نگاهی به پرونده های راکد سال 87 

شنیدنی‌هایی تازه درمورد امپراتور قطبی و ملکه یوروم

 آیا قطبی بخاطر بانو پرسپولیس را در گرمای 50 درجه به دوبی برد؟

 اصرار قطبی برای خرید دوکارمو چه بود؟

 چگونه پرسپولیس باسیصد میلیون تومان یوروم را راضی کرد! (ویژه عید)

 

 

طی تمام هفته‌ها و ماه‌هایی که افشین قطبی در کشورمان حضور داشت، بانو یوروم نیز در نقش همسر او کانون بسیاری از اخبار و حواشی بود. دوست و همراه از جنس مؤنث امپراتور در 18 ماه گذشته دوشادوش یانگوم، 2 بانوی سرشناس محافل رسانه‌ای کشورمان بود.

اگر آن یکی جواهری در قصر بود، این یکی ملکه‌ای در دربار عریض و طویل و سرخ قطبی به حساب می‌آمد، در مورد یوروم گفتنی‌ها زیاد است.
مرور گذرای چند نکته برجسته در رابطه با حضور این بانوی کره‌ای در ایران بخشی است که همشهری در ویژه نامه نوروز خود به آن پرداخته است.

حقوق بگیر جدید باشگاه
قبل از حضور قطبی در ایران برای هدایت پرسپولیس در لیگ هشتم، یکی از شروط امپراتور این بود که بانو یوروم در تشکیلات اداری باشگاه پرسپولیس صاحب یک پست اجرایی شود تا از این طریق و دریافت 300 هزار دلار ناقابل برای یک پست تشریفاتی , بانو یوروم بله را برای آمدن قطبی به ایران به حسین هدایتی و پرسپولیس بگوید.  این موضوع به اندازه‌ای موثق است که حتی داریوش مصطفوی نیز آن را در ارتباط تلفنی با برنامه (ورزش از نگاه دو) تایید کرد تا پرسپولیس یک کارمند بین المللی (!) را از دست بدهد.

صیغه‌ای که در تهران جاری شد

بعد از مصاحبه جنجالی محمد مایلی کهن علیه افشین قطبی، خیلی‌ها به صرافت کنکاش در روابط فیمابین قطبی و بانو یوروم افتادند. جالب اینکه جست و جوی بیشتر، به نتایج عجیبی منجر شد. در واقع صیغه عقد موقت قطبی و یوروم در تهران و توسط حاج حبیب کاشانی جاری شده است و پیش از آن هیچ نسبت سببی و نسبی بین این دو وجود نداشت. گرچه که عده ای عنوان کردند که اصلا بانو یوروم اهل کتاب هم نبود تا بشود صیغه ای بین آنها جاری کرد و در واقع حرکت حاج حبیب برای بستن دهان عده ای که به این حواشی  بیش از اصل  می پردازند بوده است. کاشانی غیر از این، خدمات دیگری هم به امپراتور کرد؛ چه این که مشکل ویزای او را به یاد می‌آوریم و این که در بازی ایران ـ کره در چارچوب مسابقات مقدماتی جام ملت‌های 2007 آسیا، قطبی اجازه حضور در کشورمان را نیافت، اما کاشانی این معضل او را برای همیشه حل کرد.
حاج حبیب مشکل کارت پایان خدمت قطبی را هم از پیش روی این ایرانی ـ آمریکایی  با رایزنی با دفتر رهبری برداشت و شناسنامه و گذرنامه ایرانی او را پس از بیش از 35 سال حل کرد.  باید زندگی احتمالاً جدید مشترک قطبی را هم مرهون کاشانی دانست!

گروکشی به سبک کوبیسم!

حتماً یادتان می‌آید که در سال اول حضور قطبی در ایران، همسر هنرمند او نمایشگاهی از تابلوهای نقاشی خود را در معرض دید عمومی قرار داد. اگرچه این نمایشگاه با هزینه شخصی قطبی برپا شده بود، اما نکته درخور اهمیت، توصیه اکید قطبی به بازیکنان برای خریدن تابلوهای همسرش بود.
جالبتر این که تعدادی از تابلوهای باقی مانده، به اجبار قطبی توسط باشگاه خریداری شد! دراین مورد شنیده‌ها حکایت از هزینه 50 هزار یورویی پرسپولیسی‌ها و شخص حسین هدایتی برای ابتیاع 19 تابلوی فروش نرفته دارد!

آپارتمان دبی پشت قباله یوروم
مدیران و مسئولان باشگاه پرسپولیس برای جلب نظر افشین قطبی جهت بازگشت به پرسپولیس ، خانه‌ای مبله و شیک با تمام امکانات رفاهی در دبی برای یوروم اجاره کردند تا سنگ تمام گذاشته باشند!


چگونه پرسپولیس با یک شغل تشریفاتی و سیصد میلیون تومان همسر قطبی را راضی کرد

«12 خرداد تا 12 تير». تنها گذشت سي و يک روز کافي بود تا افشين قطبي براي بازگشت به ايران قانع شود. اگر او با چشمان اشکبار در فرودگاه امام خميني با مردم وداع کرده بود، در عوض در روز بازگشت آنقدر هيجان داشت که حتي در يک اقدام غيرمتعارف دوربين يکي از عکاسان را گرفت تا خودش از جمعيت استقبال کننده عکس بگيرد. بايد برگرديم به آخرين ملاقات قطبي با حبيب کاشاني؛ روزي که حبيب کاشاني براي نگه داشتن سرمربي تيمش به آپارتمان لوکس قطبي در بلوار گلستان، خيابان جردن رفته بود اما ديد افشين و يوروم حتي وسايل شخصي شان را براي سفر به دوبي بسته بندي کرده اند. آن روزها کاشاني براي نگه داشتن قطبي دست به هر کاري زده بود. چند ملاقات طولاني بين مدير و سرمربي در دفتر کاشاني در شوراي شهر تهران به جاي خوبي نرسيده بود. در آن ملاقات ها هر وقت کاشاني بحث را به جزئيات کشانده بود تا بفهمد قطبي چه شرطي براي ماندن در ايران دارد افشين از کليات حرف زده بود. از اينکه «ساختار پرسپوليس مهياي حضور در مسابقات ليگ قهرمانان آسيا نيست» و از اينکه «پرسپوليس براي موفقيت در ليگ قهرمانان آسيا بايد ورزشگاه اختصاصي، کمپ اختصاصي و زمين تمرين اختصاصي داشته باشد». حرف هاي قطبي بوي بهانه جويي مي داد. حتي زماني که کاشاني براي نگه داشتن قطبي با وعده کنار گذاشتن حميد استيلي از کادرفني تيم آخرين آس خود را رو کرد، باز هم اتفاقي نيفتاد. قطبي از پرسپوليس جدا شد. جدايي او با چشمان اشکبار رقم خورد و با ذکر اينکه؛ «حبيب کاشاني برادر بزرگ تر من است و من اگر بخواهم به پرسپوليس برگردم فقط با او کار مي کنم.» قطبي رفت. او با قهرماني در ليگ برتر انتظار پيشنهادهاي بهتري را داشت؛ پيشنهادهاي بهتر با رقم هاي بالاتر. اما معادلات او به هم ريخت.و جز یک پیشنهاد تنها در حد حرف الوصل هیچ خبری از کار جدید برای او نشد. استراحت ده روزه قطبي در دوبي بدون پيشنهاد جديدي به پايان رسيد. او به هلند رفت؛ در وضعي که همه تصور مي کردند قطبي براي ملاقات با پيم فربيک و ديک ادووکات به هلند رفته تا شايد سال آينده دستيار يکي از آنها در تيم ملي استراليا يا زنيط سن پترزبورگ شود، اما او تنها به خاطر يوروم به هلند رفت؛ به خاطر ديد و بازديدهاي خانوادگي يوروم با اقوامش که در هلند اقامت دارند. در اين مدت مديريت باشگاه پرسپوليس عوض شد. حبيب کاشاني با توصيه محمد علي آبادي به اجبار استعفا داد تا داريوش مصطفوي به مديريت پرسپوليس برسد. اين اتفاق ريسک بزرگي براي علي آبادي بود. او مديري را برکنار کرد که فصل گذشته توانست پس از هفت سال پرسپوليس را به قهرماني مسابقات ليگ برتر برساند، براي همين اصلاً عجيب نبود که علي آبادي تمام انرژي خود را براي تقويت پرسپوليس در فصل آينده بگذارد. در اين بين رئيس سازمان تربيت بدني براي محو کردن خاطرات خوش حضور کاشاني به دنبال يک «پروژه ويژه» بود؛ پروژه يي که برتري تيم مديريت کنوني را نسبت به مديريت حبيب کاشاني محرز کند و البته برکناري حبيب کاشاني از مديريت پرسپوليس را يک اقدام منطقي از سوي علي آبادي جلوه دهد. پس از گذشت چند روز از آغاز به کار داريوش با پيش کشيده شدن نام سانتيني، زاکه روني و ايويچ براي سرمربيگري پرسپوليس، بالاخره علي آبادي به نام نهايي رسيد؛ «افشين قطبي»، کسي که اگر مصطفوي مي توانست او را به تيم برگرداند، حکم بي تدبيري کاشاني براي نگه داشتن قطبي در پرسپوليس به اثبات مي رسيد. حسين هدايتي بزرگ ترين تاجر استيل ايران که به خاطر نفوذ و البته بنيه اقتصادي بالاي خودش به عضويت هيات مديره جديد پرسپوليس رسيده بود، مامور بازگرداندن قطبي به ايران شد.

اولين ملاقات هدايتي و قطبي در هتل «حيات» دوبي که يکي از شعبه هاي هتل هاي زنجيره يي «هايت» در حوزه خليج فارس است، آغاز شد. آنها در عرض 48 ساعت شش ساعت و نيم با هم جلسه داشتند و جالب اينکه در سه ساعت پاياني يوروم هم در کنار افشين و هدايتي بحث مي کرد. هدايتي براي جلب رضايت قطبي سياست خوبي را در پيش گرفته بود. پيش از سفر به دوبي هدايتي فهميده بود که يکي از فاکتورهاي اصلي جدايي قطبي از پرسپوليس، نارضايتي يوروم از زندگي در ايران بود. پيشنهاد سپردن معاونت امور بين الملل به يوروم از سوي هدايتي هم توجيهي نداشت جز اينکه يوروم به زندگي در ايران ترغيب شود. البته از سوي ديگر هم هدايتي رقم چشمگيري را براي استخدام قطبي پيشنهاد داد تا ديگر کار يکسره شود. 800 هزار دلار براي سال اول و 900 هزار دلار براي سال دوم پيشنهاد مالي هدايتي به قطبي بود تا در کنار پيشنهاد 300 هزار دلاري پرسپوليس به يوروم، اين دو به بازگشت به ايران رضايت دادند، آن هم در وضعي که کمتر از يک ماه پيش قطبي در ملاقات هاي خودش از مشکلات ساختاري باشگاه و نبود کمپ و ورزشگاه اختصاصي حرف زده بود ولي گويا در يک ماه گذشته قطبي تمام آن شرط ها را فراموش کرده. شايد هم پيشنهاد وسوسه کننده هدايتي به قطبي و يوروم که سرجمع دو ميليون دلار بود، باعث کوتاه آمدن قطبي از اصول خودش و رضايت يوروم به زندگي در تهران شد. البته بايد اضافه کرد که قرارداد قطبي با پرسپوليس بندهای ویژه بسیاری داشت. از جمله آن بندها بندي بود که به قطبي اجازه مي داد ماهانه دو تا سه مرتبه به دوبي سفر کند. گويا در مذاکرات قطبي با هدايتي قطعي شده که يوروم در امارات و در ویلای اختصاصی ای که باشگاه به همراه یک ماشین آخرین سیستم برای او تهیه کرده بود اقامت داشته باشد و از آنجا  مثلا کارهاي سایت کاملا فارسی باشگاه پرسپوليس را انجام دهد و درخواست دو تا سه مرخصي ماهانه قطبي براي سفر به دوبي هم براي سر زدن به يوروم بود.
در اين معامله درواقع همه چيز به نفع خانواده قطبي تمام شده بود، هر چند مديران پرسپوليس اميدوارن بودند امتيازاتي که به قطبي دادند، در پايان فصل به قهرماني تيم شان ختم شود اما با توجه به بندی که او را برای فسخ قرارداد یک طرفه مختار می کرد , همه رشته ها پنبه شد...

آیا قطبی بخاطر بانو پرسپولیس را در گرمای 50 درجه به امارات برد ؟ 

بعد از شنیده شدن شایعات فراوان در مورد قطبی بر سر امضای قرارداد جدید وی در فصل دوم , با حضور پرسپوليس در اوج گرماي دوبي  برای فصل بدنسازی پیش فصل ترديدها نسبت به سرمربي پرسپوليس بيشتر شد . در شرايطي که تمام تيم هاي دسته يک و دسته دوم امارات براي تمرينات پيش فصل شان کشورهاي اروپايي نظير اسپانيا، ايتاليا، آلمان و… را در نظر گرفته بودند، پرسپوليس هم به خواست قطبي در دوبي اردو زده بود که البته همين مساله با واکنش و تعجب روزنامه هاي اماراتي همراه شد. خبرنگاران اماراتي که به خاطر گرماي دوبي علاقه يي به حضور بر سر تمرينات پرسپوليس نشان نداده بودند، در ابتداي ورود پرسپوليس به دوبي از اردوي تابستاني اين تيم در گرماي 50 درجه و هواي شرجي دوبي تعجب کرده بودند و حتي بعضي از آنها به شکلي تمسخرآميز پرسپوليسي ها را بابت حضورشان در دوبي سرزنش کردند. البته احتمالاً آنها خبر نداشته اند که حضور پرسپوليس در دوبي نه براي کسب آمادگي بلکه به دليل حضور همسر افشین قطبی در امارات بوده است . به اينها بايد اصرار قطبي براي برپايي اردويي خارج از کشور را هم اضافه کنيد که البته اصرار قطبي براي انجام اين اردو نمي تواند به اقامت همسر او در دوبي بي ارتباط باشد . هرچند شايد کادر فني پرسپوليس به وسيله يي گرماي دوبي را توجيه  می کردند اما اگر بدانيم حضور در دوران بدنسازي در منطقه يي که ارتفاع آن از سطح دريا پايين تر است در شرايط سخت، قدرت جسماني بازيکنان را کاهش مي دهد، متوجه مي شويم که حضور پرسپوليسي ها در دوبي در اين وضع هيچ توجيه فني نداشته است. وقتي از نظر علمي ثابت شده انجام تمرينات بدنسازي در مناطقي که ارتفاعي بالاتر از سطح دريا دارند باعث افزايش توليد گلبول سفيد شده و اين مساله باعث بالا رفتن حجم دريافت اکسيژن مي شود، پس طبيعي است که تمرينات بدنسازي در دوبي نه تنها سودي براي پرسپوليس نخواهد داشت بلکه به لحاظ جسماني هم بازيکنان را در شرايط بدي قرار خواهد داد. دم دست ترين مثال براي مفيد بودن تمرينات در ارتفاع بالا، اردوي تيم ملي قبل از جام جهاني 98 در بروجرد بود که توميسلاو ايويچ با هوش بالاي خود اين منطقه از ايران را براي تمرينات تيم ملي در نظر گرفته بود و همه ديدند که بازيکنان تيم ملي در جام جهاني فرانسه در چه وضعيت بدني خوبي قرار داشتند. با اين حال هرچند رئيس سازمان تربيت بدني باشگاه ها را از اردوهاي خارجي که جنبه توريستي بودن داشت منع کرده بود اما اردوي پرسپوليس احتمالاً چيزي به غير از جهانگردي عايد بازيکنان اين تيم نکرد. البته مي توان اين را در جمله هاي پيرواني و همچنين برنامه روز اول اردوي پرسپوليس در دوبي به خوبي ديد. پيرواني آن روزها به بازيکنان پرسپوليس توصيه کرد؛ «براي هماهنگي بيشتر و صميميت بيش از پيش بايد در تمام امور از جمله تمرين، استراحت، پياده روي، خريد و گردش به صورت گروهي عمل کنيد تا با خلق و خوي هم آشنا شويد.» البته به غير از اين توصيه، کادر فني برنامه ديگري هم براي اعضاي تيم تدارک ديده بود و آن هم بازديد از امکانات باشگاه ايرانيان دوبي بود. البته اين تمام برنامه پرسپوليسي ها در روز اول نبود و در همان روز اول بازيکنان براي آشنا شدن با «خلق و خو»ي هم به بازارهاي بزرگ دوبي سر زدند . چیزی به آغاز لیگ نمانده و پرسپولیس در تمرینات خلق و خو به سر می برد .
نکته جالب و خوشمزه در این میان می تواند دانستن این خبر باشد که سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس در آن زمان به دليل گرماي شديد هواي امارات دچار مسموميت و گرمازدگی شد و بنا به اعلام روابط عمومی باشگاه در آن زمان به دليل بيماري  در یکی از جلسات تمرينی شركت نكرد.
وي براي رفع اين مشكل زير نظر كادر پزشكي به درمان مي پردازد.

اصرار عجيب قطبي براي خريد مهاجم و مدافع گمنام برزيلي
هر چند در فصل اول حضور قطبی در ایران  و با اصرار افشين قطبي براي جذب خورخه آراندا و ماته دراگه چوويچ چيزي عايد پرسپوليس نشد اما امسال هم قطبي دست بردار نبود و هر طور که شده مي خواست يک مدافع  و مهاجم ناشناس برزيلي را وارد پرسپوليس کند. وقتي در ميانه فصل گذشته و در فصل نقل و انتقالات قطبي روي خريد آراندا و دراگه چوويچ زوم کرد خيلي ها فکر مي کردند بار فني اين دو باعث شده که با وجود محدوديت هاي مالي باشگاه، اين دو پرسپوليسي شوند اما وقتي نيم فصل دوم شروع شد معلوم بود که پرسپوليس براي قهرماني نمي تواند روي اين دو بازيکن کوچک ترين حسابي باز کند. وضعيت دراگه چوويچ آنقدر بد بود که در فصل نقل و انتقالات ليگ هشتم در تست پزشکي و فني باشگاه پگاه گيلان رد شد و هيچ کس هم در حال حاضر از آراندا خبري ندارد. در چنين وضعي قطبي در اين فصل هم از باشگاه خواسته بود هر جور شده یک مدافع و مهاجم برزيلي ناشناس را براي پرسپوليس بخرند. حتي سرمربي آن زمان پرسپوليس قبل از قطعي شدن حضورش در پرسپوليس گفت وگوهايي هم با اين بازيکنهای برزيلي انجام داده بود و گويا جذب اين بازيکنان يکي از پيش شرط هاي قطبي براي امضاي قرارداد با پرسپوليس بوده است. البته از نظر قطبي کار حضور مدافع  و مهاجم گمنام برزيلي  در پرسپوليس تمام شده بود که در نهایت تنها کاریوستن مهاجم به زعم قطبی " سرشناس " برزیلی یعنی همان " دو کارمو "  صورت حقیقت گرفت که بعدها با افشاگری تاریخی عادل فردوسی پور مشخص شد که این بازیکن تنها یک بازیکن آماتور در حد لیگ محلات برزیل بوده است. جالب اینجاست که عده ای از خبرنگاران دلال که به سرکردگی یکی از پدرخوانده ها فعالیت می کردند این بازیکن را در حرکت عجیب و غریبی به تیم کوثر لرستان قالب کردند که این بازیکن بعد از مدتی از این تیم هم محو و به ناکجا آباد فرستاده شد.

همه این مسائل امروز که همه چیز مشخص شده است وقتی جالبتر می شود که بدانیم قطبي در آخرين مصاحبه اش قبل از سفر مثلا تدارکاتی پرسپولیس به دوبي نامي از اين بازيکنان نبرده بود و تنها از لفظ «مدافع  و مهاجم سرشناس برزيلي» استفاده کرد : «اين مدافع و مهاجم برزيلي  از بهترين و با کيفيت ترين بازيکنان برزيل هستند. آنها در تيم هاي بزرگي چون سانتوس بازي کرده و حتي یکی از آنها به عنوان کاپيتان ، اين تيم را در صعود از ليگي به ليگي بالاتر همراهي کرده اند. آنهادر تيم ملي زير 18 ساله هاي برزيل هم چهره خوبي داشته اند و قابليت بازي با هر دو پا را دارند . »

فقر اطلاعات در حرف هاي قطبي چيزي بود که وضعيت اين بازيکنان و چگونگي حضورشان در پرسپوليس را نامشخص تر مي کرد. در حالي قطبي با اطمينان از کيفيت بالا و نقش اين بازيکنان در صعود سانتوس به ليگي بالاتر صحبت مي کرد که سال ها است اين تيم مطرح در رقابت هاي دسته يک برزيل حضور دارد. ضمن اينکه همين ندانستن نام اين بازيکنان هم بزرگ ترين دليل  بود تا نسبت به کيفيت بالا و همچنين اغراق قطبي درباره اين بازيکن شک هایی ایجاد شود.

حقیقت این بود که تعریف های مبالغه آمیز قطبی در رابطه با این دو بازیکن که بعدها تنها تبدیل به یک بازیکن با نام " دو کارمو " شد , در کنار جملات مکرر و معروف قطبی در رابطه با اینکه " این بازیکن بسیار بهتر از کریمی است " و یا اینکه " کریمی با نا آمادگی که دارد به درد پرسپولیس نمی خورد و من تنها این مهاجم برزیلی را می خواهم " در مطبوعات و در تمرینات خطاب به هواداران سطح توقعات همه را نسبت به " دو کارمو " بالا برد تا در نهایت تنها بعد از گذشت چند هفته  و مشاهده کیفیت پایین این بازیکن و البیته افشاگریهای عادل فردوسی پور نوک پیکان انتقادات به سمت قطبی دوخته شود تا تنها اندکی بعد قطبی عزم جدایی از پرسپولیس را جزم کند و البته در آن شب پایانی مهمترین دلیل رفتنش را به دوستان خبرنگارش و البته داریوش مصطفوی , جدای از نارضایتی یوروم از دوری از امپراتور در مساله مهمی چون " افشاگریهای عادل فردوسی پور و برنامه 90 در مورد مسائلی همچون کیفیت تقلبی دو کارمو " عنوان کند.