IRNON.com
نظام حقوق زن و خانواده در اسلام
 

يكي از شاخه هاي حقوق مدني ، حقوق خانواده است . حقوق خانواده ، بويژه حقوق زن ، اهميت قابل ملاحظه اي دارد . از آن جا كه در نظام حقوقي خانواده در اسلام گهگاه تفاوتهايي بين زن و مرد وجود دارد ، برخي نا آگاهان يا مغرضان ، آن را بر تبعيض هاي ناروا حمل نموده و از اين جهت اسلام را مورد سؤال يا حمله قرار مي دهند . براي روشن شدن حقيقت اين امر ، مي بايست در آغاز نگاهي به وضعيت اجتماعي ، حقوقي و ارزشي زن در ديگر جوامع بيندازيم .


 

مقدمه
يكي از شاخه هاي حقوق مدني ، حقوق خانواده است . حقوق خانواده ، بويژه حقوق زن ، اهميت قابل ملاحظه اي دارد . از آن جا كه در نظام حقوقي خانواده در اسلام گهگاه تفاوتهايي بين زن و مرد وجود دارد ، برخي نا آگاهان يا مغرضان ، آن را بر تبعيض هاي ناروا حمل نموده و از اين جهت اسلام را مورد سؤال يا حمله قرار مي دهند . براي روشن شدن حقيقت اين امر ، مي بايست در آغاز نگاهي به وضعيت اجتماعي ، حقوقي و ارزشي زن در ديگر جوامع بيندازيم ، تا تحول و تكاملي را كه اسلام نسبت به حقوق زنان پديد آورده است بهتر درك كنيم . سپس نگاه اسلام به زن را از بعد انسان شناختي و ارزشي مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم و آنگاه به موضوع اصلي بحث ، يعني نگاه اسلام به زن ، از بعد حقوقي بپردازيم . چرا كه بدون روشن شدن نگاه اول، بحث از نگاه دوم چندان موفقيت آميز نخواهد بود .

الف) جايگاه ارزشي ، اجتماعي و حقوقي زن در جوامع مختلف


زن تا پيش از وضعيت بظاهر مترقي و مطلوب كنوني اش ، همواره و همه جا - بجز در قطعاتي كوچك و كوتاه ، كه در پرتو وحي ، ارزش يافته و انسان انگاشته شده - به گونه ها و درجات متفاوت ، عنصري غير انساني ، نيمه انساني ، طفيلي ، بدون حق و يا با كمترين حق ، فرض شده است . در اين جهت ، ملل متمدن هم دست كمي از جوامع بدوي و غير متمدن نداشته اند .
نگاهي گذرا به وضعيت زنان در جوامع و قبايل مختلف در طول تاريخ اثبات كننده ي اين مدعا است .
اول : در جوامع غير متمدن
- در قبايل استراليا ، زن حكم حيوان اهلي را داشته كه فقط براي دفع شهوت و توليد نسل بكار مي رفته است و سابقا در مواقع قحط و غلاء ، زنان را كشته و مي خوردند .
- در آفريقاي مركزي ، مثل اقيانوسيه ، زن از غذا خوردن با شوهر ممنوع است . پدر خانواده روي كوچكترين بهانه اي همسر خود را به حدي مي زند كه مشرف به مرگ مي شود .
- در جزاير ماركيز ، غذاهاي لذيذ از قبيل گوشت مرغ و خوك ، نارگيل و گردو ، اغذيه ي الهي ناميده مي شود . اين اطعمه مخصوص خدايان و مردان است . زنها را در اين غذاها حقي و طمعي نيست .
- در چين ، زن حق غذا خوردن با شوهر و يا پسرانش را نداشته است .
- در بيرماني ، شوهران حق دارند زنهاي خود را به خارجي قرض دهند . در موردي كه شوهر يا پدر ، مقروض باشد ، دعوا بر عليه زن اقامه مي شود و ممكن است طلبكار بجاي پول ، از زن يا دختر بدهكار استفاده نمايد .
- در هند و بيرماني ، شوهر ، زن خود را به نام خدمتكار و كنيز مي نامد ؛ به عكس ، زن بايد او را ارباب ، عاليجناب و گاهي خداوندگار خطاب كند .
- در عربستان جاهلي ، وضع زنان و دختران بسيار رقت آور بوده است . دختران در نظر پدران ، و زنان در نظر شوهران ، موجودي ضعيف ، بي قيمت و شيء قابل تملك و معامله بوده اند . كشتن دختران در عربستان نشان مي دهد كه اختيارات مرد نامحدود بوده و مادر حتي در درون خانه ، حق هيچ مداخله اي در ا مر زندگي نداشته است . در بعضي قبايل عرب ، دختران تازه زائيده شده را سر مي بريدند ، بعضي ها كودك را از بالاي قله به پائين پرتاب مي كردند ، بعضي ديگر دختر را به آب غرق مي نمودند يا زنده به گور مي كردند .
دوم : در جوامع متمدن
- در رم پدر مي توانسته تصميم بگيرد كه فرزند جديد الولاده بايد بميرد . همچنين حق داشته به حيات هر يك از اعضاي خانواده ، مخصوصا زن خود خاتمه دهد . تركه و ارث پدر فقط به پسرانش مي رسيد كه فرزند حقوقي او هستند . دختران و زن متوفي حقي در ميراث نداشتند . به عكس ، فرزند خوانده ، مانند فرزند ارث مي برد . در حقوق رم قديم ؛ زن و دختر داراي هيچ گونه شخصيت و اختياري نبودند . دختران و زنان بيشتر مانند شيئي مملوك مورد معامله واقع مي شدند . حق مالكيت ، معاشرت ، رفت و آمد و حتي حق حيات نداشتند . پدر هر وقت صلاح مي دانست مي توانست آنها را بفروشد و قرض و كرايه دهد و يا بكشد . در انتخاب شوهر ، به هيچ وجه نظر زن دخيل نبوده و بدون چون و چرا بايد تسليم شود .
- در يونان ، چون منظور از ازدواج ، صرفا بقاي نسل خانواده به وسيله ي فرزندان ذكور بوده ، بدور انداختن زناني كه پسر نمي آوردند مانعي نداشته است . زن شيئي قابل تملك و عنصر توالد و ارضاي شهوات بوده و به هيچ وجه او را شريك مرد و واجد قواي كامل بشري نمي دانسته اند . بسياري از متفكرين معتقد بوده اند كه زن داراي روح خالد انساني نيست و به همين مناسبت حق ندارد بعد از وفات شوهر زندگي كند . سوختن زنده زنده با جسد شوهر متوفي ، در بعضي نقاط عالم ناشي از همين عقيده است . اين وضعيت رقت آور در غرب همچنان ادامه داشت تا اين كه با ظهور حضرت مسيح - عليه السلام - و افكار مذهبي پيروان او و بعدا تأثير اسلام در غرب ، بتدريج وضع زنان از صورت شيء قابل تملك ، به انسان داراي حق مالكيت و حقوق اجتماعي ، تغيير يافت . البته اين تغيير خيلي با تاخير و كندي صورت مي گرفت ، به گونه اي كه مثلا در كشورهاي اسكانديناوي ( سوئد ، نروژ ، دانمارك ) تا همين سده هاي اخير ، به دختر مطلقا ارث نمي دادند ، و يا آن كه هم اكنون نيز ، زن پس از ازدواج ، نام خانوادگي خويش را از دست داده وبه نام شوهرش خوانده مي شود ، و اين خود نشاني از باقي مانده هاي نگاه طفيلي وار غرب به زن است .
- در مشرق زمين و ايران قديم نيز وضعيت كمابيش چنين بوده است . دختر در انتخاب شوهر حق اظهار نظر نداشته است ، بلكه بايد صد در صد متابعت كند . در جامعه ايراني به دلايل نژاد پرستانه ، ازدواج با بيگانه ممنوع بوده است . و افراط در اين مسئله ، كار را به جايي كشانده است كه براي رهايي از بن بست ، ازدواج با محارم مشروع تلقي شده است . ازدواج بهرام چوبين با خواهرش گرديه ، نمونه اي از آن است . از سوي ديگر طلاق ، بدون هيچ مصلحت شرعي و عقلي و رعايت طرفين امكان پذير بوده است ، در ايران قديم نيز مثل روم و يونان ، مرد در استفاده از عوايد ملكي و يا دستمزد زنان - حتي بر خلاف رضايت زن - كاملا مختار بوده است ، زيرا زن هيچ حق مستقل اقتصادي نداشته است . (1)
سوم : فمينيسم
- اين همه محروميت و اسارت و تبعيض و ستم ، بطور طبيعي سبب پيدايش جنبشي زن مدارانه در جهت آزادي هاي زن از يك سو ، و برابري و تساوي او با مرد از سوي ديگر ، شد كه به دليل خاستگاه انفعالي و واكنشي آن ، اين بار به نوعي ديگر ، زنان را به اسارت كشيد و به آنان ستم نمود . استاد شهيد مرتضي مطهري در اين زمينه مي نويسد : « نهضتي كه در اروپا براي احقاق حقوق پايمال شده زن صورت گرفت به دليل آن كه دير (2) به اين فكر افتاده بودند ، با دستپاچگي و عجله زيادي انجام گرفت . احساسات مهلت نداد كه علم نظر خود را بگويد و راهنما قرار گيرد . از اين رو تر و خشك با يكديگر سوخت . اين نهضت يك سلسله بدبختي هايي را از زن گرفت و حقوق زيادي به او داد و درهاي بسته اي را باز كرد اما در عوض ، بدبختي ها و بيچارگي هاي ديگري براي خود زن و براي جامعه بشريت به وجود آورد ». (3) افزون بر آن ، در جريان همين جنبش نيز دست ناپيداي مرد خود خواه و پول پرست و لذت جوي غربي بشدت مؤثر بود .از يك سو و در شرايط گسترش تكنولوژي و تاسيس كارخانه هاي بزرگ براي دستيابي به نيروي كار ارزان ، مالكيت زن را به رسميت شناخت ، تا بهتر بتواند از او به عنوان كارگر استفاده كند به همين جهت ، بي توجه به ويژگي خاص زنان ، آنچنان او را در حقوق كار ( و به عبارت بهتر در تكليف كار ) همسان و همسنگ مردان پنداشت و كارهاي سنگين صرفا مردانه را در كارخانجات بر او تحميل كرد كه فرياد پشيماني اين دسته از زنان غربي را از شعار تساوي حقوقي با مردان ، بلند ساخت (4) و از سوي ديگر با فرياد شعار آزادي و رهايي زن ، به گونه افراطي ، بيش از آن كه او را از اسارت مرد آزاد سازند ، از قيد و بند اخلاق گسستند . مرد سالاران غربي ، حتي براي كامجويي خياباني خويش با نام آزادي آنچنان برنامه ريزي كردند كه زنان در كوچه و خيابان ، در اداره و كارگاه ، با آرايش و خودنمايي لذت مردان را تأمين كنند . نتيجه طبيعي چنين افراطي ، فساد گسترده ا ي است كه دامنگير غرب شده است به گونه اي كه آنچنان نهاد خانواده را در معرض تزلزل و نابودي قرار داده است كه هم اكنون براي انسان سعادت طلب و كمال جوي غربي ، سخن از حفظ كيان خانواده ، شيرين ترين سخن و بهترين شعار محسوب شده و گوينده ي آن به عنوان انسان مطلوب و ناجي بشر مطرح مي شود. از همين رو ، چندي است كه مجددا نهضتهاي ديگري به عنوان نهضت دفاع از حقوق زن به راه افتاده است تا از اين ظلم و اسارت جديد جلوگيري كند . چرا كه با آن نهضت عجولانه قديم ، هم كرامت زن در نتيجه ابتذال اخلاقي از دست رفت و هم در اثر اين بي كرامتي و بي ارزشي ، مردان به زنان بي رغبت شده و به همجنس گرايي روي آورده و در نتيجه نهاد خانواده بشدت آسيب پذير گشت .

ب) زن در اسلام


هرچند هدف اصلي اين نوشتار ، پرداختن به مباحث حقوقي مربوط به زنان از ديدگاه اسلام است ، اما از آن جا كه نظام حقوقي زن و خانواده در اسلام ، مبتني بر نگاه اين مكتب به زن است ، بنابراين لازم است در آغاز به ديدگاه انسان شناختي و ارزشي اسلام نظري سريع انداخته و سپس از نظام حقوق زن و خانواده در اسلام ، سخن گوييم . در اين قسمت موضوع بحث ، صنف زن است در برابر صنف مرد ، بر خلاف قسمت مربوط به حقوق زن ، كه بيشتر ( و نه كاملا ) موضوع بحث عناوين عرضي بر زن موضوع بحث است نه صنف زن ، همچون زن در برابر شوهر ، خواهر در برابر برادر ، مادر در برابر پدر و ...
اول : زن در نگاه انسان شناختي و ارزشي
وقتي از زن در برابر مرد سخن گفته مي شود ، چه بسا ممكن است در اولين مرحله ، نوعي تقابل و تضاد بين زن و مرد به ذهن خطور كند ، اما بايد دانست كه هدف از اين مقايسه و مطالعه تطبيقي ، تعارف و شناخت بهترين راه تكامل و در نتيجه تعامل و همكاري هر چه بيشتر توسط هر يك از مرد و زن است و نه تقابل وتفاخر و تضاد و در نتيجه نزاع و درگيري و در افتادن به وادي انحطاط .
از ديدگاه اسلام ، زن و مرد ، دو صنف اند از يك نوع و نه دو نوع از يك جنس ، و به همين جهت در عين داشتن وحدت نوعيه ، هر كدام ، از ويژگي هاي خاص خويش برخوردار است . و چه بسا ، همين ويژگي ها است كه سبب برخي تفاوتهاي حقوقي بين زن و مرد شده است ، بي آن كه كمترين اختلافي را در انسانيت و ارزشهاي انساني بين آنان پديد آورد . بنابراين مناسب است كه در آغاز از وجوه اشتراك زن و مرد سخن گوييم و سپس از وجوه افتراق .

1- اشتراك ها و تساوي ها


يك) زن ، انساني همچون مرد
با مطالعه متون اسلام و بويژه قرآن كريم به خوبي روشن مي شود كه از نگاه اسلام ، زن انساني است همچون مرد ، با همه ويژگي ها و لوازم انسانيت .از نظر اسلام ، اصلا انسانيت انسان ، به روح او وابسته است و نه تن او ، و روح انساني به مذكر و مؤنث تقسيم نمي شود . اين همساني مرد و زن در برخورداري از انسانيت را ، از ابعاد مختلف و گوناگون ، در متون ديني مي توان يافت .
- در آفرينش
زن و مرد ، در آفرينش كاملا يكسان و مساوي اند ، هم نسبت به مبدأ و چگونگي آفرينش و هم نسبت به هدف آفرينش .
- از نظر مبدا آفرينش ؛ زن و مرد ، هر دو از يك مبدأ و گوهر پديد آمده اند ، و اين سخن هم نسبت به اولين انسان ، از زن و مرد ( آدم و حوا ) صادق است و هم نسبت به فرزندان دختر و پسر آنان در ادامه نسل بني آدم .
قرآن كريم تصريح مي فرمايد كه در نخستين آفرينش ، زنان از همان آفريده شده اند كه مردان . (5) و امام باقر عليه السلام نيز در روايتي بر همين نكته تاكيد ورزيده اند . (6) چنانكه در ادامه نسل بني آدم ، همه آنان را ، اعم از زن و مرد ، آفريده از يك واقعيت مي داند ، واقعيتي كه از آن به نامهاي مختلف ، همچون ماء ، طين ، تراب ، طين لازب ، نطفه ، نطفه امشاج ، صلصال من حمأ مسنون ، صلصال كالفخار و علق ،ياد شده است .
- از نظر هدف آفرينش ؛ زن به خاطر همان هدف آفريده شده است كه مرد براي آن آفريده شده است . اين همساني ، هم نسبت به هدف غايي از آفرينش نوع انسان صادق است و هم نسبت به هدف نزديك مربوط به آفرينش هر يك از دو صنف زن و مرد .
از يك سو در برخي آيات قرآن هدف غايي و نهايي آفرينش مطلق انسان و از جمله زن ، استكمال او در پرتو عبادت معرفي شده است . (7) و در برخي آيات ديگر به تصريح و به تاكيد ، برابري زن و مرد در بهره مندي از مزاياي سلوك راه تكامل و عبوديت و يا ابتلا به عذابهاي ناشي از مخالفت با اين راه را ، اعلام نموده است و سرنوشتي واحد را براي مؤمن و مؤمنه ، صالح وصالحه و يا كافر و كافره و مشرك و مشركه معرفي كرده است . (8)
از سوي ديگر ، نسبت به هدف نزديك آفرينش هر يك از دو صنف زن و مرد ، سكن و آرامش يافتن هر يك را در كنار ديگري ، به عنوان هدف معرفي فرموده است . (9) همان طور كه زن را آرامش بخش مرد معرفي كرده ، آرامش خود او را نيز در كنار مرد تأمين نموده است . لحن آيات قرآن در اين زمينه به گونه اي است كه در عين اعلام نياز هر يك از زن و مرد به ديگري ، به اصالت و استقلال هر يك از دو صنف اشارت داشته و هيچ صنفي را طفيلي صنف ديگر قرار نمي دهد .
- در ماهيت انساني و لوازم آن
وقتي كه زن و مرد در ابعاد مختلف آفرينش ، از اصل همساني برخوردار باشند ، طبعا بلحاظ برخورداري از ماهيت انساني و لوازم آن نيز يكسان بوده و از ارزش مساوي بهره مند خواهند بود و هيچكدام موجودي درجه دوم تلقي نخواهد شد .
- در داشتن استعدادها و امكانات
نتيجه طبيعي همانندي زن و مرد در آفرينش و اتحاد در ماهيت انساني ، آن است كه هر دو براي رسيدن به تكامل و هدف نهايي آفرينش انسان ، از استعدادها و امكانات يكساني برخوردارند و زن و يا مرد بودن ، موجب هيچ گونه مزيت و يا محروميتي نمي شود ، هر دو از روح الهي (10) بهره مندندو هر دو از ساختاري معتدل برخوردار . (11) هر دو داراي ابزار شناختي و ادراكي يكساني هستند (12) و نهاد هر دو بر فطرت الهي (13) سرشته شده است . هر دو حامل امانت الهي (14) و هر دو داراي وجدان اخلاقي اند (15) آسمان و زمين و آنچه در آن است ، خورشيد و ماه و شب و روز به يكسان مسخر هر دو قرار داده شده است (16) و هر دو يكسان از تعليم الهي (17) و نعمت بيان (18) بهره مندند و بالاخره هر دو همانند هم و در كنار هم مخاطب خداوند و پيامبران و بهره مند از هدايت آنان قرار گرفته اند . (19)
- در موانع راه تكامل : موانعي كه بر سر راه تكامل هر يك از زن و مرد قرار دارد نيز يكسان است و از اين جهت بين آن دو اختلافي نيست ، به عنوان مثال ، قرآن كريم ، همراه با ذكر مصاديق مختلفي ، نفس حيواني (20) و شيطان (21) را به يك گونه به عنوان موانع راه تكامل مرد و زن معرفي مي كند .
دوم ) زن ، با ارزشي همچون مرد
لازمه قهري و نتيجه طبيعي تساوي و يكساني مرد و زن در آفرينش و ماهيت انساني و برخورداري از استعدادها و امكانات مساوي ، و امكان برابر در پيمودن راه تكامل ، تساوي ارزشي زن و مرد است . زن با كسب كمالات ، به همان سان ارجمند خواهد بود كه مرد ؛ و با كسب رذايل ، همان گونه ضد ارزش خواهد شد كه مرد . و اين ، افزون بر آن ارزش ذاتي است كه هر دو بلحاظ بهره مندي از روح الهي ، به يكسان از آن بهره مندند . در اين جا سخن از ارزشها و يا ضد ارزشهاي اكتسابي است . زنان در بهره مندي از ارزشهايي همچون : ايمان ، سبقت در ايمان ،عمل صالح ، تقوا ، هجرت ، علم و دانش و ... با مردان تفاوتي ندارند ، چنانكه در انحطاط ناشي از كسب رذايلي چون : كفر ، شرك و نفاق با مرد اختلافي ندارند. (22) هرچند عموم و اطلاق خطابات و بيانات قرآني ، بيانگر اين تساوي ارزشي يا ضد ارزشي است ولي در عين حال براي رفع هر گونه ابهام ، نه تنها قرآن كريم در بسياري از موارد به تفصيل اما به يكسان از مردان و زنان بهره مند از اين اوصاف ارزشي يا ضد ارزشي نام مي برد (23) بلكه در هنگام ارائه الگوهاي مثبت و منفي ، از زنان نيك و بد ، در كنار مردان نيك و بد ياد مي كند و به عنوان مثال ، از حضرت حوا همسر حضرت آدم ، ساره همسر حضرت ابراهيم، مادر يحياي پيامبر همسر حضرت زكريا، مادر مريم همسر عمران ، حضرت مريم مادر حضرت عيسي ، مادر و خواهر حضرت موسي ، آسيه همسر فرعون مصر ، دختران شعيب پيامبر و بلقيس ملكه سبا به نيكي ياد مي كند و در برابر ، از زن نوح ، زن لوط و زن ابي لهب به زشتي نام مي برد ، و در اين مسير تا بدانجا پيش مي رود كه زناني پاك و مؤمن ، همچون آسيه و مريم را به عنوان الگوي مؤمنين (24) و زناني همچون همسر نوح و همسر لوط (25) را به عنوان الگوي كافرين معرفي مي فرمايد و با اين معرفي ، استقلال شخصيت وي را نيز - چه مثبت و چه منفي - به نمايش مي گذارد.

2- ويژگي ها و تفاوت ها


هرچند گرايشات افراطي به تساوي حقوقي زن و مرد از يك سو ، و ظلم تاريخي وارد بر زنان از سوي ديگر ، ممكن است سخن گفتن از تفاوتهاي زن و مرد را با مشكل و قضاوت پيشيني منفي روبرو سازد ، اما حقيقت آن است كه واقعيات عيني تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارند ، و تفاوت زن و مرد هم از نظر جسمي و بدني و هم از نظر روحي و عاطفي آنقدر روشن است كه انكار آن ، همچون انكار بديهيات است . البته واضح است كه سوء استفاده مردان از اين تفاوتهاي طبيعي و ذاتي هرگز نمي تواند دليلي بر نفي و انكار اين تفاوتها باشد ، بلكه بر عكس ، فقط با شناخت اين تفاوتها است كه مي توان به تنظيم روابط حقوقي عادلانه اي متناسب با اين واقعيات براي زن و مرد ا قدام نمود . تفاوت زن و مرد - چه به صورت درست و چه به صورت نادرست - از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفه اي همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونه اي ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژي ، روان شناسي و جامعه شناسي قرار دارد . قبل از بيان برخي از اين ويژگي ها و تفاوتها بايد به اين نكته ي مهم توجه داشت كه از ديدگاه اسلام « اين تفاوتها به هيچ وجه به اين كه مرد يا زن جنس برتر است و ديگري جنس پائين تر و پست تر و ناقص تر مربوط نيست . قانون خلقت از اين تفاوتها منظور ديگري داشته است قانون خلقت اين تفاوتها را براي اين به وجود آورده است كه پيوند خانوادگي زن و مرد را محكمتر كند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد . قانون خلقت اين تفاوتها را به اين منظور ايجاد كرده است كه به دست خود ، حقوق و وظائف خانوادگي را ميان زن و مرد تقسيم كند . قانون خلقت تفاوتهاي زن و مرد را به منظوري شبيه اختلافات ميان اعضاي يك بدن ايجاد كرده است . اگر قانون خلقت هر يك از چشم وگوش و دست و ستون فقرات را در وضع مخصوصي قرار داده است نه از آن جهت است كه با دو چشم به آنها نگاه مي كرده و نظر تبعيض داشته و به يكي نسبت به ديگري جفا روا داشته است » (26) . خلاصه آن كه اين نوع اختلافات بين زن و مرد ، تأثيري در ماهيت و ارزشهاي انساني آنها نداشته ، بلكه آيتي از حكمت آفريدگار است . تفاوتي حكيمانه و تناسبي سازگارانه است كه نوع انسان را به دو صنف زن و مرد تقسيم مي كند تا هر يك مكمل وجود ديگري شود نه آن كه موجب قضاوتي ارزش گذارانه و يا تبعيضي ظالمانه در حقوق گردد .
پس از بيان اين مقدمه اينك به بيان برخي از مهمترين ويژگي ها و تفاوت هاي زن و مرد مي پردازيم :
يك) ويژگي ها و تفاوتهاي جسمي و بدني
يكي از اختلافات جسمي مرد و زن ، اختلافات اندامي مربوط به توليد نسل است . بر اساس اين اختلاف طبيعي ، نقش پدر در تولد فرزند بسيار ضعيف تر و كم اهميت تر از نقش مادر است كه مي بايست در مدتي طولاني نزديك به 9 ماه جنين را پرورش دهد و اين بار سنگين و امانت بزرگ را با همه عوارضي كه دارد با خود حمل كند . اختلاف اندامي ديگر به تغذيه فرزند مربوط مي شود ، زن به گونه اي آفريده شده است كه بطور طبيعي قادر است فرزند خود را در دو مرحله به بهترين شكل تغذيه كند و بهترين و مناسب ترين غذاها را در اختيار او قرار دهد ، يكي مرحله جنيني و تغذيه جنين از خون مادر ، و ديگري مرحله پس از تولد و تغذيه طفل از شير مادر .
سومين اختلاف جسمي مرد و زن - در وجه غالب - به قدرت و نيروي بدني و چگونگي رشد مربوط مي شود . اختلافات ديگر ؛ از اين قرار است :
« مرد بطور متوسط درشت اندام تر است و زن كوچك اندام تر ، مرد بلند قدتر است و زن كوتاه تر ، مرد خشن تر است و زن ظريف تر ، صداي مرد كلفت و خشن تر و صداي زن نازك تر و لطيف تر ، رشد بدني زن سريعتر و رشد بدني مرد بطيء تر است ، حتي گفته مي شود جنين دختر از جنين پسر ، سريعتر رشد مي كند . رشد عقلاني مرد و نيروي بدني او از زن بيشتر است .مقاومت زن در مقابل بسياري از بيماري ها از مقاومت مرد بيشتر است. زن زودتر از مرد به مرحله بلوغ مي رسد و زودتر از مرد هم از نظر توليد مثل از كار مي افتد دختر زودتر از پسر به سخن مي آيد . مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است ولي با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموعه بدن ، مغز زن بزرگتر است . ريه مرد قادر به تنفس هواي بيشتري از ريه زن است ، ضربان قلب زن ، از ضربان قلب مرد سريعتر است . » (27)
دو) ويژگي ها و تفاوتهاي روحي و عاطفي
اين تفاوتها دو گونه است : كمي و كيفي . مقصود از تفاوتهاي كمي آن دسته از ويژگيهايي است كه هر يك از زن و مرد ، به دليل انسان بودن از آن برخوردارند و از اين جهت مطلق اند و در آن تضايفي نيست . ولي در مقدار برخورداري ، در مقام مقايسه ، يكي بيشتر و ديگري كمتر برخوردار است . اختلاف در وجه تعقل ، حزم و دور انديشي ، محاسبه گري و امثال آن و نيز عاطفه ، احساسات و مهرورزي مهمترين نمونه اين نوع از تفاوتها است . در اغلب موارد ، - و نه هميشه - مردان از تعقل ، حزم و دورانديشي بيشتري برخوردارند و متقابلا زنان از عاطفه و احساسات زيادتري بهره مندند . و اين تفاوت - چنانكه قبلا اشارت رفت - خود آيتي از حكمت الهي است ، چرا كه در غير اين صورت نه نهاد خانواده شكل مي گرفت و نه مادري عاشقانه فرزندش را در آغوش مي كشيد و شيره جانش را در كام او مي ريخت و نه مردي به تدبير زندگي همت مي گماشت .
مقصود از تفاوتهاي كيفي - كه بيشتر صبغه تضايفي دارند - ويژگي هايي است كه به انسان بودن زن يا مرد مربوط نمي شود ، بلكه به زن يا مرد بودن انسان مربوط مي گردد و به همين دليل كيفيت آنچه را كه مرد دارد با آنچه را كه زن دارد متفاوت است ( و نه كميت آن ) و يا آن كه اصلا آنچه را كه مرد دارد زن ندارد و بالعكس . عاليترين نمونه اين تفاوتها ، نوع احساسات هر يك از مرد و زن نسبت به ديگري است كه در اختلاف بين زن و مرد در دلربايي و دل دادگي ، حمايت خواهي وحمايتگري تجلي مي يابد . و جالب اينجاست كه دست آفرينش ، همه وسايل دلربايي را به زن عطا كرده است چنانكه همه ي ابزار لازم براي حمايتگري را نيز به مرد بخشيده است .

پي نوشت ها:


1. بولتن انديشه ، شماره 15-12 . ص 103-123 . ( با اندك تصرف و تلخيص )
2. « در قرن بيستم ميلادي براي اولين بار در غرب ، مسئله حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد . انگلستان كه قديمي ترين كشور دموكراسي بشمار مي رود تازه در اوايل قرن بيستم براي زن و مرد حق مساوي قائل شد. دول متحد آمريكا با آنكه در قرن هيجده ضمن اعلام استقلال به حقوق بشر اعتراف كرده بودند ، در سال 1920 ميلادي قانون تساوي زن و مرد را در حقوق سياسي تصويب كردند . همچنين فرانسه در قرن بيستم تسليم اين امر شد . » شهيد مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام ، ص 131 .
3. همان ، ص 184 .
4. همان ، مقدمه ، ص 25-22 .
5. يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها . نساء / 1 .
- هو الذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها ليسكن اليها . اعراف / 189 .
6. ابو مقدام گويد از امام - عليه السلام - پرسيدم ، خدا از چه حوا را بيافريد ؟ فرمود : ديگران چه مي گويند ؟ گفتم آنان معتقدند خدا حوا را از دنده مرد خلق كرد . فرمود : دروغ مي گويند . آيا خداوند ناتوان بود كه حوا را خلق كند . گفتم : پس حوا چگونه خلق شد ؟ فرمود : خدا مشتي از خاك زمين برداشت و از آن آدم را بيافريد . و از بقيه آن حوا را خلق كرد . صدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 379 ؛ مجلسي ، بحارالانوار ، ج 11 ، ص 116 .
7. و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون. ذاريات / 56 .
8. نساء / 124 ، رحل / 97 ، توبه / 72 ، احزاب / 35 ، فتح / 5 و 6 ، حديد / 1 ، 12 و 13 ، يس / 56 ، مؤمن / 8 ، بقره / 221 .
9. هو الذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها ليسكن اليها ، اعراف / 189 .
- و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه . روم / 21 .
10. فاذا سويته و نفخت فيه من روحي . حجر / 29 و ص / 72 .
11. لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم . تين / 4 .
12. والله اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم السمع والابصار والافئده ، لعلكم تشكرون . نحل / 78 .
13. فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها . روم / 30 .
14. انا عرضنا الامانه علي السموات والارض والجبال فابين ان يحملها و اشفقن منها و حملها الانسان . احزاب / 72 .
15. و نفس و ما سويها ، فالهمها فجورها و تقويها . شمس / 7 و 8 .
16. جاثيه / 13 ، ابراهيم / 33 .
17. بقره / 239 ، انعام / 91 ، علق 4 و 5 .
18. الرحمن / 1 - 3 .
19. عموم و اطلاق همه آياتي كه با تعابير الذين آمنوا ، الذين كفروا ، الانسان ومانند آن ، آدمي را موضع سخن و خطاب قرار داده است .
20. ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي . قصص / 15 ، فاطر / 6 ، زخرف / 62 .
21. ان الشيطان للانسان عدو مبين . يوسف / 5 .
22. ر.ك ص 11 پاورقي شماره (2) .
23. به عنوان نمونه ، آيه 35 از سوره احزاب مي فرمايد : ان المسلمين والمسلمات و المومنين والمومنات و القانتين والقانتات والصادقين والصادقات والصابرين والصابرات والخاشعين والخاشعات والمتصدقين والمتصدقات والصائمين والصائمات والحافظين فروجهم والحافظات والذاكرين الله كثيرا والذاكرات اعدالله لهم مغفره واجرا عظيما .
24. و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرأه فرعون ، اذ قالت رب ابن لي عندك بيتا في الجنه و نجني من فرعون و عمله ، و نجني من القوم الظالمين / و مريم ابنت عمران التي احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين . تحريم / 11 و 12 .
25. ضرب الله مثلا للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط ، كانتا تحت عبدين من عبادنا فخانتا هما فلم يغنيا عنهما من الله شيئا ، و قيل ادخلا النار مع الداخلين . تحريم / 10 .
26. شهيد مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام ، ص 200 .
27. شهيد مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام ، ص 173 .