ادعاهاي خودساخته كروبي و چند نكته طلبگي (وبلاگ در انتظار موعود)

چند نكته درباره نامه كروبي خطاب به هاشمي رفسنجاني و نه هاشمي شاهرودي كه نوشته است "درباره شايعه تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها تحقيق كند ".
نقي مختاري، نويسنده وبلاگ "در انتظار موعود " در جديدترين پست وبلاگ خود، مطلبي را با عنوان "ادعاهاي خودساخته كروبي و چند نكته طلبگي " منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:
ماجراي نامه كروبي درباره پيگيري شايعات درباره آزارجنسي زندانيان را كه خواندهايد. خطاب به هاشمي رفسنجاني - و نه هاشمي شاهرودي - نوشته است كه " درباره شايعه تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها تحقيق كند ". در اين باب تذكر چند نكته لازم است :
1- اين نكته خطاب به كسي است كه لباس روحانيت به تن كرده است. كسي كه يكبار دروس فقهي را خوانده باشد بايد بداند كه مبناي قضاوت چيست . همه فقها موقعي كه به باب قضاوت مي رسند به اين روايت مشهور نبوي استناد مي كنند كه پيامبر مي فرمود : " انما اقضي بينكم بالبينات " . من در ميان شما بر اساس اسناد قضاوت مي كنم . چطور آقاي كروبي بدون ارائه اسناد شايعات را مبنا قرار داده و آنرا نشر داده و زمينه فضاسازي رسانه هاي بيگانه را فراهم كرده است.
2 - كروبي در اين نامه نوشته است : "از افرادي كه در كشور پست هاي حساس داشته اند، شنيده ام " . چطور مي شود افراد در پست هاي حساس اين نكات را به آقاي كروبي بگويند و خودشان از بازگو كردن آن ابا داشته باشند . در ضمن آقاي كروبي اگر دروس طلبگي را خوانده بود لابد مي دانست كه در علوم اسلامي علمي به نام علم رجال داريم. بر اساس اين علم رواياتي كه بدون سلسله سند به ائمه نسبت داده مي شوند ارزشي ندارند و ائمه عليهم السلام بشدت از اين شيوه نقل قول حديث انتقاد مي كرده اند. آقاي كروبي بايد مي دانست كه نسبت دادن اتهام بدون اعلام رجال -كه از نظر او پست حساس داشتند - حجيت ندارد . در زير به چند روايت به عنوان نمونه اشاره مي شود :
الف : ابن عساكر در كتاب تاريخ دمشق نقل مي كند از رسول خدا ص كه فرمود : " اذا كتبتم بحديث فاكتبوه باسناده فاذا يك حقا كنتم شركاء في الاجر و ان يك باطلا كان وزره عليه .. وقتي حديثي را مي نويسيد با اسناد آن آنرا بنويسد چرا كه در اين صورت اگر درست بود در اجر شريك هستيد و اگر درست نبود گناهش به گردن سلسله سند خواهد افتاد
ب : سكوني از امام صادق ع نقل مي كند كه فرمود اميرالمومنين ع فرمود : " اذا حدثتم بحديث فاسندوه الي الذي حدثك فان كان حقا فلكم و ان كان كذبا فعليه ... سكوني از امام صادق عليه نقل مي كند كه امير المومنين ع فرمود : وقتي حديثي را نقل مي كنيد آنرا با اسناد به كسي كه براي شما گفته است نقل كنيد پس اگر درست بود به سود شما است و اگر دروغ بود به عهده كسي است كه براي شما نقل كرده است ( وسائل الشيعه ج 18 ص 56 حديث 14 )
ج : عن ابي عبدالله عليه السلام : اياكم و الكذب المفترع قيل له و ما الكذب المفترع قال ان يحدثك الرجل بالحديث فتتركه و ترويه عن الذي حدثك عنه
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود : از دروغ خود ساخته بپرهيزيد گفته شد دروغ خود ساخته چيست فرمود انسان حديثي را بي سند نقل كند و آن را به گوينده اصلي استناد دهد ( وسائل الشيعه ج 18 ص 57 حديث 22 )
3 - كسي كه دروس طلبگي خوانده باشد يا با مباني فقهي و حقوقي آشنا باشد مي داند كه در موضوع اثبات آزار و اذيت جنسي نظير زنا حضور 4 شاهد لازم است . اگر 3 نفر شهادت بدهند و نفر چهارم پيدا نشود به آن سه نفر بايد حد قذف كه 80 ضربه شلاق است زده مي شود.
4- اشاعه فحشا خود گناه بزرگي است . آيات اوليه سوره نور در اين باره صراحت دارد. موقعي كه به فردي ( ظاهرا عايشه همسر پيامبر بوده ) اتهام زده مي شود و اين موضوع دهان به دهان مي چرخد خدا بشدت اين افراد را كه از گفتن و نقل قول اين مطلب ابائي ندارند توبيخ مي كند و مي فرمايد: و يحسبونه هينا و هو عند الله عظيم آنها نقل چنين مطالبي را آسان مي پندارند در حالي كه اين موضوع پيش خدا گناه بزرگي است.
كميته بررسي بازداشتي ها مجلس كه از طرف لاريجاني مسئول پيگيري بودند اظهارات كروبي را رد كرده اند. اما خاصيت شايعه اينست كه در برخي افراد بويژه افرادي كه دنبال بهانه اند اثرگذار است. نمي دانم آقاي كروبي در لباس طلبگي چرا بايد اينقدر دشمن شاد كن باشد. راستي مقامات قضائي مي توانند به راحتي از كساني كه چنين اتهاماتي مي زنند و براي نظام هزينه درست مي كنند بگذرند ؟
نتيجه نهائي: اين شيوه نامه نگاري آقاي كروبي كما بيش در جامعه وجود دارد و افراد زيادي را شخصا ديده ام كه طالبي را نقل قول مي كنند از منابع و سايتهاي نامعلوم بدون اينكه نويسنده و يا گوينده مطلب ذكر شود . توجه به موارد ذكر شده مي تواند ما را از افتادن در گناههاي سياسي مصون بدارد.
سه حديث نقل شده از كتاب مسند عبدالعظيم حسني نوشته عزيز الله عطاري و عليرضا هزار انتشارات دارلحديث ص 15 و 16 نقل شده است.