كابوس بازگشت به قدرت ؛ از سادگي تا توهم ؟
با توجه به اختلافات مبنايي ميرحسين موسوي و يا كروبي با استحاله طلبان، چگونه آنان به اينگونه آتشي دامن مي زنند؟ آيا صرف توهم پيروزي و يا ساده بودن مي تواند توجيه مناسبي براي همراهي آنان باشد؟ مهندس موسوي فكر نمي كند چرا منافقين، بي بي سي، سي ان ان و اپوزيسيون با او همراه شده اند؟
در روزهايي كه خبر فعال شدن منافقين در ميان حاميان موسوي به گوش مي رسد و آنان با انتشار بيانيه هاي مختلف مسئوليت انجام بعضي آشوب ها و خسارت زدن به اموال عمومي وي يا ضرب و جرح نيروهاي حزب اللهي را در نقاط مختلف تهران بر عهده مي گيرند، اين سوال مطرح مي شود كه با توجه به اختلافات مبنايي ميرحسين موسوي و يا كروبي با استحاله طلبان، چگونه آنان به اينگونه آتشي دامن مي زنند؟ آيا صرف توهم پيروزي و يا ساده بودن مي تواند توجيه مناسبي براي همراهي آنان با استحاله طلبان باشد؟ مهندس موسوي فكر نمي كند چرا منافقين، بي بي سي، سي ان ان و البته استحاله طلبان دوم خردادي و اپوزيسيون با او همراه شده اند؟
از حدود دو هفته پيش و به ويژه بعد از جلسه مناظره دكتر احمدي نژاد و مهندس موسوي كه كم كم بازار بحث ها و منازعات خياباني طرفداران نامزدها داغ شد، يكي از شعارهايي كه همواره از سوي حاميان مهندس موسوي سر داده مي شد، اين بود؛ اگه تقلب نشه، موسوي اول ميشه!
در آن هنگام اين شعار را به پاي شور انتخاباتي و يا جور كردن قافيه شعارهاي انتخاباتي گذاشتم چرا كه آن مناظره علاوه بر اينكه صف بندي هاي سياسي كشور را به خوبي نمايان كرد، جريان كلي مناظره نيز كاملا به ضرر موسوي انجام شد، ولي هر روز اين شعار بيشتر تكرار شد و اين ظن تقويت شد كه احتمالا هدفي از مطرح كردن غير معمول اين شعار بي منطق وجود دارد. اخباري كه از شهرستان هاي مختلف مي رسيد، نشان از اقبال روز افزون ملت به احمدي نژاد و كاهش آراي مير حسين موسوي داشت ولي باز هم در تهران اين شعار هر روز بيشتر از روز قبل به گوش مي رسيد و ظن وجود نيات شوم در پشت سر اين شعار تقويت مي شد.
علاوه بر سطح جامعه، بازخورد اين شعار در بحث هاي بين طرفداران شبكه هاي اجتماعي مجازي مثل فرندفيد و يا فيس بوك به وضوح قابل مشاهده بود. در شب هاي آخر فعاليت هاي تبليغاتي اكثريت قريب به اتفاق حاميان ميرحسين موسوي و كروبي بر اين نكته اتفاق نظر داشتند كه موسوي پيروز انتخابات است و احمدي نژاد در انتخابات تقلب خواهد كرد تا به هر نحو ممكن خود پيروز انتخابات باشد! حاميان موسوي و كروبي با اينكه هيچ استدلالي براي اثبات اين سخن مضحك نداشتند، آن را همچون وحيي منزل و واقعيتي پذيرفته شده تكرار مي كردند. اما چرا؟ چه اتفاقي افتاده بود كه حاميان موسوي به اين امر ايمان پيدا كرده بودند كه فقط در صورت تقلب در انتخابات شكست خواهند خورد؟
براي پاسخ گفتن به اين سوال لازم است چند ماه به عقب برگرديم و پيشينه حضور موسوي را در اين دوره از انتخابات بررسي كنيم. حضور يكباره ميرحسين موسوي در انتخابات بعد از يك غيبت بيست ساله در فضاي سياسي كشور در حالي صورت گرفت كه پيش از وي مهدي كروبي و سيد محمد خاتمي از جناح چپ كانديداي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري شده بودند. حضور ميرحسين در اين دوره از انتخابات مديون احمدي نژاد و زنده شدن گفتمان عدالت محور و ارزش گرا در كشور است. چرا كه او در بيست ساله گذشته همواره از اين امر بيم داشت كه به علت تغيير گفتمان حاكم بر نخبگان و گروه هايي از طبقه متوسط جامعه به شعارهاي ارزش گرا و عدالت محوري كه او در دهه 60 منادي آن بود بي اعتنايي شده و احيانا با نه مردم مواجه خواهد شد. اما بعد از پيروزي دكتر احمدي نژاد در انتخابات سال 84 و زنده شدن گفتمان عدالت محور و ارزش گرا در كشور، موسوي به اين جمع بندي رسيد كه مي تواند آخرين شانس خود و همفكرانش را براي آغاز مجدد حيات سياسي شان امتحان كند چرا كه مردم علاقه خود به شعارهاي عدالت محور را نشان داده بودند.
اعلام كانديداتوري ميرحسين موسوي باعث شد تا سيد محمد خاتمي انصراف دهد. حضور توامان موسوي و كروبي در اروگاه اصلاح طلبان، صف بندي هاي جالبي را به وجود آورد. اما آنچه بيش از همه به چشم آمد تقسيم شدن استحاله طلبان مجاهدين و مشاركت در ستادهاي انتخاباتي اين دو بود. از طرفي عباس عبدي و باقي و طيف اصفهان كارگزاران سازندگي و از سوي ديگر محمدرضا خاتمي، بهزاد نبوي، تاجزاده و طيف كرمان كارگزاران سازندگي.
از همان روزهاي اول حضور ميرحسين اخبار جسته و گريخته اي مبني بر آنكه او نتوانسته است موج ايجاد كرده و توجه مردم را به خود جلب كند، به گوش مي رسيد. كار تا آنجا پيش رفت كه زمزمه بازگشت خاتمي و كانديداتوري مجدد او مطرح شد اما خاتمي كه در اين هنگام براي معالجه به استراليا سفر كرده بود از همانجا پيغام فرستاد كه حاضر نيست بار ديگر كانديدا شود. كروبي هم علي رغم شعارهاي ساختارشكنانه و راديكالي كه مطرح كرد نتوانسته بود جايگاه مناسبي در ميان مردم كسب كند. در اين شريط اصلاح طلبان مانده بودند و تجربه شكست در 5 دوره انتخابات گذشته و به عبارت بهتر كابوس بازگشت به قدرت!
مهندس موسوي به علت آنكه در بيست سال گذشته در صحنه سياسي ايران غايب بود در بسياري از حوزه هاي گفتماني و به ويژه مسايل روز، با فقر شديدي رو به رو ست و از اين رو مجبور است تا براي جبران اين عقب ماندگي، دست به دامان گفتمان دوستان و شركاي انتخاباتيش كه اتفاقا بسياري از آنها در طول سال هاي غيبت موسوي در مسير استحاله شدن گام برداشته بودند، شود. از اين رو نوعي التقاط ملموس در گفتار و افكار او قابل مشاهده است كه بعضا به صورت تعارض در موضع گيري ها بروز خارجي مي يابد. در كنار اين موضوع، حضور تشكيلات منسجم استحاله طلبان در ستاد موسوي عنان كار را از دست طيف سالم ستاد او گرفت و آنان كم كم به حاشيه رانده شدند؛ به عبارت بهتر شرايط فوق باعث شد تا موسوي با آنكه در بسياري از حوزه ها با استحاله طلبان اختلافات مبنايي داشت اما زبان گويا و شمشير برّان آنها و پيش برنده اهداف آنان شد.
در ستاد انتخاباتي كروبي هم وضع به همين منوال بود با اين تفاوت كه كروبي از ابتداي حضورش طيف ارزشگراي حزب اعتماد ملي را كنار گذاشت و به سراغ استحاله طلبان رفت؛ البته بيشتر كساني كه در ستاد انتخاباتي كروبي جمع شده بودند، از فرصت انتخابات براي بازسازي چهره خود در ميان جامعه سياسي ايران استفاده كردند تا تلاش براي پيروزي وي. بعضي از آنان حتي در روز راي گيري با اين توجيه كه كروبي در انتخابات پيروز نخواهد شد به موسوي راي دادند!
همانطور كه ذكر شد، حداقل براي حلقه اصلي فعالين درستاد ميرحسين اين واقعيت كه او نمي تواند اقبال عمومي را به خود جلب كند، امري واضح و روشن مي نمود. اما آنچه كه به حاميان او منتقل مي شد چيزي متضاد با اين واقعيت بود. اين امر را مي توان به پاي تلاش براي حفظ روحيه حاميان گذاشت اما وجود قراين ديگري اين نكته را رد و بر وجود نقشه هاي شوم دلالت مي كند:
· سردادن شعارهاي تحريك كننده و معني دار و با مضاميني مثل اگه «تقلب نشه موسوي اول ميشه» و يا «اگه تقلب بشه ايران قيامت ميشه» در حالي كه تقريبا تمام نظر سنجي هاي معتبر از پيروزي دكتر احمدي نژاد در دور اول خبر مي دادند.
· تلاش براي دروغگو نشان دادن دولت و سلب اعتماد عمومي از آن به انحاء مختلف كه اوج آن در جريان مناظره موسوي و كروبي و انتشار آمار و نمودارهاي دروغ به نام آمارهاي بانك مركزي، نمود يافت.
· تشكيل «كميته صيانت از آراء» و تلاش براي مطرح كردن بحث تقلب در انتخابات به انحاء مختلف؛ چيزي كه در تاريخ سي ساله جمهوري اسلامي اصلا سابقه نداشته است و بسياري از همين افراد مدعي تقلب در انتخابات در دوران مسئوليتشان در دولت و يا مجلس، امكان عقلي تقلب در انتخابات ايران را به دليل حضور و دخالت مردم در جريان برگزاري و نظارت بر انتخابات دور از ذهن دانسته بودند.
· تلاش براي ديكتاتور نشان دادن رئيس جمهور و مستبدانه خواندن رفتار و نوع اداره حكومت توسط وي كه به وضوح در ديوار نويسي هاي شهر و يا در مطالب مطرح شده توسط موسوي و كروبي در جريان نطق هاي تلويزيوني قابل مشاهده بود.
موارد فوق الذكر و حركت هاي تخريبي عليه دولت و رئيس جمهور و ايجاد جنگ رواني با تكيه و تبليغ شديد بر نكات بالا، هرچند در ظاهر به عنوان اعتراض هايي عليه دولت و شخص رئيس جمهور قلمداد مي شوند ولي در پازل انتخابات به عنوان پالس هايي براي آماده كردن حاميان موسوي براي اعتراض بعد از اعلام نتايج تحليل ميكردند. اوج اين فضا سازي رواني در اين پازل، انتشار نظر سنجي هاي دروغ در ميان حاميان موسوي كه حاكي از پيروزي بي قيد و شرط او در انتخابات و به عبارت بهتر بمب باران رواني. اين فضا سازي بگونه اي بوده كه حتي خود كانديدا را هم به اين نتيجه رسانده كه در انتخابات قطعا پيروز خواهد شد و بدين ترتيب زمينه رواني براي انجام حركت هاي اعتراضي بعد از شكست احتمالي موسوي و كروبي در انتخابات كه با راهبري استحاله طلبان انجام مي شد، فراهم گشت.
اما هدف اصلي از طرح اين مسايل در كنار انتشار نظر سنجي هاي دروغ در ميان حاميان و تخريب هاي بي سابقه عليه دولت و رئيس جمهور چه بود؟ به نظر مي رسد طيف افراطي جبهه دوم خرداد و به عبارت بهتر استحاله طلبان مجاهدين و مشاركت كه اين انتخابات را آخرين فرصت براي بازگشت به قدرت مي ديدند، بعد از آنكه از پيروزي مهندس موسوي و يا كروبي در اين دوره از انتخابات مايوس شدند، در پي بهره برداري از انتخابات براي رسيدن به اهداف استحاله طلبانه خود گرفتند.
اگر بخواهيم خوشبينانه و به دور از هرگونه ظن و شبهه ماهيت فعاليت هاي كروبي و موسوي را در كنار استحاله طلبان در يك جبهه تحليل كنيم، بايد موسوي و كروبي را بي اطلاع از اين حركت دانسته و همه تقصير را متوجه استحاله طلبان بدانيم كه از ساده انگاري و توهم پيروزي كانديداها استفاده كرده اند تا اهداف استحاله طلبانه خود را پيش ببرند.
حركت هاي اعتراضي حاميان استحاله طلب موسوي كه البته با همراهي خود وي انجام مي شود بي شباهت به انقلاب هاي رنگي كشورهاي تازه استقلال يافته نيست. البته پيش از اين نيز در جريان سال هاي حاكميت جبهه دوم خرداد و رياست جمهوري آقاي خاتمي، همين طيف در صدد شبيه سازي اصلاحات صورت گرفته در دولت روسيه توسط يلتسين و تغيير ماهيت حكومت جمهوري اسلامي با تكيه بر طرح مفاهيم و موضوعاتي مثل حاكميت دوگانه و لايحه هاي دو قلو براي افزايش اختيارات رئيس جمهور و ايجاد بحران هاي مختلف مثل حادثه كوي دانشگاه بودند كه البته با هوشياري رهبر معظم انقلاب، راه به جايي نبردند. اين بار نيز گويا استحاله طلبان درصدد استفاده از فرصت انتخابات براي كپي برداري از انقلاب هاي رنگي در كشورهاي تازه استقلال يافته هستند. فرضيه اي كه با توجه آشوب هاي خياباني چند روز اخيرو به ويژه كشف خانه هاي تيمي آشوب گران و دستگيري تعدادي از سران استحاله طلب در حالي كه مشغول آموزش شيوه هاي مختلف آشوب به تعدادي از جوانان بودند و البته با توجه به رنگ سبز به عنوان نماد آنها وراهپيمايي دوشنبه 25 خرداد حاميان موسوي كه در سكوت كامل از ميدان انقلاب تا ميدان آزادي برگزار شد، و بيشتر تقويت شده است.
در روزهايي كه خبر فعال شدن منافقين در ميان حاميان موسوي به گوش مي رسد و آنان با انتشار بيانيه هاي مختلف مسئوليت انجام بعضي آشوب ها و خسارت زدن به اموال عمومي وي يا ضرب و جرح نيروهاي حزب اللهي را در نقاط مختلف تهران بر عهده مي گيرند، اين سوال مطرح مي شود كه با توجه به اختلافات مبنايي ميرحسين موسوي و يا كروبي با استحاله طلبان، چگونه آنان به اينگونه آتشي دامن مي زنند؟ آيا صرف توهم پيروزي و يا ساده بودن مي تواند توجيه مناسبي براي همراهي آنان با استحاله طلبان باشد؟ مهندس موسوي فكر نمي كند چرا منافقين، بي بي سي، سي ان ان و البته استحاله طلبان دوم خردادي و اپوزيسيون با او همراه شده اند؟
نويسنده: هادي سجاديپور
منبع: مركز اسناد