شاه بعد از دیدن سر فرستاده ا ش به ساچولدو ،دو میبنده که میکشمشون و پدرشون رو در میارم که صدای همه وزیر ها از جمله برادر ملکه در میاد ، شاه میگه تو مگه از خداتنبود هک این اتفاقبیفته؟ پس حرف نزن ، علرغم مخالفت همه شاه کوتاه نمیاد...

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......