IRNON.com
گفتاري از آيت الله جوادي آملي
قرآن ، زبان فطرت
 

اگرشما زلال را از يك مسير طيّب و طاهر منتقل بكنيد، اثر دارد. از يك شيپور و بوق آلوده شما بخواهيد زلال را منتقل كنيد، اين بو مي گيرد.


 

تقريباً 60 سال قبل، روزي به زيارت بارگاه ملكوتي كريمه اهل بيت مشرّف شدم، آغاز طلبگي ام بود. مرحوم آقاي بروجردي مرجع تقليد رسمي جهان شيعه بود؛ من هم مشتاق زيارت اين مرجع بودم. وقتي به بيت عظيم و شريفشان مشرّف شدم، تابستان بود؛ ايشان از اندروني به بيروني منتقل شدند. كسي از ايشان سئوال كرد: مرجعا ! خواندن قرآن در راديو چه طور است ؟ گويا هم اكنون من آن فتوا را از ايشان مي شنوم ! فرمود : چون مقارن با آلت لهو و لعب است، مكروه است. تا از كدام دهان بگذرد، از كدام مسير بگذرد ! اينها نه شوخي است، نه حرف غير علمي.اگرشما زلال را از يك مسير طيّب و طاهر منتقل بكنيد، اثر دارد. از يك شيپور و بوق آلوده شما بخواهيد زلال را منتقل كنيد، اين بو مي گيرد ! اين مطلب اوّل.
مطلب دوّم همانطوري كه شما از نظر زمان برنامه هاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت داريد كه قاعده مديريت است. و از نظر زمين هم به شرح ايضاً ؛ شما ناچاريد محلي، منطقه اي و بين المللي كار كنيد كه اينها دو مطلب جداي هم است : هم زمان، هم زمين. از نظر زبان هم به شرح ايضاً؛ شما بايد درباره زبان هم 3 تا برنامه كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت داشته باشيد.

انتقال معارف قرآن به چندين بيان بر اساس سطح فهم مخاطبان
برنامه « زبان » آن است كه توده مردم را خواص اداره مي كنند، خواص را أخص اداره مي كنند. شما بايد به 3 زبان حرف بزنيد؛ زبان توده مردم كه قرآن و قرائت قرآن و تجويد و ترجمه و تفسير روان است و مانند آن. زبان مياني مردم، تحصيل كرده هاي حوزوي و دانشگاهي، آنهائي كه متجزّي اند در فقه و اصول و فلسفه، يا در كارهاي دانشگاهي استاديارند يا دانشيارند و زبان أخص كه اگربخواهيد مجتهدين را هم قانع كنيد، اساتيد فرهيخته دانشگاه را هم قانع كنيد؛ بايد حتماً براي آنها هم برنامه داشته باشيد.
منتها اين بخش سوّم زبان البتّه زمانش مثل آنها نيست، نه آنقدر آدم عميق پيدا مي شود كه بتواند أخص را اداره كند، نه أخص آنقدر زيادند كه شما بخواهيد خيلي سرمايه گذاري كنيد ! شما در كل شبانه روز اگر يك ربع هم وقت بگذاريد، خيلي هنر كرديد !! اين هم يك مطلب.

هنر جمهوري اسلامي ايران درانتقال معارف قرآن با زبان فطرت بشري
مطلب ديگر اينكه اگر بخواهيد قرآن را در سطح عربي و آهنگ و اينها منتقل كنيد، ديگران پيش از ما و بيش از مايند؛ آنها بهتر مي خوانند ، دستگاهشان بهتر است.اگر بخواهيد قرآن را به زبان فطرت اصلي مردم منتقل كنيد، شما پيشاپيش مردميد. تنها كسي كه اين حرف را مي زند، فقط ( جمهوري اسلامي ايران ) است.
سال 61 يك همايشي بود در لندن، دكتر كليم صديقي در آن موسسه، متولّي اين كار بود. هيأتي از ايران دعوت شده بود، مسئوليت آن هيأت را هم بعضي ها به عهده داشتند. آنجا بعد از اينكه سخنراني تمام شد، من ديدم يك عالمي كه از مخاطبان اصلي آن جلسه ما بود، به من گفت : من چند دقيقه اي با شما كار دارم؛ گفتم : بفرمائيد. گفت : ما جائي زندگي نمي كنيم كه اسم شهر ما شناخته شده باشد، اسم كشور ما هم معروف باشد ! ما هر جا مي رويم، بايد شناسنامه مان را همراه ببريم.
يك ميز كوچكي بود، يك صندلي آن طرف، يك صندلي اين طرف؛ من ديدم دست به جيب كرد و نقشه سرزمين خود را روي اين ميز گذاشت و دستش به طرف اقيانوس كبير رفت و مرتب به طرف قطب حركت داد؛ و به يك نقطه رسيد، گفت : در اقيانوس كبير يك جزيره اي است نزديك قطب و اين نقطه اي كه مي بينيد، آن جزيره اي است كه ما آنجا زندگي مي كنيم؛ اين را سال 61 گفته بود.گفت سلام ما را به دولتمردان ايران برسانيد، بگوئيد : مردم ما تشنه حرف شمايند ! بنابراين جهان تشنه حرف طيّب و طاهر است.

مباني فقهي رساله هاي عمليه، با اتّكاي به منابع قرآن و عترت
« حقوق بشر » نظير فقه واصول، موادي دارد؛ اين مواد را از مباني و مباني را هم از منابع مي گيرند. يك مجتهد كه محصول كار او رساله عمليّه است؛ اين رساله عمليّه مواد حقوقي و فقهي است.اين مواد را از يك مباني مي گيرد؛ مثلاً برائت اينچنين است، استصحاب اينچنين است، شكّ در مقتضي اينچنين است، اقلّ و اكثر استقلالي و ارتباطي اينچنين است؛ به اينها مي گويند : « مباني ». اين مباني را از آن منابع مي گيرند. منابع مي شود ( قرآن و عترت ).

مباني مشترك فطرت بين انسانها، تكيه گاه منابع حقوق بشر
حقوق بشر الآن حرفي براي گفتن ندارد ! حقوق بشر يك سلسله مواد حقوقي است، يك. اين مواد را از مباني مي گيرند، دو؛اما آن مباني را از چه مي گيرند ؟! آن مباني مشترك بين اين 6 ـ 7 ميليارد چيست ؟ عادات و آداب و رسوم و سنن و فرهنگ هاي هر اقليمي مربوط به خودش است. ما اين مباني را از كجا برگيريم؟ تا مبنا نداشته باشيم، مواد حقوقي نداريم. اين مباني را از كجا بگيريم ؟! بايديك جهت مشتركي در بين اين 6 ـ 7 ميليارد باشد كه منبع حقوقي ما باشد؛ كه از آن جهت مشترك، مباني را و از آن مباني، اين مواد را استخراج كنيم؛ آن جهت مشترك،« فطرت » است، و قرآن زبان فطرت است.
در سوره مباركه اسراءفرمود: لو اجتمعت الج نّ و النس علي ان يأتوا ب م ثل هذا القرآن لا يأتون ب م ثل ه و لو كان بعضهم ل بعض ظهيراً (1) ، اين تحدّي جهاني است. اين كاري به عربي و ع بري و سرياني ندارد !قرآن كه به زبان، تحدّي نكرده؛ بخشي از تحدّيات و معجزات آن، زبان است و فصاحت است و بلاغت ! بخش اصيلش مربوط به فطرت است. كسي كه اين فطرت را شكوفا مي كند، وحي است.

لزوم سكوت محض در برابر قرآن
مطلب بعدي آن است كه : آنها كه متولّيان قرآنند، بايد خيلي كوشا باشند كه در برابر قرآن حرفي براي گفتن نداشته باشند؛ فقط بايد ( گوش ) باشند. اينكه گفتند : كاندر اينجا جمله اعضاء چشم بايد بود و گوش، همين است. بسياري از شما شيعه ها شنيده ايد كه مي گويند : علم، حجاب اكبر است. اين يعني چه ؟ با اينكه علم نور است و يقذ فه الله ف ي قلب من يشاء (2)، و بسياري از مشكلات با علم حل مي شود. علم يعني اگر كسي سرمايه اي داشته باشد، بگويد : من 30 ـ 40 سال درس خواندم، زحمت كشيدم؛ با اين سرمايه بخواهد پيش قرآن برود، چيزي نمي فهمد ! حواستان جمع باشد. چرا ؟ براي اينكه در اين 30 - 40 سال، اين آئينه را خط خطي كرده. شما 40 سال روي آئينه خط بكشي، اين آئينه جائي را نشان نمي دهد !! اين مفاهيم وصور ذهني، حجاب هستند؛ نمي گذارند آن فطرت، ببيند و نشان بدهد.
اگر انسان اين لايه ها را كنار بزند، آن فطرت اصلي خود را در برابر قرآن قرار بدهد؛ ] يا أيّها الّذ ين آمنوا [ ذا قر ئ القرآن فاستم عوا له و انص توا (3)، گوش ابن گوش؛ اگر گوش ابن گوش بوديد، آدم مي فهمد كه چه مي خواهد بگويد !

تفاوت جوهري قرآن با سائر دانشها
الع لم هو الح جاب الأكبر؛ شما مي خواهيد با اين مفاهيم، زمين شناس باشي، بله مي توانيد. فقه بخواني، اصول بخواني، درس هاي ديگر بخواني؛ با اين مفاهيم، با اين مقدّمات، با اين بديهيّات، آن نظريات را مي فهمي؛ چون آنها هم حرفهايش شبيه حرفهاي شماست، آنكه اين حرف را زده هم مثل شماست. اين صاحب جواهر حرف صاحب شرايع را معنا مي كند؛ يكي او، يكي اين. قال، اقول. امّا آيا يك مفسّر مي تواند بگويد : قال الله و اقول ؟ خدا گفت و من مي گويم ! اين شدني نيست. اين كه شرايع نيست كه صاحب جواهر تربيت كند! اين متن لمعه نيست كه شهيد ثاني هم بشود شارح آن ! به ما گفتند : فقط گوش بده، ببين او چه مي گويد.

ضرورت نيل به مقام خليفه اللّهي براي ادراك و شرح قول الهي
اين است كه : الع لم هو الح جاب الأكبر. تمام اين مفاهيم مثل اينكه انسان 40 سال ، 50 سال روي اين آئينه خط كشيده؛ اين جائي را نشان نمي دهد ! اين است كه فرمود : لا يمسّه لا المطهّرون (4). ممكن است اوحرف هائي را كه ديگران گفته اند، بفهمد؛ اين خيال كرده، شده مفسّر ! نخير، شما حرف شيخ طوسي را فهميدي كه او هم مثل شماست؛ حرف امين السلام را فهميدي، يا حرف فخر رازي و زمخشري را فهميدي كه آن هم مثل شماست ! او با فقه و اصول فرقي ندارد. امّا حرف ( الله ) را ( خليفه الله ) مي فهمد. اين كه گفته شد : نّما يعر ف القرآن من خوط ب ب ه (5)، اين است. اينكه فرمود : ذا قر ئ القرآن فاستم عوا له و انص توا؛ يعني فقط گوش، فقط گوش !

تشنگي انسانها نسبت به سخنان معصومان (ع)
غالب ائمه (ع) فرمودند: حرف هاي ما را درست به مردم منتقل كنيد، مردم تشنه حرف هاي مايند. فنّ النّاس لو عل موا محاس ن كلامنا لاتّبعونا (6). اگر اثر نمي كرد كه بر ما واجب نمي كردند ! آيا گفتنش براي ما واجب است يا نه ؟! چرا نهي از منكر در صورت عدم احتمال اثر، واجب نيست ؟ براي اينكه لغو است. اينگونه از تعاليم كه بر ما واجب است، معلوم مي شود لغو نيست، معلوم مي شود مردم تشنه اين حرف هايند. منتهابايد از دهان طيّب و از كانال پاك منتقل شود.

* سخنراني آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در مراسم افتتاحيه فرستنده مستقل شبكه قرآن و معارف سيما از قم ـ قم ؛ 13 / 8 / 1384
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) اسراء / 88 (2) مصباح الشريعه / 16 (3) اعراف / 204
(4) واقعه / 79 (5) الكافي / 8 / 312 (6) بحار الأنوار / 2 / 30