IRNON.com
جغرافياي انساني شيعه در آستانه دوران غيبت
 

در قرن چهارم هجري در آستانه غيبت امام دوازدهم ، شيعيان در بلاد و شهرهايي از جهان اسلام مي زيستند كه اطلاعات ما از آن ها كاملا محدود است. هدف از اين مقاله، بررسي اين موضوع مهم است.


 

مقدمه
شناخت تاريخ تشيع نيازمند بررسي جنبه هاي گوناگون حيات سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شيعيان است و از اين ميان ، وضعيت اجتماعي آنان از اهميت والايي برخوردار است ، زيرا در اين شرايط اجتماعي بود كه آموزه هاي تشيع رشد كردند و نشر يافتند و تحولاتي را پشت سر گذراندند . همچنين وضعيت اجتماعي شيعيان به طور طبيعي بر اوضاع سياسي و فرهنگي آنان تاثير گذرا بود. از اين رو ، براي درك بهتر و دقيق تر مسائل سياسي و فرهنگي جامعه شيعه نيز لازم است تا اوضاع اجتماعي شيعيان هر چه بيش تر و بهتر مورد بررسي قرار گيرند. يكي از ابعاد حيات اجتماعي ، پراكندگي جمعيتي است. آگاهي از اينكه افراد جامع شيعه در چه مناطقي حضور داشند و فعاليت مي كردند و به طور نسبي چند درصد كل افراد جامعه اسلامي را تشكيل مي دادند يا چه نسبتي از شهرها و بلاد مسلمان نشين را در اختيار داشتند ، به ما كمك مي كند تا تفسير و تحليل بهتري از تحولات جامعه شيعه ارائه دهيم. اين آگاهي نسبت به ادوار گوناگون تاريخ تشيع حايز اهميت است و در دوره آغاز غيبت امام دوازدهم – بخصوص – به خاطر بحران خاص حاصل از غيبت امام (ع) اهميت بيشتري مي يابد. در اين مقاله ، به اختصار ، به بررسي پراكندگي جمعيتي شيعه در اوايل غيبت كبرا ( قرن چهارم هجري) خواهيم پرداخت.

رشد و گسترش شيعه
هسته اوليه تشيع در شهر مدينه شكل گرفت و دست كم تا چندين سال در اين شهر باقي ماند. به دنبال فتوحات مسلمانان در شرق و غرب و مهاجرت و سكونت برخي از اصحاب نام آشناي امام علي (ع) در نواحي تازه فتح شده ، زمينه براي راه يابي تشيع به اين مناطق فراهم گرديد. تا پايان قرن نخست هجري ، شيعيان به طور گسترده از مرزهاي عراق فراتر نرفتند و عمدتا در حجاز و چند شهر معدود عراق محصور ماندند. علت اين امر را در حضور دايمي امامان معصوم در حجاز ، اقليت نسبي جمعيت شيعه مذهب ، از بين رفتن شمار زيادي از شيعيان در حوادث و تحولات گوناگون ( قيام ها ، سركوب ها و ترورها) و اختناق حاكم از جانب حكومت اموي ، كه به نوبه خود موجب محدوديت فعاليت شيعيان مي گرديد ، مي توان جست. در سده دوم هجري ، برخي تحولات سياسي و اجتماعي ، تغييراتي در وضعيت مزبور پديد آوردند. استبداد و ستم امويان در كنار عناصر ايراني ناراضي از اوضاع اجتماعي موجود ، ايرانيان را به قيام كنندگان علوي و شيعي ، كه عليه حاكميت بني اميه دست به قيام مي زدند ، متمايل ساخته بود.

عامل ديگري كه در همين زمان به اين جهت گيري هاي مذهبي و سياسي دامن مي زد نهضت بني عباس بود. قيام موفقيت آميز عباسيان در دهه هاي نخست اين قرن ، اگرچه حركتي شيعي نبود ، از دو جنبه به توسعه تشيع كمك نمود : نخست اينكه جنبش عباسيان برخي شعارهاي شعيان – مثل دعوت به آل محمد- را در نواحي گوناگون پراكند ، و ديگر اينكه استقرار بني عباس بر اريكه قدرت زمينه ساز قيام هاي ديگري از جانب علويان و شيعيان گرديد. اين امور كمك مي كردند تا تشيع از اختناق به وجود آمده در دوره امويان خارج شود و ندايش به گوش كسان بيشتري برسد.
علاوه بر اين ها ، آنچه بيش از همه در اين عصر به انتشار تشيع ياري رسانيد مهاجرت شيعيان به نواحي گوناگون بلاد اسلامي بود. اين مهاجرت ها به سبب عوامل گوناگوني انجام مي شدند و بخش عمده آنها را مهاجرت هاي ناخواسته به سبب فشارهاي سياسي و اجتماعي تحميل شده بر شيعيان تشكيل مي داد ، به گونه اي كه بسياري از شيعيان و علويان براي رهايي از دست عمال بني عباس ، ناچار به جلاي وطن و مهاجرت مي شدند. شماري از اين مهاجرت ها نيز پس از قيام هاي ناكام عليه حكومت عباسي صورت مي گرفتند و دست اندركاران اين قيام ها به نواحي دورتر از مركز خلافت پناه مي بردند. روند اين مهاجرت ها ، كه موجب انتشار تشيع در نواحي گوناگون مي گرديد ، به تدريج افزايش يافت و كسان ديگري مانند برخي خاندان هاي شيعه مذهب و بعضي عالمان شيعه به زمره هجرت كنندگان پيوستند. حضور شيعيان در نواحي گوناگون ، ارتباط امامان را با اين نواحي از طريق نمايندگان و وكلاي آنان بيشتر مي نمود و اين امر به نوبه خود ، به انتشار بيش از پيش تشيع انجاميد.

گذشته از عوامل مزبور ، از قرن سوم هجري به بعد ، برخي تحولات سياسي نيز در انتشار تشيع و افزايش جمعيت شيعيان در نقاط گوناگون جهان اسلام نقش داشتند. اين تحولات سياسي همان استيلاي سياسي و نظامي شيعيان بر برخي بلاد اسلامي و تشكيل حكومت هاي شيعه مذهب بودند كه آزادي عمل بيشتري براي فعاليت شيعيان فراهم مي ساختند. بدين سان ، تا آغاز غيبت امام دوازدهم ، شيعيان در نواحي گوناگون جهان اسلام منتشر شدند و تشيع به مناطق دور و نزديك سرزمين هاي پهناور اسلامي راه يافت.

بدين روي ، در عصر غيبت ، شيعيان در شهرهاي گوناگون مي زيستند و بسته به موقعيت هاي سياسي و اجتماعي اين شهرها ، تراكم جمعيتي متفاوتي داشتند. در برخي شهرها ، تراكم جمعيت شيعيان زياد بود و اكثريت مردم را تشكيل مي داد. اين برتري نسبي شيعيان سبب مي گرديد تا شهرهاي مذكور به عنوان شهرهاي شيعه نشين مشهور شوند. اما اين موارد نادر بودند و در بيشتر شهرها ، جمعيت غير شيعي بيشتر ساكنان شهر را تشكيل مي داد . در گزارش هاي پراكنده تاريخي ، به وجود شيعيان در شهرها و بلاد دور و نزديك اشاره شده است. توجه به اين نكته لازم است كه پراكندگي جغرافيايي شيعيان بايد جدا از موضوع دولت ها و حكومت هاي شيعه مذهب مورد بررسي قرار گيرد و بايد توجه داشت كه تمام قلمرو و دولت هاي شيعي لزوما داراي جمعيت همگون شيعه مذهب نبودند ، بلكه در بسياري از موارد ، بخش عمده اي از نقاط تحت سلطه اين دولت ها جمعيتي غير شيعي در خود جاي داده بودند. از اين رو ، وجود دولت يا حكومتي شيعه مذهب در يك نقطه را نمي توان دليل قطعي بر تشيع مردم آن سامان دانست. با اين حال ، نبايد اثرات وضعي دولت هاي شيعي را در گسترش تشيع و انتشار انديشه هاي شيعي ناديده گرفت. مهم ترين مراكز تجمع شيعيان در آغاز عصر غيبت ، عراق و نواحي گوناگون ايران بودند. گذشته از اين ها ، شيعيان به طور پراكنده در ديگر بلاد اسلامي مي زيستند كه در ادامه ، به آن ها اشاره مي كنيم.

شبه جزيره عربستان
نواحي گوناگون شبه جزيره عربستان شاهد حضور شعيان بودند. از مهم ترين اين نواحي ، منطقه حجاز بود و شهر مدينه ، كه تشيع در آن شكل گرفت. حضور شيعيان در شهر مدينه سابقه اي بس طولاني دارد. اين شهر مدت دو قرن محل سكونت امامان معصوم (ع) بود و بسياري از اصحاب ايشان و بزرگان شيعه در اين شهر زندگي مي كردند. قيام هايي كه به رهبري علويان عليه حكومت عباسي در اين شهر برپا مي شدند و با استقبال خوبي از سوي مردم شهر رو به رو مي‌گرديدند ، از وجود جمعيت شيعي قابل توجه اين شهر حكايت دارند . در عين حال ، اكثريت جمعيت مدينه را غير شيعيان تشكيل مي دادند و اساسا شهر مدينه – و نيز مكه- به داشتن گرايش هاي شديد تسنن مشهور بوده اند. بجز حجاز ، در مناطق داخلي شبيه جزيره به ندرت شيعيان زندگي مي كردند.
مقدسي ، جغرافي نويس قرن چهارم هجري ، مردم (( هجر )) و (( عمان )) را كه در حاشيه خليج فارس تحت نفوذ قرمطيان قرار داشتند ، شيعه دانسته است. اما در جنوب شبه جزيره شيعيان بيشتري وجود داشتند. تشيع در يمن ، نسبت به نواحي ديگر انتشار بيشتري داشت و تمايلات شيعي از دير باز در بين مردم اين منطقه ديده مي شدند. شايد بتوان اين تمايلات را با آمدن امام علي (ع) به يمن در اخرين سال حيات رسول خدا مرتبط دانست. به هر حال ، بسياري از قبايل يمني – چه آنها كه در يمن بودند يا قبايل مهاجر به عراق- به گرايش هاي شيعي مشهور بودند. اين امر در كنار دور بودن اين سرزمين نسبت به مركز خلافت ، سبب شده بود داعيان و مبلغان فرقه هاي شيعي در آنجا فعاليت داشته باشند. مبلغان زيدي و داعيان اسماعيلي از مدت ها قبل ، به دعوت مخفيانه در يمن پرداخته بودند و در اوايل غيبت صغرا ، زيديان موفق شدند با تلاش يحيي بن حسين ، معروف به (( الهادي الي الحق )) ( م 284 ه ) امارتي مستقل در اين منطقه برپا كنند كه بر شهرهاي بزرگ عدن و صنعا حاكميت داشتند.

گذشته از زيديان و اسماعيليان ، شيعيان دوازده امامي نيز در يمن زندگي مي كردند و گزارش هايي حاكي از وجود آنان در دست مي باشند كه نشان مي دهند با امامان معصوم ، و وكيلان ايشان در ارتباط بودند. درخبري نقل شده است كه گروهي از شيعيان يمن براي ديدار امام حسن عسكري (ع) به سامراء آمدند. همچنين از حضور وكيلان امام دوازدهم در يمن سخن به ميان آمده و از برخي از اينان و شيعيان يمني، كه موفق به ديدار امام (ع) شده بودند ، مانند فضل بن يزيد ، حسن بن فضل ، جعفري و شمشاطي نام برده شده است.

عراق
عراق اولين جا پس از شبه جزيره عربستان بود كه تشيع بدان راه يافت و اين منطقه از سده اول هجري، مهمترين مركز فعاليت شيعيان محسوب مي گردد و شمار قابل توجهي از شيعيان در شهرهاي آن سكونت داشتند. مردم عراق، كه به داشتن گرايشهاي شيعي معروف بودند، در نقطه مقابل حجاز، با تمايلات سني و شام با گرايشهاي اموي قرار داشتند. اين جناح بندي سياسي – مذهبي به خوبي در تحولات سده هاي نخست هجري مشاهده مي شود. شهرهاي مهم شيعه نشين در عراق به شرح ذيل بودند:

كوفه
نخستين شهر اسلامي كه به دست مسلمانان بنا شد، كوفه بود. اين شهر به سبب وجود شمار زيادي از شيعيان در آن معروف بود. با توجه به برخي شواهد،سابقه تشيع در اين شهر، به سالهاي آغازين احداث آن باز مي گردد. حضور تني چند از اصحاب نزديك امام علي (ع) مانند عمار ياسر، حذيقه بن يمان و عثمان بن حنيف در اين شهر، بي شك ،در رواج اصول تشيع در بين مردم كوفه بي تاثير نبود. همچنين قبايل يمني ساكن در اين شهر نيز گرايشهاي شيعي داشتند. دوران چند ساله اقامت امام علي (ع) در كوفه موجب تثبيت و تحكيم تشيع در اين شهر شد و اين شهر به زودي محل تجمع شيعيان و مركز مخالفت ها با حكومت گرديد وقيام شيعيان در كوفه در ادوار تاريخي گوناگون از استقرار سريع و ريشه دار تشيع در اين شهر حكايت دارد. اين امر از ديد سياست مداران اين عصرپوشيده نمانده بود و در اظهار نظرها و برنامه ريزي هاي سياسي خود، به آن تصريح مي كردند. اين امر را همچنين مي توان در ارتباط گسترده شيعيان كوفي با امامان معصوم ((ع)) در يافت. در آغاز دوران غيبت، اكثريت مردم كوفه شيعه بودند. مقدسي تاكيد كرده است كه برتري جمعيتي در كوفه ، با شيعيان بوده است،بجز محله (كناسه ) كه مردم سني مذهب داشت. شيعيان كوفه را پيروان مذاهب گوناگون تشيع تشكيل مي دادند، ولي اكثريت با شيعيان امامي بود كه در بين آنان، خاندان هاي قديمي و معروف به چشم مي خوردند،مانند خاندان (اعين) و (نهيك) كه زعامت و رهبري شيعيان را بر عهده داشتند.

بغداد
پس از كوفه، مهم ترين شهر عراق كه جمعيت قابل توجهي داشت، بغداد بود. بغداد، مركز حكومت عباسيان،به سبب مركزيت سياسي و علمي اش، فرقه ها و نحله هاي گوناگوني را در خود جاي مي داد و مجاورت آن با شهر كوفه سبب شده بود تا گرايش هاي شيعي خيلي زود در آن جا رواج پيدا كنند،به گونه اي كه پس از چندي،همان اهميت و جايگاهي را در جامعه شيعه يافت كه شهر كوفه دارا بود.به يقين حضور چند تن از امامان معصوم ((ع)) در عراق- كه زير نظر عباسيان به سر مي بردند- در انتشار شيعيان در اين شهر بي تاثير نبود. مي توان تصور نمود كه برخي از شيعيان به خاطر نزديكي بيشتر به امامان و امكان بهره مندي فراوان تر، به عراق آمده و سپس در بغداد ، كه محل سكونت عالمان شيعه نيز بود، اقامت گزيده باشند. به هر تقدير،در دوران مورد نظر ما،شمار قابل توجهي از شيعيان در بغداد مي زيستند، چنان كه مقدسي در اين باره مي گويد(برتري جمعيتي در شهر بغداد با شيعيان و حنبليان بود) بعضي محلات قديمي شهر بغداد به شيعيان اختصاص داشتند،مانند(كرخ)،(باب الطاق)،(نهرالطابق) و محلات ديگري كه در منابع از آنها نام برده شده است.
نكته قابل ذكر ديگر اينكه ازآغاز غيبت امام دوازدهم، نايبان خاص آن حضرت در بغداد اقامت كرده بودند. بي شك، حضور و فعاليت ايشان بر رونق تشيع در اين شهر مي افزود.

مدائن
در منابع گوناگون،از حضور شيعيان در مدائن از دهه هاي نخست تاريخ اسلام سخن به ميان آمده است. امارت سلمان فارسي، شخصيت ممتاز تشيع به اين شهر،سفر و اقامت امام حسين ((ع)) به اين شهر براي گرد آوري سپاه در جنگ با معاويه و شركت شيعيان مدائني در قيام توابين به رهبري سعد پسر حذيقه بي يمان را مي توان دلايلي براين امر دانست. ارتباط شيعيان اين شهر با امامان نيز تاييد ديگري بر وجود چشمگير آنان مي باشد. به نظر مي رسد اين ارتباط در دوران حضور امامان معصوم((ع)) در عراق و در آستانه غيبت امام دوازدهم بيشتر بود. درباره ابوالاديان، خادم امام عسكري ((ع))، اظهار داشته شده است كه در آخرين روزهاي حيات ايشان، مامور رسانيدن نامه هايي به شيعيان اين شهر شده بود.

سامراء
حضور شيعيان در سامراء اندكي پس از احداث اين شهر و با انتقال امام دهم ((ع)) به آنجا پديد آمد و از آن پس حضور 25 ساله دو تن از امامان بهانه خوبي براي سكونت شيعيان در اين شهر بود. در همين زمان،وكيلان ائمه اطهار ((ع)) در سامراء فعاليت گسترده اي داشتند كه از جمله ايشان مي توان عثمان بن سعيد و محمد بن عثمان عمري را نام برد. شيعيان سا كن در شهر نيز علي رغم مشكلات فراوان به ديدار امام مي رفتند.

بصره
بصره به گرايش هاي شديد عثماني و اموي معروف بود. با اين حال، جمعيت شيعيان در آن قابل توجه بود. مشاركت آنان در قيام هاي شيعي عصر اموي و عباسي گوياي همين امر است( مثل قيام توابين يا قيام ابراهيم بن عبدالله حسني،معروف به قتيل با خمرا) در اين شهر ،خاندان هاي شيعه مذهب بزرگي زندگي مي كردند كه از ميانشان شخصيت هاي علمي و ادبي ممتازي بر خاستند.
مقدسي همچنين از وجود شيعيان در نواحي ديگر عراق خبر داده است. بنا به گزارش او، شهر (جبله)در شمال عراق نيز شيعه نشين بود.


شام و مصر
در شام، شيعيان در شهرهاي گوناگون زندگي مي كردند. مردم (طبريه)، (نابلس)،(قدس)و بيشتر مردم (امان) بر مذهب تشيع بودند. همچنين ارتباط مردم (جبل عامل) و (طرابلس) با عالمان شيعه در همين زمان،حاكي از وجود شيعيان در اين نواحي است.شهر (حمص)نيز با تشكيل دولت حمداني در شام به تشيع روي آورد. در مصر، گويا شيعيان در دو شهر (صندفا) و (اسكندريه) تجمع داشتند. از وجود شيعيان در ديگر شهرهاي مصر، اخبار زيادي در دست نيست، ولي حضور وكيلان امام دوازدهم در اين سرزمين حاكي از وجود شيعيان مي باشد. در روايتي نيز حكايت مفصل يكي از شيعيان مصر بازگو شده است كه پس از رحلت امام يازدهم، به قصد رساندن اموالي به ايشان،به مكه- احتمالادر موسم حج- آمده بود و پس از شنيدن خبر رحلت آن حضرت ،براي يافتن جانشين آن حضرت قضاياي زيادي را پشت سر گذاشت.

افريقيه و اندلس
تشيع در قالب غير امامي آن ، در قرن دوم به افريقيه راه يافت و ادريس بن عبدالله حسني (م 172 ه) مذهب (زيديه )را به مغرب برد وبا جلب توجه مردم اين نواحي ،اولين دولت شيعي زيدي را پايه گذاري نمود كه تا ابتداي قرن چهارم هجري صاحب قدرت بود. در همين زمان، اسماعيليان پس از مدتي طولاني تبليغات پنهان و آشكار در افريقيه ، بر تونس استيلا يافتند و به تدريج، سلطه خود را گسترش دادندو امارت مقتدري به وجود آوردند. اما درباره حضور شيعيان امامي اخبار متقني در دست نداريم ،فقط مي توان حدس زد كه برخي از شيعيان امامي در دوره فتوحات و يا پس آن به اين منطقه مهاجرت كرده باشند. درباره سرزمين اندلس نيز همين گونه است، اگرچه برخي كوشيد ه اند بر اساس شواهدي حضور تشيع در اندلس را به اثبات برسانند.

جبال
ايالت جبال شامل نواحي مركزي و غربي ايران مي شد كه از غرب به عراق و از شرق به خراسان بزرگ محدود مي گرديد و شهرهاي مهم آن قم، ري ، اصفهان ، همدان و كرمانشاه بودند. اين ايالت پهناور به خاطر مجاورت با عراق و وجود شهرهاي بزرگ، از اهميت سياسي و اجتماعي زيادي بر خوردار بود. تشيع براي نخستين بار ، از كوفه به شهرهاي اين ناحيه راه يافت . مهم ترين اين شهرها،كه درباره حضور شيعيان در آن ها گزارش هايي در دست مي باشند، به شرح ذيلند:

قم
قم مهم ترين شهر شيعيان و پايگاه تشيع در نواحي شرقي به شمار مي رفت. بناي اين شهر را در دوره اسلامي دانسته اند. سابقه تشيع در قم به زمان هجرت گروهي از طايفه اشعري هاي كوفه به اين شهر مي رسد. اشعريان عقايد شيعي داشتند و با آمدن آنان، اولين بارقه هاي تشيع در اين شهر درخشيدن گرفت و به زودي در اين شهر انتشار وسيعي يافت و تقريبا همگاني شد، به گونه اي كه در تمامي آثار جغرافي نويسان قرن چهارم هجري و پس از آن بدان اشاره شده است.
بلخي در المسالك و الممالك نوشته است كه اهل قم همه مذهب تشيع دارند و اكثريت آن ها عرب نژاد هستند.
مقدسي در اين باره گفته است: مردم قم شيعيان غالي مي باشند.
اصطخري اظهار داشته اكثريت مردم آن شيعه مذهبند.
ياقوت حموي با تاكيد بر اينكه مردم قم همه شيعه امامي هستند،اظهار كرده كه هيچ سني مذهبي در ميانشان پيدا نمي شود.
شيعيان قمي ارتباط علمي عميقي با امامان و نايبان امام دوازدهم داشتند و بسياري از عالمان بزرگ شيعه در اين شهر به سر مي بردند و شماري هم به آنجا مهاجرت كردند.

ري
ري از شهرهاي بزرگ ايالت جبال و داراي موقعيت سياسي حايز اهميتي بود و تمايلات شيعي قوي در آن وجود داشتند. تشيع به طور گسترده ،از آغاز قرن سوم هجري در اين شهر نمودار شد. وجود محدثان و راويان و عالمان بر جسته شيعه در اين شهر حاكي از جو شيعي شهر ري است كه نمونه بارز ايشان را مي توان محمد بن يعقوب كليني،نويسنده كتاب الكافي ذكر كرد. وجود وكيلان امام دوازدهم در ري نيز ارتباط نزديك شيعيان آن را با امام((ع)) نشان مي دهد. يكي از اين وكيلان محمدبي جعفر اسدي(م312ه)بود كه به عدالت و وثاقت شهرت داشت و امام((ع)) مردم را براي حل مشكلات ديني و مسائل مذهبي به وي ارجاع مي دادند. او شماري از شيعيان را نام مي برد كه نزد امام ((ع)) رفتند و با آن حضرت ديدار داشتند. همچنين نام برخي ديگر از وكيلان امام در ري در منابع ذكر شده اند.

قزوين
در بين رجال شيعه در قرن دوم و سوم هجري ، به نام شماري از اهل قزوين برمي خوريم كه برخي مانند داوودبن سليمان قزويني از اصحاب امامان معصوم ((ع)) بودند. علي بن محمدقزويني ،كه در 356ه در بغداد درگذشت،از عالمان شيعي بود و كتاب هاي متعددي نوشت. شيعيان قزوين در عصر غيبت،با وكيلان امام دوازدهم در ارتباط بودند و وجوهات و اموال خود را براي ايشان مي فرستادند و در مسائل علمي خويش، با عالمان بزرگ عصر خود در تماس بودند.چنان كه-مثلا – در آثار شيخ صدوق از رساله اي نام برده شده كه در آن به مسائل رسيده از مردم پاسخ داده شده است.


دينور
از شهرهاي قديمي اين ناحيه است و اخباري نقل شده كه حاكي از ارتباط شيعيان اين شهر با وكيلان امام دوازدهم و ارسال اموالي براي آن حضرت مي باشند. احمدبن ابي روح دينوري،كه ظاهرا يكي از همين وكيلان بوده، قضيه اي را در اين باره و ديدارش با وكيلان بغدادي ذكر كرده است و در جاي ديگر، حكايت شيعيان دينور رانقل مي نمايد كه هنگام بازگشت از اردبيل ، نزد او آمده ، اموال بسياري به وي سپردند تا به بغداد ببرد.
در ديگر شهرهاي جبال هم شيعيان مي زيستند ، از جمله ، شيخ صدوق درباره گروهي از شيعيان كه در حوالي همدان مي زيستند ، مطالبي نقل كرده است. در كرمانشاه- كه در منابع تاريخي (( قرميسين )) ناميده شده است- نيز تشيع پيرواني داشت و در ميان راويان احاديث ائمه اطهار (ع) نامهاي برخي از منسوبان به اين شهر به چشم مي خورند. حكايتي هم از ابوالعباس دينوري وجود دارد كه از ديدارش با شيعيان اين شهر سخن مي گويد. همچنين در منابع ، به وجود شيعيان در شهرهاي حلوان و شهر زور اشاره شده است. و در باره كاشان ، در نزديكي قم نيز گفته شده است كه شيعيان در آن مي زيستند.

آذربايجان
آذربايجان در شمال و مجاورت استان جبال قرار داشت ، ولي جمعيت شيعه مذهب آن كمتر بود. اخباري كه در اين باره در دست هستند به حضور و فعاليت وكيلان امام دوازدهم در اين ناحيه مربوط مي گردند كه نامشان در گزارشهاي متعدد ذكر شده است . ابوالعباس دينوري از وكيلان ناحيه جبال ، كه با شهرهاي گوناگون در ارتباط بود ، به اردبيل در آذربايجان هم رفت و آمد داشت. او در حكايتي كه نقل مي كند ، به اين امر اشاره دارد. از جمله وكيلان اين ناحيه ، قاسم بن علاء بود كه با امام دوازدهم ارتباط داشت و نامه هايي برايش مي رسيدند. وي از شخصيت هاي ممتاز شيعه در منطقه و افراد مورد اعتماد امامان و پيشرو وكيل امام يازدهم بود و به گفته خودش ، مكاتباتي با امام غايب داشت.

خوزستان
جمعيت شيعيان در خوزستان قابل ملاحظه بود. شايد اين امر به سبب همجواري آن با عراق بوده باشد. نيمي از ساكنان اهواز را – كه از بزرگترين شهرهاي اين ايالت بود- شيعيان تشكيل مي دادند. اينان كه (( مروشيين )) ناميده مي شدند ، همواره با سنيان شهر ، كه به (( فضليين )) معروف بودند ، نزاع داشتند . در اهواز ، چهره هاي شاخصي از شيعيان و اصحاب امامان (ع) زندگي مي كردند ، مانند علي بن مهزيار اهوازي كه از اصحاب امام دهم و يازدهم بود و تاليفات بسياري- بيش از سي جلد- داشت. همچنين نام عده اي از وكيلان امام دوازدهم در اهواز و ديگر شهرهاي خوزستان در منابع ذكر شده است كه برخي از ايشان موفق گرديدند با آن حضرت ديدار كنند. وجود برخي خاندان هاي بزرگ شيعه مذهب در اين ناحيه نيز حاكي از انتشار شيعيان در خوزستان است . يكي از اين خاندان ها ، كه از نفوذ سياسي و اجتماعي زيادي هم در منطقه برخوردار بود ، (( بريديان )) مي باشد كه در تحولات سياسي غيبت صغرا نيز نقش بسزايي ايفا كرد و برخي از اعضاي اين خانواده تا مناصب بالاي دولتي در حكومتي عباسيان پيش رفتند.

فارس
در ايالت فارس ، شيعيان بيشتر در نواحي ساحلي مي زيستند. به گزارش مقدسي ، رسم آنان بر اين بود كه پس از اداي نمازهاي واجب ، عالمانشان به ايراد سخناني درباره مسائل ديني مي پرداختند و در مناسبت هاي مذهبي براي برپايي مراسم در محل هايي خاص اجتماع مي نمودند. به گفته اصطخري ، در شهر (( حره )) – از اين ايالت – اغلب مردم شيعه مذهب بودند . او همچنين ساكنان كوهستان (( ابي غانم )) ، (( بلوص )) ، (( منوكان )) و (( رودبار )) در استان كرمان را شيعه دانسته است كه به احتمال قوي ، اسماعيلي مذهب بودند.

خراسان
گرايش هاي شيعي از قديم در نواحي خراسان وجود داشتند و اين ناحيه جمعيت زيادي از شيعيان را در خود جاي داده بود. اين امر را مي توان در فعاليت هاي گسترده علمي شيعيان خراساني و ارتباط آنان با امامان و وكيلان ايشان به خوبي مشاهده كرد. از ميان شهرهاي خراسان ، (( نيشابور )) به داشتن جمعيت شيعي بيشتر متمايز بود و چند تن از اصحاب بزرگ امامان (ع) و مولفان برجسته شيعه در آستانه غيبت صغرا از اين شهر برخاستند . خاندان فضل بن شاذان از معاريف شيعيان شهر بودند و فضل ، خود از چهره هاي ممتاز تشيع و از اصحاب امام هادي (ع) به شمار مي رود كه كتابهاي ارزشمندي را به رشته تحرير در آورد. وجود وكيلان امام دوازدهم در نيشابور نيز حاكي از فعاليت چشمگير شيعيان در اين شهر مي باشد. مقدسي هم با ذكر اينكه برتري جمعيتي در نيشابور با شيعيان بود ، بر اين امر تصريح كرده است.
ولايت بيهق ، كه بزرگ ترين شهر آن (( سبزوار )) بود ، نيز جمعيت شيعي قابل ملاحظه اي در بر داشت ، به گونه اي بعضي ادعا كرده اند مذهب اغلب مردم شهر تشيع افراطي بود و حتي برخي دانشمندان اهل سنت در اين شهر به شيعه گري متهم مي شدند. تشيع سبزوار در واقع ، تحت تاثير نيشابور و مهاجرت علويان از طبرستان به اين شهر قرار داشت.
درباره وجود شيعيان در مرو نيز اطلاعاتي در دست مي باشند. مرو از شهرهاي بزرگ و با اهميت خراسان و يكي از كرسي هاي حكومتي اين ايالت پهناور بود كه علاوه بر موقعيت خاص سياسي ، از مراكز علمي و ادبي مهم به شمار مي رفت. به نظر مي رسد شيعيان مرو ارتباط زيادي با امام حسن عسكري (ع) داشتند . شيخ صدوق نام چند تن از شيعيان مرو را ، كه موفق به ديدار امام مهدي (ع) شدند ، ذكر كرده است. نصر بن صباح بلخي نيز از برخي شيعيان مرو خبر داده كه اموال بسياري براي وكيلان امام دوازدهم فرستادند.
در شهر بلخ ، از ديگر شهرهاي بزرگ خراسان ، نيز شيعيان با نايبان خاص امام مهدي (ع) در ارتباط بودند ، از جمله محمد بن علي صيرفي چند نوبت با حسين بن روح و علي بن محمد سمري ديدار داشت. در رواياتي ديگر ، از ارسال اموالي براي امام دوازدهم و نامه هايي براي وكيلان آن حضرت سخن به ميان آمده است. علاوه بر اين ها ، حضور چشمگير وكيلان امام (ع) در خراسان ، از جميعت قابل توجه شيعيان در اين ناحيه حكايت مي كند . طي دوران غيبت ، وكيلان متعددي از جانب امام (ع) در خراسان فعاليت داشتند كه به نام شماري ازآنها اشاره شده است.
مقدسي همچنين از شهري به نام رقه در خراسان نامه برده كه مردم آن شيعه بودند.

ماوراء النهر
ماوراء النهر در شمال خراسان بزرگ و دورترين ايالت هاي جهان اسلام بود. در شهرهاي (( سمرقند )) ، (( كش )) و (( بخارا )) ، كه از بزرگترين شهرهاي اين خطه به شمار مي رفتند ، شيعيان بيش از شهرهاي ديگر حضور داشند. تشيع امامي در اواخر قرن سوم ، يعني آغاز غيبت صغرا ، در اين ناحيه گسترش يافت. عامل اساسي در اين امر ، وجود برخي عالمان بزرگ شيعي در اين ناحيه بود.
حسين بن اشكيب يكي از اصحاب امام حسن عسكري (ع) بود كه در شهر سمرقند مي زيست. او در فقه و كلام ، تبحر داشت و كتاب هاي متعددي به رشته تحرير در آورد. موقعيت علمي او در منطقه به گسترش تشيع كمك بسياري كرد.
از ديگر چهره هاي شاخص تشيع در اين ناحيه ، محمد بن مسعود عياشي ، از عالمان بزرگ شهر سمرقند بود كه دراين شهر مجلس رسمي تدريس و تعليم داشت و خانه اش مركز علمي و اموزشي شيعيان به شمار مي رفت و همواره شماري از علم آموزان و دانش پژوهان در خانه وي به تعليم و تعلم يا تحقيق و نسخه برداري از متون علمي وقت مي گذرانيدند. نام تعداد ديگري از شيعيان سمرقندي در كتب رجالي آمده است.
درباره وكيلان امام دوازدهم در ماوراء النهر اطلاعاتي در دست نيست. شايد شيعيان ماوراء النهر نيز از طريق وكيلان خراساني با امام و نايبان خاص در ارتباط بودند.

سيستان
منطقه سيستان گرچه پناهگاه خوارج بود ، اما شواهدي وجود دارند كه نشان مي دهند شيعيان نيز در اين ناحيه مي زيستند. در ميان اصحاب ائمه اطهار (ع) مردماني از سيستان ديده مي شوند و وجود برخي عالمان شيعي نيز حاكي از حضور شيعيان در اين منطقه مي باشد ، از جمله شيخ طوسي از دانشمند بزرگ شيعي ، محمد بن بحر دهني ، نام برده كه در اين خطه مي زيست و بيش از 500 اثر مكتوب داشت. درباره وكيلان امام دوازدهم در سيستان نيز مطالبي نقل شده اند.
تشيع در نواحي (( سند )) نيز كمابيش انتشار يافته بود و داعيان اسماعيلي در سال 270 ه در اين ناحيه فعاليت داشتند و بعد ها با قدرت يافتن دولت فاطمي در شهر (( ملتان )) به نام خليفه فاطمي خطبه خوانده مي شد و اذان و اقامه به ترتيب مذهب شيعيان گفته مي شد.

نويسنده: حسن حسين زاده شانه چي

منبع: فصلنامه تخصصي «شيعه شناسي»