IRNON.com
گفتار تحليلي حجه الاسلام پناهيان درباره مواضع نادرست انتخاباتي
اگرمثل احمدي‌نژادي رئيس دولت بود ، نمي‌توانستند به امام جام زهر بنوشانند
 

من مي‌خواهم شما را حساس كنم، نسبت به جام زهر و گزارش آقاي موسوي به امام و خوني كه به جگر مقام معظم رهبري كردند.


 

اشاره:
به دنبال روشن شدن مواضع انتخاباتي مهندس ميرحسين موسوي، در مناظره با دكتر محمود احمدي‌نژاد، حجت الاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان، استاد حوزه و دانشگاه در مراسمي كه توسط هيأت محبين اهل بيت به مناسبت بزرگداشت سالگرد رحلت امام راحل و قيام خونين پانزدهم خرداد، برپا شده بود، سخنراني خود را به تحليل اين مناظره و مواضع انتخاباتي مهندس مير حسين موسوي اختصاص داد، تا به كمك اين تحليل، برخي از مسائل مهم ديگر روشن شود.


انتخابات معمولاً اين گونه است كه آدم در مقام انتخاب اصلح بر مي‌آيد، نه در مقام انتخاب فرد صالح. لذا اگر در هر انتخاباتي ما فرد مورد نظرمان عيب و ايرادهايي هم داشته باشد، همين كه اصلح باشد واجب هست كه به او رأي بدهيم.
منتها ما با مسائل جديدي داريم مواجه مي‌شويم، كه قبل از اينكه من در آن مسائل جديد وارد بشوم و مطالب مهمي كه به نظر من وجود دارد را به عرض دوستان خودم برسانم. ابتدا يكي دو تا نكته را در مورد آقاي احمدي‌نژاد عرض بكنم.

هيچ وقت مقام معظم رهبري اين درجه از رضايت را از هيچ دولتي به چند دليل بسيار مشخص و كليدي نداشتند. مبارزه با اشرافي‌گري، مردمي بودن، پركار بودن و خدوم بودن و ويژگي بسيار مهم ديگري كه بخش اعظم صحبت چهارده خرداد مقام معظم رهبري را تشكيل داد بحث عزت ايران اسلامي در جهان مسلّم است كه از امتيازات برجسته اين دولت هست. ما الان در افكار عمومي بين‌المللي وحتي در افكار خواص هم، موقعيت بسيار ممتازي داريم كه به هيچ وجه نبايد اين موقعيت را به اين سادگي از دست بدهيم.

اين ويژگي‌ها و برتري‌هايي كه دولت آقاي احمدي‌نژاد داشته اينها را نمي‌شود به اين سادگي ازش گذشت. هر چند به بعضي از اين ويژگي‌ها صريحاً تعرّض مي‌شود و صريحاً انكار مي‌شود. مي‌دانيد يكي از راه‌هاي تضعيف يك حقيقت، انكار مطلق آن حقيقت است. مثل اينكه وقتي مي‌گفتند اميرالمؤمنين در محراب به شهادت رسيد، مي‌گفتند: اصلاً مگر ايشان نماز مي‌خواند؟ اينقدر به صورت مطلق انكار مي‌كردند، كه اگر آدم چند درصدش را هم بپذيرد، مي‌گويد حداقل لابد ايشان كاهل‌نمازي داشته كه اين جوري مي‌گويند.

بنده در اين يكي دو هفته اخير يكي دو سه تا نكته جديد را دارم دريافت مي‌كنم، آنها را خدمت شما عرض بكنم.
الف) ويژگي‌هاي برجسته دولت آقاي احمدي‌نژاد و "نقش كليدي " آنها در حل مسائل كشور، و پاسخ به برخي ترديدها در اين رابطه
پيش از پرداختن به مسائل جديدِ يكي دو هفته اخير، به بررسي مهمترين ويژگي‌هاي آقاي احمدي‌نژاد و نقش كليدي آنها در مديريت كشور اشاره مي كنيم و به طور ضمني به برخي ابهام‌ها و ترديدهايي كه در اين رابطه عنوان مي‌شود، پاسخ مي دهيم.

1. نقش كليدي و ضروري "حضور در ميان مردم " براي حل مشكلات كشور
اينكه آقاي احمدي‌نژاد پشتكار دارند و سخت‌كوشي مي‌كنند و در ميان مردم حضور دارند، اولاً اين سياستي است كه مقام معظم رهبري خودشان داشتند. در قصه بم چند بار خودشان حضور پيدا كردند، و با حضور خودشان مسئولين را آوردند. چون شما بدانيد، محال است بدون حضور در ميان مردم و حضور در استان‌ها، مسائل استان‌ها حل بشود. قريب به سي سال بوده كه مسائل مختلف كشور فقط به دليل عدم وجود چنين سفرهايي لاينحل باقي مي‌ماند. اين را خيلي جدّي بگيريد، حالا هر چه مي‌خواهد اين سفرهاي استاني مسخره بشود، بشود. نمي‌دانم شماها چقدر دست‌تان در كار هست؟ چقدر برايتان ملموس است؟
مقام معظم رهبري اصلاً تاكتيكي يا تعارفي از سفرهاي استاني آقاي احمدي‌نژاد تقدير نمي‌كنند. اين يك درد عميق و طولاني در سينه ايشان بوده كه اصلاً چرا مسئولين اين جوري عمل نمي‌كنند.

2. پركاري پشت‌كار آقاي احمدي‌نژاد و نقش آن در حل معضلات ادراي كشور
پشتكار آقاي احمدي‌نژاد و همكاران او در بدنه اجرايي دولت و نقش كليدي اين پشتكار، در پشت سر گذاشتن معضلات اداري، و حل مسائل مملكت بود:
نكته بعدي پشت كار داشتن و زياد كار كردن ايشان است و البته اين اختصاص به خود آقاي احمدي‌نژاد هم ندارد. من كساني را در مجموعي دولت و استان‌ها مي‌شناسم كه مي‌شود آنها را پركارترين آدم‌هاي تاريخ نظام جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي به حساب آورد. و ما امروز در فضايي داريم اين صحبت را با هم مي‌كنيم كه بعضي از اوقات وقتي يك دستور ساده اداري در يك وزارتخانه، مي‌خواهد از بالا به پايين برسد، هزار نفر پيگير، جوان‌مرگ مي‌شوند تا اين دستور به عمل برسد. ما سرعت گردش كار و گردش خون را در بدنه اداري دولت، فوق‌العاده متفاوت با گذشته داريم مي‌بينيم. فكر نكنيد اين يك مسئله ساده‌اي است.
اصلاً اينكه آقاي احمدي‌نژاد خودشان به عنوان يك نيروي داراي پشتكار معرفي شدند، اين تحرك بسيار بالايي ايجاد مي‌كند. اگر براي آقاي احمدي‌نژاد هزار عيب تصور بكنيم كه آن عيب‌ها را هم مي‌شود سرش صحبت كرد كه اولاً آيا مي‌شود براي ايشان هزار عيب گفت يا نه؟ ثانياً اين عيب‌ها ميزان اهميتشان چقدر هست؟ اما اين محسنات اينقدر كليدي هستند كه بايد آدم نابينا و نافهم يا بيمار باشد كه بر كليدي بودن اين محسنات تأكيد نكند. اين محسنات را به هيچ وجه نمي‌شود از كنارش ساده رد شد. شما بايد در بدنه دولت، در بدنه مديران مياني، در بدنه وزارتخانه‌ها باشيد، آن وقت متوجه بشويد اين يعني چه نعمت بزرگي.

3. مشكل نبودن "روح انقلابي‌‌گري " و "قاطعيت " در بدني مديريتِ مياني نظام

شما بايد از نزديك ببينيد كه در مديريت مياني نظام روح انقلابي‌گري و تحول‌بخشي سال‌هاست مرده است. در دوران جنگ هم اين روح آن گونه كه بايد و شايد وجود نداشت. يادم هست حضرت امام وقتي كه مي‌خواستند درباره وضعيت رزمنده‌ها و ايثارگرها و خانواده‌هاي شهدا صحبت بكنند، مي‌فرمودند مواظب باشيد اينها كارهايشان در پيچ و خم‌هاي اداري گير نكند. وجود پيچ و خم‌هاي اداري امري مسلّم در كشور ما است. سيستم اداري كشور ما را استعمار طراحي كرده، اين سيستم اداري براي يك نظام انقلابي جواب نمي‌دهد. برش و قاطعيت مي‌خواهد.
من در انتخابات قبلي به خودِ آقاي هاشمي رفسنجاني عرض كردم كه يكي از دلايلي كه مردم مي‌خواستند به شما رأي بدهند، اين بود كه شما قاطعيت داريد. اما فيلمي كه از شما در تبليغات پخش شد، قاطعيت شما را از بين بُرد. نيم ساعت مردم را معطل مي‌كرد كه اين آقا مردد هستند و مي‌خواهند تصميم بگيرند. شما را شُل‌تر از آن قاطعيتي كه مردم تصور داشتند نشان داد. خودشان هم كم و بيش تأييد مي‌كردند كه اين فيلم، فيلم ايده‌آلي نبوده. گوش مي‌كردند ببينند واقعاً نظر ديگران چيست و من خدمت ايشان عرض مي‌كردم كه ما در كشورمان به يك روحيه انقلابي و يك پشتكار در مقام عمل نياز داريم. ما نياز به يك موتور قدرتمندي كه بتواند اين تحرك را در بدنه ايجاد بكند داريم.
من خواهش مي‌كنم شما برويد در استانداري‌ها، فرمانداري‌ها، وزارتخانه‌ها، اداره كل‌ها، برويد در خيلي از شركت‌ها و مؤسسات وابسته به دولت، ببينيد اين كُندي چرخه فعاليت مال كجاست؟ با اين وضعيت به كجا مي‌شود رسيد؟ و آنوقت براي برطرف كردن اين كُندي، براي برطرف كردن آسيب‌هايي كه ساختار اداري جامعه دارد، واقعاً آيا ما به يك موتور قوي نيازمند هستيم يا نه؟

پشتكار و تحرك بسيار بالاي آقاي احمدي‌نژاد، و مقايسه آن با ديگر كانديداها

يك اشكال قديمي و مشهور اين استكه: "يك مدير و رئيس جمهور خوب، بايد بنشيند تصميم بگيرد، نه اينكه مدام به اين طرف و آنطرف برود ".
در پاسخ بايد گفت:آقاي احمدي‌نژاد از اين جهت خيلي ممتاز هستند. فقط مربوط به الان هم نيست. من شنيدم كه زماني هم به ايشان عنوان استاندار يا فرماندار نمونه در كشور انتخاب شدند، به خاطر پركاري‌شان بوده است. اصلاً شخصيت ايشان و روحيه ايشان، عادات رفتاري ايشان، اين فِرزي و اين فعاليتِ پرشتاب را دارد. بيشتر كانديداهاي ديگر حداقل ده تا پانزده سال از ايشان مسن‌تر هستند، معلوم است كه اگر آنها به مقتضاي سنّ خودشان بخواهند حركت بكنند، مگر مي‌توانند به اين سرعت و شتاب حركت بكنند؟
از كنار اين محسنات انصافاً راحت نمي‌شود عبور كرد. آن هم با اين وضعيتي كه شما داريد مي‌بينيد. يك وقت هست ما مي‌خواهيم دولت‌هايمان را سياسي روي كار بياوريم، با سياسي‌كاري اداره كنيم، و با سياسي‌كاري مردم را راضي نگه داريم، يا واقعاً مي‌خواهيم كار كنيم؟ آقا اين همه كار روي زمين مانده را كي بايد انجام بدهد؟!
يك وزير وقتي دويد، يك رئيس جمهور وقتي شديداً دويد و به دويدنش نياز هست، آنوقت حرف‌هاي كاملاً غلطي است كه بعضي‌ها مي‌گويند رئيس جمهور بايد بنشيند قشنگ تدبير بكند، ندود. مگر در اين مملكت بدون دويدن مي‌شود كار كرد؟!! يك دانه زلزله بم را با چند بار دويدن خودِ شخص اول مملكت، كه هيچ مسئوليت اجرايي به دوشش نيست، موتورش را راه انداختند. مگر مي‌شود در اين مملكت بدون دويدن كار كرد؟! ما در كره مريخ كه صحبت نمي‌كنيم! انگار اينجا همه ساختارها بيست، همه نظام‌ها خوب طراحي شده، مانده يك كسي بنشيند آنجا كليد بزند. كجا در كشور ما اين‌جوري است؟! نياز به دويدن هست، نياز به خدوم بودن هست.

4. برقرار بودن اصل نظارت از بالا و تأمين بودن نظر رهبري در مورد اين دولت

ويژگي چهارمي كه مي توان به آن اشاره كرد، تأمين رضايت رهبري است. رضايت رهبري، به اين معنا نيست كه لزوماً بايد دولت دست آقاي احمدي‌نژاد باشد، پس معناي آن چيست؟
من ديگر وارد بسياري از جزئيات ديگر كه فوق‌العاده براي ما حياتي هستند نمي‌شوم. جزئيات مربوط به ويژگي‌هاي دولت آقاي احمدي‌نژاد كه روز به روز هم در آن ويژگي‌ها، رضايت مقام معظم رهبري ديده مي‌شود. كه اگر به اصل "نظارت از بالا " توجه بكنيم، مي‌بينيم نظارت از بالا تأمين است. رهبري هم محكم ايستاده‌اند سر اينكه اين ويژگي‌هاي مثبت دولت نبايد از بين برود.
البته رهبري نمي‌خواهند بگويند كه دولت بعد حتماً بايد به دست آقاي احمدي‌نژاد باشد. ولي نظر ايشان دارد تعيين مي‌كند كه دولت بعد، از اين كمتر نبايد بگذارد. و اين دارد تعيين مي‌كند كه ما اگر مي‌بينيم دولت‌هاي بعد، در اين كانديداها، هر كدام نمي‌توانند اين ويژگي‌هاي مثبت را داشته باشند، شايستگي لازم را ندارند. اينها ويژگي‌هاي حياتي هستند. در حاليكه اگر افراد ديگر امتيازات ديگري داشته باشند، معلوم نيست آن امتيازات حياتي باشند.

5. انقلابي كه در عزت بين المللي ايران رخ داد

در ادامه به موضوع بحث‌برانگيز عملكرد دولت نهم در عرصه روابط خارجي و حرف‌هاي متناقض و متفاوتي كه در اين رابطه گفته مي‌شود، مي پردازيم.
در ويژگي پديد آمدن عزت بين‌المللي ترديد نكنيد. اينكه مي‌گويند در جهان هيچ اتفاقي نيفتاده، اين طور نيست. بسياري از ضد انقلاب‌ها در تمام كشورهاي اروپايي و آمريكا و كانادا كه من بعضي‌هايشان را مي‌شناسم، به ايران علاقه‌مند شدند. تازه به انقلاب اسلامي علاقه‌مند شدند.
يكي از رفقاي من در كانادا بود، گفت من همان موقع كه ايشان به دانشگاه كلمبيا رفت، فيلمبرداري كردم، فيلم‌هايش را آورد به من نشان داد، گفت وقتي كه داشت مستقيم پخش مي‌شد، شما عكس‌العمل اين آقا را، قبل از اينكه آقاي احمدي‌نژاد صحبت كند، نگاه كن. آن جوان مي‌گفت كه "من دارم مي‌لرزم. ما كه در اينجا توسري‌خور بوديم، اين هم مي‌آيد ضايع مي‌كند. آبرو و حيثيت براي ما ايراني‌ها نمي‌ماند. واي من چه استرسي دارم. " همين جوري مي‌گفت، رُك و رو راست. و بعد صحبتش را بعد از صحبت آقاي احمدي‌نژاد نشان مي‌داد. آقا چه احساس غرور ملي‌اي مي‌كرد. اين خاطره، يك نمونه نيست، يك موج جهاني در ايرانيان خارج از كشور است.
و بعد جالب اين است كه بيشتر از ايرانيان ضد انقلاب يا غير انقلاب يا نيمه انقلابي يا انقلابي خارج از كشور، خارجي‌ها را در نظر بگيريد. من امسال حج مشرف بودم، واقعاً غوغا بود. خيلي از كساني كه به خاطر بايكوت خبري كه رسانه‌هاي عالم ايجاد كردند، نه امام را مي‌شناختند و نه مقام معظم رهبري را مي‌شناختند، عملياتي كه ايشان انجام داد براي تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي، از آفريقا گرفته تا هر كشور ديگري، چقدر تأثير گذاشته است. در حج بعضي از حجاج غيرايراني، تا مي‌ديدند عمامه روي سر من هست و شبيه روحانيون ايراني‌ها هستم، مي‌گفتند: "احمدي‌نژاد احمدي‌نژاد. بيا عكس بگيريم با هم " به خاطر آقاي احمدي‌نژاد با ما عكس مي‌انداختند، چون ايراني هستيم. " خب، اينها تأثيرات بي‌نظيري است.

من از حج كه برگشتم در يك فرصتي به خود آقاي احمدي‌نژاد عرض كردم گفتم الان خودِ شما شده‌ايد يك كليد طلايي براي وحدت شيعه و سنّي. چرا؟ براي اينكه موجي كه وهابيت عليه شيعيان راه انداخته بودند به واسطه محبوبيت ايشان و آقاي سيد حسن نصرالله، متوقف شده. رسانه ما واقعاً در انعكاسش خوب عمل نكرده. پليس وهابي آل سعود يواشكي در گوش من گفت كه انشاءالله اين آقاي احمدي‌نژاد با سيد حسن نصرالله بيايد عربستان را نجات بدهد. و شما اگر بدانيد چه نفرتي را سال‌هاست كه آنها دارند در مردم خودشان از ما ايجاد مي‌كنند. يك كسي برود اينها را ببيند. ببيند اينها يعني چي؟
چرا مقام معظم رهبري در چهارده خرداد، كه سخنراني‌هاي چهارده خرداد مقام معظم رهبري كليدي‌ترين صحبت‌هاي ايشان است، اين سخنراني خودشان را به موضوع عزت اختصاص دادند؟ عصاره ديدگاه سياسي خودشان را محكم مي‌بندند به عزت، و مي‌آيند در موضوع انتخابات مي‌فرمايد: "من قبول ندارم بعضي‌ها بگويند عزت ما لكّه دار شده " چرا؟ به اين دليل است كه خبرهاي واقعي وجود دارد.

به نظر من مسئله خدمتگزار بودن اين دولت، و پر كار بودن اين دولت را، جدا از آمارها، بايد يك انقلاب اداري و يك انقلاب حياتي در دولت‌هاي جمهوري اسلامي در نظر بگيريدو مسئله عزت اسلامي در جهان را هم بايد يك انقلابي در جهان تلقي بكنيد.
ما مگر مي‌توانيم ساده از كنار اينها رد بشويم؟ آخر اين امتيازها را چه جوري آدم جمعش بكند بگذارد كنار؟!
خب، بله ما دعا مي‌كنيم كه يك روزي بشود كه رئيس جمهور ما معصوم باشند، اين دعا هم يعني اينكه امام زمان‌(ع) بيايند، خب آن دعا را هم كه هميشه داريم مي‌كنيم، خودش(آقاي احمدي‌نژاد) هم كه بنده خدا دارد اين دعا را مي‌كند.

ب) بحث‌هاي جديد اين انتخابات

"ولي اينها تازه حرف‌هاي قديمي است، حرف‌هاي جديدي كه در عرصه آمده حرف‌هاي ديگري است. من واقعاً فكر نمي‌كردم كه در متن وضعيت سياسي جامعه ما و سياسيون جامعه ما اينقدر ناجوانمردي باشد. "

خطرآفرين بودن مواضع غير اخلاقي، در پوشش نمايش ظاهري اخلاق

بنده عرض كردم اگر بنا باشد انتقادي بكنم، اول به دوست خودمان آقاي احمدي‌نژاد مي‌گوييم كه اگر اسم نمي‌آوردي "شايد " بهتر بود. ولي "شايد ". اين "شايد " را يادتان باشد تا من بعداً عرض بكنم. "

مي‌گويند آقاي احمدي‌نژاد يك مقدار ديكتاتورمآبانه رفتار مي‌كنند. البته آقاي موسوي به ايشان مي‌گفتند: "نمي‌گويم كه شما ديكتاتور هستي، ولي منش‌هاي شما ديكتاتورمآبانه است. " اما اگر شما بدانيد آقاي احمدي‌نژاد با چه مواجه است؟! ما الان تازه داريم مي‌فهميم كه آقاي احمدي‌نژاد با چه جور افرادي طرف است! من اگر انتقادي هم خودم در اين زمينه به ايشان داشتم، كوتاه مي‌آيم. اگر طرف‌هاي آقاي احمدي‌نژاد امثال شماها هستيد، ايشان بايد خيلي ديكتاتورمآبانه‌تر عمل بكند!
اگر اين جور رفتارها ديكتاتورمآبي است، جوان‌ها شما اصلاً (دوران نخست‌وزيري را) يادتان نيست. اصلاً ديكتاتورمآبي خودِ آقاي موسوي هزار برابر آقاي احمدي‌نژاد بوده. بنده نمي‌پسندم آن نامه نگاري كه بين مجلس و آقاي احمدي‌نژاد شد، بعد از بودجه‌اي كه مطرح شد. حالا قضاوت هم نمي‌كنيم، انصافاً اطلاعاتم هم زياد نيست، ولي آن فضا را نمي‌پسندم. اما اگر شما بدانيد زمان آقاي موسوي، آقاي موسوي با امام و مملكت چه كار مي‌كرد؟! اگر يك چيزي خلاف نظرش مي‌شد، چه كار مي‌كرد؟ وسط جنگ ايشان استعفا داد. نامه استعفاي ايشان هست، ما براي حفظ آبروي ايشان نامه ايشان را نمي‌خوانيم. ما از آقاي موسوي انتظار انصاف داريم. اگر نمايش ظاهري اخلاق باشد، اما موضع‌گيري‌ها غير اخلاقي باشد اينكه خيلي خطرناك‌تر است!! تمام بد اخلاقي‌ها را در حق ايشان مجاز مي‌كند.
ما داريم با يك پديده‌هاي جديدي مواجه مي‌شويم! انشاءالله بعد از انتخابات بشود، ببينيم وضع انتخابات چه جوري مي‌شود. بعداً اگر لازم بود ديگر حسابي بايد آدم از خجالت خيلي‌ها در بيايد. حالا فضاي انتخابات است زياد كاري نداريم. فعلاً بگذاريد برود جلو. ولي مگر نسل شهدا و فرزندان انقلاب مرده‌اند، كه بگذارند مملكت به عقب برگردد؟!
شما شايستگي‌هاي مقام معظم رهبري را در موقعيت رياست جمهوري مي‌بينيد. ايشان(آقاي موسوي) حداقلِ اختيارات رياست جمهوري را هم نمي‌گذاشتند اعمال بشود. بعد از دست ايشان استعفا دادند، شكايت كردند به امام. مملكت را در آستانه تعطيلي قرار مي‌دادند.

زنده شدن موضوع جام زهر

امروز هم من بررسي‌هايم را براي خودم شروع كردم. من تازه دارم متوجه مي‌شوم. اين جام زهري كه به امام نوشانده شد براي پذيرش قطعنامه، در اثر گزارشي كه به ايشان دادند مبني بر اينكه ما ديگر پول در خزانه نداريم براي خرج كردن براي جنگ، من خدا شاهد است ريزش را مي‌خواهم بروم در بياورم. امام فرموده بودند جوانان انقلابي من در آينده خواهند فهميد قصه چيست. من مي‌خواهم همين الان بفهمم چيست.
شما يقين بدانيد اگر آن زمان تيپي مثل احمدي‌نژاد رئيس دولت بود، هيچ وقت يك همچين گزارشي نمي‌رفت پيش آقا كه آقا ما بودجه نداريم جنگ را تمام كن! چرا امام فرمود جام زهر را مي‌نوشم؟ تمام كردن جنگ، خوب بود يا خوب نبود؟ اگر خوب بود، چرا فرمود جام زهر را مي‌نوشم؟! سه روز قبلش امام چه موضعي گرفتند؟ سه چهار روز قبلش فرمودند امروز صلح كردن مثل صلح كردن اميرالمؤمنين با معاويه است.
اين چه گزارشي بوده؟ كسي با چنين مواضعي، با چنين نگاهي، با چنين ديدگاهي كه ما الان داريم از او مي‌بينيم، و الان دارد مي‌گويد، چنين كسي اگر بخواهد گزارش بدهد، من به هيچ گزارشش اعتماد نمي‌كنم! (از جمله، گزارش به امام). هر كسي درد انقلاب داشته باشد، معلوم است آتش مي‌گيرد! من فكر مي‌كنم آقاي احمدي‌نژاد خيلي آرام برخورد كردند. آدم احساس خطر مي‌كند براي نظام!
شما آن موقع كه صدام آمده در مملكت و داريم مي‌جنگيم، احساس خطر براي مملكت نمي‌كني و استعفا مي‌دهي! بعد امام آن جواب را به شما مي‌دهند كه: "لااقل اين جريان استعفايت را در يك همچين موقعيتي كه مردم دارند كُشته مي‌شوند با ما در ميان مي‌گذاشتي استعفا مي‌دادي "! اين چه كاري است؟! اين كارها را مي‌كردي كه پوئن بگيري در بحران جنگ؟! آن موقع، احساس خطر نمي‌كردي؟! حالا چي شده خطر احساس مي‌كني؟! چه چيز را تو خطر مي‌بيني؟ چه چيز را تو خطر نمي‌بيني؟!
تغيير ساختارهاي باقيمانده از دوران طاغوت را خطر مي‌داني؟! در دفاع مقدس، مملكت زمين بخورد را خطر نمي‌داني؟! قرارداد سعدآباد را براي مملكت خطر نمي‌بيني؟ الان ما بايد بپرسيم آن گزارش كه به امام داده بودي، آن چه بود؟ چقدرش واقعي بود؟ كه گفتي "ما ديگر پول نداريم. "

چرا آقاي موسوي با خودش اين كار را كرد؟ چرا يك نام خوشي كه كسي با اين نام خوش كار نداشت را دست زد؟ چرا؟ آيا خون آن شهدا به جوش آمده؟ نوبت اين رسيده كه بعضي‌ها به يك سري سؤالات جواب بدهند؟ اگر ما نپرسيم، نسل بعد كه مي‌پرسد؟ من مي‌خواهم شما را حساس كنم، نسبت به جام زهر و گزارش آقاي موسوي به امام و خوني كه به جگر مقام معظم رهبري كردند.
كاش ايشان منصفانه صحبت مي‌كرد. مي‌گفت: "آقاي احمدي‌نژاد، در ميان مردم رفتنِ شما خيلي خوب بود، نظام را بيمه كرد، ... " اما وقتي مي‌گردد مي‌گويد: "مردم را دنبال خودت راه مي‌اندازي "، اين خيلي غيرمنصفانه است. شخصيتي كه اين جور غيرمنصفانه حرف بزند، اين شخصيت اگر همين‌جور غيرمنصفانه آن گزارش را به امام داده باشد، مسئول جام زهر كيست؟

شدت بي‌انصافي‌ها

ايشان(آقاي ميرحسين) فرموده‌اند: "مردم را دنبال خودت راه مي‌اندازي، نامه جمع بكني،... " واقعاً ماهيت حركت آقاي احمدي‌نژاد اين است؟! انصاف بده! خب، بگو: "آقاي احمدي‌نژاد شما پشت‌كار داري، ما هم بياييم رئيس جمهور بشويم به اندازه شما كه نمي‌توانيم كار بكنيم. " چهار تا كلمه منصفانه بگو، والله تو مي‌بُردي. مگر شما نمي‌خواستيد ببريد؟ و به هر قيمتي ببريد، من راهش را به شما مي‌گويم. كاش يك مشورت مي‌گرفتيد از من. من مخلصانه به شما مي‌گفتم، مخلصانه.
مي‌گفتم آقا، تمام محسنات آقاي احمدي‌نژاد را تأييد كن. عيب‌هاي اساسي‌اش را هم بگير. بعد بزرگ‌نمايي، كوچك‌نمايي هم نكن. دقيقه‌اي يك دفعه هم نگو احساس خطر، بگو: "وضعيت خيلي عالي شده، موقع ثمره‌گيري از زحمات تمام دولت‌هاي گذشته، و از جمله دولت آقاي احمدي‌نژاد است. " بعد بگو: "من فكر مي‌كنم در اين شرايط من بيايم بهتر است، يك وفاقي ايجاد مي‌كنم. " همه به تو رأي مي‌دادند. كسي با آقاي احمدي‌نژاد پسر خاله نيست، ايشان هم كه به قدر كافي براي خودش دشمن درست كرده كه تازه ما داريم بهش حق مي‌دهيم. منصفانه صحبت كن.
تمام ملّت‌هاي جهان، كنفرانس دوربان شماره دو را كه ديدند، چقدر اقبال پيدا كردند به عزت ايران اسلامي؟ چگونه موجب منكوب شدن آمريكا در مقابل ما شد؟ اگر آدم الكي انكار بكند، كه چيزي برطرف نمي‌شود كه عزيز من! چرا اينطور رفتار مي‌كنيد؟
اين نحوه برخورد ظالمانه‌اي كه آقاي موسوي در گفته‌هايش با آقاي احمدي‌نژاد انجام داد، اينكه آبروريزي‌اش خيلي بيشتر بود در مقابل مدرك خانمشان. اصلاً ديگر آن عيب در مقابل اين عيب‌هاي وحشتناك ديده نمي‌شود.
من اصلاً به الان هم كاري ندارم. به خدا اينقدر كه براي من آن جام زهر مهم است، مسئلي اين انتخابات مهم نيست. من بچه جنگ هستم و اين معمّاي تاريخي براي من مهم است. انتخابات جديد براي من مهم نيست. ترديدهاي اساسي دارد براي ما پديد مي‌آيد.
ما فكر مي‌كرديم شما اين هشت سال اخير، در دولت اصلاحات، هيچي نمي‌گفتي، خيلي انسان با حيايي بودي كه هيچي نمي‌گفتي و الا فكر مي‌كرديم كه تو هم خيلي از اشكالات را مي‌فهميدي.

آقا ما واقعاً جنگ را چگونه اداره كرديم؟ خيلي چيز عجيبي است. كشوري كه جنگ مي‌كند بايد دشمن‌شناس باشد. ميزان دشمن‌شناسي آقاي موسوي را هم ديديم كه اسرائيل را در يك كلام خلاصه كرد. مگر اينكه بعد از انتخابات يك جوري عذرخواهي كنند و الا بالاخره ما بايد وضعيت را روشن كنيم. اين جوري كه نمي‌شود.
من فكر مي‌كردم هشت سال اصلاحات، ايشان تحمل كردند. ايشان آن اول اصلاحات خوب آمدند. يك سخنراني كردند من دعايشان كردم. دعاي من كه ارزشي ندارد، خيلي‌ها دعايشان كردند. ايشان آمدند عليه توهم توطئه صحبت كردند، و گفتند: نه، توطئه هست. دوم خردادي‌ها اين‌قدر ايشان را منكوب و لگدمال كردند، كه ايشان رفتند. ما فكر مي‌كرديم چون ايشان ضد دوم خردادي‌ها، حالا آن بخش روشنفكر ضد انقلابي‌شان، بود، بايكوت‌شان كردند.
هر دم از اين باغ بري مي‌رسد تازه‌تر از تازه‌تري مي‌رسد
آقاي موسوي! خودت را براي قيامت و براي آينده انقلاب حفظ كن! شما از بعضي از حرف‌هايي كه در اين ايام زدي بايد عذرخواهي كني.
حرف‌هايي كه مهم‌تر از نتيجه اين انتخابات است.

بعد حرفي كه شما مي‌زنيد چيست؟ رسماً يك حرفِ غلط. اين حرف‌ها بايد ريشه‌اش كنده بشود! اينها مهمتر از نتيجه انتخابات است! ايشان رسماً مي‌گويد: "ما گفتيم هر كسي مي‌خواهد بيايد به ما رأي بدهد، رأي بدهد. هر كسي مي‌خواهد از ما حمايت بكند، حمايت بكند. " در حالي‌كه شما بايد يك موضعي بگيري كه بعضي‌ها به شما رأي ندهند. بايد يك موضعي بگيري، كه بعضي‌ها يكي ديگر را پيدا كنند رأي بدهند. تو چرا خودت را لجن‌مال مي‌كني؟ چرا؟
حالا بهائي‌ها و ضد انقلاب هيچي، ضد ولايت فقيه‌ها به تو رأي بدهند؟ شما چه‌تان مي‌شود كه ضد ولايت‌فقيه‌ها بايد به تو رأي بدهند؟ چرا مواضعي نمي‌گيري كه آنها به تو رأي ندهند؟! بيا حسابت را جدا كن. مگر آقاي احمدي‌نژاد دور قبل كم رأي آورد؟ مثل اينكه اين ملت، همان ملت هستند ها! به هر قيمت رأي آوردن، به لجن كشيدن سياستي است كه عين ديانتِ ماست؟! بركت كارت را از بين مي‌برد.
كاش حق و باطل را با هم نمي‌آميختي، كاش فقط عيب‌هاي آقاي احمدي‌نژاد را مي‌گفتي، ديگر چهار تا حرف ژورناليستي قاطيش نمي‌كردي.

من واقعاً تعجب مي‌كنم. من از يك حرف آقاي موسوي اينقدر احساس خطر كردم از كدام حرف؟ ايشان به آقاي احمدي‌نژاد گفتند: شما چهار سال است داريد خرافه‌گويي مي‌كنيد كه مدام مي‌گوييد: "تمدن غرب دارد زمين مي‌خورد ". اين را كه امام مي‌گفتند! شما اينقدر به تمدن غرب معتقد هستي؟ اين را كه مقام معظم رهبري بيست سال است دارند مي‌گويند. شما واقعاً اينقدر از بن دندان به تمدن غرب معتقد هستي؟ واقعاً شما معتقد هستي؟ يعني اين سخن را خرافه مي‌داني؟! اين نگاه سياسي شماست؟!
خيلي عجيب است. گفت تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد. در تحليل‌ها، خيلي‌ها خودشان را نشان مي‌دهند. من فكر مي‌كنم اصلاً صدا و سيما بايد يك رويكرد جديدي آغاز بكند. هر كسي احتمال دارد در چند سال آينده بيايد كانديداي رياست جمهوري يا مجلس بشود، خود صدا و سيما برود دنبالشان هي نظراتش را بگيرد، ثبت كند نشان بدهد ما آدم‌ها را بشناسيم. صدا و سيما مدام مي‌خواهد آدم‌ها را چهره نكند، هي پرهيز مي‌كند هر كسي بيايد حرف بزند. بابا بگذار هر كسي بيايد حرفش را بزند، ما اينها را زودتر مي‌فهميديم.
آقا اين مملكت مملكتي است كه هر سال گزينش دارد. مصاحبه كنيد، و ما را در جريان اين مصاحبه‌هاي گزينش بگذاريد. ما بايد گزينش كنيم. دقيقه‌اي يك دفعه در اين مملكت انتخابات هست، نامزد بازي هست، مي‌آيند خواستگاري، ما بايد ناموس مملكت‌مان را به دست اين مسئولين بدهيم. همه كساني كه مي‌خواهند انتخاب بشوند، برو دقيقه‌اي يك دفعه برو باهاشون صحبت كن. در هر بحراني بگذار مواضع‌شان را بگويند. كاش زودتر مي‌گفتند اين حرف‌ها را.
آيا اين خرافه است كه تمدن غرب دارد نابود مي‌شود؟ خب تمدن غرب دارد نابود مي‌شود. اين را كه خودشان هم دارند مي‌گويند! يعني شما اينقدر به تمدن غرب معتقد هستي؟ خب چرا رو نمي‌كردي؟! "

اينها چيزهايي نيست كه ما ازش بگذريم، ديگر بحث انتخاب اصلح گذشته. يك چيزي هست به نام جام زهر اين وسط، اهميت اين مسئله از انتخاب اصلح مهم‌تر است.
دولت، بودجه، و قدرت توزيع اين بودجه در مملكت دست كيست؟ گزارش داده شده به امام كه "ما ديگر نمي‌توانيم از جنگ پشتيباني كنيم. خزانه خالي است. " حالا من امروز اعتمادم به اين آقا (در اثر صحبت‌هايي كه كرده) سلب شده، بايد كي را ببينم؟ آيا شما مي‌دانيد ما اگر جنگ را خودمان تمام كرده بوديم، چقدر جلوتر بوديم از خيلي از جهات؟ آقايان! من دليل بياورم براي اين حرفم؟ دليلم همين است كه حضرت امام فرمود: اين جام زهر بود كه من نوشيدم. يعني نبايد اين كار مي‌شد.
چرا امام فرمود: جام زهر است كه من اين صلح را قبول كردم؟ مگر صلح زهر است؟ صلح كه خيلي خوب است. پس چرا امام فرمود جام زهر؟ چون در آن موقعيت صلح كردن زهر است. امام يك چيزي مي‌ديدند.
مردم! در ميان ما كساني بودند كه نكشيدند. داستان اين است. اين كسان كي‌ها بودند؟ ما با حُسن ظن به همه مسئولين نگاه كرديم، ولي اگر يك كسي گفت آقا من نقش داشتم، ديگر ما چه بگوييم؟ "اقرار العقلا علي انفسهم جايز " تحليل‌هاي اينها اين را دارد مي‌گويد. كاش مواضع سياسي اصولي‌تر مي‌گرفتند.
رسماً مقام معظم رهبري دارد مي‌فرمايد كه "آقا در آمريكا چيزي تغيير نكرده. اينها بايد رفتارشان را تغيير بدهند " الان موقعي است كه دشمن ما دارد ذليل مي‌شود.
نمي‌دانم آيا آقاي موسوي مردي است براي لحظاتي كه اين گونه است؟ موقع اتمام جنگ هم، صدام موقع ذلّتش بود. من سؤال مي‌كنم، سؤالم هم جدّي است، اتّهام هم نيست. اين سؤال به خاطر اين است كه چنين كاراكترهايي را ما از نزديك(در جريان مالك اشتر) مشاهده كرديم. مالك اشتر دمِ خيمه معاويه رسيده، يك قدم مانده ما كار را تمام كنيم، آنجا صلح كردن ناجور است.
آيا در آن لحظه ما بايد اين كار را مي‌كرديم؟! آقا، واقعاً شايد خزانه خالي بوده؟ بله، ولي من به آقاي موسوي اطمينان ندارم كه اين گزارش را داده. ديگر با اين تحليل‌هايي كه آقاي موسوي كرد، به ايشان اعتماد ندارم. با اين بي‌انصافي‌ها ديگر اطمينان ندارم. تا پريشب ذهنم به يك همچين تحليلي خطور نمي‌كرد. شايد من سياسي نبودم، شايد زودتر از اينها بايد اين را مي‌فهميدم. ما الان با اين چه كار كنيم؟
الان كه اقتصاد آمريكا ورشكسته شده، و دارد دست گدايي جلوي نوكرهاي عرب خودش دراز مي‌كند، الان كه ما اوج عزت را داريم، الان كه الان است، ايشان يك دفعه‌اي بيايد خلاف مواضع مقام معظم رهبري بفرمايد "در آمريكا خيلي چيزها تغيير كرده. ما بايد با اين تغييرها تغيير كنيم "؟ رهبري مي‌فرمايد: "تغيير نكرده، ما الان بايد محكم بايستيم. " الان است كه بايد محكم بايستيم. آنوقت ايشان آن لحظه‌اي كه ما مي‌خواهيم پيروز بشويم، مأموريت دارد كه بيايد آنجا با خوش اخلاقي، آن لحظه را خراب كند؟ آقا ما سوء ظن پيدا كرديم. به كي بگوييم؟
اشتباه بودن برخوردهاي تند با مسئله شال سبز، و پرداختن به مسائل كم‌اهميت

من در بعضي از تيترها مي‌بينم، مي‌گويند آقا شال سبز كه مقدس‌تر از قرآن نيست. قرآن را سر نيزه كردند. من مي‌گويم اينها تيترهاي تندي است، چرا اين را مي‌گوييد؟ الان كسي قرآن سر نيزه نكرده. سليقه انتخاباتي است. مي‌گويد سبز است. كسي را كه به سبزي اين شال قسم ندادند كه بياييد. اينگونه نيست. انصافاً اين كار را كردند؟ آيا گفتند: به خاطر قداست شال سبز سادات به ما رأي بدهيد؟ انصافاً اين كار را نكردند. ما چرا در مقابلشان اجحاف كنيم؟ بالاخره اگر كسي هم به خاطر سيادت ايشان به ايشان رأي بدهد، باز هم سه به هيچ به نفع ارزش‌هاست.
من اينها را بد نمي‌دانم، حتي اگر يك كسي بخواهد از سيادت سوء استفاده كند. حتي ايشان را متهم نمي‌كنيم به اينكه سوء استفاده مي‌كند از سيادت. اين چيز خطرناكي نيست، اين مهم نيست.
به نظر من آن حرف‌هايي كه گفتند مهم است. حالا اين يك روش است، يك سليقه است، انتخاب كرده. آقاي احمدي‌نژاد كه خيلي خوش سليقه‌تر عمل كرد. فرمود كه ما رنگ‌هاي پرچم كشور خودمان را تجزيه نمي‌كنيم. علامت ما هم پرچم، اين خيلي قشنگ‌تر است، پاتك خوبي بود. اين غصه ندارد كه ما بخواهيم براي شال سبز شعار درست بكنيم. بالاخره اينها چيزهايي است كه در انتخابات‌ها پيش مي‌آيد، رايج هم هست. ما نبايد با آن مسائل برخورد تند بكنيم.
حتي ما نبايد كساني كه احياناً كوته‌فكري‌هاي انحرافي دارند را به خاطر بعضي كارهاي فرعي آنها را متّهم بكنيم. كاش آقاي احمدي‌نژاد همان جا خيلي اصولي‌تر مذاكره مي‌كرد. گرچه حالا من نمي‌خواهم در مورد آن مناظره حرف بزنم. در مورد آن مناظره حرف هست. بنده خدا آقاي احمدي‌نژاد هي وقت كم مي‌آورد. از آنطرف آقاي موسوي آخر سر اضافه هم آورد، تازه برخي از قسمت‌ها را هم تكرار كرد. به هر حال آدم ممكن است بگويد كه ايشان مجمل گو است، مفصل گو نيست.

خطر روي كار آمدن دولتي، با اين ديدگاه‌ها

ما سؤال‌هاي مهمي داريم. ولي بنا بر سوء ظن نداريم، مريض هستيم مگر؟ هر كسي اين وسط اسمش بود بهش سوء ظن پيدا كنيم؟ مريض كه نيستيم، دوستانه عمل مي‌كنيم. ولي ...
ولي اين نكته، خيلي نكته اساسي است: اين ديدگاه، اگر دولت دستش باشد، گزارش بدهد، من اطمينان ندارم. اين گرانيگاه قصه است، اين آغاز ماجراست. شما نگوييد دولت هر چه مجلس تصويب بكند، مجبور است آن را اجرا بكند. انگار دولت بليط فروش اتوبوس شركت واحد است، بگويد بابا اين بليط را به من دادند بفروشم، من كه چاپش نكردم، گفتند اينقدر پول بگير. نه آقا! صفر تا صد قصه بعد از تصويب، به هزار شكل مي‌تواند در بيايد. تدبير دولت بسيار اهميت دارد.
اميدوارم اين مسائل از عرصه سياست ما واقعاً دور بشود. البته طبق آمار و چيزهايي كه مي‌گويند بنده خدا آقاي موسوي خيلي احتمالش كم است كه رأي بياورند، ولي اگر رأي مي‌آوردند، چون من، حداقل در اين صحبتم، دغدغه مملكت ندارم، و دغدغه‌ام پاكسازي فكر غلط از انديشه سياسي جامعه است، لذا اگر ايشان رئيس جمهور بشوند آن وقت ما بهتر مي‌توانيم حسابي مسائل را روشن كنيم.
ولي حالا به احتمال زياد، اينطور كه آمارها مي‌گويند، اينجور نيست. ما هم مي‌ترسيم بعد از انتخابات بگويند كه مظلوم‌كشي نكن(و ديگر به انتقادهاي خودت ادامه نده)، حالا كسي كه زمين خورده را ديگر نمي‌زنند، ولي نه، ما اين بحث را ادامه خواهيم داد.
بله، مردم ما يك مردم هوشياري هستند. من خودم در يك محيط دانشجويي كه ديگر وقت‌مان خورده بود به آن محيط دانشجويي و نشستيم آنجا پاي مناظره. بعد از مناظره، يكي از دانشجوها به من مي‌گفت كه "من مي‌خواستم به آقاي موسوي رأي بدهم. آقاي احمدي‌نژاد بدكاري كرد اسم آورد. ولي قطعاً ديگر به آقاي موسوي رأي نمي‌دهم. "
حالا شما بگوييد اين حرف‌ها تبليغات مي‌شود، خب بشود. شما حواستان باشد رهبري اشاره‌اي كه كردند به جريانات خياباني، اين جريانات خياباني حرف دارد.
با داشتن بهترين فضا در صدا و سيما، رفتن به خيابان‌ها، باعث سوء ظن مي‌شود!
من نظر دولت را قبول دارم كه فضاي صدا و سيما نه تنها عادلانه نبوده، بلكه بيشتر به نفع رقباي آقاي احمدي‌نژاد بوده. طبيعتاً هم اين جوري مي‌شود. چون ايشان دولت دستش هست، آن سه نفر كه دولت دستشان نيست، اين سه تا مي‌توانند راحت به عنوان منتقد بيايند و او بايد هي محاكمه پس بدهد. يعني طبيعتاً هر كسي رئيس جمهور باشد، اگر فضاي آزاد باشد براي رقبا، طبيعتاً به ضرر اوست. و آقاي موسوي هم دوباره اين حرف را كاملاً غيرمنصفانه زدند كه "آقا صدا و سيما دستِ شماست. " خيلي حرف تلخي بود. خيلي بي‌انصافي بود.
روز قيامت پاسخ دادن به اين مسائل واقعاً دشوار است، واقعاً دشوار است، اين انتخابات مي‌گذرد، اين انتخابات خواهد گذشت.

صدا و سيما برنامه‌اي داشت به نام منطقه آزاد. اين برنامه اصلاً در پارادايم دموكراسي و روشنفكري غربي طراحي شده. آقا بچه حزب‌اللهي‌ها طراحي كردند، خب بچه حزب‌اللهي‌ها اشتباه كردند. بعدش هم مجبور بودند خيلي از حرف‌ها را پخش نكنند.
منظورشان از منطقه آزاد چه بود؟ مي‌خواستند بگويند آقا اينجا هر كسي هر حرف مفتي دارد بيايد بزند. مگر هر حرف مفتي را زدن ارزش است؟ مگر آن كلمه آزاد كه آنجا گذاشتي، مگر "منطقه آزاد " اين يك ارزش است؟ آقا مملكت كه دفعه قبل به ادبيات ليبرال دموكراسي رأي نداد، تو الان داري از كي مي‌ترسي؟! چه اشكالي داشت مي‌گفتند سياست و عقلانيت؟ اين را تيتر مي‌كردند. در كل قرآن هم آمده. درد قرآن سر عقل است. بعد هر كسي حرف مي‌زد، دوباره همين حرف‌هايي كه الان پخش مي‌كنند، را پخش مي‌كردند. يعني امروز ارزش طرح آزادي از طرح عقل بالاتر است؟!
حضرت امام نگاهش به آزادي چه بود؟ فرمود آزادي را كه خدا داده است، كسي كه نمي‌خواهد به ما بدهد. آزادي كه هست، بحث سر عقلانيت است. شما به خودت شك داري؟ مثل يك آقايي كه دقيقه‌اي يك دفعه بيايد خانه به خانمش بگويد: "ببين خانم شما مطمئن باش من زن دوم نمي‌خواهم بگيرم ها "، خانمش مي‌گويد خب باشد، من كه چيزي نگفتم. دو دفعه ديگر هم بيايد بگويد، اين بنده خدا زهر ترك مي‌شود. مي‌گويد "آقا تو را به خدا اگر چيزي هست بگو ". ماها خودمان انگار به خودمان شك داريم. آقا بياييد اينجا منطقه آزاد. خب اين مملكت كه اصلاً آزاد هست. دروغ بهت مي‌بندند، خودت هم باور مي‌كني؟!

مي‌خواستم اين را عرض بكنم: فضاي صدا و سيما انصافاً عادلانه است، و لذا طبيعتاً بيشتر به نفع آن سه كانديداي ديگر است. اين از صدا و سيما. يعني كافي بود صدا و سيما يك مقدار علاقه‌مندانه در اين چهار سال براي آقاي احمدي‌نژاد كار مي‌كرد. چيزهايي كه ما در سي‌دي‌ها بايد ببينيم و اشك‌مان در بيايد، اين را از تلويزيون ببينيم. آيا مي‌ترسيم يك نفر را بزرگش كنيم؟ خب اين واقعيت است ديگر. چرا نشان نمي‌دهيم؟
آخر سر خود رهبري بايد نزديك انتخابات بيايد اين را به زبان بگويد. كه "رئيس جمهور يك جاهايي رفته كه تا حالا يك دانه مدير كل نرفته بوده. " خب اين را بايد صدا و سيما نشان مي‌داد، تا همه مي‌فهميدند. كار نكرديد ديگر. خب صدا و سيما كه اصلاً آنگونه كه بايد، دنبال آقاي احمدي‌نژاد باشد كه نبوده. حالا غلط يا درستش شايد درست بوده، من اصلاً نمي‌خواهم وارد اين تحليل بشوم.
اما بحث من اينجا است: صدا و سيما فضاي بسيار عالي‌اي است براي كانديدهاي ديگر، پس چرا دارند از خيابان زياد استفاده مي‌كنند؟ آدم سوء ظن پيدا مي‌كند! به واسطه اين قضاوت‌هاي غيرمنصفانه، آدم وحشتناك سوء ظن پيدا مي‌كند! نكند آقايان مي‌خواهند بعدش بگويند كه "بابا ما كه هر چه در شهر مي‌ديديم تبليغات به نفع فلاني بود، پس اين رأي‌ها اين جوري شده "؟! اينها موج است ديگر، مقدمه‌سازي براي راه انداختن موج است. لذا اصلاً آدم احساس وظيفه مي‌كند به حزب‌اللهي‌ها بگويد: آقا يكي يك دانه عكس به ماشين‌هايتان بچسبانيد در خيابان راه بيفتيد.
ما واقعاً تشكر مي‌كنيم از اينكه كانديداهاي محترم مي‌آيند و بالاخره اقشار با سليقه‌ها و گرايش‌هاي مختلف را پاي صندوق‌هاي رأي مي‌كشند. حالا خودشان، به ما چه ربطي دارد؟ خودشان بايد بروند قيامت جواب بدهند كه چه كردند. ولي اين انتخابات، نتيجه‌اش به نفع هر كدام از كانديداها باشد، اما برنده‌اش از پيش معلوم است. و اين مهمتر از حتي همه آن حرف‌هاي تلخي است كه ما زديم. آن جام زهر يادمان مي‌ماند و آن را مورد مطالعه و بررسي قرار خواهيم داد. برنده واقعي اين انتخابات، كل كشور و تمام مسائلي است كه با تامل در معماي جام زهر، حل خواهد شد.
حالا چون فضاي انتخابات است و ما قصد نداريم بيش از اين حرفي بزنيم كه به نفع يا عليه كانديدايي مورد استفاده قرار بگيرد، بيش از اين در اين باره صحبت نمي‌كنيم.
(كما اينكه تاكنون هم قصد ما از طرح اين مباحث، روشن كردن مسائل مهم‌تري از انتخابات بوده است، كه فضاي بوجود آمده در اين انتخابات، فرصت طرح اين مباحث را فراهم كرد.)
ولي آن جام زهر را بعداً مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار خواهيم داد. بله، بايد به آن برسيم. ديگر مسكوتش نمي‌گذاريم انشاءالله.

حرف‌هاي مثبت و قشنگ انتخابات

ولي اين انتخابات يك حرف مثبت دارد. دفعه قبل حزب‌اللهي‌هايش هم زياد از عكس رهبري در تبليغات انتخابات استفاده نمي‌كردند. شما الان نگاه كنيد همه دارند از عكس رهبري استفاده مي‌كنند. اين اين پيروزي به نفع كيست؟ چقدر در اين مدت كار كردند؟ خيلي جالب است، اصلاً باغ شده، بهار شده انصافاً. يك وقت سياه‌نمايي نكنيم. الان هر اصلاح‌طلبي رفته پشت سر اصول‌گراترين آدم خودش. اينها خيلي حرف دارد. خيلي اينها حرف دارد. كيست كه قدر اين زيبايي‌ها و نعمات را بداند؟
يك زماني مي‌گفتند سياست بايد از مقدسات تهي بشود، بايد قداست‌زدايي كنيم از عرصه سياست، حالا همه دخيل بستند به مقدسات. اين خوب است ديگر. اگر كسي بدون عذرخواهي رفتارش را تغيير داد او را نمي‌بخشند؟ مي‌بخشند. مي‌گويند اين يعني غلط كردم، نفهميدم، درست است؟ اينها نكات خوب هستند ديگر.
الان من به شما يك خبر خوب بدهم. خبر كه نيست، تحليل است، ولي عين خبر است. جايگاه ولايت فقيه الان در كشور ما به گونه‌اي است كه تمام احزاب، گروه‌ها و جريانهايي كه نفس مي‌كشند صدقه سر ولي فقيه نفس مي‌كشند. از مشاركتي‌ترين‌ها تا كارگزاراني‌ترين‌ها، تا طيف‌هايي مثل گروه‌هايي كه مثلاً راست سنتي محكم محسوب مي‌شدند، مثل مؤتلفه و ...
مثلاً ببينيد، الان گروه‌هايي كه مثلاً راستي‌ترين‌ها بودند، نمي‌توانند بگويند اين ما بوديم كه حمايت كرديم از رهبري كه... ، اين خيلي عبارت مهمي است. گروه‌هايي هم كه يك كمي مخالف هستند، نمي‌توانند بگويند ما كوتاه آمديم تا ...، اين خيلي عجيب است. و خيلي جاي توجه است به اين روند پلكاني كه، اين بايد اين را بزند، آن بايد آن را بزند، و جامعه در اين روند بيايد جلو، تا چنين فضايي تثبيت بشود، تا بعد الان تازه بنشينيم صحبت كنيم.
بله، بسياري از افرادي كه در اوائل انقلاب بودند، تاكنون به ولايت و به يك نظام ولايي معتقد نبودند. اگر كسي فقط سياستمدارانه از امام تبعيت بكند، يا حتي شخصيت خودِ حضرت امام را غير قابل حرف بداند و تبعيت بكند، اين معتقد به نظام ولايي نيست. اعتقاد به نظام ولايي يك چيز ديگر است.
وقتي كه صدام بعد از پذيرش قطعنامه فكر كرد ما ضعيف شديم و برگشت وارد مملكت شد، شما فكر مي‌كنيد امام چگونه آن بخش آخر جنگ را هدايت كرد؟
يك پيام عاشورايي داد. خطابش به كي بود؟ به جوان‌ها. گفت مردم من از شما مي‌خواهم. به سرعت هم صداميان را عقب نشاندند. اين در حالي بود كه گزارش مي‌رسيد: آقا پوتين نداريم بدهيم. معلوم شد با كتوني هم مي‌شود.
خدا انشاءالله اين انتخابات را مقدمه‌ساز ظهور آقا امام زمان‌(ع) قرار بدهد! انشاءالله. انشاءالله ديگر انتخابات رياست جمهوري نداشته باشيم! والله ديگر چقدر وقت‌مان را گرفت. البته خب اينها عيب ندارد موجب رشد مي‌شود ولي انشاءالله ديگر رشدهايمان را بكنيم. (و ديگر لازم نباشد براي اين مسائل وقت صرف كنيم)
"إِنَّ اللّهَ لاَ يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُواْ مَا [بِصندوقهم] " يعني اين صندوق، بالاخره آن لياقت‌هاي ذاتي ما را نشان مي‌دهد. در مورد انتخابات البته خيلي حرف‌ها هست كه مي‌شود زد، بماند براي بعد از انتخابات انشاءالله.
خدايا ما را ببخش و بيامرز! خدايا هر مسئول مملكتي تا حالا ولايت‌گريزي در دلش بوده خطايي خيانتي كرده ببخش و بيامرز! خدايا مسئولين خدمتگزار را توفيق عنايت بفرما! خدايا همين مقدار لياقت را از ملت ما قبول بفرما!