IRNON.com
روش شناسي مطالعه فضاي مجازي
 

رشد روزافزون و فراگير استفاده از فضاي مجازي، آن را به يك مساله اجتماعي تبديل كرده است. اين مساله اجتماعي را مي‌توان به شيوه هاي متنوعي مطالعه كرد اما در اين ميان كارآترين شيوه‌ها، نه روش‌هاي پيمايشي و كمّي بلكه شيوه‌هاي كيفي و به ويژه مردمنگارانه است.


 

رشد روزافزون و فراگير استفاده از فضاي مجازي، آن را به يك مساله اجتماعي تبديل كرده است.
اين مساله اجتماعي را مي‌توان به شيوه هاي متنوعي مطالعه كرد اما در اين ميان كارآترين شيوه‌ها، نه روش‌هاي پيمايشي و كمّي بلكه شيوه‌هاي كيفي و به ويژه مردمنگارانه است.

به عبارت ديگر، بيش از نگاه انحصارا جامعه شناسانه به فضاي مجازي، لازم است به مطالعات مردمشناختي آن توجه شود. اين، برخلاف تصور جريان غالب و قالبي مطالعه رسانه در ايران است اما جا دارد پژوهشگران ارتباطات نگاهي نقادانه به روش شناسي مطالعه فضاي مجازي بكنند و با توجه به اقتضائات موضوع و نه به پيروي از عادات و سنت هاي متداول، به اين موضوع بنگرند. ضرورت اين بازنگري ريشه در خصايص فضاي مجازي دارد.
در سه دهه اخير شاهد رشد توجه مردم شناسي به مطالعه رسانه هاي جمعي (mass media) بوده ايم. مردم شناسان مختلف كوشيده اند مشخص كنند كدام دسته از موضوعات ارتباطي و كدام جنبه از فعاليت هاي مرتبط با رسانه هاي جمعي در قلمروي مشروعيت يافته مطالعه "فرهنگ " و در حوزه "يك رشته دانشگاهي " تعريف شده به نام مردم شناسي قرار مي گيرد. اين ها همگي حاكي از علاقه مندي روزافزون مردمشناسان به مطالعه رسانه هاي جمعي است. رسانه هاي جمعي كه معمولا به عنوان رسانه هاي الكترونيك راديو، تلويزيون، فيلم، فرآورده هاي صنعت موسيقي، و رسانه هاي چاپي مثل روزنامه ها و مجلات و ادبيات عامه پسند تعريف مي شوند، در آن واحد هم محصولاتي دست ساز، هم تجربه، هم عمل، و هم فرآيند هستند. آن‌ها متاثر از و شكل گرفته با شرايط اقتصادي و سياسي اند، با توسعه در علوم تجربي و فنآوري پيوند خورده اند و پرداختن به آن ها مانند تمامي ساحات زندگي بشر، عميقا مقيد به درك و پرداختن به چارچوب‌هاي فعاليت‌هاي زباني است.
اگر زماني تصور مي شد كه نگاه جامعه شناسانه، پوزيتيويستي و كمي گرا مي تواند تكليف "انبوهي نوعا منفعل از مخاطبان عمدتا متعلق به طبقه متوسط در يك قلمروي ملي " را روشن كند، سير تحولات فن شناختي و اجتماعي-فرهنگي حكم ديگري روا داشته است.
تحولات اخير حاكي از آن است كه وسايل ارتباط جمعي به شكل فزاينده اي خصلت هاي دوطرفه اي بودن، و غير توده اي بودن پيدا مي‌كنند، بيشتر به مشاركت و فعاليت مخاطب وابسته مي شوند و مهمتر آن كه ديگر كمتر گمان مي‌رود كه اين وسايل بتوانند همه آحاد جامعه را تحت پوشش قرار دهند: به جاي يك توده مخاطب ما با محمل‌ها، ابزارها، شيوه‌هاي متنوع و متفاوت ارتباطي مواجه هستيم كه طرفين ارتباط را در سطح و عمق متفاوتي از خلق معنا درگير مي‌كند.



اگر زماني استفاده از اينترنت يك امكان لوكس، دلبخواه و حتي اسباب تفاخر بود، درحال حاضر و در موارد بسيار عملي ناگزير است. مثلا نمي توان درپي جستجوي كتاب يا مقاله اي بود اما از پي جويي آن ها در فضاي مجازي صرف نظر كرد. گذشته از اين، بسياري از امور حرفه اي و شخصي از طريق ارجاع به اينترنت، اعم از صندوق هاي پست الكترونيك، وب سايت ها، و وبلاگ ها انجام مي پذيرد و كم نيستند موسسات دولتي و غيردولتي كه موجوديت و نيازهاي خود را به واسطه فضاي مجازي اعلام و تامين مي كنند. مروري بر معرفي نامه ها و سوابق يا حتي كارت هاي ويزيت افراد، حكايت از بهره گيري روبه گسترش از فضاي مجازي (اعم از صندوق پستي يا وب سايت) مي كند. اين نمونه ها و صدها نمونه ديگر از بهره گيري از اينترنت نشانه هايي از رسوخ اين فن آوري جديد در حيات جمعي و فردي ما در دنياي جديد است. همين امر، يعني تنيدگي بهره گيري از اين فن آوري در زندگي روزمره، باعث شده است كه مطالعه فضاي مجازي ديگر نه يك امر تفنني كه يك ضرورت اجتناب ناپذير باشد.
همگاني شدن ابزارهاي ارتباطي از وعده هاي متفكران و نظريه پردازان دوران مدرن بوده است. اين متفكران، متاثر از فلسفه/ايدئولوژي دوران روشنگري قريب الوقوع بودن تحقق يك فرهنگ واحد عالمگير را وعده مي داده اند. برخلاف اين گروه، متفكران دوره پست مدرن منادي مشروعيت و واقعيت حضور همزمان چندين و چند نوع فرهنگ منطقه اي و بومي هستند و به وجود تعارض بين فرهنگ هاي مسلط و خرده فرهنگ ها از طرق مختلف و بويژه شيوه هاي آييني اعتقاد دارند. اين هر دو گروه در آيينه امكانات ناشي از توسعه وسائل ارتباط جمعي، شواهدي براي تاييد ديدگاه هاي خود يافته اند.
گروه نخست به همشكلي هاي ناشي از استفاده از فن آوري هاي جديد اشاره مي كنند و دسته دوم به فراهم شدن امكاناتي براي بازنمايي ها و ابراز هويت هاي متمايز و خاص. در استفاده في المثل معتقدان به اديان پيش از مسيحيت (pagans) و مذاهب آلترناتيو، گروه نخست بر اين نكته تاكيد مي كنند كه معتقدان به اديان مختلف ابزارهاي واحدي را براي عرضه خود استفاده مي كنند و نتيجه مي گيرند كه لاجرم همشكلي هايي در جهان معاصر در حال وقوع است.
دسته دوم از صورت استفاده از فن آوري واحد فراتر مي روند، به محتواي ارتباطات واقع شده از خلال وسايل ارتباط جمعي جديد مي پردازند، و نتيجه مي گيرند كه سيطره فرهنگ واحد بر گروه هاي مختلف انساني " قصه پردازي مدرني " بيش نيست كه وسايل ارتباط جمعي جديد و به شكل خاص فضاي مجازي اين امكان را تدارك كرده است كه انسان ها نه مقيد به روابط جامعه اي (social/societal) كه در كالبد اجتماع (community) به مراوده بپردازند.
اين دو ديدگاه يادآور نقد نوستالزيك و حرمان آلود بسياري از نظريه پردازان ارتباطات و جامعه است. مارشال مك لوهان از كهكشان گوتنبرگ به تلخي ياد مي كرد چرا كه به گمان وي كتاب باعث رشد فرديت و موجبات تضعيف همبستگي و وحدت و وحدانيت جامعه مي شود. در حالي كه او تصور مي كرد كهكشان الكترونيك با سراغ دادن از سواد دهكده جهاني يادآور يگانگي جماعت انساني مي شود. ديويد رايزمن با نقد انسان "هدايت شده از بيرون " جامعه انساني را در دوره هاي معاصر با صفت "انبوه تنها " مشخص مي كند، و با اين بيان اندوهناك آرزوي دوراني متفاوت را مي پرورد. نكته مهمي كه در اين ميانه وجود دارد همگرايي دو جريان عمده است:
اهميت يافتن اجتماعات انساني به جاي جوامع بزرگ از نوع ملي گرفته تا فراملي و جهاني به عنوان يكي از خصايص دنياي پست مدرن
فراهم آمدن امكانات و متناسب شدن ابزارهاي ارتباطي براي گروه هاي كوچكتر و افراد جهت مقاومت و حفظ خصايص ويژه خود در مقابل گروه هاي بزرگتر

ديگر دوره اي كه تمامي افراد بشري و خيل مخاطبان، اتم هاي يكسان اجتماعي اي فرض شوند كه همگي را مي توان و مي بايست به شيوه و با اهدافي يكسان مورد خطاب قرار داد گذشته است. به عبارت ديگر عصر اعتقاد به گلوله جادويي گذشته و نظرها به قابليت و قدرت تفسيرگري و معنا آفريني مخاطب معطوف شده است. اين ها به معناي تغيير پديده اي است به نام ارتباطات جمعي و اين تغيير به معناي تغيير در شيوه مطالعه آن پديده نيز هست.
اگرچه فضاي مجازي متكي بر ديجيتالي شدن است، الزاما باعث تبديل شدن كاربرانش به عناصر ديجيتالي نشده است! به عبارت دقيق تر، هرچند مبادي و معيارهاي فني و فكري حاكم بر فضاي مجازي ناظر بر ساده سازي صفر و يكي است، اما نتيجه آن يكسان شدن انسان هاي استفاده كننده از آن نبوده است. امروزه شاه و گداي ارتباطي (به عنوان مثال غول هاي خبر رساني دنيا – يكي مثلا مثل BBC- و بلاگرهاي ساده و جوان وكم توان) در مقابل هم مي نشينند، بدون آن كه الزاما بزم محبتي گسترده باشد! نكته نغز در اين است كه بر خلاف گذشته چيزي در جريان است: در قرون وسطي ساعت اختراع شد تا وقت هاي عبادت را انتظام بخشد، اما اين وسيله نوپديد به ابزاري براي دنيوي كردن و ديجيتالي كردن زمان تبديل شد. اين روزها، صنايع صفر و يكي و محصولات رنگ به رنگ شونده آن، يعني اينترنت و فضاي مجازي، الزاما در مسير همسان سازي و همگون كردن انسان ها و متناسب كردن آن ها با "يك قالب مقبول جهانشمول مدرن " قرار ندارند. فضاي مجازي، دست كم بالقوه و از نظر تحليلي، طوفاني است كه امكان بارآوردن فرزندان ناهمسان را داشته است. امروزه نه تنها جريانات حاكم، مقتدر، و غالب صداي خود را از طريق اينترنت به ديگران مي رسانند، بلكه افراد عادي و پايمال شده (و به معناي دقيق كلمه "مستضعف ") هم مي توانند از اين طريق (اگرچه نه دقيقا از "همان " طريق)‌ صداي خود را به گوش ديگران برسانند.
اين بدان معناست كه فضاي مجازي اين امكان را فراهم كرده است كه افراد در فضايي ديگر و به گونه اي متفاوت با يكديگر پيوند بخورند و اجتماعات (communities) ديگرگونه اي را با ويژگي هايي خاص به وجود بياورند. اجتماعاتي كه به دليل نداشتن رابطه هم مكاني و محدود شدن به جغرافيايي خاص و به خاطر وجود انگيزه هاي قوي بايد در فرديت و خاص بودنشان مطالعه شوند، نه با خصلت هاي عام و مشتركشان. هر اجتماع از كاربران، اجتماع ويژه اي است كه آن را بايد بطور خاص شناخت يا آن را بايد بطور خاص هم شناخت.



نويسنده: دكتر عبدالله گيويان