مرگ سیاسی میرحسین موسوی

 

کجای این مجلس و مجلس قبل گذاشتند احمدی نژاد به انتخاب خود وزیر برگزیند؟ مگر برای عزل یک معاون وزیر دولت را تهدید به کم کردن بودجه فلان دستگاه و تیز کردن لبه چاقوی دیوان محاسبات و فلان نهاد دیگر نمی کردند؟ مگر غیر این بود که خاتمی که “رقیب دیروز و رفیق تصنعی امروزت است و او را مجبور به کناره گیری کردی”، جاده های یکطرفه چپاول آقایان را که ترافیکش آن ها را کلافه کرده بود، تبدیل کرد به بزرگراه که آزاد- آزاد باشند.

 

میرحسین موسوی، من یک نسل سومی هستم و سعادت دیدار اماممان را نداشته ام. کوتاه بیا و بس کن از این همه نقل قول های دروغینی که به اماممان نسبت می دهی. میرحسین، امام گفت “نگذارید انقلاب دست نااهلان بیفتد یا دست صالحان”؟ که اینگونه کمر تخریب و نیرنگ بسته ای بر علیه خادمی که محاسنش در عرض این چهار سال سپید شد و چهره معصوم و آرامش که لبخند از آن قطع نمی شد تبدیل شده به کلکسیون تیک های عصبی. مگر آن امامی که به قول خودت آن همه تمجید و تعریفت می کرد یادت رفته هنگامی که با بچه بازی هایت روبرو می شد و روزی دو- سه بار استعفا می دادی چگونه مورد عتابت قرار می داد که: “حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می‌گذاشتید. در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند چه وقت گله و استعفا است “. 

 

هاشمی سیرتان نکرد که تو هم وارد میدان شدی میرحسین؟ هاشمی رفسنجانی که یک روز رسانه به اصطلاح ملی آیت الله می خواندش و روز دیگر حضرت و یک روز خود او در کمال غرور خود را تکمیل کننده شخصیت رهبر فرزانه یمان می نامد، مگر رسانه ها را قبضه نکرده و در آن دائم از خود، خاطره با امام «ره» جعل می کند که من به امام گفتم فلان کار را انجام بده و فلان حرف را بزن، همان ادعاهای دروغینی که امروز به رهبری گرانقدرمان نسبت می دهد. تو دیگر چرا با این سن و سالت به تقلید از او برخواسته ای؟ مگر چقدر به عمرت مانده که هنوز از برنامه های این شخص و دیگر اطرافیانش پیروی می کنی؟ لحظه ای خودت را در آینه دیده ای؟ گمان نمی برم، چون اگر دیده بودی امروز به جای تخریب و هجوم بر احمدی نژاد علاوه بر رای خود و همسر محترمت که اطرافیانت جدیدا او را میشله رهنود می نامند در جامعه برای احمدی نژاد و تفکر او تبلیغ می کردی؟

 

سرت آنقدر شلوغ شده که پشت سرت را نمی بینی میرحسین! که از فرط دستپاچگی از تهدیدهایی که شده ای که “اگر منتخب نشوی چه و چه بر سرت می آوریم”، یک روز خودت را اصولگرا می خوانی، یک روز کاندیدای مجاهدین و مشارکت، روز دیگر چپی هستی، روز دیگر اصولگرای اصلاح طلب و یک روز کاندیدای بیت امام و روز دیگر با گروهک نهضت آزادی پیمان اخوت می بندی، نمردی از این همه تلاش برای متقاعد کردن جمع با هر گرایش و هر طرز تفکری؟ جالب آنجاست که روز بعد از دست دادن ها و روبوسی ها، تمامی آن بندگان خدایی که روی دیوارت یادگاری نوشته اند را مخالف خود خطاب می کنی و هرگونه رابطه ات را با آن ها به جد تکذیب می کنی؟

 

به کجا چنین شتابان میرحسین؟ نکند تو مامور آقایانی هستی که آن شیرمرد اسامیشان را اعلام کرد؟ پس کجا رفته آن داد و فریادهایت که من وارث شهدا هستم و بسیج مدرسه عشق است؟ نکند حامیان بسیج و خود بسیجیان آقایانی هستند که لیستشان به محضر شریف مردم رسید که اینگونه خودت را به بسیج نسبت می دهی؟ میرحسین موسوی تو وارث و ادامه دهنده ی راه امام و شهدایی یا احمدی نژادی که هر وقت چهره اش را آدمی میبیند ناخودآگاه اشک بر چشمانش جاری می شود؟ کجا شهدا از موقعیتی که داشتند برای جمع کردن مال دنیا استفاده کردند؟ که تو خود را به آن ها نسبت می دهی؟ اصلا مگر شهید باکری نبود که مردمان جبهه ها را بعد از جنگ به سه دسته تقسیم می کرد که گروهی غرق در مال دنیا می شوند و گروهی از کرده خود پشیمان و گروهی خانه نشین تا دق کنند! حال که به لطف خدا و توجهات خاص حضرت ولی عص «عج» فرزند یک آهنگر نه صاحب جزیره و ۱۰۰۰ اتوبوس و معدن و … پا در عرصه گذاشته، تویی که ادعایت گوش فلک را کر کرده که من دسته سوم آن قیاس هستم و تا امروز خانه نشین بوده ام چرا با احمدی نژاد همراه نمی شوی به جای وارد آوردن هجمات ناجوانمردانه ات بر او؟

 

میر حسین آیا شهدایمان وارد عرصه ریاست شدند که امروز تو خود را وارثشان می نامی؟ شهدایمان چون تو نقاش بودند، شعر می گفتند اما هیچ گاه چون تو حق را به خاطر دیگری ذبح نمی کردند. برادر من به عرصه وارد شدی، خوش آمدی، اما دیگر این همه دروغ و نیرنگ بستن و دستپاچگی برای چیست که خادم و منتخب ملت را به آن شیوه ناجوانمردانه که در این جهان تنها مختص تو و هم قطارهایت است مورد هجوم و تخریب قرار می دهی؟ ملت اگر نخواهند دوباره استاندار جاسوس داشته باشند باید تو را ببینند یا احمدی نژادی که دنیا را شیفته شجاعت و اخلاق و رفتار خود کرده و هر نقطه ای از این جهان که می رود برخلاف تصور قبلی جهانیان از حقیر و ضعیف بودن ملت ایران که رفیقت آن را برایمان به ارمغان آورد، جهانیان امروز او را مظهر شجاعت و عضو کوچکی از ابرقدرت ایران می دانند و او برخلاف تو به جای دادن شال و مانتوی سبز به مردم بوسه ها و محبت های آن ها را دریافت می کند.

 

عزیز من کجای این چهار سال از کیسه دولت به حساب آقایان و آقازاده هایشان پول واریز شد که اسطبل هایشان بدون پوست هندوانه نماند، جزیره هایشان بدون بازدیدکننده نباشد، خودروهایشان بدون عوارض به کشور وارد شود، مگر غیر این است که آقایان و آقازاده هایشان مفسدین قلیلی را که در پیکره حلال و خدایی گمرک بودند را تحریک به اغتشاش و در عین حال تهدید به قطع رشوه کردند که اگر احمدی نژاد فلان بخشنامه را ابلاغ کند دیگر از پول خبری نیست؟

 

به غیر از این بود که رفقایت زمانی که دیدند در برابر اراده ملت کاری از دستشان بر نمی آید غرور خود را شکستند و علنا به احمدی نژاد اعلام کردند که تو را به هرکسی که قبول داری این سهمیه های ما را قطع نکن.

کجای این مجلس و مجلس قبل گذاشتند احمدی نژاد به انتخاب خود وزیر برگزیند؟ مگر برای عزل یک معاون وزیر دولت را تهدید به کم کردن بودجه فلان دستگاه و تیز کردن لبه چاقوی دیوان محاسبات و فلان نهاد دیگر نمی کردند؟

 

تو از وجدانت که گمان نمی کنم چیزی از آن باقی مانده باشد شرمنده و خجالت نیستی که اینگونه این خادم را آماج حملات ناجوانمردانه ات قرار می دهی؟ جرم او چیست جز تلاش برای قطع کردن دست های آلوده و ناپاکی که سرمایه های مملکت را به تاراج برده اند و هنوز هم می برند؟ پس چرا با ملت همراه نمی شوی و به جمع عظیم مردمی ملحق نمی شوی که یکی از خود این مردم اداره کننده اموراتمان شود به جای اینکه آقایان و آقازاده هایشان بر ما حکومت کنند؟ نکند تو هم جزء آن دسته هستی که تصمیم دارند در برابر اراده ملت بایستند؟ برادر عزیزم رئیست هاشمی نتوانست در برابر اراده و عزم مردم بایستد، حال تو که بیست سال تمام در جمع کردن بوده ای می خواهی در برابر خواست ملت بایستی؟

 

ملت ابتدای راه است میرحسین، حماسه خلق شده، چشمانت را باز کن و ببین حماسه سوم تیری را که گمنام ترین شخص مشهورترین و قدرتمندترین فرد اقتصادی را ضربه فنی کرد.

 

زمانی که رهبر فرزانه یمان می فرمایند: امروز ایران در عرصه جهانی سربلند و با عزت است تو چگونه در مقابل گفته رهبری موضع می گیری که اوضاع کشور در مجامع بین المللی مطلوب نیست؟

 

تو را چه شده میرحسین، از آن طرف خود را انقلابی اصیل می نامی ولی از دیگر سو به هیچ یک از فرمایشات امام خمینی وفادار نیستی! مگر امام راحل نبودند که فرمود: “پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت اسلامی آسیب نرسد”. زمانی که رهبر معظم انقلاب می فرمایند: من از دولت حمایت می‏کنم، از همه‏ی دولت‌های بر سر کار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت می‏کنم، این حمایت، بی‏دلیل و بی‏حساب و کتاب نیست (دیدار با زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی‏ ۰۱/ ۰۱/ ۸۶ – حدیث روز استقامت)، چگونه به خود اجازه می دهی که چنین دولتی که مورد تایید ولی فقیه است را مورد هجوم قرار دهی و تمام عزممت را جزم کنی که دستاوردهایش را تخریب کنی؟ 

 

تویی که تا دیروز به اقتضای دورانت تابلوی مرگ بر امریکا بر دست می گرفتی چرا امروز زیر عکس هایت می نویسی “در رابطه با امریکا باید صبر کرد”؟؟، این جمله آیا نشانگر این نیست که تو ثبات شخصیتی و گفتاری نداری و عین بیدی هستی که با هر بادی می لرزد و دیروز طرفدار امام و فرمایشات او بودی و امروز سرباز و طرفدار هاشمی ای شده ای که دل بستگی های او به خانواده وهابی حاکم بر عربستان و دوستان امریکاییش که روزی تفنگ به او هدیه می دادند در جهان شهره شده است.

 

میرحسین موسوی اول برای من و هم نسل هایم سلامتی آقا و رهبرمان ملاک انتخاب است سپس سلامتی و سرافرازی رئیس جمهورمان. به قول آن پیرزن هنوز جلوی چشمانم است اشک هایی را که بر گونه های مبارک ولی فقیه جاری شد به دلیل آن همه ظلم و ستمی بود که خاتمی به بهانه آزادی به مردم ایران روا می داشت. مگر غیر این بود که خاتمی که “رقیب دیروز و رفیق تصنعی امروزت است و او را مجبور به کناره گیری کردی”، جاده های یکطرفه چپاول آقایان را که ترافیکش کلافه کرده بود آن ها را، تبدیل کرد به بزرگراه که آقایان و آقازاده هایشان خدایی ناخواسته آزرده خاطر نشوند و آزاد- آزاد باشند.

 

هنوز یادم نرفته آن جمله خاتمی خطاب به دانشجویان که “می دهم از دانشگاه بیرونتان کنند” و باز یادم نرفته جمله احمدی نژاد به دانشجویان را که پاره کنید و بسوزانید عکس من را، “من باز از صمیم قلب دوستتان دارم”. میرحسین ای کاش در خانه ات می ماندی و نقاشی هایت را می کشیدی و به امور دنیویت می رسیدی و حساب هایت را پر می کردی و به عرصه نمی آمدی که تو نیز چون هاشمی به مرگ سیاسی دچار شوی؟!

 

به نقل از: تابش نیوز