چترهاي شيشه اي (قسمت دوم)

پس از بررسي تسلط صهيونيسم جهاني بر سينما (تحت پروسه امپرياليسم رسانه اي ) در بخش گذشته، در اين بخش به ادامه اين پروسه و مشخصاً تسلط صهيونيسم بر رسانه اي خبري در جهان پرداخته مي شود
همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد ، اين پروسه عظيم كه پايه هاي آن در كنفرانس بال سوئيس در سال 1897 بنا نهاده شد ، شامل مراحل نفوذ ، تسخير و كنترل مي باشد كه نهايتاً و در كنار ديگر فازهاي امپرياليسم نو يا امپرياليسم رسانه اي ، چترهايي شيشه اي را بر سر مخاطبين در كلونيهايي با مرزهاي شيشه اي كشيده و آنچه را كه مي خواهند بطور گزينشي و همراه با تحريف در اختيار مخاطب قرار مي دهند .
به ديگر دست ، محدوده تحت نفوذ اين نوع از امپرياليسم را مي توان به مصداق ( گلخانه اي شيشه اي ) در نظر گرفت كه در آن انسانها همانند گلها و گياهان در شرايط كنترل شده و غير واقعي از آنچه درخارج برقرار است نگهداري مي شوند و ادامه حيات آنها شديداً متأثر از عملكرد گردانندگان اين محدوده است .
آغاز موج تسلط صهيو نيسم بر رسانه هاي خبري جهان مقارن با پايان جنگ جهاني دوم و تأسيس رژيم اسرائيل در سرزمينهاي اشغالي فلسطين بود و اين موج در دهه پاياني قرن بيستم شدت گرفت و با گسترش تكنولوژي ماهوارها ، حيطه نفوذ آن نيز بسرعت گسترش يافت .
با توجه به اين مقدمه ، نگارنده رسانه هاي خبري تحت سيطره صهيونيسم را در دو فاز داخلي و بين المللي مورد بررسي قرار مي دهد .
الف ) رسانه هاي خبري در درون اسرائيل :
رسانههاي خبري در رژيم صهيونيستي به مانند ساير نهادهاي صهيونيستي يك هدف عمده را دنبال ميكنند و آن دفاع از موجوديت حكومت يهودي (موردنظر صهيونيستها) و تقويت پايههاي آن است. اين رسانهها ابزار تحقق حاكميت مطلق عبريها بر فلسطين هستند و براي رهبران رژيم صهيونيستي از اهميت زيادي برخوردارند.
رسانههاي گروهي در رژيم صهيونيستي از آزاديهاي خاص خود برخوردار هستند و ميتوانند دولت را نقد كنند،اما اين ظاهر قضيه است و در باطن، سانسور بسيار شديدي بر آن اعمال ميشود كه يكي از علل عمده آن انتفاضه مردم فلسطين و ضربات سنگيني است كه اين قيام مردمي بر پيكره رژيم اشغالگر قدس ( خصوصاً از سال 2002 به بعد )وارد كرده است.
از آغاز پيدايش اين رژيم پنج جنگ ميان اعراب و اسرائيل در گرفته است. در تمام اين جنگها اسرائيل كوشيد خود را از لحاظ امنيتي، نظامي و رواني موفق و پيروز نشان دهد. لذا از همان زمان سانسور بسيار شديدي بر مطبوعات، راديو، تلويزيون و ساير رسانههاي ارتباطي اعمال شدتا اخبار جنگ فقط به نفع مصالح اين رژيم منتشر شده، حقايق به شكلي وارونه به افكار عمومي عرضه گردد.
ريشه اين سانسور را ميتوان در قوانين دوران قيموميت انگليس در فلسطين به ويژه قانون مطبوعات در سال 1933 و قانون دفاع در شرايط فوق العاده در سال 1946 بخوبي يافت.
اين قوانين به وزارت كشور اختيار ميدهد تا در صورت بروز هر گونه مورد خلاف امنيت ملي، روزنامهها را تعطيل كند.
بطوركلي،اين قوانين بر سه اصل استوار است:
1- لزوم تاييد وزير كشور براي صدور نشريات
2- نظارت وزارت كشور بر رسانه هاي خبري و اختيارات ويژه اين وزارتخانه براي بستن يك روزنامه يا نشريه
3- لزوم جلب موافقت بخش سانسور، توسط هر نشريه، پيش از انتشار آن نشريه
بنابراين قانون سيستم دفاع در شرايط فوق العاده مصوب سال 1945، مي گويد: بر سانسورچي فرض است كه از انتشار هر گونه مطلبي كه مخل امنيت عمومي و سلامت جامعه باشد، جلوگيري كرده، صادرات و واردات تمام نشريات را كنترل و در صورت احساس خطر از آن جلوگيري نمايد.!
اين در حالي است كه در رژيم صهيونيستي تفاوت فاحشي ميان روزنامههاي عربي يا محل صدور آن، كه در قدس يا سرزمينهاي اشغالي ميباشد، وجود دارد و هر روزنامه يا نشريه بنابر مليت و نژاد صاحبانش از امتيازات خاصي برخوردار است.
قوانين اسرائيل كه ريشه در قوانين انگليس دارد براي مطبوعات عبري آن طور كه بايد و شايد اجرا نميشود، اما با اين وجود نظاميان در امر سانسور رسانه هاآشكارا دخالت ميكنند.
از ميان مهمترين بندهاي اين قانون ميتوان به اين مورد اشاره نمود:
1- همكاري كامل ميان اترش و رسانه ها براي جلوگيري از انتشار اخبار امنيتي كه مغاير با مصالح اسرائيل است.
2- عدم سانسور اخبار سياسي، جز در موارد خاص.
3- تشكيل كميتهاي از نماينده ارتش، نماينده رسانه ها و يك كارمند رسمي كه از سوي دولت براي نظارت بر امر سانسور انتخاب ميشود.
4- اين كميته وظيفه دارد در اختلافات ميان رسانه ها و بخش سانسو نظامي در مدت 24 ساعت داوري كند.
5- اين كميته ميتواند تمام مطبوعات ، نشريات و رسانههاي گروهي ديداري و شنيداري و خبرنگاران خارجي در اسرائيل را تحت كنترل قرار دهد.
6- براساس قانون، مطبوعات ميتوانند در صورت بروز مشكل به دادگستري شكايت كنند.
اما جالب اينكه ، سانسور فقط از جانب نظاميان نيست بلكه سازمان هاي امنيتي نيز در اين امر دخيل هستند.
مركز اصلي سانسور نظامي در اسرائيل در تل آويو و قدس قراردارد كه 24 ساعته فعال هستند.
تعداد اين مراكز هر روز در حال افزايش و دامنه فعاليتشان در حال گسترش است واين نظارت ، خبرنگاران خارجي را هم در بر مي گيرد.
( شايان ذكر است ، بخش سانسور نظامي زير نظر يك سرتيپ، كه از سوي رئيس اداره اطلاعات ارتش انتخاب ميشود، قرار دارد.)
قانون سانسور نظامي طي سالهاي گذشته بارها تغيير كرده است و بندهاي آن از 16 ماده در سال 48 به 68 ماده در سال 1966 افزايش يافت .
در حاليكه اكنون فقط 10 بند دارد كه اكثر آن مربوط به امنيت كشور است ،اين قانون بنابر شرايط هر دوره ميتواند تغيير يابد.
ازديگر مسائلي كه بايد در رسانه ها رعايت شود و جزء خطوط قرمز تلقي مي شوند ،عبارتند از:
- موضوع سلاحهاي هستهاي و ميزان آن
- صنايع نظامي و هزينههاي آن
- اسناد و مذاكرات سري در سياسيت خارجي
- عمليات سري سازمانهاي امنيتي واساس شركت كنندگان در اين عمليات و پايگاههاي نظامي
- اطلاعات طبقه بندي شده ارتش
- مذاكرات و تصميمات اتخاذ شده از سوي شوراي كوچك وزيران درباره مسائل امنيتي و هر مطلب يا موضوعي كه انتشار آن موجب اخلال در امنيت كشور شود.
در سال 1980 ارتش اسرائيل شيوه جديدي را براي كنترل دقيق اطلاعات نظامي و امنيتي و طبقه بندي شده ابداع كرد. در اين شيوه كه پس از پيمان (كمپ ديويد) به مرحله اجرا درآمد، نماينده ارتش ميتواند به روزنامه نگاران لقب خبرنگار نظامي اعطا كند يا مانع از ادامه كار يك خبرنگار شود!
به همين دليل در اسرائيل نوعي تناقض و دوگانگي در امر تبليغات و اطلاع رساني وجود دارد يعني از يك سو به خبرنگاران و روزنامهنگاران آزادي داده ميشود و از سوي ديگر اعمال آنان به شدت تحت كنترل قرار مي گيرد و قانون سانسور بر مطبوعات و رسانههاي گروهي بر آنها اعمال مي گردد؛ امري كه باعث شده خبرنگاران و روزنامه نگاران به آلت دست سران تل آويو تبديل شوند.
در اين راستا به برخي از مهمترين رسانه هاي خبري در داخل اسرائل اشاره مي شود :
در رژيم صهيونيستي دهها رسانه خبري از قبيل :روزنامه، هفتهنامه و ماهنامه به زبان هاي عبري، روسي، عربي، انگليسي، فرانسوي و ... چاپ و منتشر ميشود.
اما مهمترين روزنامههاي عبري زبان عبارتند از: (يديعوت آحرونوت)، (معاريو) و (هاآرتس).
در كنار آن روزنامه هايي چون (يتدنئمان)، (هموديع) و (هاتسوفيه) وجود دارد كه به جريانها و جناحهاي سياسي مختلف وابسته هستند.
1- هاآرتس (كشور):
از قديمي ترين رسانه هاي خبري اسرائيل (هارتص ) يا كشور را مي توان نام برد،كه تاريخ انتشار آن به سال 1918 بازمي گردد.
هاآرتس ،از نظر حرفهاي از سطح بسيار بالايي برخوردار است اما شمارگان آن در روزهاي عادي 50 هزار و در روزهاي جمعه و اعيد 75 هزار نسخه ميباشد!
اين روزنامه از موقعيت تبليغاتي بالايي در ميان مردم به ويژه كارمندان ارشد دولت، بازرگانان، فرهنگيان، دانشگاهيان، سياستمداران و نظاميان برخوردار است و از لحاظ جناحي گرايشهاي چپ گرايانه ليبرالي دارد. به همين دليل همواره خواهان خصوصي سازي اقتصادي و جدايي دين از سياست ميباشد.
مهمترين كارشناسان و مفسران اين روزنامه نيز عبارتند از:
زئيف شيف (كارشناس مسائل استراتژيك)، عاموس هارئيل (مفسر امور نظامي)، آلوف بن (مفسر مسائل سياسي) و تسفي بارئيل (مفسر امور عربي).
لازم به ذكر است اين روزنامه نشرياتي اقماري نيز منتشر ميكند كه ازآن جمله ميتوان به (هعير تل آويو)، (كول هعير قدس)، (كان داروم جنوب)و (تسوميت هشارون) اشاره نمود.
2- روزنامه يديعوت آحرونوت (آخرين اخبار)
اين روزنامه در سال 1939 توسط (كوماروف) از سرمايه داران مشهور يهود تاسيس شد. يديعوت اولين روزنامه عصر در فلسطين اشغالي به شمار مي رود.
(آخرين اخبار) ، روزنامهاي است رنگي و بسيار ساده از نظر نگارش كه شمارگان آن 350 هزار نسخه در روزهاي عادي و 600 هزار نسخه در روزهاي جمعه و اعياد ميباشد.
اين روزنامه تمايلاتي راست گرايانه و تجاري دارد و بصورت رنگي عرضه ميشود.
مهمترين مفسران اين روزنامه نيزعبارتند از:
آلكس ويشمن (مفسر نظامي)، ناحوم برنياع (مفسر سياسي) و روني شيكيد (مفسر امور فلسطين).
3- روزنامه معاريو (بعدازظهر ـ عصر به خير)
اين روزنامه در ژوئيه سال 1948 و به همت تعداد زيادي از نويسندگان و مفسران مستعفي روزنامه يديعوت آحرونوت كه بيش از مساله سود مادي، حرفه روزنامه نگاري برايشان مهم بود، تاسيس شد!
اين روزنامه از نظر گرايش بيشتر به هاآرتس شبيه است، اما تمام طيفها و جريانهاي سياسي را پوشش ميدهد.
شمارگان اين روزنامه در رويهاي عادي 150 هزار و در روزهاي جمعه و اعياد 250 هزار نسخه است.
مهمترين مفسران معاريو عبارتند از:
بن كاسبيت (مفسر مسائل سياسي داخلي)، حامي شليف (مفسر سياسي و نظرسنجيها) و عوديد گرانوت (مفسر امور عربي).
شايان ذكر است ، رژيم صهيونيستي همواره اهميت زيادي براي رسانههاي گروهي اسرائيلي بوده و هست، چرا كه همانطور كه در ابتدا ذكر شد ،اين رسانهها نقشي كليدي و حساسي در سيطره بر افكار عمومي و پردازش آن و همچنين جنگ رواني بر ضد اعراب و مسلمانان ايفا ميكنند.
در اسرائيل افراد و گروههاي زيادي دست اندركار امر تبليغات ديداري، شنيداري و خواندني هستند اما هدف تمام آنها يكي است و آن تسلط بر انديشه اعراب و نشان دادن برتري رژيم صهيونيستي و انديشه صهيونيسم ميباشد.
يكي از شگردهاي اين دسته از مبلغان صهيونيست، جلب اعتماد افكار عمومي جهان عرب است كه بدين منظور در ابتدا حقايق را آن گونه كه هست منتقل ميكنند اما پس از مدتي وقتي به اصطلاح اعتماد مخاطبان را جلب كردند آرام آرام عقايد و انديشههاي واهي خود را به مخاطبان تزريق و حقيقت را تحريف ميكنند.
لذا رژيم صهيونيستي (به ويژه نخست وزير) ،هر هفته با سردبيران بخشهاي مختلف خبري در شبكههاي تلويزيوني اسرائيل و خبرنگاران و مفسران بخشهاي نظامي اين شبكهها تشكيل جلسه هفتگي ، درباره ارائه بهترين راهكارها به منظور تحقق اهداف رژيم صهيونيستي به بحث و تبايدل نظر مي پردازد.
جالب آنكه ، رسانه هاي عربي در اراضي سال 1948 تحت نظارت كميته روزنامه نگاران و ستاد مشترك ارش اسرائيل قرار دارند ،اما از نظر عملي تحت نظارت كامل مقامات نظامي و غيرنظامي رژيم صهيونيستي هستند و سياستهاي مورد نظر دولت تل آويو در مورد آنها اجرا ميشود.
اين سياست بخشي لاينفك از سياستها و خط مشي كلي رژيم صهيونيستي بشمار مي رود و بالطبع آنچه كه از مطبوعات عربي مي خواهد نيز در همين راستا قرار دارد.
بنابراين سانسور گسترده اي بر رسانه هاي فلسطيني ،از سوي هيات حاكمه يهودي اسرائيل بر اعمال ميشود.
لازم به ذكر است از سال 1948 تا سال 1988 برخي شخصيتهاي عرب كه در دستگاههاي دولتي نفوذي داشتند در خدمت احزاب يهودي ليبرال يا احزابي چون (ماپاي)، (كار)، (ميكي) و حزب كمونيست بودند ،اما پس از سال 1988 با تغيير شرايط بين المللي و منطقهاي، اندكي اوضاع تغيير كرد و اعراب توانستند ليستهايي مستقل براي شركت در انتخابات تشكيل دهند ،البته اين امر ظاهري بود و پس از مدتي قوانين سختي بر امور تبليغاتي و اطلاع رساني فلسطينيها وضع شد.
يكي از بهترين نمونهها در اين زمينه لغو مصونيت از چند تن از نمايندگان (كنيست) از جمله (د. عزمي بشاره) بود كه سروصداي زيادي را در محافل مختلف عربي و منطقهاي براه انئاخت .
از سوي ديگر صهيونيستها قانوني وضع كردند كه بر اساس آن هر عربي كه از گروههاي جهادي دفاع كرده و به نفع آنان سخن بگويد ، حق شركت در انتخابات و نامزد شدن در آن را ندارد( كه با توجه به پيروزي حماس در انتخابات اخير ، رژيم صهيونيستي بر اساس همين قانون بانخست وزيري اعضاي حماس مخالف است .)
از ديگر نمونههاي بارز اين تبعيض مخالفت با صدور يك ماهنامه عبري زبان از سوي صهيونيستها بود. اين ماهنامه قرار بود توسط (سليمان شكور) يكي از روزنامه نگاران فلسطني افتتاح شود كه صهيونيستها از اين امر سخت به وحشت افتاده، و به دلايل مختلف مانع از انتشار آن شدند.
ادامه دارد........
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
* توضيح : كلوني (colony ) ، به مستعمراتي اطلاق مي گردد كه امپرياليسم در براي مقاصد استعماري خويش در سرزمينهاي ديگر تحت نفوذ و اشغال خود قرار مي دهد
نويسنده:مهدي عليخاني