IRNON.com
مروري بر سناريوهاي انتخاباتي جريان دوم خرداد
 

جريان دوم خرداد در انتخابات كنوني در شرايط بسيار حساسي قرار دارد. در شرايط فعلي سران جبهه دوم خرداد با چند آسيب اساسي مواجه هستند.


 

مقدمه:

انتخابات رياست جمهوري، فراگيرترين و در عين حال مهمترين انتخابات مستقيم توسط مردم است. بر اساس اصل ششم قانون اساسي، اداره كشور به اتكاي آراي عمومي از راه انتخابات يا رفراندوم (همه‌پرسي) صورت مي‌گيرد كه انتخابات رياست‌جمهوري پُراهميت‌ترين آن تلقي مي‌گردد؛ چرا كه انتخاب رييس‏جمهور در يك انتخابات ملي به طور مستقيم توسط مردم صورت مي‌گيرد. انتخابات رياست جمهوري ايران با وجود آنكه تنها يكي از چهار انتخابات مهم و سرنوشت‌ساز كشور(رياست‌جمهوري، مجلس‌شوراي‌اسلامي، مجلس‌خبرگان، شوراهاي اسلامي شهر و روستا) است اما نيمي از آراء اخذ شده دوره‌هاي مختلف انتخابات پس از انقلاب را به خود اختصاص داده است. از همين رو گروههاي سياسي و صاحبان انديشه‌هاي متفاوت در ايران همواره با تمام نيروي خود در آوردگاه رياست جمهوري شركت كرده و براي دست‌يابي به هدف نهايي مي‌كوشند.
تا برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نيز فرصت زيادي نمانده است و همه جريانات اصلي موجود در عرصه سياسي كشور، خود را از هر نظر براي شركت در اين انتخاب سرنوشت‌ساز آماده مي‌كنند. بر كسي پوشيده نيست كه تدوين نقشه راه براي پيروزي نيروهاي انقلاب در برهه زماني فعلي نياز به شناسايي فضاي كلي انتخابات، آشنايي با نقاط قوت جريان خودي و شناخت سناريوهاي انتخاباتي حريفان دارد.

جريان‌اصولگرا


جريان اصولگرايي به عنوان «احياگر گفتمان اصيل انقلاب اسلامي» كه در دهه 70 به دليل هجمه گسترده‌ برخي جريانات داخلي و خارجي نسبت به اصل دين و نقش آن در جامعه و اصول و ارزش‌هاي هويت بخش نظام جمهوري اسلامي ايران و به چالش كشيده شدن باورهاي عمومي مردم در انزوا قرار گرفته بود، به تدريج و در چند دوره گذشته انتخابات با پيش رو قرار دادن راهبردهاي اصلي مد نظر مقام معظم رهبري و بازگشت به افكار و انديشه حضرت امام(ره) و شهدا، همچنين طرح دوباره ارزشهاي انقلاب نظير عدالتخواهي، ساده زيستي، استكبارستيزي، استقلال‌طلبي، آزادي‌خواهي، اصلاحات واقعي و مردم‌گرايي براي استمرار جريان انقلابي، توانسته است «گفتمان اصولگرايي» را به يك «گفتمان غالب» در جامعه تبديل كند. بنابراين آنچه بيش از همه در اين مقطع سرنوشت‌ساز براي اين جريان اهميت دارد، تلاش براي تبيين «گفتمان پيشرفت و عدالت» به عنوان «گفتمان و راهبرد اصلي مدنظر مقام معظم رهبري» در ادامه روند بسط و توسعه «گفتمان اصولگرايي» است. مطمئنا جريان اصولگرا در تداوم موفقيتهاي پيشين انتخاباتي خود اين بار نيز با هدف پيروزي يك اصولگرا پاي در ميدان مبارزات انتخاباتي خواهند گذاشت.

جريان دوم خرداد

جريان دوم خرداد در انتخابات كنوني در شرايط بسيار حساسي قرار دارند. رويكرد دوباره مردم به ارزشهاي والاي انقلاب اسلامي و بي‌اعتمادي جامعه نسبت به مدعيان اصلاحات در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري، هفتمين و هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي و دوره‌هاي دوم و سوم شوراي شهر و روستا سراسر كشور، اين جريان سياسي را به انزوا راند؛ اما زمزمه‌هاي عدم وحدت اصولگرايان كه در انتخابات دوره سوم شوراهاي شهر تهران و هشتمين دوره انتخابات مجلس از داخل اردوگاه اصولگرايان به گوش رسيد، بار ديگر اين جريان سياسي را به تكاپو و «تلاش براي بازگشت به قدرت» واداشته است. هرچند مدعيان اصلاحات خوب مي‌دانند كه با اين مردم رويگردان شده از دوم‌خرداديها كه آنها را براي حضور در كانون‌هاي تصميم‌ساز و سياست‌پرداز نظام شايسته نمي‌دانند، كار سختي پيش رو خواهند داشت. خصوصا آنكه در شرايط فعلي سران جبهه دوم خرداد با چند آسيب اساسي مواجه هستند:
الف) آشفتگي گروهها:
جريان دوم‌خرداد در حال حاضر بيش از هر چيز با عدم يكپارچگي و درهم ريختگي آراء و عقايد اعضا و گروههاي متفاوت روبرو است. اين جبهه در وضعيت كنوني مجموعه آشفته‌اي متشكل از نيروهايي با عقايد متفاوت است و تصميم‌سازان آن مي‌كوشند با تاكتيك ترسيم دشمن مشترك به نوعي اتحاد و اجماع ميان اعضا دست يابند. با اين حال اين آشفتگي ذاتي در جبهه دوم خرداد همچنان باقي است.(1) و در حال حاضر افراد متنوعي در اين جبهه به عنوان كانديدا مطرح هستند. توضيح اين نكته ضروري است كه هرچند برخي از اين كانديداها (به غير از كروبي و خاتمي) هنوز به طور رسمي وارد عرصه انتخابات نشده‌اند، اما طرح احتمال كانديداتوري آنها به نقل از گروههاي سياسي طرفدار آنها، دليلي كافي براي نشان‌دهنده ميزان آشفتگي جريان دوم‌خرداد است.(2) برخي از اين كانديداهاي مطرح كه احتمال حضور آنها در انتخابات هنوز به قوت خود باقي است‏‏‎، عبارتند از:
سيدمحمدخاتمي؛ وي به عنوان يكي از محوري‌ترين سران اين جناح سياسي كه از سوي برخي احزاب به عنوان ليدر اصلي دوم خردادي‌ها شناخته مي‌شود، هرچند پس از فراغت از رياست جمهوري، هيچ سمت «رسمي» را نپذيرفت اما در قالب دو مؤوسسه تحت مديريت خود (باران و گفت‌و‌گوي تمدن‌ها) به فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي و خصوصاً فرهنگي شدت بخشيد. وي از چندي پيش با چند سفر استاني كه انجام داد در حقيقت فعاليت‌هاي انتخاباتي خود را شروع كرد. ادبيات وي حتي بعد از اعلام حضور در انتخابات نيز ادبياتي دوپهلو، كنايه‌آميز و شبهه‌آميز است.
ميرحسين موسوي‌خامنه‌اي؛ (زاده 1320 در خامنه)، از سال 1360 تا 1368نخست‌وزير جمهوري اسلامي ايران بوده است. وي آخرين نخست‌وزير ايران است كه با تغيير قانون اساسي و حذف پست نخست‌وزيري، از فعاليت‌هاي اجرايي كناره گرفت و عمده فعاليت خود را در فرهنگستان هنر متمركز كرد و در حال حاضر رئيس فرهنگستان هنر ميباشد. قسمت چالش‏برانگيز كارنامه ميرحسين‌موسوي در كنار خدماتش، بحث استعفاي وي بود كه اين «استعفا» با واكنش تند رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام‌خميني(ره) مواجه شد، به گونه‌اي كه امام‌خميني(ره) در واكنش به اين استعفا، خطاب به مهندس موسوي مي‌نويسند: «نامه استعفاي شما باعث تعجب شد. حق اين بود كه اگر تصميم به اين كار داشتيد، لااقل من و يا مسئولين بالاي نظام را در جريان مي‌گذاشتيد. در زماني كه مردم حزب‌الله براي ياري اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه مي‌برند چه وقت گله و استعفا است...در صورتي كه نسبت به بعضي از وزرا به توافق نمي‌رسيد، چون گذشته عمل مي‌شود، اين حق قانوني مجلس است كه به هر وزيري كه مايل بود رأي بدهد...همه بايد به خدا پناه ببريم و در مواقع عصبانيت دست به كارهايي نزنيم كه دشمنان از آن سوءاستفاده كنند. مردم ما از اين‌گونه مسائل در طول انقلاب زياد ديده‌اند. اين حركات هيچ تأثيري در خطوط اصيل و اساسي انقلاب اسلامي ايران نخواهد داشت. از آنجا كه من به شما علاقه‌مندم، ان‌شاءالله عندالملاقات مسائلي است كه گوشزد مي‌نمايم». (15/6/67)
منتقدين دولت موسوي نخست‌وزير وقت، با توجه به فراز پاياني پاسخ حضرت امام‌خميني(ره)، مي‌گويند كه امام‌خميني(ره) در جلسات بعد از استعفا، انتقادهايي از دولت آقاي موسوي را به وي متذكر و گوشزد كرده است. منتقدين دليل عدم انتشار مباحث اين جلسات در آن زمان و يا ذكر اين موارد در نامه را وجود فضاي بحراني جنگ ايران و عراق ذكر مي‌كنند. تحليل برخي طيف‌هاي ميانه‌رو دوم‌خردادي اين است كه ميرحسين خاطرات خوبي در حافظه تاريخي ملت به جا گذاشته و در بين همه طيف‌ها (حتي اصولگراها) راي دارد. (3) طيف ميانه‌روتر دوم‌خرداد مي‌كوشد با تبديل كردن «ميرحسين» به نماد خاطرات خوش اوايل انقلاب، او را براي كانديداتوري مطرح كند. البته تجربه انتخابات‌هاي گذشته كه هر بار با اعلام امكان حضور وي و در نهايت بيانيه عدم حضور تكرار شده، اظهار نظر در اين باره كه آيا «ميرحسين‌موسوي» نامزد انتخابات خواهد شد يا خير را مشكل كرده، اما به هر حال سكوت او بر مانورهاي انتخاباتي دوم‌خردادي‌ها و برخي مصاحبه‌هاي «ميرحسين» پس از 20 سال سكوت نشان مي‌دهد كه وي ـ لااقل تا اينجا ـ پذيرفته است كه در سناريوي انتخاباتي دوم‌خردادي‌ها نقش بازي كند هر چند وي منتقد برخي عملكردهاي دوم‌خردادي‌ها است (4) و اين كه همكاري او با آنها تا كجا ادامه خواهد داشت، سئوالي است كه تحليل مجزايي مي‌طلبد. به هر حال هنوز پاس‏كاري «مير‌حسين» و «خاتمي» براي كانديداتوري ادامه دارد. (5)
حسن روحاني؛ دبير شوراي عالي امنيت ملي در دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات نيز از چهره‌هايي است كه گفته مي‌شود مدتي است تلاش براي حضور در عرصه انتخابات رياست جمهوري سال آينده را آغاز كرده است. «حسن‌روحاني» كه بيشتر در ميان اقشار جامعه با عنوان مذاكره‌كننده ارشد پرونده هسته‌يي در دولت «سيدمحمد‌خاتمي» شناخته مي‌شود، اكنون در كنار «رئيس» مورد علاقه خود يعني «آيت الله هاشمي‌رفسنجاني»، رياست مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت را عهده دار است. وي پاي ثابت پاسخگويي به انتقادات دولت نهم عليه عملكرد تيم سابق هسته‌يي است. «روحاني» كه مورد حمايت «حزب اعتدال و توسعه» قرار دارد و برخي از اعضاي كارگزاران (دو حزب حامي هاشمي‌رفسنجاني) از جمله نامزدهاي مطرح براي تشكيل «دولت‌وحدت‌ملي» بود. وي بارها اثبات كرده است كه علاقه مفرطي به رقابت با احمدي نژاد ـ به عنوان كانديداي واحد دوم‌خردادي‌ها ـ دارد اما با مطرح شدن اسامي نظير ميرحسين، خاتمي و كروبي احتمال نامزد شدن او ضعيف است.
محمدرضا عارف؛ ابراز تمايل وي به كانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري سال آينده پيش از مطرح شدن نام خاتمي، از ساير چهره‌هاي اصلاح‌طلب جدي‌تر بود اما در حال حاضر جزو نامزدهاي درجه دو جريان دوم‌خرداد با احتمال ضعيف شركت در انتخابات دسته‌بندي مي‌شود. معاون اول خاتمي تاكنون چندين بار اعلام كرده كه در صورت نيامدن مدير سابق خود، «براي رهايي كشور از شرايط فعلي» وارد گود انتخابات مي‌شود. اين سخنان وي همواره با واكنش منفي مطبوعات و چهره‌هاي سياسي اصلاح طلب مواجه شده است، چه اينكه آنها معتقدند «عارف»، چهره‌اي به مراتب ضعيف‌تر از بسياري از چهره‌هاي شناخته شده‌تر اصلاح‌طلب بوده و امكان اجماع و كسب راي جامعه براي وي قابل تصور نيست.
حسين كمالي؛ وزير كار و امور اجتماعي در دولت اول و دوم محمدخاتمي بوده است. وي از اعضاي جبهه مشاركت ايران اسلامي و مورد حمايت طيف «خانه‌كارگر» براي نامزدي در انتخابات رياست‌جمهوري است. حمايتي كه بيشتر به طنز انتخاباتي شبيه است تا يك تاكتيك سياسي.
ب) كشمكش با رقيب مصمم درون جناحي:
هيچ چيز بيشتر از يك رقيب مصمم خودي كه مدام حرف خودش را تكرار مي‌كند و گوشش به حرف كسي بدهكار نيست، براي رقابت در عرصه انتخابات دردسرساز نيست. «مهدي‌كروبي» با اعلام كانديداتوري خود، اولين شكاف را در اردوگاه اصلاح‌طلبان ايجاد كرد. كانديداي انتخابات رياست جمهوري نهم كه هنوز هم معتقد است نشستن بر كرسي رياست‌جمهوري نهم «حق» وي بوده است، در طول سه سال گذشته چه به صورت پنهان و گاهي نيز كاملاً آشكارا از حضور قطعي خود در ميدان انتخابات سال آينده سخن گفته است. او در حال حاضر با جذب و سازماندهي برخي چهره‌هاي سرشناس جريان دوم‌خرداد نظير «رهامي»، «كرباسچي»، «جميله‌كديور»، «عباس‌عبدي»، «بهروز‌افخمي»، «قوچاني» و «مهاجراني» عزم جدي خود براي شركت در انتخابات را نشان مي‌دهد اما مواضع انتقادي كروبي در خصوص بخش‌هايي از اصلاح‌طلبان از يك سو و اوضاع و احوال پيش‌آمده براي حضور «خاتمي» و «ميرحسين» از سوي ديگر، برخي دوم‌خردادي‌ها را برآن داشته تا به هر نحو ممكن او را از اين تصميم پشيمان نمايند. وي از يك طرف چندين بار اعلام كرده است كه در صورت وجود كانديداي مورد اجماع در ميان اصلاح طلبان ـ به شرط آن كه از نظر حزب وي قابل پذيرش باشد ـ از نامزد مذكور با همه توان حمايت خواهد كرد ولي در چند اظهار نظر صريح ديگر اعلام كرده است كه به هيچ عنوان به نفع كسي كنار نخواهد كشيد.(6)
ج) ائتلاف‌هاي شكننده:
مهمترين ائتلاف حال حاضر جبهه دوم خرداد كه در عين حال شكننده‌ترين ائتلاف نيز هست، همراستا شدن اطرافيان آقاي هاشمي‌رفسنجاني با برخي افراطيون دوم‌خردادي و در مسند تصميم‌سازي قرار گرفتن او است. البته تاريخچه نحوه برخورد افراطيون مدعي اصلاحات با هاشمي‌رفسنجاني از همان آغاز كار دوم‌خردادي‌ها با فرازو نشيب‌هاي نامعقول و حيرت‌آور روبرو بود. متاسفانه اين روند پرتلاطم كه جهت وزش بادهاي موسمي سياسي يا توفان‌هاي انتخاباتي، راهنماي آن است، همچنان ادامه دارد و اين بار ائتلاف بر سر «حذف احمدي نژاد» است كه زمينه‌ساز مناسبات تازه آنان شده است. اين ائتلاف تاكتيكي و هم‌سفرگي مسالمت‌آميز، هرچند ظاهري ساده دارد اما به دليل نوع عناصر و اجزا تشكيل دهنده، اهداف مد نظر و محتواي پُر ابهام و سرشار از تناقضي كه دارد، بسيار پيچيده عمل مي‌كند. در مناسبات جديد شكل گرفته ميان آقاي هاشمي با برخي عناصر دوم‌خردادي، يكي از طرفين به صورت چراغ خاموش(7) سعي دارد با سازماندهي نيروهاي اجتماعي پراكنده و استفاده از مهره‌هاي دوم خردادي به عنوان ابزار معامله، به هدف خود دست يابد و طرف ديگر مي‌كوشد با تمسك به شخصيت ديگري، جايگاهي براي كسب اعتبار و قدرت سياسي فراهم آورده و به نوعي مشروعيت از دست رفته خود را بازگرداند.
با اين وجود «نردبان ائتلاف اطرافيان هاشمي و دوم‌خرداد» هرچند با مختصات كسب قدرت طراحي شده، اما از دو تَرك اساسي و عميق رنج مي برد. تَركهايي كه نردبان را در معرض واژگوني و از هم گسيختگي و بالاروندگان از آن را در حالتي لرزان و نامطمئن قرار داده است . شكاف اول اينكه فلسفه دوم خردادي‌ها از ابتداي شكل‌گيري و بعدها در تمامي دوران «به اصطلاح اصلاحات»، بر «نفي و رد هاشمي» استوار بود است و شكاف بعدي اين كه اصولا هاشمي‌رفسنجاني براي خود چهره‌اي فراجناحي قائل است و نمي‌خواهد اين تابو علناً شكسته شود.(8) ضمن آن كه هاشمي نحوه برخورد دوم‌خردادي‌ها را نيز فراموش نكرده است.
افراطيون دوم‌خردادي از همان آغازين روزهاي تكيه زدن بر پُست‌ها و جايگاه‌هاي اجرايي و سپس تقنيني و كسب قدرت سياسي، تخريب برخي شخصيت‌هاي درجه اول نظام وسياه‌نمايي درباره تمامي فعاليت‌هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي انجام شده توسط ايشان را در دستور كار قرار دادند. دراين ميان، بارزترين و برجسته‌ترين فردي كه مورد انواع مختلف تخريب، سياه نمايي و هتاكي افراطيون اصلاحات قرار گرفت، هاشمي رفسنجاني بود.
اوج اين اقدامات «ماكياوليستي» كه نشان‌دهنده ميزان و عمق نفرت و كينه‌توزي افراطيون اصلاحات در مورد هاشمي است در جريان ثبت‌نام او براي شركت در انتخابات مجلس ششم خود را نشان داد.
اعضاي جبهه مشاركت و روزنامه‌هاي دوم خردادي در آن زمان برخوردي بسيار تُند و در برخي اوقات ناجوانمردانه با آقاي هاشمي داشتند و از آنجا كه ريشه برخي از اتفاقات و رخدادهاي پس از دوم‌خرداد ( از جمله مسئله قتل‌هاي زنجيره‌اي و اقداماتي كه سعيد امامي و دوستانش در وزارت اطلاعات در زمان رياست جمهوري هاشمي‌رفسنجاني داشتند) را در نوع مديريت جناب هاشمي مي‌دانستند، به طور مداوم ايشان را به عدم شفافيت در مواضع خود متهم مي‌كردند. به طور قطع، جوي كه عليه جناب هاشمي ايجاد شده بود تا حدود زيادي وامدار موضعگيري روزنامه‌هاي «صبح امروز» و «مشاركت» و درج مقالات «اكبر‌گنجي» تحت عنوان «عاليجناب سرخپوش» در نشريات دوم‌خردادي بود. انواع و اقسام اتهامات در مورد هاشمي‌رفسنجاني در روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب منتشر گشته، اين روزنامه‌ها مصرانه از وي مي‌خواستند كه پاسخگوي انتقادات باشد.
سيل تهمتها و اهانت‌هاي دوم‌خردادي‌ها در سال 78، هاشمي را در وضعيتي قرار داد كه نه تنها در انتخابات مجلس ششم، نفر سي‌ام شد، بلكه با تداوم تهديدات جريان دوم خرداد ـ كه سرمست از پيروزي قاطع، خود را براي رد اعتبار نامه هاشمي آماده مي‌كردند ـ اساساً مجبور به كناره‌گيري از مجلس ششم شد. يادآوري كارنامه شيوه برخورد دوم‌خردادي‌ها با هاشمي و اظهارنظرهاي افراطيون اصلاح‌طلب عليه هاشمي‌رفسنجاني و عملكرد و سياست‌هاي وي، به زودي در قالب تحليل جداگانه اي منتشر خواهد شد.

سناريوهاي انتخاباتي جريان دوم خرداد
جريان دوم‌خرداد از اين كه در 4 سال گذشته به حاشيه رانده شده، به شدت ناراضي است و از آنجا كه برخي تحليل‌ها، اصولگرايان را از لحاظ انتخاباتي در موقعيتي متزلزل نشان مي‌دهد، مي‌كوشد با اجراي برخي سناريوهاي انتخاباتي، رقيب اصولگرا را فريب داده و از طريق برنامه‌ريزي‌هاي دقيق و حساب‌شده، بار ديگر مردم را نردبان جاه‌طلبي و بازگشت به قدرت خود نمايد. برخي از اين سناريوها تاكنون به مرحله اجرا و تاريخ مصرف آن گذشته و برخي در حال اجراست. در ذيل براي بررسي به هر دو اشاره مي‏‏شود:

1) سناريوي ترديد:
از جمله تكراري‌ترين سناريوهاي انتخاباتي دوم‌خرداديها كه در انتخابات هشتم رياست‌جمهوري (دومين دوره رئيس‌جمهوري خاتمي) نيز به اجرا درآمد، «سناريوي ترديد» است. آقاي خاتمي در دور دوم رياست‌جمهوري خود به دليل سياستهاي غلط فرهنگي و اقتصادي به شدت نگران رأي نياوردن بود، از همين تاكتيك «ترديد» استفاده كرد. روزنامه‌هاي جريان مدعي اصلا‌ح‌طلبي هم مدام تيتر خود را به‌ آمدن و نيامدن وي اختصاص ميدادند. يكي مي‏نوشت «او ميآيد» و ديگري تيتر ميزد «نمي‏آيد»؛ او نيز هيچگاه به صورت شفاف موضع خودش را بيان نمي‏كرد. اين فرآيند تا زمان ثبت نام ادامه يافت و سرانجام با حضور در وزارت كشور و گريه سياسي در برابر دوربينهاي يك فيلم ساز ماهر، ترديدش بر طرف شد. او بدين‌وسيله توانست براي بار دوم به رياست‌جمهوري انتخاب شود و در مجموعه كاخ سعدآباد باقي بماند.
سناريو تكراري «ترديد» اين بار با اعلام زودهنگام نامزدي خاتمي براي شركت در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و طرح امكان حضور ميرحسين‌موسوي (نامزد هميشه غايب آنها) در انتخابات در مرحله اول و با سكوت ميرحسين موسوي و سخنان ضدونقيض «سيدمحمدخاتمي» در خصوص حضور يا عدم تمايل براي حضور در انتخابات (9) در مرحله بعدي كليد خورد و در روزهاي اخير ظاهرا حركت بر مسير اين سناريو براي خاتمي به پايان رسيده و براي «ميرحسين» ادامه دارد. هرچند در اين ميانه بازي خارج از قاعده كروبي و غيرقابل پيش‌بيني بودن «ميرحسين» به قدري كار را سخت كرده كه هيچ معلوم نيست فرجام كار چگونه از آب در خواهد آمد.
صحنه‌پردازان دوم خرداد با اجراي سناريوي «ترديد» در پي اين بوده و هستند كه ابتدا فقر مفرط نيروي پاي كار در اردوگاه دوم‌خرداديها و عدم كادرسازي آنها را پوشيده نگه دارند، سپس با بزرگنمايي ترديد نامزدهاي اصلي خود (سيدمحمدخاتمي يا ميرحسين‌موسوي) براي حضور يا كناره‌گيري از مبارزات انتخاباتي، اشكالاتي را به ساختار نظام جمهوري اسلامي منتسب سازد. سناريو نويسان دوم خردادي همانطور كه «خاتمي» خود يكي دو بار در قالب شرط‌گذاري يا غير آن گفته، قصد دارند اين طور وانمود كنند كه ساختار نهادهاي حكومتي جمهوري اسلامي امكان كار را از نامزد اصلي دوم‌خرداد مي‌گيرد و لذا براي ورود به اين عرصه و غلبه بر اين مشكلات بايد از قبل چاره‌اي انديشيده شود.(10) اين سناريو كه هر از چند گاهي با اعلام شايعه قطعي‌شدن حضور نامزدهاي مردد (خاتمي يا ميرحسين موسوي) از سوي اصلاح‌طلبان و سپس تكذيب همان خبر توسط خود آنها (11) و پس از آن اطلاع‌رساني ضدونقيض در مورد آنها تداوم مي‌يابد (12) با اين بهانه كه « نامزدهاي اصلي دوم‌خرداديها (خاتمي و ميرحسين‌موسوي) به دليل مشهور بودن نياز به زمان براي تبليغ ندارند (13) تا جايي كه امكان دارد زمان را به تعويق انداخته (14) و اين اهداف را پياده مي‌كند:
الف ـ حركت از پله دوم:
در اين سناريو، جريان دوم‌‌خرداد با فرار به جلو به جاي پاسخگويي نسبت به «گذشته پر از ابهام جريان دوم‌خرداد» و توضيح در خصوص دلايل روي‌گرداني مردم از مدعيان اصلاحات، حركت را از «پله دوم شروع كرده» و بازي را به زمين «آمدن يا نيامدن خاتمي(يا ميرحسين)» مي‌كشاند. در حقيقت تصميم‌سازان دوم خرداد با اين ترفند درصدد هستند جهت سئوال‌هايي كه در جامعه براي افكارعمومي درباره «كارنامه جريان دوم خرداديها» مطرح است را به سمت و سوي پرسش از «زمان آمدن خاتمي (يا ميرحسين)» يا در صورت اعلام عدم حضور او «دلايل كناره گيري خاتمي(يا ميرحسين)» منحرف كند تا حتي در اين صورت هم جريان آنها به سلامت از ورطه پاسخگويي به مردم نجات يابد. بحثها و مناظراتي كه پيرامون نيامدن خاتمي براي «هاشمي نشدن و چه‌گوارا ماندن» يا لزوم آمدن او به عنوان «منجي دوم‌خرداديها» مي‌شود، همگي در همين راستا ارزيابي مي شود.
ب ـ اختفاي هويت‌ها زير شمايل:
اجراي «سناريوي ترديد» كه اكنون در مورد «ميرحسين‌موسوي» ادامه دارد بجاي چالش‌ ميان هويت‌ها، نزاع‌ بين شمايل‌ها را جايگزين مي‌كند. در اين سناريو، سعي وافري براي جلوگيري از شناخت مباني انديشه نامزد اصلي جريان دوم‌خرداد و ارجاع دادن مردم به پي‌گيري اخبار حضور يا عدم حضور وي در انتخابات به چشم مي‌خورد. از آنجا كه نمايش شمايل متفاوت از هويت واقعي نامزدها در «فضاي انتخاباتي مردد» بسيار ساده و سهل‌الوصول است، تصميم‌سازان دوم خردادي با «انگاره سازي» و «ديگرنمايي شمايل نامزدهاي انتخاباتي» مي‌كوشند «هويت و شناسنامه واقعي شمايل‌ها» را زير غبار ترديدها پنهان كرده و «مناقشه بر سر حضور يا عدم حضور نامزدها»، را ترويج كنند. مخالفت با واكاوي فكري و هويتي حتي پرسش در خصوص خط فكري نامزدهاي مطرح شده در دل اين سناريو طراحي شده و دوم‌خرداديها با شعار «نامزدهاي دوم خرداد معروف‌تر از آن هستند كه نياز به معرفي داشته باشند»، به جنگ مخالفين مي‌روند. اين در حالي است كه آشنايي مردم با طرز تفكر و شيوه عمل نامزدهاي دوم خرداد (حتي معروف‌ترين آنها خاتمي، ميرحسين موسوي، كروبي) مربوط به لااقل 4 سال پيش و در هنگام زمامداري است. چه بسا كه آنها در طول اين ساليان و در طي زمان دوري از قدرت به نتيجه‌گيري‌هاي جديدي رسيده باشند كه با انديشه گذشته آنها متفاوت و هويتي جديد برايشان فراهم كرده باشد كه اساسا صدوهشتاد درجه نسبت به گذشته آنان تفاوت داشته باشد. حتي ممكن است هويت برخي از نامزدهاي انتخاباتي آنها (نظير ميرحسين موسوي) ثابت باقي مانده باشد و از اين جهت چالش هويتي عظيمي با ساير گروههاي مدعي اصلاح‌طلبي كه در طول ساليان گذشته دست از برخي عقايد انقلابي خود برداشته‌اند رقم بخورد. با اين حال اين «سناريوي ترديد» هدف خود را «اختفاي هويت اصلي نامزدها» با «انگاره‌سازي» و «ديگرنمايي شمايل‌ها» قرار داده است.
ج ـ انجماد حريف:
تصميم‌سازان دوم خرداد با استفاده از سناريوي «ترديد» جبهه رقيب را به جبهه‌اي منجمد تا زمان پايان سناريوي ترديد، تبديل مي‌كنند. از آنجا كه به اعتقاد سناريونويسان دوم‌خرداد، تصميم‌گيري اصولگرايان درباره نحوه ورود به انتخابات آينده رياست‌جمهوري و كثرت يا وحدت نامزد انتخاباتي آنها، وابستگي مستقيم و تنگاتنگي با حضور يا عدم حضور خاتمي يا ميرحسين‌موسوي در كارزار انتخاباتي دارد، پياده‌سازي سناريوي «ترديد» به احتمال زياد مي‌تواند جريان اصولگرا را به عنوان حريف اصلي دوم خرداديها تا پايان اين سناريو در حالتي منجمد (يا حداقل منفعل) نسبت به تصميمات دوم‌خردادي‌ها نگه دارد. در چنين حالتي «تصميمات انتخاباتي جريان اصولگرايي» خود را «منوط به تصميم دوم‌خرداديها» خواهد دانست و در اين حالت در حقيقت «سناريوي ترديد» اصولگرايان را «مردد» مي‌كند. جريان اصولگرايي در چنين حالتي نه مي‌توانند به طور كامل و جامع از احمدي‌نژاد حمايت كند و نه مي‌تواند نامزد ديگري را از ميان اصولگرايان مطرح نمايد؛ چراكه روشن است حضور چند كانديداي اصولگرا در برابر كانديداي واحد دوم‌خردادي‌ها (خاتمي يا ميرحسين‌موسوي) نتيجه جز شكست جبهه اصولگرايي ندارد. د ـ جلب مخاطب:
يقيناً بخش اعظمي از افكار عمومي با اجراي «سناريو ترديد» متوجه سيل اخبار انتخاباتي اردوگاه دوم‌خرداد و خبرهاي پيراموني «بازي مي‌آيم، نمي‌آيم» نامزد اصلي آنها براي انتخابات (خاتمي يا ميرحسين موسوي) خواهد شد و در اين ميان جريان خبري فعل و انفعالات اردوگاه اصولگرايان گُم خواهد بود. اين ترفند برگردان رخدادي است كه در جريان انتخابات نهم رياست‌جمهوري براي دوم‌خرداديها پيش آمد. در آن دوران اذهان عمومي و رسانه‌ها به رغم فعاليت دوم‌خرداديها، با تمام ظرفيت منتظر خارج شدن دود سفيد از دودكش اصولگرايان و اعلام نتيجه انتخاب كانديداي واحد شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي بودند. اين اتفاق هيچگاه رخ نداد اما الگوي مناسبي براي تصميم‌سازان دوم‌خردادي شد تا در تدوين «سناريوي ترديد» نيم نگاهي هم به «جلب مخاطب» براي جريان مدعي اصولگرايي باشند و از اين طريق براي مدتي اخبار انتخاباتي خود را در كانون توجهات قرار دهند.
ه ـ تست افكار عمومي:
تصميم‌سازان جريان دوم‌خرداد كه با مطرح كردن ترديدهاي انتخاباتي نامزد اصلي خود و زنده نگه داشتن احتمال نامزدي ساير كانديداهاي خود نظير كروبي، عارف، حسن روحاني، نجفي و .... در كنار خاتمي و ميرحسين‌موسوي همه مهره‌هاي خود در شطرنج انتخابات به جلو رانده‌اند، چند هدف را به طور همزمان دنبال مي‌كنند: اول سنجش محبوبيت كانديداهاي دوم‌خردادي نزد افكار عمومي، دوم ارزيابي ميزان همذات‌پنداري مردم با كانديداهاي مردد، سوم اندازه‌گيري قابليت نفوذ ترديدها و ابهامات مطرح شده جريان دوم خرداد در سطح جامعه و دست آخر مجاب‌كردن طرفداران همه نامزدهاي دوم‌خردادي به حمايت از نامزد نهايي جريان دوم خرداد.
و ـ گشودن قفل تحريم:
طرح ساير كانديداهاي دوم‌خردادي در كنار كانديداي اصلي كه بخشي از «سناريوي ترديد» است ممكن است به عنوان راه حلي دو مرحله‌اي براي خارج‌كردن تحريمي‌ها از وضعيت فعلي استفاده شود. فراموش نكنيم كه كشاندن پاي اقشار نااميد دوم‌خردادي كه با صندوق‌هاي رأي قهر كرده‌اند به صحنه انتخابات، آن هم به نفع كانديدايي كه از سوي بدنه سياسي دوم‌خرداد (كه خود باني اصلي جدايي آنها بوده اند) معرفي مي‌شود، كار آساني نيست، مگر آنكه با تشكيل سبدي متنوع از نامزدهاي جبهه دوم‌خرداد، ابتدا سعي شود با استفاده از قابليت‌هاي متفاوت هر كدام از نامزدها، دسته‌اي از تحريمي‌ها را راضي به نقش‌آفريني در جريان دوم‌خرداد كرد. هر كدام از تحريمي‌ها به اميد اين نامزدها از «انفعال تحريمي‌ بودن» خارج شوند، وارد كردن آنها به فرايند انتخابات گسيل كردن آنها پشت سر نامزد اصلي جريان دوم خرداد، كار چندان سختي نخواهد بود. آراي خاموش دوم خرداد از ديدگاه سناريونويسان دوم‌خردادي، فرصتي براي بازگشت به مصادر قدرت است كه بايد در همه برنامه‌ريزي‌هاي دوم خرداد مد نظر قرار گيرد.
ز ـ رقص پا براي تحليل:
تصميم‌سازان جريان دوم‌خرداد در روند پُرفراز و نشيب «سناريو ترديد» و هنگام طراحي بازي «مي‌آيم، نمي‌آيم» خاتمي و «مي‌آيد، نمي‌آيد» ميرحسين‌موسوي و حتي طرح نام ساير نامزدهاي انتخاباتي اين جريان به صورت تركيب‌هاي دو نفره و سه نفره (15) هدف جنبي ديگري نيز دارند. نامزدهاي متعدد جريان دوم‌خردادي از يك سو با اجراي رقص پا و تغيير دائم نامزد اعلامي خود، ذهن رقيب را دچار اغتشاش مي‌كنند و از سوي ديگر جز به جزء واكنش جريان اصولگرايي در موقعيتهاي متفاوت را با يكديگر مقايسه مي‌كنند تا از تحليل‌هاي سياسي اصولگرايان مطلع شوند. اين تحليلها مي‌تواند «تبين فضاي كلي انتخابات» در شرايط مختلف، «نقد و بررسي نامزدهاي انتخاباتي دوم‌خردادي، «آناليز لحظه به لحظه استراتژي جريان دوم خرداد» يا «برنامه عمل جريان اصولگرايي» در هنگام مواجه شدن با موقعيت‌هاي متفاوت از سوي دوم‌خرداديها باشد كه در هر صورت، مطلع شدن از آنها، كليد طلايي دوم‌خردادي‌ها براي شناخت فضاي كلي انتخابات، تلاش براي تطهير اشتباهات گذشته و اتخاذ مسير درست براي برنامه‌هاي آينده خواهد داشت.
ح ـ مصالحه به قيمت حذف شاه‌مهره‌ها:
با اجراي اين سناريو، تصميم‌سازان جريان دوم خرداد مهره اصلي خود را در شرايطي ناپايدار برابر مهره اصلي حريف نشان مي‌دهند و با استفاده از گزينه شرطي «اگر، آنگاه» كنارگذاردن گزينه مطرح شده را منوط به كناركشيدن گزينه اصلي رقيب مي‌نمايند (16) يا به عبارتي صحيح‌تر راضي به از دست دادن نامزد اصلي خود در قبال حذف نامزد اصلي رقيب مي‌شوند. اين حركت در بازي شطرنج «وزير به وزير» نام دارد و معمولا از طرف بازيگر ضعيف‌تر براي از كار انداختن مهم‌ترين مهره بازيكن قوي‌تر به كار مي‌رود چرا كه مهره‌هاي يكسان در دست بازيگراني با انديشه غير هم سطح، كاركردهاي متفاوتي خواهد داشت و ارزش مهره وزير در دست بازيگر متبحر، بسيار مافوق ارزش همان مهره در دست بازيگر ضعيف‌تر است. هر چند احتمال وقوع اين حركت در «سناريوي ترديد» عادي به نظر مي‌رسد اما از آنجا كه پيش از اين، برخي اصولگرايان در تحليل‌هاي خود، كناركشيدن نامزد اصلي دوم خردادي‌ها (خاتمي يا ميرحسين) را مقدمه حضور نامزدهاي ديگر جريان اصولگرايي در انتخابات مي‌دانستند، محول كردن وقوع آن (كنار كشيدن خاتمي يا ميرحسين) به كنار رفتن نامزد اصلي اصولگراها وضعيت فعلي را پيچيده‌تر مي‌كند. در اين وضعيت، سرنوشت دو جريان و نامزدهاي اصلي آنها به هم گره مي‌خورد اما به دليل فضاي بي‌اعتمادي ميان اين دو جريان، حتي اگر تصميم بر اين باشد كه هر دو جريان نامزدهاي اصلي خود در انتخابات را كنار بگذارند، هر كدام از آنها منتظر طرف ديگر براي پيش قدم شدن در اين كار مي‌شود به گونه‌اي كه احتمال موفقيت اين بخش از سناريو تا حدود زيادي كاهش مي‌يابد. البته امكان ديگري هم وجود دارد كه نبايد نسبت به آن بي‌تفاوت بود و آن اينكه تصميم‏سازان دوم‌خرداد بسان يك شطرنج باز ظاهرا غير‌حرفه‏اي، تمام مهره‌هاي شطرنج را بدون هدف به ميدان آورده و از آشفته بودن صحنه شطرنج سوء‌استفاده كنند. در اين صورت همه نامزدها به ميدان آمده، فضاي انتخابات پيچيده و مبهم مي‌شود.آنگاه دست تصميم‏سازان براي چانه‏زني و شرط‌گذاري براي كنار كشيدن نامزدهاي «زينت الانتخاباتي» هر دو جريان، باز خواهد بود. از اين طريق، تعيين كانديدا در جبهه رقيب مديريت خواهد شد.
ط ـ نامزد بلاگردان؛ سپر بلاي جريان:
ممكن است جريان دوم‌خرداد با خط بطلان‌كشيدن بر تمامي فرضيات، همچنان خاتمي را در ويترين اصلي خود به نمايش گذاشته و مانورهاي انتخاباتي خود را روي اين نامزد مردد متمركز كند، اما در دقيقه نود، پس از آن كه تمامي نقدها و سئوالات را حول يك نفر سوق داد، گزينه ديگري را طرح نموده و در حقيقت با جايگزيني مهره در سايه (نامزد اصلي)، او را سپر بلاي جريان كند. اجرا شدن اين پرده از سناريو، هر چند نامزد اعلامي را در معرض تضعيف و تخريب قرار مي‌دهد، اما در نهايت جريان دوم‌خرداد و «نامزد در سايه» را سالم از گذرگاه انتخابات رد مي‌كند. در اين سناريو ملزم كردن كانديداي اعلامي به كناره‌گيري، سخت‌ترين مرحله اجرا است، چرا كه كمتر نامزدي حاضر به پذيرفتن انتقادات و «بلاگران شدن» به قيمت حفظ سلامت ديگر نامزد درون جناحي است. مگر آنكه صحنه‌گردان‌ها از ابتدا، نامزد اعلامي را در جريان سناريوي واقعي قرار ندهند و پرده آخر را به شكلي براي او رقم زنند كه «نامزد در ويترين» شرايط را براي ادامه كانديداتوري مناسب نبيند.

2) سناريوي تهديد:

در اين سناريو، دوم‌خرداديها به جاي گفت‌و‌گو و حضور در عرصه رقابت به صورت مسالمت‌آميز، درصدد هستند با تهديد نظام به تحريم انتخابات (17) شرايط دلخواه براي حضور خاتمي را بدون دادن كمترين امتياز به رقيب سياسي فراهم كنند. در همين راستا، دبيركل سازمان مجاهدين به راحتي نظام را تهديد به افشاگري مي‌كند (18) و سخنگوي آنها، مشروعيت انتخابات بدون حضور خاتمي را رد مي‌كند. (19)

3) سناريوي تشنج:

ايجاد تشنج و التهاب‌آفريني در فضاي عمومي جامعه، يكي از راهبردهاي اصلي جبهه دوم‌خرداد در انتخابات مختلف به وي‍ژه انتخابات رياست‌جمهوري است. هرچند به دليل بازتاب‌هاي بسيار منفي كه در افكار عمومي از اين روش در انتخابات گذشته برجامانده و نيز به دليل افزايش بصيرت عمومي جامعه و هوشياري رقيب سياسي، اين سناريو عملا كارايي خود را تا حد زيادي از دست داده است . دوم خردادي ها شايد در شرايط حال حاضر نيازمند استراتژي برگشت به جامعه و پرداختن به تقويت سرمايه‌هاي اجتماعي باشد. مدل‌هاي سياسي همچون «فشار از پايين» و «بسيج عمومي و مشاركت دادن نهادي و سازمان‌يافته مردم به پشتيباني از سياست‌ورزي هدايت‌كنندگان اصلاحات» كه در زمان دولت‌هاي خاتمي هم مطرح مي‌شد و بنا به دلايلي از جمله بحران‌هاي سياسي و مخالفت‌هاي بالقوه در سطح ساختار قدرت به جد پيگيري نشد، مي‌تواند مهم تلقي شود. يكي از استراتژي‌هاي دوم‌خرداديها براي دستيابي به اين اهداف، «ايجاد تشنج در فضاي عمومي به خصوص دانشگاهها و فعال كردن دانشجويان» است. تصميم‌سازان دوم‌خردادي با «بزرگنمايي محدوديتهاي تشكيلاتي دانشجويي منتقد و سردادن شعار مخالفت با بازداشت دانشجويان و تعطيلي نشريات» سعي مي‌كنند قشر دانشجو را به سمت خود جذب كنند.

4) سناريوي رفراندوم:

بسياري از سران جناح دوم‌خرداد بر اين باور هستند كه تنها راه پيروزي آنان، تبديل كردن انتخابات به يك «رفراندوم بزرگ» براي «نه» گفتن به راديكاليسم و در حقيقت احمدي‌نژاد است. برخي از آنها بر اين باورند كه مردم بايد در انتخابات نشان دهند كه تعارض دو دين و دو قرائت از جمهوري اسلامي در كجا ايستاده‌اند.
نشريه «عصر نو» ارگان رسمي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در سرمقاله خود مي نويسد: «صحنه و عرصه واقعي سياست در ايران كنوني، آوردگاه دو گرايش متقابل در پيكره نظام جمهوري اسلامي است. يكي از اين گرايشها ميل به مطلقه و غيرمشروط كردن حكومت و شكل دادن يك ساختار اداري ـ سياسي هرمي منفرد براي آن است كه گردش قدرت در آن وجود ندارد و قدرت سياسي حتي از نظر شكلي نيز دچار دست به دستي معمول در نظامات مبتني بر راي اكثريت مردم نميشود. در كشور ما اين گرايش را اقتدارگرا و يا به قول خود اهل گرايش، اصولگرا ناميده‌اند. گرايش دوم كساني را در برميگيرد كه به صورتي بنيادين به ناايستايي وضعيت حكومتها و تغير وضعيت و ماهيت آنها در طول زمان باور دارد و معتقد است تحولات درونزا و كنترل شده يك نظام سياسي به تكامل و ماندگاري آن ياري ميرساند. اين گرايش معتقد است امتزاج آگاهانه سنن حكومتي، اقتضائات فقهي و نظامات اجتماعي نوپديد يا مدرن (دموكراسي مبتني بر آزادي انتخاب و حق راي) بر بستر آداب و اخلاق و فرهنگ اجتماعي ما ميتواند سنتز مناسبي براي يك نظام حكومتي بومي و مناسب به دست دهد. اين گرايش خود را تحت نام اصلاح طلب جمهوري اسلامي تعريف كرده است. بديهي است اين تعريف همه نيروهاي بيرون از دايره اين دو گرايش در خارج و داخل ايران را مغفول نميگذارد، اما آنان را عوامل موثر يا درگير در آوردگاه ذكر شده نميداند.» (20)

5) سناريوي مظلوم‌نمايي:

عاطفي‌ساختن فضاي جامعه و احساسي كردن افكار عمومي براي جلب آراء به شيوه «پوپوليستي» از ترفندهاي قديمي دوم‌خرداديها است كه در اين انتخابات هم با بزرگ نمايي موانع سر راه خاتمي كه حتي بارها از زبان خودش بيان شده و نشان دادن اين موضوع كه حساسيت حاكميت روي خاتمي زياد است به دنبال آن هستند.
ظاهراََ هنوز هم بهترين حربه دوم‌خرداديها براي جلب نظر مردم، «مظلوم‌نمايي» است. اين سناريو در دوران دوم‌خرداد تا حدودي مورد پذيرش مردم قرار گرفت اما از يك جايي به بعد، بخصوص از وقتي دوم‌خردادي‌ها زمام تمام امور اجرايي كشور را بدست گرفتند، مظلوم‌نمايي آنها مضحك شد و ديگر حوصله مردم را بسر آورد. مردم ايران، عاشق دفاع از مظلومان هستند اما وقتي احساس كنند كساني مظلومي‌نمايي را بعنوان يك حربه و ابزار سياسي برگزيده‌اند، روي خود را به سوي ديگر بر ميگردانند! بي‌توجهي مردم به تحصن نمايندگان مجلس ششم در اعتراض به ردصلاحيتشان نشان داد كه بليط مظلوم‌نمايي ديگر سوخته و كاربردي ندارد. اما همچنان اين حربه مورد استفاده وسيع دوم‌خردادي‌ها است!

6) سناريوي بحراني نشان دادن:

طراحان اين سناريو با بحراني نشان‌دادن شرايط كشور، بزرگنمايي تحريمها و تهديدات بين‌المللي، همچنين بازگويي و واكاوي ضعفهاي احمدي‌نژاد از ابتدا تاكنون، در حقيقت به دنبال بحراني نشان دادن وضعيت كشور هستند.
متاسفانه در اين سالها، بيگانگان به صورت بي‌سابقه‌اي به بهانه‌هاي متعدد در موضع‌گيري‌ها، بيانيه‌ها، انعقاد پروتكل‌هاي همكاري و كنفرانس‌ها در امور داخلي كشور مداخله كرده‌اند. برخي صريحاً حمايت خود از دوم‌خردادي‌ها را در برابر اصولگرايان در انتخابات و حتي گاهي حمايت از نامزد مورد نظر را رسما اعلام كرده‌اند.
تصميم‌سازان دوم خرداد در اين سناريو احتمالا از تيترهايي نظير «‌نامه اوباما به مردم ايران بعد از انتخابات رياست جمهوري نوشته خواهد شد»، «اتحاديه اروپا براي گسترش مناسبات خود منتظر نتايج انتخابات رياست جمهوري است» و.. استفاده خواهند برد. (21)

7) سناريوي تشكيك:

«سناريوي تشكيك» در آرا چه پيش از آغاز رسمي انتخابات و چه بعد از اعلام نتايج، از جمله سناريوهاي نخ‌نما شده دوم‌خرداديها در همه دوره‌هاي انتخاباتي است كه هنوز هم در حال پي‌گيري آن هستند. كارنامه برخي از جريانات سياسي خصوصا كساني كه امروز بر مسند تصميم‌گيري براي بخش افراطي جريان دوم‌خرداد تكيه داده‌اند نيز نشان مي‌دهد كه آنها هرگاه با رأي مخالف مردم روبرو شده‌اند و از تحليل آن عاجز مانده‌اند، ساده‌ترين راه را زير سئوال بردن سلامت انتخابات يافته‌اند. افراطيون دوم‌خردادي با بستن چشمهاي خود به روي واقعيت، به جاي آنكه علت رويگرداني مردم از دوم‌خرداد را ريشه‌يابي كنند، با طرح اصطلاحاتي نظير «نيروهاي غيبي»، عملا طرف مقابل را متهم به تقلب مي‌كنند. بحث نظارت سازمانهاي بين‌المللي بر انتخابات را پيش مي‌كشند و با پيشنهاد تشكيل كميته صيانت از آراء، در حقيقت جو دلهره و تشكيك در انتخابات را دامن مي‌زنند و در اين مسير حتي از برخي نيز مايه مي‌گذارند.(22) گاهي حتي پا را از اين فراتر گذاشته و مراجع تقليد قم را هم به ياري مي‌طلبند.(23) «محسن‌آرمين» سخنگوي سازمان مجاهدين در اين خصوص مي‌گويد: «از مراجع تقليد مي‌خواهيم نظر خود درباره حكم شرعي دست بردن در آراي مردم را به صراحت اعلام كنند تا با اعلام نظر آنها، جلوي تخلف در انتخابات گرفته شود».(24)
دبيركل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نيز در اين زمينه مي‌گويد: «ما نگران آرا هستيم و آن را بارها در جريان انتخابات اعلام كرديم و اينكه يك حزب به شكل گسترده نمي‌تواند بر جريان برگزاري انتخابات نظارت كند، يك ضعف محسوب مي‌شود اما متاسفانه همه ابزارها در دست جناح رقيب است. ما به تنها چيزي كه اميدواريم اين است كه حضور گسترده مردم در انتخابات و اختلاف آشكار راي اصلاح‌طلبان با ساير رقبا، مانع تخلف شود چنانكه در سال 76 نيز اختلاف بسيار زياد آقاي خاتمي با رقيب خود توانست زمينه تخلف را به هم ريزد. من نگفتم نگراني از آرا جدي نيست يا با حضور آقاي خاتمي تخلف از بين مي‌رود بلكه معتقدم شايد تشديد هم بشود. اما معتقدم با حضور آقاي خاتمي و مشاركت گسترده مردم، فاصله آرا آنقدر زياد خواهد شد كه تخلفات چاره‌ساز نخواهد بود.(25)

پي‌نوشت‌ها:
1ـ هدايت آقايي عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران: «كانديداتوري همزمان كروبي و خاتمي، جبهه اصلاحات را دوشقه مي‌كند. سردرگمي در ميان اصلاح‌طلبان باعث پراكندگي نيروها شده است». (خبرگزاري فارس؛ 14 بهمن 87)
2 ـ احمد زيدآبادي: «عبدالله نوري براي ورود به عرصه انتخابات در حال بررسي شرايط است. نوري در عين حالي كه عقيده دارد گزينه‌هاي ديگر نيز بايد بررسي شوند، اما معتقد است اگر به اين نكته برسد كه بر فضاي كشور اثرگذار است، كانديداتوري خود را يك وظيفه اجتماعي مي‌داند.» (روزنامه آفتاب يزد؛ شماره 2492؛ 18آبان87)
ـ «عبدالله ناصري» عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي: «با احترام به همه افرادي مانند كروبي ، عارف، نجفي و همچنين ميرحسين موسوي، ولي خاتمي نامزد اصلي جبهه اصلاحات است» (خبرگزاري جمهوري اسلامي؛ 3 آذر 87 )
ـ «محمد‌علي‌نجفي» عضو موسس حزب كارگزاران: «اگر خاتمي در انتخابات آينده حضور نيابد، از كروبي، ولايتي يا روحاني حمايت مي‌كنيم». (خبرگزاري فارس؛ 13 بهمن 87)
ـ «محمد‌هاشمي» در حاشيه همايش «دهه چهارم؛ ضرورت تعامل و تحول»: «در حال فكر كردن براي كانديداتوري هستم». (خبرگزاري‌ فارس؛ جمعه 27 دي 87)
ـ «محمدرضا ‌عارف» در حاشيه همايش «مديريت و راهبردهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات»: «يكي از نامزدهاي جبهه اصلاحات هستم، اما قائل به اجماع» (باشگاه خبرنگاران جوان؛ سه شنبه 11تير ماه 87)
ـ «مرتضي الويري»: «ميرحسين موسوي در صورت نيامدن خاتمي كانديدا خواهد شد».(خبرآنلاين؛ سه شنبه 10 دي 1387)
ـ «اسماعيل منتظري» نائب رئيس شوراي مركزي حزب اسلامي كار: «نامزدي حسين‌كمالي دبير كل حزب اسلامي كار به عنوان اصلي ترين نامزد حزب اسلامي كاربراي انتخابات رياست جمهوري دهم در شوراي مركزي حزب قطعي شد». (باشگاه خبرنگاران جوان؛ 9 تيرماه 87)
3 ـ «مصطفي كواكبيان» دبيركل حزب مردم‌سالاري گفت: «اگر ميرحسين‌موسوي بيايد، حمايت اكثريت اصلاح‌‏طلبان و جمعي از اصولگرايان را خواهد داشت». (خبرگزاري كار(ايلنا)؛ 25 آبان 1387)
4 ـ «دكتر عليرضا بهشتي»: «اصلاح‌طلبان برخي از ساز و كارها را مغفول گذاشتند و از تمامي ظرفيت‌هاي ساختاري استفاده نكردند و همچنين توجه آنان به اقشار مختلف جامعه و سياست‌هاي اقتصادي مربوط به اين بخش يا حضور دين در جامعه كه در دوره اصلاحات با فراز و فرودهايي همراه بود از جمله نقدهاي آقاي مهندس موسوي بود؛(ضميمه روزنامه اعتماد؛ 1 بهمن 1387)
ـ «حسن صادقي» عضو هيئت اجرايي خانه كارگر: «ميرحسين جلوي تندروي‌هاي درون اصلاحات را مي‌گيرد. (خبرگزاري فارس؛ 5 بهمن 1387)
5 ـ «سيد محمد خاتمي» در ديدار با گروهي از مردم قم:«متأسفانه مهندس موسوي هنوز به تصميم نرسيده‌اند و در اين زمينه تأملاتي دارد؛ اگر مهندس موسوي به هر دليلي نيايد، من با اينكه مشكلات اين راه را رصد كرده‌ام و مي‌دانم؛ بايد دل به خدا بسپارم و در عرصه بيايم. (12 بهمن 1387)
6 ـ «كروبي» در ديدار با جوانان و دانشجويان حزب اعتماد ملي: «با تمام وجود ايستاده و صحنه را خالي نمي‌كنم».
(خبرگزاري فارس؛ 13 بهمن87)
7 ـ «مصطفي درايتي» عضو شوراي مركزي حزب مشاركت : «استقبال هاشمي از كانديداتوري خاتمي به صورت علني نخواهد بود اما از نظر جهت‌گيري يقيناً از آمدن خاتمي حمايت خواهد كرد»
8 ـ عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي: «هاشمي‌رفسنجاني در نظام سياسي ما در جايگاهي قرار دارد كه هدايت و اثرگذاري او فراتر از جبهه دوم‌خرداد است. (محمد عطريانفر، گفت وگو با ايلنا، 6 آبان 1387)
9 ـ « حجت الاسلام سيدمحمد خاتمي» در ديدار با اعضاي شوراي مركزي حزب مردم سالاري: «براي آمدن يا نيامدن به انتخابات رياست جمهوري آتي، مشغول مطالعه و فكر كردن هستم.»(خبرگزاري فارس، 18 آبان 87)
10 ـ رجوع شود به سرمقاله مجله «عصر نو» ارگان مطبوعاتي سازمان مجاهدين انقلاب در تاريخ 3 آذر 87 با عنوان دو شرط خاتمي؛ همچنين گفتگوي «آذر منصوري» معاون سياسي دبيركل حزب مشاركت، با پايگاه خبري «آفتاب» در تاريخ يكشنبه 10 شهريور 1387 با عنوان «مهم‌ترين عامل ترديد خاتمي براي حضور در انتخابات چيست؟ اگر شرايط عوض نشود ترديد خاتمي به يقين تبديل مي‌شود» كه در آن گفت وگو تصريح شده است: «ترديد خاتمي براي حضور در انتخابات ناشي از حضور افراد يا گروههايي است كه با اقدمات غيرقانوني و غير شرعي به دنبال بي اثر كردن راي مردم هستند».
11 ـ «محمد سلامتي» دبير كل سازمان مجاهدين در گفت‌‏وگو با ايلنا در تاريخ 29 مهر 87 در واكنش به انتشار اخباري مبني بر اعلام قريب الوقوع خاتمي مبني بر عدم حضور در انتخابات، گفت: «انتشار اين‌‏گونه اخبار كه با اهداف خاصي دنبال مي‌‏شود براي منفعل كردن خاتمي است ولي تا آنجا كه من اطلاع دارم تمايل خاتمي براي حضور در انتخابات هر روز بيشتر مي‌‏شود و اين اميد در بدنه اصلاحات وجود دارد كه وي به انبوه درخواست‌‏ها براي حضور در انتخابات جواب مثبت دهد.»
12 ـ «ميل خاتمي به حضور در انتخابات است.» (عبدالله ناصري عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، ياري نيوز،6 ديماه 78)
«سيدمحمد خاتمي تمايل زيادي به حضور در انتخابات ندارد.» (هادي خانيكي عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت در دومين مجمع عمومي ستاد ملي جوانان حامي خاتمي، ياري نيوز، 20 ديماه 87)
13 ـ «خاتمي در جامعه از محبوبيت ويژه‌اي برخوردار است و نيازي به تبليغات زياد ندارد» (محمد سلامتي ياري نيوز)
«اگر كانديداي اصلاح‌طلبان آقاي خاتمي باشد، نيازي به اعلام زودهنگام كانديداتوري وي نيست چرا كه چهره‌يي شناخته شده به شمار مي رود» (موسوي لاري، روزنامه اعتماد، 24 مرداد)
14 ـ اعلام نظرنهايي سيد محمد خاتمي در خصوص حضور در انتخابات به تعويق افتاد. در حالي كه انتظار مي رفت سيد محمد خاتمي نظر نهايي خود را در خصوص حضور در انتخابات، فردا و در چهارمين جلسه تبيين مباني نظري اصلاحات اعلام كند، اعلام اين تصميم به تعويق افتاد. سيد محمد خاتمي همانگونه كه در گفتگو با اعضاي هيات تحريريه نشريه «چلچراغ» اعلام كرده بود بنا داشت نظر نهايي خود را ظرف هفته جاري اعلام كند. اما به گفته منابع نزديك به خاتمي، به دليل برطرف نشدن برخي از نگراني‌هاي خاتمي در صورت حضور و عدم جمع بندي نهايي، اعلام نظر خاتمي به زمان ديگري موكول شد. پيش بيني‌ها حاكي از آن است كه تصميم نهايي خاتمي در خصوص آمدن يا نيامدن در صحنه انتخابات به عنوان كانديدا، اواخر دي ماه و يا حداكثر تا 22 بهمن ماه اعلام شود. (پايگاه خبري ياري‌نيوز، 9 دي 1387)
ـ خاتمي تصميمگيري را به روزهاي آينده موكول كرد. سيد محمد خاتمي ابراز اميدواري كرد طي روزهاي آينده تكليف اصلاح‌طلبان روشن شود. وي در ديدار با مديرمسئول و اعضاي هيات تحريريه روزنامه دنياي اقتصاد گفت: «ترجيح من اين است كه نيايم چون فكر مي‌كنم آمدن ما براي كشور هزينه خواهد داشت ولي ان شاء‌الله تكليف طي روزهاي آينده مشخص خواهد شد. (روزنامه اعتماد؛ پنجشنبه 10 بهمن ماه 1387؛ صفحه 2)
15 ـ «رسول‌منتجب‌نيا» قائم مقام حزب اعتماد ملي: «به احتمال قوي از ميرحسين براي تصدي مسئوليتي در كابينه دعوت خواهد شد». (خبرگزاري فارس 6 بهمن 1387)
ـ «محمدرضا راه‌چمني» رئيس هيات موسس حزب همبستگي: «معاون اول كروبي، قطعا ميرحسين‌موسوي خواهد ‌بود».(خبرگزاري فارس؛ 1 بهمن 1387)
ـ «سيد شهاب الدين طباطبايي» رئيس شاخه‌جوانان حزب مشاركت: «ميرحسين معاون اولي خاتمي را رد نمي‌كند». (خبرگزاري فارس؛ 2 بهمن 1387)
ـ «داريوش قنبري» عضو فراكسيون اقليت مجلس: «با توجه به همكاري ميرحسين و خاتمي، ميرحسين موسوي يقينا معاون اولي خاتمي را مي‌پذيرد». (خبرگزاري فارس؛ 2 بهمن 1387)
16 ـ در حاليكه برخي اصولگرايان اعلام كرده‌اند تصميم اين جريان براي اجماع يا تكثر به تصميم سيد محمد خاتمي براي حضور يا عدم حضور در انتخابات آتي مربوط است ، گفته مي‌شود خاتمي نيز تصميمش به تصميم اصولگرايان گره خورده است! به گفته منابع آگاه نزديك به جبهه اصلاحات، سيد محمد خاتمي در صورتي وارد ميدان مي‌شود كه مطمئن باشد اصولگرايان نيز بر روي احمدي‌ن‍ژاد اجماع خواهند كرد و اگر بداند اصولگرايان گزينه‌اي غير از احمدي‌ن‍ژاد را در انتخابات آتي ياري مي‌كنند وارد ميدان نخواهد شد. به عبارت ديگر يا خاتمي و احمدي‌نژاد با هم مي آيند و رقابت مي‌كنند و يا اگر خاتمي نيايد، نشانه اين است كه احمدي‌نژاد هم نخواهد آمد. به گفته همين منابع آگاه، علت اصرار خاتمي به رقابت با احمدي‌نژاد اين است كه وي و بسياري از تحليلگران اصلاح‌طلب بر اين باورند تداوم رياست جمهوري احمدي‌نژاد، آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به اقتصاد كشور وارد مي‌كند و موج نارضايتي‌ها ممكن است سبب بروز مشكلات عظيم‌تري شود. لذا خاتمي به عنوان تنها نامزدي كه مي‌تواند به راحتي از سد احمدي‌نژاد عبور كند وارد ميدان خواهد شد تا با تشكيل كابينه‌اي از اهل تخصص و مشورت با نخبگان و كارشناسان راه‌هاي برون رفت از وضع بد اقتصادي موجود و افزايش ميزان رضايت‌مندي مردم از نظام را، مد نظر قرار دهد ... بدين ترتيب يا اصولگرايان از احمدي‌نژاد مي‌گذرند و به نامزدي كارآمد مي‌رسند كه توان حل مشكلات كشور را داشته باشد و يا اصولگرايان اصرار مي‌كنند كه مردم چهار سال ديگر هم مشكلات را با روي كار بودن دولت نهم تحمل كنند كه در اين صورت خاتمي وارد ميدان مي‌شود. به هر صورت حاصل عدم ورود يا ورود خاتمي به عرصه انتخابات رياست جمهوري ، پايان چهار سال رياست جمهوري پر حرف و حديث محمود احمدي‌نژاد خواهد بود. (پايگاه اطلاع رساني اصلاحات، 9دي 1387)
17 ـ «علي باقري» عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي: «اگر خاتمي نيايد، شايد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از مشاركت در انتخابات و معرفي كانديدا كناره‌گيري كند». (خبرگزاري مهر، 3 دي 1387)
ـ «عرب سرخي»: «خاتمي در پي كسب موافقت نهادي نيست اما اگر كساني در مديريت نظام تصميم بگيرند كه مانع از حضورش شوند تكليف از وي ساقط است».(پايگاه خبري ياري، 22 دي 1387)
18 ـ «محمد سلامتي» دبيركل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي درباره برنامه اصلاح‌‏طلبان براي ممانعت از دخالت نهادهاي غيرمسوول در بخش‌‏هاي مختلف انتخابات، تاكيد كرد: «تنها كاري كه از دست اصلاح‌‏طلبان بر مي‌‏آيد، افشاگري است». (خبرگزاري كار، ايلنا، 20 آذر1387)
19 ـ «محسن آرمين»: «رد صلاحيت شخصيت‌‏هايي مثل خاتمي، هزينه سنگيني را بر برگزاركنندگان انتخابات تحميل مي‌‏كند و چنين اقدامي به معناي عدم صلاحيت مسوولان كنوني براي برگزاري انتخابات است.» (روزنامه كارگزاران،17 مرداد، 1387)
ـ «محسن آرمين»: «رد صلاحيت خاتمي ممكن نيست و هيچ كس توان رد صلاحيت وي را ندارد، زيرا رد صلاحيت خاتمي هزينه آنچنان سنگيني را بر آنها تحميل مي‌كند كه قادر به تحمل آن نيستند و اساساً انتخابات را از مشروعيت مي‌‏اندازد». (خبرگزاري ايلنا ـ 30 مرداد 87)
20 ـ سرمقاله نشريه عصر نو 3/9/87
21 ـ «بهزاد نبوي»: «امروز نجات كشور از وضعيت بحراني موجود مطرح است و اساسا ضرورتي ندارد دنبال ايده‌آل‌هايمان باشيم و يا ببينيم با شركت در انتخابات چقدر مي‌توانيم به آن ايده‌آل‌ها تحقق ببخشيم؟ بلكه بايد درصدد باشيم نامزدي را معرفي كنيم كه بتواند كشورا را نجات دهد و به دنبال پيروزي وي كه همان نجات كشور است، باشيم».(گفت‌وگو با سايت باران؛ 12 مهر 1387)
ـ «دكتر سيد محمد صدر»: «اوضاع كشور روز به روز وخيم تر مي‌شود و به لحاظ سياست خارجي، سياست داخلي، اوضاع اقتصادي و وضعيت اخلاقي به طرف سراشيبي بدي مي‌رويم». (گفتگو با پاگاه خبري ياري)
22 ـ «مرتضي مبلغ» معاون سياسي وزير‌‏كشور در دولت دوم‌خرداد پيشنهاد كرد براي صيانت از آرا در انتخابات دهم رياست جمهوري، اصلاح‌‏طلبان با اصولگراياني كه معتقد به آراي مردم هستند، سازماني براي اين هدف تشكيل دهند. (گفت‌‏و‌‏گو با ايلنا ـ 2 دي 87)
ـ «فيض‌‏الله عرب‌‏سرخي»: «همه نيروها و حتي بخشي از نيروهاي اصولگرا نيز نگران برگزاري سالم انتخابات هستند زيرا دستگاه اجرايي با بخشي از اصولگرايان هم‌‏راي است و بخش ديگر نگران هستند و اكنون اين نگراني افزايش پيدا كرده است. (گفت و گو با ايلنا، 7 دي 1387)
ـ «سيدحسين مرعشي» سخنگوي حزب كارگزاران سازندگي: «تنها راه صيانت از آرا، حضور با شكوه مردم در پاي صندوق‌‏هاي راي است كه راه را بر هر نوع بدخواهي و انحراف مي‌‏بندد». (خبرگزاري كار ايران، ايلنا،‌ 8 دي 87)
ـ «فاطمه راكعي» عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي: «از طرح تشكيل كارگروه صيانت از آرا از سوي احزاب براي انتخابات آينده استقبال مي‌كنيم، چراكه بحث صيانت از آراي مردم ماموريت ملي احزاب است. (گفتگو با ايلنا، 9 دي 1387)
23 ـ «سيدحسين مرعشي» سخنگوي حزب كارگزاران سازندگي: «مردم بايد اطمينان داشته باشند كه راي‌‏شان درست خوانده مي‌‏شود تا پاي صندوق راي بيايند. بايد بدانند هرچه آنان مي‌‏خواهند، همان اتفاق مي‌‏افتد و امانت حفظ خواهد شد. هرچند ممكن است در جريان انتخابات خطاهاي كوچك و جزئي وجود داشته باشد اما اين خطاها بر سرنوشت انتخابات بي‌‏تاثير است و حضور مردم، فتواهاي صريح مراجع عالي‌‏قدر و احكام رهبر انقلاب، راه را بر كج‌‏انديشي‌‏ها بسته است به اين معنا كه تا امروز علي‌‏رغم وجود برخي مشكلات هرگاه مردم پاي صندوق‌‏هاي راي حضور باشكوهي داشتند، راي آنان به درستي خوانده شده است.» (خبرگزاري كار ايران، ايلنا،‌ 8 دي 87)
24 ـ گفت‌‏وگوي محسن آرمين با ايلنا، 26 ديماه 87
25 ـ محمد سلامتي، ضميمه اعتماد روزنامه اعتماد، چهارشنبه، 6 آذر 1387