IRNON.com
ابن سينا و انديشه هاي سياسي و اجتماعي
 

رفتار سياسي ابن سينا ناشي از خصوصيات شخصي خودش و ويژگي هاي حكومتي سلطان محمود غزنوي بود ؛ زيرا سلطان از نظر ديني از مذهب حنفي و مسلك اشعري پيروي مي كرد و در عقيده ي خود بسيار تعصب داشت، در حالي كه ابو علي سينا بر اساس اعتقادات شيعي ، حكومت متعصبانه ي سلطان محمود را قبول نداشت .


 

حسن بن عبدالله بن حسن بن علي بن سينا ،(1) معروف به ابو علي سينا ، در سال 358 . ش . در يكي از دهات بخارا به دنيا آمد ، در سن 58 سالگي در همدان در گذشت و در همان جا به خاك سپرده شد(2) . وي عمر خود را در فراگيري علم ، مطالعه ، تحقيق ، تأليف ، مداواي بيماران ، همچنين در سياست و وزارت گذراند . از اين رو ، اگر چه بيش تر تأليفاتش در علوم فلسفه ، طب و نجوم است ، اما در عمل و انديشه ي سياسي نيز سرآمد روزگار خود بود. به همين دليل ، بارها به مقام وزارت رسيد ، مدت ها در حبس و گاه نيز متواري بود و در اختفا به سر برد . او در انديشه ي سياسي نيز صاحب تحريراتي چون تدبير منزل در سياست الهي است . (3)

اوضاع سياسي و اجتماعي عصر ابوعلي سينا

اوضاع سياسي و اجتماعي در زمان حيات ابو علي سينا نامطلوب و ناهنجار بود ، به گونه اي كه دولتهاي متعددي همچون ديالمه در بخش اعظم ايران ، آل زيار در مناطق جنوبي ، و سامانيان در ماوراء النهر و ما بقي خاك ايران حاكميت داشتند ، قدرت خلفاي بني عباس نيز در قلمرو خاك ايران ، صرفاً به اعطاي القاب براي امرا و نه اداره ي سياسي - اجتماعي محدود بود و مردم با جنگ هاي زيادي چون حمله ي سلطان محمود غزنوي به خراسان ، سيستان ، ماوراء النهر و ري مواجه بودند . از اين رو ، انديشه هاي سياسي و اجتماعي ابو علي سينا واكنشي نسبت به وضعيت موجود و تلاشي براي بهبود آن به شمار مي رود . (4)
علاوه بر آن ، ابو علي سينا بخشي از زندگي خود را در دوره ي حكومت سلطان محمود غرنوي گذراند . سلطان محمود ميل داشت ابوعلي سينا را در كنار خود داشته باشد تا از وي براي افزايش اعتبار و منزلت سياسي حكومتش بهره گيرد . اما ابو علي سينا هيچ گاه دعوت او را براي پيوستن به حكومت غزنويان نپذيرفت . اين رفتار سياسي ابن سينا ناشي از خصوصيات شخصي خودش و ويژگي هاي حكومتي سلطان محمود غزنوي بود ؛ زيرا سلطان از نظر ديني از مذهب حنفي و مسلك اشعري پيروي مي كرد و در عقيده ي خود بسيار تعصب داشت به حدي كه غير همكيشان خود را كافر و مرتد و ريختن خون آن ها را جايز مي دانست ، در حالي كه ابو علي سينا بر اساس اعتقادات شيعي ، حكومت متعصبانه ي سلطان محمود را قبول نداشت . (5)
محمود غزنوي ، كه در شكل گيري انديشه هاي سياسي و اجتماعي ابو علي سينا نقش داشت ، اولين پادشاهي است كه لقب « سلطان » بر او نهاده شد . همين مسأله از عدم اعتناي جدي به اسلام در چنين حكومتي دارد . همچنين وجود چاپلوسي و تحسين اعمال نارواي سلطان توسط در باريان ، ستودن فتوحات پر از كشتار شاه از سوي شعرا ، اذيت و آزار انديشمنداني مانند ابوريحان بيروني و ابوالقاسم فردوسي ، تشريفات همراه با لعب و لهو ، فساد و استبداد مطلق ، و اعدام دانشمندان به جرم اعتقادات شيعي از ديگر و يژگي هاي حكومتي است كه در زمان سلطان محمود غزنوي ( معروف ترين و مقتدرترين پادشاه غزنوي ) بر بخش اعظم ايران - يعني : از همدان تا ماوراء النهر - حاكميت داشت .(6)

نابرابري هاي اجتماعي


به عقيده ي ابو علي سينا زندگي انسان با حيوان متفاوت است . علت اين تفاوت در دو چيز است :
اول . نيازهاي انسان به آن دليل كه انسان از عقل پيروي مي كند ، متعدد و متنوع است .
به همين دليل ، نيازهاي انسان طيف و سيعي از خواسته هاي مادي ، معنوي ، فردي و اجتماعي را شامل مي شود . اما نيازهاي حيوان صرفاً مادي ، فردي و فاقد هر گونه هدف و كمال جويي آگاهانه است ؛ چرا كه حيوان تابع غريزه است .
دوم . چون نياز انسان متعدد است و خود نيز به تنهايي قادر نيست همه ي نيازهايش را تأمين كند ، به تقسيم كار روي مي آورد و روشي برمي گزيند كه به تعاون و همكاري مي انجامد . ضرورت ديگر اين همكاري در تفاوت انسان ها از همديگر است . به بيان ديگر، هر يك از انسان ها استعداد برآوردن يك يا چند نياز انساني را دارد. از اين رو ، در صورت همكاري جمعي ، مي تواند به همه ي نيازهاي خويش پاسخ دهد . (7)
اختلاف انسان ها در استعدادو توانايي ، از حكمت و مشيت الهي سرچشمه مي گيرد و براي بقا و تكامل جامعه ي انساني ضروري است . به بيان ديگر ، اگر همه ي مردم پادشاه باشند ، همديگر را نابود مي كنند . اگر همه غني و توانگر و در ثروت ، يكسان و برابر باشند، هيچ كس براي ديگر ي كار و خدمت نمي كند و نياز هيچ كس بر آورده نمي شود و اگر همه در فقر به سر برند ، از تنگدستي ، گرسنگي و تشنگي هلاك مي شوند . اين تفاوت ها ، اختلاف در درآمد و ثروت و سرانجام ، پديد آمدن طبقات اجتماعي را فراهم مي آورد . برپايه ي همين تفاوت ها ، سه طبقه ي سياستمداران ، صنعتگران و پاسداران در جامعه شكل مي گيرند . (8)
سياستمداران در رأس جامعه قرار دارند . در طبقه ي سياستمداران نيز بايد مدير و سياستمداري قرار داشته باشد كه حقايق فلسفي را بداند و يا مبادي دين را بشناسد. اگر حقايق فلسفي را مي فهمد بر اساس آن و گرنه برپايه ي مبادي دين به وظايفي همچون هدايت رعيت به عبادت ، تحقق عدالت اجتماعي ، تهيه ي ابزار جنگي و نظارت بر دخل و خرج بيت المال بپردازد . او همچنين بايد مردم را به اطاعت ازجانشين خود كه بر اساس صفات علم ، شجاعت و مانند آن برمي گزيند ، وادارد ؛ زيرا فقط در اين صورت ، مدينه ي عادله و صالحه ، كه تأمين كننده ي سعادت دنيا و آخرت بشر است ، شكل مي گيرد . (9)

حكومت ديني


به عقيده ي ابن سينا ، وجود قانون عدل و اجراي آن متضمن استقرار امنيت و فراهم شدن آزادي در جامعه است كه آن نيز به رفاه و آسودگي دنيا و آخرت انسان ها منجر مي شود. البته قانوني ، چنين رهاوردي دارد كه پيامبران ( ع ) از سوي خداوند آورده اند و يا ناشي از قانون الهي باشد و معصومان ( ع) و يا جانشينان آنان ( عالمان ديني ) آن را به مرحله اجراگذارند .(10)
از نظر ابن سينا ، اين قوانين سه دسته اند :
1- قوانين عقلي : اين قوانين در همه ي مكانها و زمان ها ثابتند و درستي و نادرستي همه چيز به آن سنجيده مي شود .
2- قوانين كلي : قوانيني هستند كه با گذشت زمان تغيير مي كنند و در مكان هاي مختلف اشكال گوناگوني به خود مي گيرند و اين قوانين ، نحوه ي اجراي قوا نين عقلي را نشان مي دهند و به عنوان مفسر قوانين عقلي به كار مي روند .
3- قوانين جزئي : قوانيني كه به وسيله ي شوراهاي محلي و با تبادل نظر با افراد كاردان پديد مي آيند و شديداً در معرض تغيير و دگرگوني اند ، قوانين جزئي نام دارند . (11)
حكومتي كه قانون عدل را به مرحله ي اجرا مي گذارد ، بايد خود عالم به قانون و عامل به آن باشد . حكومتي شايستگي اجراي قانون را دارد كه دور انديش ، انديشمند و عالم در دين باشد . بنابراين ، او تمايزي بين دين و سياست قايل نيست و اين دو را از يك مقوله ي واحد مي داند . چنين حكومتي « حكومت ديني » است . حكومت ديني قوا نين مورد نياز رعيت را فراهم مي آورد . و خودو مردم را ملزم به رعايت مقررات مي داند . بدين سان ، دست ستمگران از ستمديدگان كوتاه مي شود و عدالت در جامعه استقرار مي يابد .(12)
همچنين حكومت ديني وظيفه دارد سازمان هايي را براي اداره ي امور مردم تشكيل دهد ، مردم را به كار فراخواند و از بيكاري بازدارد . از كار افتادگان را جمع آوري نمايد و آنان را سرپرستي كند ، در تأمين كالاهاي مورد نياز مردم بكوشد و از كارها و حرفه هاي بي ثمر و زيان آور جلوگيري نمايد . علاوه بر آن ، حكومت ديني بايد مروج تعاون و همكاري ، سوادآموزي و درست كاري باشد و از تخلف از قانون و سرپيچي از اوامر حكومت ممانعت به عمل آورد . (13)

نقش سياسي خانواده


ازدواج پيوند دهنده ي زن و مرد و عامل پديد آوردن خانواده است . تعدد خانواده ها وخانوارها نيز به تشكيل جامعه و اجتماع مي انجامد . بنابراين ، ازدواج به سه دليل صورت مي گيرد :
اول . مهم ترين عامل درپيدايي خانواده ، نياز بشر به غير است . انسان بدون كمك ديگران و به تنهايي ، قادر به ادامه ي حيات وتأمين نيازهاي جسمي و روحي خود نيست .
دوم . ازدواج وسيله اي مناسب و مطلوب براي توالد و تداوم نوع بشر است .
سوم . محصول ازدواج ، كودكاني هستند كه پس از رشد ، عصاي دست پدران و مادران ناتوان ، عاجز و پير مي شوند . از اين رو ، ازدواج بيش از آن كه تأمين كننده ي نيازهاي فردي باشد ، تأمين كننده ي نيازهاي جمعي است . در نتيجه ، بعد اجتماعي ازدواج از بعد فردي آن برجسته ترمي نمايد . (14)
در ساختار سياسي خانواده ، مرد در رأس قدرت قرار دارد و او است كه مديريت و كياست خانواده را بر عهده مي گيرد ، برديگران فرمان مي راند و ديگران از او اطاعت مي كنند . اما مرد خانه در اداره ي خانواده ( جامعه كوچك )، بايد به سه اصل توجه نمايد و سياست و اداره ي خانواده را بر آن اصول قرار دهد . (15)
1- بايد بداند كه « بهترين زن آن است كه عاقل ، ديندار ، شرمگين ، زيرك ،دوستدار ، زاينده ، كوتاه زبان ، مطيع ، يك دل ، امين ، گران سنگ و خادم شوي [شوهر] باشد و مال اندك شوي را از طريق اقتصاد ، فزوني دهد و با خوي خوش ، غم هاي او را بگسارد و اندوه او را تسكين دهد . »
2- احترام به زن ، رعايت حال او ، تأمين نيازهايش و تربيت او بر عهده ي مرد است تا زن بتواند به وظايف و تكاليف خود عمل نمايد .
3- مرد بايد زن را به كاري مشغول كند ؛ زيرا زن بيكار توان ، همت و وقتش صرف كارهاي بيهوده مي شود . (16)
ابو علي سينا توصيه هاي مذكور را به آن دليل ابراز مي دارد كه خانواده را اساس اجتماع مي داند ، سلامت آن را به سلامت اجتماع پيوند مي زند و آگاهي از اين مسائل و به كار بستن آن را براي مردان ، كه در رأس اين دو جامعه ( خانواده و اجتماع ) قرار دارند ، ضروري مي شمرد .

ديگر آراء سياسي ابن سينا


افكار سياسي ابن سينا محدود به آنچه گفته شد ، نيست ، بلكه وي در تأليفاتش به نكاتي ديگر از موضوعات مرتبط با علم سياست به شرح ذيل اشاره كرده است :
1- او غايت زندگي انسان را سعادت مي دانست . سعادت را نيز فاني در عقل فعال ( خداوند تبارك و تعالي ) تفسير مي كرد . به عقيده ي او ، فقط در صورت فاني شدن انسان در خدا است كه اتصال و پيوند بين عالم دنيا با عالم آخرت برقرار مي شود . (17)
2- ابن سينا با آگاهي از رابطه ي تنگاتنگ تعليم و تربيت با پديده هاي سياسي ، توصيه مي كند كه كودكان را به ايمان بياراييد ، به آنان اخلاق نيكو بياموزيد ، تندرستي شان را با ورزش حفظ كنيد ، سواد يادشان دهيد و آن ها را به كارهاي شايسته اي كه به آن دلبستگي دارند ، بگماريد . (18)
3- به اعتقاد ابن سينا ، علوم به دو دسته ي ثا بت و غيرثابت تقسيم مي شود . علوم ثابت ( يا حكمت ) به نظري و عملي و حكمت نظري به علوم طبيعي ، رياضي ، و علم الهي و حكمت عملي به علم اخلاق ، تدبير منزل و تدبير مدني ( علم سياست ) تقسيم مي گردد . (19)
4- شيخ الرئيس عقيده داشت كه دريافت ماليات ، غرامت هاي جنگي و مصادره ي اموال مخالفان حكومت ، تنها راه تهيه ي مخارج سپاهيان ، كارمندان ، بيماران ، از پاافتادگان و ديگر نيازمندان است . (20)

خلاصه مطالب


1- ابن سينا در بخارا به دنيا آمد و در همدان درگذشت ، وي علاوه بر فلسفه، طب ، و نجوم ، در عمل و انديشه ي سياسي نيز سرآمد روزگار خود بود . بخشي از آراء سياسي او متأثر از شرايط و اوضاع سياسي و اجتماعي است . به بيان ديگر ، حضور دولت هاي مختلف در نقاط ايران ، وقوع جنگ ها و حمله هاي متعدد غزنويان به شهرهاي ايران ، و وجود سلطاني ظالم ، متعصب و ضد شيعي چون سلطان محمود غزنوي در شكل گيري تفكر و اقدام سياسي ابن سينا نقش داشت .
2- به عقيده ابن سينا ، ناتواني انسان ها در تامين همه نيازهاي انساني و نيز اختلاف انسان ها در استعداد ، دو عاملي است كه تقسيم كار و همكاري متقابل و جمعي را اجتناب ناپذير ساخته است . حاصل اين همكاري جمعي دو چيز است : اول اين كه نيازهاي متعدد انساني برآورده مي شود . دوم آن كه تقسيم كار و تفاوت استعدادها به اختلاف در درآمد و سرانجام ، به پديد آمدن طبقات اجتماعي همچون سياستمداران و صنعتگران مي انجامد .
3- ابن سينا معتقد به حكومت ديني بود . از نظر وي ، حكومت ديني حكومتي است كه عالم به قانون عدل ( قانون الهي و قوانين ناشي از آن ) و عامل بدان باشد و حكومتي شايستگي اجراي قانون عدل را دارد كه دور انديش ، انديشمند و عالم در دين باشد ؛ يعني : حكومتي كه در آن ، تمايزي بين دين و سياست نباشد . چنين دولتي وظيفه دارد به اداره ي امور مردم بپردازد و در تأمين نيازهاي مردم و ترويج همكاري و تعاون جمعي اهتمام بورزد .
4- ازدواج به دليل نياز انسان به غير ، ضرورت تداوم نوع بشر و نياز به مددكار در پيري شكل مي گيرد. بنابراين ، ازدواج بيش از آن كه تأمين كننده ي نيازهاي فردي باشد ، تأمين كننده ي نيازهاي جمعي است . با ازدواج ، خانواده شكل مي يابد و مرد در رأس آن قرار مي گيرد و البته او در اداره ي اين جامعه ي كوچك ، بايد زنان را بشناسد و نيازهايشان را برآورد ؛ زيرا خانواده اساس اجتماع است و سلامت آن به سلامت اجتماع پيوند مي خورد .
5- ابن سينا همچنين عقيده داشت غايت زندگي انسان ، سعادت است . بايد در تعليم و تربيت كودكان كوشيد دريافت ماليات ، غرامت جنگي و مصادره ي اموال مخالفان تنها راه تهيه ي درآمد دولت است .

پي نوشت :


1- برخي گفته اند « سينا » اشاره به صحراي سينا است ؛ زيرا جد پنجم ابوعلي سينا در صحراي سينا مي زيست .
2- ابو علي سينا شيعه بود . علاقه ي مفرط وي به فلسفه و انتخاب كنيه ي ابو علي از سوي او بخشي از دلايل شيعه بودن ابن سينا است . علاوه بر آن ، همكاري وي با حكمرانان شيعه ، بر شمردن امتيازات علي ( ع) بر ديگران در امر خلافت ، تولدو زندگي در يك شهر شيعي مذهب و ... نيز از دلايل شيعي بودن او است . ر. ك : فلاسفه شيعه ، نعمه ، ص 152 .
3- همان ، ص 144 - 156.
4- نابغه ي شرق ،نورالله لاروردي ، ص 8 - 11 .
5- همان.
6 - همان.
7- تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامي ، حلبي ، ص 223.
8- همان .
9 - تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامي ، حلبي ، ص 225 .
10- مجموعه مقالات و سخنراني هاي هزاره ي ابن سينا ، كميسيون ملي يونسكو در ايران ، ص 83 - 99.
11- همان .
12-مجموعه مقالات و سخنراني هاي هزاره ي ابن سينا ، كميسيون ملي يونسكو در ايران - ص 83 - 99.
13- همان .
14- تاريخ انديشه هاي اجتماعي در اسلام ، ستوده ، ص 71 - 73 .
15- همان .
16- همان .
17- ابن سينا ، محمود مرعشي ، ص 33.
18- تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامي ، حلبي ، ص 226.
19- ابن سينا ، مرعشي ، ص 22.
20- دائره المعارف تشيع ، ج 1 ، ص 334.


منبع:كتاب انديشه هاي سياسي مسلمانان