IRNON.com
در حاشيه برگزاري دادگاه متهمان اغتشاشات اخير
 

آيا با توجه به اسناد موجود و شواهد و قرائن غيرقابل انكار در مورد وقوع كودتاي مخملي نافرجام و شكست خورده، نبايد عوامل اصلي اين كودتا را دستگير، محاكمه و مجازات نمود؟ اغماض و مصلحت انديشي در برخورد با عوامل اصلي، خسارت جبران ناپذير به دنبال خواهد داشت.


 

اولين جلسه محاكمه متخلفين پروژه شكست خورده كودتاي مخملي در ايران روز شنبه دهم مرداد ماه سال جاري برگزار گرديد. در اين جلسه كه با حضور عمده متهمين اين پروژه و جمع كثيري از خبرنگاران و به صورت علني برگزار شد، متن كيفرخواست دادستاني تهران عليه متهمين از سوي آقاي مجتبي معاون دادستان عمومي و انقلاب تهران قرائت گرديد و در انتهاي جلسه اول دادگاه آقايان محمدعلي ابطحي عضو برجسته مجمع روحانيون مبارز و عطريانفر عضو برجسته كارگزاران به درخواست خود، مطالبي را در راستاي كيفرخواست و در جهت تأييد آن بيان داشتند. در متن كيفرخواست با استناد به اسناد و مدارك در اختيار و موجود و همچنين اعترافات متهمين و بازداشت شدگان اغتشاشات پس از انتخابات دهم، تصريح شده كه جرياني با حمايت غرب و به ويژه آمريكا با استفاده از بستر انتخابات رياست جمهوري، قصد كودتاي مخملي در ايران داشتند. در متن كيفرخواست آمده است: «طبق مستندات به دست آمده و اعترافات مستدل متهمين، حوادث و آشوب هاي اخير از پيش طراحي شده و طبق جدول زمانبندي و مراحل كودتاي مخملي پيش رفته است.» سوال اين است كه عوامل اصلي اين كودتا چه كساني بوده اند و هدف اصلي آنان از انجام اين كودتا چه بوده است؟
آيا با توجه به اسناد موجود و شواهد و قرائن غيرقابل انكار در مورد وقوع كودتاي مخملي نافرجام و شكست خورده، نبايد عوامل اصلي اين كودتا را دستگير، محاكمه و مجازات نمود؟ اغماض و مصلحت انديشي در برخورد با عوامل اصلي، خسارت جبران ناپذير به دنبال خواهد داشت و خاموش كردن كامل آتش فتنه، درگرو محاكمه عناصر اصلي و افشاي ماهيت آنان براي مردم مسلمان و انقلابي ايران است. زمان، زمان هوشياري دستگاه قضايي و مسئولان دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي است. پس از دستگيري عده اي از اغتشاش گران و عوامل فعال در ستادها و اتاق هاي فكر كودتاي مخملي، افرادي تلاش كردند كه آنان را آزاد نمايند و نگذارند مسائل روشن شود. نگراني جريان دوم خرداد از پخش اعترافات بازداشت شدگان، سبب گرديد كه آنان با توسل به برخي مراجع، نخبگان سياسي و حقوقي، هر نوع اعترافي را قبل از دادگاه فاقد ارزش و اعتبار حقوقي اعلام كنند و با فضاسازي رسانه اي مانع از پخش اعترافات شوند اكنون كه اولين جلسه دادگاه به صورت علني برگزار شده و در كنار كيفرخواست ابطحي و عطريانفر ضمن تأييد كليات كيفرخواست، اعترافات مهمي را داشته اند، عوامل اصلي اين پروژه شكست خورده و ديگر جريان ها و افراد همسو با آنان، در توجيه اعترافات، حرف هاي عجيب و غريب مي زنند. يكي مي گويد دادگاه صلاحيت ندارد! ديگري مي گويد اين اعترافات زيرشكنجه و تحت فشار بوده! يكي مي گويد به متهمين قرص هاي روان گردان داده و ذهن آنان را مشوش كرده اند! و ديگري... بديهي و طبيعي است كه اين جماعت در قبال دادگاه و اعترافات چنين مواضعي را اتخاذ نمايند. گروهي هم تلاش مي كنند تا ماهيت اين اغتشاشات و حوادث پس از انتخابات را وارونه جلوه داده و بگويند آنچه اتفاق افتاده حوادثي بوده و نمي توان آن را منطبق با الگوي كودتاي مخملي دانست. در اين نوشتار با هدف شفاف سازي به دنبال اثبات اين فرضيه هستيم كه آنچه اتفاق افتاده، اجراي پروژه كودتاي مخملي با هدف اوليه تسلط بر قدرت سياسي و هدف نهايي و بلندمدت تغيير نظام ديني به يك نظام سكولار بود كه با عنايت خداوند متعال، هوشياري مردم، درايت رهبر معظم انقلاب اسلامي و تلاش و فداكاري نيروهاي انتظامي و نظامي با شكست مواجه گرديد.

هدف اصلي كودتاگران مخملي
حاكم كردن تفكر سكولاريسم بر كشور هدف نهايي كودتاگران مخملي بود. كساني كه در دوره دوم خرداد و در شكستن ساختارهاي نظام ديني و سكولاريزه كردن كشور شكست خوردند، با يك برنامه ريزي جديد و با برگ ميرحسين به عنوان يك چهره به ظاهر خط امامي و مدافع ارزش هاي انقلاب اسلامي، وارد صحنه شدند. موسوي تلاش كرد تا در تبليغات اوليه انتخاباتي، خود را مستقل از گروه هاي افراطي و ساختارشكن دوم خرداد معرفي نمايد، لكن با گذرزمان مشخص گرديد موسوي كانديداي اصلي بخش ساختارشكن دوم خرداد است. اگر خاتمي را چهره محوري دوم خرداد بدانيم، هم اوكه براي انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري گفت: يا من يا ميرحسين، يكي وارد عرصه انتخابات خواهيم شد، فردي با تفكر سكولار بوده كه سعي مي كند براي حفظ پايگاه مردمي در ايران اسلامي، خود را معتقد به جمهوري اسلامي، قانون اساسي، ولايت فقيه و آرا و انديشه هاي حضرت امام خميني (ره) معرفي كند.در واقع خاتمي طي ساليان گذشته با ملت ايران، رفتاري منافقانه داشته است.
رفتاري كه متأسفانه تعداد قابل توجهي از چهره هاي برجسته جريان اصلاحات گرفتار آن شده و آقاي عطريانفر در اولين جلسه دادگاه به آن تحت عنوان «نفاق گروهي» اشاره مي كند. موارد زير اين فرضيه را اثبات مي كند.
1- بر اساس مدارك موجود، آقاي خاتمي در دوران رياست جمهوري، در يكي از جلسات شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصريح مي كند: «گريزي از سكولاريسم نيست.»
اين نگاه آقاي خاتمي در واقع جمع بندي تيم ايشان با محوريت آقاي تاجيك از اعضاي شوراي مركزي حزب مشاركت، در دفتر مطالعات استراتژيك نهاد رياست جمهوري است. تيم مطالعات راهبردي كه آقاي خاتمي از آن بهره مي گرفت به اين نتيجه مي رسد كه: «در آينده نزديك احدي را ياراي مقاومت در برابر سكولاريسم نيست و بايد خود به نحو شايسته به اين سرنوشت محتوم بشر تن دهيم!»
2- زماني كه طلاب، علما و مدرسين حوزه علميه قم در اعتراض به عملكرد وزارت ارشاد در دوره مهاجراني در قم تحصن نمودند و خواستار بركناري يا استعفاي مهاجراني به دليل سياست هاي اسلام ستيزي وي شدند، آقاي خاتمي در گفت وگوي تلفني به مرحوم آيت الله مشكيني كه خواسته متحصنين را به اطلاع وي رسانده بود، مي گويد: آقاي مشكيني، اگر قرار باشد كسي استعفا دهد من استعفا مي دهم! مهاجراني كاره اي نيست و او سياست هاي من را اجرا مي كند!
3- شعارهاي جامعه مدني، توسعه سياسي و اصلاحات در دوره خاتمي، هدفي جز حاكم كردن سكولاريسم بر كشور نداشت و براي اين ادعا دلايل فراواني وجود دارد.
4- مانيفيست جمهوري خواهي كه تهيه كنندگان اصلي آن اعضاي جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين بودند و به نام اكبر گنجي انتشار يافت تصريح بر ناسازگاري اسلام و جمهوري دارد و بر تلاش براي رسيدن به يك جمهوري محض يا همان سكولاريسم تأكيد دارد.
5- تيم فكري و مطالعات راهبردي آقاي خاتمي در دوران رياست جمهوري، در سال 1381 آقاي هابرماس را به ايران دعوت مي كند و در جلسه اي محرمانه در منزل آقاي كديور با حضور افرادي مانند حجاريان و محمد مجتهد شبستري، روند سكولاريزاسيون در ايران مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. آقاي يورگن هابرماس درحالي به كشور خود باز مي گردد كه از اراده اصلاح طلبان ايراني براي حاكم كردن سكولاريزم بر ايران مطمئن مي شود.
6- تشكيل جبهه دمكراسي خواهي و حقوق بشر با مشاركت همه نيروهاي اپوزيسيون و مخالف نظام ديني در انتخابات نهم براي حمايت از كانديداتوري معين با محوريت احزابي چون مشاركت، مجاهدين و مجمع روحانيون مبارز.
7- حمايت گسترده اروپا و آمريكا از جريان اصلاحات در ايران به دليل مواضعشان درقبال نظام ديني و تلاش آنها براي سكولاريزه كردن ايران.

براندازي نرم شيوه كودتاگران مخملي
كودتاگران مخملي براي تغيير نظام ديني در ايران و حاكم كردن سكولاريزم از شيوه براندازي نرم يا همان انقلاب مخملي يا رنگي كه پيش از اين در كشورهايي چون صربستان، گرجستان، اوكراين و قرقيزستان تجربه شده بود استفاده كردند. آمريكايي ها پس از سه دهه تلاش براي ساقط كردن جمهوري اسلامي و ناكامي در تمامي سياست ها و برنامه هاي خود به اين جمع بندي رسيدند كه تنها راه تغيير نظام در ايران، استفاده از شيوه براندازي نرم با بهره گيري از الگوي انقلاب هاي مخملي تجربه شده در كشورهاي اقماري بلوك شرق و شوروي سابق مي باشد.»
الگوي انقلاب مخملي را «جين شارپ» تئوريزه كرده و براساس آن براي پياده سازي آن در هر كشوري 198 دستورالعمل ارائه داده است. براساس مدارك موجود بيش از 100 مورد از اين 198دستورالعمل «جين شارپ» در كودتاي مخملي نافرجام اصلاح طلبان ايران به اجرا درآمد.
غربي ها و آمريكايي ها براي پياده سازي اين الگو در ايران از سالها قبل مجموعه اي از اقدامات و حركات خزنده را به صورت آرام شروع كردند و در اين راستا تعدادي از سازمان ها و موسسات خود از قبيل بنياد سوروس (OSI)، بنياد راكي فلر، بنياد فورد، بنيادجرمن مارشال فايند، خانه آزادي، شوراي روابط خارجي آمريكا، انجمن خارجي آلمان و مركز دمكراسي انگليس را فعال ساختند.
يكي از جاسوسان آمريكا كه هم اكنون در ايران دستگير و در بازداشت مي باشد و براي ايفاي نقش در راستاي پياده سازي كودتاي مخملي در انتخابات دهم وارد ايران شده بود، اظهارات قابل توجهي دارد كه به استناد كيفرخواست دادستاني تهران محورهاي مهم اين اظهارات عبارت است از:
1- در اسرائيل موسسه اي به نام ممري وجود دارد كه اين موسسه پروژه اي را با هدف حمايت از اصلاح طلبان جهان اسلام از جمله ايران دنبال مي كند. مسئول اين پروژه كه يكي از افسران قديمي اطلاعات ارتش رژيم صهيونيستي است در ملاقات با اين جاسوسان بازداشت شده مي گويد، يكي از اهداف ما ترويج تفكراتي مانند تفكرات دكتر عبدالكريم سروش در ايران است.
2- يكي از موسسات فعال در حوزه ايران، موسسه هلندي هيفوس است. اين جاسوس مي گويد در ملاقاتي كه با مسئولين اين موسسه داشتم، روشن شد كه آنها ارتباط خوبي با موسسات و NGOهاي داخل ايران دارند و حتي مبلغ ده ميليون يورو در پايان رياست جمهوري خاتمي در ايران هزينه كرده كه بيشتر آن به جنبش زنان داده شده است.
3- موسسه «كنوس» با رياست «مارك پالمر» از جمله موسساتي است كه بنا بر اظهارات اين جاسوس بازداشت شده، در چند سال گذشته كلاس هايي براي برخي اصلاح طلبان ايران برگزار كرده و به آنان آموزش براندازي نرم داده اند. عمادالدين باقي از جمله افراد سرشناس دوم خردادي شركت كننده در اين دوره هاي آموزشي مي باشد.
4- اين جاسوس در اظهارات خود تصريح مي كند آمريكا از مدل براندازي نرم مبتني بر انتخابات استفاده كرد. اين مدل در كشورهاي صربستان، گرجستان، اوكراين و كرواسي مورد استفاده و نتيجه داده بود. براساس اين مدل روي نامزد مورد نظر تبليغات كرده و با تشكيل شبكه و سازمان رأي افكار عمومي را براي جهت پيروز نشان دادن آن آماده مي سازند و با نظرسازي او را نسبت به ديگر كانديداها جلوتر نشان داده و در صورت عدم پيروزي با به خيابان كشاندن هواداران و متهم ساختن حاكميت به تقلب، درخواست ابطال انتخابات كرده و برگزاري انتخابات زيرنظر ناظران خارجي را خواستار مي شوند. اين جاسوس اظهار مي دارد تمامي مراحل انجام چنين انقلابي از طريق فيلم، كتاب و CD يا با برگزاري دوره هاي آموزشي به برخي از اصلاح طلبان ايراني آموزش داده شده بود و آنچه در ايران اتفاق افتاد بر اساس همين مدل و آموزش ها بود.

انتخابات دهم بستر كودتاي مخملي
انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري براي پياده سازي كودتاي مخملي از سوي دو جريان بيروني و داخلي مورد توجه قرار گرفت. جريان مدعي اصلاحات در هيبت اپوزيسيون وضع موجود ظاهر شد و با برخورداري از حمايت خارجي در ابعاد تئوريك، تبليغي و رسانه اي، سياسي و بين المللي، از مدت ها قبل براي شكل دهي به ساختارهاي داخلي و ساز و كارهاي لازم براي پياده سازي اين سناريو روي آورد. براساس اسناد معتبر، كيفرخواست دادستاني تهران و اعترافات متهمين، حزب مشاركت، حزب كارگزاران، سازمان مجاهدين، مجمع روحانيون مبارز و عناصري از ديگر احزاب و گروه هاي دوم خردادي در اين براندازي نرم نقش اصلي داشته و مي توان از چهره هايي مانند سيدمحمد خاتمي، موسوي خوئيني ها، ميرحسين موسوي، كروبي، موسوي لاري، مجيد انصاري، محتشمي پور و بهزاد نبوي به عنوان عوامل اصلي در طراحي و پياده سازي كودتاي مخملي نام برد. احزاب و گروه هاي دوم خردادي از سال ها قبل براي براندازي نرم از طريق كودتاي مخملي گام هاي بلندي را براي فرهنگ سازي، نهادسازي و شبكه سازي برداشته و بسترها و ابزارهاي داخلي و مورد نياز را فراهم ساختند. جابه جايي افكار به نفع ارزش هاي غربي، نهادسازي در قالب NGOها و شبكه سازي از طريق وصل كردن NGOها به يكديگر از اقدامات اساسي داخلي جريان دوم خرداد طي سال هاي اخير به شمار مي آيد. ايجاد شبكه هاي اطلاع رساني از طريق رسانه هاي صوتي، تصويري، مجازي و مكتوب به موازات سازمان رأي و انسجام هواداران از طريق نمادهايي چون رنگ سبز به عنوان يك نماد از ديگر اقدامات براساس دستورالعمل هاي «جين شارپ» براي انقلاب رنگي بود كه از سوي اصلاح طلبان انجام گرفت.
با آماده شدن تمامي سازوكارهاي داخلي و خارجي و نزديك شدن به زمان انتخابات، جريان دوم خرداد با كانديداي اصلي خود يعني ميرحسين موسوي، در دو مرحله قبل و بعد از انتخابات طبق دستورالعمل كودتاي مخملي عمل كرد با اين تصور كه الگويي كه در چندين كشور موفق بوده، در ايران نيز به ثمر خواهد نشست.
الف- اقدامات تبليغي قبل از انتخابات
ميرحسين موسوي و حاميان اصلي وي در انتخابات دهم، به جاي ارائه برنامه هاي خود براي اداره كشور در صورت پيروزي، به سياه نمايي وضع موجود، ناكارآمد معرفي كردن دولت، فاسد و دروغگو دانستن رئيس جمهور روي آورده و با بي اعتمادساختن مردم نسبت به حاكميت، امكان تقلب در انتخابات را به عنوان مهمترين عنصر براي پيروزي در براندازي نرم، در تمامي تبليغات انتخاباتي خود مورد توجه قرار دادند. احزاب و گروه هاي دوم خردادي و تشكل هاي از قبل سازمان يافته براي خاتمي از قبيل گروه 88، ياري نيوز، پويش، با كمك قدرت رسانه اي با نظرسازي هاي انجام شده، ميرحسين را برنده و پيروز انتخابات معرفي كردند.
ب- اقدامات بعد از انتخابات
ميرحسين روز انتخابات و پس از آن پيروزي خود در انتخابات را اعلام و بر آن اصرار كرد و با متهم ساختن حاكميت به تقلب با صدور بيانيه هاي زنجيره اي و كشاندن هواداران به خيابان ها، طبق نسخه كودتاي مخملي بر اساس دستورالعمل هاي «جين شارپ» عمل نمود. تصور ميرحسين و عوامل اصلي كودتاي مخملي بر اين بود كه با كشاندن مردم به خيابان ها و التهاب آفريني و راه انداختن موجي ازاعتصابات و تحصن ها، نظام را به پذيرش تقلب و ابطال انتخابات مجبور خواهند ساخت و با جاانداختن موضوع تقلب، با سازوكارهاي جديد پيروز انتخابات بعدي خواهند بود. اما غافل از اينكه ايران گرجستان نيست و اين مدل در ايران اسلامي نتيجه نمي دهد و با هوشياري رهبري و مردم آنان ناكام خواهند شد.

تقلب، دروغ بزرگ موسوي براي كودتاي مخملي
تمامي حوادث تلخ و ناگواري كه پس از انتخابات دهم رخ داد براساس موضوع ادعاي تقلب و جابه جايي آرا بود كه از سوي موسوي، كروبي و احزاب و گروه هاي دوم خردادي مطرح گرديد. اعترافات متهمين، همگي دلالت دارد كه تقلب يك دروغ بزرگ بود و با اهداف خاص و در قالب يك سناريوي از قبل طراحي شده عنوان شد. نمونه هايي از اين اعترافات به شرح زير است.
1- رمضان زاده سخنگوي دولت خاتمي: «من هميشه گفته ام و دوستان هم حزبي بنده هم مي دانند كه تقلب در ايران امكان ندارد.»
2- محسن صفايي فراهاني عضو شوراي مركزي مشاركت: «به هيچ وجه نمي توان پذيرفت كه در اين انتخابات تقلب شده است.»
3- بهزاد نبوي: «ما هيچ سندي دال بر وجود تقلب نداشته ايم و بايد به رأي شوراي نگهبان التزام داشته باشيم.»
4- محمدعلي ابطحي عضو مجمع روحانيون مبارز: «سيدمحمد موسوي خوئيني ها در جلسه اي اعلام كرد، ما نبايد فتيله بحث تقلب را پايين بكشيم چون موقع جر زدن لازم مي شود.»
5- محمدعلي ابطحي: «من اعتقادم اين است كه محتشمي پور ضربه بزرگي به مهندس موسوي وارد كرد. او در جلسه 23 خرداد مجمع اعلام نمود، من به مهندس موسوي گفته ام كه نگران نباش ما آنقدر سند در مورد تقلب داريم كه مي توانيم مسير انتخابات را تغيير دهيم... دو روز بعد از انتخابات از موسوي لاري در زمينه تقلب پرسيدم كه در جوابم گفت: محتشمي پور چرند مي گويد زيرا تغيير در آراي موسوي بيشتر از 700 الي 800 هزار رأي نخواهد بود.»
6- محمدعلي ابطحي: «بحث تقلب در انتخابات در ايران از سال 76 اولين بار از سوي بهزاد نبوي مطرح شد كه اصلاح طلبان از آن زمان به بعد از اين صحبت خيلي استفاده كردند و در اين انتخابات اخير هم اين بحث را بهزاد نبوي مطرح كرد و در ستاد خاتمي به عنوان مسئول كميته صيانت از آرا مشغول به كار شد.»
ابطحي در ادامه همين اعترافات مي گويد: «بعد از اعلام كانديداتوري مهندس موسوي، در ستاد ايشان آقاي محتشمي پور طرح تقلب را مطرح كرد، هم آقاي موسوي و هم محتشمي پور زمينه بسيار تندي در اين باره داشتند و كميته صيانت از آرا را تشكيل دادند.»
7- محمدعلي ابطحي: «اصلي ترين اتفاقي كه در اين انتخابات افتاد و البته در طول برگزاري، قبل و بعد از انتخابات هم مطرح بود، مسئله تقلب است. بنده البته جايي مطرح كرده ام كه تقلب يك رمز آشوب شده است كه در آن لشكرسازي براي تقلب وجود داشت و تمرين پهن شدن مردم هم در خيابان ها در آن موجود بود.»
8- عطريانفر عضو برجسته كارگزاران در موضوع تقلب و عدم امكان آن در انتخابات ايران با اشاره به سابقه هشت سال فعاليت خود در جايگاه معاونت سياسي وزارت كشور مي گويد: «حجم بزرگ مجريان، معتمدين هستند و آنان كساني اند كه از ابتداي انقلاب مورد احترام مردم بوده و در هيچ حوزه اي اجازه تقلب نمي دهند و كسي كه بخواهد تقلب بكند خود را كوچك مي كند.»
براساس كيفرخواست عمده متهمين بر دروغ بودن تقلب و طرح آن براي ابطال انتخابات اعتراف كرده و اذعان نموده اند كه انتخابات ايران سالم بوده است. اظهارات و اعترافات ابطحي به ويژه در دادگاه و در حضور خبرنگاران و همچنين مصاحبه وي با خبرنگاران از اهميت بالايي برخوردار است. ابطحي در اين اعترافات اشاره مي كند به جلسه مشترك خاتمي، موسوي هاشمي رفسنجاني در مقطع پس از انتخابات كه آنان با هم هم قسم شده كه پشت يكديگر را خالي نكنند. ابطحي همراهي خاتمي با موسوي در اين ماجرا را خائنانه دانسته و بر اين نكته تصريح مي كند كه هاشمي هم به دنبال انتقام از احمدي نژاد و مقام معظم رهبري بود.

محاكمه متهمين اصلي
با توجه به روشن شدن پشت صحنه حوادث انتخابات و افشاي نيت يك جريان براي براندازي نرم به شيوه كودتاي مخملي در ايران، سوال اين است كه طراحان اصلي و عواملي اصلي اين كودتا چه كساني بودند؟ نقش خاتمي، موسوي، خوئيني ها، كروبي و... در اين كودتا چه نوع نقشي است؟ اگر آنان از عوامل اصلي به شمار مي آيند كه اين گونه است، انتظار اين است كه دستگاه قضايي و مسئولان اطلاعاتي امنيتي براي روشن شدن هر چه بيشتر پشت صحنه اين حوادث و خاموش كردن آتش فتنه به سراغ اين عناصر اصلي رفته و آنان را دستگير، محاكمه و براساس قانون مجازات نمايند. نظام اسلامي، نظامي است كه حضرت امام (ره) حفظ آن را از اوجب واجبات دانسته و تاكنون براي حفظ اين نظام الهي هزينه هاي سنگيني ملت مسلمان و انقلابي ايران پرداخت كرده است. بنابراين هر جريان و هر فرد با هر سابقه و موقعيتي كه بخواهد در همراهي با آمريكا اين شيطان بزرگ، نظام اسلامي را تغيير دهد و به جاي آن يك نظام غيرديني مستقر سازد، بايد به عنوان يك جريان برانداز و خيانتكار مجازات گردد.
نويسنده: يدالله جواني