بررسي ظرفيت هاي ديپلماسي رسانه اي
ايجاد امنيت ملي با سلاح رسانه‌
 

ديپلماسي رسانه‌اي يك كشور نه تنها مي‌تواند در معادلات سياسي و امنيت ملي يك كشور تاثير بگذارد، بلكه مي‌تواند در امنيت منطقه نيز تاثير بسزايي داشته باشد.


 

امروزه شاهديم كه محور اساسي حضور فعال دولت‌ها در عرصه بين‌الملل، براساس تامين منافع ملي و امنيت ملي است و ديپلماسي فرآيند ارتباط دولت‌ها به منظور متقاعد كردن يكديگر براي حمايت و به رسميت شناختن مواضع محسوب مي‌شود. از طرفي اگر بپذيريم در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه ابر سنگين رسانه سايه خود را بر همه ابعاد زندگي انسان‌ها گسترده است و تمامي روابط بشري از جنگ و صلح تا انواع و اشكال تعاملات فرهنگي و سياسي در چنبره امواج الكترونيك و سايبرنتيك قرار دارد، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه فرآيند ديپلماسي نيز كه از مهم‌ترين مولفه‌هاي روابط بين‌الملل است بشدت از اين پديده تاثير مي‌گيرد، بنابراين طبيعي است كه بين ديپلماسي رسانه‌اي و امنيت ملي ارتباط كاملا شفاف و مستقيمي وجود داشته باشد. به منظور بررسي تعامل ميان ديپلماسي رسانه‌اي و امنيت ملي يا به عبارتي نقش ديپلماسي رسانه‌اي در ارتقاي سطح امنيت ملي لازم است واژه امنيت ملي تعريف شود.
مفهوم امنيت ملي هر روز بيش از گذشته نه‌تنها در جهان سياست، بلكه در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع مورد استفاده قرار گرفته و آرام آرام به واژه و مفهومي پرقدرت تبديل شد. به طوري كه امروزه در متون مختلف مربوط به روابط بين‌الملل از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. هنوز انديشمندان و صاحب‌نظران علوم سياسي و روابط بين‌الملل به تعريف واحدي براي آن دست نيافته‌اند، به طوري كه پراكندگي نظري و امكان برداشت‌هاي متفاوت و دلخواه در تحقيقات و مطالعات بخوبي قابل تشخيص است. آنچه در بيشتر متون سياسي مورد اتفاق‌نظر است، نسبي بودن موضوع امنيت در شرايط و جوامع مختلف است و اصولا به دليل اين كه امنيت يك پديده ادراكي و احساسي به شمار مي‌رود، افراد و جوامع گوناگون ادراك و احساس خود را از امنيت دارند.

به همين دليل ديدگاه‌هايي وجود دارد كه اساسا براي واژه امنيت مفهوم و مصداق واقعي قائل نيستند و هر گونه مفهوم‌سازي در حوزه امنيت را از جنس بازي‌هاي زباني و گفتمان‌هاي غيرثابت مي‌دانند.

برخي معتقدند امنيت يك عنصر تجزيه‌ناپذير است، يعني وقتي كشوري در يك نقطه از سرزمين خود با تهديد روبه‌روست، ناامني به وجود آمده در تمام شوون و اركان ديگر كشور تاثير مي‌گذارد و نمي‌توان قبول كرد كشوري مدعي امنيت داخلي باشد، ولي يكي از استان‌ها يا شهرهاي آن در معرض تهديد يا اشغال بيگانگان باشد. در هر صورت رويكردهاي مختلفي در حوزه امنيت ملي توسط متفكران علوم سياسي مطرح شده است. براي مثال عدالت‌ورزي افلاطون، محافظت در برابر تجاوز خارجيان توماس هابز، دستيابي به رفاه و آسايش جان لاك، تاكيد بر محفوظ ماندن فعاليت‌هاي اقتصادي هافمن، تكيه بر توسعه سياسي و اقتصادي مك نامارا، تكيه بر رابطه قدرت و امنيت پيروان ميشل فوكو، به نظر مي‌رسد در سال‌هاي اخير تمركز تحقيقات بر ابعاد غيرنظامي امنيت ملي بيشتر شده است، به طوري كه ديتريك فيشر در تحقيقي براي سازمان ملل متحد با تفكيك تهديدات داخلي و خارجي و بين‌المللي 5 بعد بقاء، سلامت، بهزيستي اقتصادي، محيط زيست قابل زندگي و حقوق سياسي را در امنيت، اساسي دانسته و در مقابل نابودي، بيماري، فقر، تخريب محيط زيست و سركوب داخلي را عامل اصلي تهديد امنيت ملي مي‌داند.

به طور خلاصه مي‌توان امنيت را نبود تهديدات نسبت به ارزش‌هاي اصلي و كمياب هر جامعه تعريف كرد.

نقش ديپلماسي رسانه‌اي در تامين امنيت ملي‌

آنچه مسلم است، امنيت ملي يكي از اهداف اصلي و جوهري در سياست خارجي همه كشورهاي جهان محسوب مي‌شود. لزوم دفاع از كشور در برابر تجاوز احتمالي، معمولا از اهميت و اولويت خاصي برخوردار است و تنها زماني از اهميت اين عامل كاسته مي‌شود كه موازين حقوق بين‌الملل آنچنان در جامعه جهاني مورد احترام قرار گيرد كه هيچ كشوري سوداي تجاوز به ديگري را در سر نپروراند يا سازمان‌هاي بين‌المللي از چنان نيروي فوق دولتي برخوردار شوند كه بتوانند از هر تجاوزي در هر جا و به هر صورت جلوگيري به عمل آورند.آنچه مسلم است، امنيت ملي تابعي است از شرايط بين‌المللي و لازمه آن 3 نوع آمادگي را شامل مي‌شود: آمادگي سياسي، اقتصادي و نظامي.

آمادگي سياسي را مي‌توان از راه‌هاي زير تامين كرد:

1- عقد پيمان‌هاي دفاعي به منظور مقابله با تجاوزات احتمالي‌

2- انجام مذاكره به منظور جلوگيري از اقداماتي كه ممكن است به جنگ بينجامد.

3- تعيين و اجراي هدف‌هاي سياسي فراملي و فرامنطقه‌اي‌

4- مديريت بحران‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي‌

همان طور كه ملاحظه مي‌كنيد امروزه رسانه‌ها نقش مهمي در عقد پيمان‌هاي دفاعي يا مشاركت نكردن در پيمان‌هاي پيشنهادي ايفا مي‌كنند. براي مثال مي‌توان به نقش توافقات اسلو اشاره كرد كه سنگ‌بناي آن توسط رسانه‌ها گذارده شد يا پيمان كمپ ديويد كه با دلالي و ميانجيگري يك خبرنگار يا در واقع يك شبكه تلويزيوني انجام شد.در بخش مذاكرات بين‌المللي نيز كه به منظور جلوگيري از جنگ يا رفع سوءتفاهمات انجام مي‌شود رسانه‌ها نقش بسزايي را ايفا مي‌كنند به طوري كه در حال حاضر در تبادلات پيام‌هاي ديپلماتيك كمتر نامي از سفرا و سفارتخانه‌ها برده مي‌شود و رهبران سياسي، بخش عظيمي از پيام‌هاي خود كه شامل تهديدات، انتظارات و مطالبات است را در فضاي ديالكتيك رسانه‌ها مبادله مي‌كنند.

شايد بتوان گفت: امروزه تاثيري كه يك خبرنگار يا گزارشگر حرفه‌اي بر جريان ديپلماسي و جهتگيري‌هاي آن دارد، كمتر از ديپلمات‌هاي وزارت امور خارجه نيست. كشور‌هايي كه در اين حوزه از پيشينه بيشتري برخوردارند و سابقه طولاني‌تري را در استفاده از رسانه طي كرده‌اند، تجربيات گسترده‌تري به دست آورده و اكنون از اين تجربيات در ارتقاي كيفي و كمي مراودات سياسي و ديپلماتيك خود بهره مي‌برند؛ همچنين شاهد هستيم كه رسانه‌ها از طريق ميزگردها و مناظره‌هاي مختلف اهداف و خط‌مشي‌هاي خود را در عرصه‌هاي فراملي و فرامنطقه‌اي مطرح مي‌كنند و در صورت وجود هر گونه اختلاف‌نظر يا تعارض منافع كارشناسان و مسوولان سياسي در كشور مقابل از طريق همين مصاحبه‌ها و كنفرانس‌هاي خبري، ديدگاه طرف مقابل را مورد انتقاد قرار مي‌دهند. به اين ترتيب رسانه‌ها به منظور حفظ و تامين امنيت ملي نقش محوري و كليدي ايفا مي‌كنند.

در بخش‌هاي اقتصادي نيز آمادگي‌هاي ذيل الزامي است:

1- داشتن منابع طبيعي مهم و مواد غذايي لازم و نيز ديگر مواد خام يا لااقل داشتن امكان دسترسي به مواد مزبور

2- داشتن ظرفيت صنعتي و مهارت تكنيكي براي توليد سلاح‌هاي لازم براي عمليات نظامي‌

3- داشتن بنيه مالي كافي براي پرداخت هزينه‌هاي مذكور بدون آن كه به بحران اقتصادي منجر شود.

حضور رسانه در اقتصاد ازجمله مواردي است كه بتازگي مورد توجه قرار گرفته، ولي هنوز نقش قدرتمند رسانه‌ها در تقويت يا تضعيف وضعيت اقتصادي كشورها مورد تحقيق و تفحص قرار نگرفته و به نظر مي‌رسد فرصت‌هاي بسياري در اين زمينه از دست رفته است كه جبران آن به آساني ميسر نخواهد بود. آنچه در اين مجال امكان طرح آن وجود دارد، اين است كه رسانه‌ها مي‌توانند از طريق معرفي پتانسيل‌ها و فرصت‌هاي اقتصادي، زمينه را براي همكاري‌هاي اقتصادي ميان كشورها فراهم آورند. از آنجا كه جريان غالب و حاكم بر رسانه‌ها حداقل ارتباط ميان كشورهاي جنوب را مطلوب خود مي‌داند، طبيعي است كه از بي.بي.سي يا فاكس‌نيوز انتظار نداشته باشيم در تسهيل روابط جمهوري اسلامي ايران با هر كشور ديگري اقدام به برنامه‌سازي و اطلاع‌رساني كنند و شايد بتوان گفت راهبرد اين شبكه‌ها دقيقا مخالف اين مسير است و تلاش مي‌شود كشورهاي جنوب بخصوص آمريكاي لاتين، آسياي ميانه و خاورميانه تصويري موهوم و خوفناك از يكديگر داشته باشند؛ به عنوان مثال اگر ذهنيت هر ايراني را در مورد ويتنام مورد روانكاري قرار دهيد، فضاي جنگ و بمباران و مزارع سوخته شده را در آن خواهيد يافت و اين باعث مي‌شود زمينه‌هاي همكاري‌هاي اقتصادي و سرمايه‌گذاري به حداقل برسد. بنابراين مشاهده مي‌شود ديپلماسي رسانه‌اي در باروري ظرفيت‌هاي همكاري‌هاي اقتصادي كه از عوامل مهم در امنيت ملي كشورهاست، نقش كليدي و محوري ايفايي كند.

آمادگي نظامي نيز كه از ديگر مولفه‌هاي امنيت ملي هر كشور به حساب مي‌آيد، مشتمل است بر:

1- داشتن يك طرح درازمدت استراتژيك يا دفاعي به منظور مقابله با دشمن‌

2- داشتن يك نيروي نظامي كارآزموده كه بتواند بخوبي از سلاح‌هاي مدرن استفاده كند.

3- داشتن طرح‌هاي لازم براي تامين هماهنگي بين غيرنظاميان و نيروهاي نظامي در مواقع بحراني و جنگ‌

4- داشتن امكان تهيه سريع خواربار و وسايل حمل و نقل براي نيروهاي نظامي‌

در تمامي فاكتورهاي مربوط به امنيت ملي، يك عامل همواره نقش بارزي را ايفا مي‌كند و آن چيزي جز ديپلماسي نيست. يعني ديپلماسي بي‌بديل‌ترين اهرم دولت‌ها براي كسب امتيازات بيشتر در حوزه امنيت ملي و حفظ امتيازات قبلي است.

براساس پژوهش‌هاي اخير محققاني همچون نيك هيپ، راگ توماس، ويليام داتون و ريچارد كالينز بر اين باورند كه نوع تازه‌اي از ثبات، امروزه شكل گرفته است كه ماهيتا از گونه‌هاي پيشين متمايز بوده و زاييده نظارت‌هاي پيشرفته رسانه‌ها بر حيات سياسي جوامع فعلي است. به عبارت ديگر در حوزه سياست و روابط سياسي دولت‌ها مي‌توانند با استفاده از رسانه امنيت ملي مطالبات خود را در قالب بسته‌هاي سياسي آماده و به دنيا عرضه نمايند. رسانه‌ها همچنين مي‌توانند آمادگي خود را براي برقراري روابط حسنه و مسالمت‌آميز با همه كشورهايي كه به گونه‌اي از حداقل منافع مشترك برخوردار هستند، اعلام كنند. رهبران سياسي دنيا هم اينك با حضور فعال در رسانه‌ها همواره در تلاشند تا خود و كشورشان را چهره‌اي صلح‌طلب و علاقه‌مند به روابط دوستانه معرفي كنند. در واقع مي‌توان گفت دولت‌ها در شرايطي به سر مي‌برند كه اگر نتوانند در درياي پر تلاطم روابط ديپلماتيك و مسابقه‌هاي پي‌ در پي برقراري ارتباط كه به صورت فصلي و غيرمنظم برگزار مي‌شود حضور موفق داشته باشند، در درازمدت محكوم به انفعال و خروج از گردونه سياست بين‌الملل خواهند شد. ناتواني در ارائه تصويري روشن از ديدگاه‌ها و كوتاهي در حضور فعال در محافل بين‌المللي كه انعكاس آن از طريق رسانه‌هاي خبري اجتناب‌ناپذير است باعث زوال نقش‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي مي‌شود. در اين نقطه است كه قراردادها و توافقات در پشت درهاي بسته بدون حضور اين واحدهاي سياسي انجام مي‌پذيرد و منافع آن عايد دولت‌هايي مي‌شود كه توانسته‌اند توان خود را در تعريف مواضع و پاسخگويي به نيازهاي طرف مقابل به اثبات برسانند. دقيقا به همين سبب است كه هيات حاكمه آمريكا براي تبليغات خارجي كه منظور همان ديپلماسي عمومي است، تقاضاي مبلغ يك ميليارد و 500 ميليون دلار بودجه كرده‌اند كه البته اين بودجه براي سال 2008 درخواست شده است. خانم رايس در گزارشي كه به كنگره آمريكا ارائه كرد، بصراحت تاكيد نمود اين مبلغ مستقيما براي حفظ و تامين امنيت ملي آمريكا هزينه مي‌شود. خانم رايس از اين ميزان بودجه 855 ميليون دلار را براي ديپلماسي عمومي و 667 ميليون دلار را براي حمايت از راديو و تلويزيون‌ها و اينترنت در كشورهايي مثل كره شمالي، ايران و كوبا معين كرده است. از طرفي ضعيف شدن تارهاي ارتباطي در طول زمان و در كنار ديگر عوامل موجود فضايي را ايجاد مي‌كند كه تحمل فشارهاي بين‌المللي اعم از سياسي و اقتصادي را براي دولت‌ها ناممكن مي‌سازد. در دنياي امروز رسانه‌ها قدرتمندترين ابزار براي تغيير نگرش افراد محسوب مي‌شوند و در اين مسير هر روز به يافته جديدي دست مي‌يابند. دكتر فرهنگي دراين زمينه معتقد است: نگرش روي عواطف و شناخت مخاطب تاثير مي‌گذارد و در نهايت موجب پايداري رفتاري او مي‌شود.

در بحث تغيير نگرش 2 مرحله وجود دارد، يكي مرحله تغيير نگرش اوليه و مرحله دوم ايجاد و تثبيت نگرش ثانويه است، كه به مهارت و فراهم بودن شرايط خاصي نياز دارد. به عبارت ديگر قضيه به اين سادگي اتفاق نمي‌افتد و افراد در مقابل تغيير نگرش مقاومت مي‌كنند و سعي مي‌كنند به آساني دست از اعتقادات و باورهاي خود برندارند؛ ولي رسانه‌ها به سبب برخورداري از ظرفيت‌هاي فوق‌العاده به صورت مستقيم و غير مستقيم و به طور مداوم در اين مسير تلاش مي‌كنند و سنگرهاي قديمي و جديد را با اندكي تفاوت فتح مي‌كنند.

تاثير ديپلماسي رسانه‌‌اي در امنيت ديگر كشورها

به عبارت ديگر ديپلماسي رسانه‌اي يك كشور نه تنها مي‌تواند در معادلات سياسي و امنيت ملي يك كشور تاثير بگذارد، بلكه مي‌تواند در امنيت منطقه نيز تاثير بسزايي داشته باشد. اين تاثيرات از يك حداقل و حداكثري برخوردار است كه حداقل آن تشويش اذهان عمومي و افكار عمومي يك ملت و ايجاد اخلال در امنيت رواني يك جامعه است و تاثير حداكثري آن نيز سرنگوني يك دولت را به دنبال دارد. در بعد تاثير مثبت بر امنيت ملي نيز رسانه مي‌تواند باعث تحولات قابل توجهي در شرايط سياسي كشورها شود. براي مثال آقاي عابديني، مديركل اخبار شبكه العالم معتقد است ديپلماسي رسانه‌اي جمهوري اسلامي ايران در جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي عليه حزب‌الله لبنان و حمايت رسانه‌اي از حزب‌الله تا حد قابل توجهي برروحيه مبارزان و مردم بي‌دفاع لبنان تاثير داشت و شايد آنچه باعث مي‌شد حملات پي در پي را تحمل كنند، همين حمايت و پشتيباني رسانه‌هاي جهان اسلام بود.آنچه مسلم است در برخي موارد منافع ملي كشورها اقتضا مي‌كند امنيت ملي كشور ديگري را مورد تهديد متقابل قرار دهند و در زمان حاضر رسانه‌ها كارآمدترين ابزار براي نيل به اين هدف به شمار مي‌روند.

يكي از روش‌هاي متداول رسانه‌ها انتشار اخبار جهت‌دار و معطوف به اهداف خاص است و چه بسا پخش يك برنامه تلويزيوني در قالب مصاحبه يا گفتگوي تلويزيوني مي‌تواند دكترين امنيت ملي يك كشور را دستخوش تغيير و تحولات اساسي كند. چنانچه پخش نطق تلويزيوني رئيس‌جمهور آمريكا در روز 11 سپتامبر تهديدي علني براي كشورهاي اسلامي و گوياي استراتژي جديد آمريكا نسبت به كشورهاي اسلامي بود.

يكي ديگر از تاثيرات رسانه‌ها بر امنيت ملي كشورها تاثير آنها بر افكار عمومي دنياست. امروزه، رسانه‌ها هستند كه قلب‌ها و مغزها را مطابق با ميل خود يا بهتر بگوييم مطابق با ميل صاحبان خود طراحي مي‌كنند. شايد اين سوال مطرح شود كه افكار عمومي خارج از مرزهاي جغرافيايي يك كشور چه تاثيري بر امنيت ملي يك كشور دارد؟ براي پاسخ به اين سوال به اين نكته اشاره مي‌كنيم كه در دنياي فعلي چينش مهره‌هاي سياسي و اتخاذ تصميم در حوزه روابط بين‌الملل محتاج حمايت و پشتيباني توده‌ها و افكار مردم است. چرا كه تحولات سياسي اخير كشورها نشان مي‌دهد آراء مردم بر تركيب و ساختار حكومت‌ها تاثير مستقيم دارد و اكثريت پيروز است كه نمايندگان سياسي را بر كرسي‌هاي تصميم‌گيري مي‌نشاند. براي روشن شدن ارتباط رسانه، دموكراسي و امنيت ملي لازم است به پيروزي اخير اسلام‌گرايان در انتخابات تركيه اشاره كنيم كه علي رغم سمپاشي‌هاي رسانه‌هاي غربي عليه اسلام و تبليغات سوء سياسي عليه اسلامگرايي، باز هم نتيجه انتخابات به نفع حزب عدالت و توسعه شد. به اين ترتيب مشاهده مي‌كنيم كه التزام به رعايت قواعد دموكراسي ايجاب مي‌كند دولتمردان و سياستمداران حداكثر تلاش خود را براي همراه كردن مردم براي جلب آراء بيشتر مبذول دارند. بديهي است روي كار آمدن يك حزب و گروه با ايده‌ها و تفكرات مخصوص به خود مي‌تواند به‌طور مستقيم بر امنيت ملي كشورهاي ديگر تاثير بگذارد. در نتيجه رسانه‌ها به‌طور مستقيم و غير مستقيم امنيت ملي كشورهاي دنيا را در چنبره خود نگه داشته‌اند و شايد به همين سبب باشد كه در سال‌هاي اخير بيشترين نظريه‌پردازي‌ها در حوزه علوم انساني سرانجام به رسانه‌ها مرتبط مي‌شوند و دولتمردان نيز هزينه‌هاي گزافي را براي اداره رسانه‌ها به صورت مفيد و معطوف به اهداف سياست خارجي خود متحمل مي‌شوند.

امروزه امنيت ملي و منافع ملي چنان اهميتي براي دولت‌ها و ملت‌ها دارد كه حكومت‌ها بيشترين بودجه را در تامين امنيت ملي خود هزينه مي‌كنند و دولت‌ها بخوبي بر اين حقيقت واقف شده‌اند كه رسانه‌ها كاربردي‌ترين روش براي تامين امنيت ملي محسوب مي‌شوند. در دنياي فعلي كشورها نيازهاي امنيتي خود را در وراي مرزهاي جغرافياي خود دنبال مي‌كنند و دفاع از امنيت ملي خود را در گرو شرايط و مقتضيات محيط بين‌المللي مي‌دانند. اينجاست كه پيوند ديپلماسي رسانه‌اي و امنيت ملي بيش از گذشته خودنمايي مي‌كند. لازم به يادآوري است ايالات متحده آمريكا كه خود را قدرت بلامنازع دنياي معاصر مي‌شمارد، خود را از اين قاعده مستثني نمي‌داند و دفاع از امنيت ملي خود را از طريق رسانه‌ها در بيرون از مرزهاي ملي خود تعريف كرده و در همين راستا شبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني مختلفي را به زبان‌هاي زنده دنيا راه‌اندازي و پشتيباني مي‌كند و از اين طريق براي لطمه زدن به امنيت ملي كشورهاي ديگر استفاده مي‌كند. مصطلح كردن عبارت تروريسم براي گروه‌هاي جهادي كه براي دفاع از حقوق مسلم خود مبارزه مي‌كنند از پيروزي‌ها و دستاوردهاي سياست خارجي آمريكاست كه جز از طريق رسانه‌ها دستيابي به آن امكان‌پذير نبود. معرفي مسلمانان به عنوان انسان‌هاي مجرم و داراي خشونت ذاتي از طريق پخش تصاوير خشونت‌بار و غير واقعي، از دستاوردهاي ديگر رسانه‌هاي ايالات متحده بوده است. شايان ذكر است كه رسانه‌هاي غربي و خصوصا شبكه‌هاي بزرگ و جهاني در اين مساله داراي مهارت‌هاي فوق‌العاده‌اي هستند و اين مهارت منحصر به شبكه‌هاي تلويزيوني نيست بلكه امروزه اگر كسي نشريات انگليسي زبان كه پخش جهاني دارند مانند تايم و نيوزويك را تورق كند، حتي اگر كمترين آشنايي هم با زبان انگليسي نداشته باشد، چينش تصاوير به‌گونه‌اي است كه بيننده از كشورهاي جهان سوم، خاورميانه، آسياي ميانه و آمريكاي لاتين تصويري مايوس‌كننده به همراه خشونت‌هاي بي‌پايان و ستيزه‌جويي‌هاي متعصبانه را برداشت مي‌كند.

در سال‌هاي اخير كشورهاي اسلامي نيز براي حفظ و دفاع از امنيت ملي خود از طريق رسانه تحركات قابل توجهي داشته‌اند. شايد بتوان اظهارات آقاي بشار اسد به مناسبت شصت و دومين سالگرد تشكيل ارتش سوريه را در اين قالب ارزيابي كرد. وي در اين سخنان بصراحت گفت: «ما امروز به مدد ملت و ارتش خويش قوي‌تر از گذشته‌ايم و عزم و اراده بيشتري براي پايبندي به مواضع ملي و قومي خود داريم... حقوق ملت ما با زور از بين نمي‌رود و حقايق تاريخي حاكي است كه اراده ملت‌ها قديمي‌ترين و پايدارترين اراده است».

وي در پايان اظهار كرد: تمايل سوريه به صلح هرگز به معني چشم‌پوشي اين كشور از حقوق خويش نيست و دمشق هرگز بجز بازپس‌گيري بلندي‌هاي جولان تا مرزهاي چهارم ژوئن سال 1967 چيز ديگري نخواهد پذيرفت.
به‌ عبارت روشن‌تر آقاي بشار اسد از طريق رسانه، مواضع سياسي و ديپلماتيك كشور خود را به دنيا و بخصوص رژيم صهيونيستي اعلام مي‌كند.

در پايان به اين نكته اشاره مي‌كنيم كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران اين كشور به يكي از حساس‌ترين و خبرسازترين كشور‌هاي دنيا تبديل شد. بخشي از اين حساسيت به خاطر موقعيت استراتژيك اين كشور و بخشي نيز مرهون تاثير‌گذاري غيرقابل كتمان جمهوري اسلامي ايران، در تحولات منطقه بوده است و هم اينك مي‌توان گفت كمتر بخش خبري در دنيا وجود دارد كه نامي از ايران در آن برده نشود. اين حساسيت و اهميت جوانب گوناگوني را در بر مي‌گيرد. ولي آنچه شايان ذكر است توجه به اين نكته است كه رقبا و هماوردان اين كشور در عرصه روابط بين‌الملل از پيچيده‌ترين و توانمندترين شبكه‌هاي ارتباطي بهره‌مند هستند و با در اختيار داشتن امكانات فراوان خود از پيشرفته‌ترين تكنيك‌ها و تاكتيك‌ها براي رسيدن به اهداف خود و تخريب اين كشور استفاده مي‌كنند. دامنه‌هاي اين رويارويي از سانسور سخنراني رئيس‌جمهور در مجمع عمومي سازمان ملل گرفته تا تحريف مواضع سياسي كشور در موضوعات مختلف را شامل مي‌شود.