بررسي مهمترين ويژگي هاي انقلاب مخملين

ايجاد انقلاب رنگي به بخشي از سياستهاي ايالات متحده و همپيمانانش براي براندازي نظام جمهوري اسلامي تبديل شد و هر چند اين پروژه را در ابعاد مختلف اما به صورت ناقص در مقاطعي به اجرا آوردند ولي در هر مرحله با شكست و ناكامي همراه بود.
به دنبال پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در سال 1357 آمريكا، صهيونيستها و برخي از دول اروپايي در يك همسويي كامل به دنبال براندازي نظام جمهوري اسلامي با استفاده از شيوههاي غيردمكراتيك برآمدند و در اين راه انواع فتنهها و توطئهها از جمله تجزيه ايران با ايجاد غائلههاي جداييطلبانه در مناطق قوميتي مثل كردستان، سيستان و بلوچستان و خوزستان، طراحي كودتاهايي مانند كودتاي نوژه، مداخله نظامي مستقيم مانند حادثه طبس، تحميل جنگ هشت ساله و راهاندازي جريان تروريسم داخلي توسط گروهك منافقين را عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي بكار گرفتند. تمامي اين توطئهها با ايستادگي مردم پشت سر رهبري انقلاب شكست خورد.
از اين رو ايجاد انقلاب رنگي به بخشي از سياستهاي ايالات متحده و همپيمانانش براي براندازي نظام جمهوري اسلامي تبديل شد. هر چند اين پروژه را در ابعاد مختلف اما به صورت ناقص در مقاطعي به اجرا آوردند ولي در هر مرحله با شكست و ناكامي همراه بود.
دشمنان كه تمامي اقدامات خود را شكست خورده ديدند، پروژه براندازي خاموش و نرم را در ايران كليد زدند و با شروع به كار دولت نهم فاز جديدي از اين پروژه را در دستور كار خود قرار دادند.
اين بار دشمنان ملت ايران بر آن شدند تا با بازسازي جبهه دگرانديشان و ايجاد دودستگي و پيگيري خط اغتشاش و تفرقه تجربه كشورهايي مانند اوكراين و گرجستان و قرقيزستان را در كشور ما نيز تكرار كنند.
در واقع اين نوع به اصطلاح انقلابها يك نوع براندازي از طريق بحرانسازي توسط مخالفين دولت است كه گروههاي سياسي مخالف، عمدتاً در اعتراض به نتايج انتخابات، دولت حاكم را به تقلب در انتخابات متهم كرده و با ايجاد فضاسازي و هيجان و با سوار شدن بر امواج احساسات هواداران خود كه از يك رنگ مشخص استفاده ميكنند، دولت حاكم را به عقبنشيني و تسليم وا ميدارند.
مروري بر پروژههاي انقلاب رنگي و نمونههاي تجربه شده در دنيا و شباهتهايي كه ميان آن نمونهها با رخدادهاي كنوني در كشورمان قابل مشاهده است، نشاندهنده سازماندهي پيچيده و هماهنگي عوامل داخلي و خارجي در اجراي چنين پروژهاي است كه اشارهاي به آن براي تطبيق شرايط، ميتواند روشنگر باشد.
تاريخچه انقلاب مخملي
از ورود و به كارگيري واژه "انقلاب مخملي "و ديگر واژههايي كه در اين راستا به كار برده ميشوند نظير انقلاب نارنجي، انقلاب صورتي، انقلاب گل سرخ، انقلاب گل ميخك و... در ادبيات و فرهنگ سياسي و نيز رسانههاي گروهي زمان زيادي نميگذرد.
البته در اين ميان عدهاي از انديشمندان علم سياست هنوز معتقدند به دليل ويژگيها و خصوصياتي كه اين مفاهيم دارند، تعريف انقلاب بر آنها منطبق نيست و بر اين اساس نمي توان به دليل تمايز آشكار ميان واژه انقلاب و آنچه كه در انقلاب مخملي صورت ميگيرد آن را يك انقلاب قلمداد كرد و لذا بيشتر آن را "كودتاي مخملي " مينامندتا يك انقلاب مخملي.
آمريكا از اوايل دهه 1990 توانست از طريق حمايت پنهان و آشكار از مخالفين در برخي كشورهاي اروپاي شرقي و آسياي ميانه از "انقلاب مخملي " براي روي كار آوردن حكومتهاي دلخواه و طرفدار خود استفاده كند.
در زماني كه ارتش سرخ سلطه بلامنازع در كشورهاي اروپاي شرقي داشت تحركات مخالفين نظام كمونيستي به شدت سركوب ميشد اما با روبه ضعف نهادن نظام حاكم بر شوروي سابق، براندازي (آن هم از نوع آرام) در كشور كمونيستي چكسلواكي (كشورهاي چك و اسلواك فعلي) يك نقطه عطف محسوب گشت.
نام انقلاب مخملين از همان زمان بر سر زبانها افتاد و بعدها در برخي كشورها با تغييرات جزئي مورد تقليد قرار گرفت و انقلابهاي بدون خونريزي و خشونت در منطقه اروپاي شرقي (سابق) و آسياي ميانه از آن الگو گرفته و متداول گشت.
مهمترين ويژگيهاي انقلابهاي مخملي
مهمترين ويژگيهاي انقلابهاي مخملي كه در چند سال اخير به وقوع پيوستهاند عبارتند از:
1- آمريكا در طراحي و راهاندازي اينگونه انقلابها در پشت صحنه نقش اصلي را دارد. علاوه بر طراحي، كمكهاي مالي، سياسي، تبليغاتي و رسانهاي و سازماندهي و كارگرداني عملياتي اينگونه انقلابها كه امر پنهاني نيست، آمريكا حتي به مرجع تأييد و پشتيباني مخالفين حكومتهاي مورد بحث نيز تبديل شده است. همچنين حكومتهايي كه پس از سرنگوني دولت، زمام امور را در دست گرفتهاند گرايش جدي به دولت ايالات متحده آمريكا دارند.
2- همواره در اين كشورها مقاصد سياسي و اقتصادي واقعي در لفافه "دفاع از دمكراسي و حقوق بشر " و "لزوم توسعه اقتصادي " پوشانده ميشود. آمادهترين زمان براي عمل موقع "انتخابات " است كه بر اين اساس شكلگيري پديدههايي چون "انقلاب مخملي " يا "انقلاب صورتي " براساس مديريت روند انتخابات و توليد اعتراضات مدني شكل ميگيرد.
3- وجود يك متحد سياسي و يا لااقل يك گرايش ليبرال و يا نئوليبرال مستعد به نزديكي و همكاري با آمريكا در داخل (كه از قابليت پرچمداري مبارزه به اصطلاح "عليه ديكتاتوري و براي حقوق بشر " برخوردار باشد.) مشهود است.
4- در اينگونه انقلابها براي تغيير حكومت، از تودههاي مردم هيچ حركت مستقل و كنترل نشدهاي سر نميزند و آنان نارضايتي خود را تحت فرمان ليدر مخالفان به نمايش ميگذارند.
5- فشار خارجي براي كمك به مخالفان جدي و مؤثر است.
6- انقلاب مخملي يا صورتي با هدف ايجاد تزلزل و يا فروپاشي نظامهاي سياسي مورد نظر طراحي و اجراء ميگردند.
نگاهي به كشورهاي مخملي
از سال 2003 ميلادي تاكنون وقايعي در كشورهاي گرجستان، اوكراين و قرقيزستان رخ داده كه علاوه بر تغييرات اساسي در ساختار حكومتي اين كشورها باعث دگرگوني در معادلات منطقهاي و حتي فرامنطقهاي گرديده است، نگاهي اجمالي به تحولات اين سه كشور ميتواند در شناخت هر چه بيشتر ابعاد موضوع مفيد باشد:
1- گرجستان
در سال 2003 انتخابات در گرجستان برگزار شد اما بلافاصله مخالفان دولت با ادعاي تقلب گسترده توسط دستاندركاران دولتي، خواستار ابطال نتايج انتخابات و برگزاري مجدد آن شدند و اين امر سرآغاز بحران سياسي و فراگير در اين كشور گرديد. در روزهاي پاياني سال وكيل جواني كه آشكارا از غرب طرفداري ميكرد به نام "ميخائيل ساآكاشويلي " (كه همگان او را رهبر اپوزيسيون گرجستان ميناميدند) توانست خود را به عنوان رهبر قيام مردمي كه با دست گرفتن گل سرخ در اعتراض به وجود تقلب در انتخابات به خيابانها ريخته بودند معرفي كند، در آن روزها هزاران گرجي گل سرخ به دست به خيابانها ريخته و عليه رييسجمهور وقت و سياستهاي او شعار ميدادند.
جمعيت معترض پس از تجمع و به محاصره در آوردن پارلمان گرجستان با به همراه داشتن شاخههاي گل سرخ وارد پارلمان شده و توانستند "شوارد نادزه " و محافظانش را از آنجا بيرون كنند، ساآكاشويلي نيز به همراه اين جمعيت وارد مجلس گرجستان گرديد و با رفتن به پشت تريبون، جام متعلق به "ادوار شوارد نادزه " آخرين وزير خارجه اتحاد جماهير شوروي و رييسجمهور وقت گرجستان را سر كشيد و با اين عمل نمادين پيام خود را به گوش همگان رساند، پيامي كه در اصل از غرب ارسال شده بود و بدين ترتيب انقلاب مخملين اين بار در شكل "گلهاي سرخ " صورت گرفت و از آن روزها با نام گرجستان عجين گرديد.
2- اوكراين
دقيقاً يك سال بعد از حوادث گرجستان، ويروس "انقلاب مخملي " اينبار با چهرهاي نارنجي به كشور اوكراين نفوذ كرد.
در اين كشور نيز دقيقاً سناريوي گرجستان تكرار شد: انتخابات، طرح وقوع تقلب در انتخابات و تظاهرات در اعتراض به وجود تقلب در انتخابات.
جرقه اصلي در 31 اكتبر با اعلام نتايج دور اول انتخابات رياست جمهوري زده شد.
حمايت ايالات متحده و اتحاديه اروپا و همچنين سوء قصد به جان ويكتور يوشچنكو، (نامزد غربگرا) باعث شد كه آتش انقلاب نارنجي روشن شود. مردم اينبار عليه كوچما (رييسجمهور اوكراين) و با شالها و گلهاي نارنجي رنگ به خيابانها ريختند تا از يوشچنكويي كه گفته ميشد بر اثر توطئه مسئولان امنيتي وابسته به دولت مسموم و آبلهرو شده (تا از چشم مردم بيفتد)، حمايت كنند.
دور دوم انتخابات روز 21 نوامبر برگزار شد ويكتور يانوكوويچ برنده اعلام شد، بلافاصله تمام پايتخت و غرب اوكراين از رنگ نارنجي معترضين به نتايج اعلام شده لبريز شد.
پس از اعلام نتايج دور دوم، اوكراين به صورت جبهه رويارويي شرق و غرب درآمد. تظاهرات چند صدهزار نفري مردم "كييف " و بازتاب آن در رسانههاي بينالمللي، همچنين تلاشهاي غرب و مذاكرات هيأتهاي مختلف به ثمر رسيد و مجلس ناچار قوانين را دستكاري كرد تا انتخابات مجدداً برگزار شود. روز 26 دسامبر يعني درست در آخرين روزهاي سال 2004 ويكتور يوشچنكوي آبلهرو رييسجمهور اوكراين شد.
3- قرقيزستان
مقصد بعدي انقلابهاي مخملي كشور "قرقيزستان " بود. اين كشور عضو جامعه مشترك المنافع، در ميان ساير كشورهاي عضو اين جامعه وابستگي شديدتر و ميتوان گفت كامل و صددرصدي به روسيه داشت و عسگرآقايف رييسجمهور در ميان ديگر رهبران جمهوريهاي آسياي ميانه وفادارترين عامل كرملين محسوب ميشد. ماههاي اوليه سال 2005 آبستن حوادث جديدي در كشور قرقيزستان بود. هر چند پيشتر آقايف طي سخناني پيشبيني حوادث را كرده و هشدار داده بود كه: "قرقيزستان هرگز ورود "انقلاب مخملين " به كشورش را قبول نخواهد كرد. "
اما با موجي كه برخاست طومار حكومت آقايف در هم پيچيده شد و او نتوانست مقاومت چنداني نمايد. به موازات اين پيشبينيها، كارشناسان سياسي نيز از مدتها قبل وقوع حوادثي نظير گرجستان و اوكراين را در اين كشور محتمل ميدانستند.
شبيه داستان گرجستان و اوكراين در قرقيزستان هم اتفاق افتاد. انتخابات؛ ادعاي مخالفان مبني بر تقلب در انتخابات و اعتراض به نتايج، اصرار دولت بر عدم تقلب و بحران و ناآرامي و... "
مخالفان دولت قرقيزستان پس از برگزاري دو دوره انتخابات مجلس ملي در نهم و 23 اسفندماه 83 (كه از 73) به نتايج آن اعتراض كرده و اين بار براي انقلاب مخملي خود رنگ زرد را انتخاب كردند و با شالها و نوارهاي زردرنگ در ميدان اصلي بيشكك تجمع كرده و خواستار كنار رفتن رييسجمهور و دولت شدند.
روند حوادث در قرقيزستان آنقدر سريع بود كه تعجب ناظران را برميانگيخت. سرانجام پس از سه روز اوج ناآراميها آقايف به روسيه فرار كرد و حكومت او پس از 15 سال سقوط كرد و انقلاب سه روزه در قرقيزستان كه حالا به انقلاب زرد معروف شده است در 24 مارس 2005 (چهارم فروردين 84) به پيروزي رسيد و آقايف پس از چند هفته اقامت در روسيه (كه در آنجا دائماً وعده بازگشت به حكومت را ميداد) رسماً استعفا داد.
نكته قابل توجه در حوادث قرقيزستان آن است كه عليرغم وابستگي شديد حكومت آقايف به مسكو با اين حال تا قبل از انقلاب سه روزه و اوجگيري اعتراضات بيش از 50 سازمان غيردولتي غربي در قرقيزستان فعال بودند كه از آن جمله ميتوان به بنيادهاي متعلق به جرج سوروس، پژوهشكده دمكراسي آمريكا به رهبري لينكن ميچل اشاره نمود. در اين ميان فعالاني با تجربه مانند "ديويدها ميلتون " و "پيتر بابيچك " به عنوان كارشناسان انتخاباتي به راحتي به قرقيزستان سفر كرده و در آنجا حضور مييافتند و با نفوذ در نهادهاي غيردولتي و راهاندازي دورههاي آموزش دموكراسي و حقوق بشر سعي در تحريك جوانان و نوجوانان داشتند.
اتفاقات پشت صحنه پروژههاي رنگي
نكته قابل توجه اين كه چهره انقلاب مخملين در كشورهاي تجربه شده در رسانههاي غربي تماماً مردمي نشان داده شده است. ولي بايد دانست كه محافل و اشخاصي هستند كه در پشت چهرههاي به اصطلاح مردمي به دنبال منافع سياسي و اقتصادي خود هستند. از ميان اشخاصي كه در پشت پرده اين انقلابها به چشم ميخورند ميتوان به ميلياردر معروف يهودي آمريكايي "جرج سوروس " اشاره كرد.
ارائه كارنامهاي از اعمال سوروس در جمهوريهاي شوروي سابق در اين مقاله نميگنجد ولي براي نمونه ميتوان به برخي از فعاليتهاي او اشاره كرد. سوروس فقط در سال 2003 ميلادي مبلغي معادل 20 ميليون دلار در پنج كشور آسياي مركزي يعني قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان، تركمنستان و ازبكستان هزينه كرده است. وي در مصاحبهاي كه در ماه جولاي سال 2004 با روزنامه لسآنجلس تايمز داشت اعلام كرد كه "من دوست دارم سناريويي مشابه وقايعي كه در گرجستان به وقوع پيوستهاند، در پنج كشور آسياي مركزي تكرار شود. "
سوروس سايه خود را بر انقلاب رنگي در كشورهاي آسياي ميانه گسترد. بنيادهايي با نام مدافعين دموكراسي و حقوق بشر مانند قارچهاي سمي در اين كشورها روئيدند؛ سازمانهاي غير دولتي مانند انستيتوي ملي دموكراسي تحت رهبري مادلين آلبرايت، انستيتوي بينالمللي جمهوري به رهبري جان مككين، سازمان خانه آزادي متعلق به جيمز ولزي رييس سابق سازمان سيا و انستيتوي جامعه باز كه متعلق به جرج سوروس است، جرقههاي آغازين انقلاب در گرجستان، اوكراين و قرقيزستان آغاز كردند.
بنابراين ميتوان نوشت كه انقلابهاي رنگي شيوهاي از براندازي نرم است و در هر كشوري با توجه به خصوصيات فرهنگي و جغرافيايي آن، يكرنگ خاص انتخاب ميشود.
در كشورايران هم با الگوگيري از انقلابهاي رنگي، رنگ سبز كه با فرهنگ مذهبي ملت ايران سنخيت دارد انتخاب شد تا با سوء استفاده از احساسات مذهبي بتوانند اهداف خود را پيگيري كنند.
از اينرو به طور مشخص با بكارگيري رنگ سبز در مبارزات انتخاباتي موسوي - يكي از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري - پروژه انقلاب مخملي همزمان با انتخابات دهم رياست جمهوري وارد فاز عملياتي جديد، گسترده و پيچيدهاي شد. براي هدايت و پشتيباني اين جريان نيز بين شبكههاي گسترده رسانهاي داخل و خارج هماهنگي لازم به وجود آمد و چند ماه قبل از انتخابات، شبكه "بيبيسي فارسي " را براي برعهده گرفتن فرماندهي رسانهاي جريان مذكور راهاندازي كردند.
جرياني كه امروز پشت صحنه اين رنگ قرار دارد در پيشينه خود طراحي و اجراي سناريوهايي مانند كوي دانشگاه در 18 تير و تحصن در مجلس ششم را داشته و معتقد به پيروزي اصلاحات از طريق جنبش اجتماعي و كشاندن هواداران به خيابانها است. "س .ح " از تئوريسينهاي جريان مذكور در اين زمينه معتقد است: "آن روزي كه نمايندگان مجلس ششم تحصن كردند اگر هواداران به خيابانها ميآمدند طرف مقابل مجبور به عقبنشيني ميشد و اصلاحات پيروز ميشد ".
برخي كارشناسان حادثه كوي دانشگاه در 18 تير 78 و بستنشيني نمايندگان مجلس ششم در ماههاي پاياني اين مجلس،دقيقاً در راستاي سناريوهاي براندازي خاموش و به نوعي زمينهسازي براي انقلاب مخملي در ايران ميدانند كه از سوي افراطيون جبهه دوم خرداد طراحي شد. در حادثه 18 تير، دستاندركاران اصلي پشت صحنه، اقدامات زيادي به عمل آوردند تا با ايجاد هيجان و يك فضاي احساسي عدهاي را به خيابانها بكشند و با پشتوانه آن مطالباتي را از نظام درخواست نمايند.
اقدامات آنها در اين رابطه گسترده بود، از سياهپوش كردن برخي از دانشگاهها و نصب پارچهها و دست نوشتههايي كه اسامي افرادي را به عنوان شهيد معرفي كرده بودند تا درج اخبار دروغ و تحليلهاي نادرست در روزنامههاي زنجيرهاي و سايتها و حتي برخي خبرگزاري فضاسازي و عمليات رواني گستردهاي را براي انحراف افكار عمومي بكار بردند.
به موازات تحركات داخلي، شاهد فعاليت گسترده رسانههاي غربي و صهيونيستي به نفع آشوبطلبان و اغتشاشگران بوديم و اين همه مقدمهاي بود براي وقوع يك حادثه كه با هوشياري مردم و درايت رهبر معظم انقلاب رخ نداد و با شكست مواجه شد.
حضور 40 ميليوني و شركت 85 درصدي مردم در انتخابات دهم رياست جمهوري، ضربه سنگيني بر پيكر نظام سلطه وارد كرد اين حضور عظيم در پاي صندوقهاي رأي كه در دنيا بي نظير است. ضمن تحكيم هر چه بيشتر پايه هاي نظام جمهوري اسلامي، دمكراسي غرب را به شدت با چالش مواجه كرد و جاي ترديدي باقي نگذاشت كه نظام مردمسالاري ديني ميتواند الگو و نمونه جايگزين مناسبي براي نظام ليبرال دمكراسي باشد.
از اينرو غرب و غرب باوران سيلي خورده از حماسه 22 خرداد و نااميد از توطئههاي 30 ساله، در حالي كه ادامه حاكميت خود به جهان را با انديشه ليبرال دمكراسي به خطر افتاده مي بينند نگران و عصباني از اين شرايط فتنه ديگري كه از چند ماه قبل با همراهي مدعيان اصلاحات و با اطمينان آنان از شكست قطعي در انتخابات كليد خورده بود را به اجرا در آورند.
شواهد و مستندات غيرقابل انكار حاكي از آن است كه براي اغتشاشگران و حاميان افراطي و ساختارشكن يكي از نامزدها بحث پيروزي يا شكست وي در انتخابات مطرح نبوده بلكه آنان از مدتها قبل پروژه غائله و اغتشاش را طراحي كرده بودند.
مصاحبه 20 روز قبل از انتخابات وي با نشريه تايمز كه در پاسخ به سوال خبرنگار اين روزنامه انگليسي مبني بر اينكه سياست خارجي جمهوري اسلامي را رهبري ايران تعيين ميكند؛ شما چه نقشي ميتوانيد درباره رابطه با آمريكا ايفا كنيد؛ گفته بود "زماني كه آيتالله خامنهاي هم تظاهرات خياباني را ببيند، قطعاً عقبنشيني خواهد كرد. " با اين وضع معلوم ميشود كه آنها پروژه اغتشاش را به منظور اجراي به اصطلاح انقلاب رنگي مدتها قبل از شروع انتخابات 22 خردادماه آماده كرده بودند و در انتخابات پيروز و يا شكست ميخوردند اين پروژه را عملياتي ميكردند.
از طرفي موسوي در حالي سردمدار اجراي چنين پروژه اي مي شود كه حدود 20 سال از عرصه سياسي و اجرايي كشور بدور بود در مقابل عناصري كه وي را در برگرفته و به ادامه راه تشويق مي كنند، كساني هستند كه به اصطلاح فعالان سالهاي اخير در عرصه سياسي محسوب مي شوند.
براساس افشاگري هايي كه تعدادي از حاميان موسوي انجام داده اند اينان با نظرسازي و گزارش هاي يك جانبه، او را به اين باور رساندند كه قطعاً پيروز انتخابات است بنابراين نبايد به نتايج به دست آمده تن دهد، براي نمونه چندي پيش مهدوي از اعضاي شوراي مركزي سازمان مجاهدين و عضو ستاد موسوي در گفتگو با خبرگزاري ايسنا اذعان داشت: "در مرحله نخست اعلام كرديم كه موج سبز در كشور راه افتاده و در مرحله بعد گفتيم كه آراي موسوي در حال رشد است در گام ديگر مدعي شديم كه او با آقاي احمدي نژاد به مرحله دوم مي رود و بعد چنين القا كرديم كه موسوي قطعاً پيروز انتخابات خواهد بود القاي چنين مطالبي موسوي را به اين باور رساند كه پيروز انتخابات است " وي همچنين مي افزايد: " كساني كه اطراف موسوي را گرفته بودند افراطي ترين مواضع و هر چيزي كه دلشان مي خواست القا مي كردند " شواهد و مدارك بدست آمده حاكي از آن است كه اطرافيان موسوي همسو با بيگانگان و با الگوبرداري از انقلاب هاي از انقلاب هاي مخملي به دنبال فتنه انگيري و توطئه جديدي بودند ودر اين ميان وي به ابزاري براي اجراي اين پروژه تبديل شده است.
بيشك تطابق اغتشاشات اخير و رفتارها و تحركات برخي اشخاص و گروهها در كشورمان با نمونههايي كه تحت عنوان انقلاب مخملي طي دهه گذشته در شماري از كشورها به وقوع پيوسته و در بالا به آن اشاره شد و شباهتهاي موجود در تمامي آنها نشان از تلاش مرموزانه و بسيار پيچيده و سازمان يافتهاي براي فراهم كردن زمينه يك پروژه و كودتاي رنگي در ايران دارد.
تمامي براندازيهايي كه تاكنون با عنوان انقلاب مخملي در دنيا رخ داده داراي وجوه مشترك بسياري با يكديگر هستند. از جمله اينكه دولتهاي حاكم غيرهمسو با غرب بودند و در همه اين تحولات سياسي جابهجايي قدرت از طريق كشاندن مخالفين به خيابانها و بحرانسازي صورت گرفته است و بهانه همه اين به اصطلاح انقلابها، تقلب در انتخابات بوده است. در اين ميان غرب نيز به دليل عدم همسويي دولتهاي حاكم با آنها با همه توان از مخالفين حمايت كرده و آنان را به قدرت رسانده است.
اما آنچه قابل تامل است اين كه در گزارش مستند مركز تحقيقات ضدتروريسم، مركز "سابان " وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز راهكارهاي لازم براي كودتاي مخملي در ايران و حمايت از مخالفان نظام را قبل از انتخابات طراحي و منتشر شده است.
اين مركز آمريكايي در گزارش خود مناسبترين راه براي تغيير حكومت را حمايت گسترده از انقلاب مخملي در ايران دانسته و آن را بهترين و كمهزينهترين راه براي حل مشكلات آمريكا با ايران معرفي كرده است.
همچنين براساس اسناد و مدارك منتشر شده و نيز اعتراف برخي از عناصر مرتبط با پروژه اخير، سناريونويسي و ايجاد التهاب براي فرداي شكست در انتخابات رياست جمهوري از حدود 6 ماه پيش از آن با قطعي دانستن شكست نامزدهاي جبهه مدعي اصلاحطلبي آغاز شده بود و به ويژه طي 3 ماه اخير با ترويج شايعه تقلب در انتخابات، سازماندهي براي اعتراض عليه تقلب ادعايي در دستور كار قرار گرفت.
آنها به همين بهانه شبكههاي چند هزار نفره را از جمله با محوريت شاخه جوانان احزاب افراطي جريان دوم خرداد و نهضت آزادي راهاندازي كردند و حتي كميتهاي از سوي مدعيان اصلاحطلبي تحت عنوان كميته صيانت از آراء راهاندازي شد كه دستور كار اصلياش با نزديك شدن به روز 22 خرداد، القاي عدم سلامت انتخابات و تشكيك و ترديد در روند برگزاري آن بود. سايتهاي وابسته نيز در كنار رسانههاي بيگانه بهويژه "بيبيسي فارسي " به پوشش انبوه توليدات "حلقه تشكيك و القاي تقلب " پرداختند.
در همين زمينه پروفسور حميد مولانا استاد سابق علوم ارتباطات دانشگاه پانآمريكن در يادداشتي به هماهنگي انجام شده بين رسانهها و شبكههاي مختلف اشاره ميكند، مينويسد: "مقامات اطلاعاتي، امنيتي، و سياسي آمريكا به خوبي اطلاع داشتند كه شكست "محمود احمدينژاد " در ايران غيرممكن است، ولي براي استفاده از موقعيتها و محيطي كه بتوانند بوجود بياورند، خود را كاملاً آماده كرده بودند و با متفقين سياسي در اروپا و كشورهاي انگلستان، فرانسه، آلمان و غيره، سناريوي آن را هماهنگ ميكردند. مدتها بود كه در اجلاس و نشستهاي اصحاب رسانه، شبكههاي تلويزيوني بيبيسي (انگليسي و فارسي)، سيانان، فرانسه 24، دويچه وله، الجزيره، العربيه و عده قابل توجهي از نمايندگان و خبرنگاران مطبوعات آمريكا و اتحاديه اروپا خود را براي بازي در اين صحنه آماده كرده بودند و با گروهها و افراد مورد نظر خود در داخل ايران همكاريهاي بسيار نزديكي داشتند. جاي تعجب نبود كه در صحنه انتخابات ايران، محتويات و عناوين گزارشات، تصاوير و انگارهها و زمان اختصاص داده به آنها، شبيه يكديگر بوده و عيناً مانند يك اركستر موزيك هدايت ميشد. "
حمايت و هماهنگي بين آمريكا و كشورهاي غربي با دنبالههاي داخلي و عوامل آشوب و اغتشاش كاملاً نشان ميدهد كه آنان سادهلوحانه در پي راهاندازي انقلاب مخملي هستند البته از دشمن انتظاري جز دشمني نيست و در 30 سال گذشته از هيچ اقدامي براي دشمني و ضربه زدن به ملت ايران كوتاهي نكرده است اما يقيناً جرم كساني كه در داخل كشور با دشمن همراهي و با سوءاستفاده از احساسات پاك جوانان آنان را قرباني مطامع پليد خود مي كنند، بسيار سنگين تر است و بايد با قاطعيت با آنها برخورد شود.
نگارنده معتقد است همراهي بسياري از دنباله هاي داخلي دشمنان در صحنه اخير، به واسطه مبارزه جدي دولت با مفاسد اقتصادي است. اين عده كه منافع انحصاري خود را با اعتماد مجدد مردم به دكتر احمدي نژاد بيش از گذشته در خطر مي بينند به همراهي با بيگانگان روي آوردند تا به زعم خود دولت را تضعيف كنند البته در اين ميان دشمنان قسم خورده ملت و نظام نيز اهداف شوم خود را دنبال مي كنند بنابراين مبارزه با چنين اشخاص و گروه هايي نه تنها نبايد كمرنگ شود بلكه بايد آنها را با جديت بيشتري در پيشگاه ملت رسوا كرد.مفسدان اقتصادي و سيا سي نيزاگر به حال خود رها شوند مجدداً به مانع تراشي و شيطنت خود ادامه خواهند داد و چه بسا اين بار شديدتر در اين عرصه وارد شوند.
با اين حال كساني كه در توهم ايجاد انقلاب رنگي در كشورمان به سرميبرند از اين نكته كليدي غافلند كه اينگونه به اصطلاح انقلابها در ايران اسلامي هيچ جايگاهي ندارد و با تحكيم هر چه بيشتر انسجام ملي در ايران، همزمان با شروع دهه چهارم انقلاب از يك طرف و درايت و هوشمندي رهبر معظم انقلاب اسلامي و دلبستگي مردم به اسلام و ولايت فقيه، احتمال پيروزي دشمنان با چنين پروژههايي كاملاً منتفي است. بدون شك اينبار نيز ملت ايران داغ ننگ را بر پيشاني بدخواهان خود هك خواهند كرد.
در همين رابطه نيز رهبر معظم انقلاب يك هفته بعد از برگزاري انتخابات در خطبههاي نماز جمعه، آب پاكي را روي دست ناپاك آمريكا و صهيونيستها و بدخواهان داخلي ريختند و با صلابت و اقتدار از شكست اين فتنه رنگين خبر دادند و فرمودند: "... اين وضعيت دشمنان را به طمع انداخت و تصور كردند كه در ايران همه ميتوانند همچون برخي كشورهاي كوچك با چند ده ميليون دلار يك سرمايهدار صهيونيست، انقلاب مخملي كنند اما مشكل اصلي دشمنان نادان اين است كه هنوز هم ملت ايران را نشناختهاند. "
بدون ترديد با وجود نعمت ولايت فقيه در ايران اسلامي دشمنان هرگز به مقاصد شوم خود عليه ملت ايران دست نخواهند يافت.
* فرهاد دمشقي