IRNON.com
سينما و خشونت فراگير در آمريكا
 

به نظر مي رسد «خشونت» در داخل آمريكا تبديل به «جزئي دروني» در كليه مناسبات مذهبي، علمي، اجتماعي و اقتصادي شده است. هرچند كه شبكه هاي تلويزيوني و رسانه هاي آمريكايي سعي دارند بر اين واقعيت سرپوش بگذارند.


 

دامنه خشونت هاي جمعي در ايالات متحده آمريكا روزبه روز بيشتر مي شود. گويا قرار است حوادثي مانند كشتار كليساي ميسوري و به رگبار بستن جمعي از دانشجويان دانشگاه ويرجينيا كه در سال هاي گذشته رخ داده اند همچنان تكرار شود. به راستي ضدفرهنگ ها در ايالات متحده چگونه روان شهروندان و انسان ها را تخريب مي كند؟ چرا مهار خشونت هاي جمعي، خياباني يا خشونت هايي كه در اثر بروز افسردگي هاي فردي و اجتماعي در آمريكا رخ مي دهد عملاً غيرممكن است؟ شايد بهتر باشد سؤال را به گونه اي بهتر مطرح نماييم! چرا اساساً نمي توان روح پليد خشونت را از كالبد 52 ايالت آمريكا جدا نمود؟
به نظر مي رسد «خشونت» در داخل آمريكا تبديل به «جزئي دروني» در كليه مناسبات مذهبي، علمي، اجتماعي و اقتصادي شده است. هرچند كه شبكه هاي تلويزيوني و رسانه هاي آمريكايي سعي دارند بر اين واقعيت سرپوش بگذارند، اما خروجي هاي اين خشونت كنترل نشده خود را به عناوين مختلف بروز مي دهد. اين خشونت خود را در همه جا نشان مي دهد. در مدارس، دانشگاه ها، مراكز خريد و...
جالب توجه اينكه سياستمداران آمريكايي نيز به طور خودكار مولد و مشوق بروز خشونت در كشور خود هستند. در دور قبلي رياست جمهوري ايالات متحده، حضور فردي افراطي از ايالت تگزاس در رأس معادلات سياسي كاخ سفيد، بروز جنگ افغانستان و عراق، حضور فعال كارخانه هاي اسلحه سازي در سياست خارجي واشنگتن و تقويت لابي هاي صهيونيسم بين الملل موجب شد تا چهره سياسي و اجتماعي آمريكا به چهره اي خشن و غيرقابل انعطاف تبديل شود. هم اكنون نيز اوباما با تقويت سياست هاي بوش در افغانستان و تعلل در تعطيلي زندان گوانتانامو همان راه پيشينيان خود را ادامه مي دهد. از سوي ديگر، آموزش هاي مكانيكي و بي روحي كه در مدارس آمريكايي داده مي شود فاقد هرگونه روحيه همزيستي مسالمت آميز در اين كشور مي باشد. هم اكنون امنيت فردي و اجتماعي در تك تك ايالات آمريكا به چالش كشيده شده است. از نيويورك گرفته تا ويرجينيا، از تگزاس تا نيومكزيكو و ... همه و همه خشونت و ناامني را در يك قدمي خود حس مي كنند. فيلم هاي هاليوودي با قهرمان سازي هاي پوشالي خود خشونت را در سلول هاي جوانان آمريكايي تزريق مي كنند، بدون آنكه ظاهراً سرنگي در كار باشد!
واقعيت امر اين است كه قالب هاي رئاليستي موجود در فيلم هاي ساخته و پرداخته كارگردانان هاليوودي كه بسياري از آنها به سفارش شركت هاي اسلحه سازي تهيه و توزيع مي شوند به گونه ايست كه «روان مخاطب» رامورد آسيب مستقيم يا غيرمستقيم قرار مي دهد. محصول اين آزاردهي رواني بايد در بستري خود را نشان دهد. اين بستر همان جامعه ناامن ايالات متحده آمريكاست. اين آسيب مستقيم خود را در اشكال متفاوتي بروز مي دهد. در اين ميان برخي افراد در ذهن و ضمير خود با انواع خشونت ها ايجاد ارتباط مي نمايند. ارتباطي كه دائماً افراد آن را حس مي كنند و خواسته يا ناخواسته با آن نوعي همزادپنداري و همزيستي ديرينه دارند. مخصوصاً در افرادي كه سابقه بيماري هاي روحي يا افسردگي شديد دارند، دامنه اين خشونت القايي از حيطه ذهن فراتر رفته و خود را در عرصه اجتماع ظاهر مي سازد. اين همان عمق فاجعه است. فاجعه اي كه درماني براي آن متصور نيست.
فردي كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم مخاطب خشونت القايي در فيلم ها و ابزارهاي رسانه اي و تصويري ايالات متحده قرار مي گيرد، به دنبال قرينه اي عيني است تا آنچه در ذهنش مي گذرد را بر آن انعكاس دهد. اين قرينه تنها در خانواده و جامعه وجود دارد. اين قاعده اي كلي است كه مي تواند هر فردي را تا ميزاني مورد آسيب قرار دهد. البته محاسبه اين ميزان به عوامل متعددي بستگي دارد. اما فارغ از اين قاعده كلي، ايالات متحده آمريكا در خصوص القا و بروز خشونت عمومي مستعدترين كشور دنياست. زيرا سياستمداران و مقامات ارشد اين كشور خود مولد خشونت در نظام بين الملل هستند.
از آنجا كه نهاد خانواده در ايالات متحده آمريكا و غرب به شدت از هم گسيخته است، عواقب اين خشونت بيمارگونه به صورت مستقيم سر از جامعه درمي آورد. خشونت در ايالات متحده آمريكا مي سوزد و مي سوزاند. برخي مي گويند خشونت سلاحي نامرئي و مرگبار است كه ماشه آن در ذهن انسان كشيده مي شود اما قرباني آن خود انسان است. در اين جا ديگر كليسا و دانشگاه و مدرسه و مراكز خريد و تجارت اصالتي ندارند، بلكه خشونت حاصل شده از منشاء مجازي (فيلم هاي خشونت زا) به اندازه ايست كه «همه» را قرباني خود مي كند.
مسلماً مقامات آمريكايي نمي توانند حوادث ويرجينيا، كاروليناي شمالي، نيويورك، كاليفرنيا و... را به عوامل القاعده و طالبان نسبت دهند! ريشه ونمود اين خشونت ها در داخل ايالات متحده آمريكاست. در داخل فيلم هايي كه در آن «قاتل» نقش «قهرمان» و «مقتول» نقش «بازنده» را پيدا مي كند . به راستي چنين خشونت هايي را چگونه مي توان مهار نمود؟ با پخش برنامه هاي روانشناسي از همان شبكه هايي كه در آنها فيلم هاي مرگبار و دهشتناك پخش مي شود؟ آيا اين نوعي تمسخر فرهنگ نيست؟

نويسنده:سعيد سماوي

منبع: كيهان