IRNON.com
گفت‌وگوي با كارگردان انيميشن ايراني «راز سيمرغ»؛
«راز سيمرغ» چهره واقعي ايران را به جهان نشان خواهد داد
 

غلامرضا گرشاسبي گفت: اميدوارم انيميشن «راز سيمرغ» كه فضاي واقعي را در مورد ايران نشان داده، بر عكس فيلم‌هايي كه به شكل مغرضانه‌اي ايران را معرفي مي‌كنند، بتواند در آن سوي مرزها چهره كشورمان را به خوبي نشان دهد.


 

«غلامرضا گرشاسبي» كارگردان انيميشن «راز سيمرغ» در گفت‌وگوی در مورد آخرين مراحل فني اين انيميشن گفت: اين انيميشن در حال حاضر روي ميز تدوين است. قصد داشتيم اين انيميشن را براي نمايش در جشنواره فجر سال گذشته آماده كنيم اما مشكلات و نامهرباني‌هاي زيادي در راه اين كار پيش آمد و بسياري از كارها را با هزينه شخصي انجام داديم تا اين پروژه كه در مجلس شوراي اسلامي به عنوان پروژه‌اي فرهنگي و ملي شناخته شده به مرحله تدوين برسد.
گرشاسبي در پاسخ به سئوالي در مورد صداپيشگان اين انيميشن گفت:‌ قصد داريم براي صداپيشگان اين انيميشن از بازيگران حرفه‌اي استفاده كنيم كه با بسياري از آنها نيز صحبت‌هاي اوليه انجام شده و در كل حدود 15 بازيگر براي شخصيت‌هاي اصلي و 24 بازيگر براي شخصيت‌هاي فرعي مد نظر داريم. براي ساخت موسيقي نيز قصد داريم از موسيقي حماسي با سازهاي كوبه‌اي استفاده كنيم كه پس از پايان تدوين آهنگساز اين كار نيز مشخص خواهد شد.
وي افزود: از جمله ويژگي‌هاي اين انيميشن مي‌توان به اين موضوع اشاره كرد كه برعكس بسياري از انيميشن‌هاي ايراني حركت لب شخصيت‌ها كاملا با ديالوگ‌ها مطابق است و در اين كار، مانور بسيار زيادي روي رنگ و فضاي فيلم داده‌ايم. همين طور براي تبديل فرمت فيلم نيز نرم‌افزارهاي ويژه‌اي توسط متخصصان داخلي ابداع شده كه كارآمدي بسيار بالايي در طول اين كار داشته‌اند.
اين كارگردان در مورد سبك اين انيميشن گفت: سبك كار پروژه به صورت تلفيقي دو و سه بعدي است، و در نوع خود سبك جديدي است كه براي اولين بار در دنيا اتفاق مي افتد. «راز سيمرغ» انيميشني است كه از نظر تكنيك، حس و حال كاراكترها، حركات لب و دكوپاژ به سينما نزديك است و نام cineanimation مناسب‌ترين نام براي آن است.
گرشاسبي گفت: در اين پروژه از روش هاي گرافيكي دكوموشن، گرافيلم و Humation كه توسط متخصصان پروژه طراحي و ساخته شده است استفاده مي گردد. اين فيلم با گيتِ 1080 در 1920 (k 2) ساخته مي‌شود و با فرمتِ targa بر روي نگاتيو چاپ مي‌شود.
گرشاسبي در پايان در مورد زمان آماده شدن اين انيميشن گفت: اگر بودجه كافي به دست ما برسد ما اين انيميشن را براي شركت در جشنواره فجر ‌آماده مي‌كنيم و اميدوارم اين انيميشن كه فضاي واقعي را در مورد ايران نشان داده بر عكس فيلم‌هايي كه به شكل مغرضانه‌اي ايران را معرفي مي‌كنند، بتواند در آن سوي مرزها چهره كشورمان را به خوبي نشان دهد.

عوامل اصلي اين پروژه عبارتند از:
تهيه كننده و كارگردان: غلامرضا گرشاسبي،مديريت هنري، فني و تكنيكال انيميشن: پرويز فخريان پور، طراحي و اجراي بك گراندها و فضاها و نرم افزارهاي تخصصي: پرويز فخريان پور،دستيار تهيه و طراحي و اجراي گرافيكي چهره ها: صفا چاوشي،تدوين: داوود يوسفيان،مديران فيلمبرداري: غلامرضا گرشاسبي و پرويز فخريان پور،مدير توليد: عليرضا كيهان،نويسنده: فريدون دانشمند،بازيگران مدلينگ انيميشن:صفا چاوشي، پرويز فخريان پور، مريم سرمدي، امير شكيبايي، علي مولايي و داود كيا.

در خلاصه داستان «راز سيمرغ» آمده است:
سيمرغ توسط امپراطور سرزمين تاريكي، فيلوس، در دل سنگ به بند كشيده شده است. فيلوس كه بر معادن طلاي سرزمين تاريكي مسلط شده است، دامنة سيطره‌اش را به سرزمين‌هاي ديگر نيز گسترانيده است. او اكنون حاكمان سرزمين هفت قلعه و جنگل زرد را دست نشاندة خود ساخته است وخيال تسلط بر سرزمين آلانان را در سر مي‌پرورد، اما مردمان آلانان كه صاحب فرهنگي اصيل و كهن هستند، بارها و بارها در مقابل هجوم ملخ‌هاي عظيم‌الجثه كه توسط فيلوس گسيل شده‌اند تا عامل قحطي و تاريكي شوند و زمينة يأس و نوميدي را فراهم كنند، ايستادگي كرده و با وجود صدماتي كه تحمل كرده اند، تن به تسليم نداده‌اند.
يك‌بار در ساليان دور، روشنك، دختر كوچك آوه شهربان مردم آلانان توسط كركسهاي فيلوس ربوده و به عنوان گروگان به سرزمين تاريكي برده مي شود، اما او به زودي توسط برانوش، مبارز عالم و مخالف فيلوس در سرزمين تاريكي، از اسارت رهانيده و به آلانان برگردانده مي شود. روشنك كه داغِ نشان فيلوس را بر پيشاني دارد، به واسطه آن رنجور است و تا كنون كه دختري زيبا و رعنا شده است، مُهر سكوت بر لب زده و هيچ‌كس كلامي از زبان او نشنيده است. برانوش كه مغضوب فيلوس شده است، به انتخاب خود در آلانان سكنا گزيده و در اين ساليان همراه و دوشادوش مردم آلانان در خنثي كردن توطئه‌هاي فيلوس كوشيده است.
برانوش پسري به نام اسپروز را كه پدر و مادرش در جنگل‌هاي دامنه كوه اسپروز، توسط كركس‌هاي فيلوس كشته شده‌اند، به فرزندخواندگي پذيرفته و تربيت او را به عهده گرفته است. اسپروز كه تا قبل يافتن‌اش توسط برانوش، توسط گوزن‌هاي جنگل پرورده شده است، تحت تعاليم برانوش به جواني برومند و آگاه مبدل مي‌شود كه در آتش اشتياق مبارزه با فيلوس و رهانيدن سيمرغ از اسارت سنگ، مي‌سوزد. او توسط برانوش آگاه شده است، كه آزادي سيمرغ از اسارت سنگ، مبشر صلح و آباداني است و هم موجب زدوده شدن داغي كه روشنك بر پيشاني دارد. اسپروز كه عاشق و نامزد روشنك است، عشق او را نسبت به خود نيز احساس مي‌كند، اما دريغا كه او زبان به ابراز آن نمي‌تواند بگشايد و اين زبان هرگز گشوده نخواهد شد، مگر سيمرغ از اسارت سنگ رهانيده شود.
اسپروز با پشتكاري مثال‌زدني، سال‌هاست كه توسط برانوش به تقويت جسم و تربيت انديشه مي‌كوشد و آگاه است كه زماني به آمادگي كامل و نهايي نائل مي‌شود كه موفق شود صخرة سنگين دهانه غارِ كوه دماوند را جابه‌جا كند و منشور هزار آينه را كه در آنجا نهاده شده و رمز نابودي فيلوس است، بردارد. سرانجام اسپروز موفق به انجام اين مهم مي‌شود، اما درست هنگامي كه استاد و مربيش برانوش بر اثر خيانت و توطئه دو عامل خودفروخته داخلي به نام‌هاي شنبليد بانو و بيدرفش، توسط كركس‌هاي فيلوس اسير و به سرزمين تاريكي برده مي‌شود.
اسپروز كه انگيزه‌هايش براي مبارزه با فيلوس مضاعف شده است، عازم سرزمين تاريكي مي‌شود. در اين سفر لوري كه جواني شوخ طبع و بازيگري ماهر است و همچنين جانوشيار، معروف به جانوشيارِ موشكاف، كه مشاور شهربان آوه است، با او همراه مي‌شوند.
اين گروه سه نفره ضمن خنثي كردن توطئه‌هاي بيدرفش كه از آلانان گريخته است و سايه به سايه آنان مي‌آيد، از جنگل زرد و سرزمين هفت قلعه و موانع موجود در آنجا كه هر كدام از ديگري دشوارتر و خطرناك‌تر است و ضمن ايجاد انگيزه مبارزه در مردمان تحت سلطه و ستم اين دو سرزمين، به سلامت عبور مي‌كنند و در نهايت با وجود تزلزلي كه در لوري به وجود مي‌آيد، دوباره همدل و همزبان گشته و به قصر فيلوس راه پيدا مي‌كنند و پس از مبارزه‌اي سخت و سهمگين و همزمان با به زانو درآوردن فيلوس، سيمرغ را نيز از اسارت سنگ مي‌رهانند و هر سه همراه با برانوش كه او نيز از اسارت رهانيده شده است، سوار بر بال‌هاي رنگين سيمرغ عازم آلانان مي‌شوند. در مسير بازگشت و به يمن عبور سيمرغ، چشمه‌هاي خشكيده دوباره مي‌جوشند و زمين‌هاي مرده و تشنه، سيراب و زنده مي‌گردند. وقتي كه آنان به آسمان آلانان نزديك مي‌شوند، ملخ‌هايي كه هجوم آورده و مانع تابش آفتاب شده‌اند، مي‌گريزند. آفتاب كه مي‌تابد، داغ پيشاني روشنك نيز محو مي‌شود و او كه اينك زبان به سخن گشوده است، اولين كسي است كه مژده آمدن سيمرغ و بازگشت پيروزمندانه دلاوران را به مردم آلانان مي‌دهد.