زنان در حكومت امام زمان (عج)

امروز بانوان همانند بسياري از مردم به آينده ميانديشند؛ به يك انقلاب جهاني و يك حكومت موعود، كه چگونه در برابر قدرتهاي بزرگ غلبه پيدا ميكند! آيا برنامههاي اوچيست؟ چه كساني با او همكاري ميكنند و زنان در آن زمان چه نقشي دارند؟ دشمنانش چه كسانياند و راز و رمز موفقيتش در گرو چيست؟
نقش زنان در دوران غيبت صغري
در دوران سخت غيبت صغري، در روزهايي كه شيعيان پس از دويست و شصت سال با يك آزمايش بزرگ رو به رو بودند و ميبايست با غيبت امام خو كنند، يك زن به عنوان مفزع و پناه معرفي ميشود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسكري، عليهالسلام، است. در اين دوره، اگر چه امام هادي و امام حسن عسكري، عليهماالسلام، زمينه غيبت را از پيش فراهم كرده بودند و شخصيتهاي مورد اعتمادي همانند عثمانبن سعيد عمري و پسرش محمد بن عثمان رابهعنوان وكيل معرفي كرده بودند، بهدلايلي از موقعيت مادر امام حسن عسكري، عليهالسلام، معروف به «جدّه»، استفاده شد و وي پناه شيعه معروف گرديد. ازگفتگوي احمد بن ابراهيم با «حكيمه» دختر امام جواد، عليهالسلام، برميآيد كه پس از گذشت دوسال از رحلت امام حسن عسكري، عليهالسلام، همچنان بسياري از كارها بهدست مادر بزرگوار امام حسن عسكري، عليهالسلام، انجام ميشده است ولي در حقيقت ازطرف حضرت حجةبنالحسن، عليهالسلام، و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است.
شيخ صدوق، رحمةاللهعليه، از احمد بن ابراهيم نقل كرده است كه در سال 262 ق. بر حكيمه دختر امام جواد، عليهالسلام، وارد شدم و از پس پرده با وي سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسيدم. او همه آنها را يكايك شمرد و آنگاه حجةبنالحسن بن علي را نيز نام برد...
از او پرسيدم: اين فرزند كجاست؟ گفت: در پس پرده غيب است. گفتم پس شيعه به چه كسي پناه ببرد؟ گفت: به جدّه، مادر امام حسن عسكري، عليهالسلام. سپس افزود: اين دستور از سوي امام حسن عسكري، عليهالسلام، و بهپيروي از امام حسين، عليهالسلام، صورت گرفته است. زيرا امام حسين، عليهالسلام، در ظاهر براي حفظ جان فرزندش امام سجاد، عليهالسلام، به خواهرش زينب كبري، عليهاالسلام، وصيت كرد و درنتيجه تا مدتي هرآنچه از امام زينالعابدين، عليهالسلام، صادر ميشد به حضرت زينب، عليهاالسلام، نسبت داده ميشد تا امر پنهان باشد1 و حساسيتها نسبت به امام سجاد، عليهالسلام، كمتر شود. اين امتياز براي جدّه باقي بود تاآنكه كساني مانند «عثمانبن سعيد» و ديگر سفرا و نايبان خاص امام زمان، عليهالسلام، در بين شيعيان شناخته شدند و منزلت يافتند.
پس از شهادت امام عسكري، عليهالسلام، يك بانو، نظر دستگاه خلافت بنيعباس را نسبت به تعقيب امام زمان تغيير داد. نوشتهاند پس از گزارش جعفر كذّاب، كه در خانه امام حسن عسكري، عليهالسلام، فرزند خردسالي از آن حضرت باقي مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگيري صيقل (يكي از كنيزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه كردند. او نخست انكار كرد و آنگاه براي اينكه موضوع براي آنها پوشيده ماند، گفت من حامله هستم. از اينرو آن كنيز را بهدست «أبي الشوارب»، قاضي وقت، سپردند تا از او مراقبت كند. در مدتي كه صيقل زيرنظر قاضي نگهداري ميشد دستگاه خلافت با مرگ عبيد بن خاقاني و شورش صاحب الزنج روبهرو شد و صيقل از وضعيت آشفته سود جست و فرار كرد.2
نقش زنان در دوران ظهور
حال سزاوار است بدانيم زنان در حكومت قائم آل محمد، عليهالسلام، چه ميكنند؟ چه كساني هستند؟ چند نفرند؟ از كجا ميآيند و چه مسؤوليتي برعهده دارند؟ براساس برخي از روايات، حضور و نقش اين زنان ازنظر زمان و موقعيت، چهارگونه است:
الف. حضور پنجاه زن در بين ياران امام
اولين گروه از زناني كه به محضر امام زمان ميشتابند آنهايند كه در آن ايّام ميزيستهاند و همانند ديگر ياران امام، عليهالسلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهي بهخدمت امام، عليهالسلام، ميرسند. در اينباره دو روايت وجود دارد:
روايت اول: امّ سلمه ضمن حديثي درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود:
يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس إليه كالطّير الواردة المتفرقة حتّي يجتمع إليه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر علي كلّ جبّار و ابن جبّار...3
در آن هنگام پناهندهاي به حرم امن الهي پناه ميآورد و مردم همانند كبوتراني كه از چهار سمت به يك سو هجوم ميبرند بهسوي او جمع ميشوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهاردهنفر گرد ميآيند كه برخي از آنان زن ميباشند كه بر هر جبار و جبار زادهاي پيروز ميشود.4
روايت دوم: جابربن يزيد جعفي، ضمن حديث مفصلي از امام باقر، عليهالسلام، در بيان برخي نشانههاي ظهور نقل كرده كه:
و يجييء واللّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امراة يجتمعون بمكة علي غير ميعاد قزعا كقزع الخريف يتبع بعضهم و هيالآية الّتي قال اللّه: «أينما تكونوا يأت بكم اللّه جميعا إنّ اللّه علي كلّ شيء قدير...»5
بهخدا سوگند، سيصد و سيزده نفر ميآيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلي در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناي آيه شريفه: «هرجا باشيد خداوند همه شما را حاضر ميكند. زيرا او بر هر كاري توانا است».
پنجاه زن از سيصد و سيزده نفر!
نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه ميفرمايد: سيصد و سيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!
دوم آنكه: در روايتي كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زني وجود ندارد.6
در پاسخ اين شبهه ميتوان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند. زيرا اولاً امام، عليهالسلام، ميفرمايد: «فيهم»؛ يعني در اين عده پنجاه زن ميباشد.
دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزوني عدد مردان، چنين ذكر شده است.
سوم: اگر مقصود همراهي خارج از اين عده بود امام ميفرمود: «معهم»، نه اينكه بفرمايد «فيهم»، زيرا اين سيصد و سيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شدهاند و همه ياران و فرماندهان عاليرتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسيار بالايي هستند كه برخي با ابر جابهجا ميشوند و اينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنابراين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد و سيزده نفر هستند براي آنها رتبه و موقعيت ويژه قائل شدهايم و اگر بگوييم در زمره ياران ديگر حضرت باشند از امتياز كمتري برخوردارند.
ب. زنان آسماني
دسته دوم چهارصد بانوي برگزيده هستند كه خداوند براي حكومت جهاني حضرت وليعصر، عليهالسلام، در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسي، عليهالسلام، به زمين ميآيند.
ابوهريره از پيامبر، صلّياللّه عليه و آله، روايت كرده كه:
ينزل عيسي بن مريم علي ثمان ماة رجل و أربع مائة امرأة خيار من علي الأرض و أصلح من مضي.
عيسيبن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايستهترين افراد روي زمين فرود خواهد آمد.
آيا اين زنان از امتهاي پيشين هستند يا امت اسلامي زمان پيامبر، صلّياللّهعليهوآله، و معصومين، عليهمالسلام؛ يا از دورانهاي مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شدهاند و براي عهدهداري منصبي در حكومت حضرت ميآيند يا براي مسايل ديگر؟ اينها پرسشهايي است كه اين حديث از آنها چيزي نميگويد.
ج. رجعت زنان
سومين گروه از ياوران حضرت بقيةاللّه، عليهالسلام، زناني هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. اين گروه دو دستهاند: برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن بهميان آمده است.
در منابع معتبر اسلامي نام سيزده زن ياد ميشود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّياللّهعليهوآله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواي مجروحان جنگي و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت.
طبري در دلائل الامامة، از مفضلبن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود:
همراه قائم [آل محمد، صلّياللّهعليهوآله] سيزده زن خواهند بود.گفتم آنها را براي چه كاري ميخواهد؟ فرمود: به مداواي مجروحان پرداخته، سرپرستي بيماران را بهعهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد. فرمود: قنواء دختر رشيد هجري، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه [مادر عمار ياسر]، زبيدهام خالد احمسيّه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنّيه.7
«صيانه ماشطه» در زمان حضرت موسي ميزيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداي بعثت به شهادت رسيد. «حبابه» در زمان علي، عليهالسلام، و «قنواء» در زمان امام حسن و امام حسين، عليهالسلام، و بقيه در زمانهاي ديگر زندگي ميكردهاند.
اين گروه سيزده نفري رجعت خواهند كرد و خداوند براي قدرداني از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.
در اين روايت امام صادق، عليهالسلام، از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد ميكند. در كتاب خصايص فاطميّه8 بهنام نسبيه، دختر «كعبه مازينه»، و در كتاب منتخبالبصائر بهنام «وتيره» و «أحبشيه» اشاره شده است.9
زنان سرافراز
اينك به اختصار به شرح حال برخي از زنان نامبرده اشاره ميكنيم.
1. صيانه ماشطه
او يكي از همان سيزده بانويي است كه در دولت حضرت مهدي، عليهالسلام، زنده شده، به دنيا بازميگردد. وي همسر «حزقيل»، پسر عموي فرعون، و شغلش آرايشگري دختر فرعون بود.او همانند شوهرش به پيامبر زمان خود، حضرت موسي، ايمان آورده بود امّا همچنان ايمان خود را پنهان ميكرد.
نوشتهاند: روزي وي مشغول آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و بياختيار نام خدا را برزبان جاري ساخت. دختر فرعون گفت: آيا نام پدر مرا بر زبان آوردي؟ گفت: نه، بلكه نام كسي را بر زبان آوردم كه پدر تو را آفريده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو كرد و فرعون صيانه را احضار كرد و گفت: مگر به خداييِ من اعتراف نداري؟ گفت: هرگز! من از خداي حقيقي دست نميكشم و تو را پرستش نميكنم. فرعون دستور داد تا تنور مسي برافروزند و همه بچههاي آن زن را در حضورش در آتش افكنند. چون نوبت به طفل شيرخوارش رسيد صيانه ميخواست به ظاهر از دين برائت جويد كه كودك شيرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر كن كه تو بر حق هستي! فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را در آتش افكنده، سوزاندند و خداوند دراثر صبر و تحمل آن زن در راه دين، او را در دولت امام مهدي زنده ميگرداند تا هم به آن حضرت خدمت كند وهم انتقام خود را از فرعونيان بگيرد.
2 ـ سميه، مادر عمار ياسر
وي هفتمين نفري بود كه به اسلام گرويد و بدينسبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترين شكنجهها را براو روا داشت.10
او و شوهرش ياسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار كرد كه پيامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنينكاري نشدند. او نيز زره آهني به سميه و ياسر پوشانيد و آنها را در آفتاب سوزان نگهداشت. پيامبر كه گاه از كنارشان عبور ميكرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مينمود و ميفرمود:
صبرا يا آل ياسر فإنّ موعدكم الجنة.
اي خاندان ياسر، صبر پيشه سازيد كه وعده گاه شما بهشت است.
سرانجام ابوجهل برهريك ضربتي وارد ساخت و ايشان را بهشهادت رساند.11
خداوند اين زن را به پاداش صبر و مجاهدتي كه در راه اعتلاي اسلام نشان داد و بدترين شكنجه را از دشمن خدا تحمل كرد، در ايّام ظهور مهدي آل محمد، صلّياللّهعليهوآله، زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهي را ببيند و در لشكر وليّ خدا به ياوران آن حضرت خدمت كند.
3 ـ نسيبه، دختر كعب مازنيه
او معروف به «امعماره» و از زنان فداكار صدر اسلام است كه در برخي از جنگهاي پيامبر اسلام، صلّياللّهعليهوآله، شركت جسته و مجروحان جنگي را مداوا كرده است. او در جنگ احد بهترين نقش را ايفا كرد. با ديدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پيامبر به دفاع از جان شريف پيامبر پرداخت و در اين راه بدنش زخمهاي فراوان برداشت.
پيامبر عزيز اين فداكاري را ستود و به فرزندش عماره چنين فرمود:
امروز مقام مادر تو از مردان جنگي والاتر است.12
پس از فروكش كردن جنگ، نسيبه با سيزده زخم13 سنگين به همراه ديگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت. با شنيدن فرمان پيامبر خدا، صلّياللّهعليهوآله، كه فقط مجروحان جنگ بايد به تعقيب دشمن بشتابند، نسيبه از جاي برخاست و آماده رفتن شد، امّا بهعلت شدت خونريزي نتوانست شركت كند. همين كه پيامبر از تعقيب دشمن برگشت، پيش از آنكه به خانه برود، عبداللّه بن كعب مازني را براي احوالپرسي نسيبه و سلامتي وي به نزد او فرستاد و چون از سلامتي وي آگاه گشت شادمان موضوع را به پيامبر خبر داد.14
نسيبه از كساني است كه براي ياري امام مهدي، عليهالسلام، زنده خواهد شد.15
4. امّ ايمن
از زنان پرهيزكار و خدمتكار حضرت رسول، صلّياللّهعليهوآله، است. پيامبر بهاو مادر خطاب ميكرد و ميفرمود:
هذه بقية اهل بيتي.16
اين زن، باقيماندهاي از خاندان من است.
وي همواره در كنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواي مجروحان ميپرداخت.17
ام ايمن از شيفتگان خاندان امامت بود كه در ماجراي فدك، حضرت زهرا، عليهاالسلام، او را بهعنوان شاهد معرفي كرد. وي پنج يا شش ماه پس از پيامبر از دنيا رفت.18 خداوند به بركت مهدي آل محمد، عليهالسلام، به هنگام ظهور، او را زنده ميگرداند تا در لشكرگاه امام به خدمت گماشته شود.
5. امّ خالد
در روايت دو بانو بدين نام مشهور شدهاند: ام خالد احمسيه و ام خالد جهنّيه. شايد مقصود ام خالد مقطوعة اليد (دست بريده) باشد كه يوسفبن عمر، پس از بهشهادت رساندن زيدبن علي بن الحسين در كوفه، دست او را به جرم شيعه بودن قطع كرد. در كتاب رجال كشي درباره شخصيت و مقام اين زن فداكار از امام صادق، عليهالسلام، مطلبي ذكر گرديده كه حايز اهميت است. ابوبصير گويد: در خدمت امام صادق نشسته بوديم كه ام خالد مقطوعةاليد از راه رسيد. حضرت فرمود:
اي ابابصير، آيا ميل داري كه كلام امّ خالد را بشنوي؟
من عرض كردم: آري اي فرزند رسول خدا، با شنيدن آن شادمان ميگردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. ديدم وي در كمال فصاحت و بلاغت صحبت ميكند. سپس حضرت پيرامون موضوع ولايت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.19
6. زبيده
مشخصات كاملي از او نقل نشده است. احتمال دارد زبيده زن هارونالرشيد باشد كه شيخ صدوق، رحمةاللهعليه، دربارهاش گفته است: وي يكي از هواداران و پيروان اهل بيت است. هنگامي كه هارون دانست از شيعيان است قسم خورد كه طلاقش دهد. زبيده كارهاي خدماتي بسياري داشت كه يكي آبرساني به عرفات است. همچنين نوشتهاند وي يكصد كنيز داشت كه پيوسته مشغول حفظ قرآن بودند و هميشه از محل سكونت او صداي تلاوت قرآن شنيده شد. زبيده در سال 216 ق. رحلت كرد.20
7. حبّابه والبيّه
از زنان والامقامي است كه دوره زندگي هشت امام معصوم را درك كرد و پيوسته مورد لطف و عنايت ايشان قرار داشت. در يك يا دو نوبت بهوسيله امام زينالعابدين و امام رضا، عليهماالسلام، جوانياش بهاو بازگردانده شد. اولين ملاقات وي با امير مؤمنان، عليهالسلام، بود كه از آن حضرت دليلي بر امامت درخواست كرد. حضرت در حضور وي سنگي را برداشت و بر آن مهر خود را نقش كرد و اثر آن مهر در سنگ جاي گرفت و به او فرمود: پس از من هر كه توانست در اين سنگ چنين اثري برجاي بگذارد او امام است. از اين رو حبابه پس از شهادت هر امامي نزد امام بعدي ميرفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ ميزدند و اثر آن نقش ميبست. نوبت كه به امام رضا، عليهالسلام، رسيد حضرت نيز چنين كرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، عليهالسلام، زنده بود و پس از آن بدرود حيات گفت.21
روايت شده است كه وقتي حبابه به خدمت امام زينالعابدين رسيد يكصد و سيزده سال از عمرش سپري شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشارهاي نمود و جوانياش بازگشت.22
همچنين نوشتهاند: صورت حبابه از زيادي سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشكيدهاي شده بود.23
8. قنواء
دختر رشيد هجري، يكي از شيعيان و پيروان علي، عليهالسلام، و خود از ياران باوفاي حضرت امام جعفر صادق، عليهالسلام، است24. وي دختر بزرگمردي است كه در راه محبت و دوستي امير مؤمنان بهطرز دلخراشي بهشهادت رسيد. از گفتار شيخ مفيد برميآيد كه قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبيداللّه بن زياد شاهد قطع دو دست و دو پاي پدر خود بوده و بهكمك ديگران بدن نيمهجان پدر را از دارالاماره بيرون آورده و بهخانه منتقل كرده است. روزي قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا اين همه خود را بهرنج و مشقت عبادت مياندازي! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهي خواهند آمد كه بينش ديني و شدت ايمانشان از ما، كه اين همه خود را بهزحمت عبادت انداختهايم، بيشتر است.25
د. بانوان منتظر
چهارمين گروه ياوران امام زمان بانوان پرهيزكاري هستند كه پيش از ظهور حضرت بقيةاللّه، عليهالسلام، رحلت كردهاند. به ايشان گفته ميشود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مايلي ميتواني حضور داشته باشي. آنان نيز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
رجعت زنان مربوط به گروه خاصي نيست و هر بانويي خود را با خواستهها و شرايط زندگي در حكومت مهدي آل محمد، عليهالسلام، تطبيق دهد ممكن است در آينده از رحمت خداوندي بهرهمند گشته، براي ياري امام زنده شود. يكي از آن شرايط خواندن دعاي «عهد» است كه در فرد، نوعي آمادگي براي پذيرش حكومت آخرين ذخيره الهي ايجاد ميكند. بهفرموده امام صادق، عليهالسلام:
هر كه چهل صبح دعاي عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد و اگر هم پيش از ظهور آن حضرت از دنيا برود خداوند او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد...26
انتظار فرج
يكي از شرايط حضور در حكومت بقيةاللّه و توفيق ديدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ يعني آمادگي كامل براي پذيرش حكومت حق و آراستن به آنچه كه مهدي، عليهالسلام، ميگويد و ميخواهد. انتظار فرج يعني نفي هرگونه سلطه از بيگانگان و مبارزه با افكار انحرافي و فساد اخلاق و در يك كلام، انتظار فرج يعني بيزاري از دشمنان خدا و پيامبر و معصومين، عليهمالسلام.
بيسبب نيست كه انتظار از بهترين اعمال شمرده شده است، بلكه فرد منتظرِ دولت مهدي همانند كسي است كه در پيش روي رسول خدا شهيد گشته و در خون خود غلتيده است و اگر بر همان حالت انتظار از دنيا برود بسان كسي باشد كه در خيمه مهدي فاطمه، عليهماالسلام، ميباشد.
ابوبصير از امام صادق روايت كرده كه آن حضرت روزي فرمود:
آيا شما را خبر ندهم به چيزي كه خداوند عملي را بدون آن از بندگانش قبول نميكند؟ گفتيم: آري. فرمود: شهادت بر وحدانيت خدا و رسالت پيامبر، صلّياللّهعليهوآله، و اقرار به آنچه كه خداوند فرموده، از دوستي ما و بيزاري از دشمنان و اطاعت و پيروي از ما. نيز داشتن ورع و پرهيزكاري و انتظار كشيدن براي قائم، عليهالسلام. آنگاه فرمود: بدرستي كه براي ما دولتي است، خداوند آن را هر زماني كه اراده كند برقرار ميسازد. سپس افزود: هركس كه دوست دارد از ياران قائم، عليهالسلام، باشد بايد در انتظار بهسر برد و خود را به ورع و محاسن اخلاق بيارايد، و اگر در همان حال بميرد براي او اجري همانند كسي است كه آن حضرت را درك كرده باشد.27
پينوشتها:
1.سوره تحريم (66)، آيه 11.
2.صدوق، محمد بن علي بن الحسين، كمالالدين، ج 2، ص50؛ الطوسي، محمد بن الحسن، الغيبة، ص 138.
3.همان، ص 476.
4.الهيثمي، نورالدين عليبن ابي بكر، مجمعالزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احاديث الإمام المهدي، ج 1، ص 500.
5.همان.
6.المجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223.
7.الطبري، محمد بن جرير، دلائل الامامة، ص 314.
8.همان، ص 260.
9.رياحين الشريعة، ج 5، ص 41؛ به نقل از خصايص فاطميه.
10.چشماندازي از حكومت مهدي، عليهالسلام، ص 74؛ بهنقل از بيان الائمه، ج 3، ص 338.
11.ابن الاثير، علي بن ابي الكرم، اسدالغابه، ج 5، ص 481.
12.رياحينالشريعه، ج 4، ص 353.
13.الواقدي، محمد بن عمر، مغازي، ج 1، ص 273.
14.همان، ج 2، ص 268.
15.همان، ج 1، ص 270.
16.رياحين الشريعه، ج 5، ص 41؛ بهنقل از خصايص فاطميّه.
17.چشماندازي از حكومت مهدي، عليهالسلام، ص 76؛ تهذيب الكمال، ج 35، ص 329.
18.طبسي، محمد جواد، نقش زنان مسلمان در جنگ، ص20.
19.قاموس الرجال، ج 10، ص 387.
20.المامقاني النجفي، عبدالله محمد حسن، رياحينالشريعه، ج 3، ص 381؛ بهنقل از تنقيحالمقال.
21.همان، ج 3، ص 78.
22.القمي، شيخ عباس، سفينة البحار، ج 1، ص 204.
23.همان.
24.جامعالرواة، ج 2، ص 458؛ رجال شيخ طوسي، ص 341.
25.المفيد، محمدبن محمدبن النعمان، الاختصاص، ص 73072.
26.القمي، شيخ عباس، همان، ج 2، ص 294.
27.القمي، شيخ عباس، منتهيالآمال، ج 2، ص 486؛ بهنقل از: النعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة.
نويسنده: محمدجواد مروجي طبسي
منبع: كتاب زنان در حكومت امام زمان(عج)