وقتي كارگزاران فاسد مي شوند

برادران و خواهران عزيز! تا اين فسادها در مجموعه كارگزاران كشور وجود داشته باشد، توانايى كار وجود نخواهد داشت و پيشرفت امكان ندارد؛ هر كار هم بكنيد، امكان نخواهد داشت. اينها شكافها و درهها و حفرههايى است كه وقتى به وجود آمد، هرچه شما دستاورد داشته باشيد و در آن بريزيد، آنها را پُر نمىكند.
...امروز بهترين چيزى كه ممكن است ما بتوانيم براى تصحيح اخلاق و رفتار و منش خودمان - يعنى مسؤولان كشور - ملاك قرار دهيم، مردمسالارى دينى است؛ همين چيزى كه بارها گفتهايم و تكرار شده است. نبايد اشتباه شود؛ اين مردمسالارى به ريشههاى دمكراسىِ غربى مطلقاً ارتباط ندارد. اين يك چيز ديگر است. اوّلاً مردمسالارى دينى دو چيز نيست؛ اينطور نيست كه ما دمكراسى را از غرب بگيريم و به دين سنجاق كنيم تا بتوانيم يك مجموعه كامل داشته باشيم؛ نه. خودِ اين مردمسالارى هم متعلّق به دين است. مردمسالارى هم دو سر دارد كه من در يك جلسه ديگر هم به بعضى از مسؤولان اين نكته را گفتم. يك سرِ مردمسالارى عبارت است از اينكه تشكّل نظام به وسيله اراده و رأى مردم صورت گيرد؛ يعنى مردم نظام را انتخاب مىكنند، دولت را انتخاب مىكنند، نمايندگان را انتخاب مىكنند، مسؤولان اساسى را بهواسطه يا بىواسطه انتخاب مىكنند؛ اين همان چيزى است كه غرب ادّعاى آن را مىكند و البته در آنجا اين ادّعا واقعيت هم ندارد.
بعضى كسان لجشان مىگيرد از اينكه ما بارها تكرار مىكنيم كه ادّعاى دمكراسى در غرب، ادّعاى درستى نيست. خيال مىكنند كه يك حرفِ تعصّبآميز است؛ در حالى كه نه، اين حرف، حرف ما نيست؛ تعصّبآميز هم نيست؛ ناشى از ناآگاهى هم نيست؛ متّكى به نظرات و حرفها و دقّتها و مثالآوردنهاى برجستگان ادبيات غربى است. آنها خودشان اين را مىگويند. بله؛ در تبليغات عمومى، آنجايى كه با افكار عمومى سر و كار دارند، اعتراف نمىكنند. آنجا مىگويند آراء مردم وجود دارد و هرچه هست، متّكى به رأى و خواست مردم است؛ اما واقعيت قضيه اين نيست. خودشان هم در سطوح و مراحلى به اين معنا اعتراف مىكنند؛ در نوشتههايشان هم هست و ما هم از اين قبيل اعترافها را فراوان ديدهايم؛ امروز هم كه شما در كشور ايالات متحده امريكا نمونهاش را مىبينيد؛ اين به اصطلاح مردمسالارى است! ما آن را نمىگوييم. آن بخش انتخاب مردم، يكى از دو بخش مردمسالارى دينى است كه البته آن هست. مردم بايستى بخواهند، بشناسند، تصميم بگيرند و انتخاب كنند تا تكليف شرعى درباره آنها منجز شود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تكليفى نخواهند داشت.
ما در قبال مردم وظايف جدّى و حقيقى داريم
سرِ ديگر قضيه مردمسالارى اين است كه حالا بعد از آنكه من و شما را انتخاب كردند، ما در قبال آنها وظايف جدّى و حقيقى داريم. بعضى دوستان اين روايات را از نهجالبلاغه و غير نهجالبلاغه جمع كردند كه البته مجال نيست كه من همه آنها را بخوانم؛ دو سه نمونهاش را مىخوانم. «و ايّاك والمنّ على رعيتك باحسانك او التّزيّد فيما كان من فعلك او ان تعدهم فتتبع موعدك بخلفك فانّ المنّ يبطل الاحسان و التّزيّد يذهب بنور الحقّ والخلف يوجب المقت عنداللَّه و النّاس».(15) مىفرمايد: نه سر مردم منّت بگذاريد كه ما اين كارها را براى شما كرديم يا مىخواهيم بكنيم؛ نه آنچه را كه براى مردم انجام داديد، دربارهاش مبالغه كنيد؛ - مثلاً كار كوچكى انجام داديد، آن را بزرگ كنيد - و نه اينكه وعده بدهيد و عمل نكنيد. بعد فرمود: اگر منّت بگذاريد، احسانتان باطل خواهد شد. مبالغه، نور حق را خواهد برد؛ يعنى همان مقدار راستى هم كه وجود دارد، آن را در چشم مردم بىفروغ خواهد كرد. اگر خلف وعده كنيد، «يوجب المقت اللَّه و النّاس»؛(16) در نظر مردم و در نظر خدا اين مقت و گناه است. «قال اللَّه تعالى: كبر مقتا عنداللَّه ان تقولوا ما لاتفعلون».(17) هرچند اينها كلام اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام خطاب به مالك اشتر است، اما خطاب به ما هم هست.
منع امتيازهاى ويژه در نظام مردمسالارى دينى
نكته دوم از همين قبيل وظايف، مربوط به مردمسالارى دينى است: «انصف اللَّه و انصف النّاس من نفسك و من خاصة اهلك و من لك فيه هوى من رعيتك»؛(18) يعنى درباره خودت، درباره دوستان و خويشاوندان و رفقاى خودت، رعايت انصاف را در قبال مردم و خدا بكن؛ يعنى اختصاص و امتياز به آنها نده؛ يعنى همين چيزى كه دوستان عزيز فرنگىمآب ما به آن «رانتخوارى» مىگويند؛ يعنى امتياز ويژه. امكانات استفاده از يك شركت و يك منبع مالى را در اختيار جمع خاصى قرار دادن، به مناسبت اينكه اينها دوست يا خويشاوند يا رفيق ما هستند. اين كار جزو كارهاى ضدّمردمسالارى است. هر كس كه اين كارها را بكند، همان فسادى ايجاد خواهد شد كه الان آقاى رئيس جمهور به آن اشاره كردند. بله، بايد با اين فسادها مبارزه شود. برادران و خواهران عزيز! تا اين فسادها در مجموعه كارگزاران كشور وجود داشته باشد، توانايى كار وجود نخواهد داشت و پيشرفت امكان ندارد؛ هر كار هم بكنيد، امكان نخواهد داشت. اينها شكافها و درهها و حفرههايى است كه وقتى به وجود آمد، هرچه شما دستاورد داشته باشيد و در آن بريزيد، آنها را پُر نمىكند؛ دستاورد هم از بين مىرود. لذا اوّل بايد اينها را علاج كرد. اين فرمايش اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام است: «من لك فيه هوى من رعيتك»؛ به رفقا و نزديكان و آدمهايى كه دوستشان دارى، نبايد امتياز ويژه بدهى؛ همه بايد يكسان امتياز ببرند. امتيازى كه هست، بايد در اختيار همه قرار گيرد. اگر بناست قرعهكشى شود، اگر بناست سقف باشد، در عين حال نبايد براى كسى امتيازى وجود داشته باشد.
توجّه به گسترش عدالت و جلب خشنودى تودههاى مردم
سوم: اين هم يك نشانه ديگر مردمسالارى است؛ «و ليكن احبّ الامور اليك اوسطها فى الحقّ و اعمها فى العدل و اجمعها لرضى الرعيّة»؛(19) دنبال كارهايى باش كه از افراط و تفريط دور باشد و عدالت را در سطح وسيعترى شامل حال مردم كند؛ يعنى سطح تماسش با مردم و منافع آنها هرچه وسيعتر باشد و رضايت و خشنودى عامّه و تودههاى مردم را بيشتر جلب كند. دنبال اين نباش كه رضايت گروههاى خاص - يعنى صاحبان ثروت و قدرت - را به دست آورى. من و شما مخاطب اين خطابيم. الان شما اگر وزيريد، اگر نمايندهايد، اگر از مسؤولان مربوط به نيروهاى مسلّحيد، اگر مربوط به رهبرى هستيد، اگر مربوط به قوّه قضايّيه هستيد، هرجا هستيد، بايد توجّه داشته باشيد كارى كه انجام مىدهيد، در جهت ميل صاحبان ثروت و قدرت نباشد؛ كه اينها در اين فرمايش اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام به «خاصّة» تعبير شده است. بعد مىفرمايد: «فانّ سخط العامة يجحف برضى الخاصة»؛(20) اگر دل صاحبان ثروت و قدرت را به دست آورديد و مردم را ناراضى كرديد، نارضايتى مردم اين گروههاى خشنودشده خواص - يعنى صاحبان ثروت و قدرت - را مثل سيلابى خواهد برد. «و انّ سخط الخاصة يغتفر مع رضى العامة»؛(21) اما اگر رعايت ميل دل صاحبان ثروت و قدرت را نكرديد، از شما ناراضى مىشوند؛ بگذار ناراضى شوند. وقتى مردم از شما راضىاند و براى آنها كار كرديد، بگذار اينها ناراضى باشند. «يغتفر»؛ اين نارضايى بخشوده است.
در نظام مردمسالارى، مسؤول، پاسخگوست
مردمسالارى فقط اين نيست كه انسان تبليغات و جنجال كند و بالأخره عدّهاى را به پاى صندوقها بكشاند و رأيى را از مردم بگيرد، بعد هم خداحافظ؛ هيچ كارى به كار مردم نداشته باشد! بعد از آنكه اين نيمه اوّل تحقّق پيدا كرد، نوبت نيمه دوم است؛ نوبت پاسخگويى است. درباره همين گروههاى خاص، باز اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام در اين بيان مطالبى دارد: «لا تقولنّ انّى مؤمّر آمر فاطاع»؛(22) اين جمله باز در همين نامه مالك اشتر است. فرمود: نگو به من مأموريت داده شده، به من مسؤوليت داده شده و من صاحب فلان مسؤوليت شدهام - «آمر فاطاع»؛ بنده مسؤولم، دستور مىدهم و شما بايد اطاعت كنيد؛ اينطور حرف نزن - «فانّ ذلك ادغال فى القلب»؛(23) اين دلِ تو را خراب و نابود مىكند؛ واقعش نيز همين است. بعد چند خصوصيت ديگر را ذكر مىكند: «و تقرّب من الفتن»؛(24) اين، برگشت خشمآلودِ مردم را به تو نزديك مىكند. وقتى اينطور حرف بزنى، مردم از خودخواهى و مَن مَن گفتن تو و خود را محور همه چيز دانستن و مسؤوليتى براى خود قائل نبودن، براى هميشه ناخشنود مىشوند.
اوّلين قدم، اصلاح درونى خود ماست
عزيزان! روز ماه رمضان است؛ روزها و ساعات متبرّكى است. همه بايد از اين ساعات و روزها استفاده كنند. استفاده حقيقى من و شما از اين ساعات و از اين روزها و شبها اين است كه از خدا بخواهيم و خودمان هم مجاهدت كنيم تا بتوانيم مانند يك كارگزار اسلامىِ واقعى، يك مسؤول حقيقىِ مؤمن و اسلامى، در هر بخشى كه هستيم، عمل كنيم. بايد اينطور شود و چارهاى هم نيست؛ يعنى اصلاً نمىشود تحمّل و قبول كرد كه ما اجازه دهيم اين فسادها در بين ما رواج پيدا كند؛ نه، آن كارها بايد بشود و همه هم مسؤولند. بايد تلاش شود، اين مجاهدتها بايد بشود، اين اصلاحها بايد صورت گيرد. اوّلين قدم اصلاح - كه اصلاحات گفته مىشود - اصلاح درونىِ خود ماست؛ يعنى اين مجموعه مسؤولان نظام بايستى خودشان را از اين روشها و منشها و خُلقيّات و رفتارهاى غير اسلامى خلاص كنند و نجات دهند. اگر اين كار صورت گرفت، آنگاه پيشرفت كارها ممكن خواهد شد.
در اين ماه رمضان از خداى متعال توفيق بخواهيد و دعا كنيد تا بتوانيم اين مرحله را نيز بگذرانيم. انشاءاللَّه مرحله بعد تشكيل كشور اسلامى است كه اگر اين كشور به وجود آمد، به فضل پروردگار همان الگويى خواهد شد كه دشمنها هرگز نمىخواستند چنين الگويى به وجود آيد. خداوند انشاءاللَّه همه شما را موفّق بدارد.
* بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 12/9/1379