IRNON.com
زنان در حكومت امام زمان (عج)
 

امروز بانوان همانند بسياري از مردم به آينده مي‏انديشند؛ به يك انقلاب جهاني و يك حكومت موعود، كه چگونه در برابر قدرتهاي بزرگ غلبه پيدا مي‏كند! آيا برنامه‏هاي اوچيست؟ چه كساني با او همكاري مي‏كنند و زنان در آن زمان چه نقشي دارند؟ دشمنانش چه كساني‏اند و راز و رمز موفقيتش در گرو چيست؟


 

نقش زنان در دوران غيبت صغري

در دوران سخت غيبت صغري، در روزهايي كه شيعيان پس از دويست و شصت سال با يك آزمايش بزرگ رو به رو بودند و مي‏بايست با غيبت امام خو كنند، يك زن به عنوان مفزع و پناه معرفي مي‏شود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسكري، عليه‏السلام، است. در اين دوره، اگر چه امام هادي و امام حسن عسكري، عليهماالسلام، زمينه غيبت را از پيش فراهم كرده بودند و شخصيتهاي مورد اعتمادي همانند عثمان‏بن سعيد عمري و پسرش محمد بن عثمان رابه‏عنوان وكيل معرفي كرده بودند، به‏دلايلي از موقعيت مادر امام حسن عسكري، عليه‏السلام، معروف به «جدّه»، استفاده شد و وي پناه شيعه معروف گرديد. ازگفتگوي احمد بن ابراهيم با «حكيمه» دختر امام جواد، عليه‏السلام، برمي‏آيد كه پس از گذشت دوسال از رحلت امام حسن عسكري، عليه‏السلام، همچنان بسياري از كارها به‏دست مادر بزرگوار امام حسن عسكري، عليه‏السلام، انجام مي‏شده است ولي در حقيقت ازطرف حضرت حجة‏بن‏الحسن، عليه‏السلام، و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است.

شيخ صدوق، رحمة‏الله‏عليه، از احمد بن ابراهيم نقل كرده است كه در سال 262 ق. بر حكيمه دختر امام جواد، عليه‏السلام، وارد شدم و از پس پرده با وي سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسيدم. او همه آنها را يكايك شمرد و آنگاه حجة‏بن‏الحسن بن علي را نيز نام برد...

از او پرسيدم: اين فرزند كجاست؟ گفت: در پس پرده غيب است. گفتم پس شيعه به چه كسي پناه ببرد؟ گفت: به جدّه، مادر امام حسن عسكري، عليه‏السلام. سپس افزود: اين دستور از سوي امام حسن عسكري، عليه‏السلام، و به‏پيروي از امام حسين، عليه‏السلام، صورت گرفته است. زيرا امام حسين، عليه‏السلام، در ظاهر براي حفظ جان فرزندش امام سجاد، عليه‏السلام، به خواهرش زينب كبري، عليهاالسلام، وصيت كرد و درنتيجه تا مدتي هرآنچه از امام زين‏العابدين، عليه‏السلام، صادر مي‏شد به حضرت زينب، عليهاالسلام، نسبت داده مي‏شد تا امر پنهان باشد1 و حساسيت‏ها نسبت به امام سجاد، عليه‏السلام، كمتر شود. اين امتياز براي جدّه باقي بود تاآنكه كساني مانند «عثمان‏بن سعيد» و ديگر سفرا و نايبان خاص امام زمان، عليه‏السلام، در بين شيعيان شناخته شدند و منزلت يافتند.

پس از شهادت امام عسكري، عليه‏السلام، يك بانو، نظر دستگاه خلافت بني‏عباس را نسبت به تعقيب امام زمان تغيير داد. نوشته‏اند پس از گزارش جعفر كذّاب، كه در خانه امام حسن عسكري، عليه‏السلام، فرزند خردسالي از آن حضرت باقي مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگيري صيقل (يكي از كنيزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه كردند. او نخست انكار كرد و آنگاه براي اينكه موضوع براي آنها پوشيده ماند، گفت من حامله هستم. از اين‏رو آن كنيز را به‏دست «أبي الشوارب»، قاضي وقت، سپردند تا از او مراقبت كند. در مدتي كه صيقل زيرنظر قاضي نگهداري مي‏شد دستگاه خلافت با مرگ عبيد بن خاقاني و شورش صاحب الزنج روبه‏رو شد و صيقل از وضعيت آشفته سود جست و فرار كرد.2

نقش زنان در دوران ظهور

حال سزاوار است بدانيم زنان در حكومت قائم آل محمد، عليه‏السلام، چه مي‏كنند؟ چه كساني هستند؟ چند نفرند؟ از كجا مي‏آيند و چه مسؤوليتي برعهده دارند؟ براساس برخي از روايات، حضور و نقش اين زنان ازنظر زمان و موقعيت، چهارگونه است:

الف. حضور پنجاه زن در بين ياران امام

اولين گروه از زناني كه به محضر امام زمان مي‏شتابند آنهايند كه در آن ايّام مي‏زيسته‏اند و همانند ديگر ياران امام، عليه‏السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهي به‏خدمت امام، عليه‏السلام، مي‏رسند. در اين‏باره دو روايت وجود دارد:

روايت اول: امّ سلمه ضمن حديثي درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود:

يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس إليه كالطّير الواردة المتفرقة حتّي يجتمع إليه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر علي كلّ جبّار و ابن جبّار...3

در آن هنگام پناهنده‏اي به حرم امن الهي پناه مي‏آورد و مردم همانند كبوتراني كه از چهار سمت به يك سو هجوم مي‏برند به‏سوي او جمع مي‏شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده‏نفر گرد مي‏آيند كه برخي از آنان زن مي‏باشند كه بر هر جبار و جبار زاده‏اي پيروز مي‏شود.4

روايت دوم: جابربن يزيد جعفي، ضمن حديث مفصلي از امام باقر، عليه‏السلام، در بيان برخي نشانه‏هاي ظهور نقل كرده كه:

و يجيي‏ء واللّه‏ ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امراة يجتمعون بمكة علي غير ميعاد قزعا كقزع الخريف يتبع بعضهم و هي‏الآية الّتي قال اللّه‏: «أينما تكونوا يأت بكم اللّه‏ جميعا إنّ اللّه‏ علي كلّ شي‏ء قدير...»5

به‏خدا سوگند، سيصد و سيزده نفر مي‏آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلي در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناي آيه شريفه: «هرجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مي‏كند. زيرا او بر هر كاري توانا است».

پنجاه زن از سيصد و سيزده نفر!

نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه مي‏فرمايد: سيصد و سيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!

دوم آنكه: در روايتي كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زني وجود ندارد.6

در پاسخ اين شبهه مي‏توان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند. زيرا اولاً امام، عليه‏السلام، مي‏فرمايد: «فيهم»؛ يعني در اين عده پنجاه زن مي‏باشد.

دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزوني عدد مردان، چنين ذكر شده است.

سوم: اگر مقصود همراهي خارج از اين عده بود امام مي‏فرمود: «معهم»، نه اينكه بفرمايد «فيهم»، زيرا اين سيصد و سيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده‏اند و همه ياران و فرماندهان عالي‏رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسيار بالايي هستند كه برخي با ابر جابه‏جا مي‏شوند و اينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنابراين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد و سيزده نفر هستند براي آنها رتبه و موقعيت ويژه قائل شده‏ايم و اگر بگوييم در زمره ياران ديگر حضرت باشند از امتياز كمتري برخوردارند.

ب. زنان آسماني

دسته دوم چهارصد بانوي برگزيده هستند كه خداوند براي حكومت جهاني حضرت ولي‏عصر، عليه‏السلام، در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسي، عليه‏السلام، به زمين مي‏آيند.

ابوهريره از پيامبر، صلّي‏اللّه‏ عليه و آله، روايت كرده كه:

ينزل عيسي بن مريم علي ثمان ماة رجل و أربع مائة امرأة خيار من علي الأرض و أصلح من مضي.

عيسي‏بن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايسته‏ترين افراد روي زمين فرود خواهد آمد.

آيا اين زنان از امتهاي پيشين هستند يا امت اسلامي زمان پيامبر، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، و معصومين، عليهم‏السلام؛ يا از دورانهاي مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده‏اند و براي عهده‏داري منصبي در حكومت حضرت مي‏آيند يا براي مسايل ديگر؟ اينها پرسش‏هايي است كه اين حديث از آنها چيزي نمي‏گويد.

ج. رجعت زنان

سومين گروه از ياوران حضرت بقية‏اللّه‏، عليه‏السلام، زناني هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. اين گروه دو دسته‏اند: برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن به‏ميان آمده است.

در منابع معتبر اسلامي نام سيزده زن ياد مي‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواي مجروحان جنگي و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت.

طبري در دلائل الامامة، از مفضل‏بن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود:

همراه قائم [آل محمد، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله] سيزده زن خواهند بود.گفتم آنها را براي چه كاري مي‏خواهد؟ فرمود: به مداواي مجروحان پرداخته، سرپرستي بيماران را به‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد. فرمود: قنواء دختر رشيد هجري، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه [مادر عمار ياسر]، زبيده‏ام خالد احمسيّه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنّيه.7

«صيانه ماشطه» در زمان حضرت موسي مي‏زيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداي بعثت به شهادت رسيد. «حبابه» در زمان علي، عليه‏السلام، و «قنواء» در زمان امام حسن و امام حسين، عليه‏السلام، و بقيه در زمان‏هاي ديگر زندگي مي‏كرده‏اند.

اين گروه سيزده نفري رجعت خواهند كرد و خداوند براي قدرداني از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در اين روايت امام صادق، عليه‏السلام، از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مي‏كند. در كتاب خصايص فاطميّه8 به‏نام نسبيه، دختر «كعبه مازينه»، و در كتاب منتخب‏البصائر به‏نام «وتيره» و «أحبشيه» اشاره شده است.9

زنان سرافراز

اينك به اختصار به شرح حال برخي از زنان نامبرده اشاره مي‏كنيم.

1. صيانه ماشطه

او يكي از همان سيزده بانويي است كه در دولت حضرت مهدي، عليه‏السلام، زنده شده، به دنيا بازمي‏گردد. وي همسر «حزقيل»، پسر عموي فرعون، و شغلش آرايشگري دختر فرعون بود.او همانند شوهرش به پيامبر زمان خود، حضرت موسي، ايمان آورده بود امّا همچنان ايمان خود را پنهان مي‏كرد.

نوشته‏اند: روزي وي مشغول آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و بي‏اختيار نام خدا را برزبان جاري ساخت. دختر فرعون گفت: آيا نام پدر مرا بر زبان آوردي؟ گفت: نه، بلكه نام كسي را بر زبان آوردم كه پدر تو را آفريده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو كرد و فرعون صيانه را احضار كرد و گفت: مگر به خداييِ من اعتراف نداري؟ گفت: هرگز! من از خداي حقيقي دست نمي‏كشم و تو را پرستش نمي‏كنم. فرعون دستور داد تا تنور مسي برافروزند و همه بچه‏هاي آن زن را در حضورش در آتش افكنند. چون نوبت به طفل شيرخوارش رسيد صيانه مي‏خواست به ظاهر از دين برائت جويد كه كودك شيرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر كن كه تو بر حق هستي! فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را در آتش افكنده، سوزاندند و خداوند دراثر صبر و تحمل آن زن در راه دين، او را در دولت امام مهدي زنده مي‏گرداند تا هم به آن حضرت خدمت كند وهم انتقام خود را از فرعونيان بگيرد.

2 ـ سميه، مادر عمار ياسر

وي هفتمين نفري بود كه به اسلام گرويد و بدين‏سبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترين شكنجه‏ها را براو روا داشت.10

او و شوهرش ياسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار كرد كه پيامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنين‏كاري نشدند. او نيز زره آهني به سميه و ياسر پوشانيد و آنها را در آفتاب سوزان نگه‏داشت. پيامبر كه گاه از كنارشان عبور مي‏كرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مي‏نمود و مي‏فرمود:

صبرا يا آل ياسر فإنّ موعدكم الجنة.

اي خاندان ياسر، صبر پيشه سازيد كه وعده گاه شما بهشت است.

سرانجام ابوجهل برهريك ضربتي وارد ساخت و ايشان را به‏شهادت رساند.11

خداوند اين زن را به پاداش صبر و مجاهدتي كه در راه اعتلاي اسلام نشان داد و بدترين شكنجه را از دشمن خدا تحمل كرد، در ايّام ظهور مهدي آل محمد، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهي را ببيند و در لشكر وليّ خدا به ياوران آن حضرت خدمت كند.

3 ـ نسيبه، دختر كعب مازنيه

او معروف به «ام‏عماره» و از زنان فداكار صدر اسلام است كه در برخي از جنگهاي پيامبر اسلام، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، شركت جسته و مجروحان جنگي را مداوا كرده است. او در جنگ احد بهترين نقش را ايفا كرد. با ديدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پيامبر به دفاع از جان شريف پيامبر پرداخت و در اين راه بدنش زخمهاي فراوان برداشت.

پيامبر عزيز اين فداكاري را ستود و به فرزندش عماره چنين فرمود:

امروز مقام مادر تو از مردان جنگي والاتر است.12

پس از فروكش كردن جنگ، نسيبه با سيزده زخم13 سنگين به همراه ديگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت. با شنيدن فرمان پيامبر خدا، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، كه فقط مجروحان جنگ بايد به تعقيب دشمن بشتابند، نسيبه از جاي برخاست و آماده رفتن شد، امّا به‏علت شدت خونريزي نتوانست شركت كند. همين كه پيامبر از تعقيب دشمن برگشت، پيش از آنكه به خانه برود، عبداللّه‏ بن كعب مازني را براي احوالپرسي نسيبه و سلامتي وي به نزد او فرستاد و چون از سلامتي وي آگاه گشت شادمان موضوع را به پيامبر خبر داد.14

نسيبه از كساني است كه براي ياري امام مهدي، عليه‏السلام، زنده خواهد شد.15

4. امّ ايمن

از زنان پرهيزكار و خدمتكار حضرت رسول، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، است. پيامبر به‏او مادر خطاب مي‏كرد و مي‏فرمود:

هذه بقية اهل بيتي.16

اين زن، باقي‏مانده‏اي از خاندان من است.

وي همواره در كنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواي مجروحان مي‏پرداخت.17

ام ايمن از شيفتگان خاندان امامت بود كه در ماجراي فدك، حضرت زهرا، عليهاالسلام، او را به‏عنوان شاهد معرفي كرد. وي پنج يا شش ماه پس از پيامبر از دنيا رفت.18 خداوند به بركت مهدي آل محمد، عليه‏السلام، به هنگام ظهور، او را زنده مي‏گرداند تا در لشكرگاه امام به خدمت گماشته شود.

5. امّ خالد

در روايت دو بانو بدين نام مشهور شده‏اند: ام خالد احمسيه و ام خالد جهنّيه. شايد مقصود ام خالد مقطوعة اليد (دست بريده) باشد كه يوسف‏بن عمر، پس از به‏شهادت رساندن زيدبن علي بن الحسين در كوفه، دست او را به جرم شيعه بودن قطع كرد. در كتاب رجال كشي درباره شخصيت و مقام اين زن فداكار از امام صادق، عليه‏السلام، مطلبي ذكر گرديده كه حايز اهميت است. ابوبصير گويد: در خدمت امام صادق نشسته بوديم كه ام خالد مقطوعة‏اليد از راه رسيد. حضرت فرمود:

اي ابابصير، آيا ميل داري كه كلام امّ خالد را بشنوي؟

من عرض كردم: آري اي فرزند رسول خدا، با شنيدن آن شادمان مي‏گردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. ديدم وي در كمال فصاحت و بلاغت صحبت مي‏كند. سپس حضرت پيرامون موضوع ولايت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.19

6. زبيده

مشخصات كاملي از او نقل نشده است. احتمال دارد زبيده زن هارون‏الرشيد باشد كه شيخ صدوق، رحمة‏الله‏عليه، درباره‏اش گفته است: وي يكي از هواداران و پيروان اهل بيت است. هنگامي كه هارون دانست از شيعيان است قسم خورد كه طلاقش دهد. زبيده كارهاي خدماتي بسياري داشت كه يكي آبرساني به عرفات است. همچنين نوشته‏اند وي يكصد كنيز داشت كه پيوسته مشغول حفظ قرآن بودند و هميشه از محل سكونت او صداي تلاوت قرآن شنيده شد. زبيده در سال 216 ق. رحلت كرد.20

7. حبّابه والبيّه

از زنان والامقامي است كه دوره زندگي هشت امام معصوم را درك كرد و پيوسته مورد لطف و عنايت ايشان قرار داشت. در يك يا دو نوبت به‏وسيله امام زين‏العابدين و امام رضا، عليهماالسلام، جواني‏اش به‏او بازگردانده شد. اولين ملاقات وي با امير مؤمنان، عليه‏السلام، بود كه از آن حضرت دليلي بر امامت درخواست كرد. حضرت در حضور وي سنگي را برداشت و بر آن مهر خود را نقش كرد و اثر آن مهر در سنگ جاي گرفت و به او فرمود: پس از من هر كه توانست در اين سنگ چنين اثري برجاي بگذارد او امام است. از اين رو حبابه پس از شهادت هر امامي نزد امام بعدي مي‏رفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ مي‏زدند و اثر آن نقش مي‏بست. نوبت كه به امام رضا، عليه‏السلام، رسيد حضرت نيز چنين كرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، عليه‏السلام، زنده بود و پس از آن بدرود حيات گفت.21

روايت شده است كه وقتي حبابه به خدمت امام زين‏العابدين رسيد يكصد و سيزده سال از عمرش سپري شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشاره‏اي نمود و جواني‏اش بازگشت.22

همچنين نوشته‏اند: صورت حبابه از زيادي سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشكيده‏اي شده بود.23

8. قنواء

دختر رشيد هجري، يكي از شيعيان و پيروان علي، عليه‏السلام، و خود از ياران باوفاي حضرت امام جعفر صادق، عليه‏السلام، است24. وي دختر بزرگمردي است كه در راه محبت و دوستي امير مؤمنان به‏طرز دلخراشي به‏شهادت رسيد. از گفتار شيخ مفيد برمي‏آيد كه قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبيداللّه‏ بن زياد شاهد قطع دو دست و دو پاي پدر خود بوده و به‏كمك ديگران بدن نيمه‏جان پدر را از دارالاماره بيرون آورده و به‏خانه منتقل كرده است. روزي قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا اين همه خود را به‏رنج و مشقت عبادت مي‏اندازي! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهي خواهند آمد كه بينش ديني و شدت ايمانشان از ما، كه اين همه خود را به‏زحمت عبادت انداخته‏ايم، بيشتر است.25

د. بانوان منتظر

چهارمين گروه ياوران امام زمان بانوان پرهيزكاري هستند كه پيش از ظهور حضرت بقية‏اللّه‏، عليه‏السلام، رحلت كرده‏اند. به ايشان گفته مي‏شود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مايلي مي‏تواني حضور داشته باشي. آنان نيز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.

رجعت زنان مربوط به گروه خاصي نيست و هر بانويي خود را با خواسته‏ها و شرايط زندگي در حكومت مهدي آل محمد، عليه‏السلام، تطبيق دهد ممكن است در آينده از رحمت خداوندي بهره‏مند گشته، براي ياري امام زنده شود. يكي از آن شرايط خواندن دعاي «عهد» است كه در فرد، نوعي آمادگي براي پذيرش حكومت آخرين ذخيره الهي ايجاد مي‏كند. به‏فرموده امام صادق، عليه‏السلام:

هر كه چهل صبح دعاي عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد و اگر هم پيش از ظهور آن حضرت از دنيا برود خداوند او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد...26

انتظار فرج

يكي از شرايط حضور در حكومت بقية‏اللّه‏ و توفيق ديدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ يعني آمادگي كامل براي پذيرش حكومت حق و آراستن به آنچه كه مهدي، عليه‏السلام، مي‏گويد و مي‏خواهد. انتظار فرج يعني نفي هرگونه سلطه از بيگانگان و مبارزه با افكار انحرافي و فساد اخلاق و در يك كلام، انتظار فرج يعني بيزاري از دشمنان خدا و پيامبر و معصومين، عليهم‏السلام.

بي‏سبب نيست كه انتظار از بهترين اعمال شمرده شده است، بلكه فرد منتظرِ دولت مهدي همانند كسي است كه در پيش روي رسول خدا شهيد گشته و در خون خود غلتيده است و اگر بر همان حالت انتظار از دنيا برود بسان كسي باشد كه در خيمه مهدي فاطمه، عليهماالسلام، مي‏باشد.

ابوبصير از امام صادق روايت كرده كه آن حضرت روزي فرمود:

آيا شما را خبر ندهم به چيزي كه خداوند عملي را بدون آن از بندگانش قبول نمي‏كند؟ گفتيم: آري. فرمود: شهادت بر وحدانيت خدا و رسالت پيامبر، صلّي‏اللّه‏عليه‏وآله، و اقرار به آنچه كه خداوند فرموده، از دوستي ما و بيزاري از دشمنان و اطاعت و پيروي از ما. نيز داشتن ورع و پرهيزكاري و انتظار كشيدن براي قائم، عليه‏السلام. آنگاه فرمود: بدرستي كه براي ما دولتي است، خداوند آن را هر زماني كه اراده كند برقرار مي‏سازد. سپس افزود: هركس كه دوست دارد از ياران قائم، عليه‏السلام، باشد بايد در انتظار به‏سر برد و خود را به ورع و محاسن اخلاق بيارايد، و اگر در همان حال بميرد براي او اجري همانند كسي است كه آن حضرت را درك كرده باشد.27

پي‏نوشتها:

1.سوره تحريم (66)، آيه 11.
2.صدوق، محمد بن علي بن الحسين، كمال‏الدين، ج 2، ص50؛ الطوسي، محمد بن الحسن، الغيبة، ص 138.
3.همان، ص 476.
4.الهيثمي، نورالدين علي‏بن ابي بكر، مجمع‏الزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احاديث الإمام المهدي، ج 1، ص 500.
5.همان.
6.المجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223.
7.الطبري، محمد بن جرير، دلائل الامامة، ص 314.
8.همان، ص 260.
9.رياحين الشريعة، ج 5، ص 41؛ به نقل از خصايص فاطميه.
10.چشم‏اندازي از حكومت مهدي، عليه‏السلام، ص 74؛ به‏نقل از بيان الائمه، ج 3، ص 338.
11.ابن الاثير، علي بن ابي الكرم، اسدالغابه، ج 5، ص 481.
12.رياحين‏الشريعه، ج 4، ص 353.
13.الواقدي، محمد بن عمر، مغازي، ج 1، ص 273.
14.همان، ج 2، ص 268.
15.همان، ج 1، ص 270.
16.رياحين الشريعه، ج 5، ص 41؛ به‏نقل از خصايص فاطميّه.
17.چشم‏اندازي از حكومت مهدي، عليه‏السلام، ص 76؛ تهذيب الكمال، ج 35، ص 329.
18.طبسي، محمد جواد، نقش زنان مسلمان در جنگ، ص20.
19.قاموس الرجال، ج 10، ص 387.
20.المامقاني النجفي، عبدالله محمد حسن، رياحين‏الشريعه، ج 3، ص 381؛ به‏نقل از تنقيح‏المقال.
21.همان، ج 3، ص 78.
22.القمي، شيخ عباس، سفينة البحار، ج 1، ص 204.
23.همان.
24.جامع‏الرواة، ج 2، ص 458؛ رجال شيخ طوسي، ص 341.
25.المفيد، محمدبن محمدبن النعمان، الاختصاص، ص 73072.
26.القمي، شيخ عباس، همان، ج 2، ص 294.
27.القمي، شيخ عباس، منتهي‏الآمال، ج 2، ص 486؛ به‏نقل از: النعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة.

نويسنده: محمدجواد مروجي طبسي

منبع: كتاب زنان در حكومت امام زمان(عج)