گزارش تحليلي
اوباما و تغييرات ؛ رؤيا يا واقعيت
 
سه شنبه 13 اسفند 1387 / Mar 03 2009
 

اوباما با آگاهي از موج ايجاد شده در آمريكا و به ستوه آمدن مردم اين كشور از سياستهاي داخلي و خارجي جاري دولت كشورشان باشعار تغيير توانست بر موج ايجاد شده در آمريكا سوار شود؛ اما آيا در عمل به وعده خود موفق خواهد بود؟


 

اشاره:
"باراك حسين اوباما " اول بهمن 1387 رياست جمهوري ايالات متحده آمريكا را در دست گرفت. او پس از طي مراحلي طولاني اين پست را از جرج بوش تحويل گرفت.
رقابتهاي انتخابات رياست جمهوري آمريكا از سال 2007 آغاز شد و در سال گذشته ميلادي به اوج خود رسيد رقابتي كه به دليل دارا بودن قوانين خاص ، همچون رقابتهاي درون حزبي و الكتورال كالج گاه بسيار طولاني بوده و انرژي زيادي را از نامزدهاي انتخاباتي و همينطور از مردم آمريكا تلف مي كند.
اوباما براي رسيدن به اين پست ابتدا رقيب سرسخت هم حزبي خود يعني "هيلاري كلينتون " بانوي اول سابق آمريكا را از پيش رو برداشت و بعد به مصاف "جان مك كين " يكي ازكهنه سربازان آمريكايي رفت و توانست در انتخابات 4 نوامبر 2008 به پيروزي برسد.
بدون شك يكي ازمهمترين عوامل تاثيرگذار در پيروزي باراك اوباما در رقابتهاي طولاني مدت رياست جمهوري آمريكا انتخاب شعار "تغيير "(CHANGE) از سوي او بود.
اوباما با آگاهي از موج ايجاد شده در آمريكا و به ستوه آمدن مردم اين كشور از سياستهاي داخلي و خارجي جاري دولت كشورشان باشعار تغيير توانست بر موج ايجاد شده در آمريكا سوار شود؛ اما آيا در عمل به وعده خود موفق خواهد بود؟
اوباما در انجام مسئوليت خود با چالشهايي روبرو است و مي توان گفت او در يكي از بحراني ترين زمانها و برهه ها هدايت سكان مسئوليت ابرقدرتي را بر عهده مي گيرد. زماني كه وي مي گويد بحران اقتصادي در آمريكا عميق تر از آن چيزي است كه او تصور آن را مي كرد در واقع اين اظهارات حكايت از آن دارد كه او بر آن است تا كمي در وعده هاي داده شده تعديل ايجاد كند.
اما آنچه كه مهم است او بايد رئيس جمهوري براي دو دوره باشد. براي اين منظور او نمي تواند وعده هايي را كه داده ناديده بگيرد لذا مسئله و شعار تغيير چيزي نيست كه به راحتي بتوان از كنار آن گذشت.
حال پرسشي كه مطرح مي شود اين است كه وي چگونه تغييرات وعده داده شده را عملي خواهد كرد و اينكه آيا در اين راه چالش هايي كه فراروي او خواهد بود به وي اين اجازه را خواهد داد يا خير.
پس اوباما بايد تغييراتي ايجاد كند، اما ماهيت اين تغييرات چه مي تواند باشد؟
وسعت اين تغييرات تا چه ميزان است؟
چالش هاي پيش روي اين تغييرات چيست؟
اين ‌گزارش بر آن است تا به اين سه پرسش درحد مقدورات پاسخ بگويد.

فصل اول
تمام مردان كابينه اوباما :
سرانجام اوباما در ماه ژانويه قدرت را به دست گرفت و تيم او كه متشكل از سياستمداراني مجرب بود در مقابل چشمان ميليونها بيننده تلويزيوني خود را نشان دادند. اما اين مردان و ياران چه كساني هستند؟ چه مراحلي را براي رسيدن به اين مرحله طي كرده اند؟
فهرست:
"باراك حسين اوباما " رئيس جمهور، "جوزف بايدن " معاون رئيس جمهور، "هيلاري كلينتون " وزير امور خارجه ، "تيموتي اف. گيسنر " وزير خزانه داري، "رابرت گيتس " وزير دفاع، "اريك اچ.هولدر " وزير دادگستري، "كنس ال. سالزار " وزير كشور، "توماس جي. ويلساك " وزير كشاورزي، "هيلدا ال.سوليس " وزير كار، "جاد گرگ " وزير بازرگاني ، وزير بهداشت و و خدمات انساني : هنوز تعيين نشده( نكته : البته باراك اوباما شخص "تام داشل " از سناتورهاي سابق حزب دموكرات براي اين پست نامزد شده بود اما با مشخص شدن فساد مالي وي به اتهام فرار از ماليات، در تاريخ 4 فوريه ( ( 16 بهمن ) از اين نامزدي انصراف داد.) ، "ريموند ال. لاهود " وزير حمل و نقل ، "استيو چو " وزير انرژي ، "شون دونووانا " وزير مسكن و توسعه شهري، "آرن دانكن " وزير آموزش، "اريك كي.شينسكي " وزير امور كهنه سربازان، "ژانت اي.ناپوليتانو "وزير امنيت ملي، "كريستينا رومر " رئيس شوراي مشاوران اقتصادي ، "ليزا پي. جكسون " رئيس آژانس حفاظت از محيط زيست آمريكا، "پيتر اورسزاگ " رئيس دفتر مديريت و بودجه، "رونالد كرك " وزير بازرگاني (سنا هنوز وي را براي اين پست تائيد نكرده است.)، "سوزان رايس " نماينده آمريكا در سازمان ملل متحد (در تاريخ 4 فوريه خبرهايي درباره انتخاب سوزان رايس به عنوان مسئول مذاكره با ايران در دولت آمريكا منتشر شد.) ، "رام ال. امانوئل " رئيس كاركنان كاخ سفيد، "جرج ميچل " فرستاده ويژه باراك اوباما به خاورميانه ، "ريچارد هالبروك " نماينده ويژه آمريكا در امور افغانستان و پاكستان.


بيوگرافي كابينه آمريكا
"باراك حسين اوباما " رئيس جمهور:

باراك حسين اوباما، ي اوت 1961 در ايالت هاوايي از پدري كنيايي و سياهپوست و مادري سفيدپوست اهل ويچيتا ايالت كانزاس متولد شد، اما زماني گذشت و بالاخره اين ازدواج منجر به جدايي شد. وقتي كه باراك شش ساله بود، مادرش با مردي اندونزيايي ازدواج كرد و خانواده وي راهي جاكارتا شدند.
بعدها باراك اوباما براي تحصيل بيشتر و زندگي با پدربزرگ و مادربزرگش به هاوايي بازگشت.وي در يييي، ليسانس علوم سياسي با گرايش روابط بين‌الملل را از دانشگاه كلمبيا گرفت و پس از آن به شيكاگو نقل مكان كرد. در سال يييي پس از چند سال كار در شيكاگو وارد دانشكده حقوق دانشگاه هاروارد شد. اوباما خيلي زود دكتراي حقوق خود را از دانشگاه هاروارد با كسب درجه ممتاز دريافت كرد. وي پس از هاروارد به شيكاگو بازگشت و به عنوان يك وكيل حقوق مدني مشغول فعاليت و عضو هيأت علمي دانشكده حقوق دانشگاه شيكاگو شد.اوباما در ژانويه يييي به عنوان پنجمين آفريقايي تبار به سنا راه پيدا كرد.
اوباما در فوريه سال يييي در ايالت ايلينوي در يك سخنراني اعلام كرد نامزد انتخابات رياست جمهوري سال يييي خواهد شد و بالاخره توانست در انتخابات بر مك كين جمهوريخواه پيروز شود.
"جوزف بايدن "معاون رئيس جمهور :

جوزف بايدن در 20 نوامبر 1942 در اسكرانتون پنسيلوانيا در يك خانواده كاتوليك كه اصالتي اتريشي داشت به دنبا آمد و تحصيلات خود را از آكادمي ارچمر در كلي مونت آغاز و در سال 1961 دوره دبيرستان را به پايان رساند و به دانشگاه دلور رفت و دكتري خود را در رشته حقوق از دانشكده حقوق دانشگاه سيراكاس دريافت كرد . او از 3 ژانويه سال 1973 از ايالت دلور وارد سنا شد و 15 ژانويه 2009 براي رسيدن به پست معاونت رياست جمهوري مجبور شد از سنا استعفا دهد.

او از 4 ژانويه 2007 تا 3 ژانويه 2007 به عنوان رئيس كميته امور خارجه سنا در كپيتال هيل حضور داشت. او جايگزين ريچارد لوگار در كميته امور خارجه سنا شده بود. بايدن همچنين رئيس كميته قضايي سنا
بود و اين پست را از 6 ژانويه 1987 تحويل گرفته و تا 3 ژانويه 2009 آنرا در دست داشت. او همچنين رئيس انجمن كنترل بين المللي مواد مخدر نيز بود.
"هيلاري كلينتون " وزير امور خارجه:

هيلاري كلينتون در 26 اكتبر 1947 در شيكاگو به دنيا آمد و پس از پايان تحصيلات متوسطه وارد دانشگاه ولسي شد و تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي آغاز كرد. نكته جالب آنكه او در اولين سال حضور خود در اين دانشگاه به عنوان رئيس جمهوريخواهان جوان اين دانشگاه انتخاب شد و در سال 1969 ليسانس خود در رشته علوم سياسي را اخذ كرد. سپس وارد دانشكاه " يل " شد و در رشته حقوق تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1971 با بيل كلينتون رئيس جمهور اسبق آمريكا كه وي نيز از دانشجويان حقوق همين دانشگاه بود آشنا شد ونهايتاً ازدواج كرد. او از سال 2001 تا 2009 به عنوان سناتور نيويورك در سنا حضور داشت و در سال 2009 به عنوان شصت و هفتمين وزير امور خارجه آمريكا تعيين شد.
- "تيموتي اف.گيسنر " وزير خزانه داري:

تيموتي فرانس گيسنر در 18 آگوست 1961 در بروكلين نيويورك متولد شد و اغلب دوران كودكي خود را در خارج از آمريكا و كشورهايي چون هند، زيمبابوه و تايلند گذارند. او داراي مدرك فوق ليسانس اقتصاد بين الملل از دانشگاه جان هاپكينز است. او هم اكنون هفتاد و پنجمين وزير خزانه داري آمريكا محسوب مي شود و مواضع منفي اونسبت به ايران آشكار است.


"رابرت گيتس " وزير دفاع:

رابرت گيتس در 25 سپتامبر 1943 در ويچيتاي كانزاس متولد شد. او ليسانس خود را از دانشكده ويليام و مري در رشته تاريخ گرفت، در سال 1966 موفق به اخذ فوق ليسانس رشته حقوق از داشنگاه اينديانا و در سال 1974 موفق به اخذ مدرك دكتري در رشته تاريخ روسيه و اتحاد جماهير از دانشگاه جرج واشنگتن شد. او از سال 1966 به عضويت سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) در آمد و در سال 1974 اين سازمان را به منظور حضور در شوراي امنيت ملي آمريكا ترك كرد اما در سال 1979 مجددا به سيا بازگشت و در سال 1987 رئيس سيا شد. او زماني نيز قصد نامزدي در رقابتهاي رياست جمهوري را داشت اما بعد از آنكه فهميد سنا نامزدي او را به دليل ارتباط با رسوايي ايران-كونترا تائيد نمي كند از اين تصميم صرف نظر كرد. وي مجددا در سال 1991 از سوي جرج بوش پدر نامزد احراز پست رياست سيا شد. او از دسامبر سال 2006 عهده دار پست وزارت دفاع آمريكاست.
"اريك هولدر "وزير دادگستري:

هولدر در 21 ژانويه 1951 در برونكس نيويورك به دنيا آمد و پس از اتمام دوره متوسطه وارد دانشگاه كلمبيا شد و در سال 1973 موفق به دريافت مدرك ليسانس تاريخ آمريكا شد. و سپس تحصيلات خود را در رشته حقوق همين داشنگاه ادامه داد به عنوان كارشناس حقوق در سال 1976 فارغ التحصيل شد. او در سال 1997 از سوي بيل كلينتون به عنوان معاون دادستان كل آمريكا نامزذ شد و چند ماه بعد از سوس سنا تائيد شد. او هم اكنون هشتاد و دومين دادستان كل و يا وزير دادگستري آمريكا محسوب مي شود.

كنس ال. سالزار :
كنس سالزار در 2 مارس 1955 در كلورادو متولد شد و از 3 ژانويه 2005 تا 20 ژانويه 2009 به عنوان سناتور كلرادو در سنا حضور داشت. او از ژانويه 1999 تا ژانويه 2005 به عنوان دادستان كل كلرادو مشغول به كار بود.
توماس جي. ويلساك:

در 12 دسامبر 1950 در پيتزبورگ پنسيلوانيا متولد شد . او از 15 ژانويه 1999 تا 12 ژانويه 2007 فرماندار آيووا بود. او در نوامبر 2006 تصميم خود براي شركت در رقابتهاي رياست جمهوري به عنوان نامزد حزب دموكرات اعلام كرد اما در آگوست 2008 تبديل به يكي از حاميان باراك اوباما شد.

هيلدا ال.سوليس:
سوليس در 20 اكتبر 1957 از خانواده‌اي مهاجر در لس آنجلس به دنيا آمد و پس از پشت سر گذاشتن دوران متوسطه وارد دانشگاه پلي تكنيك كاليفرنيا شد و در سال 1979 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته علوم سياسي از اين دانشگاه شد. و در سال 1981 مدرك فوق ليسانس خود را از دانشگاه كاليفرنياي جنوبي دريافت كرد. پس از اتمام دانشگاه او در كابينه كاتر مسئول امور "هيسپانيك " شد. و در كابينه دونالد ريگان نيز به عنوان تحليگر در اداره مديريت و برنامه ريزي آمريكا مشغول به كار شد. او از سال 2001 و به عنوان يك نماينده دموكرات وارد مجلس نمايندگان آمريكا شد.

- "جاد گرگ " وزير بازرگاني :
او از سوي اوباما نامزد وزير بازرگاني آمريكا شده است. جاد در 14 فوريه 1947 در نيوهمپشاير متولد شد. او پس از پشت سر گذاشتن دوره دبيرستان وارد دانشگاه كلمبيا شد و در سال 1969 ليسانس خود را از اين دانشگاه گرفت و بعد موفق در سال 1972 از داشنكده حقوق بوستون موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس شد. او يكي از جمهوريخواهان حاضر در كابينه اوباماي دموكرات محسوب مي شود.
اولين مسئوليت جاد حضور در شوراي اجرايي نيوهمپشاير بود واز سال 1978 تا1980 در اين شورا مشغول بود. و در اين سال به عنوان نماينده وارد مجلس نمايندگان آمريكا شد و در سال هاي 1982، 84 و 1986 بار ديگر عنوان نمياندگاني مجلس نمايندگان را به دست آورد. و از سال 1993 وارد سناي آمريكا شد. او در سال 2005 به عنوان رئيس كميته بودجه سنا تعيين شد. و در سال جاري توسط اوباما براي پست وزارت بازرگاني نامزد شد اما هنوز قطعي نشده است.


"استيون چو " وزير انرژي:
چو در 28 فوريه 1948 در سنت لوئيس ميسوري به دنيا آمد. او در سال 1977 برنده نوبل فيزيك شد. او پيش از اين استاد فيزيك، بيولوژي سلولي و مولكولي در دانشگاه كاليفرنيا و بركلي بود. در سال 1970 مدرك ليسانس خود را از دانشگاه روچستر و مدرك دكترايش را از دانشگاه كاليفرنيا اخذ كرد. او هم اكنون دوازدهمين وزير انرژي آمريكا محسوب مي شود.

"ريموند ال. لحود " وزير حمل و نقل:
لحود در 6 دسامبر 1945 در پئوريايي ايلنويز به دنيا آمد. لاهود اصليتي عربي دارد و اجداد او بخشي اردني و بخشي لبناني بوده اند. او دانش آموخته دانشگاه برادلي ايلنويز است. او از سال 1995 تا 3 ژانويه 2009 به عنوان نماينده‌اي جمهوريخواه در مجلس نمايندگان حضور داشت. و از 22 ژانويه 2009 به عنوان وزير حمل و نقل آمريكا منصوب شد.
"شون داناوان " وزير مسكن و توسعه‌شهري:


- "آرنه دانكن " وزير آموزش:
دانكن در 6 نوامبر 1964 در شيكاگو به دنيا آمد. او در سال 1987 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته جامعه شناسي از دانشگاه هاروارد شد. او سابقه اجرايي چنداني نداشته و پيش از رسيدن به اين سمت در دانشكده شيكاگو مشغول به فعاليت بود.
"اريك كي.شينسكي " وزير امور كهنه سربازان :

شينسكي در 28 نوامبر 1942 از يك خانواده آمريكايي- ژاپني در هاوايي به دنيا آمد. پس از اتمام دبيرستان به آكادمي ارتش آمريكا در دانشگاه دوك رفت و در سال 1965 با مدرك ليسانس و با درجه ستوان دومي از آن فارغ التحصيل شد. و سپس از همين دانشگاه مدرك فوق ليسانس گرفت. او بعدها به عنوان رئيس دانشكده ملي جنگ و همچنين رياست دانشكده فرماندهي و ستاد مشترك ارتش آمريكا منصوب شد. و در 22 ژوئن 1999 به رياست ستاد ارتش آمريكا رسيد. شنسكي نخستين آمريكايي-ژاپني است كه در تاريخ آمريكا به اين سمت رسيده است. او بعدها با دونالد رامسفلد وزير دفاع وقت آمريكا دچار مشكل شد. و در 21 ژانويه 2009 از سوي باراك ابواما به عنوان وزير امور كهنه سربازان معرفي شد.

"ژانت اي.ناپوليتانو " وزير امنيت ملي:
ژانت در 29 نوامبر 1957 در نيويورك به دنيا آمد. و پس از دوره دبيرستان به ترتيب از دانشگاه سانتا كارلاي كاليفرنيا و دانشكده حقوق دانشگاه ويرجينيا فارغ التحصيل شد. او در سال 1993 از سوي بيل كلينتون به عنوان وكيل ايالات متحده براي ناحيه آريزونا انتخاب و در سال 1988 به عنوان دادستان كل آريزونا تعيين شد. در انتخابات سال 2002 توانست به عنوان فرماندار آريزونا انتخاب شود و در سال 2006 بار ديگر توانست به اين سمت برسد. در 21 ژانويه 2009 نامزد پست وزارت امنيت ملي آمريكا شد.
"ليزا پي. جكسون " رئيس آژانس حفاظت از محيط زيست آمريكا:

جكسون در 8 فوريه 1962 در فيلادلفيا متولد شد. او فوق ليسانش را در رشته مهندسي شيمي از دانشگاه پرينستون اخذ كرد. و در سال 1986 وارد آژانس حفاظت از محيط زيست آمريكا شد. و در سال 2002 وارد اداره حفاظت از محيط زيست نيوجرسي شد. در سال 2009 از سوي باراك اوباما به عنوان نامزد رياست آژانس حفاظت از محيط زيست آمريكا معرفي شد.

"كريستينا رومر " رئيس شوراي مشاوران اقتصادي:
او استاد دانشگاه بركلي در رشته اقتصاد است. ليسانس خود را در سال 1977 از دانشكده ويليام و مري اخذ كرد و دكتري خود را در سال 1985از موسسه فناوري ماساچوست اخذ كرد.

"پيتر اورسزاگ " رئيس دفتر مديريت و بودجه:
او در 16 دسامبر 1968 در بوستون به دنيا آمد. در سال 1991 ليسانس خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه پرينستون اخذ كرد. و در سال 1997 دكتري خود را در همين رشته از دانشگاه اقتصاد لندن دريافت كرد. او در موسسه تحقيقاتي بروكينز بوده و از ژانويه 2007 تا نوامبر 2008 به عنوان رئيس اداره بودجه كنگره مشغول به كار بود. او هم اكنون سي و هشتمين رئيس دفتر مديريت و بودجه آمريكاست.
"رونالد كرك " نماينده امور بازرگاني آمريكا:

او در 27 ژانويه 1954 در تگزاس به دنيا آمد. از ژوئن 1955 تا 20 فوريه 2002 شهردار دالاس بود. او مدرك كارشناسي خود در رشته حقوق را از دانشكده حقوق دانشگاه تگزاس دريافت كرده است.


- "سوزان اليزابت رايس " نماينده آمريكا در سازمان ملل متحد:
سوزان رايس در 17 نوامبر 1964 در واشنگتن به دنيا آمد. در سال 1986 ليسانس خود را در رشته تاريخ از دانشگاه استنفورد دريافت و در سال 1990 دكتري خود را از نيو كالج آكسفورد اخذ كرد. او از مشاوران سياست خارجي آمريكا و از اعضاي شوراي امنيت ملي آمريكا بوده و در دور دوم رياست جمهوري بيل كلينتون به عنوان معاون وزير امور خارجه آمريكا در امور آفريقا مشغول به كار بود. وي سومين نماينده زن آمريكا در سازمان ملل محسوب مي شود.

"رام ال. امانوئل " رئيس كاركنان كاخ سفيد:
امانوئل در 29 نوامبر 1959 در شيكاگو به دنيا آمد. او از يهوديان متعصب حاضر در كابينه اوباما بوده و از سال 2003 تا 2009 به عنوان يكي از نمايندگان جمهوريخواه در مجلس نمايندگان آمريكا حاضر بود. مواضع ضد ايراني اومشهور است.

"جرج ميچل " فرستاده ويژه باراك اوباما به خاورميانه:
او در 20 آگوست 1933 در واتر ويل متولد شد. از سال 1979 تا 1980 به عنوان قاضي در ناحيه مين مشغول بود. از سال 1995 تا 2000 و با انتخاب بيل كلينتون نماينده آمريكا در ايرلند شمالي بود. از سال 1987 تا 1988 نايب رئيس
موقت سنا شد و از ژانويه 1989 تا 1995 رهبري اكثريت سنا را در دست داشت. وي در ژانويه 2009 از سوي اوباما به عنوان نماينده آمريكا در امورخاورميانه منصوب شد.

"ريچارد هالبروك " نماينده ويژه آمريكا در امور افغانستان و پاكستان:
ريچارد هولبروك در سال 1993 سفير آمريكا در آلمان بود. وي در 1995 مؤسس توافق صلح بين جناحهاي درگير در بوسني (قرارداد ديتون) بود. هولبروك از سال 1990 تا 2001 نماينده آمريكا در سازمان ملل ‌متحد و در 2004 مشاور "جان كري " نامزد دموكراتها در انتخابات رياست جمهوري آمريكا بود.

فصل دوم
چالشهاي داخلي پيش روي اوباما
به سبب مشكلاتي كه در دوران بوش براي آمريكا پديد آمد بسياري اين مشكلات را به سبب سياست برون محوري وي مي دانستند. شهروندان آمريكايي اصولاً شهرونداني هستند كه مسائل داخلي و اقتصادي خود را در اولويت قرار مي دهند به همين دليل چالش هاي داخلي دولت اوباما بيش از چالش هايي خواهد بود كه دوره پيش از وي وجود داشت.

2-1.اقتصاد رو به زوال آمريكا:
اقتصاد را مي توان محرك و اساس سياست خارجي هر كشوري بر شمرد. اين توان و ظرفيت اقتصادي است كه به هر كشوري اجازه آن را مي دهد تا بتواند برنامه هاي خود را در بعد خارجي و گلوبال پياده كند.
اقتصاد آمريكا كه قدرت خود را پس از جنگ جهاني دوم به رخ جهانيان كشيد در واقع بزرگترين قدرت اقتصادي در جهان به شمار مي رود. ديپلمات ها در واشنگتن از 6 دهه پيش تاكنون به يمن توان اين اقتصاد توانسته اند سياست هاي خود را در جهان اعمال كنند، اما بحران اخير اقتصادي كمي اين معادله را دچار مشكلات كرده و در صورتيكه اين اقتصاد عظيم نتواند از آن سر بيرون آورد مي تواند معالات قدرت را در جهان به كلي تغيير دهد.
بسياري بحران اقتصادي اخير را كه آمريكا خاستگاه آن بوده ناشي از عملكرد دولتمردان اين كشور مي دانند اما بر خي ديگر آن را ناشي از ضعف هاي سيستم سرمايه داري مي دانند كه سرانجام بايد زخمي دهد.
به هر حال اين بحران ناشي از هر چه كه باشد قطعاً در سياست هاي داخلي و به ويژه در عملگرد خارجي آمريكا تاثير خواهد گذاشت و سردمداران واشنگتن ديگر از اين به بعد قادر به مانوردهي در عرصه هاي بين الملي به شيوه اي كه پيشتر بودند نخواهند بود.
لذا بحران اقتصادي مهمترين مسئله داخلي اوباما خواهد بود. اقتصاد آمريكا اكنون به گونه اي بيمار شده كه هر روز يكي از شركتهاي مهم آن اعلام ورشكستگي كرده و يا براي فرار از ورشكستگي اقدام به اخراج بخش قابل توجهي از كاركنان خود مي كند.
همين امر موجب بروز چالش ديگري به نام افزايش نرخ بيكاري در آمريكا مي شود كه پيامدهاي بسيار زيادي را براي دولت نوپاي اوباما ايجاد مي‌كند. بحران اقتصادي سبب خواهد شد تا اولويت ها در سياست دولت كه در زمان بوش مربوط به مسائل بين المللي بود به مسائل داخلي داده شود و اين امر مي‌تواند در وضعيت خوش بينانه ماجراجويي هاي آمريكا را در عرصه هاي بين المللي كاهش داده و در وضعيت بدبينانه نيز مي تواند از توان اين كشور به عنوان يكي از پاسداران امنيت جهاني، بگونه اي كه در جنگ بالكان ديده شد، بكاهد.


2-2. امنيت ملي :
امنيت از جمله مقوله هاي بسيار مهم و مؤلفه هاي اساسي براي ارزيابي توان يك بازيگر به‌شمار مي رود.
مسئله امنيت ملي براي آمريكا نيز مانند تمامي كشورهاي جهان از اهميت بسيار برخوردار است. اين مسئله پس از حملات تروريستي يازده سپتامبر براي هر شهروند آمريكايي معنا و مفهومي جديد و بسيار اساسي به خود گرفت.
حملات يازده سپتامبر را مي توان نقطه عطفي در تاريخ ايالات متحده بر شمرد. تا پيش از اين رويداد هر مقامي در آمريكا زمانيكه از مقوله امنيت سخن مي گفت به گذشته اي بسيار دور يعني حمله ژاپن به بندر "پرل هاربر " در زمان جنگ جهاني دوم باز مي گشت. مشكلي كه در اين باره وجود داشت اين بود كه نسل جديد آمريكايي هيچ ذهنيتي از آن واقعه نداشت لذا در ذهنيت جوانان و نسل جديد آمريكايي به سبب دوري اين سرزمين از مناقشات جهاني تهديد و ارعاب به شيوه اي كه امروزه وجود دارد تعريف نشده بود.
اما وقوع حملات يازده سپتامبر كه ابعاد آن به مراتب از پرل هاربر بزرگتر و بيشتر بود سبب گرديد تا آمريكائيها باز تعريفي جديد از امنيت را در ذهن خود ارائه كنند.
اما اين مسئله سبب گرديد تا مقامات اين كشور بويژه دولت جرج بوش با آگاهي از آن سوء استفاده كرده و با اتكا به مسئله امنيت ملي اهداف خود را به نتيجه برسانند كه بهترين نمونه از اين موارد جاسوسي از شهروندان و حتي مقامات آمريكايي، شنود مكالمات و حتي بازبيني نامه هاي خطي و الكترونيكي آنها و استفاده از شيوه هاي دردناك شكنجه از مواردي بود كه با اتكا به مسئله امنيت ملي براي دولت بوش محقق شد.
حال كه اوباما كار خود را در كاخ سفيد آغاز كرده مسئول مستقيم حفظ امنيت ملي آمريكا مي شود كشوري كه امروزه از اين مقوله ذهنيتي متفاوت از دوران اول بوش دارند و اوباما به عنوان يك دموكرات هم بايد بر اصول حزبي مربوط به احترام به آزادي هاي شهروندي و مدني احترام بگذارد و هم اينكه بتواند قدرت و صلابت حزب خود را به عنوان يك حزب دوران بحران به معرض نمايش بگذارد.


فصل سوم
چالش هاي خارجي دولت اوباما
گرچه چالش هاي خارجي براي يك شهروند آمريكايي يك موضوع ثانوي و فرعي تلقي مي شود اما براي شهروندان ديگر كشورها به سبب تاثير و گستره تغييرات در آمريكا بر روي ديگر كشورها، اين چالش ها و مسائل از اهميت بسزايي برخوردارند.
تغييرات در ايالات متحده چه به‌صورت شكلي و چه به‌صورت محتوايي تاثيرات عميقي بر ديگر مناطق مي گذارد. به ويژه در مناطقي كه منافع ملي آمريكا و مرزهاي امنيتي اين كشور مرتب دچار اصطكاك است وضعيت تا حدود زيادي بغرنج‌تر است.
روند صلح خاورميانه يا جنگ اسرائيلي و فلسطيني،عراق، افغانستان، شبه جزيره كره و روسيه از مسائل بسيار مهمي است كه تمامي رؤساي جمهوري آمريكا بيشتر انرژي خود را در حوزه هاي خارجي بر آن صرف مي كنند به همين منظور باراك اوباما نيز به سبب وعده هاي خود درحوزه‌هاي خارجي از اين امر مسثتني نيست و چالش هايي را دراين حوزه ها خواهد داشت كه اين امر مي تواند تحقق اين وعده ها را با موانعي بسياررو برو سازد.

3-1.مسئله خاورميانه
مسئله خاورميانه يا به عبارت دقيق تر روند سازش، بدون شك بيشترين توان دستگاه سياست خارجي اوباما را به خود اختصاص مي دهد. آمريكا به دليل منافعي كه در منطقه داشته و به دليل همراهي بيش از حد با رژيم صهيونيستي به شدت به دنبال سازش ميان طرفهاي درگير است، اما بحران اخير در غزه و كشتار مردم بي گناه غزه به دست صهيونيستها در جنايات 22 روزه آنها عاملي شد تا ترديدهايي جدي را درباره كارآيي دولت اوباما براي آوردن صلح در منطقه و ايجاد تغيير در سياستهاي آمريكا در خاورميانه بوجود آورد.
لذا با عنايت به اين روند مسئله فلسطين و مناقشه 60 ساله آنها با ر‍‍ژيم صهيونيستي يكي ديگر از چالش هاي فرا روي اوباما و دولت جديد آمريكاست.
سؤالي كه در ابتدا مطرح مي شود اين است كه آيا چهل و چهارمين رئيس جمهور آمريكا خواهد توانست به مناقشه فلسطين و اسرائيل پايان بخشد و در خاورميانه صلح پايدار و عادلانه برقرار كند؟
اگر اين نكته را در نظر داشته باشيم كه سياست آمريكا در قبال اسرائيل سياستي قائم به شخص نيست و رابطه اين دو با هم رابطه استراتژيك و به تعبير بهتر رابطه پدري و فرزندي به جاي رابطه برادري است لذا مي تواند در نگاه اول اين
را عنوان كرد كه سياست پايه‌اي واشنگتن در قبال تل آويو تغيير نخواهد داد. در حقيقت اين سياستي است كه از زمان " هري ترومن " اجرا مي‌شود، و در طي شش دهه گذشته تغييري در آن بوجود نيامده است.
سخنراني اوباما در نشست ساليانه لابي ايپك (لابي يهوديان طرفدار اسرائيل در آمريكا) در جريان تبليغات انتخابات رياست جمهوري كه وي به طور قاطع حمايت آشكار واشنگتن از تل‌آويو و حفظ امنيت آن را اعلام كرد به خوبي گواه اين مطلب است.
اوباما به اعلام حمايت از اسرائيل پيش از رياست جمهوري خويش و اينكه قدس پايتخت ابدي رژيم صهيونيستي است اكتفا نكرد بلكه در جريان جنگ وحشيانه اسرائيل به غزه در اوايل سال جاري ميلادي نيز نه تنها حملات ر‍ژيم صهيونيستي را محكوم نكرد بلكه اين حملات را توجيه و جنبش حماس را محكوم كرد.
همچنين در جريان حمله‌ صهيونيستها به غزه، اوباما كه هنوز رسماً قدرت را در دست نگرفته بود، با اين توجيه كه آمريكا تنها يك رئيس‌ جمهور دارد در برابر اين حملات سكوت كرد؛ اما در اقدامي كاملاً دوگانه ضمن تكرار سخنانش در جريان سفر به سرزمين‌هاي اشغالي در جريان مبارزات انتخاباتي‌اش گفت: اگر موشك‌ها به جايي كه دو دختر من در حال استراحت هستند فرود مي‌آمدند، من هر كاري را براي متوقف كردن آ‌نها مي‌كردم.
اوباما به كودكان اسرائيلي اشاره كرد ولي سلاخي شدن صدها كودك فلسطيني را كه با سلاح‌هاي آمريكا كشته شدند، با توجيه اين كه آمريكا تنها يك رئيس‌جمهور دارد و در اصل بدليل اجازه نداشتن براي صحبت درباره‌ اين مسئله، ناديده گرفت.
اما در 22 ژانويه اوباما تنها رئيس‌جمهور آمريكا بود و مي‌توانست آزادانه درباره‌ اين موضوعات صحبت كند ولي از صحبت كردن درباره‌ غزه خودداري كرد.
بنابراين ديدگاه ها و مواضع رئيس جمهور جديد ايالات متحده آمريكا در خصوص اوضاع خاورميانه و درگيري در غزه چندان تفاوتي با رؤساي جمهوري پيشين و ديگر سياستمداران آمريكا در اين خصوص نداشته است اما در عين حال اوباما به خوبي اين موضوع را دريافته است كه جز با پايان مناقشه 60 ساله فلسطين و اسرائيل، امنيت رژيم صهيونيستي محقق نخواهد شد.
وي همچنين اين نكته را درك كرده است كه ايجاد راه حلي در مورد قضيه فلسطين فضاي رواني منطقه را تغيير خواهد داد و اين امر وجهه آمريكا را در منطقه بهبود خواهد بخشيد.
اگر اوباما بخواهد همچون رؤساي جمهور پيشين آمريكا از همان راه‌كاري بهره‌ بگيرد كه اسرائيل و لابي صهيونيست‌ها در آمريكا روي ميزش قرار مي‌دهند قطعا قادر نخواهد بود گامي اساسي و بنيادي براي حل اين مناقشه ديرينه بردارد و اگر رئيس‌جمهور جديد ديپلماسي خاورميانه‌اي آمريكا را بر واقعيات موجود پايه ريزي كند طبعا بارقه اي از اميد وجود خواهد داشت.

اولين و مهمترين نكته اينكه، اوباما به حل عادلانه مناقشه فلسطين - اسرائيل باور داشته باشد و مصمم باشد. روساي جمهور قبلي هم مي‌خواستند كاري انجام بدهند اما از آنجايي كه حل عادلانه و حفظ واقعي حقوق فلسطينيان را باور نداشتند، لذا موفق نبودند وخود را گرفتار طرح‌ها و نقشه‌ها و كنفرانس‌هايي كردند كه هيچگونه بازدهي نداشت. اگر اوباما به اصل اساسي و بنيادي باور داشتن و مصمم بودن كم توجه يا بي‌توجه باشد، مطمئناً همچون رؤساي جمهور پيشين موفق نخواهد بود و در پايان دوره 4 يا 8 ساله خود انبوهي از معضلات جديد براي رئيس جمهور بعدي به ارث خواهد گذاشت. اما براي حل عادلانه به چند موضوع مهم بايد توجه شود:
* با توجه به پايان دوره رياست ابومازن رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين، انتخابات آزاد و دموكراتيك درسرزمين‌هاي اشغالي 1967 (نوار غزه و كرانه باختري رود اردن) برگزار شود، دولت آمريكا به جاي تحريم و تحريك، به شخص منتخب آراي مردم احترام بگذارد و وارد مذاكره بدون پيش شرط شود.
* واشنگتن قاطعانه از اسرائيل بخواهد به قطعنامه‌هاي شوراي امنيت احترام بگذارد و اجرا نمايد چرا كه هر گونه تساهل از طرف آمريكا، چهره او را در ميان فلسطينيان و طرفداران حل عادلانه مخدوش مي‌ كند. رئيس‌ جمهور جديد همچنين بايد براي امنيت فلسطيني‌ها هم متعهد باشد در غير اينصورت تعهد به يك طرف و بي‌تعهدي به امنيت طرف ديگر، نمي‌تواند به حل عادلانه كمك كند.
* آمريكا با همه كشورها و گروه‌هاي درگير در مناقشه بطور يكسان وارد مذاكره شود و بداند هرگونه تبعيض و جانبداري از يك كشور و گروه علاوه بر اينكه به حل مناقشه كمك نمي‌كند، وضعيت را بغرنج‌تر مي‌كند.
* آمريكا در هنگام صدور قطعنامه در شوراي امنيت از حق وتو استفاده نكند. حق وتو به نفع اسرائيل از يك سو تل‌آويو را گستاخ و جسور مي‌كند و از سوي ديگر جهانيان نسبت به حسن نظر واشنگتن سوء نظر پيدا مي‌كنند.
* آمريكايي‌ها جهت حفظ بي طرفي بايد با هر دو طرف برخورد يكسان داشته باشند نه اينكه همواره فلسطيني‌ها را محكوم كنند و از عملكرد ناصحيح اسرائيل چشم بپوشند و يا دفاع كنند. و اوباما نبايدمحاصره چندين ماهه اقتصادي، غذائي و دارويي مردم غزه را ناديده بگيرد و از طرف ديگر حماس را بخاطر شليك چند موشك ملامت و سرزنش كند.
* آمريكا بايد از فتنه‌گري و سياست ناصحيح تفرقه‌افكني پرهيز كند اگر در سايه چنين سياستي موفقيتي بدست آورد، عمر آن موفقيت كوتاه خواهد بود و آتش زير خاكستري است كه دير يا زود زبانه خواهد كشيد و اوضاع را وخيم‌تر خواهد كرد.
در صورت اجراي اين نكات است كه مي توان گفت تغييراتي بنيادي در سياست خارجي آمريكا در مورد مناقشه خاورميانه به ويژه فلسطين رخ داده است چرا كه در غير اينصورت ظاهر دموكرات مابانه اوباما از بين خواهد رفت و مشخص خواهد شد كه تمامي رؤساي جمهور آمريكا اعم از دموكرات و جمهوري‌خواه به شدت از لابي صهيونيسم تاثيرپذيرند و سعي دارند اين تاثيرپذيري را به هر نحو ممكن القا نمايند.

اما به نظر مي رسد اگر از توصيه ها و نصايح پدرانه دست برداريم و به واقعيت هاي موجود عرصه كلان قدرت نگاه كنيم انجام كمترين تغييرات در حوزه روند صلح خاورميانه با مقاومت هاي بسياري رو به رو خواهد شد.
آمريكا و رئيس جمهوري آن درباره اين مسئله تنها تصميم گيرنده نيست. اگر به تحولات اخير نگاه كنيم و اظهارات ايهود اولمرت نخست وزير اسرائيل را در نظر بگيريم كه با چه لحني از جرج بوش مي خواهد تا با كاندوليزا رايس وزير خارجه دولتش تماس گرفته و از او بخواهد كه در نشست شوراي امنيت به بيانيه شوراي امنيت راي ممتنع بدهد به اين نكته پي مي بريم كه در اين حوزه فاكتورهاي مختلفي درگير هستند.
" نوام چامسكي " استاد فلسفه، فعال سياسي و نويسنده و استاد ام.آي.تي اين روند را اينگونه به آينده تعميم مي دهد: در دوران رياست‌ جمهوري باراك اوباما هيچ تغيير مثبتي در خاورميانه به ويژه در مشكلات اسرائيل و فلسطين
ايجاد نخواهد شد چرا كه اوباما نيز مانند همتاي پيشين خود "جورج بوش " حاكميت اسرائيل در خاورميانه را "دموكراسي " مي‌داند.

تندروي ها در اسرائيل و مشكل اوباما
اسرائيل جامعه اي است كه تحولات آن را به سرعت به سمت افراطي گري سوق مي دهد. گرچه اين روزها صحبت از نزج و رشد انديشه هاي پست صهيونيسم به ميان مي‌آيد اما همچنان انديشه هاي صهيونيسم و افراطيون همچون ولاديمير ژابوتينسكي و ديگر رهبران صهيونيسم در اين جامعه حكم فرماست.
حمايت قاطع اخير يهوديان داخل سرزمين هاي اشغالي از عمليات اين رژيم عليه نوار غزه كاملاً مؤيد اين موضوع است كه تفكر مشت هاي آهنين رهبران همچنان بر شهرك نشينان افراطي نيز حاكم است. رقابت شانه به شانه اخير حزب راستگرا و افراطي ليكود در انتخابات كنيست با كاديما سبب گرديده است تا روند سازش بين اسرائيلي ها و فلسطيني ها با موانع جدي رو به رو شود. بنيامين نتانياهو در يكي از آخرين اظهارات خود با تاكيد بر از بين بردن حماس ، مخالفت خود را با پس دادن بلندي هاي جولان و موضع گيري خود را در قبال سازش اعلام كرد.
اين روند در صورتيكه افراطي گري قدرت بيشتري يابد مي‌تواند دولت اوباما را با چالشي عميق رو به رو سازد و در صورتيكه كاخ سفيد بخواهد در چنين وضعيتي تغييراتي ايجاد كند اين تغييرات تعريفي غير از همراهي بيشتر با افكار ليكودي ها نمي تواند داشته باشد.

3-2. جنگ افغانستان
افغانستان و جنگ با تروريسم در اين كشور نيز يكي از چالشهاي خارجي پيش روي اوباما خواهد بود. اين رئيس جمهور پيش از آغاز رياست جمهوري خود وعده داده بود كه توان اصلي خود را صرف به نتيجه رساندن جنگ افغانستان و حاكم كردن آرامش و ثبات در اين كشور خواهد كرد اما اين در حالي است كه افغانستان در سال گذشته ميلادي يكي از خونين بار ترين سالهاي خود را تجربه كرد و شمار قربانيان نظاميان خارجي در اين كشور درمبارزه با طالبان رشد چشمگيري يافت و حتي احتمال بازگشت دوباره طالبان به قدرت را در ذهنها تداعي كرد.

اوباما در شعارهاي انتخاباتي خود ضمن بيهوده اعلام كردن جنگ عراق گفته بود كه بايد بر افغانستان تمركز كرد و اعلام داشت كه تغييرات در بازسازي اين كشور اهميت خاصي براي امنيت ملي تك تك آمريكايي ها دارد.
به عقيده كارشناسان و تحليلگران سياسي، اوباما بايد براي تحقق شعار تغيير و خروج از بحران افغانستان چند نكته را در نظر گيرد:
* ارسال نيروهاي بيشتر نظامي به افغانستان يكي از نشانه هاي جدي مبارزه با رشد روزافزون گروه طالبان والقاعده خواهد بود، اما اين تنها وآخرين راه حل نخواهد بود. ضمن‌ اينكه ‌اين كشور در نشست هاي گذشته بويژه در نشست اخير مونيخ نتوانست نظر مساعد اروپا را دراين امر جلب كند.
* هماهنگي با متحدان بين المللي، بويژه ناتو واتحاديه اروپا درتصميم گيرها وعملياتهاي مشترك نظامي ـ سياسي درقبال افغانستان از يكسو وجلب همكاري قدرتهاي منطقه‌اي درافغانستان، بخصوص، ايران، روسيه وهند وحتي سايركشورها مانند چين، تركيه،عربستان سعودي ونيزكشورهاي حوزه آسياي ميانه درارتباط با افغانستان از سوي ديگر، مي تواند شرايط مطمئن تروآسان تري براي موفقيت مبارزه با تروريسم و نيزبهبود موقعيت و وضعيت سياسي و منطقه اي اين كشور فراهم سازد.
لذا براي موفقيت در افغانستان رئيس جمهوري آمريكا بايد به جنگ مشكلاتي چون راضي كردن هم پيمانان آمريكا در ناتو براي اعزام بيشتر نيروها به افغانستان، همكاري با قدرتهاي منطقه اي ، مقابله جدي با كشت و توليد مواد مخدر

دراين كشور وهمچنين حاكم كردن نظم در مرز مشترك افغانستان و پاكستان برود مواردي كه ممكن است حل كردن آنها چندين سال طول بكشد.

3-3. پرونده هسته اي كره شمالي
كره شمالي نيز به دليل فعاليت هاي هسته اي خود همچنان به عنوان يك چالش براي آمريكا محسوب مي شود. هر چند مذاكراتي در قالب "گروه شش " براي حل پرونده هسته‌اي اين كشور در جريان است اما كارشكني هاي متعدد از به نتيجه رسيدن آن جلوگيري مي كند.
آمريكا اعلام كرده است كه در قبال دادن كمك هاي سوختي و همچنين عادي سازي روابط در صدد است تا پيونگ يانگ را از ادامه برنامه هاي هسته اي خود منصرف سازد، اما كره شمالي آن را ناكافي دانسته همچنان سياست خصمانه ايالات متحده عليه خود را تهديدي براي اين كشور مي داند.
تغييرات احتمالي در كادر رهبري كره شمالي همچنان سبب شده است تا اوباما براي تدوين سياست با اين كشور و پيگيري يك استراتژي آمريكايي با ابهاماتي رو به رو باشد.

3-4. سپر موشكي
آمريكا در ژانويه سال 2007 به دو كشور لهستان و جمهوري چك كه پيشتر از اقمار شوروي بودند و در حال حاضر از اعضاي اتحاديه اروپا و ناتو هستند، پيشنهاد داد تا يك سامانه دفاع ضد موشكي شامل 10 موشك رهگير در لهستان و يك سيستم راداري را در خاك چك مستقر كند.
ايالات متحده توجيه خود از اين اقدام را به زعم خود مقابله با تهديدهاي موشكي كشورهايي مانند ايران و كره شمالي اعلام كرده است، اما روسيه به عنوان مخالف اصلي استقرارچنين سامانه اي بر اين باور است كه تهران و پيونگ يانگ فاقد چنان توان موشكي هستند كه بتوانند منافع واشنگتن را مورد هدف قراردهند، بنابراين به باور كرملين هدف استقرار چنين سامانه اي ازسوي آمريكا در اروپاي شرقي، كنترل سيستمهاي موشكي روسيه است.
برنامه آمريكا براي استقرار اين سپر موشكي يكي ديگر از چالشهاي پيش روي اوباما در بخش بين الملل است. به نظر مي رسد در اين زمينه با توجه به بحران اقتصادي دولت جديد تمايلي به استقرار اين سامانه نداشته باشد.
اشارات اخير بين روسيه و آمريكا و همچنين تهديد روسيه به استقرار سامانه موشكي خود در كالينگراد براي مقابله با آن سبب شده است تا دولت اوباما تقريباً اين پروژه را منتفي بداند.

3-5. امضاي معاهدات بين المللي
امضاي معاهداتي همچون پيمان منع جامع آزمايشهاي هسته اي ( سي تي بي تي )، استارت ( پيمان كاهش سلاح هاي استراتژيك ) و پيمان كيودو ( منع توليد گازهاي گلخانه اي) از ديگر چالش هايي است كه اوباما با آنها رو به رو است.
به نظر مي رسد مشي دموكراتها بر اين باشد كه حداقل در برخي موارد سياست هاي بوش را در مخالفت با اين معاهدات بين المللي دنبال نكنند زيرا كه اين موارد چيزي جز انزوا و انتقاد از اين كشور را در پي نداشته است.

3-6. تيم اوباما و باتلاقي بنام عراق
نگاهي گذرا به شعارهاي انتخاباتي همه رؤساي جمهوري آمريكا كه پيش از اوباما در كاخ سفيد قرار گرفتند؛ نشان مي دهد كه همه آنها در ابتدا وعده تغيير و تحول داده بودند و ما هم براساس تجربه اي كه تاريخ به ارمغان آورده است نمي توانيم ايجاد تغييرات موثر و اساسي را در سياست هاي آمريكا باور كنيم، اما آمريكاي امروز اين موضوع را پذيرفته است كه جهان نيازمند يك تغيير دروني و بروني است و اگر چنين چيزي اتفاق نيفتد در نهايت به ضرر اين كشور خواهد بود.
معضلات اين كشور در عراق مسئله مهمي بود كه طي سه چهار سال گذشته تمامي ابعاد و شئون زندگي آمريكايي را تحت تاثير قرار داده است. تغييرات در اين حوزه مي تواند نويدي براي تغييرات در ديگر حوزه ها باشد.
اكنون آمريكا پس از 7 سال جنگ در عراق به نتايجي رسيده است كه اين نتايج از قبل هم قابل پيش بيني بود، اما دكترين "تخريب سازنده " نومحافظه‌كارها تندتر از آن بود كه بتواند اين پيش بيني ها را ارزيابي كرده و از آن يك نظريه جديد سياسي استخراج كند.
از نظر آنها تخريب كاخ هاي صدام به عنوان نماد تمدن بابل و قدم زدن سربازان مسيحي در آن نويد يك جنگ آرماگدون و پيروزي "نيروهاي خير " در قبال "نيروهاي شر " بود اما در پايان دوره بوش اين برآورد به گونه اي ديگر تعبير و تفسير مي شد.
اوباما شعار ضد جنگ را مطرح كرد و خروج از عراق اساس برنامه مبارزه انتخاباتي او را تشكيل مي داد اما نبايد از ياد برد كه تغيير رويكرد سياست آمريكا نيازمند به يك تصميم قاطعانه و شجاعانه است كه هنوز ازسوي دولت جديد اوباما اتخاذ نشده است .
اوباما براي تغييرات در عراق بايد چند موضوع را در نظر داشته باشد.
در اين رابطه بايد نظاميان و فرماندهان نظامي آمريكا در عراق اين وعده را به او بدهند كه عراق از آرامش نسبي برخوردار است و به وضعيت سابق بازنخواهد گشت. اما اين در حالي است كه فرماندهان بارها آرامش كنوني را موقت عنوان كرده و از بازگشت عراق به وضعيت سابق وحشت زده هستند. سفير آمريكا در بغداد كه مسئول گردآوري گزارش ها در امور امنيت اين كشور است بايد اين اطمينان را به رئيس جمهوري بدهد كه عقب نشيني از عراق هيچ مشكلي را درپي نخواهد داشت اما رايان كراكر كه دوره او در حال اتمام است صادقانه به دولت اوباما نسبت به عقب نشيني بي برنامه هشدار داده است.
نيروهاي امنيتي در عراق همچنين بايد توان كافي براي حفظ امنيت اين كشور را داشته باشند اما بر اساس بر آوردهاي صورت گرفته اين نيروها در صورت حركتي جدي از سوي شبكه هاي تروريستي توان مقابله با آنان را نخواهند داشت.
گرچه ديويد پتريوس فرمانده نيروهاي آمريكايي ابتكار مسلح كردن قبايل سني اعراب را در عراق موفقيت آميز توصيف كرده اما خود او نيز به موفقيت آتي اين رويكرد در صورت بروز اختلاف در بين اين قبايل اطمينان چنداني ندارد.
درحقيقت عراق بين امواج وعده هاي انتخاباتي و تصميمات ژنرال هاي ارتش و درعين حال تلاش واشنگتن براي حفظ منافع خود در اين كشور متلاطم خواهد بود، اما آنچه مهم است اينكه اوباما بايد براي خروج از عراق تغييراتي در شيوه هاي تحكيم قدرت دولت مركزي عراق بدهد.

با اين وجود نكته ديگري نيز قابل تامل است. به نظر مي رسد تعريفي كه رئيس جمهوري آمريكا از تغيير در عراق براي خود دارد با آنچه كه براي ديگران مفهوم است متفاوت باشد.
رويكرد كلي و البته ابهام آميز اوباما و وعده خروج نيروهاي نظامي آمريكا ظرف مدت 16 ماه از عراق، در حالي است كه بر اساس توافق نامه امنيتي امضاء شده با دولت عراق، نيروهاي ايالات متحده حداقل تا سه سال آينده در عراق حضور خواهند داشت.
بنابراين گرچه به نظر مي رسد اوباما خواهان رهايي سريع آمريكا از باتلاق عراق است، اما وضعيت موجود شايد اين امكان را به سهولت و سرعت براي وي فراهم نياورد زيرا سه سال تقريباً برابر با دوره اول اوست.
هرچند حضور نيروهاي آمريكايي در عراق مي‌تواند نتيجه‌‌اي فراتر از برانگيخته شدن شورش و تروريسم به واسطه‌ آن داشته باشد؛ تاخير در خروج از عراق، موجب مي‌شود كه تلاش‌ها در عراق و كل منطقه برهم بخورد و دچار آشفتگي شود.
ارتقاي نيروهاي امنيتي عراق
مسئله‌اي كه به موازات عقب نشيني نظاميان آمريكايي از عراق قرار دارد، اين است كه آمريكا بايستي به نيروهاي عراقي كمك كند كه قابليت و مهارت بيشتري را به منظور جلوگيري از نزاع هاي فرقه اي غير منتظره به دست آورند.
براي به وجود آمدن چنين وضعيتي، مشاوران و دستياران ايالات متحده به سالها زمان نياز دارند، به ويژه كمك كردن در ايجاد توانمندي‌ها در بخش‌هايي كه عراقي‌ها در حال حاضر فاقد آن هستند.

احياي گروه هاي سني
گروه‌هاي "بيداري " و "فرزندان عراق " در گير و دار انتقال قدرت درعراق، به حقوق‌بگيران و جزئي از ساختار فرماندهي عراقي تبديل شدند كه با آينده‌‌اي نامعلوم روبه‌رو هستند. چگونه آمريكا مي‌تواند به سني‌ها كمك كند كه اطمينان يابند در جامعه‌ عراق جاي خواهند داشت و درعين حال چگونه مي تواند از آنان به ائتلافي نامحسوس و پشت پرده دست بزند تا در مواقع لزوم به اهرم فشاري عليه گروه هاي سياسي شيعه مذهب عراق تبديل شوند.
ساز و كاري كه ميان ايالات متحده و گروه‌هاي مختلف سني در استان‌هاي الانبار و دياله شكل گرفت، به كاهش خشونت‌ها در اين دو استان منجر شد. اما اين گروه‌ها اكنون با اقدامات زيركانه اما قابل تشخيص، موجبات بي‌ثباتي را ايجاد مي‌كنند. به وقت خود، آنها بيشتر خودشان را نشان خواهند داد.
در برخي از موارد، همكاري گروه هاي اهل تسنن با آمريكايي‌ها سبب شده است كه قدرت شماري كه بيرون از ترتيبات سنتي قبيله‌اي بوده‌اند افزايش يابد. ادامه‌ اين وضعيت كم‌كم موجبات تغييرات اجتماعي زيان‌آور و غير قابل‌پيش ‌بيني‌ را فراهم مي‌آورد كه دري با شكل‌هاي جديدي از نزاع ميان جامعه‌ سني مي‌گشايد.
همكاري سني‌ها با ايالات متحده موجب به صدا در آمدن زنگ هشداري براي شيعيان شده است. آمريكا در چند سالِ اشغال، شيعيان را مقدم داشت. ايالات متحده تسلط ارتشي سني‌ها را بر هم زد و سياست بعثي‌زدايي شديد را به صورت قانوني در آورد كه هر دو موجب به حاشيه رفتن سني‌ها شد.
اما درحال حاضر شاهد همكاري و هماهنگي هاي پنهاني اهل تسنن با آمريكايي ها هستيم كه تكرار چنين رويه ‌اي به شكسته‌ شدن بيشتر پيوستگي‌ها ميان ايالات متحده و شيعيان مي‌انجامد. شيعيان عراق بيش از شصت درصد مردم اين كشور را تشكيل مي‌دهند و هر دولت دموكراتيك با آنها ساخته مي‌شود.

بحران مالي آمريكا و ارتباط آن با جنگ عراق
آمريكا درحال دست و پنجه نرم كردن با بحران مالي كمر شكني است كه بار سنگين ماهيانه دهها ميليارد دلار خسارت را بر اقتصاد اين كشور تحميل مي كند .
اين درحالي است كه اوباما و مشاورانش بارها تاكيد كردند كه يكي از اولويت هاي دولت جديد آمريكا ثبات اقتصادي و جلوگيري از هزينه هاي جنگ عراق است كه آمريكا را در تنگنا قرار داده است.
اوباما در تبليغات انتخاباتي اش بين ثبات اقتصادي آمريكا و هزينه هاي جنگ عراق ربط قائل شد و اينجاست كه اوباما بايد وارد عمل شود تا بتواند از طريق عراق مرهمي هرچند ناچيز بر زخم كهنه اقتصادي كشورش بنهد.
" گري سيمور " نايب رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا و دستيار ويژه "بيل كلينتون "، رئيس جمهور سابق آمريكا با بيان اينكه اوباما بيشترين چالش‌هاي سياست خارجي خود را در خاورميانه خواهد داشت مي گويد: من هنوز مطمئن نيستم كه اوباما در اين زمينه يك راه حل واقعي داشته باشد.
نظر وي درباره عملي شدن وعده اوباما براي خروج نظاميان آمريكايي از عراق مطابق با يك جدول زماني 16 ماهه اين است كه "احتمالا اين اقدام مطابق با جدول زماني كه اوباما اعلام كرده، عملي نخواهد شد ".


نگاه ترديد آميز فعالان رسانه اي عراق به وعده هاي اوباما
روزنامه المدا در مطلبي با بررسي اظهارات اوباما در خصوص عراق نوشت: هرچند رئيس جمهور آمريكا قول داده موضع سابق واشنگتن را در قبال عراق تغيير دهد، اما واقعيت‌ها خلاف اين را مي‌گويد. اوضاع كنوني نشان مي‌دهد اوضاع عراق همچنان يكي از مشكلات اساسي رئيس جديد كاخ سفيد خواهد بود و عراق گره كوري در دولت اوباما خواهد بود.
روزنامه الصباح الجديد هم درباره امكان تحقق شعارهاي اوباما در عراق و منطقه ابراز ترديد كرد و نوشت: پيش از اين سران سابق دموكرات دركاخ سفيد نتوانستند اوضاع جهان و منطقه را آن طور كه در شعارهاي خود مطرح مي‌كردند، عملي كنند. سكوت اوباما در قبال جنايات اخير اسرائيل در غزه هم گواهي بر اين ادعاست.
اين روزنامه عراقي يادآور شد: جان كندي در دوره رياست جمهوري خود در آمريكا نتوانست اين كشور را از جنگ ويتنام خارج كند. جيمي كارتر نيز با شكست در مقابل ايران، پوزه آمريكا را به خاك ماليد و بيل كلينتون هم در مقابل گردباد اوضاع عراق در دهه 90 تسليم شد و امروز نيز اوباما گرفتار بحران‌هاي شديد مالي در جهان و اوضاع فلسطين است. اين امر، عمل كردن به وعده‌ها براي پايان دادن به جنگ در عراق و افغانستان را دشوار مي‌كند و پايبندي‌ او را به تعهداتش زير سؤال مي‌برد.
اين روزنامه در ادامه مي نويسد، اوباما امروز در حالي با بارقه اي از اميد آمده كه از خود مي‌پرسيم چگونه او مي ‌تواند كاري بكند در حالي كه آمريكا غرق در باتلاق بحران خطرناك اقتصادي و وعده‌هاي انتخابي اش مبني بر توقف جنگ عراق و تنش در افغانستان است ؟
همچنين روزنامه المشرق در گزارشي از زبان مردم، نظر آنها را در خصوص تاثير روي كار آمدن اوباما بر اوضاع عراق بررسي كرد؛ مردم عادي عراق معتقدند اوباما نمي‌تواند اوضاع كشورشان را تغيير دهد، چرا كه سياست آمريكا با جابجايي رؤساي جمهور آن تغيير نمي‌كند و آمريكايي‌ها نيز نمي‌خواهند تا چند دهه ديگر از عراق خارج شوند.


3-7. سوريه و تيم جديد آمريكا
سوريه كشوري بود كه در دوره رئيس جمهوري بوش مشكلات زيادي را تحمل كرد. اين كشور همچنين برگ برنده دولت آمريكا براي تحت فشار قرار دادن ايران به‌شمار مي رفت. سفر اعضاي كنگره آمريكا به اين كشور كه با مخالفت وزارت خارجه و كاخ سفيد نيز رو به رو بود نشان از اهميت كارت دمشق در بين كارتهاي بازي و چانه زني سياست خارجي آمريكا بود.
به نظر مي رسد باراك اوباما برخلاف جرج بوش كه كشورهاي جهان را براساس دو معيار "خير " و "شر " تقسيم بندي كرده بود، در تلاش براي ايجاد ائتلاف هاي متعدد است. رئيس جمهوري جديد آمريكا همچنين در تلاش براي جلب اعتماد مسلمانان است و به اين علت بر گزينه گفت‌وگو تاكيد دارد.
بالطبع سوريه يكي از مخالفان سرسخت آمريكا به شمار مي رود و درمقابل ديگر كشورهاي عربي از جمله كشورهاي حاشيه خليج فارس مانند عربستان، اردن و همچنين مصر به نوعي از هم‌پيمانان واشنگتن به شمار مي‌روند. از آنجايي كه روابط تهران و دمشق روابط خوبي است و همچنين روابط سوريه با ديگر كشورهاي عربي مثبت به نظر مي رسد،
واشنگتن در تلاش بود تا با اتخاذ گزينه ديپلماسي در برابر سوريه به جاي اعمال فشار عليه آن به اهداف خود در منطقه از طريق سوريه دست يابد و به نظر مي رسد اين رويه در دوره اوباما نيز ادامه يابد.
اوباما در نظر دارد تا براي خارج كردن سوريه از انزواي جهاني قانون كنترل را كه جرج بوش بعد از تصويب آن در كنگره آمريكا به امضا رساند، لغو كند. اين به گونه اي است كه واشنگتن از زمان روي كار آمدن اوباما براي رايزني سه هيئت بلندپايه آمريكايي با مقامات سوري برنامه ريزي كرده است كه يكي از اين هيئت ها به رياست " آدام اسميت " اخيراً در دمشق با مقامات سوري مذاكراتي انجام داد و قرار است هيئتي ديگر به رياست "بنيامين كاردين " يكي از اعضاي كميسيون روابط خارجه شوراي سناي آمريكا تا چند روز ديگر وارد دمشق شود و سفر هيئت سوم هم در برنامه هاي واشنگتن گنجانده شده است.
اما كارشناسان معتقدند در صورتي كه آمريكا خواستار "سياست تغيير از طريق نزديك شدن " باشد، بايد از الگوي اروپا پيروي كند. همان طوري كه نيكولا ساركوزي، رئيس ‌جمهوري فرانسه، در ماه ژوئيه در پاريس ميزبان اسد بود و خود نيز پس از آن به دمشق سفر كرد زيرا كه آمريكا براي حل نزاع بين اعراب و اسرائيل و تحكيم موجوديت اين رژيم نيز نياز به سوريه دارد.
..............................................................................................................
ادامه دارد...