IRNON.com
انقلاب اسلامي و گذار از ايرانشهر به آرمانشهر
 

اما علت غايي و هدف از انقلاب اسلامي بدون شك رسيدن به جامعه ايده‌آل بر محور آرمان شهر مهدويت است. خصوصا زماني كه بخواهيم انقلاب اسلامي را از منظر فلسفه تاريخ و جهاني شدن تحليل كنيم.


 

در منطق و فلسفه براي پيدايش پديده‌هاي مادي چهار علت ذكر شده كه شناخت تام و تمام از هر پديده منوط به شناخت آنها است. آن چهار علت عبارتند از:

1ـ علت صوري 2ـ علت مادي 3ـ علت فاعلي 4ـ علت غايي.

به عنوان مثال يك صندلي را در نظر بگيريد صورت و شكل اين صندلي علت صوري، موادي كه در ساخت اين صندلي مورد استفاده قرار مي‌گيرد علت مادي، سازنده آن علت فاعلي و هدف از ساخت صندلي كه استفاده از آن است علت غايي اين صندلي مي‌باشند.

اگرچه انقلاب، مفهومي است كه از يك سري تغييرها و تحول‌هاي اعتقادي، رفتاري، اقتصادي و سياسي و غيره انتزاع مي‌شود و علل اربعه‌اي كه فلاسفه نام برده‌اند به توضيح پديده‌هاي مادي مربوط مي‌گردد اما با قدري تسامح مي‌توان در تحليل انقلاب اسلامي از آنها كمك گرفت.

در اينجا پديده ثابت و مورد تحليل ما انقلاب اسلامي است كه چهار سوال اساسي مبتني بر علل اربعه پيرامون آن طرح مي‌شود.

1ـ انقلاب اسلامي به چه شكل و صورتي واقع شد؟
2ـ علل و عوامل پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي كدامند؟
3ـ عنصر اصلي در انقلاب اسلامي چيست؟
4ـ غايت و هدف انقلاب اسلامي چيست؟

قبل از تطبيق علل اربعه با مفهوم انقلاب اسلامي ابتدا لازم مي‌دانم كه يك تعريف جامع از انقلاب اسلامي داشته باشيم. انقلاب اسلامي از دو واژه انقلاب و اسلام تركيب شده است. در اينجا اسلام هدف و انقلاب وسيله مي‌باشد. در واقع مردم و رهبري انقلاب بوسيله انقلاب تلاش كردند كه اسلام را به عنوان يك مكتب اجتماعي و سياسي مجددا احيا نمايند.(1)

انقلاب يعني دگرگوني بنيادي افكار و رفتار فرد و جامعه در جهت نيل به كمال مطلوب كه به صورت سريع و نوعا توام با خشونت و خونريزي انجام مي‌شود.

پس انقلاب اسلامي ايران، كنشي انساني، برخاسته از يك نظام معنايي است كه اين نظام معنايي از يك نظام دانايي كه ملهم از يك جهان‌شناختي توحيدي است پديدار شد. اين نظام دانشي، معرفتي بود كه ناشي از سوژه‌هاي برتر و ذهنيت‌هاي نخبگان بود كه مبناي فلسفي خود را بر معناگرايي وانهاده بود. اين انقلاب، كه بر بنياد سنت اسلامي بود و پيامي جهاني داشت، مدرنيسم تعيّن طلب و اعضاگرا را به چالش طلبيد و ادبيات مدرنيستي حاكم بر جهان را به ادبيات آنتي مدرنيسم بدل كرد.

بايد اذعان داشت كه انقلاب اسلامي به صورت معرفتي در لايه ذهني مردم رسوخ كرد و در قالب طغيان توده و خشم مردم بروز نمود و مردم و رهبري را مي‌توان بعنوان علت فاعلي انقلاب قلمداد نمود. اما از آنجا كه نقطه مبدا و عزيمت انقلاب عاشورا بود عاشورا و فرهنگ عاشورايي نيز علت مادي انقلاب مي‌باشد انقلاب اسلامي انقلابي است كه خاستگاه اصلي او رشه در كربلا دارد. چنان چه در گفتار رهبر بزرگ انقلاب اسلامي امام خميني(ره) فرمودند: «ما بايد متوجه اين معنا باشيم كه اگر قيام سيدالشهدا(,) نبود امروز ما نمي‌توانستيم پيروز شويم. انقلاب اسلامي ايران پرتوي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است.(2)

انقلاب عاشورايي امام با فداكاري شهادت طلبانه مردم ايران به پيروزي رسيد. امام اين پيروزي را نتيجه تاسي مردم به قهرمانان عاشورا برشمرد.

اما علت غايي و هدف از انقلاب اسلامي بدون شك رسيدن به جامعه ايده‌آل بر محور آرمان شهر مهدويت است. خصوصا زماني كه بخواهيم انقلاب اسلامي را از منظر فلسفه تاريخ و جهاني شدن تحليل كنيم ارتباط تنگاتنگي به مباحث آخرالزماني و مهدويت پيدا مي‌كند. پس نقطه مبدأ انقلاب عاشورا و نقطه مقصد آن مهدويت است و انقلاب اسلامي با دو بال سبز و سرخ حسيني و مهدوي بوجود آمد و به پيش مي‌رود. در واقع انقلاب اسلامي را در يك نگاه تحليلي ـ تاريخي بايد فراتر از يك پديده اجتماعي يا واقعه تاريخي صرف دانست؛ زيرا شرايط و علل وقوع و استمرار انقلاب در بردارنده عناصري است كه توان و استعداد ايجاد دگرگوني‌هاي جدي و بنيادي را در زندگي انسان معاصر داراست و به همين سبب بايد آن را پديده‌اي تاريخ‌ساز و تحول آفرين دانست. كه در چارچوب كلي نبرد حق عليه باطل، مسير رو به رشد خود را مي‌پيمايد. انقلاب اسلامي ايران پيش از آن كه يك تغيير سياسي ـ اجتماعي باشد، يك تحول فكري و فرهنگي است بنابراين مولفه‌هاي اصلي دربردارنده، مقوم و آينده‌ساز آن را بايد در عناصر فكري و فرهنگي آن جست‌وجو نمود.(3)

انديشه مهدويت، مبتني بر تفكر توحيدي، نگاهي آينده‌بين، فعال و طراح دارد كه انقلاب اسلامي بايد در پرتو استراتژي انتظار ظرفيت‌هاي جامعه‌سازي و تمدن‌سازي انقلاب را جستجو كند.

براي فهم درست از وضعيت موجود انقلاب بايد به بازشناسي و مطالعه آينده انقلاب اسلامي از منظر تفكر فردايي پرداخت بنابراين انقلاب اسلامي كه در نوع خود شورش نسبت عليه مدرنيته بود در قالب گفتمان بازگشت به اسلام حقيقي تجلي نمود. به بيان ديگر، هر چند مي‌توان دلايل گوناگوني براي وقوع انقلاب اسلامي در ايران ذكر كرده اما عصاره آن را بايد تلاش براي تحقق اسلام اصيل در قالب حكومتي دانست. توسعه تفكر امام خميني(ره) در تاسيس حكومت اسلامي در دوره‌هاي بعدي حيات انقلاب نيز پيگيري شد و توجه انديشمندان مسلمان ايراني را پس از تاسيس نظام اسلامي توجه پي‌ريزي «تمدن اسلامي» نمود چنان كه برخي هدف غايي اين تفكر را، احياي تمدن اسلامي مي‌دانند كه ما بهترين مدل اين نوع تمدن را در جامعه موعو مي‌بينيم.

در پايان بايد به اين نكته توجه داشت كه آينده انقلاب، ارتباط وسيع و ريشه‌داري با علل وقوع و اهداف غاييي آن دارد. بررسي ميزان توفيق انقلاب در تحقق اهداف آن در ابعاد سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي با ترسيم جهت و مسير آينده، رابطه‌اي مستحكم دارد.

پي نوشت:

1. حشمت‌زاده محمد باقر، چارچوبي براي تحليل و شناخت انقلاب اسلامي در ايران، دانش و انديشه معاصر، ص 33.
2. صحيفه نور، ج 8، ص 12.
3. عسگري علي، آينده انقلاب، كانون انديشه جوان، ص 12.


نويسنده: رضا شجاعي‌مهر