گزارش تحليلي جمعيت ايثارگران از شكست كودتاي مخملي
جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي گزارشي از شكست كودتاي مخملي در جريان انتخابات شكوهمند 22 خرداد 88 منتشر كرد.
متن اين گزارش به شرح ذيل است :
"و اتّقوا فِتْنةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُم خاصَّةً وَاعْلمُوا أَنّ اللّه شديد العقاب "
"از فتنهاى بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمىرسد، (بلكه همه را فرا خواهد گرفت، چرا كه ديگران سكوت اختيار كردند) و بدانيد خداوند كيفر شديد دارد ". (سوره انفال _ آيه 24)
در دوران حاكميت دومخرداد، نيروهاي انقلاب هر لحظه نگران بروز توطئه و تنش جدي در جامعه بودند و دشمنان ديرينه مردم و انقلاب، دلخوش به اين شدند كه مواضع انقلابي و اسلامي امامخميني(ره) كمرنگ شده و مسئولين اجرايي و تقنيني، آمادگي پذيرش هرگونه فشار از جانب قدرتهاي خارجي و به خصوص آمريكا را دارند كه از بطن جريانات سياسي موسوم به سازندگي، جريان ليبرال دموكرات و تسامح و تساهل عناصر انحرافي و افراطي جرأت يافتند و از سوراخهاي خود بيرون خزيدند و ارزشهاي مهم و اصيل انقلاب و اسلام را به باد سخره گرفتند. هر روز از اردوگاه درون نظام چراغ سبزي توسط عناصر خودفروخته به دشمنان خارجي نشان داده ميشد و بصورت مداوم جريان داخلي با پيوند دادن خود به منافع اربابان خارجي براي رسيدن به آمال برنامهريزي ميكرد. در آن شرايط بحراني پروژههايي مانند: "ايجاد اميد در اردوگاه دشمن، عدم قاطعيت دولت در مواضع خارجي و داخلي، ساختارشكني، تنش سياسي، تحصن در مجلس، استعفاي نمايندگان و مديران دولتي، بيتوجهي به معيشت مردم و ترويج رانتخواري، عقبنشيني از حق مسلم مردم در جريان هستهاي، حمله به مباني ديني با تكيه بر شعارهاي تساهل و تسامح، ترويج فساد و بيبندوباري، شكستن و زير سوالبردن جايگاه ولايتفقيه و نهادهاي منصوب به رهبري، راهاندازي شورشهاي اجتماعي مانند 18تير 78، جايگزين كردن گفتمان ليبراليسم و سكولاريسم به جاي گفتمان انقلاب اسلامي، راهاندازي روزنامههاي زنجيرهاي، زيرسوالبردن ارزشهاي ديني و آرمانهاي انقلاب و دفاع مقدس، افشاي اسناد محرمانه و سري نظام، دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي " كه هر يك از آنها مؤلفههاي پروژه كودتاي تمام عيار و براندازي نرم بود. طراحان اين پروژه با همراهي بيگانگان و رسانههاي خارجي اصلاحات را در نفي مباني و اصول ناب اسلام و امام(ره) يافتند.
مردم با هوشياري و پيوند عاشقانه و آگاهانه با رهبري نظام، گفتمان انقلاب اسلامي را از ميان اين بحران و سنگلاخها عبور دادند و تمام تئوريهاي براندازي و جنگ رواني را به ضد خود بدل كردند. نفرت از جريان دومخرداد در جامعه ما به نقطهاي رسيد كه منحني آراي مردم به سوي جريان اصيل اصولگرايي و گفتمان امام و رهبري تغيير جهت داد. جريان دومخرداد با بحران مقبوليت و مشروعيت مواجه شد و عليرغم تغيير شعارها و بعضي تاكتيكها و افراد در ويترين خود نتوانست اعتماد عمومي را جلب كند.
در اين شرايط اصولگرايان با درك شرايط و به نمايش گذاشتن روحيه خدمت، سادهزيستي، عدالت، استكبارستيزي، مردم سالاري، ايثارگري و در يك كلام آرمانهاي اصيل انقلاب اسلامي دور هم گرد آمده، شرايط موفقيت و حاكميت گفتمان ارزرشي عدالتخواه از شوراهاي سوم شهر و روستا در سال 1382 آغاز و در مجلس هفتم فراهم و اين شرايط در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري ادامه يافت.
در اين دوران كانون فتنه با مطرح كردن آقاي معين به ساختارشكني ادامه داد و از فضاي انتخابات براي تبيين ابعاد براندازي نرم استفاده كرد اما به رغم تلاشهاي راديوهاي بيگانه و ساختارشكني آنها، آقاي معين نتوانست زمينه اعتماد مردم را فراهم كند. در مرحله دوم انتخابات كانون توطئه براي جلوگيري از استمرار گفتمان اصيل انقلاب اسلامي به رغم تضاد با آقاي هاشمي تمام تلاش خود را مصروف حذف احمدينژاد ـ نامزد اصولگرايان ـ كرد و با تمام توان از ايشان حمايت كرد. صحنه سياسي كشور به رقابت بين دو تفكر اصيل اصولگرايي و جريان افراطي دومخرداد تبديل شد.
در اين دوره جريان فتنه ابتدا خط تحريم انتخابات را به منظور كاهش مشاركت و شكست انتخابات دنبال كرد. ولي با حكم حكومتي مقاممعظمرهبري اين توطئه نقش بر آب باشد و آنها به خيال موفقيت در صورت ساختارشكني با تمام توان به ميدان آمدند ولي نتوانستند بيش از 3 ميليون رأي كسب كنند.
اين كانون كماكان بدنبال فتنههاي قبلي، تغيير ساختار از طريق تقابل بين اسلاميت و جمهوريت را دنبال كرد ولي هوشياري رهبري و مردم چنين فرصتي را براي آنها فراهم نكرد.
در اين شرايط خداوند مكر دشمنان اسلام و نظام را برملا كرده، به طور ناباورانه آقاي احمدينژاد كانديداي اصولگرايان با اختلاف 7 ميليون رأي، رييسجمهور ايران شد. اين پيروزي سرآغاز حاكميت احياي گفتمان انقلاب اسلامي در كشور و خارج كشور گشت و "بوي خوش خدمتگزاري، ارزشي بودن، مردمگرايي، عدالت و ايثارگري " در كشور عطرآگين شد.
در آسيبشناسي جريان دومخرداد توسط عناصر اصلي و كانون فتنه به اين جمعبندي رسيدند كه:
ـ نبايستي شعارهاي تند عليه رهبري ميدادند
ـ نبايستي مستقيم با مباني و شعارهاي اصلي انقلاب برخورد شود بلكه بايستي از داخل تهي شود
ـ ضعف حمايت اجتماعي و پشتوانه مردمي را بايستي جبران كرد
ـ جبهه مخالفين در خواص و نخبگان را گسترده كرد
ـ سازمان رأي و سيستم ارتباطات شبكهاي ايجاد كرد
ـ زيرساختهاي لازم براي شبكه گسترده اطلاعرساني و رسانهاي را طراحي و ايجاد نمود.
ـ تضادهاي داخلي بين اپوزيسيون داخلي و خارجي و نيز مخالفين و منتقدين را به حداقل رساند
ـ مشكل تأمين مالي و پشتيبانيهاي لجستيك و ... اين جريان را از خارج به گونهاي حل كنيم كه در داخل بدنام نشويم كه متهم به فساد مالي خواهيم شد.
ـ لايههاي مختلف را به گونهاي سازماندهي كرد كه با هويت مستقل امكان فعاليت داشته باشند و توسط يك مركزيتي اين اتصال برقرار شود
بدليل پيچيده عملكردن اين جريان كساني هم بوده و هستند كه كودتاي نرم يا مخملي را يك توهم ميدانند كه ساخته و پرداخته ذهن عدهاي بدبين است. آنها حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهوري را يك حادثه اجتماعي و يا سياسي صرف ميدانند نه يك حادثه همه جانبه با بعد امنيتي؛ بايد متذكر شد كه اين موضوع:
اولاً يك رخداد ساده و اتفاقي نبوده بلكه يك برنامه از قبل طراحي شده است؛
ثانياً موضوعي است كه ابعاد مختلف و پيچيدهاي دارد، هم ابعاد امنيتي دارد، هم ابعاد سياسي و هم ابعاد اجتماعي و ..
ثالثاً هر نتيجهاي در انتخابات حاصل ميشد، قرار بود اين جريانسازي اجتماعي عملياتي شود، يعني اراده دشمنان بر انجام كودتاي مخملي بود؛
براي تبيين موضوع و رفع هرگونه شبهه، به نقش بيگانگان و تئوريپردازان و ابعاد توطئه از زبان خودشان اشارهاي ميكنيم:
نقش جبهه استكبار در توطئه كودتاي مخملي
آمريكا پس از كودتاي مخملي در گرجستان و اوكراين، از طريق استخدام عناصري مانند "هالهاسفندياري، تاجبخش و جهانبگلو "، پروژه كودتاي مخملي در ايران را دنبال كرد. اين افراد در اعترافات خود فرايند اين پروژه را اينچنين بيان ميكنند:
"هاله اسفندياري " ميگويد: "علاوه بر برنامه كشورهاي خاورميانه، هدف از برنامه ايران اين بود كه وقتي يك سخنران از ايران ميآيد و در يك مركزي به اهميت "مركز ويلسون " صحبت ميكند يك عدهاي ميآيند و حرفهاي آنها را گوش ميكنند. اين افراد سياستسازان هستند. سياستسازان در واشنگتن كسانياند كه در نهادهاي دولتي، كنگره آمريكا، نهادهاي اطلاعاتي، رسانههاي گروهي، بنيادها، دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي فعاليت ميكنند. اينها طيف خيلي وسيعي را در بر ميگيرند ".
"هاله اسفندياري " خاطرنشان كرد: "نقش من يكي اين بود كه سخنرانها را شناسايي كنم و چون سالها از ايران دور بودم در اين مورد واقعاً با متخصصين ايراني كه در واشنگتن بودند مشورت ميكردم و از متخصصين ايراني كه در سراسر آمريكا در دانشگاهها، مراكز تحقيقاتي و غيره كار ميكردند، اسم ميخواستم. نحوه ديگر كار اين بود كه من بعضي وقتها كه به ايران سفر ميكردم اگر اسمي داشتم با اين شخص تماس ميگرفتم و يك آشنايي برقرار ميكردم ".
همچنين "يحيي كيانتاجبخش " بيان داشت: "ديديم كه يك بُعد پروژه، برنامههاي آشكار است و يك بُعد ديگر نهادسازي، فرهنگسازي و شبكهسازي ولي بعد سوم در واقع اهداف دراز مدت بنياد سوروس هست كه محتواي آن پياده كردن فلسفه جامعه باز است ".
"كيانتاجبخش " اضافه كرد: "سرمايه اجتماعي كتابي بود كه من تأليف كردم، اين كتاب قبلا توسط دفتر مطالعات سياسي وزارت كشور به فارسي ترجمه شده بود و كتابي مهم در علوم سياسي در آمريكا و متعلق به "پاتلان " بود. چند سال بعد من كتاب ديگري در مورد سرمايه اجتماعي نوشتم و اين سبب شد كه اين مقوله سرمايه اجتماعي قابل تدريس بشود، بنابراين من در يكي از كلاسهاي دوره دكتراي دانشگاه تهران اين بحث را طرح و تدريس كردم، اين باعت شد كه افراد مختلف از جمله چندتن از شاگردانم همين موضوع سرمايه اجتماعي را به عنوان رساله دوره دكتراي خود انتخاب كنند و بعداً مقالات علمي خود را راجع به اينگونه مسايل بنويسند، پس از مدتي بعضي از اين افراد و شاگردان در دستگاههاي دولتي از جمله در وزارت كشور و سازمان شهرداريها صاحب سمت و مسووليتهاي رسمي شدند علاوه بر اين، اينها مقوله و مفهوم سرمايه اجتماعي در داخل مجلات رسمي وزارت كشور كه براي تمام شهرداريهاي كشور ارسال ميشد براي اولينبار مطرح شد. بعنوان حكمراني خوب و سرمايه اجتماعي محلي در واقع اين مقوله اشاعه پيدا كرد تا آنجا كه متوجه شدم كه اين بحت در داخل بعضي از شعارهاي انتخاباتي هم بتدريج جاي گرفت ".
يكي ديگر از جاسوسان "جهانبگلو " است كه نقش خود را چنين بيان ميكند:
"اين بحثي كه من مطرح ميكردم در مورد "اصلاح خشونتپذير " در جامعه ايران ميآيد ـ تقريبا به نوعي در ذهنيت يا دام اين نهادهاي آمريكايي افتاد ـ بطوريكه به آن شكلي نو بخشيدند و كمكم مرا با افراد و نهادهاي مختلفي آشنا كردند در عين اينكه كه كار من تمام شد و اين را در يك گزارش نهايي من براي آن سازمان نوشته بودم، آنجا بود كه من به اين مسايل توجه كردم و اين وضع تطبيقي بين جامعه مدني ايران و جامعه اروپاي شرقي و وضعيت فروپاشي با همديگر اشاراتي به آن شده بود. آقاي پراتنر مرا با نهاد "اودو ويلسون " و خانم هاله اسفندياري آشنا كرد، به اين ترتيب در حقيقت هاله اسفندياري و نهاد "اودو ويلسون " يك نهاد جديدي شد كه جايگزين "اني.اي.دي " شد و ميشود گفت آن بحثي را كه در "اني.اي.دي " صورت گرفته بود را به نوعي پي گرفت.
"تاجبخش " پس از آن افزود: "هدف دراز مدت بنياد "سوروس " براي پياده كردن آن فلسفه جامعه باز و حركت كردن آن جامعه يا جامعهاي به سمت جامعه باز ـ اين است كه بين حاكميت و ملت شكاف ايجاد بشود و از طريق اين شكاف آن قسمتهاي جامعه مدني كه بر مبناي جامعه باز شكل گرفته و توانمند شده ـ روي آن حاكميت به منظور تغيير رفتارش اعمال فشار كند، اين احتمال دارد شكل شتاب زدهاي داشته باشد (اگر درجايي مثل گرجستان باشد) و در جايي ديگر ميتواند شكل تدريجي به خود بگيرد و تغيير رفتارها شكلي تدريجي و نرم داشته باشد براي ايجاد چنين شكافي ميگويد يا دولت مركزي يا حاكميت مركزي بايد تضعيف بشود يا آن بخش جامعه مدني يا بخش عمومي را كه همراه با آن حاكميت نيست، بايد توانمند باشد. سرمايهگذاري بنياد سوروس بعد از فروپاشي نظام كمونيسم و شوروي اين بايد باشد كه جهان اسلام را هدف قرار دهند و همين امر همان حالت طاتو پيك " را مجدداً و استراتژي دراز مدت اين بنياد را نيز نشان ميدهد يعني در واقع تا بحال بيشتر برنامهها و سرمايهگزاريهاي بنياد سوروس در داخل اروپاي شرقي، آسياي مركزي و جماهير شوروي سابق قرار داشته است ولي الان بطور محاورهاي اگر عنوان كنيم آن بنياد احساس ميكند كه كارشان در آنجا اگر تمام نشده باشد الان تمام شده و دارد به سمت كشورهاي اسلامي از جمله تركيه، كشورهاي عرب، پاكستان، افغانستان و ساير اينها به پيش ميرود ".
"هاله اسفندياري " در بخش ديگري از سخنانش گفت: "نماينده بنياد سوروس با ما تماس گرفت. او از بنياد "فورد " شنيده بود كه در مركز ويلسون يك برنامه خاورميانهاي را شروع كرده و اينكه علاقهمند است كه در كنار اين يك برنامه ايران را هم داشته باشد اين بود كه نماينده انستيتوي جامعه باز كه بخشي از بنياد سوروس است با ما تماس گرفت و آقاي "انتوني ريشته " به واشنگتن آمدند و آنجا با رييس برنامه بينالملل و من يك نشستي داشتيم. در اين جلسه بود كه در مورد هدف و برنامههايي كه در نظر داشتيم براي ايشان توضيحاتي داديم، ايشان هم گفتند كه علاقهمند هستندكه اين بنياد به برنامه سخنرانيهاي ايران كمك مالي بكند.
مواضع عناصر كانون فتنه:
انتخاب استراتژي "نافرمانيمدني " به جاي پروژههايي همچون بازدارندگي فعال (استفاده از تمام ظرفيتهاي قانوني) و آرامش فعال (حكومتي بودن اصلاحات) از راهبردهاي افراطيون جبهه دومخرداد پس از شكست آنان در انتخابات شوراها، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم بود.
سخنان سعيد حجاريان در جمع دانشجويان دانشگاه تهران با طرح موضوع "اصلاحات مُرد، زندهباد اصلاحات " به نوعي تدوين و ارائه استراتژي جديد جبهه از هم فروپاشيده دومخرداد بود. اين عبارت پارادوكسيكال، برگرداني از شعار "انقلاب مُرد، زنده باد انقلاب " "تروتسكي " و گفته معروف دربار پادشاهان فرانسه با عنوان "شاه مُرد، زنده باد شاه " بود كه حجاريان به صورت استعارهاي ميخواست نتيجه بگيرد، راهكارهاي سابق جبهه اصلاحات با شكست مواجه شده و براي حفظ بقاء و تداوم حيات حزبي، چارهاي جز اتخاذ استراتژي ديگري نخواهد بود.
تغيير ميدان مبارزه و ورود لايههاي مدني جهت پشتوانهسازي، آخرين راهبردي بود كه توسط بازيگردانان اين جبهه همچون حجاريان، بشيريه، علويتبار، جلاييپور و تاجزاده مطرح گرديد.
سه روز پس از روشن شدن نتايج انتخابات مجلس هفتم، سعيدحجاريان در گفتگو با خبرگزاري ايلنا، در تبيين خط مشي جديد اين جبهه گفت: "در پروژه جديد، محوريت اصلاحات از حوزه قدرت به جامعه مدني انتقال خواهد يافت ".
اين سخنان بدان معنا بود كه در سالهاي گذشته اعضاي ارشد اين جبهه با حضور در قدرت و در راستاي هدف "فتح سنگر به سنگر " از ارتباط با حاميان، سمپاتهاي حزبي، دانشجويان، معلمان و كارمندان و كارگران در برهههاي حساسي چون رد لايحه مطبوعات و تحصن نمايندگان مجلس ششم، نتوانستهاند در بسيج تودهها عليه نظام به موفقيتي دست يابند. به همين جهت "مصطفيتاحزاده "، از اعضاي افراطي اين جبهه، در نشستي حزبي اعلام ميكند: "سال 83، سال تشكيل و پايهريزي جنبشهاي اجتماعي و سال 84، سال به راهانداختن تظاهرات و آشوبهاي اجتماعي است. "
و "عليرضاعلويتبار " با جسارت هر چه تمام اظهار ميدارد: "براي تحقق مطالباتمان بايد خون بدهيم، بايد براي مقابله با ديكتاتوري، سه ميليون نفر را سازماندهي كنيم. تاكنون اشتباه كرديم كه چنين سازماندهي را انجام ندادهايم، اما هنوز هم دير نشده است. "
به همين منظور ماهنامه "آفتاب " كه در نقش تئوريپرداز و ارگان نظري جبهه مشاركت و طيفي از نيروهاي ملي ـ مذهبي ظاهر شده، در همان دوران با درج مطلبي تحت عنوان "اپوزيسيون مدني، جنبش اصلاحطلبانه ملت ايران " راهكارهايي را جهت برپايي حركتهاي پوپوليستي و استمداد از ظرفيت اپوزيسيون مدني در قالب گردهمايي، تحصن، تظاهرات، اعتصاب و ساير اشكال مقاومت و نافرماني مدني، جهت نيل به اهداف و خواستههاي فزونطلبانه حزبي خود ارائه ميكند و از ضرورت شكلگيري كميتههاي حزبي در محلات و جذب مردم به ويژه جوانان در اين كميتهها سخن ميگويد. همچنين در تكميل اين خطمشي جديد، حجاريان در مصاحبه با روزنامه شرق ميگويد: "نيروهايمان را به مجلس و دولت برديم و كسي براي سازماندهي مردم باقي نماند. ما در هوا مشغول كارزار بوديم در حالي كه رقيب در جبهه زميني مشغول پيشروي بود. اگر يك ميليون نفر جلوي بيمارستان سينا (پس از ترور حجاريان) و 3.5 ميليون نفر روبروي مجلس در زمان تحصن نمايندگان مجلس ششم جمع ميشدند، ديگر كاري از دست نيروي رقيب بر نميآمد. "
ي سربازگيري از دانشگاهها
تجربه كودتاهاي مخملين نشان ميدهد سرمايهگذاري بر روي جوانان به ويژه جنبشهاي دانشجويي، يكي از مهمترين مؤلفههاي پيشبرنده طرحهايي چون براندازي نرم است. اولين تجربه انقلاب رنگي در دوران پس از جنگ سرد، در يك دوره زماني 6 هفتهاي يعني از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در كشور چكسلواكي به ثمر نشست. حلقه دوم اين انقلاب كه در واژگان علوم سياسي به كودتاي فرامدرن (post-modern coup) شناخته ميشود، در صربستان (1997) و به وسيله جنبش دانشجويي اتپور ( به معناي مقاومت) تكميل گرديد و سپس در سال 2003، حلقه سوم آن در گرجستان با حركت دانشجويي كمارا (به معناي بس است) تدارك ديده شد. در اكراين نيز گروهي از جوانان و دانشجويان آموزش ديده، حركتي به نام پورا (به معناي لحظه موعود فرا رسيده) را در سال 2004 طراحي و به مرحله اجرا گذاشتند كه با عناويني همچون انقلاب نارنجي، سرخ و شاه بلوطي ملقب گرديد. اين سناريو در بلاروس با نام "جنبش زوبر " و در انقلاب لالهاي 2005 قرقيزستان كه دانشجويان در صفوف مقدم آن قرار داشتند با نام اتپور (مقاومت) ادامه يافت.
ماموريت عبور از ميدان مين و خطوط قرمز به عهده جنبش به اصطلاح دانشجويي گذاشته شد تا جنبشي كه خاستگاه و فلسفه وجودي آن با عدالتخواهي، استكبارستيزي و استقلالمحوري تعريف شده است، به ابزاري در جهت تحقق و اجراي سناريوي دشمن تبديل گردد. ثمره اين سرمايهگذاري در شبه كودتاي 18تير سال 1378 نشان داد كه عناصر فريبخوردهاي چون "عليافشاري، رضادلبري، اكبرعطري، عبداللهمومني، موسويخوئيني، رضوي فقيه و... " به عنوان پيشقراولان جنبش دانشجويي چه نقشي ميتوانند ايفا كنند.
با شكست شبه كودتاي 18تير، طراحان جنگ نرم به اين نتيجه رسيدند كه براي پيشبرد اهدافشان در جمهوري اسلامي ايران نميتوانند بر سرمايهگذاري روي قشري خاص حساب ويژه باز كنند بنابراين لايههاي ديگري از جامعه همچون زنان، روزنامهنگاران، اساتيددانشگاه، نخبگان، كارگران و هنرمندان هم بايد به ميدان بيايند تا زمينههاي كودتاي مخملين به صورت فراگير و گسترده در كشور فراهم گردد.
اعترافات "هاله اسفندياري، رامينجهانبگلو و كيانتاجبخش " نشان داد كه روزنامهنگاران يكي از مهمترين گروههاي هدف در پروژه براندازي نرم هستند.
داستان پديدارشدن روزنامههاي زنجيرهاي كه رهبرمعظمانقلاب در تعبيري ژرف و رسا از آنان به عنوان "پايگاههاي دشمن " نام بردند و همچنين روزنامهنگاران خودفروخته و اجير شدهاي كه بخش زيادي از آنان هم اكنون در كشورهاي غربي و در رسانههايي مثل B.B.C بسر ميبرند، در تدوام جنگ نرم كليد خورده بود و هم اكنون نيز اين پروژه با عناوين مختلف دنبال ميشود.
در سال گذشته و جاري، شاهد سفرهاي متعدد روزنامهنگاران و خبرنگاران رسانههاي مختلف كشور به كشورهايي چون هلند، انگليس، فرانسه، ايتاليا، هند، ژاپن و... بودهايم. در اين سفرها، عناصري چون "خاويرسولانا، اليزابت چني و فرح كريمي "، ميزبان روزنامهنگاران ايراني بودهاند و طي آن كلاسهاي آموزشي با تدريس كتابهايي چون "از شورشيان آرمانخواه تا مبارزان بيآرمان " تأليف "جين شارپ " كه ازسال 1993 در تيراژي وسيع در كشورهاي اروپاي شرقي و جمهوريهاي استقلاليافته شوروي چاپ و توزيع شده، همراه بوده است. بخشي از كارشناسايي و دعوت از روزنامهنگاران ايراني، به عهده "فاطمه حقيقتجو " گذارده شده كه هم اكنون در آمريكا مستقر است. وي در سفر گروهي از روزنامهنگاران به ايتاليا، ميزبان آنان بوده است.
تصويب بودجه 15 ميليون يورويي دولت هلند تحت عنوان پلوراليزم رسانهاي در ايران " كه برمبناي آن موسسه هلندي "هيفوس " وظيفه پشتيباني مالي از روزنامهنگاران، رسانههاي مكتوب و ديجيتالي را برعهده ميگيرد، بخشي ديگر از پروژه سرمايهگذاري غرب بر اصحاب رسانه را هويدا ميسازد.
براساس گزارش رسمي موسسه "هيفوس "، اين موسسه در سال گذشته كمكهاي مالي خود را به موسسات، نشريات و سايتهاي اينترنتي همچون "راهي " متعلق به "شاديصدر " از روزنامهنگاران فمنيست، "كارورزي سازمانهاي جامعه مدني " متعلق به "محبوبه عباسقليزاده " كه در نشريات فمنيستي قلم ميزند، "كنشگران داوطلب " متعلق به "سهراب رزاقي "، "ايران گويا " به مدير عاملي "حسين باستاني " عضو ارشد حزب مشاركت ايران، "مركز فرهنگي زنان "، "كانون زنان ايران " و روزنامه اينترنتي "روز آنلاين " اعطا كرده است. در كنار موسسه "هيفوس "، مؤوسسات واسطي همچون "بنياد دخترك "، "فريدومهاوس " و "پرس تاو " نيز كار تدارك مالي، فني و امنيتي روزنامهنگاران تجديدنظرطلب را برعهده داشتهاند.
برخي از اسناد منتشره نشان ميدهد كه "كنگره آمريكا، وزارت خارجه اين كشور، بنياد صهيونيستي سوروس، بنياد به اصطلاح غيرانتفاعي خانهآزادي و شوراي روابط خارجي ايالاتمتحده " از سرمايهگذاران و پشتيبانان مالي حمايت از روزنامه نگاران ايراني هستند.
زمستان داغ
با آغاز سال تحصيلي 88 ـ 87 دانشگاهها، دفتر تحكيم وحدت (طيف علامه) با صدور بيانيهاي اعلام كرد: "با توجه به شكست دوره اصلاحات و در بنبست قرار گرفتن روشنفكران و منتقدان سياسي، اين تشكل دانشجويي تصميم گرفته است راهبرد و تاكتيك فعاليت خود را از فاز سياسي به فاز اجتماعي تغيير دهد. "
در بيانيه اين دفتر همچنين روي چند محور تاكيد شده بود:
ـ ما شكت سياست "اصلاحات انتخابات محور " را اعلام ميكنيم.
ـ راهحل خروج از دوران انفعال كنوني، تقويت جامعهمدني و ارتباطگيري با بخشهاي اجتماعي است. دفتر تحكيم بايد پل دانشگاه با اجتماع باشد.
ـ دوران انسداد كنوني را بايد تبديل به دوره تجهيز و آمادگي نمائيم. از اين روي دفتر تحكيم وحدت از فعاليت سياسي خارج و وارد عرصههاي اجتماعي و فرهنگي خواهد شد. اين دفتر طرح ارتباطگيري موثر با تشكلهايي چون جنبش زنان، كارگران، معلمان، مجامع علمي و اقوام و طوايف را در دستور كار خود قرار داده است.
ـ تجربه 10 ساله دفتر تحكيم تاكيد دارد راهحل غلبه بر اقتدارگرايي، دوري از قدرت، نقادي قدرت، ديدهباني جامعه مدني و در نهايت ورود به جامعه مدني و عرصههاي عمومي است.
از سوي ديگر در اوايل شهريور ماه سال 87 يعني زماني كه اعضاي جديدي شوراي مركزي دفتر تحكيم (طيف مدرن) توانستند در انتخابات داخلي به پيروزي دست يابند، شاهد اتخاذ چنين مواضع ساختارشكنانهاي از سوي آنان بوديم. اين تشكل با شعار عبور از نظام اسلامي، وعده "زمستاني داغ " را به مردم و مسئولان كشور داده و تاكيد كرد از همه ظرفيتهاي اجتماعي براي رسيدن به اهداف خود سود خواهد برد.
ناگفته پيداست طيف مدرن دفتر تحكيم كه توانسته بود بر طيف سنتي و دموكراسيخواه پيروز شود، ارتباط بسيار نزديكي با "سازمان مجاهدين، حزب مشاركت، نيروهاي ملي ـ مذهبي، نهضت آزادي، سلطنتطلبان، تشكلهاي پانتركيسم، پانعربيسيم و حتي جريانهاي چپ همچون حزب كمونيست كارگري، حكمتسيتها، پژاك و فدائيان خلق " داشت و وعده زمستان داغ آنها نشان ميداد كه باز هم قرار است از دانشگاه و دانشجو به عنوان موتور محركي براي خروج از بيحسي اجتماعي استفاده شود. در پروژه جديد بايد بار ديگر دانشجويان به عنوان مينروب و نردبانهاي رسيدن به قدرت و ثروت، مورد سوءاستفاده قرار گيرند. آنان هنوز در سوداي شبيهسازي 18 تيري ديگر هستند و براي عملياتيكردن پروژههاي خود، نه تنها هيچ ابايي از هزينهكردن اعتبار دانشجويان يك دانشكده و دانشگاه ندارند بلكه آن را امري بايسته و ضروري ميدانند.
ديدارهاي سال گذشته پياده نظامهاي طيف مدرن كه در پروژه جديد بايد نقش دستمالهاي يك بار مصرف را بازي كنند و محتواي مذاكرات آنان با عناصر افراطي و تجديدنظرطلب همچون "احمدزيدآبادي، هديصابر، تقي رحماني، رضاعليجاني، محمدتوسلي، ابراهيميزدي، عبداللهنوري، سعيدحجاريان و مصطفيتاجزاده " نشان داد كه ادعاي تغيير فاز فعاليتهاي دفتر تحكيم از سياسي به اجتماعي يك ادعاي سخيف و ابلهانه است. بيانيه دفتر تحكيم، دعوت به يك شورش و ساختارشكني آشكار بود كه طومار مدعيان آن سريعتر از آنچه كه تصور ميكنند توسط نيروهاي نظام در هم پيچيده خواهد شد.
اصلاحات خون ميخواهد، جانبازي كافي نيست
به اعتقاد بسياري از تحليلگران، موقعيت كنوني جمهوري اسلامي ايران در عرصههاي داخلي، منطقهاي و بينالمللي به گونهاي است كه خواب بازگشت تجديدنظرطلبان و ساختارشكنان را طي يك انتخابات سالم و شفاف بيتعبير نموده است و از اين منظر چارهاي جز رويآوردن به طراحي و اجراي پروژههاي خائنانه و مزورانهاي چون "اصلاحات خون ميخواهد " نيست.
ورود پيشدستانه سيدمحمدخاتمي به صحنه انتخابات دهم رياست جمهوري، با شعار " من يا موسوي " نتوانست خللي در عزم ميرحسينموسوي براي ورود به صحنه انتخابات به وجود آورد. حجاريان در گفتگو با عباس عبدي ميگويد: "راهبرد ديگر اين است كه اصلاً در انتخابات مشاركت نكنيم. يك راهبرد هم ميگويد كه پشت سر يك آدم قوي و پاي كار كه مثل خاتمي هم نباشد بايستيم. "
پس از كنار كشيدن خاتمي از صحنه رقابت، دومخرداديها چاره را در حمايت از ميرحسين موسوي ديدند. آنان كروبي را نه كانديدايي داراي مقبوليت ميدانستند و نه رييسجمهوري كه بتواند اهداف آنان را دنبال كند. اما موسوي لااقل چند مزيت نسبت به كروبي و خاتمي داشت. 20 سال دور بودن از صحنه سياسي و اجرايي كشور به اندازه كافي موسوي را نسبت به جريانات سياسي و اجتماعي ذهني كرده و او را متأثر از اطرافيان خود كرده است. همچنين مصون ماندن مديريت اجرايي دوران جنگ يك نخستوزير موفق و اهم مقابله با بحران و نخستوزير امام بودن از او در اذهان ايجاد ميكرد. علاوه بر آن بيجهت و روحيه يكدندگي او براي سناريوهاي بعد از انتخابات ضروري بود. نهايتاً وجود همسري مثل خانم "زهرا رهنورد " با ويژگيهاي فردي و ارتباطات با افرادي مثل شيرين عبادي فرصت استثنايي براي انتقال آرام از خاتمي به موسوي را فراهم كرده بود و خاتمي كه بيش از يك ماه از اعلام قطعي كانديداتوري او نگذشته بود را پشت سر موسوي قرار داد.
در عين حال حفظ آقاي كروبي و چيدن افراد به نامي در كنار او عليرغم عِلم به رأي نداشتن وي، بيترديد براي سناريوهاي بعد از انتخابات بود تا موسوي احساس تنهايي نكند.
ورود ميرحسين به صحنه رقابت انتخاباتي و با گفتماني در چارچوب نظام اسلامي و بروز برخوردهايي قهرآلود با طيف ساختارشكن، آنان را به اين تكاپو واداشت كه چارهاي ديگر بينديشند. ميرحسين نه پايگاه اجتماعي لازم را براي پيروزي در انتخابات دارد و نه در فرض پيروزي ميتواند اهداف ساختارشكنانه و عبور از نظام اسلامي را براي آنان محقق سازد. ميرحسين 69 ساله آن قدر سرد و گرم روزگار را چشيده كه خود را در معرض طرحهاي نابخردانه و كوتهفكرانه مشتي جاهطلب قرار ندهد.
بنابراين براي رسيدن به اهداف شوم خود، بايد به پروژهاي ضدامنيتي و ملي پناه ببرند كه در راستاي اجراي آن اگر لازم باشد بايد كثيفترين تزويرها را هم به كار بست تا شايد در ميدان خونخواهي او، خواب انقلابهاي رنگين را تدارك ديد.
در خوابهاي بيتعبير شكست خوردگان انتخابات دهم، بايد پيش از آنكه سنگ محك انتخابات، ميزان مقبوليت و مشروعيت مردمي آنان را نشان دهد، بايد فضاي عمومي كشور را به سمت ناآرامي و نافرماني پيش برد تا شايد قبل از انتخابات بتوانند با شوكهاي اجتماعي افكار عمومي را متوجه خود كنند.برخي از تاكتيكها عبارتند از:
1 ـ خط ترور و بمبگذاري ناامني يكي از ويژگيهاي گسترش آشوب و ناامني بود بعنوان مثال:
1/1 ـ بر اساس گزارش وزارت اطلاعات، عدهاي در ستاد كروبي در تبريز طرحي را آماده كرده بودند كه آقاي موسوي را ترور كنند يا با انفجار ميتينگ آقاي موسوي فضاي ناامني و مظلوميت ايجاد كنند. همچنين با بمبگذاري در مسجدحضرتامير(ع) زاهدان و بمبگذاريهاي گسترده در شرق كشور خط ناامني را دنبال نمايند. بمبگذاري در هواپيمايي كه قرار بود از اهواز حامل آقاي خاتمي باشد؛ همچنين بمبگذاري در مسجد نارمك، حسينيه ارشاد و برخي محل تجمعهاي گسترده در دستور كار قرار گرفت.
2/1 ـ شناسايي افراد براي سازماندهي مركز فرماندهي در ايران؛ 3 سال قبل پنتاگون گزارشي را براي مسئولين بلندپايه آمريكايي تهيه ميكند. در آن گزارش استدلال ميكند آمريكا بايد با ايران رابطه برقرار كند و سفارت آمريكا در ايران را راهاندازي كند تا پروژه انقلاب مخملي را طراحي و اجرا كند. مسئولين بلندپايه نظام با شناخت كافي از توطئه آمريكا، اجازه چنين حركتي را نميدهند. لاجرم آمريكا اقدام به راهاندازي دفتر ويژه ايران در آمريكا ميكند و "دختر ديكچني " بعنوان مسئول اين پروژه منصوب ميشود. او در قالب اين پروژه شروع به شناسايي افراد و ياريگيري نموده و دستورالعمل 2000 صفحهاي براي اجراي اين پروژه تهيه كرده و افرادي در اعترافات خود اعلام ميكنند براي آموزش كودتاي مخملي به اين دفتر در دُبي مراجعه كردند.
3/1 ـ خط اغتشاش و شورشهاي خياباني؛ جريان فتنه بنا داشت چه آقاي موسوي پيروز بشود چه نشود خط اغتشاش را دنبال كند. اولين گام در اين رابطه در ساعت 5/9 شب 22 خرداد رخ داد كه هنوز نتايج به روشني مشخص نبود. در اين اغتشاش عدهاي دستگير ميشوند كه معلوم ميشود فرماندهي اين افراد را "تاجزاده " و "امينزاده " بر عهده داشتهاند. بلافاصله ساعت 23:23 آقاي موسوي مصاحبه ميكند و به جاي سه ربع فقط 10 دقيقه حرف ميزند و ميگويد: "من پيروزم، در صورت اعلام عدم اين پيروزي از سوي مراجع رسمي، در انتخابات تقلب شده است ". وي با تشكيك در نتايج، زمينه بحرانزايي و نافرماني مدني را فراهم ميكند.
4/1 ـ كشف و خنثيسازي عمليات تروريستي در هواپيماي اهواز ـ تهران، را بايد كشف و خنثيسازي پروژه مزورانه "اصلاحات خون ميخواهد، جانبازي كافي نيست " برشمرد، پروژهاي كه با عنايات خداوند متعال و جانفشاني پاسداران امنيت كشور، خطري بزرگ را از كيان نظام اسلامي دور ساخت.
الگوي طراحي شده براي كودتاي نرم با توجه به تجربه 18 تيرماه سال 1378 و حوادث مجلس ششم و ناكامي دومخرداد در زمان قدرت، بسيار پيچيده است و از دو طيفهاي ذيل تشكيل ميشود:
لايههاي كودتاي مخملي
الف ـ طيف اول
1ـ لايه اول: جبهه استكبار جهاني (آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي)
"هيلاري كلينتون "(22خرداد) ميگويد: "اينكه مردم ايران ميخواهند صدا و آرايشان شنيده و شمرده شود علامت بسيار مثبتي است... آمريكا از اظهار نظر درباره انتخابات ايران خودداري كرده است اما مسلماً اميدوار است نتيجه آن بازتابي از اراده حقيقي و آرزوي مردم ايران باشد. ما خواستار شمارش آراء به صورت عادلانه و شفاف هستيم و از برخي گزارشهاي واصله عميقاً نگران هستيم. ما وضعيت متحول ايران را لحظه به لحظه زير نظر داريم اما همانند ديگر نقاط جهان منتظر و نظارهگر اين هستيم كه ببينيم مردم ايران چه تصميمي ميگيرند. "
"رابرت گيبس " سخنگوي وزارت خارجه آمريكا(22خرداد) نيز ميگويد: "همانند ديگر نقاط جهان مناظرات قوي و پُرشور انتخابات ايران به خصوص در ميان جوانان بر ما تأثير گذاشت. ما همچنان كل وضعيت را به صورت دقيق، به خصوص گزارشهاي مربوط به اختلالات را زير نظر داريم. "
رابرت گيتس ـ وزير دفاع(22خرداد) ميگويد: "هيچ اهميتي ندارد كه چه كسي انتخاب ميشود. ما منتظر ميمانيم و ميبينيم كه چه نوع سياستهايي توسط افراد انتخاب شده دنبال ميشود. سياستهاي ايران وابستگي كمتري به شخص مجري آن دارد. "
"جوزف بايدن " (24خرداد) ميگويد: "من ترديدهايي در مورد نتايج انتخابات ايران دارم اما تا زمان بررسي كل روند، اظهار نظر نميكنم. حكومت ايران مردم را سركوب كرده و آزادي بيان را با بستن سايتهاي شبكههاي اجتماعي مثل فيسبوك محدود كرده است كه سؤالبرانگيز است. آراء قوي احمدينژاد بر اساس تحليلهاي قبل از انتخابات غيرمتحمل است. آيا اين پاسخ است، آيا اين پاسخ صحيح است. آيا اين خواسته مردم ايران است ... منافع ما در قبل و بعد از انتخابات ايران عوض نشده است. ما از آنها ميخواهيم كه تلاش جهت دستيابي به سلاح اتمي و يا داشتن اين تسليحات، دست بردارند و دوم آنكه حمايت از ترور را متوقف كنند. گفتگو با ايران پاداشي در قبال رفتار خوب آنها نيست. "
اوباما رئيسجمهور آمريكا (25خرداد) ميگويد: "من از وضعيت فعلي ايران كه در تلويزون ميبينم رنجيده خاطر هستم. ارزشهايي مثل آزادي عقيده و ... ارزشهاي جهاني هستند كه بايد مورد احترام قرار گيرند... اينكه چه كسي رهبري ايران بر عهده گيرد مربوط به مردم ايران است اما ساكت نشستن هم غلط است و بررسي درباره نتايج انتخابات نبايد به همراه خونريزي باشد. "
2 ـ لايه دوم گروههاي ضدانقلاب و معاند مثل سلطنطتطلبان، منافقين، لائيكها، گروههاي شيطاني و همه گروههاي ضدانقلاب بطوريكه رضاپهلوي خود را همسو اعلام ميكند و زمان را براي تغيير رژيم مناسب ميداند.
3 ـ لايه سوم رسانههاي خارجي و امپراطوري خبري صهيونيستي؛
حضور گسترده خبرنگاران خارجي در ايران كه عمدتاً كار جنگ رواني، شايعهسازي القاء دروغ، خبرپراكني از طريق رسانهها را دنبال كرد. ضمناً از طريق جاسوسان خود مانند "جهانبگلو، اسفندياري و كيانتاجبخش " با عناصر مؤثر ارتباط برقرار كرده و پروژه را دنبال كردند.
ـ رسانههاي خارجي به ويژه B.B.C خط ايجاد آشوب، ابطال انتخابات و ارتباط عناصر كانون فتنه در داخل، خارج را دنبال كرد، شرايط به گونهاي شد كه خبرنگار اين بنگاه سخنپراكن از ايران اخراج شد.
ب) طيف دوم
لايه اول: اراذل و اوباش
بهرهگيري از اراذل و اوباش بار اول نيست كه در كودتاها مورد استفاده قرار ميگيرد. داستان شعبانجعفري( معروف به شعبان بيمخ) در كودتاي 28 مرداد 1332 توسط رژيم طاغوت عليه نهضت مليشدن نفت و مصدق و سازماندهي چماقداران توسط دولت بختيار در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي عليه انقلابيون و ... در اين مرحله نيز شاهد اجيركردن و سازمان دادن اراذل و اوباش بوديم. بخش قابل توجهي از اين اراذل و اوباش توسط يكي از اخراجيهاي وزارت اطلاعات صورت گرفته (خوشگوئي) كه براي اهداف خاص از آنها استفاده ميكرد و غالب آنها سابقه شرارت داشتهاند.
لايه دوم: حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب خصوصاً عناصر افراطي آنها مانند بهزاد نبوي، حجاريان، تاجرنيا، تاجزاده، ابطحي، آقايي، كه طراحي نظرسنجيها، نافرماني مدني، القاء تقلب و صيانت آراء را مديريت ميكردند. سازماندهي افرادي كه توسط حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب در كل كشور 300 هزار نفر كه 150 نفر آنها در تهران به عنوان سازمان رأي ساماندهي شد. اين جريان نشان داد هدف اصلي او با هماهنگي بيگانه، "ساختارشكني تقابل با رهبري، وزنكشي و بازسازي جايگاه اجتماعي " است. آنها تلاش ميكردند از اين ظرفيت اجتماعي براي فشار بر حاكميت حداكثر استفاده را بكنند.
بعد از مناظره موسوي و احمدينژاد، حجاريان در ستاد موسوي ميگويد: "ما در انتخابات شكست خورديم. بايد براي گرفتن امتياز از حاكميت دو محور را دنبال كنيم؛ اغتشاشات مدني و خياباني و دوم وارد كردن آقاي هاشمي به صحنه، كه هر دو پروژه با بيانيه آقاي هاشمي و نافرماني بعد از 22 خرداد عملي شد.
2ـ لايه سوم ستادهاي آقاي موسوي؛ حلقه اول ستاد آقاي موسوي با جريان دومخرداد و طيف افراطي آن فاصله داشتند و البته طبق توافقي هم قرار شده بود عناصر افراطي مستقيم در ستادهاي آقاي موسوي نباشند و مستقلاً از آقاي موسوي حمايت كنند و امكانات خود را در اختيار ستاد آقاي موسوي قرار دهند.
در اين دوره با برنامهريزي گسترده و عمليات رواني و فضاسازي از قبل چند كار صورت گرفت:
1 ـ سياهنمايي از اقدامات دولت نهم
2 ـ القاء اتهام دروغ نسبت به دولت و نهادهاي حكومتي بگونهاي كه هيچ گزارش دولت مسموع واقع نشود
3 ـ عموميسازي پروژه "نه احمدي نژاد "
4 ـ اگر احمدينژاد بماند كشور نابود ميشود و اصول و مباني و ارزشهاي امام و انقلاب از بين خواهد رفت
5 ـ القاء تقلب در انتخابات و تشكيل كميته صيانت از آراء
6 ـ بزرگنمايي مشكلات كشور و وجود شرايط اضطراري و بحراني در كشور و القاء اينكه راه نجات كشور در تشكيل دولت وحدت ملي و يا دولت ائتلاف ملي است.
با توجه به موارد فوق مهمترين بخش سناريو، سازماندهي بدنه اجتماعي و نگه داشتن آنها در صحنه به عنوان يك ظرفيت براي فشار از پايين و چانهزني و امتيازگيري از بالا بود. به اين منظور بايد به همه رأيدهندگان القاء و اثبات ميشد كه حق آنها ناديده انگاشته شده و به آنها ظلم شده و با تقلب دارند حق آنها را ضايع ميكنند تا بدينوسيله يك بدنه اجتماعي ناراضي را به عنوان عقبه و پشتيباني خود در ميدان نگه دارند.
نقش كانون فتنه:
آنچه از لايههاي دو طيف (طيف خارج و طيف داخل) برشمرديم به نظر ميرسد كه لايههاي آن بصورت جزايري مستقل عمل ميكنند در صورتي كه يك حلقهاي همه لايههاي فوق را مستقيم و غيرمستقيم به هم متصل ميكند و نقش فرماندهي پشتصحنه را دارد و اين حلقه همان كانون فتنه است كه با عناصر همه لايهها ارتباط دارند و طرح جامع و سناريوي كامل را توجيه بوده و براي هر فرد و هر لايهاي، يك بازي و نقش را تعريف كرده است به گونهاي كه بسياري از بازيگران اطلاعي از صحنه كلي كار و هدف آن ندارند تا جايي كه در مرحله آخر نقشي را براي كميته چهار يا پنج نفره (هاشمي، خاتمي، موسوي، سيدحسن خميني)، تعريف كردند و اين افراد موجه را تبديل به فرماندهي معترضين كردند و تمامي آبرو و حيثيت آنها را به پرتگاه كشاندند. براي روشنشدن اصل ماجرا و ترفندهاي بكار رفته، خوب است اعترافات و مصاحبه مهدوي عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب را دنبال كنيم:
ي عدم تمكين به قانون
"مهدوي " سردبير روزنامه "انديشهنو " ميگويد: "گروههاي حامي ايشان و سازماني كه من عضو شوراي مركزي آن هستم در قالب 2 يا 3 بيانيه با رفتاري مشابه رفتاري كانديداي مورد حمايت خود نسبت به روند قانوني بيان اعتراضات و ارائه آنها به شوراي نگهبان بياعتنايي كرده و پس از آن با منتفي شدن زمان قانوني اعتراض و به ويژه پس از خطبههاي 29 خرداد رهبر انقلاب با تهييج مردم و صدور بيانيههاي مختلف و با تشويش اذهان عمومي ملت، تلاش داشتهاند تا مطالبه خود را پيگيري كنند و اين موضوع از زماني حادتر شد كه در كنار اين مجموعه رفتارها، برخي دشمنان قسمخورده ملت، خاندان پهلوي و گروهكهاي ضدانقلاب نيز با اعلان علني و رسمي آن را تشويق و مورد حمايت قرار دادهاند ".
ي تجمعات غيرقانوني و كمپين پويش خاتمي
"مهدوي در تشريح ساختار تجمعات قبل از انتخابات گفت: "قبل از 22 خردادماه بزرگترين ظهور تجمعات شكلگيري زنجيره انساني بدون مجوز از ميدان تجريش تا ميدان راهآهن و همينطور شكلگيري تجمعي از ميدان آزادي تا انقلاب بود كه همه اينها در قالبهايي به شهرستانها نيز تسري داده شده كه سابقه آنها در روزنامه موجود است ".
وي افزود: "ساختار اين تجمعات را دو يا سه سازمان جوان بدون مجوز كه ذيل ساختار كمپين پويش خاتمي شكل گرفته بود نظير "يارينيوز " كه در مراحلي با اخذ كد ملي از افراد مجموعه ساختارهايي را شكل داده بود به وجود آمد كه برآوردي از آن وجود داشت حدود 400 هزار نفر عضو را نشان ميداد. قرار بود اين ساختار در قالب شبكهاي خوشهاي (هرمي) مجموعهاي را به وجود آورد كه بر اساس آن پايه و بانك اطلاعاتي از ناظرين صندوقها و كمك به ساختار صيانت از آراء باشد كه البته بخش وسيعي از اين فعاليتها را شاخههاي از جوانان نظير شاخه جوانان جبهه مشاركت شكل ميداد.
ي نمادهاي رنگين
وي اضافه كرد: "در كنار اين مجموعه، استفاده از نمادهاي رنگين، جلوه دادن نگراني از سلامت انتخابات كه قالب مشترك شكلدهي انقلاب رنگين در برخي كشورها است، منظومهاي از رفتارها كه نتيجه آنها القاء برخي مفاهيم خاص به جامعه بود را به ذهن متبادر ميكرد ".
از قبل، فرايندي براي انتشار نظرسنجيها و نتيجه از پيش اعلام شده انتخابات طراحي شده بود و بر اساس اين برنامه بود كه موسوي ساعت 23 روز 22 خرداد و پيش از اتمام رايگيري در يك مصاحبه مطبوعاتي اعلام كرد در مرحله اول پيروز ميشود و هر نتيجهاي غير از اين نادرست است و نشان ميدهد كه در انتخابات تقلب شده است.
ي نظرسازي و القاي تقلب
عضو ستاد انتخابات موسوي گفت: "فضاسازيها در باور عمومي براي القاء تقلب در انتخابات به صورت گسترده پيگيري ميشد و مدام تكرار ميشد كه نظرسنجيها نشان ميدهد موسوي پيروز انتخابات است و نوعا نهادهايي به عنوان مرجع نظرسنجي مطرح ميشدند كه مورد اعتماد هستند تا كسي خواستار ارائه سند در اين زمينه نشود ".
"مهدوي " افزود: تجربه انتخابات سال 84 نشانگر نادرستي تحليلهايي بود كه بر عدم صحت انتخابات تاكيد داشت و خبرگزاري جمهوري اسلامي در آن دوره، سه روز مانده به رايگيري اعلام كرد كه "مصطفيمعين " بالاترين آراء را دارد و با هاشميرفسنجاني به مرحله دوم انتخابات ميرود ولي ديديم كه او نفر پنجم انتخابات شد ".
ي القاي عدم سلامت انتخابات و خط دهي بهزاد نبوي به رسانههاي اصلاحطلب
عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب توضيح داد: "مقامات سابق و اسبق وزارت كشور مانند مصطفيتاجزاده از نگراني درباره سلامت انتخابات سخن ميگفتند و پيگيري موضوع صيانت از آراء به بهزاد نبوي سپرده شد و او دنبال جمعآوري افرادي براي معرفي آنها به عنوان ناظران بر انتخابات بود كه اين مسئله نشانگر سمت و سوي القاي نگراني و تاكيد بر لزوم صيانت از آرا بود ".
ي جلسات مستمر سازمان يافته بهزاد نبوي و مديران رسانههاي اصلاحطلب
اين عضو ستاد انتخابات ميرحسينموسوي اظهار داشت: "علاوه بر جلسات مستمر سازمان يافته هفتگي بين بهزادنبوي و مديران رسانهها و متوليان سايتهاي اصلاحطلب، سايتهاي خبري به صورت مستقيم از چهرههاي شاخص جريان اصلاحات هدايت و حمايت ميشدند ".
ي سايت جمهوريت منسوب به فرزندان آقاي هاشمي رفسنجاني
"مهدوي " درباره يكي از سايتهاي تخريبي اصلاحطلبان افزود: "سايت جمهوريت به صورت روشن منسوب به فرزندان آقاي هاشميرفسنجاني بود و معلوم بود كه ادارهكنندگان اين سايت بيپروا و صريح از كجا خط ميگيرند و مشغول پروندهسازي گسترده در خصوص عملكرد چهارساله دولت نهم بودند ".
ي موسوي برنامه نداشت؛ فقط دولت را تخريب مي كرد
وي ادامه داد: "مجموعه فعالان تبليغاتي موسوي به شكل نامتوازن و بيسابقه به تخريب رقيب او كه رئيسجمهور مستقر بود، پرداختند و با آنكه منتقدان وضع موجود در كنار اثبات ادعاي خود مبني بر نامطلوببودن وضعيت بايد علت نامزدي خود را تبيين كنند، موسوي در اين زمينه ضعف داشت ".
عضو ستاد انتخاباتي موسوي ادامه داد: "كسي كه وضع موجود را نقد ميكند، علاوه بر علت نقد بايد بيشتر بگويد چه برنامههايي دارد و چرا بايد مردم او را برگزينند اما آقاي موسوي عملا هيچ برنامه و متن مدوني در اين زمينه نداشت و آنچه در مناظره آخر در قالب برنامه در تلويزيون به نمايش درآمد، قطع نظر از نقد محتوا يك نوشتار آشفته بود ".
ي جو ستاد عدم پذيرش نتايج انتخابات بود
سردبير روزنامه "انديشهنو " با اشاره به اعتراضات ميرحسينموسوي به نتايج انتخابات، نقطه شروع اعتراضات را شامگاه 22 خرداد عنوان كرد و افزود: جو عمومي داخل ستاد، عدم پذيرش نتايج انتخابات و عدم اعتنا به روند قانوني شوراي نگهبان بود و ديديم كه در سه روز پس از انتخابات نيز هيچگونه شكايتي به شوراي نگهبان داده نشد و فقط 7 مورد عناوين كلي داده شد.
ي آزادترين انتخابات در كشور و پيروزي احمدي نژاد
"مهدوي " ادامه داد: "در انتخابات شوراي دوم كه از آزادترين انتخابات در كشورمان بود و هيئت نظارت بر انتخابات حتي نيروهاي ملي ـ مذهبي را تائيد صلاحيت كرد، اصلاحطلبان نتوانستند پيروز شوند و در انتخابات شوراي سوم و در انتخابات مجلس هشتم نيز فهرست ياران خاتمي رأي نياورد و در انتخابات رياست جمهوري نهم كه مصطفيمعين و اكبر هاشميرفسنجاني نامزد اين جريان بودند، در رقابت با احمدي نژاد شكست خوردند. "
ي قطع رابطه خوشه اي با تاجزاده و بهزاد نبوي و سازمان و برقراري آرامش در جامعه
وي با اشاره به دستگيري 3 نفر از اعضاي شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب، گفت كه دستگيري اين افراد به دليل قطع روابط شبكههاي خوشهاي جوانان با افراد مذكور همچون تاجزاده و قطع روابط ميان مديران رسانهها و متوليان سايتهاي دومخردادي با بهزاد نبوي به آرام شدن فضاي كشور بسيار كمك كرد.
ي برنامه كانون فتنه در آستانه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري
كانون فتنه در آستانه دهمبن دوره انتخابات رياست جمهوري بر اساس مشي و روش گذشته، فرصتي براي طرح پروژه كودتاي مخملي و رنگي يافت در اين پروژه محورهاي زير را دنبال كرد.
1 ـ بحراني نشان دادن شرايط كشور
كانون فتنه القاء بحرانيبودن توان شرايط كشور، بدنبال حذف گفتمان اصولگرايي از طريق القاء عدم كارآمدي احمدينژاد بود. حذف گفتمان اصولگرايي از طريق القاء عدم كارآمدي احمدينژاد بود. اين كانون و بازيگران صحنه بر اين باور بودند شرايط كشور از نظر داخلي و خارجي بحراني است كه علت اصلي آن نوع نگاه و مديريت احمدينژاد است. در همين ارتباط با القاب برخي از چهرههاي دومخرداد و كشاندن به صحنه آنها اهداف خود را دنبال مي كردند. مثلاً:
"سيدمحمدخاتمي " ميگويد: "اميدوارم همه بزرگان و شخصيتها به اين نتيجه برسند كه راه و روشي كه امروز هست، نه به نفع انقلاب است نه به نفع اسلام و نه به نفع مردم؛ اگر بر سر اين موضوع به اتفاق نظر دست يابيم زمينه براي حضور و كار و خدمت فراهم است ".
"ميرحسينموسوي " ميگويد: "اينجانب صراحتاً اعلام خطر ميكنم كه تداوم چنين رويهاي به آشفتگي لاعلاج در نظام مديريتي منجر ميشود ".
"محسنامينزاده " طي سخناني با بيان اينكه جمهوري اسلامي ايران در معرض بزرگترين بحرانهاي خود در روابط خارجي است گفت: "دولت كنوني توجهي به اين بحرانها نكرده و لذا به ميزان و تأثير آن افزوده است و علت مشهود نبودن آثار مخرب فشتارهاي بين المللي به ايران استفاده دولت از اندوخته بسيار ارزشمند بينظيرترين فرصتهاي كشور طي 200 سال گذشته است و شاهديم كه به قيمت تخريب اين فرصتها از آنها براي خود بهرهبرداري كرد ". وي تصريح كرد: "دولت به همان آساني كه 300 ميليارد دلار را تبديل به تورم و فساد كرده است در سطح بينالمللي هم از اين فرصتهاي بينظير براي ماجراجويي و جنجالآفريني سود ميجويد ".
محسن ميردامادي ميگويد: "دولت كنوني، سياستخارجي تهاجمي يا تقابلي را برگزيد كه نتيجه آن چيزي جز تحريك و تهييج مخالفان عليه ما نبود. ما مهمترين نمونه از اين سياست تهاجمي دولت نهم را در طرح بحث هولوكاست شاهد بوديم ". وي گفت: "سياست خارجي تقابلي به ايجاد نگراني در كشورهاي ديگر به ويژه كشورهاي همسايه منجر ميشود ".
نه تنها جريان فتنه دومخرداد شرايط بحراني را القاء ميكردند بلكه برخي از اصولگرايان نيز با طرح "دولتوحدت ملي " در پي القاء شرايط بحران و ضرورت "حذف احمدينژاد " بودند.
اين نقطه مشترك باعث شد كه پروژه "نه احمدينژاد " و تشكيل "دولتوحدتملي " با محوريت آقاي هاشمي خط مشترك بين دومخرداديها و حتي بعضي اصولگرايان شود كه از سوي كانون فتنه طراحي شد و متأسفانه برخي اصولگرايان بدون توجه به لايههاي فتنه بازيگر اين صحنه شدند.
با روشنگري رهبري و هوشياري نيروهاي متدين و مردمي اين پروژه شكست خورد و جريان افراطي دومخرداد تصميم گرفت بطور مستقل موسوي را وارد صحنه كند. با حضور موسوي "خط تخريب و سياهنمايي كارنامه دولت و قانونگريزي دروغگويي دولت، سياهنمايي سياست خارجي، تشكيك در سلامت انتخابات، طرح سه رقيب در مقابل يك نفر، طرح نظارت بينالمللي بر انتخابات، افزايش انتظارات و مطالبات عمومي، جنبش سخنراني براي سياهنمايي و استفاده از شعارها و كاريكاتورها و نمادها، استفاده از نماد سبز، نمايش تصاوير افراد و شخصيتهايي مثل خاتمي و هاشمي در كنار موسوي، كارناوال خياباني خودرويي، اختلاطهاي دختر و پسر و .... " فضاي جديدي در جامعه حاكم شد.
مروري بر مواضع كانون فتنه بيانگر اين معنا است:
موسوي لاري: "چرا صدقه را مبناي توسعه و رفاه مردم قرار داديم " (سايت كلمه ـ يي ارديبهشت يييي)
موسوي لاري با اشاره به توزيع مبالغ نقدي از طرق مختلف به مردم گفت: "توجه داشته باشيم با پرداخت مبلغي به عنوان يارانه و يا اسامي ديگر در طول سال نميتوان مشكل معيشتي مردم را حل كرد. اين بودجه كلان را بايد صرف توسعه زيرساختهاي صنعتي كشور قرار داد تا با ايجاد اشتغال و بستر مناسب براي كارآفرينها، كار ريشهاي را به انجام برسانيم؛ چرا كه صدقه را مبناي توسعه و رفاه مردم قرار داديم. "
ميرحسين موسوي: "دولت نهم دورنماي اقتصادي كشور را تيره كرده است " (سايت كلمه ـ ي خرداد يييي)
ميرحسين موسوي طي سخناني در جمع اقشار مختلف مردم اصفهان در مسجد سيد اين شهر، تاكيد كرد كه سياستي كه طي آن كشور اقتصاد ضعيف داشته باشد، توليد در مقابل بازارهاي خارجي تحقير شود و كشاورز نتواند محصولاتش را بفروشد، در جهت عظمت ايران نيست و مردم اين سياست را نميخواهند.
2 ـ قانون گريزي و دروغگويي دولت
ميرحسينموسوي: "ادامه قانونگريزي چيزي براي مملكت باقي نميگذارد " (سايت كلمهيي فروردين يييي)
مهندس موسوي با تاكيد بر اين كه اگر اين قانونگريزي 8 سال ادامه پيدا كند چيزي براي مملكت باقي نميماند تصريح كرد: "يكي از مهمترين اصولي كه براي اجراي حقوق بشر توصيه ميكنند اين است كه در يك جامعه قانونگريز حداقل قانون به شكل صوري هم كه شده عمل شود اما متاسفانه همين مسئله هم در اينجا به هم خورده است ".
موسوي: "قانون گريزي به استبداد ختم ميشود " (سايت كلمه ـ يي فروردين يييي)
موسوي گفت: "در روزهاي گذشته گزارش بودجه در مجلس مطرح شد كه بايد ببينيد چند تخلف از قانون در اين گزارش رسمي به چشم ميخورد. لذا من عدم رعايت قانون و دور زدن قانون كه اكنون به چشم ميخورد را رد كرده و آن را عاملي براي ناديده گرفتن قانونهاي بزرگتر در يك جامعه ميدانم. واقعا بايد پرسيد كه چرا آنچه مجلس شوراي اسلامي تعييين كرده است پشت سر ميگذارد و اين قوانين را رعايت نميكند ".
موسوي در جمع مردم آبادان: "گريز از قانون يك دولت خدمتگزار را به دولت انتظامي تبديل ميكند " (سايت كلمه ـ يي فروردين يييي)
"بدانيد كه اين گريز از قانون ميتواند كشور را با بنبستهاي بزرگي روبرو كند. هر نوع قانونگريزي، ما را با مشكلات بزرگي مواجه ميكند و در نهايت ميتوانم بگويم احساس خطري كه در مورد قانونگريزي دولت داشتم، مرا مجاب كرد كه به عرصه انتخابات رياست جمهوري بيايم. معتقدم گريز از قانون در طول زمان يك دولت خدمتگذار را به يك دولت انتظامي تبديل ميكند ".
3 ـ سياه نمايي در رابطه با سياست خارجي دولت
موسوي در شهريار: "به ماجراجويي در سياست خارجي نياز نداريم " (سايت كلمه ـيي ارديبهشت يييي)
داوطلب دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري در بخشي ديگري از اظهاراتش گفت: "ضروري است كه با جهان تعامل درستي داشته باشيم و هر روز يك حادثه و ماجراجويي در سياست خارجه درست نكنيم ".به گزارش خبرنگار كلمه، مهندس ميرحسين موسوي تصريح كرد: "نميگويم كه دشمن نداريم اما معتقد نيستم كه از اصول فراتر برويم اما ميگويم بايد با جهان تعامل كنيم ".وي افزود: "سياستهاي ماجراجويانه در تضاد با اصول و منافع ملي كشور است و از طرفي منافع ملت را به خطر مياندازد. " وي در پايان گفت: "بارها گفتهام و باز هم تاكيد ميكنم گراني و تورم نابود كننده نسلهاست. بنابراين بايد كنترل تورم روتين كار دولتها باشد. به بحران مالي جهان توجه كنيم كه چگونه غولهاي اقتصادي جهان براي درمان امراض بحران مالي به سرعت دست به كار شدند دليل آن اين است كه براي اعتبار داخلي و خارجيشان ارزش قائلند ".
موسوي: "دولت نهم آبروي ايرانيان را در جهان برده است " (سايت كلمه ي خرداد يييي)
مهندس ميرحسينموسوي با انتقاد از سياست خارجي دولت نهم، گفت: "دولت آبروي ايرانيان را در جهان برده است ".
به گزارش "كلمه " ميرحسين موسوي در ادامه سفر خود به استان اصفهان در جمع پيش از 6 هزار نفر از دانشجويان دانشگاه اصفهان با طرح اين پرسش كه آيا دولت بدون نظر كارشناسان نميتواند سياست خارجي قوي داشته باشد،گفت: "حيثيت ملت ما مربوط به يك نفر نيست و تمام ايرانيان در اين حيثيت شريك هستند و دولت كاري ميكند كه آبروي ايرانيان در جهان ميرود ".
4 ـ عملكرد صدا و سيما و تبليغات انتخاباتي
"پورنجاتي ": "عملكرد صدا و سيما در جهت منافع يك جريان سياسي است " (سايت كلمه ـ ي ارديبهشت يييي)
در اين مقطع زماني مساله اين است كه صداوسيما جامعه را از فضاي مقدماتي انتخابات دورنگاه داشته، گويي در اين كشور قرار نيست نزديك به 50 روز ديگر انتخاباتي برگزار شود كه مطابق گفته متوليان نظام بايد پر شور نيز باشد ". احمد پورنجاتي كه عملكرد صداوسيما در آستانه انتخابات رياست جمهوري دهم را سياسي و در جهت منافع يك جريان سياسي قلمداد كرد، از شوراي نظارت برعملكرد صداوسيما و مجلس شوراي اسلامي خواست تا در راستاي دفاع از حقوق ملي در اين زمينه به رسالت خود عمل و بيش از پيش در جهت اصلاح روند امور در اين رسانه اقدام كنند ".
رييس ستاد موسوي: "صداوسيما جانبداري را ادامه دهد شيوه جديدي اتخاذ ميكنيم " (سايت كلمه ـ يي ارديبهشت 88)
رييس ستاد انتخاباتي ميرحسين موسوي با انتقاد شديد از حمايتهاي يكسويه صداوسيما از اتخاذ مواضع جديد توسط ستاد موسوي در صورت ادامه روند جانبدارانه رسانه ملي خبر داد. دكتر قربان بهزادياننژاد رييس ستاد انتخاباتي ميرحسين موسوي عصر شنبه در يك نشست مطبوعاتي در جمع خبرنگاران اعلام كرد: "از ابتدا گفتهايم هر ايراني يك ستاد يعني هر شهروند توان ايجاد ستاد انتخاباتي براي ميرحسين موسوي را دارد كه بدين ترتيب نوعي فعاليت گسترده و خودجوش را در جامعه ساماندهي ميكنيم ".
5 ـ تشكيك در سلامت انتخابات و كميته صيانت از آرا
مشاور امور روحانيت دولت اصلاحات: "اگر به روش خود اطمينان داريد چرا از تشكيل كميته صيانت از آرا در هراسيد " (سايت كلمه ـ يي فروردين يييي)
"مصطفي درايتي " گفت: "اگر برخي از اعضاي دستگاههاي اجرايي نظارتي انتخابات به خود اطمينان دارد چرا از تشكيل كميته صيانت از آرا در هراسند ". عضو جبهه مشاركت ايران اسلامي در گفت و گو با خبرنگار كلمه غير قانوني خواندن تشكيل كميته صيانت از آرا از سوي سخنگوي شوراي نگهبان و رييس ستاد انتخابات كشور را سؤالبرانگيز و شبههناك خواند و اظهار داشت: "تشكيل كميته صيانت از آرا ضرورت زيادي دارد و نشان دهنده نگرانيها و دغدغههاي جريانهاي سياسي نسبت به سلامت انتخابات است ".
"جهانبخش خانجاني ": "كميته صيانت از آرا ناظر انتخابات خواهد بود " (سايت كلمه ـ يي خرداد يييي)
"جهانبخش خانجاني " سخنگوي وزارت كشور دولت خاتمي كميته صيانت از آرا را عاملي بازدارنده در راستاي هرگونه تخلف در جريان انتخابات دهم رياست جمهوري دانست.
"الهه كولايي " در گفتوگو با كلمه: "هدف كميته صيانت از آراء انتخابات سالم است " (سايت كلمه ـ يي خرداد يييي)
كولايي در مورد كميته صيانت از آراء اظهارداشت: "كميته صيانت از آراء براساس حق قانوني كانديداها براي اعمال نظارت به روند انتخابات است و وجود چنين نهادهايي در كشور الزامي است ".
"سلامتي " در گفت و گو با كلمه: "ميخواهند انتخابات را خدشهدار كنند " (سايت كلمه ـ يي خرداد يييي)
دبيركل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي همچنين در مورد تشكيل كميته صيانت از آراء گفت: "جبهه اصلاحات اين كميته را براي برقراري انتخاباتي مطمئن تشكيل داده و در ضمن تجربه اصلاحطلبان نشان داده است كه كساني كه در برابر اصلاحات هستند به آراي مردم احترام نميگذارند ". سلامتي افزود: "همين موضوع كه سعي دارند كميته صيانت آراء فعاليت نكند نشان دهنده اين است كه ميخواهند انتخابات را خدشهدار كنند ".
6 ـ القاء تقلب و ايجاد حفظ آشوب در كشور
جريان فتنه طوري به موسوي و اطرافيان وي القاء كرده بود كه در اثر مشاركت حداكثري پيروز خواهد شد. زيرا قادر است هم بخش نخبگان، هم بخش روستايي و توده مردم را جذب نمايد. ولي همان اتفاق افتاد كه در رقابت سال 84 (هاشمي ـ احمدي نژاد) به علت اطلاعات غلط حزب كارگزاران اين توهم براي هاشمي ايجاد كرده بود.
كانون فتنه 2 روز قبل از 22 خرداد چنين القاء كردند در صورت عدم موفقيت موسوي، تقلب گسترده اتفاق افتاده و فضاي جامعه به سوي نافرماني مدني و اغتشاش اجتماعي سوق مييابد بطوريكه روز چهارشنبه 20/3/88 جاسبي مي گويد: "يا موسوي يا نافرماني مدني "؛
روز جمعه 22/3/88 هنگام رأيگيري، عفت مرعشي ميگويد: "اگر موسوي پيروز نشود تقلب شده است و مردم به خيابانها ميآيند ".
آقاي خاتمي در تاريخ 22/3/88 روز اخذ رأي ميگويد: "شواهد امر حاكي است كه موسوي انتخابات را برده است اما من پيشگو نيستم. "
آقاي موسوي در ساعت 23/23 روز جمعه 22/3/88 ميگويد: "... مردم شريف ايران، ضمن تشكر از حضور پُرشور و استقبال گسترده شما در انتخابات رياستجمهوري، به اطلاع ميرسانم به رغم تخلفات و كارشكنيهاي متعدد و نارساييهاي گسترده، مستندات و گزارشهاي واصله حاكي از اين است كه راي اكثريت قاطع مردم متوجه اين خدمتگزارشان بوده است. از مسئولان امر ميخواهم در شمارش آرا نهايت دقت و حفظ امانت را بنمايند و اعلام ميكنم، در غير اينصورت از همه امكانات قانوني براي احقاق حقوق حقه ملت ايران اقدام خواهم كرد ".
اما پس از روشن شدن نتايج آراء، كانون فتنه خطآشوب و تخريب را در دستور كار قرار ميدهند و آقاي موسوي را به بازي ميگيرند و ايشان به جاي از تن درآوردن لباس رقابت، لباس نافرماني مدني به تن ميكند و ميگويد:
" ... اينجانب ضمن اعتراض شديد به روند انتخابات هشدار ميدهم كه تسليم اين صحنهآرايي خطرناك نخواهم شد. "
مجدداً در تاريخ 25 خرداد آقاي موسوي اعلام ميكند: "... ما در پي اعتراض آرام به روند ناسالم برگزاري انتخابات و تحقق هدف ابطال انتخابات و تجديد آن بر اساس راهكارهايي هستيم كه عدم تكرار تقلبهاي فضاحتبار انتخابات پيشين را تضمين كند ".
مجددا آقاي موسوي در تاريخ 29 خرداد پس از خطبههاي حكيمانه مقام معظم رهبري در بيانيهاي به روش غير قانوني خود اصرار دارد: " ... از ما خواسته ميشود كه در اين شرايط شكايت خود را از طريق شوراي نگهبان پيگيري كنيم حال آن كه اين شورا در عملكرد خود چه قبل، چه حين و چه بعد از انتخابات عدم بيطرفي خود را به اثبات رسانيده است و نخستين اصل در هر داوري، بيطرفي است. "
برخي از افراد بازيگردان بودند و برخي افراد مثل كميته چهارنفره خواسته يا ناخواسته بازيگران اين ماجرا بودند حتي بسياري از خواص و برخي از علما نيز تحتتأثير اين شرايط قرار گرفتند بعد از خطبههاي حكيمانه مقام معظمرهبري و افشاي جريان اصلي يعني استكبارجهاني و كانون فتنه، روشنگريهاي رسانهملي و شخصيتها، پاسخ به ابهامات از سوي شوراي نگهبان و وزارت كشور، بخش زيادي از بدنه اجتماعي و خواص از اين جريان جدا شدند.
بعد از خطبههاي مقاممعظمرهبري گروه چهار نفره تشكيل جلسه داد. ابتدا سناريو ابطال انتخابات را دنبال ميكردند كه اگر عملي نشد "نه احمدينژاد " را طراحي نمايند به طوريكه از طريق نافرماني مدني ـ فشار برخي از علما و همراه كردن برخي از ياران انقلاب ـ شرايطي را به وجود آوردند كه رهبري دست از حمايت احمدينژاد برداشته و از طريق مجلس و فشار اجتماعي بحث رأي عدم كفايت را طراحي و اجرا نمايند.
بزرگترين هدف كانون فتنه بعد از خطبههاي رهبري، اين بود كه جنبش اجتماعي را به جريان فشار بر نظام تبديل كنند تا امتياز بگيرند.
چه بايد كرد؟
اهم بايدهاي رفتاري و گفتاري ما در اين شرايط بايد چنين باشد:
1 ـ توصيف عظمت دستاورد ملت بزرگ ايران و حماسه عظيمي كه باعث مشاركت 85 درصدي گرديد.
2 ـ خروج از انفعال نيروهاي انقلاب و مطالبه نسبت به كساني كه با رفتار و مواضع خود اين دستاورد و سرمايه بزرگ ملي را به تلخي كشاندند.
3 ـ آرام بخشي فضاي عمومي كشور
4 ـ شفافسازي و پاسخ منطقي به شبهات پيرامون سلامت انتخابات؛ متأسفانه در انتخابات اخير دستگاه جنگ رواني نامزدهاي مغلوب با حمايت حداكثري رسانههاي معاند نظام از جمله بي.بي.سي فارسي و صدايآمريكا و حتي تلويزيونهاي لسآنجلس، روزانه انبوه شايعات و شبهات را درباره سلامت انتخابات توليد و منتشر ميكنند. پاسخ به اين شبهات و شايعات و ارايه پاسخهاي منطقي و اقناعكننده درباره هر يك از اين شبهات تا حصول اطمينان كامل افكارعمومي از صحت انتخابات و رسواشدن دروغگويان، يكي از مهمترين وظايف دوستداران نظام و انقلاب است.
5 ـ حفظ وحدت ملي و جذب بدنههاي اجتماعي رأيدهنده به آقاي موسوي با محبت، گفتگو، استدلال و منطق؛ بسياري از كساني كه به آقاي ميرحسينموسوي رأي دادهاند رفتار و سوابق ايشان را در چارچوب نظام و انقلاب ارزيابي ميكردند. اكنون كه رفتارهاي ايشان براي امنيت شهروندان و حيثيت ملي كشورمان خطرناك و فاجعهآفرين شده ميتوان با محبت و استدلال و منطق، بسياري از هواداران سابق ايشان را جذب كرد.
6 ـ پرهيز از كارهاي هيجاني و تحريكآميز؛ با توجه به اينكه اغلب هواداران آقاي موسوي ايشان را پيروز بلامنازع انتخابات تصور ميكردند ضروري است در شرايط فعلي از هرگونه حركت يا حرفي كه هواداران مغموم نامزدهاي شكستخورده را تحريك كند خودداري كرد.
7 ـ برخورد قاطع با دخالتهاي بيگانگان؛ يكي از دستاوردهاي عظيم انقلاب اسلامي، قطع دستهايآلوده بيگانگان و استقلال همهجانبه ملت ايران از دخالتهاي خارجي بوده است. در انتخابات اخير دولتهاي غربي از جمله دولت بسيار بدسابقه انگلستان، به وضوح در سرنوشت ملت ايران دخالت كردند. حتي برخي هواداران تندروي نامزدها با اعلام شعارهاي خود به زبانهاي خارجي، از بيگانگان درخواست كمك كردند. لازم است اين درخواست ذليلانه و نيز دخالتهاي استكباري قدرتهاي سلطهگر با توجه به روحيه استقلالخواهي ملت ايران شديداً تقبيح شود.
8 ـ روشنسازي ابعاد و پيشينه كانون فتنه؛ برخي گروهها و نامزدهاي انتخاباتدهم رياستجمهوري از ماهها پيش از برگزاري انتخابات مكرراً بر موضوع وجود تقلب در اين انتخابات تأكيد ميكردند و حتي با تشكيل كميته صيانت از آراء شائبه تقلب را تقويت ميكردند. ارسال نامههايي با اشاره به آتش و دود و گسيل آشوبگران به خيابانها در همان روز 23 خرداد همگي نشانههايي از يك فتنه مشكوك دارد كه بايد به موقع تحليل و بازشناسي شوند.
9 ـ جداسازي حساب براندازان با مجموعههاي داخل نظام؛ در تحولات اخير دو گروه درباره نتيجه انتخابات معترض بودند. گروهي معاند نظام كه با هماهنگي خارجي به دنبال براندازي بودند و گروهي منتقد كه داخل مجموعه نظام راه اصلاحات را دنبال ميكردند كه البته در مقاطعي مهره معاندان و گروههاي برانداز شدند. لازم است حساب گروههاي درون نظام از جمله آقايان هاشمي، خاتمي، موسوي، كروبي را با براندازان جدا تلقي و سعي شود آنها را همراه و نزديك به نظام و خارج از برنامه و بازي براندازان قرار گيرند.
10 ـ لزوم تبعيت كامل از قانون؛ آقاي موسوي در جريان اعتراض به نتيجه انتخابات برخي درخواستهاي غيرقانوني به ويژه ابطال انتخابات خارج از مسير قانوني را مطرح كردهاند. لازم است همه دوستان نظام و حتي هواداران آقاي موسوي توجيه شوند كه پذيرفتن نتيجه آراء و درخواست ابطال انتخابات با پشتوانه اعتراضات و آشوبهاي خياباني بدعت بسيار خطرناكي است كه ميتواند هر گونه انتخاباتي در آينده را از هم اكنون زير سوال ببرد. بايد به همه دوستداران نظام و انقلاب و كشور توصيه كرد كه فشار آقاي موسوي براي ابطال نتيجه انتخابات با اهرم آشوبهاي خياباني نوعي باجخواهي و حركتي بسيار زشت، غيرمدني و ديكتاتوري تمام است.
11 ـ مسايل حاشيهاي و مشكوك بايد پس از آرام شدن قطعي فضا بررسي شوند؛ در اين انتخابات برخي حوادث مشكوك نظير حمله به كوي دانشگاه يا مجتمع سبحان اتفاق افتاد كه بايد با قاطعيت و دقت رسيدگي شوند. لازم به يادآوري است كه در حال حاضر حفظ امنيت عمومي و حراست از حضور 40 ميليوني مردم در حماسه 22 خرداد اصل است و اموري مانند مساله كوي نبايد اين اصل را تحتتأثير قرار دهد. به ماجراي كوي دانشگاه و ماجراهاي مشكوك نظاير آنها بايد به موقع خود رسيدگي قاطع صورت گيرد.
12 ـ ضرورت وحدت نظر چهرهها و نيروهاي موثر؛ از آنجا كه در وقايع اخير جرياني برانداز با حمايت قاطع و شديد خارجي قصد ريشهكني نظام اسلامي را دارد لازم است همه چهرهها و گروههاي مدافع نظام و انقلاب، كدورتها را كنار گذاشته و متحد و يكپارچه به حمايت از اصل نظام بپردازند. زندهكردن گلهگذاريهاي قديمي و فرعي در شرايط حساس فعلي اشتباهي بزرگ است كه بايد شديداً از آن پرهيز كرد.
13 ـ خطبههاي نماز جمعه تاريخي 29 خرداد به مثابه فصلالخطاب؛ حضرت آيتالله العظميخامنهاي در ماجراهاي اخير نقشي تاريخي ايفا نمودند و رفتار و گفتار ايشان يكبار ديگر ضرورت ولايتفقيه به عنوان ستون خيمهگاه جمهوري اسلامي را بر همگان روشن ساخت. ضروري است بيانات روشن ايشان در نمازجمعه تاريخي 29 خرداد و نيز بيانات ايشان در ديدار با آقاي موسوي و ديدار با مسئولان ستادهاي نامزدها به عنوان فصلالخطاب همه نيروها و دستگاههاي موثر در اداره كشور قرار گيرد و هيچ حركتي بيشتر و يا كمتر از خطي كه معظمله معين فرمودهاند قابل قبول نخواهد بود.
14 ـ فراهم نمودن زمينه حمايت اجتماعي از نظر نهايي شوراي نگهبان؛ شوراي نگهبان با تدابير مختلف و قابل تقدير، زمينه پاسخگويي و شفافسازي را فراهم كرد. دعوت از نامزدها، آمادگي براي بازشماري 10 درصد از صندوقها با حضور نماينده نامزدها، تشكيل هيأت منتخب از معتمدين، ايجاد فرصت 5 روزه براي بررسي مجدد از جمله اين اقدامات است.
براي ايجاد فضاي حمايتي، شوراي نگهبان كمافيالسابق بايد به اطلاعرساني شفافسازي بپردازد. صداوسيما ابعاد توطئه و اعترافات كانون فتنه را به اطلاع مردم برساند؛ مراجع، علما، اساتيد و شخصيتهاي موثر و خواص و جريانها و احزاب بطور گسترده از موضع نهايي شوراي نگهبان حمايت كنند. مجلس شوراي اسلامي و نمايندگان محترم از ظرفيت اجتماعي خود استفاده كرده و ابعاد توطئه را براي مردم تشريح نموده و از اقدام شوراي نگهبان حمايت نمايند. شوراي امنيت ملي و نهادهاي اطلاعاتي ـ امنيتي تمهيدات لازم براي پيشگيري از اغتشاش و ايجاد امنيت را تدبير نمايند و نهايتاً رئيسمحترمجمهور جناب آقاي دكتر احمدينژاد با صدور بيانيهاي بعنوان رئيسجمهور همه مردم ايران از تلاش و همت مردم و همه دستگاهها تقدير كرده و فضاي كار و تلاش و حركت جديد در كشور را نويد دهد.