IRNON.com
آسيب شناسي انحراف خواص طرفدارحق

عمل نكردن و نشناختن وظايف خواص طرفدار حق است كه مي تواند جامعه اسلامي را به جائي برساند كه در تاريخ نمونه شهادت اباعبدالله الحسين(ع) نمونه بي نظير و تأسف برانگيز آن است.


 

در همه شرايط اجتماعي و سياسي در يك جامعه، كساني وجود دارند كه مي توانند با تصميم گيري درست و به موقع خود ديگر افراد جامعه را به سمت مسير درست هدايت كرده و در برابر سختي ها و مشكلاتي كه بر جامعه حادث مي شود عكس العمل صحيح و سنجيده را بروز دهند. اين افراد جزو خواص جامعه هستند. در بحث پيش به تقسيم بندي افراد جامعه به خواص و عوام اشاره كرده و تعريفي از آنها ارائه داديم. با عنايت به سخنان مقام معظم رهبري درخصوص خواص و عوام اين تقسيم بندي را بارديگر مرور مي كنيم:
در هر جامعه و شهر و كشوري مردم به دو گروه تقسيم مي شوند: گروهي كه بر مبناي فكر خود، از روي فهميدگي و آگاهي و تصميم گيري كار مي كنند. «خواص» جامعه هستند. گروه ديگر، كساني هستند كه نمي خواهند بدانند چه راهي درست و چه حركتي صحيح است. درواقع نمي خواهند بفهمند، بسنجند، به تحليل بپردازند و درك كنند. به تعبيري ديگر، تابع جوند. به چگونگي جو نگاه مي كنند و دنبال آن جو به حركت درمي آيند. اين گروه از مردم را «عوام» مي نامند.
«خواص»، جامعه نيز دو جبهه هستند: خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل. عده اي اهل فكر و فرهنگ و معرفتند و براي جبهه حق كار مي كنند. فهميده اند حق با كدام جبهه است. حق را شناخته اند و براساس تشخيص خود، براي آن، كار و حركت مي كنند. اينها يك دسته اند. يك دسته هم نقطه مقابل حق و ضدحقند.
خواص طرفدار حق هم به دو قسم تقسيم مي شوند. يك نوع كساني هستند كه در مقابله با دنيا، زندگي، مقام، شهوت، پول، لذت، راحت، نام و همه متاع هاي خوب قرار دارند و نمي توانند در مواقع لزوم از تعلقات دنيوي دست بردارند و نوع خوب خواص طرفدار حق كساني هستند؛ كه مي توانند درصورت لزوم از متاع دنيوي دست بردارند، باتوجه به اين مقدمه در اين مطلب به بررسي وظايف مهم خواص خوب طرفدار حق مي پردازيم.
چراكه عمل نكردن و نشناختن وظايف خواص طرفدار حق است كه مي تواند جامعه اسلامي را به جائي برساند كه در تاريخ نمونه شهادت اباعبدالله الحسين(ع) نمونه بي نظير و تأسف برانگيز آن است.
¤ ¤ ¤
وظايف مهم خواص خوب طرفدار حق
1) تصميم گيري به موقع
در مقطع حساس تاريخي گاهي تنگناهايي پيش مي آيد كه تصميم گيري به موقع در آنها، آثار، بسيار مثبت و گسترده اي دارد . اگر تصميم گيري قبل و بعد از آن باشد، اثرگذار نخواهد بود. در لحظه لازم، بايد حركت لازم را انجام داد. اگر خواص جامعه تأمل كردند و وقت عمل گذشت، ديگر حركت فايده ندارد.
رهبر معظم انقلاب درخصوص لزوم حركت به موقع در مقاطع تاريخي حساس به نمونه هايي اشاره داشته اند: «در الجزاير، جبهه اسلامي آن كشور برنده انتخابات شده بود؛ ولي باتحريك آمريكا و ديگران، حكومت نظامي بر سر كار آمد. روز اولي كه حكومت نظامي در آن جا شكل گرفت، از قدرتي برخوردار نبود. اگر آن روز- بنده، پيغام هم برايشان فرستاده بودم- و در آن ساعات اوليه حكومت نظامي، مسئولين جبهه اسلامي، مردم را به خيابان ها كشانده بودند، قدرت نظامي كاري نمي توانست بكند، و از بين مي رفت. نتيجه اين كه امروز در الجزاير حكومت اسلامي برسر كار بود. اما اقدامي نكردند. در وقت خودش بايستي تصميم مي گرفتند، نگرفتند. عده اي ترسيدند؛ عده اي ضعف پيدا كردند؛ عده اي اختلال كردند، و عده اي بر سر كسب رياست، با هم نزاع كردند.
در عصر روز هجدهم بهمن ماه سال 57، در تهران حكومت نظامي اعلام شد. امام به مردم فرمود: «به خيابان ها بريزيد.» اگر امام در آن لحظه چنين تصميمي نمي گرفت، امروز محمدرضا در اين مملكت بر سر كار بود. يعني اگر با حكومت نظامي ظاهر مي شدند، و مردم در خانه هايشان مي ماندند، اول امام و ساكنان مدرسه «رفاه» و بعد اهالي بقيه مناطق را قتل عام و نابود مي كردند. پانصدهزار نفر را د رتهران مي كشتند و قضيه تمام مي شد. چنان كه در اندونزي يك ميليون نفر را كشتند و تمام شد. امروز هم آن آقا برسر كار است و شخصيت خيلي هم آبرومند و محترمي است! آب هم از آب تكان نخورد! اما امام، در لحظه لازم تصميم لازم را گرفت. اگر خواص امري را كه تشخيص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل كنند، تاريخ نجات پيدا مي كند و ديگر حسين بن علي ها به كربلاها كشانده نمي شوند. اگر خواص بد فهميدند، دير فهميدند، فهميدند اما با هم اختلاف كردند؛ كربلاها در تاريخ تكرار خواهد شد.
به افغان ها نگاه كنيد! در رأس كار، آدم هاي حسابي بودند؛ اما طبقه خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند. يكي گفت: «ما امروز ديگر كار داريم.» يكي گفت: «ديگر جنگ تمام شد. ولمان كنيد، بگذاريد سراغ كارمان برويم؛ برويم كاسبي كنيم. چندسال، همه آلاف و الوف جمع كردند؛ ولي ما در جبهه ها گشتيم و از اين جبهه به آن جبهه رفتيم. گاهي غرب، گاهي جنوب، گاهي شمال. بس است ديگر!» خوب؛ اگر اين گونه عمل كردند، همان كربلاها در تاريخ، تكرار خواهد شد!»1
2) بيان حقايق در مواقع لازم
در مسائل اجتماعي هميشه فراز و نشيب هاي متعددي در سر راه قرار دارد. آن چنان كه حتي خواص طرفدار حق نيز جهت تشخيص سر در گم مي مانند و نمي دانند چگونه تشخيص خود را بيان نمايند. چه بسا با بيان حق از ميزان طرفداران و هوادارانشان كاسته شود. يا مقام و موقعيت خود را از دست بدهند. يا مجبور گردند از اطرافيان خود برائت جويند و حتي نزديكترين كسانشان را به دليل جدايي از مسير حق به دست قانون بسپارند. حركت در راه خدا، هميشه مخالفيني دارد. گروه طرفدار حق هميشه اندكند و گروه طرفدار باطل هماره پرتعداد. اما اين نكته نبايد سبب ساز پنهان كردن حقايق شود. بر خواص واجب است در مراحل حساس حقايق خود را آشكار سازند و براي مردم بيان كنند تا آنان هشيار و هدايت شوند. كتمان حقيقت در چنين مواقعي، بزرگ ترين ضربه را به اجتماع وارد مي سازد و بيشترين سهم را در انحراف جامعه دارد. زيرا مردم براي دستيابي به حقيقت ممكن است به سمت گمراهي و جهالت كشيده شوند و نتوانند راه درست را تشخيص دهند.
3) هراس نداشتن از ملامت ديگران
اگر خواص سربلندي در محضر حق تعالي را بر سربلندي در نزد ديگران ترجيح دهند و حاضر باشند براي كسب رضاي خدا در جامعه تحقير شوند و از سرزنش ها و ملامت ها نهراسند، به يقين هميشه مؤثر و منشأ تحول خواهند بود. در غير اين صورت جز تسليم و تن دادن به ذلت در انتظار آنان نخواهد بود.
به گفته رهبري يكي از لوازم مجاهدت خواص، اين است كه بايد در مقابل حرف ها و ملامت ها ايستاد.
«از همين خواصي كه گفتيم، اگر يك نفرشان بخواهد كار خوبي انجام دهد- كاري را كه بايد انجام دهد- ممكن است چهار نفر ديگر از خود خواص پيدا شوند و بگويند: «آقا، مگر تو بيكاري؟! مگر ديوانه اي؟! مگر زن و بچه نداري؟! چرا دنبال چنين كارها مي روي؟!» كما اين كه در دوره مبارزه هم مي گفتند. اما آن يك نفر بايد بايستد. تخطئه مي كنند، بد مي گويند، تهمت مي زنند؛ مسئله اي نيست.»2
4) دوري از دنياگرايي و مال پرستي
از جلوه هاي بارز دنياپرستي، مال پرستي است كه از عوامل مهم انحراف به شمار مي رود. به فرموده مقام معظم رهبري: «آنهايي كه به دنيا دل سپرده اند، حق را هم مي شناسند. طرفدار حقند، در عين حال در مقابل دنيا پايشان مي لرزد! دنيا يعني چه؟ يعني پول، خانه، شهرت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسئوليت و يعني جان. اگر كساني كه براي جانشان راه خدا را ترك مي كنند، آن جايي كه بايد حق را بگويند نمي گويند،چون جانشان به خطر مي افتد يا براي مقامشان، يا براي شغلشان، يا براي پولشان، يا براي محبت به اولادشان و... راه خدا را رها مي كنند.»3
زماني كه انسان دنياگرا مي شود همچون عمرسعد كه شيفته جاه و مقام دنيوي شده بود، و براي دستيابي به آن، بار سنگين شهيد كردن امام معصوم را به دوش مي گيرد و سرانجام دين و دنياي خود را به يكباره مي بازد. عمر سعد چشمش به زر و زيور دنيا دوخته شده بود.
عمرسعد در پاسخ گفت: مي ترسم در اين صورت خانه ام را در كوفه خراب كنند. امام حسين(ع) فرمود: (من با هزينه خود برايت خانه اي مي سازم.) باز بهانه جويي كرد و گفت: مي ترسم باغ و نخلستانم را در كوفه مصادره نمايند، امام(ع) فرمود: (من در حجاز بهتر از آن به تو مي دهم.) عمر سعد باز هم شروع به بهانه جويي كرد. امام حسين(ع) وقتي از هدايت او نااميد شد، او را نفرين كرد و فرمود: (آرزوي حكومت ري را به گور خواهي برد). و همان گونه شد.
5) ياد و ذكر الهي
رهبر معظم انقلاب در ريشه يابي انحرافات، قبل از هر چيز، به مسأله غفلت از ياد خداوند و بي روح شدن نماز توجه داده نماز داراي اهميت فوق العاده اي است و اساسا قيام و مبارزه امام حسين(ع) براي حفظ قوانين و اركان دين بوده است.
6) عمل به علم
نخستين و مهم ترين وظيفه خواص، عمل به علم و الگوي عملي شدن براي ديگران است. اگر خواص به علم خويش عمل كنند، ديگران را به خود جذب مي كنند به گونه اي كه با سر و جان از آنها پيروي خواهند كرد. حضرت علي(ع) يكي از موارد قوام جامعه را عالم عامل مي داند و هشدار مي دهد كه:
اذا ضيع العالم علمه استنكف الجاهل ان يتعلم
هرگاه عالم علم خود را تباه كند و به آن عمل نكند، جاهل از يادگيري خودداري مي ورزد، چون با ديدن عالم بدون عمل از علم زده مي شود.
7) تعليم عوام
اسلام مي خواهد خواص و عوام جامعه بصير باشند و از خواص مي خواهد امام و پيشواي پرهيزگاران باشند. پيامبر گرامي اسلام(ص) مي فرمايد:
زكاه العلم تعليمه من لايعلمه5
زكات علم، ياد دادن آن به كسي است كه آن را نمي داند.
واجعلنا للمتقين اماما6
و ما را پيشواي پرهيزگاران قرار ده.
8) اعلام بيزاري از منحرفان و برائت از آنان
گاهي بعضي از عقايد ناصحيح، انسان ها را مغرور و در آنها ايجاد انحراف مي كند.
از مهمترين وظايف خواص در جامعه اعلام بيزاري و برائت از منحرفان است. تا منحرفان فرصت پيدا نكنند در زير چتر حمايتي و يا سكوت نابهنگام خواص به عملكردهاي انحرافي خود در جامعه ادامه دهند. وقتي امربه معروف و نهي از منكر سودمند نمي افتد، بايد از گناهكاران و عملشان آشكارا بيزاري جست.
امام علي(ع) مي فرمايد: «پايين ترين مرتبه انكار آن است كه با گناهكاران با چهره گرفته و خشم آلود برخورد كني.»7
9) پرهيز از غرور علمي
غرور علمي از بزرگ ترين لغزشگاه هاي خواص است. متأسفانه آنها به دانسته هاي خويش دل خوش كرده، ديگر حاضر به پذيرفتن سخن هيچ كس و تفكر و تعقل درباره آن نيستند. آنها نه تنها خود را داناتر از ديگران مي دانند و ديگران را نيازمند دانش خود مي دانند، خود را نيز برتر از ديگران مي شمارند. اين خودبيني مانع بزرگي در راه هدايت آنهاست.
10) دوري از تعلقات و وابستگي هاي مادي
كساني كه دل از تعلقات دنيوي بريده اند، انسان هاي وارسته اي هستند كه همواره منشأ خير و بركتند. از مسايلي كه قرآن كريم و پيشوايان معصوم ما پيوسته انسان ها را از آن بر حذر داشته اند دنياطلبي است. چيزي كه گاه شخص براي آن، انسانيت و آزادگي و شرف را زير پا مي نهد و دين را فدا مي كند. دنيادوستي مردم كوفه سبب شد آنان در مقابل امام وقت خويش بايستند و حقيقت را درك نكنند.
11)پرهيز از مال پرستي و تفاخر
وقتي مال دوستي به اوج خود رسيد تبديل به مال پرستي، و عامل بسياري از لغزش ها مي شود. نگاهي اجمالي به مخالفان انبيا ما را به اين باور مي رساند كه از عمده ترين عوامل مخالفت به انبيا همين گردن فرازي بوده است. آنان با به رخ كشيدن ثروت خود و هوادارانشان خود را برتر و انبيا را حقير مي شمردند و منطقشان اين بود:
... متأسفانه در طول تاريخ كساني كه بايد چشم بيدار اسلام و پاسدار ارزش هاي اخلاقي باشند، بي صبرانه به جمع آوري ثروت پرداختند و تمام سوابق درخشان خود را در مسلخ (مال پرستي) قرباني كردند. به تعبير مقام معظم رهبري: «گفتند نمي شود كه سابقه دارهاي اسلام... اينها بايد يك امتيازاتي داشته باشند! به اينها امتيازات داده شد، امتيازات مالي از بيت المال. اين خشت اول بود. حركت هاي انحرافي اين طوري است؛ از نقطه كمي آغاز مي شود، بعداً همين طور هر قدمي، قدم بعدي را سرعت بيشتر مي بخشد. انحراف از همين جا شروع شد.»8
خواص خوب در جامعه تحول زا هستند به شرطي كه در خوشي هاي دنيا غوطه ور نگردند. اگر نعمت فراوان دنيا آنها را فراگرفت از اقدام هاي كارآ و انقلابي بازشان مي دارد. جلوه هاي زندگي دنيا سبب تعلق خاطر مي شوند و انسان دل بسته را دست و پا نيز مي بندند. امامان معصوم همواره انسان را از دنيا و زياده خواهي برحذر داشته اند.
12) گريز از ملامت و سرزنش ديگران
با اين كه بعضي از خواص وظيفه را تشخيص مي دهند و مي توانند با اداي وظيفه تحول آفرين باشند، اما ترس از ننگ و رسوايي ظاهري دنيا، آنان را به تسليم و سكوت و سكون وامي دارد. طلحه و زبير از خواص جامعه بودند و پيشاپيش با علي(ع) بيعت كردند و به پيروي از آنان عوام نيز با امام(ع) بيعت كردند، اما زماني با اين كه حق نيز بر آنها آشكار بود گمان مي كردند اگر با ديگر مسلمانان يكسان باشند شخصيت و شرافتشان خدشه دار مي گردد زيرا به امتيازات موهوم عادت كرده بودند.
13) مراقبت از ورود انگيزه هاي غيرالهي
اگر اقدام خواص با انگيزه الهي باشد ياري و تأييد خداوند نيز شامل حالشان خواهد شد. اما اگر انگيزه ها غيرالهي بود، سست و بي دوام است.
14) ترس نداشتن
ترس در موارد زيادي عامل بازگشتن از موضع حق مي شود و باعث مي شود انسان در مقاطع تاريخي حساس، حمايت از حق را واگذارد. ترس باعث شد مردم كوفه حضرت مسلم بن عقيل را تنها گذارند، با اين كه معتقد به حقانيت امام حسين(ع) و نماينده اش نيز بودند. ابن زياد تهديد كرد كه هر رئيس قبيله اي كه مخالفي را پناه دهد و معرفي نكند، جلو خانه اش به دار كشيده خواهد شد. وقتي وارد قصر دارالاماره شد خطاب به مردم گفت: من مأمور برخورد شديد با مخالفانم و با تازيانه و شمشير با آنان برخورد مي كنم.
اين تهديدها كارگر افتاد تا جايي كه پدر مي آمد دست پسر را مي گرفت و مي برد؛ برادر، برادر را و زن شوهر را و... تا آن جا كه مسلم بن عقيل كه در آغاز با استقبال بيست هزار نفري مواجه شده بود، به جايي رسيد كه حتي يك نفر هم همراهش نبود. غريبانه در كوچه هاي كوفه مي رفت و نمي دانست بر چه كسي وارد شود9.
رهبر معظم انقلاب مي فرمايد: كاري كه ابن زياد كرد، يك عده از همين خواص را بين مردم فرستاد كه مردم را بترسانند، مادرها و پدرها را، تا بگويند با چه كسي مي جنگيد؟ چرا مي جنگيد؟ برگرديد، پدرتان را در مي آورند، اينها يزيدند، اينها ابن زيادند، اينها بني اميه اند و اينها چه دارند، پول دارند، شمشير دارند، تازيانه دارند، ولي آنها چيزي ندارند! مردم را ترساندند، به مرور همه متفرق شدند، آخر شب، وقت نماز عشا، هيچ كس همراه حضرت مسلم نبود، هيچ كس!
15) دوري از لجاجت و مخالفت
لجاجت مانع پذيرش حق مي شود. براي انسان لجوج و يك دنده محور (من) است نه خدا. آنها به جاي خدا محوري به دنبال خودمحوري هستند. اگر حق را مانند آفتاب، آشكارا ببينند، سرتسليم در برابر آن فرود نمي آورند.
انسان لجوج با آن كه مي داند رايش خلاف حق است، هم چنان بر آن پاي مي فشارد. كانون وجودي انسان لجوج آكنده از خودپرستي، و راي و نظرش بي ارزش است؛ چرا كه در گزينش راي، تنها به منافع شخصي خود اهميت مي دهد، اين خودخواهي ها و لجاجت هاست كه زمينه ساز جنگ ها و اختلافات در جامعه اسلامي مي شود.
16) كنار نهادن دوستي و ملاحظات خويشاوندي در برابر حق
از ديگر عوامل رو تافتن از حق و از آسيب هاي خواص جامعه مي توان ملاحظات عاطفي و خويشاوندي را نام برد: از نظر قرآن كريم، انسان هاي با ايمان بايد دل و جانشان كانون محبت خدا باشد و در اين راه بستگي عاطفي خويش را از پدر، فرزند، برادر وخاندان منحرف قطع كنند.
هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند، نمي توان يافت كه با دشمنان خدا و رسولش دوستي كنند، هرچند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند. آنان كساني هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دل هايشان نوشته و با جان خود آنها را تقويت فرموده است، آنها را در باغ هايي از بهشت وارد مي كند كه نهرها از زير درختانش جاري است، جاودانه در آن مي مانند. خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند، آنها (حزب الله)اند. بدانيد حزب الله پيروز و رستگار است. 10
در قرآن آمده كساني كه بستگي عاطفي خويش را بر رابطه الهي ترجيح مي دهند از صراط مستقيم و خدامحوري خارج مي شوند، نيز اين واقعيت را بيان مي كند كه در قيامت نزديكان و فرزندان، به انسان سودي نمي رسانند: هرگز بستگان و فرزندان شما در روز قيامت سودي به حالتان نخواهند داشت. خداوند در قيامت ميان شما جدايي مي افكند و به آنچه انجام مي دهيد بيناست11.
17) پيروي از رهبري در همه شرايط
اين نكته كه هر كجا رهبري از مواضع ما حمايت كرد ما هم از او اطاعت و پيروي كنيم و هر زمان از مواضع و عملكرد ما انتقاد كرد و يا سخنان و فرامين اش به منافع ما ضربه اي مي زد از اطلاعات او سرپيچي كنيم و در اين راه نيز جماعتي از عوام را دنبال خودمان بكشانيم كاري ناپسند و دور از اخلاق است. وجود رهبر آگاه و شجاع سبب مي شود كه خواص حول آن محور، اقدامات خود را سامان دهند. وجود رهبر سبب قوام جامعه و فقدان آن سبب اختلال در جامعه خواهد بود. از اساسي ترين اركان اسلام، كه ضامن بقاي دين و مذهب است، امامت و رهبري است. اطاعت از رهبري جامعه در هر شرايط چه موافق و چه مخالف منافع ما زمينه اتحاد و همبستگي را در جامعه ايجاد كرده و مانع از نفوذ افكار منحرف در ميان جامعه مي گردد. مرز شناخت خواص خوب طرفدار حق توجه به اين نكته مي باشد.
از نخبگان و خواص جامعه انتظار مي رود با بصيرت و هوشياري كامل به وظايف خطير خود عمل كنند تا جامعه بتواند در مسير درست به اهداف خود نائل شود.
پانوشت
1. از بيانات مقام معظم رهبري در تاريخ 20/3/75 در جمع فرماندهان لشكر 27 حضرت رسول صلي الله عليه و آله
2. همان
3. همان
4. ميزان الحكمه، ج7، ص .470
5. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، ج6، ص .469
6. فرقان (25) آيه .74
7- وسائل الشيعه، ج11، ص.413
8- از بيانات مقام معظم رهبري در تاريخ 20/3/75 در جمع فرماندهان لشكر 27 حضرت رسول صلي الله عليه و آله
9- اسحاقي، سيدعبدالحسين/ جام عبرت/ بوستان كتاب/ قم/ 1380/ص.36
10-مجادله (58) آيه .22
11-ممتحنه (60) آيه 3.


نويسنده:شبنم نادري