خاطرات خواندني از سادهزيستي مقام معظم رهبري

آنچه در ادامه مي آيد قطرهاي است از دريايي عظيم كه آب دريا را اگر نتوان كشيد هم بقدر تشنگي بايد چشيد. بيدليل نبود كه امام راحل (ره) در مورد ايشان فرمودند: «در مورد دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلام از جمله افراد نادري هستيد كه چون خورشيد روشني ميدهيد.»
آيتالله خامنهاي در تمام طول زندگي، مشي سادهزيستي و مردمي بودن را حفظ كرده و تمام اطرافيان و مسوولان كشور را نيز به اين امر دعوت ميكنند. رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطرههاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانوادهشان ميگويند: «پدرم روحانى معروفى بود اما خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مىگذشت. من يادم هست شبهايى اتفاق ميافتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيه ميكرد و... آن شام هم نان و كشمش بود.»
حجتالاسلام سيدعلي اكبري در بيان خاطراتي در وبلاگ شخصي خود ميگويد: «ما زماني خدمت ايشان رفتيم و از آقا درخواست نموديم تا اجازه بفرمايند از داخل منزلشان و وضيعت زندگيشان فيلمبرداري كنيم، تا مردم وضيعت زندگي رهبر خود را ببينند و بفهمند كه ايشان چگونه زندگي ميكنند. آقا فرمودند: «اگر شما بخواهيد زندگي مرا نشان بدهيد ميترسم خيليها باور نكنند.» [نقل از حجت السلام المسلمين سيد علي اكبر حسيني]
از حضرت آيتالله جوادي آملي نيز نقل شده است: «يك روز مهمان مقام معظم رهبري بودم. فرزند ايشان آقا مصطفي نيز نشسته بود كه سفره گسترده شد، آيتالله خامنهاي به وي نگاهي كرد و فرمود: شما به منزل برويد. من خدمت ايشان عرض كردم: اجازه بفرماييد آقازاده هم باشند، من از وي درخواست كردهام كه باهم باشيم. آقا فرمودند: اين غذا از بيتالمال است، شما هم مهمان بيتالمال هستيد. براي بچهها جايز نيست كه بر سر اين سفره بنشينند. ايشان به منزل بروند و از غذاي خانه ميل كنند. من در آن لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.»
زهرا رهنورد نيز تعريف ميكند: در زمان رياست جمهوري آيتالله خامنهاي، روزي همسر ايشان به منزل ما آمدند و به من گفتند: «كوپن قند و شكر ما تمام شده است، اگر شما قند و شكر داريد مقداري به ما قرض بدهيد.»
از مهندس حميد ميرزاده نيز نقل شده است: در زمان رياست جمهوري ، حضرت آيت الله خامنه اي يك چك پنجاه هزار توماني براي نخست وزير وقت - مهندس مير حسين موسوي - ارسال مينمايد و ميفرمايند: اين حداكثر پولي است كه ممكن است از بيتالمال در هزينههاي شخصي بنده جابجا شده باشد ، كمتر از اين است ، ولي شما اين مبلغ را به حساب خزانه دولت واريز كنيد تا من مديون بيت المال نباشم.
سردار سرلشكر سيدرحيم صفوي نيز در بيان خاطرهاي ميگويد: روزي كه در منزل مقام رهبري، در خدمت ايشان بودم، بحث قدري به طول انجاميد و نزديك مغرب شد. پس از نماز، معظمله با مهرباني به من فرمودند: «آقا رحيم! شام را مهمان ما باشيد». بنده در عين حال كه اين را توفيقي ميدانستم، خدمتشان عرض كردم: «اسباب زحمت ميشود.» مقام معظم رهبري فرمودند:«نه، بمانيد؛ هرچه هست با هم ميخوريم.» وقتيكه سفره را گشودند و شام را آوردند، ديدم شام چيزي جز املت ساده نيست.
حجتالاسلام و المسلمين محمدي گلپايگاني نيز ميگويد: با اينكه مقام معظم رهبري ميتوانند از همهي امكانات مادي بهرهمند شوند، سطح زندگي خصوصي ايشان از سطح زندگي يك شهروند معمولي پايينتر است. معظملَه علاوه بر اين كه از يك زندگي معمولي سطح پايين بهره ميبرند، دائماً به مسوولان سفارش ميكنند: «مواظب زندگي خود باشيد. اسراف نكنيد.»
دكتر غلامعلي حداد عادل در خاطراتش ميگويد: در اوايل رياست جمهوري آيتالله خامنهاي، يك شب ديداري با ايشان داشتم. صحبت به درازا كشيد، معظم لَه فرمودند: «شام پيش ما بمان.» من از اين دعوت خوشحال شدم؛ زيرا ميتوانستم مدتي بيشتر در خدمت ايشان باشم. آقا فرمودند: «من نميدانم شام چي داريم يا اصلاً به اندازه ما دونفر شام هست يا نه؟ به هر حال، هرچه باشد با هم ميخوريم.» از همان دفتر كار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت كردند و گفتند: «خانم، شام چي داريم؟ فلاني پيش ماست و من گفتهام كه هر چه باشد با هم ميخوريم.» از جوابهاي آيتالله خامنهاي، احساس كردم كه در منزل به اندازه يك نفر شام كنار گذاشتهاند. آقا فرمودند: «عيبي نداره! هر چه هست براي ما بفرستيد، قدري هم پنير و ماست همراهش كنيد.» پس از گذشت حدود يك ربع، يك بشقاب برنج ساده با يك كاسه كوچك خورشت معمولي خيلي متوسط و مختصر آوردند .قدري هم شايد نان و پنير و ماست همراه آن بود. آنها را نصف كرديم و با هم خورديم. من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامي شكر كردم كه چنين تحولي در كشور ايجاد كرد. در دستگاه طاغوت – در قبل از انقلاب – چه جاه و جلال و تجمل و اصراف و تبذيري وجود داشت و امروز رييسجمهور چه ساده زندگي ميكند.
حجت الاسلام و المسلمين مسيح مهاجري نيز ميگويد: «در زمان رياستجمهوري آيتالله خامنهاي، ايشان ماجرايي را براي من تعريف كردند كه بسيار شنيدني و جالب است. معظم لَه فرمودند روزي در دفتر كارم نشسته بودم، تلفن زنگ زد. مادرم پشت خط بود، گوشي را كه برداشتم با صداي خنده ايشان روبه رو شدم. علت را پرسيدم؛ مادرم گفت: «چند روزي است در خانه هيچ نداريم، پدرت هم پولي ندارد». اين داستان براي من بسيار مهم بود. پدر و مادر رييسجمهور كشور، پول و غذا ندارند. ماجراي مذكور نشان از سادهزيستي در خانه مقام ولايت دارد. ايشان در خانه بسيار ساده زندگي ميكنند و هيچ فردي تا به حال نتوانسته از موقعيت معظم لَه سوءاستفاده كند. چه افتخاري براي ملت مهمتر از اين كه چنين شخصيت ارزشمندي رهبري آنان را بر عهده دارد؟!
آيتالله سيدمحمودهاشمي شاهرودي نيز در بيان خاطرهاي ميگويد: زندگي شخصي آقا از سادگي و سلامت خاصي برخوردار است. اين سادگي به زندگي نزديكان ايشان نيز سرايت كرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نيستند. همين اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعيت بازداشته است. من اين سادگي را در منزل ايشان به تماشا نشستم. روزي معظم لَه مرا به كتابخانه خود دعوت كردند، من در آن جا يك ميز ساده و قديمي ديدم. در كنار ميز نيز يك صندلي كهنه بود. آن ميز و صندلي مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبري در كتابخانهي سادهي خود هنوز از همان ميز و صندلي استفاده ميكنند.
حجتالاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني «ره» نيز ميگويد: بر خود واجب ميدانم كه شهادت دهم زندگي داخلي آيتالله خامنهاي نه از باب اينكه رهبر عزيز انقلاب ما به اين حرفها نياز داشته باشند، بلكه وظيفه خود ميدانم تا اين مهم را به مردم مسلمان وانقلابي ايران بگويم. من از داخل منزل ايشان مطلع هستم. مقام معظم رهبري در خانه، بيش از يك نوع غذا بر سفره ندارند. خانوادهي معظملَه روي موكت زندگي ميكنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس آن جا بود. من از زبري آن فرش به موكت پناه بردم.
آيتالله مصباح يزدي نيز ميگويد: مصرف گوشت خانهي آيتالله خامنهاي در زمان رياستجمهوري تنها از طريق كوپن بود. ايشان در آن زمان به من فرمودند: «من تاكنون غير از همان گوشت كوپني كه به همه مردم داده ميشود گوشت ديگري از بازار نخريدهام.» امروز هم زندگي ايشان مثل زندگي مردم محروم و مستضعف است.
سيد علي اكبر طاهايي نيز در بيان خاطرهاي ميگويد: «من در آن زمان نمايندهي مجلس شوراي اسلامي بودم. همسرم يكي از بچهها را نزد پزشك برد و در مطب دكتر، همسر مقام معظم رهبري را ملاقات كرد. ايشان نيز يكي از فرزندان خود را براي مداوا به آنجا آورده بودند. كسي نميدانست كه ايشان كيست! چون نوبت به همسر آقا رسيد؛ به اتاق پزشك مراجه كردند. دكتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبري گفت: براي مداواي فرزندتان روزي يك ليوان لعاب برنج به او بدهيد. همسر مقام معظم رهبري گفت: «ما چنين امكاناتي را نداريم» پزشك كه ايشان را نميشناخت عصباني شد و گفت: «مگر امكان دارد درخانهاي برنج نباشد؟» همسر مقام معظم رهبري فرمود: «آقاي ما اجازه نميدهد كه در خانه، غير از برنج كوپني استفاده كنيم و آن هم كفاف خوراك ما را بيش از يك بار در هفته نميدهد.»
سردار سرتيپ پاسدار شوشتري نيز در با اشاره به توجه رهبري به سادهزيستي و پرهيز از تجملگرايي ميگويد: مقداري زيلو در خانه مقام معظم رهبري بود. آنها را جمع كرديم و فروختيم و يك مقدار هم پول از مال شخصي خودم روي آنها گذاشتم. تا به جاي آن زيلوها، براي منزل آقا فرشي تهيه كنيم. وقتي زيلوها را عوض كرديم و فرشها را پهن نموديم، آقا تشريف آوردند و فرمودند: «اينها ديگر چيست؟» گفتم: «زيلوها را عوض كرديم». فرمودند: «اشتباه كرديد كه عوض نموديد. برويد همان زيلوها را بياوريد». اصرار را بيفايده ديدم و با هزار مكافات رفتم و زيلوها را پيدا كردم و توي خانه انداختم. زيلوهايي كه واقعاً به آنها نگاه ميكردي، ميديدي كه نخشان درآمده و ساييده شدهاند.
حجت الاسلام علي ابوترابي نيز فرمودهاند: مقام معظم رهبري -در زمان رياست جمهوري- سفرهاي خارجي زيادي داشتند و در اين سفرها هداياي زيادي به شخص ايشان ميدادند .حتي در سفري كه به يوگسلاوي داشتند ،كليد طلايي كشور را به آقا دادند ولي مقام معظم رهبري در هيچ يك از اين هدايا تصرف نكردند و بعد از پايان دوره رياست جمهوري ، دستور فرمودند هدايا را در موزه نگهداري كنند و همه آنها را متعلق به كشور بدانند.
آقاي دكتر غلامعلي حدادعادل به نقل خاطرهاي پرداخته است: چند روز پس از خواستگاري خانواده بزرگوار حضرت آيتالله خامنهاي از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبري رسيدم. ايشان فرمودند: «آقاي دكتر! اگر خدا بخواهد با هم خويشاوند ميشويم.» عرض كردم چطور؟ فرمودند: «آقا مجتبي و دختر خانم شما ظاهراً يكديگر را پسنديدهاند و در گفتگو به نتيجه رسيدهاند. حالا نظر شما چيست؟» عرض كردم: آقا اختيار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: «شما و همسرتان استاد دانشگاه هستيد و زندگي شما با زندگي ما متفاوت است. تمام زندگي ما غير از كتابهايم، يك وانت لوازم كهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندروني دارد و يك اتاق بيروني كه مسئولان ميآيند و با من ديدار ميكنند. من پولي براي خريد خانه ندارم. خانهاي اجاره كردهايم كه قرار است، در يك طبقهي آن آقا مصطفي و در طبقهي ديگر آقا مجتبي زندگي كنند. ما زندگي معمولي داريم و شما زندگي خوبي داريد، مثل ما زندگي نكردهايد. آيا دختر شما حاضر است با اين وجود زندگي كند؟!» زيبايي و دقت سخن رهبر معظم انقلاب براي من بسيار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روي باز استقبال كرد.
حجت الاسلام و المسلمين نيازي نيز درباره تاكيد رهبري بر عدم تبعيض در برخورد فرمودهاند: يكي از مسئولان نظامي دستور تصرف مكاني را صادر كرده بود. گرچه حق با او بود، اما شيوه اقدام قانوني نبود. سازمان قضايي نيروهاي مسلح گزارش حادثه را تنظيم و خدمت مقام معظم رهبري ارسال كرد. ايشان در زير آن گزارش، مرقوم فرمودند: «با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد.»
سخن پاياني
آنچه گفته شد قطرهاي بود از دريايي عظيم كه آب دريا را اگر نتوان كشيد هم بقدر تشنگي بايد چشيد. بيدليل نبود كه امام راحل (ره) در مورد ايشان فرمودند: «در مورد دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلام از جمله افراد نادري هستيد كه چون خورشيد روشني ميدهيد.» ( صحيفه نور ج
ص455).
واي بر ما اگر دچار غفلت تاريخي شويم. آيا بعضي ميخواهند ماجراي صفين و حكميت را بعد از چهارده قرن دوباره تكرار كنند؟ در صفين علي را به تصميم واداشتند؛ برخلاف نظر او.
امروز اما ما ميگوييم كه سيدنا و مولانا، حاشا و كلاّ كه ما تو را تنها بگذاريم. اگر چه از مظلوميت و غربت شما دلمان خون شده است، لكن بدان كه ما هنوز نمردهايم كه عدهاي بخواهند حريم ولايت را شكسته و شما را آماج حملات ناجوانمردانهي خود قرار دهند و دستان علي را در بند كنند. ما امروز «مقداد وار» چشم به چشمان شما دوخته و منتظر اشارت پلك شما هستيم تا كاري كنيم كه تاريخ همانند آن را سراغ نداشته باشد.