چترهاي شيشه اي (بخش اول)

تسلط فرهنگي صهيونيسيم بر رسانه ها مساله جديدي نيست. در اين ميان سينما ابزاري مهم به شمار آمده و امپراطوري جهاني صهيونيسم نقش ويژه اي براي آن قايل است.
مقدمه :
امپرياليسم رسانه اي بعنوان مدلي نوين از امپرياليسم و كلوني سازي در راستاي استعمار و استثمار اذهان جهاني ، مشخصاً به عنوان ابزاري كارآمد توسط صهيونيسم جهاني مديريت و بكارگيري مي شود .
از آنجايي كه اين نوع از امپرياليسم مرز و محدوده مشخصي ندارد و بنوعي جهان شمول است نمي توان محدوده مشخصي را براي آن در نظر گرفت و به لحاظ ابزار تسلط آن كه ( تكنولوژي رسانه ها ) است ، هر نقطه اي از جهان كلوني آن محسوب مي گردد .
از طرفي با گسترش تكنولوژيهاي ارتباط جمعي و ماهواره ها ، هر لحظه محدوده نفوذ و گستره مخاطبين اين موج نوين امپرياليستي در حال افزايش است .
لذا صهيونيستها با بهره گيري از : سينما ، تلويزيون ، راديو ، ماهواره ها ، اينترنت ، خبرگزاريها و ... ، بطوركلي در تلاش براي برقراري نوعي فرهنگ صهيونيستي در سراسر جهان و در واقع دهكده اي جهاني با تسلط فرهنگي صهيونيستي هستند .
در اين راستا ، نگارنده سعي دارد در تحليل چترهاي شيشه اي بطور كلي به بررسي ابزارها و چگونگي گسترش اين فرهنگ و در اين قسمت مشخصاً به توليدات سينمايي صهيونيسم جهاني بپردازد .
سينما :
جنبش صهيونيسم بر اساس برنامههاي از پيش طراحي شده خود كه مورد حمايت بيشائبه صهيونيستهاي سرمايهدار و با نفوذ قرار دارد ، تبليغات گستردهاي را در جهان به نفع خود به راه انداخته است در حالي كه رسانههاي گروهي عرب و مسلمان اقدام عملي مؤثري براي مقابله با تبليغات صهيونيستي يا افشاي ماهيت آن در برابر افكار عمومي جهانيان انجام نداده است .
دعوت به سوء استفاده از هنرهاي جديد به نفع صهيونيسم بينالملل به وضوع در پروتكلهاي دانشوران صهيون مشاهده ميشود كه در اين ميان هنر هفتم از جايگاه و اولويت خاصي نزد رهبران صهونيسم برخوردار است. لذا عجيب نيست كه صهيونيستها مالك بزرگترين شركتهاي سينمايي در دنيا باشند و سينماي صهيونيستي نقش بسزايي در انحراف افكار عمومي جهان ايفا كند.
طراحان سياستهاي تبليغاتي صهيونيسم، خيلي زود به اين واقعيت پي بردند كه سينما يا هنر هفتم، يگانه ابزار تبليغاتي قرن حاضر است و از اين ابزار براي رسيدن به اهداف خود بهرههاي فراواني بردند.
نخستين شركت توليد فيلم در آمريكا كه بازوان اختاپوسي صهيونيسم پيش از همه آن را در بر گرفته است شركت «فيناگراف» بود . اين شركت از سال 1909 به توليد فيلمهاي صهيونيستي پرداخت . پس از آنبود كه صهيونيستهاي ديگري مالكيت شركتهاي توليد فيلم در هاليوود را در اختيار گرفتند.
اين شركتها از همان ابتداي احياي صهيونيسم با تهيه فيلمهاي سينمايي مختلف تلاش كردهاند تا ايدههاي صهيونيستي را به تماشاگران القاء كنند و با به كارگيري مضاميني درباره قوم يهود و سرگرداني آنها از زمان موسي (ع) تا دوره معاصر و وقايع موهني چون هلوكاست ، با مظلوم نمايي به برانگيختن احساسات مردم به نفع صهيونيستها پرداختهاند.
با آغاز فعاليتهاي سينمايي صهيونيسم در سال 1917 ميلادي كه همزمان با صدور اعلاميه بالفور است، حملات تبليغاتي گسترده عليه اسلام و فلسطينيان آغاز شد.
در اين دوره صهيونيستها براي اينكه دولتي در سرزمين فلسطين تشكيل دهند و فلسطينيان را از سرزمين اجداديشان اخراج كنند، فيلمهايي ساختند كه در آن قهرمانان به ظاهر يهودي كه مورد آزار مسلمانان فلسطيني بودند، مثلاً براي پس گرفتن حق خود تلاش ميكنند!
فيلمهاي «فرزند سرزمين»، «گروه يهودي» و «خانه پدرم» نيز داراي چنين مضاميني هستند .
صهيونيستها با چنين زمينهسازيهايي به آماده كردن افكار عمومي جهان جهت ايجاد رژيم صهيونيستي پرداختند و سرانجام با مساعدت قردتهاي استكباري به ويژه انگليس و آمريكا توانستند بشكل ظالمانهاي سرزمين فلسطين را اشغال كنند.
با اشغال فلسطين و ايجاد رژيم غاصب صهيونيستي توجه صهيونيستها به صنعت سينما افزايش يافت و با برنامهريزي همه جانبه، روند تأثيرگذاري خود بر سينماي جهان را نيز شدت بخشيدند.
فيلمهاي «سرزمين فراعنه»، «ايسته و پادشاه» و «سليمان و ملكه صبا» محصول نفوذ صهيونيستها بر سينماي غرب بود.
صهيونيستها همچنين فعاليت گستردهاي براي جلب همكاري شركتهاي فيلمسازي جهان را آغاز كردند و از اين مقطع به بعد افكار عمومي غرب به طور ناخودآگاه سينماي صهيونيستي را در انعكاس صحيح تاريخ و حوادث جهان بيطرف و صادق دانستند و به سوي آن جذب شدند. در حاي كه فيلمهاي ساخته شده در اين دوره دو هدف اصلي را دنبال ميكرد:
الف ) مخدوش ساختن چهره اسلام
ب ) موجه جلوه دادن عملكردهاي رژيم صهيونيستي
اما از سال 1948 ميلادي كه صهيونيستهاي متجاوز گام در خاك فلسطين نهادند سينماي صهيونيستي نيز متشكل شد و سازمانها و سرمايهداران صهيونيست و يهودي حمايت گسترده خود را از اين صنعت آغاز كردند.
رويكرد سينماي صهيونيستي در آن زمان اينگونه بود:
1- تشويق يهوديان خارج از فلسطين اشغالي به مهاجرت به اين سرزمين.
2- سوء استفاده از سينما براي جمعآوري حمايتهاي مالي از حكومت نظامي صهيونيستي.
3- توليد فيلم با سرمايه صهيونيستها و حمايت آمريكا براي توجيه جنايات هاگانا عليه روستائيان و شهروندان عرب.
بعد از جنگ جهاني دوم ، موسسه (تاريخ رايش سوم) با سرپرستي صهيونيسم و مديريت (ويليام شاديرر) كه (مدعي كشف چندين تن از اسناد آلمانيها ، بعد از جنگ جهاني دوم در زمان معدوم كردن آنهاست )، با استناد بر اسنادي كه هيچگاه مورد تأييد واقع نشدند ، تاكنون اين اسناد را مبناي دهها فيلم سينمايي ، رمان ، مجموعه داستان ، تئاتر ، تحليل تاريخي و ... قرار داده و در همه آنها مرثيه براي آوارگان يهودي و نابود شدگان در بازداشت گاههاي دخائو، آشويتس، كراكو و ... سرداده شده است. اين در حاليست كه گزارشهاي سازمان صليب سرخ جهاني ، نيروهاي ملل متحد و بسياري از تاريخ نويسان بي طرف بر آن تاكيد كرده اند كه آمريكا مرزهاي خود را بر روي يهوديان اروپاي شرقي و مركزي مي بندد و تنها راه خروج از اروپا به فلسطين ختم مي شود !
ديري نپاييد كه صهيونيستها با خريد مشهورترين شركتهاي توليد فيلم در جهان به خصوص در آمريكا توانستند در اين رسانه گروهي نفوذ پيدا كنند.
آمارها حكايت از آن دارد كه تعداد زيادي از دستاندركاران سينماي آمريكا از تهيهكننده و كارگردان گرفته تا بازيگر و فيلمبردار از صهيونيستها و يا تحت نفوذ آنها بوده و هستند.
رمان نويسان ، نمايشنامه نويسان و فيلمنامه نويساني مانند : ژان پل سارتر ، مارگريت دوراس ، كنستانتين ويرژيل گئورگيو ، روبرمرل ، باشيتوس سينكلر ، آرتور كيسلر و ... ، با حمايت صهيونيستها ، در تيراژهاي چند صدهزار تايي و چند ميليوني به اشاعه مظلوميت دروغين قوم يهود پرداختند و اين آثار سناريوي بسياري از فيلمها شدند .
در اين راستا ، در مورد جنگ جهاني دوم فيلم فرانسوي (بازگشت به زندگي) در سال 1949 ساخته (آندره كايات) كه به وضعيت اردوگاههاي يهودي مي پرداخت ، ساخته شد. فيلم مستند (آلن رنه) با نام (شب و مه)درسال 1959، (كاپو) در سال 1959 اثر (جيل پونته كروو) ، فيلم پرهزينه (اردوگاه شماره 17)محصول سال 1960 ساخته (بيلي وايلدر) ، (فرار بزرگ درسال 1960 و ... ، نيز با كاركردهاي استراتژيك براي صهيونيست ساخته شدند .
اما جهش واقعي سينماي صهيونيستي به دوران پس از جنگ پنجم ژوئن سال 1967 ميلادي باز ميگردد كه طي آن رژيم صهيونيستي مقدار بيشتري از اراضي اعراب را اشغال كرد ، از اين رو مأموريت توجيه اين اشغال در برابر افكار عمومي جهان و به تصوير كشيدن اسراييل به عنوان سرزميني افسانهاي و بسيار زيبا براي جذب تعداد بيشتري از صهيونيستها به صنعت سينما سپرده شد.
مهمترين فيلمهاي صهيونيستي توليد شده در اين زمان عبارتند از:
1.فيلم (تپه 42) : از (نورولد ويكنسون) كه به تمجيد از دلاوريها و انساندوستي سربازان صهيونيست ميپردازد!
2.فيلم (شتر) : به كارگرداني (اوسامرنا كاهاس) ، فيلمبرداري (يوشيومانيا) و تهيه كنندگي (بابالي). هدف از ساخت اين فيلم نمايش عقبماندگي اعراب و مدنيت و تمدن بالاي يهوديان بود.
3.فيلم (كن لايمل در تل آويو) : كه درباره يك يهودي 80 ساله به همين نام است كه يكي از پيشكسوتان فولكلور مردمي يهود به شمار ميرود.
اين فرد كه ميليونها دلار ثروت دارد به پسرانش وصيت ميكند كه با دختران يهودي ازدواج كرده و در فلسطين اشغالي ساكن شوند. اين فيلم در واقع دعوت صريح و آشكار از يهوديان براي مهاجرت به فلسطين است.
4.فيلم (ديويد) : داستان يك خانواده يهودي است كه مورد ظلم و ستم نازيها قرار ميگيرند. در اين فيلم به طور مستقيم از افكار عمومي جهان خواسته شده ظلم و ستم نازيها عليه صهيونيستهاي بيگناه را محكوم كنند و عملاً مظلوم نمايي هلوكاست پايه گذاري مي شود.
صهيونيستها با اين فيلم كه توليد مشترك اسراييل و آلمان است توانستند جايزه اول جشنواره سينمايي كن فرانسه را به دست آورند !
اگرچه اولين جهش و به عبارت بهتر نهضت سينماي رژيم صهيونيستي در سال 1967 ميلادي صورت گرفت ، اما دوره طلايي آن از دهه 70 ميلادي آغاز شد كه ميتوان دلايل زير را براي آن ذكر كرد:
1.ثبات نظامي منطقه و ادامه اشغال مناطق عربي توسط صهيونيستها.
2.بهبود اوضاع سينما در اسراييل و ايجاد دو كارگاه ساخت فيلمهاي سينمايي رنگي.
3.ساخت شهركهاي سينمايي.
4.افزايش تعداد شركتهاي توليد فيلمهاي سينمايي. در اين مدت به طوري كه شمار شركتهاي توليد فيلم به 15 و شركتهاي خدمات توليد فيلم به 35 شركت رسيد.
همچنين در اين دوره تأسيسات زير نيز ايجاد شد:
1- دو كارخانه فيلمسازي كه يكي از آنها تحت مالكيت شركت (كابينال فيلم) ميباشد كه دفتر آن در قدس واقع است.
2- شركت (بيركي باتيه همريز).
3- شركتهاي توليد فيلم از جمله (اسرافيلم)، كه دفتر آن با نام (ساويلسون فيلم) در لندن واقع است.
سينماي صهيونيستي در دهه 80 ميلادي قلههاي هاليوود را فتح كرد و توانست بسسياري از سينماگران صاحبنام جهان را جذب و اكثر كشورهاي غربي قراردادهاي سينمايي منعقد كند و جوايز زيادي را به سبب فيلمهاي نژادپرستانهاش به دست آورد.
به عنوان نمونه «ويليام فاكس» از صهيونيستهاي افراطي، مالكيت شركت «فوكس قرن بيستم» را برعهده داشت. شركت برادران «وارنر» در تملك «هارني وارنر» و برادران او، شركت «پارامونت» متعلق به «هودكنسون» و مالكان شركت «متروگلدوين ماير» نيز همگي صهيونيست بودند.
در فيلمهاي توليد شده توسط اين سينما، بر مهاجرت به فلسطين اشغالي و حمايت از اسراييل در برابر ددمنشي عربها تأكيد فراواني شده است.
در سال 1980 ميلادي 12 فيلم توسط سينماهاي صهيونيستي بر پرده سينماها آمد كه مهمترين آن عبارتند از:
- آخرين دريا : اثر(حييم نحوري)
- ستاره صبح : اثر (الكفاربركن)
- برونه ديف : اثر (اموسي موگاردي)،
- خانواده شناسنامهاي من : اثر (ايتان كرين).
يكي ديگر از مهمترين اين فيلمها (ازدواج درراه تل آويو) است كه سناريوي آن به طرز زيركانهاي از نمايشنامه (خسيس) اقتباس شده است. در اين فيلم از يهوديان خواسته شده با انباشت ثروت،توانايي مالي خود را در كشورهايي كه در آن سكونت دارند، بالا ببرند.
در طول سالهاي 1981 و 1982 ميلادي نيز فيلمهاي زيادي ساخته شد كه از جمله مهمرتين آن ميتوان به اين مورد اشاره كرد:
- فيلم زنان ... زنان : اثر (آلفرد مستينهارد).
- فيلم لينا : درباره زني كه براي آزادي همسرش از زندانهاي روسيه تلاش ميكند اما ديري نميپايد كه به اسراييل باز ميگردد و با يك يهودي ازدواج كرده و افراد زنداني در روسيه را به فراموشي ميسپارد . اين فيلم در واقع به شكلي خزنده به ارتباط ميان صهيونيستها و فلسطين اشغالي به عنوان سرزمين موعود ميپردازد.
فيلم «حمله به عنتبه» نيز نمونه بارزي از اين دست است . در اين فيلم كه با بازيگري «كرك داگلاس» هنرپيشه مورد حمايت صهيونيستها ساخته شده، تلاش گرديد كه از مردم مبارز فلسطين، چهرههاي حامي تروريسم نشان داده شود و در پايان فيلم ارتش اسرائيل به عنوان حامي و ناجي يهوديان معرفي مي شود .
امروزه هم شاهد هستيم كه صهيونيستها درقالب فيلمهاي سينمايي مختلف و با حمايت بيدريغ از امپرياليسم آمريكا چتري از تبليغات را بر سر مردم جهان كشيدهاند تا واقعيتها و تجاوزات خود عليه فلسطينيها و مردم خاورميانه را از ديد آنها پنهان دارند .
در اين راستا برخي از شركتهاي صهيونيستي فيلمسازي تمام تلاش خود را بكار گرفته اند كه از مهمترين آنها به مؤسسات زير اشاره كرد :
1- آكادمي فيلم اسراييل : كه در اواخر دهه 70 ميلادي تأسيس شد و سهم زيادي در اعطاي كمكهاي مالي به توليد فيلمهاي نژادپرستانه دارد. اين مركز سالانه براي ساخت 5 تا 7 فيلم صهيونيستي برنامهريزي ميكند و اخيراً نيز دانشآموزان مدارس ابتدايي و راهمايي را وارد جرگه سينما كرده است !
2- آرشيو فيلم اسراييلك : مسؤوليت آرشيو و قرار دادن فيلم در اختيار دست اندركاران امور سينما از وظايف اين شركت است .
3- مركز فيلم اسرائيل : اين مركز كه زير نظر وزارتخانههاي بازرگاني و صنعت فعاليت ميكند به طور مستقيم عهدهدار مسؤوليت صنعت سينما در رژيم صهيونيستي است.
همچنين يك شركت سينمايي در تل آويو نيز مسؤول جست و جو براي يافتن كادرهاي مختلف سينمايي و ارائه كمكهاي مادي و معنوي است .
از افرادي كه توسط اين شركت كشف و بعدها به بزرگترين ستاره هاي سينما تبديل شدند مي توان (آلي ينشبر) كارگردان فيلم 94 دقيقهاي ترسوها و از جمله هنرپيشگان ميتوان از «راجر مور» قهرمان مشهور فيلمهاي جيمز باند نام برد. (اين هنرپيشه پس از سفر به فلسطين اشغالي به خاطر ستايشي كه از صهيونيستها به عمل آورد به دريافت پاداش و جايزه ويژهاي نايل شد. رژيم صهيونيستي به شركتهاي توليد فيلم سينمايي كه تحت سيطرهاش بودند، دستور داد تا وي را در پناه حمايت خويش قرار دهند، بدين ترتيب بود كه ناگهان «راجر مور» در عالم سينما و تلويزيون سير صعودي طي كرد و توانست به عنوان هنرپيشه فيلمهاي مشهور جيمزباند به شهرت برسد) .
همچنين از هنرپيشه گان زن مطرح تحت نفوذ و حمايت صهيونيسم مي توان ( كمرون دياز ) كه پولسازترين هنرپيشه زن هاليوود در سالهاي گذشته نيز بوده است را نام برد .
يكي از مشهورترين كارگردانان صهيونيسم ، ( استيون اسپيلبرگ ) است . در كارنامه سينمايي استيون اسپيلبرگ دو فيلم (فهرست شيندلر) محصول 1993 و (نجات سرباز وظيفه رايان) محصول 1998 ، نسبت به ديگر آثار او برجستگي قابل توجهي دارد .
تاريخ سازي براي حقانيت صهيونيست ها و شجره سازي صهيون در اين دو فيلم بيش از بقيه آثار اين فيلمساز به چشم مي آيد . زيرا در اين دوفيلم موضوع جنگ جهاني دوم ، نازي ها و يهو ديان و هلوكاست است . اين كارگردان صهيونيست آمريكايي تبار كه از سال 1971 با فيلم (دوئل) كار در سينما را شروع كرده است حتي در آخرين اثر خود (ترمينال) در سال 2004 ، مسير دائمي تبليغ صهيون را ناديده نگرفته است .
همچنين در سال 2004 ، (رومان پولانسكي) در فيلم ( پيانيست ) خوش خدمتي به صهيونيستها را به اوج رساند .
توليدات سينمايي صهيونسم جهاني ، بغير از مظلوم نمايي و هويت سازي ، ژانرهاي متنوع ديگري را نيز شامل مي شود و در حال پيگيري است كه نگارنده در مقاله اي تحليلي با عنوان ( بمب هاي شيشه اي رويكردي از آخرين فصل پرئتكلهاي صهيون ) به تفصيل به بررسي آن پرداخته است .
ادامه دارد...