یک شعر از مرتضی آخرتی
ایجاز شاعرانه ی چشم تو تاکنون ما را کشانده است به اعجازی از جنون
هر روز در هوای تو پرواز می کنیم هر روز می شویم چو خورشید سرنگون
تا آستین به قصد تو بالا زدیم ، شد شمشیر های تشنه به خون از کمر برون
باید امید هرچه فرج را به گور برد بیهوده می بری دل ما را ستون ستون
این شعر ، هم ردیف غزل های چشم توست زخمی نزن که قافیه افتد به خاک خون
مرتضی آخرتی
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۷ ساعت 1:30 توسط Javad
|