IRNON.com
وصاياي حضرت فاطمه سلام الله عليها
 

وصاياي فاطمه (س) به طور پراكنده و نامنظم در روايات و تواريخ نقل شده است .به جز اميرالمؤمنين (ع) كه نامش در وصاياي فاطمه(ع) زياد ديده مي شود ، نام اين سه بانوي محترمه، يعني ام ايمن ، اسماء و سلمي همسر ابي رافع نيز در روايات آمده است.


 

وصاياي فاطمه (س) به طور پراكنده و نامنظم در روايات و تواريخ نقل شده است .
به جز اميرالمؤمنين (ع) كه نامش در وصاياي فاطمه(ع) زياد ديده مي شود ، نام اين سه بانوي محترمه، يعني ام ايمن ، اسماء و سلمي همسر ابي رافع نيز در روايات آمده است.
ام ايمن همان بانوي فداكار و با ايماني است كه به صدق مدعاي فاطمه شهادت داد و طبق روايات پيغمبر درباره اش فرمود: " او زني است از اهل بهشت... " ، او در خانه پيغمبر و خديجه زندگي مي كرد و پس از آن نيز به مدينه هجرت كرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نيز در خدمت اهل بيت پيغمبر ، انجام وظيفه مي كرد.
اسماء بنت عميس كه پس از آنكه شوهرش جعفربن ابيطالب در جنگ مؤته به شهادت رسيد به همسري ابوبكر در آمد و اين جريان قبل از رحلت رسول خدا (ص) بود.
" سلمي " نيز نام زني است كه خدمتكاري رسول خدا(ص) را مي كرد، او كنيز " صفيه " دخترعبدالمطلب بود، و او همان زني است كه قابلگي فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنين قابله " ابراهيم " فرزند رسول خدا(ص) بوده و در ماجراي وفات فاطمه(ع) نيز در غسل دادن او به علي(ع) و اسماء كمك مي كرد. (1)
به هر صورت درباره ام ايمن مطلبي در وصيت نامه نيست جز آنكه در روايات نام او آمده و اين كه فاطمه (ع) به او وصيت كرد . (2)
در مورد سلمي نيز در چند حديث آمده كه گويد: هنگامي كه فاطمه (ع) بيمار شد من از او پرستاري مي كردم تا در يكي از روزها كه علي(ع) براي انجام كاري ازخانه بيرون رفت و فاطمه (ع) با اينكه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدري آب غسل براي من حاضر كن . من حاضر كردم و فاطمه برخاسته وغسل كرد ، سپس لباس هاي نو خود را پوشيد و به من دستور داد فرشي براي او در وسط اتاق بيندازم ، روي آن خوابيد و پاهاي خود را به طرف قبله كشيد ، آن گاه دست خود را زير گونه اش گذارده و فرمود: من اينك از دنيا مي روم، بدين ترتيب از دنيا رفت و من علي (ع) را خبر كردم . (3)
درباره اسماء بنت عميس نيز در پاره اي از روايات آمده كه گويد: فاطمه (ع) به من وصيت كرد كسي جز من و علي (ع) او را غسل ندهد، و من نيز هنگام غسل فاطمه طبق وصيتي كه كرده بود به علي (ع) كمك كردم و هر دو با هم جنازه را غسل داديم. (4)
درچند حديث از طريق شيعه و اهل سنت آمده كه اسماء گويد، فاطمه درهنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از اين وضعي كه درباره حمل جنازه ها مرسوم است ، شرم مي كنم و خوش ندارم كه جنازه زنان را روي تخته اي مي گذارند و پارچه اي روي آن مي اندازند وپستي و بلندي هاي بدن او براي بيننده آشكار است.
اسماء گويد: به ايشان عرض كردم: من چيزي را كه درحبشه ديده ام هم اكنون ترتيب داده نزد شما مي آورم و نشانت مي دهم . سپس چند عدد چوب تر و تختي را آورد و آن چوبها را خم كرده دو طرف آن را بر كنار تخت بست و چادر روي آن كشيد، فاطمه( ع) كه آن را ديد خوشحال شد و تبسم كرد، اسماء گويد: من از روزي كه رسول خدا(ص) از دنيا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پيغبر نديده بودم. (5)
در روايتي است كه فرمود: چه چيز خوب و نيكويي است كه بدان وسيله جنازه زن از مرد تشخيص داده نمي شود. (6) و در حديثي است كه فرمود:
براي من نيز يك چنين چيزي درست كن، و مرا مستور كن، خدايت از آتش دوزخ مستور دارد.(7)

وصاياي حضرت زهرا به حضرت علي عليهما السلام


از جمله كرامات فاطمه عليها سلام كه محدثين شيعه و اهل سنت روايت كرده اند اين است كه وي از مرگ خود خبرداد و روز و وقت آن را تعيين كرد ، چنانكه در روايات پيش از اين نيز گذشت و در حديثي است كه وقتي به علي (ع) گفت: هنگام مرگ من رسيده! علي (ع) فرمود: اي دختر پيغمبر، با اينكه وحي از ما قطع شده اين خبر را از كجا دانستي ؟
فاطمه پاسخ داد، هم اكنون خواب مختصري مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را ديدم كه به من فرمود: امشب نزد ما خواهي بود و من مي دانم كه او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (8)
و در روايتي است كه پس از آن به علي (ع) گفت: چيزهايي در دل دارم كه مي خواهم آنها را به تو وصيت كنم!
علي (ع) فرمود: اي دختر رسول خدا ، هر چه مي خواهي بگو!
دراين وقت علي (ع) كساني را كه دراتاق بودند بيرون كرد و نزديك سر فاطمه (س) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت :
اي پسرعمو ، هيچ گاه مرا دروغگو و خيانتكار نديدي، و از وقتي با تو معاشرت داشته ام نافرماني تو را نكرده ام!
علي (ع) در پاسخ او فرمود:
پناه بر خدا! تو داناتر ، نيكوكارتر ، پرهيزگارتر، بزرگوارتر و نسبت به خداي تعالي بيمناك تر از آني كه من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرماني خود سرزنش كنم، و به راستي مفارقت و دوري تو بر من بسيار ناگوار است جز آنكه چاره اي از آن نيست...
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مصيبت رحلت رسول خدا (ص) را براي من تجديد كردي و مرگ و فقدان تو ، بر من بسيار بزرگ است.
" فانا لله و انا اليه راجعون "!
آه! كه چه مصيبت دردناك ، جانسوز و غم انگيزي است! مصيبتي كه به خدا سوگند جبران پذير نخواهد بود!
دنباله حديث اين گونه است كه در اينجا هر دو گريان شده و لختي گريستند ، آن گاه علي (ع) سر فاطمه را برداشته به سينه چسبانيد و بدو فرمود: هر وصيتي داري بنما كه من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض كرد: خدايت پاداش نيك دهد اي پسرعموي رسول خدا، نخستين وصيت من آن است كه پس از من " امامه " دختر خواهرم را به ازدواج خويش درآوري ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نيز ناچارند همسري از زنان داشته باشند.
وصيت ديگر من آن است: كه احدي از اين مردم كه به من ستم كرده و حق مرا گرفتند ، در تشييع جنازه من و ديگر مراسم حاضر نشوند زيرا اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، مبادا بگذاري يكي از آنها يا پيروان آنها ، بر جنازه ام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتي كه ديده ها همگي خواب رفته اند دفن كن (9)
و در نقلي هم آمده كه فاطمه (ع) وصاياي خود را در رقعه اي نوشته و زير سرش نهاده بود و چون از دنيا رفت، علي (ع) آن رقعه را بيرون آورد و جملات زير را در آن مشاهده كرد:
" بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله، اوصت وهي تشهد ان لا اله الا الله، وان محمداً عبده و رسوله ، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتية لا ريب فيها، و ان الله يبعث من في القبور.
" يا علي انا فاطمة بنت محمد زوجني الله منك لا كون لك في الدنيا و الآخرة، انت ولي بي من غيري، حنطني و غسلني و كفني با لليل، و صل علي و ادفني بالليل و لا تعلم احدا، و استودعك الله و اقرء علي ولدي السلام الي يوم القيامة " (10)
" به نام خداي بخشاينده و مهربان، اين است آنچه دختر رسول خدا بدان وصيت مي كند، و اين وصيت را در حالي مي كند كه گواهي مي دهد معبودي جز خداي يكتا نيست، و گواهي مي دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهي مي دهد كه بهشت حق است، و جهنم حق است، و قيامت خواهد آمد و هيچ گونه شكي در آن نيست، و گواهي مي دهد كه خداي تعالي هر كس را كه در گورهاست مبعوث و زنده خواهد كرد.
اي علي ! منم فاطمه دختر محمد كه خداي تعالي مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنيا وآخرت از آن تو باشم، و تو در انجام كارهاي من سزاوارتر از ديگران هستي !
كار حنوط ، غسل و كفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن كن، و كسي را خبر نكن ، تو را به خدا مي سپارم ، و بر فرزندان خود تا روز قيامت سلام مي رسانم (11)

پي نوشت :


1- اسد الغابة، ج 5، ص 478.
2- بحار الانوار ، ج 43، صص 181 و 204.
3- كشف الغمه ، ج 2، ص 127.
4- بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 198/ كشف الغمه ، ج 3، صص 126 و 130.
5- احقاق الحق ، ج 10، ص 474/ بحار الانوار، ج 43، صص 189و 213.
6- كشف الغمه، ج 2، ص 130.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 213.
8- همان، ص 179.
9- بحار الانوار، ج 43، صص 192 و 191.
10- همان، ص 214.
11- همان، ص 214.