IRNON.com
انقلاب و اشرافيت جديد
 

در طول سي سال از انقلاب گروه هايي همانند طلحه و زبير در كنار منافقان قديم به سوي اشرافيت جديد رفتند. آن روزها نيز شكاف طبقاتي پديد آمده بود، به گونه اي كه به اميرمومنان علي(ع) اجازه فعاليت و حركت داده نشد و درنهايت انقلاب نبوي را با شهادت علي(ع) در محراب عدالت، به بيراهه كشيدند.


 

نظامي كه كمونيست ها در پي آن بودند ايجاد نظامي بي طبقات اجتماعي بود. اين تفكر و انديشه سياسي و اجتماعي به سبب آن كه برخلاف طبيعت انساني و نظام جوامع بشري بوده درنهايت به شكاف عميق طبقاتي انجاميد و دو طبقه كارگران درنهايت تنگدستي و فقر و طبقه اشرافيت كمونيستي در كمال رفاه پديد آمد.
در اوايل انقلاب نيز گروهك منافقين خلق (مجاهدين خلق) با همين تفكر برابري مطلق است كه نظريه جامعه بي طبقه توحيدي به معناي جامعه تك طبقه را مطرح مي كنند. با اين همه اين طرح ها و نظريه ها به سبب مخالفت با فطرت و طبيعت بشري نمي تواند پاسخي به خواسته هاي وي باشد.
قرآن با توجه به فطرت و طبيعت بشري است كه خواهان تفاوت هاي طبقاتي با حفظ شرايط انتقال آسان از طبقه اي به طبقه اي ديگر مي شود، زيرا هر كسي آن چه را تلاش مي كند به عنوان نتيجه و ثمره مي بيند: ليس للانسان الاما سعي. بر اين اساس است كه هر مرد زن و مومني در دنيا و آخرت هر آن چه كشت را مي د رود.
با اين همه قرآن با هرگونه شكاف طبقاتي و استثمار انساني مخالفت مي ورزد و در ضمن برنامه ها و قوانين مي كوشد تا جلوي چنين تفكر و روشي را بگيرد. از سوي ديگر نيز مي كوشد تا طبقاتي چون اشراف و مترفان بي درد و سرمايه داران خونخواري كه حق عمومي و ملي را به عنوان حق شخصي مي خورند تهديد كرده و به عنوان دشمنان ملت و امت معرفي مي كند.
انقلاب اسلامي به سبب ساختار و اهداف و فلسفه وجودي داراي ابعاد مختلفي بوده و هست و از اين روست كه بخشي از اهداف را مبارزه با شكاف هاي طبقاتي و ثروت اندوزي ها و چپاول بيت المال قرار داد و اين گونه است كه مخالفت با سرمايه داران بي درد در سرلوحه مبارزات قرار گرفت.
با اين همه در طول سي سال از انقلاب گروه هايي همانند طلحه و زبير در كنار منافقان قديم به سوي اشرافيت جديد رفتند. آن روزها نيز شكاف طبقاتي پديد آمده بود، به گونه اي كه به اميرمومنان علي(ع) اجازه فعاليت و حركت داده نشد و درنهايت انقلاب نبوي را با شهادت علي(ع) در محراب عدالت، به بيراهه كشيدند و امام حسين(ع) و امام حسن(ع) را به بدترين شكل به شهادت رساندند تا ديگر نام و يادي از انقلاب نبوي باقي نماند.
اكنون انقلاب اسلامي نيز همانند عصر نخست نيازمند اصلاحاتي است ولي اصلاحات با ريزش ها و رويش هاي جديد. به اين معنا كه دليرمرداني چون مالك اشتر نياز است كه حتي با جام زهر آگين و نوشيدن آن، سدي در برابر اشرافيت جديد پديد آورد و جلوي گمراهان را بگيرد. اگر نياز به تغيير و اصلاحي است همان بازگشت به اصول و مباني انقلاب است كه تنها با اشرافيت زدايي از صاحبان هزار فاميل، شدني است. باشد در سالروز انقلاب امام(ره) با انقلابي ديگر اشرافيت جديد و منافق را از اريكه قدرت به زير كشيم.



نويسنده: محمدعلي خليلي