وقايع‌نگاري 4 ساعت انتظار در سه‌شنبه سياه فوتبال
حنجره خونين ، مجسمه طلايي و بنز آخرين سيستم
 

هشتم ارديبهشت روز سياه فوتبال ايران بود؛ روزي كه مربيان نامدار حرمت‌ يكديگر را زير پا گذاشتند.


 

روز هشتم ارديبهشت ماه 88 روز سياه فوتبال ايران بود. اين روز با هشتم آذر 76 كيلومتر‌ها كه نه؛ فرسنگ‌ها فاصله داشت. روزي كه 3 مربي نامدار ايراني براي شكايت از هديگر به فدراسيون فوتبال آمدند و در خيابان سئول تهران براي هم شاخ و شانه محترمانه كشيدند.
اينجا خبري از شعارهاي "حياكن و رها كن "و زننده نبود اما شايد همان شعارها در قالب كلمات طعنه‌آميز از زبان معلمان فوتبال ايران خارج شد.
فيروز كريمي گفت: "برخي مربي‌ها فرق تف و دوزاري را نمي‌دانند " ؛ آن ديگري حرف از فوتبال ناپاك و مسائل پشت پرده زد و سومي‌ هم شايد به خاطر آنكه هنوز شيريني قهرماني ليگ زير زبانش بود از بيراهه رفتن فوتبال گفت.
خبرنگاران براي شنيدن حرف‌هاي محمدمايلي كهن، فيروز كريمي و اميرقلعه‌نويي بيش از چهار ساعت در كوچه و مقابل در فدراسيون انتظار كشيدند، چرا كه جلسه انضباطي پشت ‌درهاي بسته برگزار مي شد. انگار نه انگار كه توهين‌ها و افتراها در انظار عمومي بيان شده بود. وقايع نگاري اين چهار ساعت انتظار در خيابان سئول را برايتان ذكر مي‌كنيم.

* وكيل مدافع: مايلي كهن من را نشناخت
براتي؛ وكيل مدافع مجيد جلالي و چند فوتباليست اهوازي به محض خروج از فدراسيون با هجوم خبرنگاران مواجه شد. خبرنگاران تصور كردند او اين بار هم براي دفاع از مايلي كهن آمده اما براتي گفت: ‌براي رسيدگي به پرونده يكي از بازيكنانم به فدراسيون آمدم. من فقط در پرونده شكايت شفيع‌زاده‌ها وكيل مايلي كهن بودم اما امروز ايشان من را اصلا نشناخت.
او حرف هايي هم در مورد فوتباليست‌هاي باشخصيت و بي‌شخصيت زد و اينكه يك بازيكن مي‌تواند هم باشخصيت و مودب باشد و هم حقش را به طور قانوني از باشگاهش بگيرد.

* 60 ميليون درآمد ظرف 30 سال
عزيز محمدي رئيس سازمان ليگ كه خونگرم و مهربان است به ميان خبرنگاران آمد. صحبت از بي‌پولي و گراني شد. محمدي هم به حرف هاي مدير عامل فلان باشگاه صنعتي در برنامه تلويزيوني اشاره كرد كه خيلي راحت حرف از قرارداد 300 ميليون توماني بازيكنان مي‌زد.
رئيس سازمان ليگ گفت: در حالي كه من سردار سپاه بوده ام در طول 30 سال خدمت كل درآمدم به 60 ميليون تومان نمي‌رسد.

* محمد مايلي كهن و حنجره خونين
مايلي كهن كه يك هفته قبل سرمربي تيم ملي فوتبال ايران بود اكنون خارج از فدراسيون و مقابل خانه يكي از همسايگان فدراسيون جلسه خبري برپا مي كند. او حدود نيم ساعت با خبرنگاران گفت و گو كرد و مثل هميشه به دنبال بيان حقايق و مسايل پشت پرده فوتبال بود. حرف هايش آنقدر جذاب به نظر مي‌آمد كه حتي چند همسايه نيز به جمع خبرنگاران اضافه شدند و پاي درد دل مايلي كهن نشستند. حتي خانم‌هايي كه با بي ‌‌ام و آخرين مدل خود عازم مركز خريد يا آرايشگاه بودن هم لحظه‌اي پاي خود را روي ترمز گذاشتند تا بدانند اين جماعت چه مي‌گويند و چه مي‌شنوند. اما بعد از مدتي بي‌اعتنا آنجا را ترك كردند. ظاهرا پيش بيني مايلي كهن غلط از آب در آمد. بعيد است حرف هاي او بيش از فيلم اخراجي ها ي 2 بفروشد.
مايلي كهن در پايان حرف هايش ،گفت: " از حنجره ام خون مي آيد. من در عمل جراحي هم گواترم را برداشته ام. " بعد از اين حرف يكي از اهالي ليوان آبي به دستش مي دهد.

* فيروز كريمي: رحمت ما، زحمت شما مي‌شود
فيروز كريمي پس از خروج از كميته انضباطي سعي مي‌كرد عصبانيتش را پشت چهره خندان و بذله‌گويش پنهان كند، اما اين بار خيلي موفق نبود.
او به خبرنگاران گفت يكي از دلايلي كه باعث شده كمتر با روزنامه‌ها و رسانه‌هاي نوشتاري صحبت كند اين است كه با فضله يك مگس رحمت او به زحمت ما تبديل مي‌شود و تفاوت اين دو كلمه از زمين تا آسمان است. او البته طبق معمول به همه طعنه زد از علي دايي تا ناصر شفق و كلمنته.

* عنايت:‌مجسمه طلايي اين آدم را بسازيد
مسعود عنايت خوش و خندان از فداسيون بيرون آمد و در پاسخ به اينكه شكايت واعظ آشتياني از او به كجا رسيد گفت: ‌نمي‌دانم به هر حال استقلال قهرمان شد درست مثل سايپا در دو فصل پيش كه دايي مي‌گفت مي‌خواهيد تيم ديگري قهرمان شود اما در نهايت سايپا قهرمان شد.
عنايت از علي كفاشيان هم دفاع كرد و در پاسخ به اينكه چرا كفاشيان نمي‌دانست سرمربي تيم ليورپول چه كسي است گفت: مگر شما مي‌دانيد سرمربي تيم گامبااوزاكا كيه؟ تازه اين تيم هم آسيايي است.
عنايت تاكيد كرد: اصلا رئيس فدراسيون چرا بايد اين چيزها را بداند. او بايد مديريت كند. مگر فلان گزارشگر كه مدام از حاشيه هاي فوتباليست هاي خارجي در گزارش‌هايش مي‌زند خيلي باسواد است. سواد به اين چيزها نيست.
عنايت البته تاكيد مي‌كند كه پاچه‌خواري كسي را نمي‌كند و آن حرف ها را از روي اعتقادش مي‌گويد.
رئيس كميته داوران در باره شخصي كه سهام يكي از تيم‌هاي ليگ برتر را خريده مي‌گويد شخصي كه پول در فوتبال خرج مي‌كند بايد مجسمه طلايي اش را ساخت.
رئيس كميته داوران از امير قلعه نويي هم انتقاد نرمي مي كند و مي گويد: او در برنامه تلويزيوني 90 از همه تشكر كرد به جز داوران. او با اينكه تيمش قهرمان شده باز هم مي گويد 15 پنالتي تيم ما را داوران نگرفته اند. چرا نمي گويد داور مي توانست پيروز قرباني را در دقيقه 56 بازي با پيام مشهد اخراج كند. آن موقع تيم او 10 نفره مي شد و معلوم نبود قهرمان شوند.
با اين حال معتقدم عليرضا فغاني اين مسابقه را عالي سوت زد زيرا بسيار حساس بود. يك تيم براي قهرماني مي جنگيد و تيم ديگر براي سقوط نكردن. حتي سال گذشته هم ديدار پرسپوليس و سپاهان اين همه حساس نبود زيرا دو تيم براي قهرماني مي جنگيدند.

* مرسدس بنز آخرين سيستم
اميرقلعه‌نويي آخرين مربي است كه مي‌آيد؛ با يك مرسدس بنز آخرين مدل و شخصي كه ظاهرا راننده‌اش است.
هيبت مرسدس بنز و سرمربي تيم قهرمان همه خبرنگاران را مي‌گيرد اما او بي‌توجه به خبرنگاران وارد فدراسيون مي‌شود. البته لنز عكاس ها روي اوزوم بودند؛ بنابراين لبخندي گوشه لبش نشانده بود.

* حرف هايي كه نبايد نوشته شود
يكي از مسئولان فدراسيون وقتي پاي درد دل خبرنگاران مي‌نشيند و اينكه آنها از اوضاع اقتصادي‌شان گلايه مي‌كنند مي‌گويد: اوضاع ما هم خيلي خوب نيست. حقوق كارمندان فدراسيون هنوز پرداخت نشده است. اما اين حرف ها را ننويسيد.
فقط مي‌گويم كه اطلاع داشته باشيد او حرف هاي ديگري هم مي‌زند اما باز هم ميگ ويد ننويسيد و اين مرتبه حرفش را گوش مي‌كنيم.

* فرد مشكل دار در فدراسيون
خانمي كه ظاهرا دچار مشكل بود زنگ تمام طبقات را مي‌زند. كسي جوابش را نمي‌دهد. وارد ساختمان مي‌شود كه او را بيرون مي‌كنند. از خبرنگاران مي‌خواهد كه شماره تلفن فلان مدير پولدار باشگاه را به او بدهند از همه همين درخواست را دارد اما كسي به او توجهي نمي‌كند. سرانجام او هم چند ناسزاي آبدار نثار همه مي‌كند و مي‌رود؛ از همان ناسزاهايي كه در ورزشگاه‌ مي‌شنويم البته شايد مودبانه‌تر.
خبرنگاران با اين سوژه‌ها خود را سرگرم مي‌كنند تا رئيس كميته انضباطي ساعت 20 و 45 مي‌آيد ومي‌گويد تا آخر هفته آينده راي پرونده مايلي كهن، كريمي و قلعه‌نويي را صادر مي‌كند او هم مي‌گويد خسته شدم از بس كه عليه من مطلب نوشتند اما بايد صبور بود.
بله صبر بايد كرد.