رسيده ام به غريبي كه رخ نداده هنوز         و اتفاق عجيبي كه رخ نداده هنوز


و جرم تازه ي از پيش متهم شده ام           گناه گندم و سيبي كه رخ نداده هنوز


ميان چشم من و تو كسي لگد كوبيد         به عشق، حس نجيبي كه رخ نداده هنوز


هنوز منتظرم من اگر چه مي افتد              دلم به دام فريبي كه رخ نداده هنوز


به احتمال قوي مرگ در كمين من است      و خواب هاي مهيبي كه رخ نداده هنوز


و باز دست پر از خالي ام حجوم آورد          به سمت«امّ يُجيبي» كه رخ نداده هنوز


دوباره از پس اين روزهاي در به دري           چه مانده است نصيبي كه رخ نداده هنوز؟

 

 

يوسف ابوعلي نژاد