همه براي جنگ اماده ميشن و جومونگ هم دستور ميده براي اينکه يانگ چو و تسو خبردار نشن که قراره ما حمله کنيم بريزين تو خونه ي جاوسايي که در گوگوريو هستن و همشون رو بکشين

IRNON.com

سوسالنو هم دارن با افرادش در مورد تجهيزات جنگي و اماده کردن اونا صحبت ميکنن تا در جنگ با مشکلي مواجه نشن

IRNON.com

اقاي هوانگ هم داره با افرادش در مورد تاکتيکاي جنگي بحث ميکنن که يکي از اونا ميگه از کجا معلوم که جومونگ کي ميخواد به مات حمله کنه که ماهوانگک ميگه خيالتون تخت جاسوسايما گفتن جومونگ تا 1 ماه ديگه حرکت نمي کنه

IRNON.com

تسو در جمع همه اعلام ميکنه من ميخوام با گوگوريو متحد بشم.که نارو مياد و ميگه دشمن پادگانهاي مرزي رو محاصره کردهو تسو به ياد حرفهاي جومونگ ميفته و ميگه آروم باشيدچون من و جومونگ قبلا در اين باره نقشه کشيديم

IRNON.com

و در ادامه تسو و يونگ پو با مادرشون خداحافظي ميکنن و همراه با ارتش راهي گوگوريو ميشن

IRNON.com


تسو پيش جومونگ ميره و ميگه همون طور که انتظار داشتيم  هان داره تو تله ما ميفته و در نتيجه قرار  بر اين ميشه که اول گو هيون سو حمله کنند

 


ماهواتنگ و ژنرال ها هم دارنم تو اردوگاه حسابي خوش ميگذرونن و ميگن و مشروب ميخورن که يه نفر مياد و ميگه جومونگ و تسو و افرادون به گو هيون سو حمله کردن و ماهواتنگ و ديگران هم با شنيدن اينح رف شاخ در ميارن و ماهوانگ هم که ميبينه ديگه رو دست خورده يه نامه براي نيروهاي کمکيشون ميفسته تازودتر خودشونو برسونن

IRNON.com

بو هم مياد و به جومونگ ميگه دشمن نيروهاش رو در ليادونگ مستقر کرده.جومونگ هم دستور تشکيل جلسه رو ميده.


IRNON.com

در جلسه تسو. اول از همه ميگه اگه نيروهاي کمکي بهشون ملحق بشه تعدادشون از ما بيشتر ميشه پس بايد هر چه زودتر بهشون حمله کنيم

IRNON.com


و در نتيجه ارتش هر دو کشور در مقابل هم صف ارايي ميکننتو جومونگ دستور حمله رو ميده و جنگ اغاز ميشه و با وجود تعداد زياد ارتش ماهوانگ اونا چند دقیقه بعد از جنگ وقتي ميبينن افراد جومونگ دارن برشون غلبه ميکنن فرمنان عقب نشيني ميدن

IRNON.com

ولي موگول همراه با جند نفر اونا رو دنبال ميکنه تا نتونن فرار کنن ولي وسط راه افراد ماهوانگ که کمين کرده بودن سر ميرسن و موگول رو محاصره ميکنن . ماهوانگ به موگول ميگه تسليم شو ولي موگول مقاومت ميکنه و شروع با جنگيدن با اوئنا ميکنه و در نهايت با دو زخم عميقي که برش وارد ميکن روي زمين زانو ميزنه و يکي از سربازا هم ميخواد ديگه سرشون از تنش جدذا کنه کهع يه تير مياد و صاف ميخوره به سربازه و ماهوانگ و بقيه هم وقتی میبینن جومونگ داره میاد از اونجا فرار ميکنن

IRNON.com

IRNON.com

جومونگ و اويي وقتي ميبينن موگول زخمي دن از اسب ميان پايين و جومونگ موگول رو تو بغلش ميگره و موگول هم اول به اويي ميگه برادر خيلي دوست دارم وبعد هم ميگه فرمانده وئ ميميره و جومونگ و اويي هم از طرز عصبانيت فريادي ميکشن که نگو و نپرس

IRNON.com

IRNON.comشب نيروي کمکي لياودانگ به اردوگاه هان ميرسه.ماهوانگ هم ميگه براي يه جنگ بزرگ آماده بشيد

IRNON.com

.فراد صبح دوباره يه جنگ بزرگ سر ميگيره در ميان جنگ جومونگ متوجه ماهوانگ ميشه و ميره تا انتقام موگول رو بکشه جومونگ سربازا رو از دم ميکشه و بعد هم با اين پرش استثنايي و خارق العاده و يکمم تخيلي خودش يه راست ميپره رو سر ماهوانگ

IRNON.com

IRNON.com

و با شمشيرش اونو ميکشه و بعد هم این نگاه غضبناک رو بهش ميکنه و به اين ترتيب گوگوريو بويو ارتش ماهوانگ رو شکست ميدن

IRNON.com

IRNON.com
شب جشن بزرگي در اردوگه گرفته ميشه و در جلسه هم جومونگ با بقيه کلي شراب ميخورن و از همه هم به خاطر تلاش هاشون تشکر ميکنه و بعد هم وقتي ميبينه شونش دوباره درد گرفته مياد بيرون و ميره يه گوشه که سوسانو طبق معمول اونو ميبينه

IRNON.com

و مياد پيشش و جومونگ بهش ميگه به خاطر زحماتت ازت تشکر ميکنم وئ سوساونا هم  بهش ميگه عاليجنا ب جومونگ شما اولين مردي بودين که من عاشقش شدم و به من براي زندگي هدف واقعي رو شناسوندين  پس فکر کنم من از شما تشکر کنم بهتره باشه جومونگ هم با شنيدن اين حرفا ته قلبش  عشق ديرينش به سوسان ورو به ياد مياره

IRNON.com

و جومونگ به گوگوريو بر ميگرده و سويا و همه از اونو افرادش استقبال ميکنن

IRNON.com

شب پزشک پيش جومونگ ميره و زخم جومونگ رو معاينه ميکنه و ميگه عفونت به استخونهاي شما هم رسيده.بايد استراحت کنيد ولي جومونگ ميگه حق نداري به کسي در مورد مريضي من حرفي بزني

IRNON.com


سوسانو هعم ميره پيش يونتابال و سايونگ و بهشون ميگه من نميخوام شاهزاده ها سر سلطنت با هم بجنگن و يا اينکه به خاطر وجحود سويا بر سر ملکه بودن دعوا بشه براي همين ميخوام همراه اونجو و بيروا از اينجا به جنوب برم و يه کشور جديد بسازم

IRNON.com

و بعد هم ميره پيش پسراش و قضيه زندگی کردن در جنوب رو به اونا هم ميگه

IRNON.com


 جومونگ پيش سوسانو ميره و سوسانو هم اول از همه از اون  گذشته ها ميگه : اگه بخوالهيد حقيقت رو بدونيد  موقعي که من در کاروان تجاري بودم و شما هم ادعاي شاهزادگي ميکرديد و به من گفتيد دوستم داريد بهترين زمان عمرم بود  جومونگ هم با شنيدن اين حرفا احساسي ميشه و ميگه با اين که بعدش نتونستم بهت برسم ولي وتي که با تو بودم بهترين لحظه هاي ندگکي منم بود و سوسانو ه ماينجا ديگه ميره سر اصل مطلب و ميگه  من ميخوام گوگوريو رو ترک کنم.و همراه  بيريو و اون جو يک کشور جديد بسازم.خواهش ميکنم به من اجازه بدين از اينجا برم چون خودتون ميدونيد که دعواي بين شاهزاده ها ممکنه سر بگيره و دعواي حزب جولبون با ارتش دامول بر سر ملکه جومونگ هم ميگه ما   نگران دعواي شاهزاده  ها نباشين من خودم قبلا شاهزاده بویو بودم براي همين ميدونم با يد چي کار کنم تا این مشکلات به وجود نياد ولي سوسانو براي رفتن پافشاري ميکنه

IRNON.com


جومونگ بدبخت ما هم شب خوابش نميبر هو هم داره جسمي درد ميکشه { به خاطر همون درد شونش و انا } و هم داره روحي زجر ميکشه {{ به خاطر اينکه عشق قديمي اش ميخواد از پيشش بره }

 IRNON.com
و هيوب بو هم خبر اينکه سوسانو ميخواد ز اينجا بره رو ميشنوه و ميره پيش سايونگ و ميگه من شنيدم سوسانو ميخواد از اينجا بره تو هم ميخواي باها بري سايونگ هم ميگه اره و اينجاهيوب پو سرش رو مگيره و پايي و داره گريش ميگيره که سايونگ ميگه حتي اگه من برم هم تا اخر عمرم به ياد تو هستم { واقعا اين سکانس هم در نوع خودش احساسي بود و اهنگ قشنگي هم داشت

IRNON.com

 

 خب حالا همون طور که قو.ل داده بودم که رابطه بين هيوب پو وسايونگ رو بگم براتون ميگن

اولين ديدار هيوپ بو و سايونگ  وقتي بود که جومونگ با اين سه تا برادرش دعواشون ميشه و هرکدوم يه طرف ميان و هيوب بو هم مياد جولبون براي کار که سايونگ رو ميبينه و هر دو بهم علاقه مند ميشن و اين رابطه ها ادامه پيدا ميکنه و بارها هميدگه رو ميبينن و وقتي يکدومشون ميره يه جايي دلشون واسه هم ديگه تنگ ميشه و از اين جور چيزا که تو حذفيات قسمت ها به طور دقيق به اونا اشاره کرديم و حالا موضوع اينه که سايو.نگ دختره يا پسر راستش ما هم که اين فيلمو ديديم نفهميديم اخرش اين دختره يا پسر که همون طور که خودتون گقتین تو تی وی ژسره ولی تو اصل فیلم تقریبا  میشه گفت یه دختر 

IRNON.com

خب بريم سراغ ادامه قسمت ...  سويا وقتي از يوري ميشنوه سوسانو ميخواد گوگوريو رو ترک کنه ميره
IRNON.com

 پيشش و بهش ميگه اگه بخاطر من و يوري داري از اينجا ميري بهتره نري چون من و يوري اينجا رو ترک ميکنيم نه تو .اما سوسانو ميگه شنيدم خيلي وقت پيش وقتي ميخواستي بياي جومونگ رو ببيني وقتي جشن عروسي ما رو ديدي بخاطر اتحاد گوگوريو سالهاي زيادي رنج کشيدي.من از اينجا ميرم ولي تو بايد پيش جومونگ بموني

IRNON.com
جلسه اي گذاشته ميشه و همه ميگن بايد سوسانو نظرش عوض بشه چون ما نميزاريم از اينجا برمي که سوسانو مياد داخل  و ميگه من نظرم رو عوض نميکنم پس خواهش ميکنم بزارين من به جنوب برم

IRNON.com

در بويو هم تسو در حال دعا کردن تا خداوند بدبختي ها يي که در بويو هست رو از بين ببره

IRNON.comجومونگ هم که از رفتن سوسانو خيلي ناراحته موپالمو رو احضار ميکنه و بهش ميگه موپالمو اگه يه چيزي ازت بخوام انجام ميدي اونم ميگه هر چي بشه که جومونگ ميگه با سوسانو به جنوب برو و براي به وجحود اورد نيه کشور جديد بهش کمک کن موپالمو هم با تونجه به عالاقه اي که به جومنوگ داره به شدت مخالفت ميکنه ولي جومونگ اخرش اونو راضي ميکنه که با سوسانو بره جنوب

IRNON.com

و وقيت هم که سوسانو ميخواد بره جومونگ بهترين محافظ ها رو بهش ميده و موپالمو هم مياد جلو و ميگه منم باهاتون ميام و همه از سوسانو و افرادش خداحافظش ميکنن و اونجا رو ترک ميکنن


ولي احساسي ترين صحنه قسمت اخر : وقتي سوسانو اونجا رو ترک ميکنه جومونگ اسبش رو برميداره و ميتازونه طرف قله کوه و وقتي ميرسه اونجا ميبينه سوسانو و افراد دارن از اونجا رد ميشن و اونم حسابي سوانو اولين عشقش ر و تماشا ميکنه و گريه ميکنه { واي خدا من بيشتر از 100 بار اين صحنه رو ديدم خيلي غم اتنگيز و احساسيه با اين اهنگي هم که تو اين سکانس ميزنه ديگه حرف نداره . کلیپش رو گذداشتم حتما دانلود کنید

IRNON.com
و اينجا پايان کار سريال افسانه جومونگ هست

IRNON.com


سرگذشت شخصيت هاي اصلي سريال :

بيروا و اونجو با کمک مادرشون تونستن در جنوب يه کشور جديد بسازن
 

IRNON.com



تسو هم به دشمين با جومونگ ادامه داد و در اخر توسط موهيول{ نوه ي جومونگ در امپراطوري بادها } کشته شد

IRNON.com
جومونگ قهرمان ما هم بعد از اينکه تاج و تخت رو به يوري واگذار کرد به خاطر بيماري که داشت فت کرد جومونگ در اون زمان 40 سال بیشتر نداشت

 
اميدوارم از اينکه همه ي خلاصه قسمت هاي جومونگ رو با ما بودين لذت برده باشين