IRNON.comچرا اوباما به ايران پيشنهاد مذاكره مي‎دهد؟
 

موضوع پيشنهاد مذاكره آمريكا به ايران، در واقع برآمده از نيازي است كه دولت اوباما براي حل مشكلاتش در نزد افكار عمومي جهان و براي رفع چالش‎هاي ايالات متحده در خاورميانه دارد.


 

باراك اوباما، رييس جمهوري كه تنها سه ماه از ورودش به كاخ سفيد آمريكا گذشته است، در همين دوران كوتاه، چندين بار در مقاطع مختلف، خواستار گفت‎وگوي مستقيم با مقامات جمهوري اسلامي ايران، در مورد مسايل دو جانبه و منطقه‎اي شده است. آخرين نمونه اين اعلام آمادگي‎ها براي گفت‎وگو با ايران، مربوط به حضور آمريكا در مذاكرات 1+5 با ايران است. وزارت امور خارجه ايالات متحده اعلام كرده است در مذاكرات آينده 1+5 با ايران مشاركت فعالي خواهد داشت.

اين موضوع يك عقب‎نشيني براي آمريكا نسبت به مواضع پيشين اين كشور در مذاكرات هسته‎اي ايران است. از شش سال پيش كه مذاكرات در مورد پرونده هسته‎اي ايران با كشورهاي اروپايي و سپس قدرت‎هاي جهاني آغاز شد، هيچ گاه آمريكا در اين مذاكرات به جز يك مورد حضور نداشته است.

آمريكا شرط شركت خود در مذاكرات را تعليق غني‎سازي اورانيوم از سوي ايران، اعلام كرده و فقط حاضر بود نماينده اين گروه مثلا (خاوير سولانا) در مذاكرات، مواضع آمريكا را هم به ايران اعلام كند. در مرحله آخر اين گفت‎وگوها البته آمريكا حاضر شد كه ويليام برنز، معاون سياسي وزارت خارجه خود را با شرط سكوت در مذاكرات شركت دهد.

اما آن‎چه اين روزها دولت آمريكا، به عنوان مشاركت فعال در مذاكرات 1+5 با ايران، مطرح مي‎كند، نوع ديگري از تعامل با موضوع هسته‎اي جمهوري اسلامي است. در واقع آن‎ها از پيش شرط سابق خود كه تعليق غني‎سازي در مرحله مذاكرات بود، عبور كرده‎اند. در كنار اين پيشنهاد، اگر به گزارش رسانه‎هاي غربي در مورد امكان شكل‎گيري رويكردهاي جديد در مورد برنامه‎ هسته‎اي ايران، توجه كنيم زواياي اين رويكرد جديد، شايد تا حدودي روشن‎تر هم به نظر برسد.

روزنامه «فايننشيال تايمز» هفته‎ گذشته از بررسي طرحي در وزارت امور خارجه آمريكا خبر داد كه در آن به امكان مصالحه با ايران در عين حفظ غني‎سازي اورانيوم در اين كشور، اشاره شده بود. براساس اين گزارش، آمريكا در حال امكان‎سنجي اين موضوع است كه آيا مي‎تواند در عين حفظ منافع خود، با حفظ محدود غني‎سازي اورانيوم در ايران، كنار بيايد يا خير؟

گزارش‎هايي از اين دست كم نيستند. هرچند حدس و گما‎‎‎‎‎‎‎‎‎ن‎هاي رسانه‎اي لزوما مواضع جديد آمريكا را براي ما روشن نمي‎كنند، اما حداقل براي ما گوياي اين موضوع هستند كه زمينه‎هايي براي تغيير رويكرد آمريكا نسبت به ايران به وجود آمده است. اما اين زمينه‎ها كدام‎اند؟

ميراث جورج بوش

باراك اوباما ميراث‎دار يك هژموني متزلزل است كه ترك‎هاي گوشه‎ و كنار اين هژموني، ارث جورج بوش براي اوست. هژموني را در يك نگاه بسيط، اعمال سلطه همراه رضايت و پذيرش از سوي سلطه شوندگان، تعريف كرده‎اند. آمريكا كه سعي مي‎كرد كه پس از جنگ سرد، هژموني خود را به عنوان يك «قدرت اخلاقي» درسراسر جهان، بسط بدهد. در اواخر دوران جورج بوش به يك‎باره خود را در ميانه ميدان سياست عالم، بسيار ضعيف‎تر از هميشه‎ ديد.

بوش ديگر نه فرصت اصلاح اوضاع را داشت و نه امكان آن را و به اين ترتيب اين هژموني متزلزل به ارثيه‎اي براي اوباما تبديل شد. وجه اخلاقي هژموني آمريكا با تصويري كه از زندان‎هاي «گوانتانامو» و «ابوغريب» منتشر شد، در ذهن جهانيان به شدت مخدوش شد. نفرت از آمريكا در نزد افكار عمومي دنيا، به بالاترين سطح خود از زمان جنگ جهاني دوم رسيد.

در حالي كه قدرت آمريكا نيز وضعيتي بهتر پيدا نكرد. مقاومت هشت ساله گروه نه چندان مجهز طالبان در برابر آمريكا در افغانستان افول قدرت نظامي ايالات متحده را نشان مي‎دهد. ادامه ناآرامي‎هاي شش ساله در عراق نيز مؤيد همين موضوع است. وجه ديگر قدرت آمريكا يعني اقتصاد اين كشور هم با بزرگترين بحران هفت سال اخير اين كشور دست و پنجه نرم مي‎كند. بحران اقتصادي همه اركان زندگي در آمريكا تحت الشعاع قرار داده و به مهم‎ترين تهديد دولت اين كشور تبديل شده است.

حال عنان اين قدرت ضعيف شده و غير خوشنام از سه ماه پيش در اختيار مردي قرار داده شده است كه وعده تغيير مي‎دهد. اين روزها دستور كار اصلي دولت اوباما، كنترل چالش‎هاي برآمده بحران اقتصادي است. در كنار اين موضوع، محور كار ديگر دولت او بازسازي وجهه بين‎المللي آمريكا و حل چالش‎هاي سياست خارجي اين كشور است.

سياست‎هاي خاورميانه‎اي اوباما

باراك اوباما در حالي كه در سياست خارجي خود، به موضوع بازسازي روابط ايالات متحده با اروپا و روسيه مي‎انديشد، مهم‎ترين دغدغه او چالش‎هاي خاورميانه‎اي پيش روي آمريكا است. خاور‎ميانه سال‎هاست كه به مركز تحولات بين‎المللي تبديل شده و روز به روز نيز بر پيچيدگي و اهميت تحولات آن افزوده مي‎شود. اوباما به راحتي توانسته است با كمي مرور بر تحولات اين منطقه، با جايگاه و نقش جمهوري اسلامي در مسايل اين منطقه آشنا شود.

اوباما وعده خروج نوزده ماهه ارتش آمريكا از عراق را داده است. اما سؤالي كه با آن مواجه مي‎شود اين است كه پس از خروج آمريكا از عراق و كم‎شدن نفوذ واشنگتن بر بغداد، صحنه سياست عراق در اختيار چه كساني قرار مي‎گيرد؟ مروري بر جريان‎هاي اصلي و مؤثر عراق، اين موضوع را روشن مي‎كند: حزب الدعوه و دولت مالكي، جريان مقتدي صدر، مرجعيت شيعه و مجلس اعلاي اسلامي عراق، مؤثرترين بازيگران سياسي داخلي عراق هستند. اين گروه همواره روابط مثبتي با جمهوري اسلامي دارند و از ديد آمريكايي‎ها اين يعني آن‎كه ايران بيشترين نفوذ را در عراق خواهد داشت.

اوباما كانون اصلي تروريسم را افغانستان مي‎داند و اعزام بيشتر نيرو به اين كشور براي مبارزه با طالبان را در دستور كار دارد. براساس گزارش‎هاي متفاوت آمريكايي‎ها، در حال حاضر بين پنجاه تا هفتاد درصد خاك افغانستان تحت كنترل طالبان است و دولت مركزي جز كنترل نيم‎بند كابل و اطراف آن، از نفوذ چنداني برخوردار نيست.

آمريكا براي بازگرداندن آرامش به افغانستان، به نقش پاكستان و ايران در آن‎جا نياز دارد. اما پاكستان به دليل مشكلات داخلي خود، نه تنها چاره‎اي براي مشكلات افغانستان نيست بلكه خود دردي مضاعف است.

در اين ميانه نه فقط نقش جغرافيايي ايران در غرب افغانستان كه دوستي جمهوري اسلامي با گروه‎هاي مجاهد ضد طالبان بود كه باعث شد دولت آمريكا رسما در ايران براي شركت در اجلاس افغانستان دعوت كند. نفوذ معنوي ايران در مناقشه مستمر خاورميانه، يعني موضوع فلسطين نيز براي آمريكايي‎ها ناگفته پيداست.

دولت ايران با گروه‎هاي مقاومت فلسطيني و نيز اقتدار حزب ا... لبنان در مواجهه با گروه سازشكار برگه‎هاي ديگري هستند كه تهران در ميدان خاورميانه در اختيار دارد. آمريكا اعتراف بكند يا نكند، ايران به يك قدرت منطقه‎اي تبديل شده است.

اين قدرت صرفا نه به خاطر نفوذ اخلاقي در خاورميانه كه به خاطر ظرفيت‎هاي ژئوپولتيك و پيشرفت‎هاي اخير فن‎آوري كشور نيز هست. اوباما با رفع چالش‎هاي خاورميانه‎اي كشورش بر هر كجا كه دست بگذارد، نياز به ايران را احساس مي‎كند. پس گفت‎وگو با ايران يكي از اصلي‎ترين گزينه‎هاي او براي حل بسياري از مشكلات است.

برنامه هسته‎اي ايران

آمريكا نه فقط به خاطر كشورهاي اطراف، به ايران توجه دارد. بلكه خود برنامه هسته‎اي ايران هم يكي از مهم‎ترين چالش‎هاي سياست خارجي ايالات متحده است. شش سال از آغاز مباحث بين المللي، در مورد برنامه هسته‎اي جمهوري اسلامي ايران مي‎گذرد و آمريكايي‎ها كم‎ترين نتيجه را گرفته‎اند.

آمريكايي‎ها جز صدور سه قطعنامه و يك بيانيه در شوراي امنيت سازمان ملل كه تحريم‎هايي را عليه ملت ايران به‎وجود آورده دست‎آورد ديگري نداشته‎اند. اين تحريم‎ها هرچند سختي‎هايي را براي ملت ما به وجود آورده، ولي از حمايت مردم ايران از برنامه صلح‎آميز هسته‎اي كشور نكاسته است.

در اين مدت ايران پس از عبور از مرحله تعليق فعاليت هسته‎اي، توانسته است، چرخه توليد سوخت هسته‎اي در كشور را به صورت كاملا خودكفا، تكميل كند. «راجر كوهن» ستون‎نويس روزنامه نيويورك تايمز هفته گذشته به نقل از «محمد البرادعي» نوشت كه ايران تا كنون توانسته است بيش از يك تن اورانيوم غني شده (با غناي پايين) توليد كند.

و در حال حاضر نيز در اصفهان بيش از 5500 سانتريفوژ، مشغول فعاليت است. البرادعي يادآوري مي‎شود كه اين پيش‎رفت‎ها درست زماني صورت گرفته است كه قدرت‎هاي غربي مذاكرات با ايران را قطع كردند. او در نهايت با تأكيد بر اين‎كه مذاكره با ايران بايد مجددا از سرگرفته شود، خاطر نشان كرده است كه «راهبرد انزواي ايران موفق نبوده است.»

هيأت حاكمه آمريكا به روشني دريافته است كه نتيجه‎اي كه از مذاكره با ايران به دست آمده است، كاملا ملموس‎تر از نتيجه تقابل با اين كشور است. كساني كه مدعي نظامي بودن فعاليت هسته‎اي ايران هستند، البته دغدغه‎هاي بيشتري نيز دارند. بنابر ادعاي آن‎ها، ايران به زودي (بين 1 تا 3 سال ديگر) به توانايي ساخت سلاح اتمي دست پيدا مي‎كند.

در حالي كه برنامه هسته‎اي ايران صلح‎آميز است، آن‎ها با اشاره به پيش‎رفت موشكي ايران در پرتاب موشك ماهواره‎بر «اميد» به خارج از جو، آينده‎اي نزديك را تصور مي‎كنند كه ايران به تجهيزات موشك هسته‎اي مجهز است. از نظر آن‎ها زمان عليه آن‎ها حركت مي‎كنند. توصيه اين گروه از تحليل‎گران آمريكا به دولت اوباما اين است كه بدون فوت وقت بايد مذاكرات هسته‎اي با ايران آغاز شود و در كمترين زمان هم به نتيجه برسد.

از نظر آن‎ها حتي باقي ماندن برنامه‎ هسته‎اي ايران در شرايط فعلي و پيشرفت نكردن آن‎هم يك امتياز به حساب مي‎آيد. سخنان اوباما در تركيه كه حق ايران در بهره‎مندي از انرژي صلح‎آميز هسته‎اي را تأييد كرده بود و نيز پيشنهادهايي چون ايجاد كنسرسيوم بين‎المللي توليد سوخت هسته‎اي در قزاقستان در همين راستاست.

زمان آغاز مذاكرات

در كنار احساس تهديدي كه گروهي از تحليل‎گران آمريكايي نسبت به گذشت زمان در مذاكره احساس مي‎كنند، مقامات آمريكايي در اين زمينه اختلاف نظرهايي هم دارند. مهم‎ترين محور براي تصميم‎گيري آمريكايي‎ها در اين مورد، انتخابات رياست جمهوري پيش‎رو در ايران است.

از نظر گروهي از تحليل‎گران آمريكايي، بايد تا انتخابات آينده صبر كرد و با كسي در ايران سخن گفت كه در انتخابات پيروز شده است. در مقابل گروهي نيز وجود دارند كه مي‎گويند: «روند انتخابات و نامزدهاي حاضر در صحنه به گونه‎اي است كه هيچ‎كدام از افراد مطرح حاضر به عقب‎نشيني در حقوق هسته‎اي ايران نيستند.» در عين حال آن‎ها تصميم‎گيري‎ها در مورد برنامه هسته‎اي ايران را به گونه‎اي مي‎بينند كه با مديريت مقام معظم رهبري صورت مي‎گيرد و حتي برخي از مقامات آمريكا پيشنهاد ارسال نامه از سوي اوباما به حضرت آيه‎ا... خامنه‎اي را هم طرح كرده‎اند.

اين اختلاف نظرها باعث شده است كه در حالي كه پيشنهاد مذاكرده ايران با 1+5 طرح كرده است، در اين زمينه چندان عجله‎اي هم نداشته باشد و سعي كند اين فرصت در كش و قوس فضاي انتخابات ايران، براي آن‎ها از بين نرود.

البته تجربه آمريكا‎ يادآور موضوع ناگوار ديگري نيز هست. طولاني شدن مباحث داخلي آمريكا در مورد گفت‎وگو با ايران به دليل نفوذ لابي‎ها، در گذشته هميشه اين فرصت را از آن‎ها گرفته است. لابي اسراييل و نيز لابي برخي كشورهاي عرب منطقه، كه نزديك شدن آمريكا به ايران را به عنوان تهديدي عليه خود تلقي مي‎كنند، همواره در تلاش بوده‎اند كه فرصت گفت‎وگوي آمريكا با ايران را از بين ببرند و در سايه جلوگيري از تعريف منافع مشترك بين طرفين، منافع خود را حفظ كنند.

سناريوي هشدار برانگيز

لابي اسراييل كه محور اصلي تعيين سياست خارجي آمريكا در مورد خاورميانه و ايران بوده است، در روزهاي اخير نسبت به اظهارات اوباما در مورد ايران، موضع‎گيري چنداني نداشته است. جالب اين‎كه در حال حاضر يكي از اعضاي اصلي اين گروه مديريت مباحث مربوط به ايران در وزارت امور خارجه آمريكا را بر عهده دارد. «دنيسن راس» كه نماينده ويژه وزير خارجه ايالات متحده در امور خليج فارس و آسياي جنوب غربي است، علي‎رغم سابقه طولاني كه طرح مباحث منفي و حتي حمايت از اقدام نظامي عليه ايران را دارد در روزهاي اخير سكوت پيشه كرده است.

بسياري اين موضوع را در راستاي تضعيف موضع اسراييل در واشنگتن به ويژه پس از تشكيل دولت تندروي «نتناياهو» و «ليبرمن» تحليل كرده‎اند. اما يك سناريوي بدبينانه هم در اين مورد وجود دارد. «رابرت دريفوس» روزنامه‎نگار مشهور آمريكايي هفته گذشته با چاپ مقاله‎اي در نشريه «نيشن» با مروري بر مواضع ضد ايراني «راس» در 20 سال گذشته و حمايت مطلق او از اسراييل، به طرح اين پرسش مي‎پردازد كه طرح دنيس راس براي ايران چيست؟

او معتقد است آمريكايي‎ها با پيشنهاد مذاكره به ايران در يك بازه زماني كوتاه، در واقع هدف تأثيرگذاري بر ايران را دنبال نمي‎كنند بلكه آن‎ها به ناچار، تحت فشار درخواست‎هاي افكار عمومي داخلي و بين‎المللي، مجبور به اين گفت‎وگو هستند و قصد دارند با به نتيجه نرسيدن اين مذاكرات، به افكار عمومي جهان اعلام كنند كه ايران در مسير گفت‎وگو هم حاضر به همكاري نشد و اكنون فرصت اقدامات شديد‎تر عليه ايران است.

«شيمون پرز» رييس رژيم صهيونيستي نيز هفته گذشته در يك بلوف سياسي در همين راستا، مدعي شد كه در صورتي كه مذاكرات در مورد برنامه هسته‎اي به نتيجه نرسد، ما مجبور به حمله هستيم. هرچند سخنان پرز شبيه به يك لفاظي بدون پشتوانه بود، ولي در اين ميان هوشياري مذاكره‎كنندگان هسته‎‎اي كشورمان، در مورد عدم پذيرش سقف زماني براي مذاكره و نيز تأكيد دوباره بر اين‎كه موضوع تعليق غني‎سازي اورانيوم را غير قابل مذاكره مي‎دانند، در ابتداي جلسات مي‎تواند زمينه سوء استفاده صهيونيست‎ها در تخريب وجهه جمهوري اسلامي ايران، در نزد افكار عمومي بين‎المللي را از بين ببرد.

جمع‎بندي

موضوع پيشنهاد مذاكره آمريكا به ايران، در واقع برآمده از نيازي است كه دولت اوباما براي حل مشكلاتش در نزد افكار عمومي جهان و براي رفع چالش‎هاي ايالات متحده در خاورميانه دارد. در واقع اين دولت آمريكا است كه امروز به مذاكره نيازمند است و در مقابل، اين يك فرصت براي جمهوري اسلامي است تا بتواند با مديريت صحنه، هم نفوذ خود بر منطقه را تثبيت كند و هم تأييدي بر حقوق هسته‎اي ملت ايران از قدرت‎هاي غربي بگيرد.