IRNON.com
نگاه دين به طبيعت و فرا طبيعت
 

يكي از برجسته ترين آثار و بركات انقلاب اسلامي ايران و يادگار جاويدان امام راحل(ره)؛ «سپاه پاسداران» مي باشد.مجموعه اي كه تدين و اخلاص را با فنون نظامي درآميخته و با عمري به اندازه حيات طيبه نظام اسلامي ايران، حافظ تماميت ارضي كشور و مرزهاي تابناك دين درسالهاي دفاع مقدس و پس از آن تاكنون بوده است.


 

يكي از برجسته ترين آثار و بركات انقلاب اسلامي ايران و يادگار جاويدان امام راحل(ره)؛ «سپاه پاسداران» مي باشد.
مجموعه اي كه تدين و اخلاص را با فنون نظامي درآميخته و با عمري به اندازه حيات طيبه نظام اسلامي ايران، حافظ تماميت ارضي كشور و مرزهاي تابناك دين درسالهاي دفاع مقدس و پس از آن تاكنون بوده است.
در ادبيات انقلاب، به منظور تكريم تمامي ايثارها و مجاهدات (پاسدار) و به تيمن روز ميلاد مولاي عشق و عرفان، حضرت سالار شهيدان(ع)؛ سومين روز از شعبان به روز اين نماد مقاومت و مظلوميت ثبت گرديده است.
كنكاشي درحيات طيبه پاسداران و طهارت و قداست نظام جمهوري اسلامي در بيانات و نصايح اخلاقي عالم فرزانه و حكيم متأله، آيت الله جوادي آملي(مدظله العالي)؛ مرورگر اين روز پربركت خواهدبود كه با هم آن را از نظرمي گذرانيم.
¤¤¤
ضرورت وجود (معنويت) در جامعه و عنايت سپاهيان به معنويت عميق و عالمانه
مسئله «معنويت» مسأله مهم همه ماست. يعني اول روحانيت و حوزه ها كه اگر درمسير معنويت گام برداريم و گام بردارند. ان شاءالله ساير مسئولين نيز در همين راستا حركت مي كنند و موفقيت قطعي است. ليكن منظور مقام معظم رهبري از لزوم وجود معنويت در نيروهاي سپاه، موعظه اخلاقي نيست! اين موعظه اخلاقي براي مساجد و حسينيه ها و توده مردم است. براي يك كار تشكيلاتي اساسي و سنگيني كه مرگ و زندگي يك نظام وابسته به آن است. اين معنويت علمي عميق مي طلبد، نه معنويت موعظه اخلاقي! اين مطلب اول.
اين معنويت علمي عميق يعني چه! يعني همان كه در روضه خواني ها مي گويند كه با معنويت باشيد، بااخلاق باشيد، درست باشيد؛ اين، همان معنويت است؟! يا يك جهان بيني اساسي كه معرفت است. بعد باور است، و بعد به دنبالش راه اندازي؟
فرمايش مقام معظم رهبري آن معنويت محققانه و عالمانه اي است كه مرگ و زندگي يك نظام وابسته به آن است. الان كار به دست شما عزيزان و امثال شما عزيزان است كه مرگ و حيات نظام به اين موضوع وابسته است. اين تنها معنويات ظاهري كه آدم با اخلاق و معتدل باشد، نيست! اين كار وابسته به اين است كه ما جهان را خوب بشناسيم.
طلب شهادت و تلاش براي پيروزي دركنار هم، تامين كننده دنيا و آخرت سعادتمند
يك وقت است كه مي گويند: كل منطقه خليج فارس پر از نيروي نظامي است و ما هيچ تكان نمي خوريم. اين مسئله با الابذكرالله تطمئن القلوب(1) ما را آرام مي كند. احدي الحسنيين نصيب مان مي شود. ما كه نمي خواهيم مظلومانه جان بدهيم. مي خواهيم با شهادت يا پيروزمندانه زندگي كنيم؛ اين است احدي الحسنيين ما، نه نظير فلسطينيان يا كشورهاي ديگر مانند مردم عراق كه مظلومند و ان شاءالله به بهشت مي روند! ما مي خواهيم يا با شهادت جان بدهيم، يا پيروزمندانه زندگي كنيم.
صدمه ديدن قرآن و عترت در صورت لطمه واردشدن به ايران اسلامي
بنابراين الابذكرالله تطمئن القلوب براي همه حق است؛ اما يك كسي كه مسئوليت يك نظام با اوست، جان و حيات 70 ميليون از يك طرف و حيات قرآن و عترت از طرف ديگر در دست اوست؛ اگر خداي ناكرده اين كشور اسلامي لطمه اي يا آسيبي ببيند، ديگر سخني از قرآن و عترت نيست! چرا كه همانطور كه مي دانيد ساير كشورهاي اسلامي حياط خلوت مستكبران است و هركجا آنها بخواهند، مي توانند اردوگاه بسازند و پياده و سواره نظام بياورند!! اگر خداي ناكرده ايران آسيب ببيند، قرآن و عترت آسيب ديده است. ما بايد به كدام پايگاه برسيم كه معنويت خودمان را تامين كنيم، بعد استمرار ببخشيم تا به فرمايش ايشان سرريز شود و به بدنه برسد!
بينش الهي و الحادي پيرامون چگونگي جهان و انسان
مطلب نهايي آن است كه ما بايد جهان بيني الهي داشته باشيم؛ اين جهان بيني كه خدايي و قيامتي است، اين جهان بيني همه جا هست. «جهان بيني الهي» اين است كه كل عالم مثل يك انسان است. انسان يك طبيعت دارد، يك فراطبيعت، يك فيزيكي دارد و يك متافيزيكي. انسان تنها يك لاشه كه درتالار تشريح خلاصه شود و بعد به سردخانه ببرند نيست! چيزي كه حقيقت انسان را تشكيل مي دهد، روح است كه آن خليفه خداست و امري مجرد است و پايدار و پاينده. انسان داراي جسم - كه همه مي فهمند- و روح است، آيا جهان، آسمان و زمين، دريا و صحرا نيز داراي چنين چيزهايي است؟ آسمان و زمين همين چيزي است كه ما مي بينيم يا اينكه روحي دارد؟
عدم ادراك جهان بيني و انسان شناسي توحيدي براي مادي گرايان
آنها كه بينش مادي دارند، اين مسائل برايشان مطرح نيست؛ اينها بين انسان و دام فرقي نمي گذارند. مي گويند: انسان، حيوان ناطق است؛ انسان حيواني است كه حرف مي زند و با موش فرق چنداني نمي كند. حال بياييم به او بگوييم: امام صادق(ع) مي فرمايند: الكسب الحرام يبين في الذريه (2)، مال حرام در ذريه انسان تاثير مي گذارد؛ انسان با موش فرق مي كند و آزمايشگاه موش با انسان فرق مي كند و غيره! انسان شناسي آنها اين است كه ابتدا در تالار تشريح تبيين مي شود، بعد به سردخانه مي رود و بعد مي رود در گور! ان هي الا حياتنا الدنيا نموت و نحيي و ما يهلكنا الا الدهر(3) اما جهان بيني الهي براي انسان چيز ديگر است؛ و نفخت فيه من روحي(4) است، لقد كرمنا بني آدم(5) است، اني جاعل في الارض خليفه (6) است، يك ابديت هست.
نگاه لطيف دين به پديده «مرگ»
اكثر افراد مي گويند: ما يك دشمن داريم دراين عالم به نام (مرگ). انسان به دست مرگ مي پوسد و مرگ بدترين دشمن ماست؛ همه چيز چاره اي دارد، الا مرگ! اما دين مي گويد: تنها دشمن شما مرگ است و شما بر مرگ غالبيد. اين شمائيد كه مرگ را مي ميرانيد، نه مرگ شما را! اين ديد كجا و آن ديدگاه كجاست!! فرمود: شما يك دشمن داريد كه آن مرگ است و شما آن را مي ميرانيد. فقط مواظب باشيد كه خوب آن را بميرانيد. ديگر نگفت كه كل شيء يذيقه الموت! فرمود: كل نفس ذائقه الموت(7) وقتي انسان يك ليوان شربت مي نوشد، اين ذائق آن مذوق را هضم مي كند يا آن مذوق ذائق را؟! يعني يك ليوان آب، شما را از بين مي برد يا شما آن آب را هضم مي كنيد؟! ما مرگ را مي ميرانيم، نه مرگ ما را! پس ما هستيم كه هستيم وابدي مي شويم.
اگر ما يك ابديتي داريم، تنها رقيب ما مرگ است كه آن را بايد از پاي در آوريم؛ كه به ما مي گويند بدون ضربه آن را از پاي در آوريم؛ پس انسان يك حقيقتي دارد به نام «خليفه الله». اني جاعل في الارض خليفه و دهها فضيلت ديگر كه تنها درمانش با آن آزمايشگاه موش نيست! حقيقت ديگري دارد؛ اين درباره انسان كه بحث فعلي ما نيست.
كيفيت پيدايش انسان، آسمان و زمين، ماه و خورشيدو ...
كل اين جهان دو قسم است؛ ذات أقدس اله درمورد انسان قدم به قدم بخش هاي فيزيكي و طبيعي اش را گفته. اصلش آب بود، صلصال بود، بعد نطفه شد، علقه شد، مضغه شد، عظام شد و سپس جنين شد؛ ثم انشاناه خلقا اخر(8)، سپس خلقتي ديگر به او داديم؛ اينها راگفته. درمورد آسمان و زمين نيز گفته كه ابتدا رتق و بسته بود، ما آن را باز كرديم، توسعه داديم.
ابتدا يك مشت دود وگاز بود كه آن را شمس و قمرش كرديم و اين همه ستارگان را ما از دود و گاز پديد آورديم. ثم استوي الي السماء و هي دخان فقال لها و للارض (9)؛ ما يك مشت دود را شمس و قمر كرديم. اينطور نيست كه شمس و قمر پيش ما خيلي مهم باشد، بلكه تنها آنها را از دود پديد آورده ايم! ثم استوي الي السماء فسواهن سبع سماوات (01)؛ اين همه ستارگان را ما از يك مشت دود به وجود آورديم. اينها را گفته است. حال درمورد اين مجموعه چه گفته است؟ آيا آنچه كه خداوند در مورد آسمانها و زمين گفته، همان چيزي است كه كيهان شناسان بدان رسيده اند؟ يا انسان همان موجودي است كه دانشمندان درتالار تشريح بدان رسيده اند، يا اينكه آسمان و زمين يك حقيقت ديگري نيز دارد! تمام بحث ما از همين يك نقطه شروع مي شود.
به كار بردن «حق» براي پيدايش مجموعه نظام كيهاني، آسمان و زمين
تمام آسمان و زمين و تمام موجودات بين اين دو؛ چيز ديگري دارند به نام «حق» فرمود: ما آسمانها و زمين را به حق آفريديم. ما خلقنا السماء و الارض الا بالحق (11)، ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا (21)، يعني مصالح ساختماني كه براي آسمان و آسماني ها و زمين و زميني ها و دريا و دريائي ها به كار برديم، حق است. يعني اينها هدفمندند؛ اينها مواظبند چه دستوري به آنها داده مي شود. موظفند تا در مسير اوامر الهي حركت كنند. آسمان برحق است، مثل اين است كه فرمود: و نفخت فيه من روحي.
جلوه ديگري درخلقت عالم و آدم غير از صورت هاي ظاهري او
يك وقت است به آن قسمت هاي طبيعي آسمان مي پردازد كه آن ابتدا دود بود، بسته بود، ما آن را باز كرديم و وسعت بخشيديم و به آن اين شكل را داديم، اين يك بحث است. مثل اينكه انسان نطفه بود، سپـس علقه شد و مضغه شد؛ اما انسان همين نيست. آسمان نيز همين دود و گاز نيست؛ بلكه چيزي ديگري نيز دارد. مصالح ساختماني آسمان و زمين حق است، ما خلقناهما الا بالحق (31)، اگر آن كسي كه اين معماري و مهندسي را كرده و آن را كارفرمائي كرده است. بگويد كه مصالح ساختماني اين ساختمان فلان چيز است؛ بايد پذيرفت. حال آفريننده آسمانها و زمين و موجودات آنها فرموده است كه ما آن را با مصالح حق آفريديم.
عدم امكان فرار شخص باطل گرا از عذاب هاي گوناگون الهي
حال اگر كسي به راه باطل رفت و حرف باطل زد، فكر باطل كرد و عمل باطل انجام داد؛ اين شخص مي خواهد كجا برود؟ به دريا؛ جريان موسي و فرعون براي او پيش مي آيد و همين دريا او را در برمي گيرد. اگر بخواهد روي زمين برود؛ مانند قارون، زمين او را به دل خود فرو مي برد! بخواهد در فضاي باز حركت كند به تعبير قرآن؛ فسخرناله الريح (41)، باد به حياتش خاتمه مي دهد. دراين جريان جنگ 8 ساله نيز همين طور بود؛ آنها از دريا و صحرا حمله كردند، ولي كاري از پيش نبردند. كل اين نظام در اختيار يك كس ديگر است! مثل اينكه به ما بگويند؛ كل اين منطقه مين گذاري شده است؛ ديگر ما از كجا مي توانيم راه برويم؟! اگر مين گذاري شده باشد، ديگر ما بايد حواسمان را جمع كنيم.
هدفمند آفريدن دنيا
فرمود: ما در دنيا بازي نكرديم و اينها را بازيچه نيافريديم؛ هدفمند آفريديم. اگر باور كرديم كه عالم به حقيقت ساخته شده، ديگر باطل، جايگاهي نخواهد داشت. اين موضوع يك توضيح مي خواهد؛ نه درآسمان و نه در زمين ونه در دريا جاي خالي نيست كه ما آن را پر كنيم. درست است كه ما مي توانيم درهر كدام از اينها كار كنيم، ولي اينها حرفي براي گفتن ندارند! يك جاي خالي تنگ است؛ يك جاي خالي معده و روده انسان. ظرف تنگ هرچيزي را مي تواند درخود جاي دهد؛ چه آب باشد، چه عسل، چه زهر و حرفي براي گفتن ندارد. ولي ظرف معده و روده اگر غذاي سالم در آن بريزيم. آن را جذب مي كند؛ ولي اگر غذاي فاسد در آن بريزيم، بالا مي آورد؛ پس حرفي براي گفتن دارد. ظرف معده و روده مثل ظرف تنگ نيست كه هرچه درآن بريزي، بالا نياورد.
آسمان و زمين نيز همين است و نمي توان هركاري را درآن انجام داد؛ هوالذي في السماء اله وفي الارض اله (51). بالا بروي همين است. پائين بروي همين است. حالا تو به كره ماه يا مريخ رفتي، يا دراعماق اقيانوس؛ مگر مي توان هر كاري كه خواستي انجام بدهي؟! فرمود: خير؛ هركجا كه بروي. بايد طبق حق عمل كني، آنها نيز حرفي براي گفتن دارند.
فطرت ما ظرف تنگ خالي نيست وحرفي براي گفتن دارد؛طبيعت ما نيز همچنين. اين دو دستگاهي است كه ما داريم:(طبيعت) و (فراطبيعت). درجريان خلقت آسمان و زمين نيز هكذا، ايضا. اينجا همه يك بحث هاي طبيعي دارند كه با فيزيك و كيهان شناسي قابل حل نيستند و بايد به سراغ قرآن رفت تا آن را حل كرد.
اين تذهبون (61)؟! كسي كه دزدي كرده، كجا مي خواهد برود؟ در تعبيرات نوراني اميرالمؤمنين (ع) نيز آمده كه اين يتاه بكم (71)؟ در تيره و گمراهي كجا مي خواهي بروي؟!
لزوم بهره مندي ازدلهاي پاك، دركنار استفاده از قدرت هاي ظاهري
مطلب ديگر اينكه؛ يك موقع انسان مسلح است، عصا دستش است؛ عصائي كه مي تواند اژدها بشود. حتي با اين سلاح رفته به جنگ فرعون! ذات أقدس اله به موساي كليم مي فرمايد: درست است كه تو مسلح هستي و يك سلاح داري كه اگر دهان باز كنند. كل اين محدوده را از بين مي برد؛ اما اين سلاح كافي نيست! نفرمود: دستت را به جيب ببر، يا به عصا ببر و عصا را در آور! فرمود: ادخل يدك في جيبك (81) ] به فتح جيم[ نه (جيبك) ] به كسر جيم[!! با جيب مشكل حل نمي شود؛ با دلت، با جيبت مشكلات حل مي شود! موسي، دستي به دل ببر. اگر به جيبت. به دلت دست دادي؛ آن دست مي شود يد بيضاء و مشكلات را حل مي كند. اما اگر به جيبت دست بزني، مشكلي حل نمي شود. اگر ما منتظر باشيم كه بودجه دفاعي ما افزايش پيدا كند، كافي نيست! البته اين هم يك گوشه كار است و لازم است، ولي اصل نيست؛ اصل ادخل يدك في جيبك است!
حال خداوند منان به موسي(ع) مي فرمايد: اگر دستت در جيب بود و شرح صدر هم داشتي، چنانچه موسي آن را در اول رسالت از خداوند منان خواست؛ رب اشرح لي صدري (91)، و خداوند به او داد؛ اين جيب به علاوه شرح صدر، با آن جيب كه قدرت سپاهي است؛ مي تواند كارساز باشد. وگرنه به تنهائي مشكلات را حل نمي كند؛ چرا كه ديگران بهتر از آن را دارند.
امنيت موجود در ايران نتيجه لطف خدا
حال اگر كسي مي خواهد باطل عمل كند، چنانچه آمريكا گفته بود: ما آنقدر توانائي داريم كه در يك زمان هم به عراق حمله كنيم، هم به كره شمالي؛ الان كل خليج فارس دو گوشه اش پراست از نيروهاي نظامي آمريكا و ما به لطف الهي در منطقه امن هستيم. اين كار خداست و ما الان در بلد امين هستيم. اين با همان ساختار سازگار است و ما بايد آن را باور كنيم كه كل اين نظام به حق خلق شده است، نه اينكه خدائي هست كه ما مضطر شديم، به درگاهش روي بياوريم و بگوئيم: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء(02)، اين درجاي خودش محفوظ است. او فرموده كه من در كل اين نظام آفرينش مين گذاري كرده ام. باطل بخواهد رد شود، آن را منفجر مي كنم و چيزي در عالم به عنوان باطل جاي ندارد.
لزوم حفظ اتحاد
و چيز ديگري كه در پايان بحث مان بايد اشاره كنم، اين است كه همه ما ممكن است داراي اختلاف نظر باشيم. همانطور كه اختلاف السنتكم و الوانكم(12) است، به همان اندازه اختلاف نظر در فكر و انديشه است و بايد بنشينيم و دوستانه اين اختلافات را مطرح و حل كنيم. حال اگر حل نشد، اگر آنها را در تريبون هاي عمومي مطرح كنيم، جز اينكه دشمنان ما را شاد و دوستان ما را رنجور كند، فائده ديگري ندارد! ما در طي اين 03 سال آن را تجربه كرديم. هر وقت نصيحتي بود، امر به معروفي بود، نهي از منكري بود، دوستانه و خصوصي مطرح كرديم كه يا اثر كرد، يا اثر سوء نكرد. اما خداي ناكرده اگر اين نظر را به جامعه منتقل كنيم، اثر سوء دارد.
ضرورت همراهي مردم با نظام اسلامي
داشتن امكانات و قدرت هاي معنوي گوشه اي ديگر از قضيه است. داشتن رهبري مثل اميرالمؤمنين علي(ع) 05 درصد قضيه است؛ و اگر حضور مردمي نباشد، ادراك مردمي نباشد، طهارت مسئولين نباشد، وابستگي مردمي نباشد، جهان بيني ديني نباشد؛ شكست كنارش هست! نه ناله هاي حضرت امير(ع) و نه مناجات هاي حضرت امير فايده ندارد!!
درخواست ابراهيم خليل(ع) براي همراهي قلوب مردم
وجود مبارك حضرت ابراهيم خليل(ع) رهبر انقلاب بود. معمار و مهندس كعبه بود و فرزند خود را نيز به قربانگاه برده بود؛ هرگاه خواست حكومت تشكيل دهد، به خداي متعال عرضه داشت: همه اين چيزها را كه به من عطاء كردي، يك طرف قضيه است؛ اما حضور مردمي نيز لازم است. فاجعل افئده من الناس تهوي اليهم (22). خدايا! همه مردم را كه نمي شود قلوبشان را جلب كرد؛ ولي قلوب يك عده شان را براي سامان بخشيدن به حكومت به طرف ما جلب كن! ديگر نگفت: من رهبر انقلابم، معمار و سازنده كعبه ام و فرزندم را به قربانگاه برده ام و پيامبر هستم!! فرمود: خدايا! قلوب يك عده از مردم را به طرف ما جلب كن. با معجزه هم كه نمي شود كشور را اداره كرد!
اگر واقعا ما با اين طهارت و معنويت زندگي كنيم، اين همان دعاي حضرت ابراهيم است. اين قلوب مردم كه تا الان متوجه ما بود، بقيه نيز هم هست. دلهاي همه مردم يك حرفي براي گفتن دارند و مقلب قلوب هم خداوند است. ما اگر واقعا اينطور باشيم، دلهاي مردم هم متوجه ما مي شود و به لطف الهي هيچ آسيبي نيز به اين مملكت نمي رسد و اين انقلابمان به دست صاحب اصلي آن حضرت ولي عصر(سلام الله عليه) مي رسد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) رعد/ 82 (2) الكافي/ جلد5/125
(3) جاثيه/42 (4) حجر/92 و ص27
(5) اسراء/07 (6)بقره/03
(7) آل عمران/185 (8) مؤمنون/ 41
9) فضلت/ 11 (01) بقره/ 92
11) برداشت از: حجر/ 58 (21) ص/ 72
31) دخان / 93 (41) ص /63
(51) زخرف/ 48 (61) تكوير/ 62
(71) نهج البلاغه/ خطبه 78 و 125 (81) نمل 21
(91) طه 52 (02) نمل 26
(12) روم 22 (22) ابراهيم 73

* سخنراني آيت الله جوادي آملي در ديدار با فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي: قم- خرداد 1387