IRNON.com
آشنايي با مكاتب روانشناسي
نو رفتارگرايي جديد
 

آنچه امروز درباره رفتارگرايي مي توان گفت اهميت يافتن تدريجي رويكرد شناختي در ساحت اين نظام است كه حتي افرادي چون اسكينر بدان اعتراف كرده اند. به هر حال روح رفتارگرايي در روان شناسي امروز همچنان زنده است، هرچند به لحاظ ساختار و اصول دچار تغييرات بنياديني شده است.


 

نورفتارگرايي جديد كه از آن به عنوان رفتارگرايي اجتماعي (sociobehaviorism) نيز ياد مي شود از سال 1960 شروع شد. پس از آن كه بنيان هاي رفتارگرايي توسط افرادي چون واتسون و اسكينر قوام يافت زمزمه هاي مخالفت با آن شنيده شد. مخالفان رفتارگرايي كه برخي خود از حاميان آن نيز به شمار مي آمدند، محور اصلي انتقادهاي خود را متوجه انكار كلي فرآيندهاي ذهني توسط رفتارگرايان قرار دادند.
اجتماع مخالفان رفتارگرايي موجب شكل گيري نهضتي تحت عنوان رويكرد رفتاري اجتماعي را فراهم آورد. آغاز حركت اين نهضت در واقع به منزله كليد خوردن مرحله سوم سير تاريخي رفتارگرايي در قالب نورفتارگرايي جديد است. ظهور چنين جنبشي موجب بازگشت (هشياري) و (ذهن گرايي) به قلمرو روان شناسي شد. از پيشگامان اين جنبش به آرا و انديشه هاي آلبرت بندروا و جوليان راتر اشاره مي كنيم.

آلبرت بندورا (Albert Bandora)

آلبرت بندورا سال 1925 در كانادا متولد شد. كاركردن در كنار كارگران بزرگراه آلاسكا او را به آسيب شناسي رواني زندگي كارمندان علاقه مند كرد. همين مساله موجب شد در سال 1925 از دانشگاه آيوا مدرك دكتري خود را در روان شناسي دريافت كند. اوايل دهه 1960 آرا و نظرات خود را در قالب نظريه شناختي اجتماعي (Social cognitive theory) مطرح كرد. در رويكرد بندورا آثار كمتري از رفتارگرايي افراطي اسكينري مي توان يافت. وي به بررسي عوامل شناختي و عنصر شناخت در مطالعات خويش تمايل نشان مي داد. در ديدگاه بندورا پاسخ هاي رفتاري به طور خودكار به وسيله محرك هاي بيروني آغاز نمي شوند.

او تصريح مي كند تغيير رفتار بر اثر يك تقويت بيروني به اين دليل رخ مي دهد كه فرد هشيارانه از آنچه تقويت شده آگاهي دارد.

بندورا برخلاف اسكينر معتقد بود ميان محرك و پاسخ يا ميان رفتار و تقويت آن پيوندي وجود ندارد، بلكه فرآيندهاي شناختي فرد واسطه اي ميان محرك و پاسخ مي شوند. بدون شك فرآيندهاي شناختي نقشي بنيادين را در نظريه شناختي اجتماعي بندورا ايفا مي كنند.

بندورا برخلاف اسكينر معتقد است انسان ها به جاي تجربه مستقيم تقويت، از طريق الگوبرداري يا سرمشق گيري (modeling) از رفتار ديگر افراد جامعه به يادگيري مي پردازند. در واقع تفاوت اسكينر و بندورا را مي توان در اين عبارت يافت كه «به نظر اسكينر، هر كس تقويت كننده ها را كنترل مي كند، رفتار را كنترل مي كند. در حالي كه به نظريه بندورا، هر كس سرمشق را در جامعه كنترل كند مي تواند رفتار را كنترل كند.» (شولتز ص 386) به دليل اين كه بندورا رفتار را در موقعيت هاي اجتماعي مورد بررسي قرار مي دهد، رويكرد وي به نظريه يادگيري اجتماعي معروف شده است.

جوليان راتر (Julian Rotter)

جوليان راتر به واسطه آشنايي با كتاب هاي زيگموند فرويد و آلفرد آدلر به روان شناسي علاقه مند شد. در سال 1941 از دانشگاه اينديانا، مدرك دكتري خود را دريافت كرد. وي نخستين كسي است كه اصطلاح نظريه يادگيري اجتماعي را به كار برده است. راتر معتقد است رفتار ما محصول تجربه هاي اجتماعي ماست و به همين دليل بشدت از مطالعه آزمودني ها به طور انفرداي كه توسط اسكينر صورت مي گرفت، انتقاد مي كرد. وي نقش محرك هاي بيروني و تقويت را در شكل گيري رفتار انكار نمي كند، ولي تاكيد مي كند كه ميزان تاثير آنها به عناصر شناختي وابسته است.

سرنوشت رفتارگرايي

با آن كه مخالفان رفتارگرايي افراطي واتسون و اسكينر، رويكرد شناختي را بار ديگر با عنوان نورفتارگرايان جديد احيا كردند، ولي به هر حال آنها نيز قبل از هر چيز رفتارگرا بودند و آن هم از نوع رفتارگرايان روش شناختي. (methodological behaviorists) اين گروه فرآيندهاي شناختي دروني را به عنوان بخشي از موضوع روان شناسي مطرح و پذيرفتند. طبيعي است كه موضع رفتارگرايان روش شناختي چندان مورد قبول رفتارگرايان راديكال نباشد، زيرا رفتارگرايان راديكال معتقدند كه روان شناسي صرفا بايد رفتار عيني و محرك هاي محيطي را مورد بررسي قرار دهد و نه حالت هاي دروني و فرضي را.

آنچه امروز درباره رفتارگرايي مي توان گفت اهميت يافتن تدريجي رويكرد شناختي در ساحت اين نظام است كه حتي افرادي چون اسكينر بدان اعتراف كرده اند. به هر حال روح رفتارگرايي در روان شناسي امروز همچنان زنده است، هرچند به لحاظ ساختار و اصول دچار تغييرات بنياديني شده است.

منابع:

1- اتكينسون ريتال و همكاران، زمينه روان شناسي هيلگارد، ترجمه براهني محمدنقي و همكاران، انتشارات رشد، 1386

2- پورافكاري نصرت الله، فرهنگ جامع روانپزشكي و زمينه هاي وابسته، انتشارات معاصر، 1386

3- شولتز دوان پي، شولتز سيدني الن، تاريخ روان شناسي نوين، ترجمه سيف علي اكبر و همكاران، انتشارات رشد، 1386

4- فرميهني فراهاني محسن، فرهنگ توصيفي علوم تربيتي، انتشارات اسرار دانش، 1387


نويسنده: محمدمهدي ميرلو