رسالت امروز عالمان اسلامي و مجتهدان/ قسمت پاياني

وظيفه سنگين علما و مجتهدين نسبت به نسل جوان آن است كه جوهره دين كه ايثار است، به جاي دكانداري ديني معرفي شود. در عين حالي كه، آگاهي رساني درباره تاريخ احكام جزايي و حقوقي اسلامي لازم است كه صورت گيرد، همزمان روش هاي سخت گيرانه در اجراي احكام بايد اصلاح شود.
سير هويت يابي معنوي، ديني و اخلاقي
از يك چشم انداز كلي در دنياي امروز مي توان دريافت كه، هويت معنوي، ديني و اخلاقي به مثابه يك مسير هويتيابي همواره مورد پرسش و بازتعريف و بازآفريني واقع ميشود كه خود را در طي مسيري طولاني توسط نسل هاي مختلف تحقق بخشيده و تحليل ميكند. اين مسيرها تنها مسير عقايد نيستند، بلكه به طور يكسان متضمن كل جوهرهء اعتقادورزي نيز هستند كه شامل هنجارها، رفتارها، الگوها، حس زنده تعلق، شيوههاي درك جهان و شركت فعالانه، نه در قلمروهاي صوري، بلكه در كنش هاي معنا آفرين هستند كه خود پديد آورنده آن به شمار ميروند. جهتگيري اين مسير به يك معنا در علايق، خواستهها و گزينش هاي افراد متبلور ميشود. همچنين اين جهتگيري وابسته به شرايط عيني اجتماعي، فرهنگي و نهادي است كه در درون آن ها اين روند باورها و رفتارها آشكار ميشوند و هويت هاي معنوي، ديني و اخلاقي خود را تجسم عيني مي بخشند (احمدي، 1381- 1382: 30- 31).
ساختار، روابط و ابعاد هويتي
بحث در خصوص محيط هاي اجتماعي ـ فرهنگي كه در آن انتقال هويت از نسلي به نسلي ديگر رخ ميدهد، محوري را براي تحليل كنش كارگزاران اجتماعي و نهادهايي كه انتقال هويتي را به عهده دارند، پديد ميآورد. ساختاري كه به شبكهاي از روابط و مناسبات برميگردد: اول مناسبات ميان پوياييِ دروني اعتقادورزي، كه رشد تجربهء هويتي فردي يا جمعي جديد را مقدور ميسازد. دوم نقش دخالت هاي بيروني، كه از طريق اجتماعي شدن، نهادهاي ديني، خانواده، مدرسه و... به بسط و سازگار نمودن اشخاص براي انتقال هويتي اقدام ميورزند. سوم عوامل مربوط با محيط در حال تغيير كه اين فرآيند بر بستر آن شكل ميگيرد. براي اين كه ساختار اين هويتيابي را تبيين كنيم ميبايست ابعاد و تنوع مشخص كننده هويتيابي را كه موكول به گزينش اشخاص و نسل هاست، معين سازيم و به تركيبات گوناگون آن دست يازيم. از بعد هويت تاريخي آن، ميبايست باور يا كنشي را شناسايي كنيم كه در هويتيابي و آفرينش آن دخيل بوده است. از بعد كاركردي بررسي كنيم تا تداوم و بازآفريني آن را در مرحله كنوني مشخص شود. از بعد معناشناختي مورد ارزيابي قرار دهيم تا ابعاد آفرينش، بازآفريني يا مسخ آن را شناسايي كرده و جايگاه تقليد تا بازآفريني معنوي آن را دريابيم. البته هر يك از آن ها خود تقسيمات ديگر نيز خواهند داشت. فرضاً بعد كاركردي آن را ميتوان از نقطه نظر عاطفي، اخلاقي و اجتماعي مورد بررسي قرار گيرد (احمدي، 1384: 67- 68).
جهاني شدن و هويتيابي ديني در جريان زمان
در دنياي امروز اديان نيز به مانند تمامي نهادهاي اجتماعي با گسيختگي فرهنگي مواجهاند. اين موضوع هنگامي مهمتر جلوه ميكند كه دريابيم، انتقال دين به نسل هاي جوان تر، همان فرآيندي است كه دين از آن طريق، خود را به مثابه \\ "دين در جريان زمان\\ " شكل ميدهد؛ اين همان چيزي است كه موجب پويايي دين ميشود و دين را براي انتقال خود در جريان زمان توانا ميسازد. مسيرهاي گوناگوني كه مستلزم ابعاد متفاوت و تركيب هايي از هويتيابي ديني در ابعاد اجتماعي، اخلاقي، عاطفي و فرهنگي هستند كه در دنياي امروز ممكن است در تقابل با الگوهاي سنتي آن قرار گيرند. بنابراين مسئله انتقال در كانون توجه جامعهشناسي ديني قرار ميگيرد.
اگر آرمان انتقال اين باشد كه فرزندان بايد تصاوير كاملي از والدين شان باشند، آشكار است كه هيچ جامعهاي به اين آرمان نايل نميشود، چون در عصر جهاني شدن تغيير فرهنگي حتي در جوامعي كه تحت حاكميت سنت قرار دارند، تداوم دارد. پس به اين معنا، هيچ گونه انتقالي خالي از بحران انتقال، موجوديت نخواهد يافت (دانيل، 1380: 287- 288). در گذشته اين انتقال با شكيل و قاعدهمند نمودن ارزش ها، نگرش ها و رفتارها صورت ميگرفت، ولي اكنون ماهيت اين انتقال از اساس دگرگون شده و هر جامعهاي اگر درصدد است تا انتقال را با بينش كافي و به عنوان انتخابي براي نسل جديد ارايه دهد، ناگزير است كه معيارهاي جديدِ هويتيابي ديني را شناخته و خود را با آن همراه سازد. چنين شرايطي تمامي نهادهاي پرورشي (خانه، مدرسه و مراكز آموزشي و ديني) را وادار ميسازد تا رسالت شان را بازتعريف كنند.
چنين پديدهاي مشخصاً در انقلاب اسلامي اتفاق افتاد و امام خميني يكي از اصليترين شخصيت هايي بود كه چنان بازتعريفي از رسالت ديني را در سال هاي پيش از انقلاب در نسلي دروني ساخت. تا پيش از آن، مراجع و مراكز ديني عمدتاً انسان ديني را شخصي ميدانستند كه در ايام خاصي از سال در مراسمي شركت كند و به تجديد خاطره برخي از وقايع ديني ـ تاريخي بپردازد. اما دكتر شريعتي، استاد مطهري، آيت الله طالقاني، امام خميني و برخي ديگر، از رهبراني بودند كه شخصيت ديني را كسي دانسته و معرفي ميكردند كه وقايع ديروز ديني را در مسايل امروز جامعه كشف كرده و با بازتعريف آن، الگو و هنجار جديدي را معرفي كنند. از اين روي آن ها برخلاف تفكرات قالب سنتي ديني در دوره پهلوي تنها درصدد تنفر و انزجار از يزيد و شمري كه امام حسين را به شهادت رسانند، نبودند، بلكه علاوه بر آن در جستجوي يافتن يزيديان و شمرهاي روز دوره خود برآمدند كه حسين هاي جامعه آن روز را قرباني ميسازند و آن را به عنوان رسالتي براي مبارزه و رفتار به نسل خود ارايه كردند. دقيقاً آن ها نيز در دوره خود توسط اكثريت متدينان سنتي مورد انتقاد قرار گرفته و با بازتعريف آن ها از الگوهاي ديني حتي طرد شدند. هنوز نيز برخي از سنت پرستان مذهبي، بازآفريني الگوهاي جديد ديني آن ها را به عنوان بخشي از پيكره ديني قبول ندارند.
در دنياي امروز نيز ما به چنين بازتعريفي در قالب الگوهاي جديد هويتيابي ديني نياز داريم، تا نسل جديد را در شرايط اجتماعي و فرهنگي جديد دريافته و امكان زايش جديد را در نگرشها، افكار و رفتارها به او دهد. توجه به اين نكته بسيار ضروري است، زيرا بسياري هنوز بازتعريف دهههاي گذشته را به عنوان الگوي نسل امروز معرفي ميكنند. دنياي امروز مشخصاً دو تفاوت عمده با دهه اول انقلاب يافته است: نخست پايان جنگ سرد شرايط جديد را در زندگي، به ويژه زندگي سياسي و روابط بين حكومت ها برقرار ساخته است. دوم كه مهمتر است، ظهور دنياي مجازي اينترنت به جهان كه در همه حوزه هاي تحولاتي عمده و باورنكردني به وجود آورده است كه حتي بسياري از ابعاد آن اينك برايمان روشن نيست و با گذشت زمان بيش از پيش به آن پي مي بريم.
اگر بر اين باوريم كه انسان رو به كمال است و هدف از خلقت را در جهانبيني ديني همين رسيدن به كمال ميدانيم، پس اين به معناي آن است كه دنياي امروز، باورها، نگرش ها، رفتارها و الگوهاي نسل امروز و متعاقب آن، بازتعريف ديني و اخلاقي امروز را خواهد داشت، كه مشخصاً برخي از وجوه اش در نگرش ها، باورها و الگوها و بازتعريف ديروز يافت نميشود. مگر اين كه نسبت به معناي واژه كمال، شناخت دقيقي نداشته باشيم. بنابراين، بازتعريف ديني براي مردم، متدينان و به ويژه جوانان كه خود را طي فرآيند تكويني اش در طي جهاني شدن متجلي مي سازد، بايد عملاً در دستور كار قرار گيرد (احمدي، 1387:ب).
تعاملات جهاني اخلاقيات در اديان مختلف
اخلاقيات و اديان از ارزش هاي والاي انساني و معنوي اند كه وراي نژادها، فرهنگ ها و مليت ها رسالت شان را تعريف كرده اند. به خصوص اديان بزرگ و توحيدي كه رسالت اخلاقي شان را فراتر از محدوديت هاي جغرافيايي و قومي پيش برده اند. اما امروزه جهاني شدن، اين ايده را هر چه بيشتر به واقعيت نزديك تر ساخته است. جهاني شدن امكان عملي تعاملات و تبادلات پيام هاي اخلاقي و ديني را بين مردم اقصاء نقاط دنيا فراهم آورده است. در گذشته چه بسا درگيري هاي بسياري در مي گرفت تا پيام يك دين و اصول اخلاقي آن، به گوش مردمي در محدودهء جغرافيايي ديگر مي رسيد و چه بسا كه طي جنگ هايي خونين، بخشي از همان اصول اخلاقي اي كه ديني مبلغ اش بود، زير پا گذاشته شده و نقض مي شد! اما اينك جهاني شدن حذف اديان را تقريباً غيرممكن ساخته است و آن را به رقابتي بين شان بدل ساخته است كه امكان آن را فراهم مي آورد كه طي آن، اديان مختلف از يكديگر بياموزند و بر غناي شان بيافزايند.
از ديگر سوي، مبالغان و انسان هايي معنوي و اخلاقي پيدا شده اند كه امتزاجي از اديان مختلف و روح اخلاقيات شان را جذب كرده و آن را چون پيامي به ديگران انتقال مي دهند. در توصيه هاي اخلاقي اينان، هر ديني مي تواند بخشي از پيام خود را بيابد، در عين حالي كه روح حاكم بر پشت فصل مشترك بسياري از اخلاقياتِ اديان زميني و آسماني هضم شده اند. ديني كه خود را وراي تعصبات قومي و مناسكي اش، پيش برده باشد، آن را به فال نيك خواهد گرفت؛ چرا كه اينك همان پيام اش طنيني جديد يافته است كه دل هاي مشتاق را با زباني جديد به سوي خود جلب مي كند. مگر براي ديني كه مدعي رسالتي جهاني است، اين انعكاس، چيزي به جز تحقق عيني آن است؟ مگر اين كه خود به درستي به مفهوم جهاني رسالت اش واقف نباشد! بنابراين، عصر جهاني شدن بهترين دوره براي اديان جهاني خواهد بود، چرا كه آن ها در نقطه عطف شان به هم مي رسد كه چيزي نيست جز \\ "رسالتي جهاني\\ "(aftab, mosque).
آموزش از طريق اينترنت
يكي از راه هاي جديد آموزش، آموزش از راه دور يا آموزش به كمك شبكه و اينترنت است. دست اندركاران آن عرصه معتقدند كه اينترنت توفاني از ابتكارات در حوزه آموزش را برانگيخته است. در حالي كه برنامه نويسان حرفه اي نقش مربيان را بازي مي كنند، ارتباط و آموزش ميليون ها نفر در داخل خانه و از طريق شبكه فراهم شده است. حتي دولت ها با بخش خصوصي و گروه هاي تعليم و تربيت ارتباط برقرار كرده اند تا ابتكارات جديد اين حوزه را تأمين مالي و تشويق كنند. اليس بويسجولي كه مدير اسكول نت (مدرسه اينترنتي) كانادا است عقيده دارد: «اين يك تحول فرهنگي است؛ تحولي كه زمان مي برد... طرح هاي كنوني در واقع بخشي از يك هدف بزرگتر است؛ ايجاد فرهنگي براي آموزش از گهواره تا گور.» (فين، 370: 13- 14). چنين فضايي مي بايست حتماً مورد توجه مراكز ديني قرار گيرند. آن ها به كمك شبكه هاي فعال اينترنتي مي توانند بهتر از هر زمان ديگري پاسخگوي پرسش هاي بي پايان ديني، اخلاقي، معنوي و.. جوانان باشند. با معرفي پايگاه ها و شبكه هاي اينترنتي ملي و جهاني، اذهان جوانان بومي را فراسوي محدوده جغرافيايي شان مي برند و از ابتدا به نوجوانان آموزش مي دهند كه چگونه دنياي دور بر خود را فراتر از خواست هاي تنگ فردي برده و جهاني بيانديشند؛ و اين همان چيزي است كه اديان جهاني همواره به عنوان رسالت خويش ديده اند؛ يعني بردن باورمندان به سوي خواست هاي ديگرخواهانه جهاني و فراسوي نژاد، قوميت و تعصبات تنگ محلي. اخيراً كه كارگاه هاي رسانه اي نيز به آموزش ها اضافه شده است و افق هاي تازه اي را به روي مددجويان و مددكاران گشوده است. اين كارگاه ها به هر دو ياد مي دهد، چگونه از شر حرف هاي كليشه اي خلاص شوند و خودشان مسائل را دريابند. در اين شيوه بازگويي دروس از طريق به حافظه سپاري كه يكي از آفت هاي بزرگ آموزش در سال هاي اخير است، كنار گذاشته مي شود و انديشه ها و عقايد شخصي مورد توجه قرار مي گيرد (باچر و بلتران، 357: 11- 13).
پرورش و تجربه عيني و عملي
تصور مي كنم ضروري نباشد براي اهميت نفسِ انسان دوستي در دين اسلام، هيچ برهان ديگري به جز اين سفارش پيامبر اسلام آورده شود كه \\ "اگر كسي فرياد كمك خواهي مسلماني را بشنود و بي تفاوت بماند، مسلمان نيست\\ ". ما از كتب دبستاني تا دروس دانشگاهي بايد كمك به همنوع را به اعضاي جامعه آموزش دهيم. البته اين كافي نيست و براي پرورش افراد بايد دانش آموزان و دانشجويان را به مكان هايي ببريم كه اشخاص محروم و نيازمند كمك زندگي مي كنند و آنان را از نزديك با كاستي ها و مشكلات شان آشنا سازيم. آنان از كودكي بايد كمك به همنوع را چون اصلي بديهي در خود دروني سازند! آن گاه است كه اين رفتار فردي در بزرگسالي به كنشي اجتماعي بدل مي شود و سپس با برنامه ريزي و سازماندهي مي توانيم بزرگترين تغييرات را در جامعه مان شاهد باشيم. چرا كه آن موقع است كه آن ها به مثابه سرمايه اي اجتماعي و فرهنگي قابل جهت دهي و برنامه ريزي هستند(Ibid).
مومناني براي مددكاري
آن سرمايه نهفته در جامعه كه بدنبالش مي گرديم، درست جلوي ديدگان ماست. بسيج از مومنان كه با ميليون ها عضو در شرايط صلح نبايد بلااستفاده باقي مانده و به حال خود رها شود يا به كارهاي حاشيه اي بپردازد و با آن ها مشغول باشد. انرژي بالقوه اي از خيل مردم و به خصوص جوانان كه مي بايست در راه نوع دوستي و همياري به همنوع بشتابد، چرا كه اكنون وظيفه اي خطيرتر از جنگ، يعني حفظ و گسترش دستاوردهاي پس از جنگ را بر عهده دارد. اينك او وظيفه اي به مراتب دشوارتر از جنگيدن، يعني پاسداري و سازندگي را بر دوش مي كشد. در مواجه با تجارب و دشوراي هاست كه مومنان معناي واقعي شأن نزول بسياري از آيات كتب مقدّس را به روشني حس كرده و مي فهمند. در حين عمل است كه ايمان اورندگان مصاديق واقعي دستورات ديني را به درستي درك مي كنند. آن گاه است كه در مي يابند، عمل كردن با اخلاقيات ديني چقدر دشوار است و اين آن ها را از تعصبات و تندروي هاي جواني محافظت مي كند و از آن طريق وارد تجربه زندگي معنوي مي شوند؛ راهي كه براي سير كمال هر رهروي دين ضروري است.
بسياري از كشورها آرزوي آن را دارند كه از چنين سرمايه هاي آماده به خدمتي برخوردار باشند تا بتوانند از آن ها در راه سازندگي جامعه شان بهره برند. مومناني كه تشكل يافته اند مي توانند براي مددكاري و مددكاري اجتماعي بسيار مفيد و راهگشا باشند؛ اگر خواهان انقلابي به معناي واقعي كلمه در عرصه هاي اجتماعي و فرهنگي هستيم، اين ظرفيت موجود سازمان يافته است و بايد آن را جدي گرفت و جهت دهي و برنامه ريزي كرد. چنين بسيجي در شرايط بحراني و حوادث غيرمترقبه نيز مي تواند بسيار موثر باشد؛ به شرط اين كه براي رويارويي با چنان شرايطي آموزش ديده و آماده باشد. در ميانِ ما به ازاءهاي بيروني، بسيج هاي ديني كاملترين مصداق نفس مددكاري را دارا هستند (احمدي، 1387: الف).
نتيجه گيري
در اين اثر با فراخواني علما و مجتهدين به كشف و بازكاوي قرآن، آنان را به رسالت مهم شان در عصر حاضر فرا مي خواند. به گونه اي كه انگار قرآن اينك تازه بر آنان نازل شده است! آنان را فرا مي خواند تا با توجه به روح و جوهره دين، از متمركز شدن بر حواشي و ظواهر ديني به پرهيزند و راه هاي دروي از خرافات و تعصبات را به پيروان مدام گوشزد كنند؛ چرا كه تعصب كور و تحجر مسموم از دشمنان خارجي بيشتر به دين اسلام ضربه مي زنند. علما و فلاسفه اسلامي بايد از طريق آشنايي با فلاسفه روز جهان، فلسفه معنوي و اسلامي فردا را روايت كنند؛ فلسفه اي كه چون رو به كمال دارد، ضرورتاً در گذشته نيست. علما و مجتهدين بايد در زمينه ساير اديان، نه تنها مطالعه كه تخصص داشته باشند و آن از خواندن احكام و توضيح المسائل برايشان واجب تر است. چرا كه هيچ كس اسلام شناس حقيقي نمي شود، مگر اين كه پيش از آن، يك اديان شناس حقيقي باشد. راه هاي سگانه اديان مختلف بايد مورد مداقه متفكران اسلامي قرار گيرد و راه هاي عقل و دل جايگزين راه مناسك و تجديد خاطره گردند. بايد منابع و يافته هاي جديد ديني مورد توجه قرار گيرد و از استفاده از دين به مثابه سوپاپ اطمينان و همين طور بت پرستي امروز كه در قالب، ظاهرپرستي، شخصيت پرستي و معصوم سازي است، اجتناب شود. امروز كه دين فروشي رونق گرفته است، وظيفه سنگين علما و مجتهدين نسبت به نسل جوان آن است كه جوهره دين كه ايثار است، به جاي دكانداري ديني معرفي شود. در عين حالي كه، آگاهي رساني درباره تاريخ احكام جزايي و حقوقي اسلامي لازم است كه صورت گيرد، همزمان روش هاي سخت گيرانه در اجراي احكام بايد اصلاح شود. رفتار حكومت اسلامي و ديني كه در كلاس درس اساتيد ديني تدريس مي شود بايد به مسئولان رفتار و به دور از خشونت و تضييع حقوق ديگران را بياموزد، و اين هاست رسالت امروز علما و مجتهدان در دنياي امروز.
بايد توجه داشت كه جداي از جهاني شدن، دين و معنويت شبكهاي زنده و زاينده اند كه مدام در حال تطورند و مرگ آن ها هنگامي رقم خواهد خورد، كه به تقليد مسخ گردند. چرا كه معنويت حاصل آفرينش نيروهاي انساني و اجتماعي است كه ظرف و مظروف آن را تعيين مي كند. هويت هاي معنوي، ديني و اخلاقي براي نسل فردا بر بستر جهاني شدن شكل خواهند گرفت. پس نبايد آن ها را چون سنتي ثابت و تغييرناپذير تقديس كرد، بلكه ميبايست آن ها را فرآيندي شكلپذير دانست كه نه تنها ميتوانند خود را با وضعيت هاي نو تطبيق دهند، بلكه در عين حال، اهداف و غايت آن را بازتعريف نمايند و در عين انعطافپذيري، انسجام و تكثر خود را در عصر جهاني شدن حفظ كنند. اين به معناي آن خواهد بود كه نهادهاي پرورشي در خانه، مدرسه و مراكز ديني مي بايست رسالت شان را بازنگري و بازتعريف كنند.
فهرست منابع
ـ آيتي، محمد ابراهيم. بررسي تاريخ عاشورا، به كوشش مهدي انصاري، چاپ چهارم، موسسه انتشاراتي امام عصر، قم: 1385.
ـ ابن اثير، الكامل في التاريخ، مجلد چهارم، دار صادر، بيروت: 1399 هجري.
ـ ابن اعثم كوفي، الفتوح، مجلد پنجم، ترجمه محمد بن احمد مستوفي هروي، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، تهران: 1372.
- باچر، سيلويا و مونيكا بلتران. لطفاً ساكت! كودكان سخن مي گويند، پيام يونسكو، مجله يونسكو، مركز انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، شماره 358، تهران.
- احمدي علي آبادي، كاوه (1381- 1382) برنامه ريزي بلندمدت بخش اجتماعي و فرهنگي؛ نمونه موردي جامعه ايران، دفتر آمايش سرزمين سازمان مديريت و برنامه ريزي، تهران.
- احمدي علي آبادي، كاوه (1384) «تبيين چشم انداز توسعه فرهنگي در ايران» مجموعه مقالات همايش سياست ها و مديريت برنامه هاي رشد و توسعه در ايران، جلد چهارم، فرهنگ و توسعه، موسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي، تهران.
- احمدي علي آبادي، كاوه (1387، الف) « نقش و تأثير كارهاي داوطلبانه، سازمان هاي غيردولتي و تجارب بومي در مددكاري اجتماعي» مجموعه مقالات برگزيده براي چاپ در كنگره پنجاه سال مددكاري اجتماعي در ايران، سازمان بهزيستي كشور، تهران.
- احمدي علي آبادي، كاوه (1387، ب) «تبييني از برنامه ريزي توسعه فرهنگي در ايران» مجموعه مقالات برگزيده براي سخنراني در همايش ملي توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، تهران.
- دانيل، هروي- لژه (1380) انتقال و شكل گيري هويت اجتماعي- ديني در مدرنيته، ترجمه محمود نجاتي حسيني، نامه پژوهش، شماره هاي 20 و 21.
ـ صالحي، سيد محمد. سيري در زندگاني امام حسين (ع)، چاپ دوم، نشر معيار علم، تهران: 1385.
- فين، شون. آن ها به اينترنت وصل هستند، اما آيا چيزي هم ياد مي گيرند؟ پيام يونسكو، مجله يونسكو، مركز انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، شماره 370، تهران.
ـ مطهري، مرتضي. حماسه حسيني، مجلد دوم، چاپ چهل و دوم، انتشارات صدرا، تهران: 1386.
ـ مهاجراني، سيد عطاء الله. انقلاب عاشورا، چاپ نهم، انتشارات اطلاعات، تهران: 1383.
ـ نامه پژوهش (1378، 1379 , 1380) فصلنامه تحقيقات فرهنگي؛ مركز فرهنگ، هنر و ارتباطات. شمارههاي 14، 15.
ـ نمايه پژوهش (1376, 1380) معاون پژوهشي و آموزشي وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي، شمارههاي 3، 4 و 8.