IRNON.com
علل پيروزي و شكست ملتها در نهج‌البلاغه
 

از كيفرهايي كه بر اثر كردار بد و كارهاي ناپسند بر امت هاي پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد و حالات گذشتگان را در خوبي ها و سختي ها به ياد آوريد و بترسيد كه همانند از آنها باشيد.


 

از كيفرهايي كه بر اثر كردار بد و كارهاي ناپسند بر امت هاي پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد و حالات گذشتگان را در خوبي ها و سختي ها به ياد آوريد و بترسيد كه همانند از آنها باشيد ! پس آنگاه كه در زندگي گذشتگان مطالعه و انديشه مي كنيد عهده دار چيزي باشيد كه عامل عزت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافيت زندگي آنان را فراهم كرد و نعمت هاي فراوان را در اختيارشان گذاشت و كرامت و شخصيت به آنان بخشيد كه از تفرقه و جدايي اجتناب كردند و بر وحدت و همدلي همت گماشتند و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند.
و از كارهايي كه پشت آنها را شكست و قدرت آنها را در هم كوبيد چون كينه توزي با يكديگر پركردن دلها از بخل و حسد به يكديگر پشت كردن و ازهم بريدن و دست از ياري هم كشيدن بپرهيزيد. و در احوالات مومنان پيشين انديشه كنيد كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند ايا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود و آيا پيش از همه مردم در سختي و زحمت نبودند و ايا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند
فرعون هاي زمان آنها را به بردگي كشاندند و همواره بدترين شكنجه ها را بر آنان وارد كردند و انواع تلخي ها را به كامشان ريختند كه اين دوران ذلت و هلاكت و مغلوب بودن تداوم يافت نه راهي وجود داشت كه سرپيچي كنند و نه چاره اي كه از خود دفاع نمايند تا آن كه خداوند تلاش و استقامت و بردباري در برابر ناملايمات آنها را در راه دوستي خود و قدرت تحمل ناراحتي ها را براي ترس از خويش مشاهده فرمود. آنان را از تنگناهاي بلا و سختي ها نجات داد و ذلت آنان را به عزت و بزرگواري و ترس آنها را امنيت تبديل فرمود و آنهارا حاكم و زمامدار و پيشواي انسانها قرار داد و آن قدر كرامت و بزرگي از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سرنمي پروراندند. پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه : وحدت اجتماعي داشتند خواسته هاي آنان يكي قلب هاي آنان يكسان و دست هاي آنان مددكار يكديگر شمشيرها ياري كننده نگاه ها به يك سو دوخته واراده ها واحد و همسو بود!آيا در آنحال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند و رهبر و پيشواي همه دنيا نشدند پس به پايان كار آنها بنگريد! در آن هنگام كه به تفرقه و پراكندگي روي آوردند و مهرباني و دوستي آنان از بين رفت و سخن ها و دل هايشان گوناگون شد از هم جدا شدند به حزب ها و گروه ها پيوستند خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد نعمت هاي فراوان شيرين را از آنها گرفت و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقي ماند. از حالات زندگي فرزندان اسماعيل پيامبر و فرزندان اسحاق پيامبر فرزندان اسراييل « يعقوب » (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد راستي چقدر حالات ملت ها با هم يكسان و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است !
در احوالات آنان روزگاري كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد زماني كه پادشاهان كسري و قيصر بر آنان حكومت مي كردند و آنها را از سرزمين هاي آباد ازكناره هاي دجله و فرات و از محيط هاي سرسبز و خرم دور كردند و به صحراهاي كم گياه و بي آب و علف محل وزش بادها و سرزمين هايي كه زندگي در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند آنان را در مكان هاي نامناسب مسكين و فقير همنشين شتران ساختند خانه هاشان پست ترين خانه ملت ها و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود نه دعوت حق وجود داشت كه به آن روي آورند و پناهنده شوند و نه سايه محبتي وجود داشت كه د رعزت آن زندگي كنند. حالات آنان دگرگون و قدرت آنان پراكنده و جمعيت انبوهشان متفرق بود. در بلايي سخت و در جهالتي فراگير فرو رفته بودند دختران را زنده به گور و بت ها را پرستش مي كردند و قطع رابطه با خويشاوندان و غارتگري هاي پياپي در ميانشان رواج يافته بود.
ره آورد بعثت
حال به نعمت هاي بزرگ الهي كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بر آنان فرو ريخت بنگريد كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد. و با دعوتش آنها را به وحدت رساند! چگونه نعمت هاي الهي بالهاي كرامت خود را بر آنان گستراند و جويبارهاي آسايش و رفاه برايشان روان ساخت ! و تمام بركات آيين حق آنها را دربرگرفت !
در ميان نعمت ها غرق گشتند و در خرمي زندگاني شادمان شدند امور اجتماعي آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد و در پرتو عزتي پايدار آرام گرفتند و به حكومتي پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند و سلاطين روي زمين گرديدند و فرمانرواي كساني شدند كه در گذشته حاكم بودند و قوانين الهي را ر كساني اجرا مي كردند كه مجريان احكام بودند و در گذشته كسي قدرت در هم شكستن نيروي آنان را نداشت و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمي پروراند.

نكوهش كوفيان
آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد و با زنده كردن ارزش هاي جاهليت دژ محكم الهي را درهم شكستيد در حالي كه خداوند بر اين امت اسلامي بر « وحدت و برادري » منت گذارده بود كه در سايه آن زندگي كنند نعمتي بود كه هيچ ارزشي نمي توان همانند آن تصور كرد زيرا از هر ارزشي گران قدرتر و از هر كرامتي والاتر بود.
بدانيد كه پس از هجرت دوباره چونان اعراب باديه نشين شده ايد و پس از وحدت و برادري به احزاب گوناگون تبديل گشته ايد از اسلام تنها نام آن و از ايمان جز نشاني را نمي شناسيد! شعار مي دهيد : آتش آري ننگ هرگز! گويا مي خواهيد اسلام را واژگون و پرده حرمتش را پاره كنيد و پيماني را كه خدا براي حفظ حرمت مسلمين در زمين و عامل امنيت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد
همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد كافران با شما نبرد خواهند كرد.
آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل نه مهاجر و نه انصار وجود ندارند كه شما را ياري دهند و چاره اي جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد.
مردم ! از مثل هاي قرآن درباره كساني كه عذاب و كيفر شدند و روزهاي سخت آنان و آسيب هاي شديدي كه ديدند آگاهيد پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد و به عذر اينكه آگاهي نداريد خود را گرفتار نسازيد و انتقام خدارا سبك و خود را از كيفر الهي ايمن مپنداريد زيرا كه خداي سبحان مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براي ترك امر به معروف و نهي از منكر. پس خدا بيخردان را براي نافرماني و خردمندان را براي ترك بازداشتن ديگران از گناه لعنت كرد.
آگاه باشيد! شما رشته پيوندبا اسلام را قطع و اجراي حدود الهي را تعطيل و احكام اسلام را به فراموشي سپرده ايد!

نبرد با منحرفان
آگاه باشيد! خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوزكار پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد : با ناكثان پيمان شكن جنگيدم و با قاسطين تجاوزكار جهاد كردم و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شيطان ردهه ) (1 ) بانگ صاعقه اي قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت . حال تنها اندكي از سركشان و ستمگران باقي ماندند كه اگر خداوند مرا باقي گذارد با حمله ديگري نابودشان خواهم كرد و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامي پايدار خواهم كرد جز مناطق پراكنده و دور دست . (2 )
پاورقي :
1 ـ ردهه : گودالي كه رهبر خوارج معروف به « ذوالنديه » جنازه اش در آن افتاده بود و ناكثان يعني « عهد شكنان » اصحاب جمل كه در بصره شورش كردند قاسطين « ستمكاران » يعني معاويه و پيروان ستمكار او و مارقين يعني خارج شدگان خوارج و طرفدارانشان كه از لشكر امام و امت اسلامي كناره گرفتند.
2 ـ نهج البلاغه خطبه 192
آنگاه كه در زندگي گذشتگان مطالعه و انديشه مي كنيد عهده دار چيزي باشيد كه عامل عزت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافيت زندگي آنان را فراهم كرد و نعمت هاي فراوان را در اختيارشان گذاشت و كرامت و شخصيت به آنان بخشيد كه از تفرقه و جدايي اجتناب كردند و بر وحدت و همدلي همت گماشتند و يكديگر را به يكپارچگي و همبستگي واداشتند و به آن توصيه و سفارش كردند
خداي سبحان مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براي ترك امر به معروف و نهي از منكر
« وحدت و برادري » نعمتي است كه هيچ ارزشي نمي توان همانند آن تصور كرد زيرا از هر ارزشي گرانقدرتر و از هر كرامتي والاتر است