IRNON.com
انتخابات دهم رياست جمهوري و مديريت انقلاب رنگي در ايران
 

پتانسيل برپايي انقلاب رنگي در ايران از سوي كشورهاي غربي در انتخابات اخير وجود داشت و در حقيقت عامل خارجي به عنوان يكي از اجزاي مهم حمايت و پشتيباني از انقلاب رنگي از مدتها قبل در ايران فراهم بود كه اين عامل خارجي در حوادث اخير به وسيله عوامل داخلي تكميل شد و زمينه برپايي جدي انقلاب رنگي در ايران را فراهم ساخت.


 

مقدمه

از زمان پيروزي انقلاب اسلامي، دو رويكرد از سوي ايالات متحده آمريكا و قدرت‌هاي غربي، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران شكل گرفت. رويكرد نخست بر تغيير رفتار از طريق اعمال تحريم‌هاي اقتصادي و منزوي كردن جمهوري اسلامي متمركز شد و در مقاطع مختلفي نيز مورد استفاده قرار گرفت. رويكرد دوم خواهان تغيير رژيم ايران بود كه از دو طريق دنبال شد. طريقه‌ي اول در پي به كارگيري قدرت سخت بود كه با تحميل و حمايت از جنگ هشت ساله عراق عليه ايران و هم‌چنين وضع تحريم‌هاي اقتصادي پي‌گيري شد و طريقه‌ي دوم كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و به خصوص پس از رخداد 11 سپتامبر 2001، با جديت بيشتري دنبال شده است، به استفاده از «قدرت نرم» و توسل به شيوه‌هاي «براندازي نرم» باز مي‌گردد.


در اين بين پيامدهاي ناگوار بكارگيري قدرت سخت در جنگ با افغانستان و عراق از يك سو و تجربه‌ي موفق برپايي انقلاب‌هاي رنگي در كشورهاي پسا كمونيستي از سوي ديگر، بيش از پيش واشنگتن را جهت توسل به قدرت نرم براي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران ترغيب نمود. هم‌چنين شكست طرح‌هاي مختلف جهت براندازي نظام جمهوري اسلامي از طريق روش‌هاي سخت نظير تهاجم نظامي و تحريم اقتصادي نيز مزيد بر علت شد و ايالات متحده آمريكا را به سوي اتخاذ شيوه‌هاي براندازي نرم به منظور مقابله با جمهوري اسلامي ايران سوق داد.

توسل به شيوه‌هاي «براندازي نرم» در ايران
از زمان پيروزي انقلاب اسلامي، دو رويكرد از سوي ايالات متحده آمريكا و قدرت‌هاي غربي، جهت مواجهه و مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران شكل گرفت. رويكرد نخست بر تغيير رفتار از طريق اعمال تحريم‌هاي اقتصادي و منزوي كردن جمهوري اسلامي متمركز شد و در مقاطع مختلفي نيز مورد استفاده قرار گرفت. رويكرد دوم خواهان تغيير رژيم ايران بود كه از دو طريق دنبال شد. طريقه‌ي اول در پي به كارگيري قدرت سخت بود كه با تحميل و حمايت از جنگ هشت ساله عراق عليه ايران و هم‌چنين وضع تحريم‌هاي اقتصادي پي‌گيري شد و طريقه‌ي دوم كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و به خصوص پس از رخداد 11 سپتامبر 2001، با جديت بيشتري دنبال شده است، به استفاده از «قدرت نرم» و توسل به شيوه‌هاي «براندازي نرم» باز مي‌گردد.


در اين بين پيامدهاي ناگوار بكارگيري قدرت سخت در جنگ با افغانستان و عراق از يك سو و تجربه‌ي موفق برپايي انقلاب‌هاي رنگي در كشورهاي پسا كمونيستي از سوي ديگر، بيش از پيش واشنگتن را جهت توسل به قدرت نرم براي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران ترغيب نمود. هم‌چنين شكست طرح‌هاي مختلف جهت براندازي نظام جمهوري اسلامي از طريق روش‌هاي سخت نظير تهاجم نظامي و تحريم اقتصادي نيز مزيد بر علت شد و ايالات متحده آمريكا را به سوي اتخاذ شيوه‌هاي براندازي نرم به منظور مقابله با جمهوري اسلامي ايران سوق داد.


راهبردهاي براندازي نرم بر ضد جمهوري اسلامي ايران
طي سال‌هاي اخير به خصوص پس از رخداد 11 سپتامبر 2001، در ايالات متحده آمريكا، ديدگاه «براندازي نرم» به منظور مواجهه با نظام جمهوري اسلامي ايران، از طرفداران بيشتري برخوردار شده است. مطابق با اين ديدگاه كه با اتكا بر راهبرد «فشار از بيرون و تغيير از درون» و هم‌چنين «منازعات غيرخشونت‌آميز» سامان يافته، حمايت از حركت‌هاي داخلي در ايران براي تغييرات آرام، مد نظر ايالات متحده آمريكا قرار گرفته است. بر اين اساس رهبران آمريكا هيچ‌گاه سياست خود مبني بر حمايت از حركت‌هاي داخلي در ايران براي تغييرات آرام را پنهان نكرده‌اند و به همين منظور نيز تهديدهاي مختلفي را براي نظام جمهوري اسلامي ايران بوجود آورده‌اند.


طبق اين ديدگاه از يك سو انجام عمليات گسترده نظامي براي تغيير رژيم ايران، مؤثر و معطوف به نتيجه نخواهد بود و از سوي ديگر نيز نمي‌توان به ‌خاطر پرهيز از رويارويي نظامي با ايران، نظام جمهوري اسلامي را به حال خود رها ساخت. هم‌چنين در شرايطي كه سياست «تحريم» و «انزوا» نيز نتوانسته مسير اصلي انقلاب اسلامي را منحرف سازد، لذا آمريكايي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه بايد نهايت براندازي نرم جهت تغيير رژيم در ايران استفاده نمايند. از اين رو رويكرد مذاكره و استفاده از قدرت نرم در برخورد با ايران، توسط موسسات و مخازن فكري مختلفي پي‌گيري مي‌شود. در اين بين «شوراي انگليسي ـ آمريكايي اطلاعات امنيتي» و «موسسه مطالعاتي بروكينگز» در ايالات متحده معتقدند كه با توجه به درگير شدن دولت آمريكا در افغانستان و عراق، بايد در برخورد با ايران به شيوه‌هاي نرم روي آورد. اين رويكرد، برخورد نظامي با ايران را اشتباهي بزرگ مي‌داند كه عامل درگير شدن آمريكا در جبهه‌اي بسيار سخت‌تر از عراق خواهد شد.


يكي ديگر از مراكزي كه در چارچوب «عمليات نامتقارن» عليه ايران فعاليت مي‌كند، مؤسسه آمريكايي «اينترپرايز» است. در اين مؤسسه افرادي همانند «مايكل لدين»، «برنارد لوئيس» و «سام براون بك» فعاليت مي‌كنند. افراد ياد شده بر ضرورت تعارض با ايران تأكيد دارند، اما در شرايط موجود، بهره گيري از ابزارهاي نظامي را غيرمطلوب و غيرمؤثر مي‌دانند. استراتژيست‌هاي مؤسسه «اينترپرايز» معتقدند كه هرگونه اقدام سرعتي و عمليات سريع، منجر به شكل‌گيري فرايندهايي مي‌شود كه امكان مهار آن وجود نخواهد داشت. بنابراين اقدامات نامتقارن كه برخلاف عمليات نظامي، براي دوران طولاني سازمان‌دهي شده است، بهترين راه براي تغير رژيم در ايران محسوب مي‌شود. در واقع برنامه‌ريزان عمليات نامتقارن اعتقاد دارند كه هرگونه تعجيل در اقدامات امنيتي، مي‌تواند نتايج مخاطره‌آميزي را در پي داشته باشد.


«موسسه تحقيقاتي هادسون» و «انستيتوي سياست خارجي» نيز به طرح اين ايده مي‌پردازند كه دولت آمريكا بايد حداكثر توان خود را براي بي‌اثر كردن تبليغات دولت جمهوري اسلامي به كار بندد تا حمايت داخلي خود را در ايران از دست بدهد. «ريچارد آرميتاژ» معاون اسبق وزير امور خارجه آمريكا و«مارك پالمر» از حاميان اين ديدگاه هستند و تنها راه‌ سرنگون كردن نظام جمهوري اسلامي ايران را پيگيري مكانيسم‌هاي «جنگ نرم» با استفاده از سه تاكتيك «دكترين مهار»، «نبرد رسانه‌اي» و «ساماندهي يا پشتيباني از نافرماني مدني» مي‌دانند. اين گروه بر تاثير ابزارهاي رسانه‌اي تاكيد دارد و از رسانه‌هايي چون «صداي آمريكا» و «راديو فردا» به عنوان ابزار خنثي كردن اقدامات دولت جمهوري اسلامي ايران ياد مي‌كند.

راهبرد توسعه ايده حاكميت دوگانه در ايران
مطابق با اين راهبرد چنين تصور مي‌شد كه تحقق اصلاحات غربي در دستگاه حكومتي ايران و تاكيد بر حاكميت دوگانه، به راحتي مي‌تواند به ايده فروپاشي جمهوري اسلامي از درون را تحقق بخشد. در واقع آمريكايي‌ها گمان مي‌كردند مدل فروپاشي اتحاد جماهير شوروي كه تحت تاثير «پروستريكا» و «گلاسنوست» از سوي «گورباچف» راه را براي فروپاشي نظام شوراها فراهم كرد، توسط «سيد محمد خاتمي» در ايران تكرار خواهد شد. به همين سبب پس از پيروزي خاتمي در دوم خرداد 1376، تلاش وسيع رسانه‌هاي غربي آغاز شد و سعي كردند پيروزي رئيس جمهور جديد ايران را به معناي نفي رهبري و ولايت فقيه و تغيير نظام، تفسير و تحليل كنند. اگر چه اين تحريكات تا آخرين روزهاي حاكميت اصلاح طلبان ادامه داشت و در پي رويدادهاي پر شتاب سياسي اين دوره، فراز و فرود مي‌يافت، با اين حال ايده‌ي آنها پس از مدت اندكي رنگ باخت و به شكست طرح‌هاي خود واقف گشتند.
مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله خامنه اي، در همان زمان و با اشاره به وجود يك طرح همه جانبه آمريكايي براي فروپاشي نظام جمهوري اسلامي، فرمودند: «اين طرح، طرح بازسازي شده‏اي است از آنچه كه در فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اتفاق افتاد. به ‏نظر خودشان مي‏خواهند همان طرح را در ايران اجرا كنند. دشمن اين را مي‏خواهد... [اما] اينها در چند مورد اشتباه كردند: اشتباه اولشان اين است كه آقاي خاتمي، گورباچف نيست. اشتباه دومشان اين است كه اسلام، كمونيسم نيست. اشتباه سومشان اين است كه نظام مردمي جمهوري اسلامي، نظام ديكتاتوري پرولتاريا نيست. اشتباه چهارمشان اين است كه ايرانِ يكپارچه، شوروي متشكل از سرزمين‌هاي به هم سنجاق شده نيست. اشتباه پنجمشان اين است كه نقش بي‏بديل رهبري ديني و معنوي در ايران، شوخي نيست». (1)

راهبرد فروپاشي از درون به سبك انقلاب هاي رنگي.

بدين ترتيب هنگامي كه غرب متوجه شكست ايده حاكميت دوگانه در ايران شد، توجه خود را به ايده فروپاشي از درون به سبك و سياق انقلاب‌‌هاي رنگي در برخي از جمهوري‌‌هاي آسياي مركزي (گرجستان، اوكراين و قرقيزستان) معطوف ساخت. در اين راستا مباحث مربوط به برپايي «رفراندوم»، به عنوان الگويي كه به صورت مسالمت‌آميز به تغيير رژيم منجر مي‌شود، مطرح شد و همزمان طرح‌هاي مختلف ديگري نيز جهت عملي ساختن تهديدهاي نرم، پي‌گيري شد. بدين ترتيب دولت آمريكا توجه خود را به رويكرد «براندازي نرم» و استفاده از قدرت نرم جهت عملي ساختن تهديدهاي نرم، معطوف ساخت.

بر اين اساس از جمله مهم‎ترين روش‌هاي به كار گرفته شده توسط آمريكايي‌ها جهت تحقق هدف براندازي نرم مي‎توان به ايجاد بي‌ثباتي و بحران‌سازي در داخل، دامن زدن به گسست‌هاي قومي و مذهبي، حمايت از گروه‌هاي تجزيه طلب، تلاش براي ايجاد تفرقه و تشديد اختلافات داخلي، تخريب نيروهاي انقلابي، اختلاف و تنش بين جناح‌هاي سياسي و قواي سه گانه، ايجاد گسست بين حكومت و مردم، تشكيك در مشروعيت نظام، ناامن‌سازي فضاي عمومي براساس رعب و وحشت، ايجاد هراس دائمي از اقدام نظامي بر عليه ايران، تخريب چهره‌ي كارگزاران دولت و حكومت اسلامي، تضعيف حاكميت، ايجاد حوادث تروريستي، شكل دادن به نارضايتي در جامعه، ايجاد نابساماني اقتصادي، القاي ناكار‌‌آمدي نظام سياسي در عرصه‌هاي مختلف، تبليغ بر عليه انقلاب اسلامي، رواج ايران هراسي در منطقه و اجراي برنامه‎هاي تبليغي بسيار گسترده عليه نظام در سطح بين‌الملل اشاره كرد. هم‌چنين تلاش براي تحريم انتخابات، تحصن، افشاگري‌هاي كاذب و شايعه‌سازي‌ها، راديكاليزه كردن فضاي سياسي كشور، تشويق به افراط و تفريط در فضاي دانشگاه‌ها، دامن زدن به نافرماني مدني در تشكل‌هاي دانشجويي، نهادهاي غيردولتي و صنعتي نيز از ديگر ابزارهايي است كه جهت فشار بر ايران به كار گرفته شده است.

از سوي ديگر در بعد داخلي نيز تحريك اقوام و اقليت‌هاي مذهبي جهت ايجاد آشوب و بلوا در كشور و هم‌چنين ايجاد تفرقه ميان اقشار اجتماعي و گروه‎هاي سياسي، پي‌گيري شد. به نحوي كه آمريكا با طرح و پيگيري تبليغات گسترده مبني بر وجود شكاف و دوگانگي بين سران و مقامات سياسي ايران، سعي كرده طيف يا گروه خاصي را با خود همسو نمايد. هم‌زمان با اين اقدامات، ايالات متحده آمريكا سعي كرده با جلوگيري از دسترسي ايران به تجهيزات نظامي مدرن و تكنولوژي پيشرفته و هم‌چنين اعمال تحريم‌هاي اقتصادي و جلوگيري از اعطاي اعتبارات خارجي به ايران، نظام جمهوري اسلامي را ناكارآمد جلوه داده و بدين ترتيب نارضايتي‌هاي عمومي را در ايران افزايش دهند.
در اين راستا آمريكا از سال 2005، به صورت علني شروع به اختصاص بودجه‌هاي كلاني جهت براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران نمود. اين اقدام آمريكا كه پس از انقلاب، نخستين فعاليت رسمي واشنگتن جهت تخصيص بودجه به نهادها و اشخاص در داخل و خارج ايران محسوب مي‌شد، علاوه بر آنكه دخالت در امور داخلي كشور ديگر به شمار مي‌آيد، نقض آشكار «معاهده الجزاير» نيز مي‌باشد. از اين رو مطابق با اين سياست، آمريكا از يك سو به دخالت علني در امور داخلي ايران اعتراف نموده و از سوي ديگر به صراحت قواعد و پيمان‌هاي بين‌المللي را زير پا گذاشته است.
به هر روي آمريكا در سال 2005، به اختصاص بودجه‌اي 3 ميليون دلاري تحت عنوان «حمايت از دموكراسي در ايران» پرداخت. (2) پس از آن «كاندوليزا رايس» وزير خارجه آمريكا در 14 فوريه 2006، با حضور در برابر كميته روابط خارجي مجلس سنا، خواستار بودجه‌اي 75 ميليون دلاري براي ارتقاء آزادي و حقوق بشر در داخل ايران شد. افزايش ناگهاني اين مبلغ جهشي بسيار چشمگير بود. از مبلغ ياد شده 1/36 ميليون دلار به شبكه‌هاي تلويزيوني و راديويي كه براي ايران برنامه پخش مي‌كنند، 10 ميليون دلار براي ديپلماسي عمومي و برنامه‌هاي تبادلاتي همچون كمك به ايرانياني كه قصد تحصيل كردن در آمريكا را دارند، اختصاص داده شده بود. مبلغ 20 ميليون دلار نيز به حمايت از تلاش‌هاي گروه‌هاي جامعه مدني داخل و خارج از ايران اختصاص داده شد كه شامل رسانه‌ها، سازمان‌هاي غيردولتي فعال در زمينه‌هاي حقوقي و حقوق بشر بود.
علاوه بر اين كنگره آمريكا در سال 2007 نيز در راستاي «توسعه دمكراسي در ايران»، حدود 66 ميليون دلار اختصاص داد كه بخش اعظمي از اين مبالغ در پخش برنامه‌هاي راديو تلويزيوني و ارائه خدمات اينترنتي به زبان فارسي مصرف شد. (3) در اين سال «ديويد دنهي»، يكي ازمشاوران بخش خاورنزديك وزارت خارجه آمريكا، مسئول نظارت برتوزيع ميليون‌ها دلاري شد كه قرار بود صرف ساختن يك «ايران دموكراتيك» شود. در اين راستا در سال 2008 نيز 75 ميليون دلار براي آنچه «حمايت و پيشبرد دموكراسي در ايران» ناميده شد، بودجه اختصاص يافت. در متن اين بودجه پيشنهادي ذكر شده بود كه قرار است از اين مبلغ براي ارتقاي جامعه مدني، آزادي رسانه‌ها و آزادي اطلاعات در ايران استفاده شود. (4)

تلاش غرب براي برپايي انقلاب رنگي در ايران

مخالفين جمهوري اسلامي بر اين عقيده‌اند كه ساخت روابط سياسي و اجتماعي در فضاي كنوني ايران، در تمام زمينه‌ها، براي بهره‌برداري و عملياتي كردن الگوهايي چون انقلاب رنگي آماده است. بر اين اساس، جمهوري اسلامي، نظامي است كه يكي از لايه‌ها و رويه‌هاي آن را، به هر ترتيب، انتخابات شكل مي‌دهد و نظام انتخاباتي بالنسبه فرصت‌خيزي دارد و از اين رو، مستعد الگوهاي مسالمت‌آميز تغيير همچون انقلاب رنگي است. چنانكه وقوع اين انقلاب در كشورهايي چون گرجستان، اوكراين و قرقيزستان، پيامد حضور گسترده مردم در عرصه انتخابات بوده است. در اين كشورها، كانديداهايي كه در انتخابات شركت مي‌كرد، درستي برگزاري و يا نتايج آن را با ترديد مي‌نگريستند و از اين طريق مي‌توانستند نه فقط مشروعيت انتخابات، بلكه مشروعيت نظام يا حاكمان برگزاركننده انتخابات را به زير سؤال ببرند. اين تلقي مبين آن است كه مخالفين جمهوري اسلامي مي‌بايست، از اين پس، از راهبرد قديمي خود در مواجهه با انتخابات در جمهوري اسلامي يعني راهبرد تحريم، عدول كنند. به واقع، تجربه نشان داده كه تحريم انتخابات يا شركت اقليتي از مردم در آن، به تنهايي براي اثبات عدم مشروعيت رژيم كافي نيست. در بسياري از نقاط جهان، بخش عظيمي از مردم در روز انتخابات در خانه مي‌مانند و يا خود را به كار، تفريح و سرگرمي مشغول مي‌كنند و زحمت رفتن پاي صندوق رأي را به خود نمي‌دهند. اين امر، كوچكترين علامت سؤالي در برابر مشروعيت رژيم حاكم بر آنها قرار نمي‌دهد. از سوي ديگر، تجربه نشان داده كه تشويق فزاينده به تحريم، لزوماً با اقبال جامعه ايراني مواجه نخواهد شد و رفتار انتخاباتي مردم ايران، از اين لحاظ، قابل پيش‌بيني نيست. (5)

در اين راستا، مايكل لدين كه در زمان دولت ريگان، واسطه ايالات متحده در ماجراي ايران- كنترا بود، پيش از نهمين انتخابات رياست جمهوري در ايران، در مقاله‌اي با عنوان «سريعتر، لطفا!» ، به حمايت از طرح ملي رفراندوم با عنوان شصت ميليون دات كام پرداخت كه از سوي مخالفين جمهوري اسلامي در بيانيه‌اي پيشنهاد شده بود. وي در اين مورد مي‌نويسد:
«يك رفراندوم ملي از سوي عده زيادي از شخصيت‌ها و رهبران مهم و صاحب اعتبار كه عمدتاً در ايران ساكنند و برخي نيز از قربانيان شكنجه و زندانيان مي‌باشند، پيشنهاد شده است. تنها انتخابات مهم و سودمند براي ايران، رفراندوم بر سر مشروعيت رژيم خواهد بود. تاكنون هيچ كدام از رهبران غربي، اين فراخوان ايراني‌ها براي رفراندوم را تأييد نكرده‌اند، امّا هم‌اكنون زمان آن است. اگر روحانيون به شكل غير منتظره طرح رفراندوم را بپذيرند، ممكن است پيروز شوند و از مردم تأييد مشروعيت خود را مي‌گيرند. در صورت شكست نيز از دو حال خارج نيست. يا ممكن است كه به شكل صلح‌آميز قدرت را واگذار نمايند و يا با واگذاري قدرت مخالفت كنند. در اين صورت، ديگر هيچ قدرت غربي نبايد در فراخوان براي انقلاب دموكراتيك در ايران غفلت و كوتاهي نمايد. يك غرب متحد مي‌تواند آن كاري را براي ايران انجام دهد كه قبلاً براي اوكراين انجام داده است». (6)
در واقع، هدف لدين در همين جمله آخر نهفته است. وي از غرب مي‌خواهد در ايران همان انقلابي را انجام دهد كه قبلاً با نام انقلاب مخملي يا نارنجي در اوكراين انجام داده بود. در پايان اين بخش، بايد به اين نكته جامعه‌شناختي نيز اشاره كرد كه الگوهاي كنش جمعي در جامعه ايراني، عمدتاً با شيوه‌هاي عمل جنبش‌هاي اجتماعي، به ويژه در گونه نوين آن هم‌خوان است و مردم ايران، در مقاطع مختلف تاريخي، كمتر به عمل در چارچوب‌هاي صرفاً حزبي و متصلب و يا سازمان‌هاي چريكي و مبارزات مخفي، اقبال نشان داده‌اند. به بيان ديگر، نوع كنش‌گري جنبش‌هاي جديد اجتماعي، با شيوه‌هاي متداول و جاافتاده كنش جمعي در جامعه ايراني متناسب است.

در واقع، دوم خرداد محمل بروز و نمايش نوعي از كنش‌هاي جمعي، هويتي و شبكه‌اي بود كه تا آن زمان محمل ديگري براي تظاهر خود نيافته بودند. اين رويداد، نشانگر آن بود كه جنبش يا خرده ‌جنبش‌هايي در بطن جامعه شكل گرفته‌اند كه انتخابات را بهانه‌اي براي ابراز يا احراز هويت خود، مخالفت با الگوهاي قالبي فرهنگي، ابداع هنجارهاي جديد و گرايش به سبك‌هاي متفاوت زندگي قرار داده‌اند. بر اين اساس، نوع كنش جمعي صورت گرفته در نهمين انتخابات رياست جمهوري را كه به پيروزي محمود احمدي‌نژاد انجاميد نيز مي‌توان در همين چارچوب ارزيابي كرد. در واقع، در اين دوره، بخشي از نيروها و اقشار متنوع اجتماعي، به ويژه محرومان و اسلام‌گرايان كه مي‌پنداشتند در فضاي گفتمان دوم خرداد، جايي براي آنها در نظر گرفته نشده است، حضور احمدي‌نژاد و شعارهاي وي را به مثابه فرصتي سرنوشت‌ساز براي ابراز و احراز هويت خود در جغرافياي اجتماعي ايران شمردند و انتخابات را كه به ظاهر، رويدادي ادواري، قالبي و مختص احزاب و برنامه‌هاي آنهاست، به فرصتي براي بروز رفتار جمعي از نوع جنبشي تبديل نمودند. اين ويژگي كه در چند سال گذشته، به ويژه به هنگام انتخابات بروز يافته است، نشانگر استعداد بي‌نظير جامعه ايراني براي اجراي پروژه‌هايي نظير انقلاب رنگي است؛ به خصوص كه در هنگام برگزاري انتخابات (به ويژه انتخابات رياست جمهوري)، فضاي سياسي- اجتماعي بازتر مي‌شود و متناسب با آن ظرفيت سركوب كنش‌هاي جمعي كاهش مي‌يابد.

بررسي انتخابات دهم رياست جمهوري

با توجه به مباني ذكر شده در شماره اول اين مقاله با عنوان " انقلاب رنگي، چيستي، چرايي و چگونگي " و نيز بخش مقدماتي اين مقاله مي توان نتيجه گرفت كه همانطور كه گفته شد پتانسيل برپايي انقلاب رنگي در ايران از سوي كشورهاي غربي در انتخابات اخير وجود داشت و در حقيقت عامل خارجي به عنوان يكي از اجزاي مهم حمايت و پشتيباني از انقلاب رنگي از مدتها قبل در ايران فراهم بود كه اين عامل خارجي در حوادث اخير به وسيله عوامل داخلي تكميل شد و زمينه برپايي جدي انقلاب رنگي در ايران را فراهم ساخت.
در بعد داخلي همانطور كه ذكر شد، پياده نظام داخلي با همكاري عوامل خارجي به دنبال تشكيك در نتايج انتخابات و راه اندازي شورش هاي و اعتصابات گسترده جهت قدرت نمايي و در نهايت تحميل خواسته معترضان به نظام حاكم بر مي آمد. امري كه در انتخابات دهم رياست جمهوري و به هنگام اعلام نتايج آرا به وقوع پيوست. همچنين در اين دوره به سبك تمامي انقلاب هاي رنگي كه تاكنون رخ داده است استفاده از رنگ سبز به عنوان نماد تبليغاتي يكي از كانديداها موجب شد تا در مرحله پس از انتخابات اين رنگ به عنوان نماد مخالفان در اعتراض به نتايج انتخابات تبديل شود تا به سبك ساير انقلاب هاي رنگي ، مخالفان از يك رنگ خاص يا گل خاص به عنوان نماد استفاده نمايند مانند انقلاب گل رز در گرجستان، انقلاب نارنجي در اوكراين و انقلاب لاله اي در قرقيزستان.
حضور 40 ميليوني و شركت 85 درصدي مردم در انتخابات دهم رياست جمهوري، ضربه سنگيني بر پيكر نظام سلطه وارد كرد اين حضور عظيم در پاي صندوق‌هاي رأي كه در دنيا بي نظير است، ضمن تحكيم هر چه بيشتر پايه هاي نظام جمهوري اسلامي، دمكراسي غرب را به شدت با چالش مواجه كرد و جاي ترديدي باقي نگذاشت كه نظام مردم‌سالاري ديني مي‌تواند الگو و نمونه جايگزين مناسبي براي نظام ليبرال دمكراسي باشد.


از اين‌رو غرب و غرب باوران سيلي خورده از حماسه 22 خرداد و نااميد از توطئه‌هاي 30 ساله، در حالي كه ادامه حاكميت خود به جهان را با انديشه ليبرال دمكراسي به خطر افتاده مي بينند نگران و عصباني از اين شرايط فتنه‌ ديگري كه از چند ماه قبل با همراهي مدعيان اصلاحات و با اطمينان آنان از شكست قطعي در انتخابات كليد خورده بود را به اجرا در آورند.
شواهد و مستندات غيرقابل انكار حاكي از آن است كه براي اغتشاشگران و حاميان افراطي و ساختارشكن يكي از نامزدها بحث پيروزي يا شكست وي در انتخابات مطرح نبوده بلكه آنان از مدت‌ها قبل پروژه غائله و اغتشاش را طراحي كرده بودند.
مصاحبه 20 روز قبل از انتخابات ميرحسين موسوي با نشريه تايمز كه در پاسخ به سوال خبرنگار اين روزنامه انگليسي مبني بر اينكه سياست خارجي جمهوري اسلامي را رهبري ايران تعيين مي‌كند؛ شما چه نقشي مي‌توانيد درباره رابطه با آمريكا ايفا كنيد؛ گفته بود "زماني كه آيت‌الله خامنه‌اي هم تظاهرات خياباني را ببيند، قطعاً عقب‌نشيني خواهد كرد. " با اين وضع معلوم مي‌شود كه آنها پروژه اغتشاش را به منظور اجراي به اصطلاح انقلاب رنگي مدت‌ها قبل از شروع انتخابات 22 خردادماه آماده كرده بودند و در انتخابات پيروز و يا شكست مي‌خوردند اين پروژه را عملياتي مي‌كردند. (7)

از طرفي مير حسين موسوي در حالي سردمدار اجراي چنين پروژه اي مي شود كه حدود 20 سال از عرصه سياسي و اجرايي كشور دور بود در مقابل عناصري كه وي را در برگرفته و به ادامه راه تشويق مي كنند، كساني هستند كه به اصطلاح فعالان سال‌هاي اخير در عرصه سياسي محسوب مي شوند.
براساس افشاگري هايي كه تعدادي از حاميان موسوي انجام داده اند اينان با نظرسازي و گزارش هاي يك جانبه، او را به اين باور رساندند كه قطعاً پيروز انتخابات است بنابراين نبايد به نتايج به دست آمده تن دهد.
براي نمونه چندي پيش مهدوي از اعضاي شوراي مركزي سازمان مجاهدين و عضو ستاد موسوي در گفتگو با خبرگزاري ايسنا اذعان داشت: "در مرحله نخست اعلام كرديم كه موج سبز در كشور راه افتاده و در مرحله بعد گفتيم كه آراي موسوي در حال رشد است در گام ديگر مدعي شديم كه او با آقاي احمدي نژاد به مرحله دوم مي رود و بعد چنين القا كرديم كه موسوي قطعاً پيروز انتخابات خواهد بود القاي چنين مطالبي موسوي را به اين باور رساند كه پيروز انتخابات است " وي همچنين مي افزايد: " كساني كه اطراف موسوي را گرفته بودند افراطي ترين مواضع و هر چيزي كه دلشان مي خواست القا مي كردند " شواهد و مدارك بدست آمده حاكي از آن است كه اطرافيان موسوي همسو با بيگانگان و با الگوبرداري از انقلاب هاي از انقلاب هاي مخملي به دنبال فتنه انگيري و توطئه جديدي بودند ودر اين ميان وي به ابزاري براي اجراي اين پروژه تبديل شده است. (8)


بي‌شك تطابق اغتشاشات اخير و رفتارها و تحركات برخي اشخاص و گروه‌ها در كشورمان با نمونه‌هايي كه تحت عنوان انقلاب مخملي طي دهه گذشته در شماري از كشورها به وقوع پيوسته و در بالا به آن اشاره شد و شباهت‌هاي موجود در تمامي آنها نشان از تلاش مرموزانه و بسيار پيچيده و سازمان يافته‌اي براي فراهم كردن زمينه يك پروژه و كودتاي رنگي در ايران دارد.
تمامي براندازي‌هايي كه تاكنون با عنوان انقلاب مخملي در دنيا رخ داده داراي وجوه مشترك بسياري با يكديگر هستند. از جمله اين‌كه دولت‌هاي حاكم غيرهمسو با غرب بودند و در همه اين تحولات سياسي جابه‌جايي قدرت از طريق كشاندن مخالفين به خيابان‌ها و بحران‌سازي صورت گرفته است و بهانه همه اين به اصطلاح انقلاب‌ها، تقلب در انتخابات بوده است. در اين ميان غرب نيز به دليل عدم همسويي دولت‌هاي حاكم با آنها با همه توان از مخالفين حمايت كرده و آنان را به قدرت رسانده است.
اما آن‌چه قابل تامل است اين كه در گزارش مستند مركز تحقيقات ضدتروريسم، مركز "سابان " وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز راهكارهاي لازم براي كودتاي مخملي در ايران و حمايت از مخالفان نظام را قبل از انتخابات طراحي و منتشر شده است.
اين مركز آمريكايي در گزارش خود مناسب‌ترين راه براي تغيير حكومت را حمايت گسترده از انقلاب مخملي در ايران دانسته و آن را بهترين و كم‌هزينه‌ترين راه براي حل مشكلات آمريكا با ايران معرفي كرده است.
همچنين براساس اسناد و مدارك منتشر شده و نيز اعتراف برخي از عناصر مرتبط با پروژه اخير، سناريونويسي و ايجاد التهاب براي فرداي شكست در انتخابات رياست جمهوري از حدود 6 ماه پيش از آن با قطعي دانستن شكست نامزدهاي جبهه مدعي اصلاح‌طلبي آغاز شده بود و به ويژه طي 3 ماه اخير با ترويج شايعه تقلب در انتخابات، سازماندهي براي اعتراض عليه تقلب ادعايي در دستور كار قرار گرفت. (9)


آنها به همين بهانه شبكه‌هاي چند هزار نفره را از جمله با محوريت شاخه جوانان احزاب افراطي جريان دوم خرداد و نهضت آزادي راه‌اندازي كردند و حتي كميته‌اي از سوي مدعيان اصلاح‌طلبي تحت عنوان كميته صيانت از آراء راه‌اندازي شد كه دستور كار اصلي‌اش با نزديك شدن به روز 22 خرداد، القاي عدم سلامت انتخابات و تشكيك و ترديد در روند برگزاري آن بود. سايت‌هاي وابسته نيز در كنار رسانه‌هاي بيگانه به‌ويژه "بي‌بي‌سي فارسي " به پوشش انبوه توليدات "حلقه تشكيك و القاي تقلب " پرداختند.
در همين زمينه پروفسور حميد مولانا استاد سابق علوم ارتباطات دانشگاه پان‌آمريكن در يادداشتي به هماهنگي انجام شده بين رسانه‌ها و شبكه‌هاي مختلف اشاره مي‌كند، مي‌نويسد: "مقامات اطلاعاتي، امنيتي، و سياسي آمريكا به خوبي اطلاع داشتند كه شكست "محمود احمدي‌نژاد " در ايران غيرممكن است، ولي براي استفاده از موقعيت‌ها و محيطي كه بتوانند بوجود بياورند، خود را كاملاً آماده كرده بودند و با متفقين سياسي در اروپا و كشورهاي انگلستان، فرانسه، آلمان و غيره، سناريوي آن را هماهنگ مي‌كردند. مدت‌ها بود كه در اجلاس و نشست‌هاي اصحاب رسانه، شبكه‌هاي تلويزيوني بي‌بي‌سي (انگليسي و فارسي)، سي‌ان‌ان، فرانسه 24، دويچه وله، الجزيره، العربيه و عده قابل توجهي از نمايندگان و خبرنگاران مطبوعات آمريكا و اتحاديه اروپا خود را براي بازي در اين صحنه آماده كرده بودند و با گروه‌ها و افراد مورد نظر خود در داخل ايران همكاري‌هاي بسيار نزديكي داشتند. جاي تعجب نبود كه در صحنه‌ انتخابات ايران، محتويات و عناوين گزارشات، تصاوير و انگاره‌ها و زمان اختصاص داده به آنها، شبيه يكديگر بوده و عيناً مانند يك اركستر موزيك هدايت مي‌شد. "
حمايت و هماهنگي بين آمريكا و كشورهاي غربي با دنباله‌هاي داخلي و عوامل آشوب و اغتشاش كاملاً نشان مي‌دهد كه آنان در پي راه‌اندازي انقلاب مخملي هستند البته از دشمن انتظاري جز دشمني نيست و در 30 سال گذشته از هيچ اقدامي براي دشمني و ضربه زدن به ملت ايران كوتاهي نكرده است اما يقيناً جرم كساني كه در داخل كشور با دشمن همراهي و با سوءاستفاده از احساسات پاك جوانان آنان را قرباني مطامع پليد خود مي كنند، بسيار سنگين تر است و بايد با قاطعيت با آنها برخورد شود.

با اين حال كساني كه در توهم ايجاد انقلاب رنگي در كشورمان به سرمي برند از اين نكته كليدي غافلند كه اينگونه به اصطلاح انقلاب‌ها در ايران اسلامي هيچ جايگاهي ندارد و با تحكيم هر چه بيشتر انسجام ملي در ايران، همزمان با شروع دهه چهارم انقلاب از يك طرف و درايت و هوشمندي رهبر معظم انقلاب اسلامي و دلبستگي مردم به اسلام و ولايت فقيه، احتمال پيروزي دشمنان با چنين پروژه‌هايي كاملاً منتفي است. بدون شك اينبار نيز ملت ايران داغ ننگ را بر پيشاني بدخواهان خود هك خواهند كرد.
در همين رابطه نيز رهبر معظم انقلاب يك هفته بعد از برگزاري انتخابات در خطبه‌هاي نماز جمعه، آب پاكي را روي دست ناپاك آمريكا و صهيونيست‌ها و بدخواهان داخلي ريختند و با صلابت و اقتدار از شكست اين فتنه رنگين خبر دادند و فرمودند: "... اين وضعيت دشمنان را به طمع انداخت و تصور كردند كه در ايران همه مي‌توانند همچون برخي كشورهاي كوچك با چند ده ميليون دلار يك سرمايه‌دار صهيونيست، انقلاب مخملي كنند اما مشكل اصلي دشمنان نادان اين است كه هنوز هم ملت ايران را نشناخته‌اند. "
بدون ترديد با وجود نعمت ولايت فقيه در ايران اسلامي دشمنان هرگز به مقاصد شوم خود عليه ملت ايران دست نخواهند يافت.


پي نوشت ها:
1- بيانات مقام معظم رهبري ‏در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران، پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري، ?? تير ????
2- http://www.nytimes.com/2007/06/24/magazine/24ngo-t.html
3- كمك آمريكا به پيشبرد دمكراسي در آسياي ميانه، خبرگزاري بي‌بي سي، 07 آوريل 2007
4- همان
5- انقلاب رنگي و جمهوري اسلامي، پژوهشكده مطالعات راهبردي، تهران، 1387، ص 139
6- همان، ص 144 و 145
7- http://www.time.com/time/world/article/0,8599,1904343,00.html

8- http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1362310

9- http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804140530

نويسنده: حامد عبدوس

منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي