهشون خوش میگذره!!


 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

ادامه نوشته

خلاصه قسمت چهل و چهارم ( 44 ) سریال افسانه جومونگ

اغاز دلشوره ها وبدبختی ها...


 

سردار تنهای ما ،تازه به فکر افتاده شری رو که به پا کرده چطوری جبران کنه وچطور این اب ریخته رو جمع کنه که بهش خبر میدن یکی از پناهنده ها که توی جنگ باهاشون بوده موقع فرار زخمی شده


 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

ادامه نوشته

خلاصه قسمت چهل و سوم ( 43 ) سریال افسانه جومونگ

یادتونه که دائه سو خالی میبست که واست یه عروسی جانانه میگیرم....

 

 
 
باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......
ادامه نوشته

خلاصه قسمت چهل و دوم ( 42 ) سریال افسانه جومونگ

دست گلی که گل پسر به اب داده بود که یادتونه؟ حالا بقیه ماجرا...
شمشیر روی گلوی یونگ پو هست و حاضر نیست که اعتراف کنه تا اینکه دوچی میگه شاهزاده ما رو مجبور کرد وما چاره ای نداشتیم
 
 
باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......
 
ادامه نوشته

خلاصه قسمت چهل و یکم ( 41 ) سریال افسانه جومونگ

 بحث وجنگ وجدل بین موپالمو و بقیه سه تا تفنگندار بر سر قربانی شدن جومانگ داغه و موپالمو به این راحتی ها نمیتنه قبول کنه که جومانگ به عنوان گروگان به هان تسلیم بشه

 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......
ادامه نوشته

خلاصه قسمت چهلم ( 40 ) سریال افسانه جومونگ

موپالمو و موسانگ توی تاریکی زندان نشستن و از اونجایی که موسانگ خیلی اهل مسامحه است میگه فکر خودت نیستی فکر زن من باش خب این شمشیر رو بساز تا ولمون کنن بریم پی کارزندگیمون


 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......
ادامه نوشته