فاطمیه
فاطمیه
من ایستاده بودم٬دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه٬گه بین خانه میزد
گاهی به پشت و پهلو ٬گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت٬گاهی به شانه میزد
باچشم خویش دیدم ٬مظلومی پدررا
از ناله ای که مادر ٬در آستانه میزد
مردم به خواب بودند٬مادر زهوش میرفت
بابا به صورتش آب ٬زاشک شبانه میزد
*********
گفته بودی شب بده غسلم علی ٬گفتم به چشم
شب که خود تاریک بود٬از زیر پیراهن چرا؟
خواستی آن پهلوی بشکسته و بازوی خویش را
سازی از طفلان نهان٬بسیار خوب از من چرا ؟
" ا.السادات ناصری نژاد"