IRNON.com
هويت انساني در رسانه هاي مجازي
 

رسانه هاي جديد به ويژه اينترنت عرصه هايي تازه در مقابل انسان عصر حاضر گشوده است. تعاملي بودن اينترنت و قابليت هاي آن،اين امكان را فراهم آورده كه انسانها بتوانند از طريق صفحه كليد به صفحه كليد(كي برد - كي برد) با يكديگر ارتباط پيدا كنند و در فضايي مجازي انواع هويت هاي مجازي را جعل كنند.


 

رسانه هاي جديد به ويژه اينترنت عرصه هايي تازه در مقابل انسان عصر حاضر گشوده است. تعاملي بودن اينترنت و قابليت هاي آن،اين امكان را فراهم آورده كه انسانها بتوانند از طريق صفحه كليد به صفحه كليد(كي برد - كي برد) با يكديگر ارتباط پيدا كنند و در فضايي مجازي انواع هويت هاي مجازي را جعل كنند و با اين شيوه فضاي اينترنت به فضاي تعامل ميان هويت هاي مجازي تبديل گردد. در اينترنت تعاريف فلسفي از "هويت " " من " و "خود " تغيير مي كند. هويت كه - صرفنظر از تفاوت هايي كه فلاسفه در تعريف هويت داشته اند- به عنوان مولفه اي ثابت و در واقع اين هماني فرد تعريف مي شد، در دنياي اينترنت عبارت از مولفه هايي متغير در فضايي متغير است؛ گاه بيانگر آرمان هاي فرد است و گاه جنبه هاي مخفي شخصيت فردي او كه در اجتماع زير نقابي كه بر صورت داشته قادر به بيان آن نبوده است.از ديگر سوي در عالم واقع يك فرد با يك هويت با طرف مقابل ارتباط برقرار مي كند اما اينترنت به او اين امكان را مي دهد كه بتواند در يك لحظه چند هويت مختلف و گاه متضاد داشته باشد. بنابراين رسانه هاي مدرن براي انسان امروزي فضاهايي مجازي پديد آورده اند. تعريف و برداشت انسان در عصر حاضر از زمان و مكان دگردگون شده و از اين رو در اين فضاهاي مجازي هويت مجازي يا به عبارت ديگر "من اينترنتي " پديد آمده است: هويت + مجاز(فضاي مجازي) = هويت مجازي. برخي صاحب نظران فلسفه اينترنت را در سه مبحث كنش متقابل(Interactivity)، فرامتني(Hypertexttuality) و بررسي مي كنند. كه اين نوشتار تنها بخش كنش متقابل و هويت انساني را در تعاملات رسانه اي اينترنت بررسي مي كند.

در عصر حاضر رسانه ها هستند كه تصوير ما را از واقعيت شكل مي بخشند. رسانه ها با نظامي از نشانه هاي ديداري، نوشتاري و گفتاري برداشت انسان را از واقعيت تحت تأثير قرار مي دهند. تصوير، گفتار و نوشتار طي قرن بيستم مركز ثقل بسياري از مباحث و مجادلات فلسفي بوده است. البته اين مولفه ها چه در رسانه هاي مكتوب چه در راديو و تلويزيون بر فهم انساني از زمان و مكان و همچنين چگونگي استفاده از تصاوير، آواها و حروف تأثير گذاشته اند. با پيدايش شبكه داده هاي جهاني يا اينترنت اين شرايط پيچيده تر شده و زمان و مكان و هويت، تعريفي تازه يافته اند. اينترنت در واقع مكان بي مكان است؛ جايي كه انسانها مي توانند به راحتي با يكديگر ارتباط برقرار نمايند، قرارداد ببندند، گروه هاي خود را بسازند، پيام بفرستند يا چيزي را معرفي كنند. در اين مكان مرزهاي جغرافيايي هيچ معنا و مفهومي ندارد و به همين سبب دشواري ها و مشكلات منطقي زمان و مكان از ميان برداشته شده است. همه چيز در تحرك است و همواره اين تحرك شتابي بيشتر مي يابد. اين توصيفي موجز از فضاي مجازي اينترنت است و اين نوشتار بر آن است كه به تأثير اينترنت بر تجربه ما از زمان، مكان و برداشت ما از هويت فردي بپردازد.

همانند سازي و واقعيت مجازي
ماكس فريش(Max Frish) نويسنده و اديب آلماني قرن بيستم در يكي از داستانهايش با عنوان "ايزيدور Isidor " واقعيت دنياي رسانه را به شيوه اي جالب بيان مي كند. فريش در بخشي از اين داستان، زن و مردي را تصوير مي كند كه براي سفر به اقيانوس و تماشاي ديدنيهاي آن به يك موسسه توريستي مراجعه مي كنند. كارمند موسسه توريستي از روي عكس و تصاوير، جاذبه هاي توريستي سفر دريايي را براي آنها شرح مي دهد و تصوير زيباي يك كوه يخي را به آنها نشان مي دهد. چند روز بعد وقتي زن و مرد با كشتي دريايي به دوردست ترين نقاط اقيانوس سفر مي كنند ناگاه چشمشان به كوه يخي مي افتد و زن هيجان زده فرياد مي زند: نگاه كن درست به مانند عكس زن كوه يخي را در عكس ديده است و از اين رو بي اختيار فكر مي كند كوه يخي مانند عكس است و نه اينكه عكس به مانند كوه يخي. به تعبيري روشن تر رسانه در دنياي امروز تجربه انساني را از واقعيت دگرگون ساخته و اگرچه او را با واقعيت آشنا ساخته اما حس انسان را از برخورد بي واسطه با واقعيت بازداشته و در واقع او را به برداشتي ثانويه از واقعيت رسانده است. البته كار تنها به اينجا ختم نمي شود بلكه رسانه ها دوران تازه اي در قرن بيست و يكم فراروي بشر قرار داده اند كه برخي از آن با عنوان عصر دوم رسانه ها ياد مي كنند. از جمله اوضاع رسانه ها در اين روزگار كه بر برداشت ما از واقعيت تأثير گذاشته، وضعيتي است كه در داستان ماكس فريش بدان اشاره شد و از آن به عنوان همانند سازي يا (Simulation) ياد مي كنند. بودريار، فيلسوف فرانسوي همانند سازي را اينگونه تعريف مي كند: جايگزين نمودن واقعيت با نشانه هايي از واقعيت. به عبارت روشن تر ما با نشانه ها يا نمادهايي از واقعيت سركار داريم و به جاي واقعيت، اين نشانه ها و سمبل ها را مي بينيم. بودريار همانند سازي را يكي از فرايندهاي فرهنگي مدرنيته مي داند و معتقد است، پس از دوران صنعتي شدن به جاي واقعيت، مدل ها و كدهايي از واقعيت را دريافت مي كنيم؛ اين كدها نمي گذارند واقعيت رخ نمايد بلكه آن را توليد مي نمايند. او عقيده دارد كه رابطه ميان واقعيت و نماد در دوره باروك نيز قابل مشاهده بوده است اما اين وضعيت بدان سبب به دوران مدرنيته مربوط است كه نمي توان ميان واقعيت و مجاز و به عبارت ديگر ميان واقعيت و نماد تفاوتي قائل شد. بودريار عقيده دارد كه رسانه ها چيزي نيستند جز ابزارهايي شگفت انگيز براي بي ثبات كردن حقايق و واقعيات مربوط به تاريخ و سياست و غيره. اعتيادي كه ما به رسانه ها پيدا كرده ايم و امكان ناپذير بودن زندگي بدون رسانه ها، بر اثر شوق ما به فرهنگ و اطلاعات نيست، بلكه در نتيجه معكوس سازي معاني حقيقت و بيهودگي و در واقع انهدام اين اصول توسط رسانه هاست.
بودريار تنها بدين نكته اشاره نمي كند كه تفاوت و تميز ميان تصوير و واقعيت براي ما ممكن نيست بلكه معتقد است آنچه كه امروزه مصرف مي كنيم صرفا ارائه تصوير براي خودش نيست بلكه مجازيتي است برگرفته از به دنبال هم قرار گرفتن نمايش ها يا نماد هاي ممكن. همانند سازي در واقع از بين بردن توان فهم و تشخيص تمايز ميان واقعيت و نماد است.
يكي ديگر از تعابير و اصطلاحاتي كه در عصر حاضر از آن بسيار ياد مي شود "واقعيت مجازي " است. واقعيت مجازي اصطلاحي است خطيرتر چراكه دال بر واقعيتي است كه امكان دارد چند لايه باشد يا به اشكال مختلف درآمده باشد. در روزگار ما فرهنگ به گونه اي فزاينده وانمودگر شده است؛ به اين مفهوم كه رسانه ها ي گروهي غالبا آنچه را كه با آن سروكار ندارند، تغيير مي دهند و هويت موارد اصلي و معطوف شدنيها را دگرگون مي سازند. در عصر دوم رسانه ها واقعيت چند لايه شده است. واقعيات مجازي، انگاره هايي خيال گونه اند كه به موجب تفاوتشان با واقعيت واقعي، بازي و اكتشاف را فرا مي خوانند. واقعيت مجازي، با قرار دادن فرد در داخل دنياهاي متفاوت، فرضي بودن واژه و خيالي بودن فيلم يا تصوير ويدئويي را گاهي فراتر مي برد.
همان گونه كه بودريار اشاره دارد، فرهنگ امروزي به گونه اي فزاينده از اين صور خيال شكل گرفته است؛ صوري كه در مجموع واقعيتي جديد را شكل مي دهند. فرهنگ امروزي شامل واقعيات ساختگي است كه از آنچه بناست به آن اشاره كند واقعي ترند. ولي آخرالامر هيچ عطفي صورت نگرفته است؛ همچون هنگامي كه زندگي اجتماعي به شكل يك پارك موضوعي در يك مكان به معرض نمايش گذاشته مي شود عنصر ساختگي آن سر بر مي آورد.

تعامل انسان و رسانه (انسان شناسي رسانه اي)
اكنون در عصر ساختگي رسانه ها و اينترنت برخي اين پرسش ها را مطرح مي سازند كه:آيا داده يك شخص است؟ داده سه ويژگي مهم خرد، خودآگاهي و وجدان را داراست. پس چرا آن را به عنوان يك موجود داراي فهم به رسميت نمي شناسيم؟ داده داراي توانمندي هايي است كه مي تواند بياموزد، بفهمد و با وضعيت هاي تازه ارتباط برقرار نمايد. در حالي كه برخي از تحليلگران رسانه اي و دانشمندان رايانه همچون نوربرت بلوتس وضعيت جديد را در تعامل انسان و رسانه با نگاهي مثبت تحليل مي كنند، برخي ديگر اصطلاح زندگي "فرا بيولوژيك " را براي اين وضعيت بيان مي كنند.
راي كورتسوايل(Ray kurzweil) وضعيت جديد را اين گونه توصيف مي كند كه تكامل بيولوژيك به پايان رسيده است امانبوغ انساني هنوز در حال تكامل است و تكامل تكنولوژيك بر اين اساس انجام مي پذيرد. بولتس(Bolz) معتقد است كه واقعيت رسانه اي در پس تصاوير نيست بلكه در ميان آنهاست. واقعيت رسانه اي به عنوان تجربه پيشيني ادراك ما از هستي قرار مي گيرد. بنابر اين امروزه ما با يك يورش و تهاجم از بيرون رو به رو نيستيم بلكه تهاجمي از درون ما را تهديد مي كند. چراكه ادراكي متفاوت و متغير در مغز هاي ما رخ مي نمايد. از نظر جرج هربرت مد(Georg Herbert mead) انسان يك موجود اجتماعي است و از اين رو در نظر او اجتماع بر فرد تقدم دارد. انسان با فعاليت و عملكرد خود بر اجتماع تأثير مي گذارد بنابر اين در نظر او تصوير انسان تصويري باز است كه نمي توان آن را جداي از جامعه و رها از آن تصور كرد. در نظر برخي ديگرهمچون پلسنر (Plessner) فرهنگ در كنار طبيعت دومين سرزمين آباء و اجدادي انسان است كه در بستر آن تربيت مي شود و جهت مي يابد. با توجه به اين ضرورت ها و نيز وضعيت جديد در دنياي رسانه ها امروزه از رشته يا مبحثي با عنوان انسان شناسي رسانه اي سخن مي رود. انسان شناسي رسانه اي اين وظيفه را بر عهده دارد كه تغييرات انسان ها را در جامعه رسانه اي بازتاب دهد و پرسش هاي انتقادي را در اين زمينه مطرح سازد.

اينترنت و هويت مجازي
استفاده از اينترنت و رجوع به آن به عنوان يك شبكه جهاني طي سالهاي اخير بسيار افزايش يافته است و هر روز نيز بر آمار مراجعه كنندگان به آن افزوده مي شود. اينترنت يا همان شبكه جهاني، دنياي جديدي را براي ما ساخته است. اين دنيا بسيار متفاوت تر از آن چيزي است كه ساير دستاوردهاي تكنيكي بشر همچون خودرو يا هواپيما براي او به دنبال داشته است. هنگامي كه از شهري به شهر ديگر سفر مي كنيم به دنيايي ديگر وارد مي شويم اما اين ورود ما به دنياي ديگر بسيار متفاوت تر از زماني است كه از طريق شبكه جهاني اينترنت به جايي ديگر مي رويم. در سفر با خودرو يا هواپيما اصلي ترين ساختارهاي فهم ما از واقعيت، يعني زمان، مكان و هويت بدون تغيير مي مانند اما وقتي از طريق اينترنت زندگي واقعي را رها مي كنيم و به دنياي غيرواقعي نت يا شبكه وارد مي شويم، دنياي ما نيز مجازي مي شود. به عبارت ديگر شبكه، ما را از واقعيت به مجاز مي برد. به همين سبب است كه در آنجا به جاي واقعيت با واقعيت مجازي رو به رو هستيم و در اين فضاي مجازي به هويتي مجازي مي رسيم.

هويت مجازي چيست؟ اينترنت + مجاز=هويت مجازي؟
زماني از هويت مجازي سخن به ميان مي آيد كه انسان بخواهد خود را در فضاي مجازي اينترنت (از طريق پست الكترونيكي، چت و..)معرفي و ارائه نمايد. خدمات پيام رساني رايانه اي، نوعي ارتباط را بنا مي نهند كه آن هم، فرهنگ نگارش با دست و چاپ را واژگون مي كند. در نامه نگاري الكترونيك، هر فرد يك نشاني الكترونيك در رايانه دارد و هر كس كه آن را بداند، مي تواند به وسيله رايانه خود، پيامي يا نامه اي به آن نشاني بفرستد. مورد ديگر آن است كه بعضي از رايانه ها به عنوان صحنه هاي نمايش اخبار به كار مي روند. افراد بسياري مي توانند به وسيله اين رايانه ها وارد ميدان پيام ها بشوند و پيام خود را بشنوند و پيام خود را برجاي بگذارند. اين كافه هاي الكترونيكي تشويق كننده غريبه ها براي برقراري ارتباط با يكديگرند.
غريبه ها در اينجا بدون حضور جسم يا صدايي بيگانه فقط از طريق نشانه هايي كه از يكي به ديگري انتقال مي يابد با يكديگر ارتباط برقرار مي كنند. از آن گذشته، در اين صحنه ها نمايش اخبار، نام هاي مستعار يا القاب نيز به كار برده مي شود. افراد از نام خود استفاده نمي كنند و مي توانند به آساني هر يك از خصوصيات خود را پنهان دارند. خدمات پيام رساني به نوعي نگارش، پرورنده فردي باثبات و خودبسنده نيست بلكه نفسي چندگانه، خيال پرداز و بازيگوش را ايفا مي كند.
براي روشن شدن موضوع و نيز يافتن تفاوت هاي هويت واقعي فرد با هويت مجازي بهتر است، نخست به برخي تعاريف و مولفه هاي هويت واقعي بپردازيم.
هنگامي كه در فلسفه از هويت انساني سخن به ميان مي آيد اين موضوع در دو حوزه بررسي مي گردد نخست در حوزه نظري كه متافيزيك تحليلي بدان مي پردازد و ديگري در حوزه عملي كه در آن هويت افراد به عنوان پديداري عملي مطرح مي گردد.
درباره مفهوم هويت تعاريف گوناگوني ارائه شده است كه برخي از آنها با يكديگر همسان هستند اما برخي نيز با يكديگر تعارض دارند كه البته همانگونه كه اشاره شد اين تعاريف را در دو تعريف مي توان تقسيم بندي كرد:
1- فرديت مكاني - زماني در حوزه اجتماعي كه براي هر فرد از اجتماع مشخص است و موضع گيري او را در جامعه نشان مي دهد، ارتباطات او را مشخص مي سازد و حقوقي را كه از اين ارتباط به او تعلق مي گيرد معين مي نمايد. اين تعريف بين الاذهاني يا تعريف جامعه شناسانه از شخص در فلسفه باستان و نيز در تمام قرون وسطي حاكم بوده است. در اين تعريف فرد به عنوان شخصيتي مستقل و غير وابسته تعريف نمي شود بلكه با برخي صفات مشخص كه از ديگران تميز داده مي شود مشخص مي گردد. به همين سبب در اينجا جسم و شكل فيزيكي فرد نقش مهمي ايفا مي كند. در فلسفه اجتماعي دوران مدرن نيز اين تعريف كه در واقع به نوعي تعريفي تعاملي يا مبتني بر كنش متقابل است، مورد استفاده و استناد قرار گرفته است. در اينجا نيز مفهوم شخص به هويتي براي يك جسم اطلاق مي گردد كه براي هر بدن انساني قابل تشخيص است و در حوزه اجتماعي و در ارتباط با ديگران نقش هاي مشخصي را بر عهده مي گيرد.
2- شخص يا هويت فردي بر اساس همان ويژگي هاي فردي و مخصوص به خود مشخص مي گردد. شخص فرديتي است بر اساس داشته هاي خود كه آگاهي و خود آگاهي خويش را بسط و توسعه مي دهد و اعمال خود را بر اساس قواعد عقلي يا قوانين اخلاقي شكل مي بخشد.
اين تعريف و برداشت از هويت فردي ابتدا در سنت كلامي مسيحي رايج گشت. نخست بوتيوس (شخص جوهر طبيعي فردي عقلاني است) سپس توماس فن آكويناس بدان اشارت نمود كه البته فلاسفه متأخر نيز تعريف دوم را به گونه اي بسط دادند. اما روانشناسان در تعاريفشان از من همواره هويت فردي را در مقايسه و ارتباط با ديگران بررسي نمودند. هويت (Identity) را مي توان اينگونه تعريف كرد: وجدان و آگاهي تشخيص و تمييز خود از ديگران (فرديت) فراي زمان (داراي امتداد) و در همه وضعيت ها (داراي ثبات) به گونه اي كه براي جهان اطراف همواره يكسان بماند. از منظر سنتي هويت، وحدت و امتداد فهم مي گردد.
خود (Self) مجموعه اي از محتواهايي است كه به يك شخص باز مي گردد. البته " خود " با توجه به فرايندها و محتواهاي مختلف چند مرتبه را دارست:
1- من كه هستم؟ يعني آنچه كه خودم از خودم مي دانم.
2- من چه مي توانم ؟ آگاهي من به توانمندي هاي خودم.
3- من در نظر ديگران چگونه ام؟ آگاهي به خودم در اجتماع.
4- خودم را چگونه حس مي كنم؟ احساس و ازيابي خودم از خودم در عرصه اجتماع.
اين مفاهيم در حوزه رسانه اي تغيير مي كنند زيرا رسانه قابليت هاي خاص خود را دارهستند:
1- رسانه هاي عمومي ما را با هويت اشخاص ديگر رو به رو مي سازند.
2- اين امكان را به فرد مي دهند تا خودش را ارائه نمايد.
در اينترنت هويت انسان ها به صورت ناشناخته و غير قابل رويت است به گونه اي كه هر فرد مي تواند نقش هاي مورد پسند خودش را بازي كند. نقش هايي كه شايد در زندگي روزمره خود هيچ سنخيتي با آنها ندارد. در مكالمات چت روم هاي اينترنتي دو ويژگي كاملا مشهود است. نخست آنكه افراد مي كوشند در پس نام هاي مستعار انتخاب شده و در مكالمه با ديگران خود را به ايده آل هاي مورد علاقه شان نزديك كنند به همين سبب آنها غالبا خود را از نظر ظاهري بسيار خوش تيپ توصيف مي كنند، داراي تحصيلات بالا هستند و به انواع هنرها نيز آشنايي دارند. ويژگي ديگر اين است كه فرد مي خواهد با قرار دادن خود به جاي ديگران، نحوه ارتباط آنها را با فرد ديگر ارزيابي كند. اين اتفاق بيشتر زماني رخ مي دهد كه فردي كه از نظر جنسيت مرد است، خود را به جاي يك زن و يا بالعكس يك زن خود را به جاي يك مرد معرفي مي كند. از اين رو در اين فضا با نوعي تقلب هويت يا هويت تقلبي و جعلي رو به رو هستيم. آنچه كه نماد و نشان دهنده هويت فرد است آن چيزي است كه او درباره خودش بيان مي كند: درباره سن، شغل، مكان زندگي و... بسيار اتفاق افتاده است كه فرد پس از مدتي و طي ملاقات با فردي كه با او ارتباط يافته، مشاهده نموده است كه اطلاعاتي كه به او داده شده نادرست است.
خدمات پست الكترونيكي و صفحات اينترنت غرق داستانند. به نظر مي رسد كه افراد از نقل روايات براي كساني كه هرگز نديده اندو امكان دارد كه هيچ گاه نبينند لذت مي برند. چنين مي نمايد كه اين روايات غالبا به طور مستقيم از زندگي ايشان نشأت مي گيرد ولي برخي از آنها بي شك روايتي ساختگي هستند. ميل به تعريف كردن داستان زندگي خود براي ديگران براي افراد ميلي بسيار نيرومند است. يكي از مفسران تازگي داشتن وضع كنوني را مطرح مي كند: فن آوري در حال از بين بردن عقيده ارتباط عده اي معدود با افرادي بي شمار است.
در مقايسه با ديگر وسايل ارتباط جمعي همچون راديو وتلويزيون، ويژگي اينترنت تعاملي بودن يا كنش متقابل(Interactivity) آن است. به عبارت ديگر تلويزيون تنها جاده اي يك طرفه است كه داده ها را به سوي مخاطب مي فرستد اما در شبكه جهاني اينترنت اين موضوع متفاوت خواهد بود. يعني هر دستگاه رايانه كه به شبكه جهاني متصل مي گردد از يك سو گيرنده و از ديگر سو فرستنده است. كسي كه يك رايانه با لوازم جنبي همچون دوربين و اسكنر و عكس و... دارد مي تواند براي خودش در اينترنت يك صفحه وب طراحي نمايد و برنامه و تبليغ خود را عرضه نمايد. صفحه اينترنتي من در واقع يك " من ديگر " است و يا يك " من دوم " است و در برخي مواقع نيز هويتي جديد از من است. هويتي كه تاكنون هم براي خودم هم براي ديگران پنهان بوده است.
كنش متقابل در سه شكل به وقوع مي پيوندد:
(Internet Relay Chat) اين شيوه در واقع نوعي وضعيت بحث و گفت و گو است كه در آن تعداد متفاوت و زيادي از گفت و گوهاي مختلف به وقوع مي پيوندد. افراد به صورت آنلاين يكديگر را ملاقات مي كنند تا تحت لواي نام هاي مستعار و دلخواه با يكديگر گفت و گو كنند و اطلاعات خود را درباره موضوعات مختلف مبادله نمايند. موضوعاتي كه در اين گفت و گوها مطرح مي شود، از موضوعات روزمره گرفته تا مباحث فني و علمي يا موضوعات ادبي و سياسي و فلسفي و فيزيكي و پزشكي را در بر مي گيرند.
(Multi User Dungeon) اين شيوه در واقع زمينه بازيهاي مجازي است. تعداد زيادي از شركت كنندگان در اين محيط همزمان در يك ميدان تخيلي با زمينه متني وارد مي شوند تابراي مبارزه با ديگر شركت كنندگان ربات هاي برنامه ريزي شده را تحت امر خود درآورند. اين ربات ها به عنوان جادوگران و خدايان مي توانند صحنه بازي را طراحي كنند و مسائلي را طراحي نمايند كه ديگران بايد آنها را حل كنند.
(Multi User Dungeon Object Oriented)اين اصطلاح در واقع بيان كننده آن است كه بر خلاف شيوه فوق، تمركز بر همكاري، آموزش و فراگيري دانش قرار گرفته و هر شركت كننده نخست از يك حق برنامه نويسي برخوردار مي شود به گونه اي كه مي تواند عناصر بازي را انتخاب و هريك از آنها را به شكلي مستقل در صحنه قرار دهد. سالهاست كه والدين از اين شيوه براي آموزش فرزندانشان بهره مي گيرند.
به هر حال در هريك از اين سه روش بيان شده، من به عنوان هويت " الف " يا هويت " ب " خود را معرفي مي كنم. در زندگي روزمره زماني كه من به عنوان يك شخص خودم را معرفي مي كنم خودم را با جنسيت، هويت فيزيكي و اجتماعي معرفي مي نمايم و البته اين هويت مرزها و محدوديت هاي خود را دارد. اما در شبكه اينترنت وضع بدين منوال نيست. فرد در يك لحظه مي تواند شخصيت هاي مختلفي داشته باشد.
علاوه بر اين موضوع، مسأله ديگري كه در اينجا رخ مي نمايد، تغيير و دگرگوني است كه در مفهوم مكان ايجاد مي شود. من با يك هويت مجازي مي توانم خودم را فارغ از دنياي واقعي در شبكه اينترنت به حركت درآورم و از قاره اي به قاره ديگر بروم بدون آنكه تجربه اي در آن خصوص داشته باشم. درحالي كه من با هويت مجازي در حال سير و گشت و گذار در دنياي مجازي هستم، هويت حقيقي من همينجا در لحظه حاضر است. همچنين تجربه ما از زمان نيز ديگرگون مي شود. در دنياي مجازي اينترنت هيچ وقت شب نمي آيد؛ هميشه روز است هميشه در يك جايي از اين كره خاكي يك نفر بيدار است و هيچ وقت تعطيلي نيست. همواره نمايشگر رايانه ها روشن است و نور نمايشگر هيچ گونه وابستگي به نور خورشيد ندارد. بنابراين به هيچ وجه زماني وجود ندارد كه براي زندگي مجازي محدوديتي ايجاد نمايد. به همين سبب زمان و برداشت ما از آن بسيار دگرگون مي شود. هنگامي كه ما پس از يك گفت و گوي آنلاين به زمان حاضر و به زمان واقعي باز مي گرديم مشاهده مي كنيم كه چقدر از زمان ما گذشته است. گويي در اينترنت نوعي بي زماني حاكم است. از اين رو مي توان چنين استنباط نمود كه در فضاي مجازي اينترنت، زمان نيز مفهومي مجازي پيدا كرده است. گذشته از آن در بازي هاي اينترنتي علاوه بر آن كه مي توان مكان ها را تغيير داد و به صورت خيالي تنظيم و ارائه نمود مي توان از حصار زمان هم گذشت و به زمانهاي ديگر پا گذاشت.

نتيجه گيري
حال با توجه به آنچه بيان شد بايد ببينيم اينترنت و فضاي مجازي آن چه امكانات و تغييراتي را براي هويت و خود فراهم مي كند:
- برخلاف برداشت سنتي از هويت كه با يگانگي و استمرار شخصيت و خود فهم مي شد در اينترنت هويت عبارت است از تغيير و تكثر در يك فرايند متحرك.
- اينترنت نمي تواند يك ارتباط كامل را ايجاد كند به عبارت ديگر تنها بر متن استوار است و فاقد ساير مولفه هاي شخصيتي براي معرفي فرد است.
- ويژگي ناشناس بودن و نبود كنترل هاي اجتماعي مسئوليت پذيري فرد را در قبال عملش كاهش مي دهد.
- در گروهي كه همه افراد ناشناس هستند اين افراد ناشناس فرد ناشناس تازه وارد را در جمع خود مي پذيرند.
- كسي كه هويت واقعي خود را در اينترنت معرفي مي كند مي تواند از مزاياي آن بهرمند شود.
- خود از طريق پست الكترونيكي با نام و شغل و فرستنده و گيرنده شناخته مي شود.
- در صفحه اينترنتي شخصي، فرد مي تواند هويت خود را با تعاريف و بيان قابليت ها معرفي نمايد، البته مي تواند صفحه هاي مجازي نيز بسازد.
- اينترنت ترغيب كننده تكثير داستانها باشد، روايتهايي كه محدود و عاري از اشارات كليت دهنده اند. اينترنت فرستندگان و مخاطبان را در مناسباتي متقارن جاي مي دهد. از اين گذشته، اين داستانها و به اجرا درآمدن آنها قيد و بند اجتماعي جماعت اينترنت را مستحكم مي كند و از اين بابت به روايت پيش مدرن شباهت دارد. ولي در اينترنت به ويژه در مادها و واقعيت مجازي، ساختگي بودن مسأله محوري است. طرح ناشناخته ها و قياسهاي كذب به گفته ليوتار مسأله محوري ارتباطات در دومين عصر رسانه هاست. به ويژه ارتباط محدود به اشاره گري (بازي زباني علم در دوره مدرن) نيست و در واقع به فن آوري ترغيب كننده كاستن از وزن معطوف است و اين ركني مهم در بي ثبات شدن هويت ارتباطات الكترونيكي است كه به گنجاندن مسأله ذهنيت وشكل گيري آن در بحث منجر مي شود.
- ظهور شيوه اطلاع رساني با نظامهاي ارتباطي مبتني بر وسائل الكترونيكي نحوه تفكر ما را درباره ذهنيت تغيير مي دهد و دگرگوني مشابهي را در شكل جامعه نيز وعده مي دهد. فرهنگ الكترونيكي ترويج دهنده نگرش به فرد به عنوان هويتي ناپايدار به مثابه فرايندي مداوم از شكل گيري چندگانه هويت است و به طرح مسأله جامعه اي وراي جامعه مدرن مي پردازد. فرهنگ الكترونيكي ترويج دهنده نظرياتي است كه تمركزشان بر نقش زبان در روند تثبيت ذهنيات است و تحليل برنده ديدگاه هايي اند كه خواننده و نويسنده را به ترتيب به عنوان مراكز پايدار نقد و اقتدار در نظر مي گيرند.
- هنگامي كه ارتباطات الكترونيكي عاملي در فهم نظريه پرداز از ذهنيت است، زبان به عنوان اداره كننده اي فصيح كه شكل دهنده و موقعيت دهنده فعال ذهنيت است در نظر گرفته مي شود. با گسترش اين نظم ارتباطي، ذهنيت را مي توان فقط تا حدي پايدار دانست چون در نقاط مختلف زمان و مكان به طور مكرر تغيير شكل مي يابد و خود ناهمانند مي شود و بنابراين همواره تاحدي ديگري است.

منابع و مآخذ
1-Bolz,Norbert(1990):Theorie der neuen Medien.Muenchen.
2-Kurzweil,ray(1999):was blebt vom Menschen?(Die Zeit,Nr46,November,1999).
3-Plessner,Helmut(1975):Die Stufen des Organischen und der Mensch,Berlin.
4-stefan Aufenfanger,Invasion aus unserer Mitte.Perspektiven einer Medienanthropologie,Zeitschrift fuer Medienpaedagogik,Heft 4/ 2001,Frankfurt/m.2001.
5-Mike Sandbothe,Eine medienphilosophiesche Analyse des Internet,Frankfurt,suhrkamp,1991.
6-) Baudrillard, J.: Requiem für die Medien, in: Kool Killer oder der Aufstand der Zeichen (S. 83 – 119), 128 S., kt., € 7.50, Internationaler Merve Diskurs 79, 1978, Merve, Berlin.
7-Heinz Griesbach,Ernste und Heitere Erzaehlungen,1971,max hueber verlag,Muenchen.
8-Goetzke,Rolf,Identitaet und Internet,Berlin, Teschnische Universitaet,2002.
9-Benke,Karlheinz,Virtualitaet als Lebensraum,beratung journal,2002,heft 1.
10-storch,maja,Identitaet in der Postmoderne,zurch,2005.
11- عصر دوم رسانه ها، مارك پاستر، ترجمه غلامحسين صالحيار، تهران، موسسه انتشارات ايران،1377.
12- تاريخ فلسفه كاپلستون، فيلسوفان انگليسي ج 5، تهران، سروش 1382.

نويسنده: محمد اخگري

منبع: اطلاعات حكمت و معرفت