IRNON.com
نگاهي به رابطه متقابل شهيد لاجوردي و ولايت
شيعه تنوري
 

جان كلام لاجوردي در مراسم توديع چنين بود: «شما هم مي دانيد كه من آدمي نيستم كه كوتاه بيايم، فقط يك جا كوتاه مي آيم كه اين را هم بارها گفته ام. امام اگر به من بگويند برو در آتش. من دلم مي خواهد يك دفعه امام اين را امتحان كنند، اگر آتش روشن بكنند اين وسط هم به من بگويند برو در آتش، بدون پروا مي روم در آتش.»


 

نام شهيد سيد اسداله لاجوردي براي كساني كه او را از نزديك مي شناسند، تداعي گر نوع حقيقي ولايت پذيري است. اين دلدادگي او به ولايت از زمان طلوع خورشيد امام در سپهر سياسي و فقاهتي ايران اسلامي آغاز گشت. شهيد خود در خاطراتش مي گويد : «وقتي كه مسئله امام مطرح شد واقعاً مثل خورشيدي كه تمام زواياي تاريك را روشن مي كند، براي من امام اينگونه بود. به طوري كه اصلا ديد و بينش من نسبت به مسايل سياسي به صورت ديگري در آمده بود.»

شهيد لاجوردي اولين بار نام امام را در جمع برادران مسجد شيخ علي شنيد و درباره او از مرحوم شاهچراغي تحقيق كرد، حضور مداوم او و برادران اين مسجد در محضر آن بزرگوار سبب شد كه شهيد لاجوردي نيز به معناي حقيقي كلمه عاشق امام گردد و خلوص او و يارانش نيز سبب اعتماد امام به آنان گرديد. سرانجام به دستور حضرت امام خميني (ره) جمع او و يارانش در كنار دو گروه مبارز ديگر قرار گرفت و " موتلفه اسلامي " شكل يافت. دوران فعاليت او در موتلفه اسلامي دوران اعتماد مكرر امام به او و يارانش و وفاداري مكرر ايشان به امام بود. شهيد لاجوردي در خصوص آغاز به كار موتلفه و همراهي با افراد ديگر گروه ها مي گويد: «خيلي سريع توانستيم با اينها جوش بخوريم و ائتلاف كنيم و اين به خاطر توصيه هاي مكرر امام بود.»

ولايتمداري او در روزهاي مبارزه بسيار آشكار است؛ اين ولايتمداري تا آنجا پيش مي رود كه لاجوردي پس از تبعيد امام به تركيه و به جهت منكوب كردن عاملان اين توهين به ولايت با اجازه نمايندگان امام در موتلفه اسلامي، شهيدان آيت الله مطهري و آيت الله دكتر بهشتي پاي در راهي مي نهد كه مترادف زندان و حتي شهادت است. او در شرايطي كه فرزندي 2 ساله در خانه دارد، به تيم مسلحانه موتلفه اسلامي ملحق مي گردد و پس از اجراي حكم الهي درباره حسنعلي منصور روزهاي مكرر بازجويي، شكنجه و زندان او آغاز گردد. روزهايي كه بارها تا پيروزي انقلاب به دلايل ثابت قدمي او در مسيري كه در تبعيت از امام آغاز كرده بود ؛ تكرار مي گردد. تا آنجا كه رهبر معظم انقلاب سالها بعد در 14 ارديبهشت 1377 و كمتر از چهار ماه قبل از شهادت وي در اينباره چنين مي گويد : «من قصد داشتم از زحمات آقاي لاجوردي صميمانه تشكر كنم. ايشان ده سال است كه اين بار سنگين را بر دوش گرفته اند و با همان روحيه خود آقاي لاجوردي كه ما از درون مبارزات سراغ داشتيم - واقعاً من ايشان را در دوره مبارزات به عنوان مرد پولادين مي شناختم. در بين دوستان آن كسي كه از كتك خوردن و اقدام كردن و زندان رفتن وبيرون آمدن و دوباره رفتن خسته نمي شد، آقاي لاجوردي بود - در دوره كار و تلاش براي حكومت اسلامي هم الحمدالله ايشان همين طور عمل كردند.»

شهيد لاجوردي در دوران پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي با پيشنهاد شهيد آيت الله دكتر بهشتي و اعتماد بنيادنگذار كبير انقلاب به يكي از پرخطرترين سنگرها براي حفظ نظام اسلامي رفت و دادستاني انقلاب اسلامي مركز را بر عهده گرفت و به رغم بي مهري برخي مسئولين با حمايت هاي امام به قطع يد منافقين و تلاش براي باز گرداندن فريب خوردگان به دامان اسلام پرداخت. سرسختي او در سفارش ناپذيري و برخورد برابر با تمام متهمان بدون در نظر گرفتن وابستگي آنها باعث شد، چهره هايي همچون منتظري و برخي از مسئولين قضايي به دنبال عزل او بر آيند، اتفاقي كه سرانجام سبب شد او در ديماه 1363 لاجوردي در مراسم توديع خود شركت نمايد. اين در حالي بود كه او به سبب برخي از كارهايش مورد انتقاد بود كه به دستور مستقيم امام انجام گرفته بود ولي به رغم آنكه رهبر فقيد انقلاب خود فرموده بودند كه به شوراي عالي قضايي بگويد اين دستور از جانب ايشان است، لاجوردي معتقد بود كه او بايد سپر بلاي رهبري باشد و نه بالعكس. موضوعي كه بعدها يادگار امام بدان شهادت داد.

جان كلام لاجوردي در مراسم توديع چنين بود: «شما هم مي دانيد كه من آدمي نيستم كه كوتاه بيايم، فقط يك جا كوتاه مي آيم كه اين را هم بارها گفته ام. امام اگر به من بگويند برو در آتش. من دلم مي خواهد يك دفعه امام اين را امتحان كنند، اگر آتش روشن بكنند اين وسط هم به من بگويند برو در آتش، بدون پروا مي روم در آتش.» اما امام اگر چه براي مصالح نظام در آن مقطع سكوت فرمودند اما وقتي زمان آن فرا رسيد به بهانه دفاع از فرزندشان در برابر اتهام همفكري او با منافقين، لاجوردي را به عنوان سنگ محك مقابله با منافقين مطرح فرمودند: « و در امور سياسى مدتى تهمتها زده شد كه احمد طرفدار منافقين است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهايى از او مى‏ديدم كه ديگران بر آن شدت و قاطعيت نبودند و در اين آخر كه قضيه زندان اوين پيش آمد و شكاياتى از آقاى لاجوردى مى‏شد و مخالفتهايى مى‏شد [غير] از احمد كسى را نديدم كه بيشتر از آقاى لاجوردى طرفدارى‏كند و دفاع نمايد و وجود او را براى زندان اوين لازم و بركنارى او را تقريباً فاجعه مى‏دانست.»

شهيد لاجوردي در دوران زعامت حضرت آيت الله العظمي خامنه اي دامت بركاته نيز در اوج ولايت پذيري بود؛ اين در حالي بود كه برخي از همرزمان او همينك نيز مدعي يك رابطه دوستانه هستند. مقام معظم رهبري در خصوص سابقه دوستي با شهيد لاجوردي مي فرمايند: «من خودم از وقتي كه آشنايي با مرحوم شهيد لاجوردي را به ياد مي آورم كه خيال مي كنم از نزديك و به صورت مشخص از اواسط دهه چهل بود ، ايشان را در حال مبارزه صادقانه بياد مي آورم. من يادم است كه آن وقتها جرياني اتفاق افتاده بود و مرحوم لاجوردي و اينها به جايي حمله كرده بودند، قبل از آن هم ايشان زندان بود و بعدش هم بعد از مدت كوتاهي دستگير شدند. در جمع دوستان ما گفته مي شد كه اين مرد، مرد پولادين است. آدم خسته نشو است. تصويري كه از آقاي لاجوردي در ذهن ما بود تصوير يك انسان خسته نشو، صادق و با استقامت بود. البته دوستان ما در آن زمان خيلي بودند و آدمهاي صادق ، مومن و ثابت قدم در اين ميانه كم نبودند. [اما] مرحوم لاجوردي چهره برجسته اي بود. بعد از انقلاب هم همينطور بود.» شهيد لاجوردي در دوران بعد از انقلاب و پيش از رهبري معظم له نيز ارتباط نزديك و تنگاتنگي با ايشان داشت كه يكي از مظاهر آن حضور در شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي بود.

با اين حال لاجوردي در اوج ادب در برابر ولايت بود تا آنجا كه خانواده او نقل مي كنند كه پاي خود را به سوي عكس رهبر فرزانه انقلاب نيز دراز نمي كرد. او تا آخرين لحظه ي عمر پر بركتش نيز به توصيه درباره رهبر معظم انقلاب پرداخت آنچنان كه همراه لحظه هاي عروج وي نقل مي كند شهيد در پاسخ شهيد رئيس اسماعيلي كه از برخي برخوردها در جهت تضعيف رهبري در آستانه انتخابات خبرگان گلايه مي نمايد، مي گويد: «همه اين گروه هايي كه به ظاهر هم صدا شده اند هيچ كدام يكديگر را قبول ندارند و به قدري تضاد در بين اينهاست كه اگر اين استوانه اي كه عليه آن شوريده اند، نباشد، اينجا بدتر از افغانستان خواهد شد. ( اشاره به جنگ داخلي گروههاي افغان در سال 1377) آقا خيلي با اينها مدارا كردند و تلاش كردند تا به نحوي همه را جذب نمايند و به نوعي از هم گروه ها استفاده شود. وجود ايشان است كه همه را حفظ كرده است.»

عملكرد لاجوردي در طول حيات پربركتش آنچنان بود كه در انتها مهر تاييد نائب امام زمان را دريافت كرد و رهبر معظم انقلاب درباره اش فرمودند: «ايشان از اول انقلاب تا همين شهادتشان هميشه در صراط مستقيم حركت كرد و ذره اي از طريق مستقيم و خط صحيح انحراف پيدا نكرد. ايشان كار را براي خدا مي كرد، اهل تظاهر و اهل نشان دادن نبود. كار را براي خدا قبول مي كرد و براي خدا انجام مي داد، براي همين بود كه هيچ ملاحظه اي نمي كرد . بعضي ها در كار ممكن است ملاحظه وجهه را بكنند، ملاحظه شان و آبرو را بكنند، بعضي ها هستند كه اين ملاحظه را نمي كنند و شهيد عزيز ما شهيد لاجوردي از اين قبيل بود... حقيقتاً اخلاصي كه ايشان داشت اخلاص خيلي بالايي بود...»

قريب يكماه و نيم پس از شهادت وي نيز رهبر حكيم انقلاب در يكي از ديدارهاي خود كه به مناسبت ميلاد حضرت زهرا عليها السلام با بانوان بود، فرمودند « شهيد عزيزمان آقاى لاجوردى... حقّاً و انصافاً شخص خيلى برگزيده و انسان والا و پاكيزه‌اى بودند. اخلاصى را كه قبلاً يكى از خانمها صحبت مى‌كردند، مظهرش مرحوم شهيد لاجوردى بود.»
كار لاجوردي در مراحل اخلاص و كمال به حدي رسيد كه مقتدايش به مرتبت او ابراز غبطه كرد و فرمود: «حاصل مطلب اين است كه سرنوشت افتخار آميزي كه آقاي لاجوردي پيدا كردند ؛ سرنوشتي است كه مورد حسرت و غبطه همه كساني است كه در اين راه بودند. بنده از شهادت آقاي لاجوردي خيلي متاثر شدم، از دست دادن و فقدان ايشان براي ما سنگين بود. يك عنصر مومن ، كارآمد ، صادق، ريشه دار در دين و زمينه انقلابي و مبارزات؛ امثال ايشان واقعاً عناصر بسيار كمياب و مغتنمي هستند و از دست دادنشان سخت است و ليكن در عين حال به نظرم رسيد كه حيف بود آقاي لاجوردي جور ديگري از دنيا برود ... آقاي لاجوردي شايسته اين مقام والاي شهادت بود...» وبار ديگر در جمع دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس تكرار فرمودند كه « من از قبل از انقلاب - دهه‌ى چهل - ايشان را مى‌شناختم. در آن دوره، ايشان در چشم خود من و بيشتر كسانى كه در خطّ مبارزه بودند، فردى پولادين به حساب مى‌آمدند. همان‌طور كه من در اطّلاعيه‌ى شهادت ايشان هم نوشتم، واقعاً آدمى بودند كه در ميدانهاى سخت هميشه حاضر بودند و هيچ ابايى از ورود در كارهاى دشوار نداشتند. خداوند ان‌شاءالله جايگاه ايشان را عالى كند. البته سرنوشت ايشان مورد غبطه‌ى ماست؛ خوشا به حالشان. وقتى خبر شهادت لاجوردى را به من دادند، گفتم حيف بود كه ايشان با آن سوابق بميرند؛ بايد شهيد مى‌شدند. خوشا به حالشان...»
مقام معظم رهبري در پيام تسليت رسمي خود نيز بسيار فشرده شاخصه هاي اين شهيد والا مقام را مورد اشاره قرار دادند. ويژگي هايي همچون " سرباز ديرين اسلام " ، " مبارز سختكوش راه آزادي " ، " اخلاص "، " روشن بين "، " حضور در ميدان هاي سخت "، "خدمتگزاري براي مردم "، " با قدرت و ايثار و به دور از مطامع مادي اداي وظيفه كردن "، " خستگي ناپذير "، " مومن " و...

و اين مراد براي مريدش دعا نمود كه خداوند روح مطهر او را با اجداد طاهرينش محشور فرمايد. اين داغ اما فروكش ننمود و در ارديبهشت سال 1378، هنگامي كه سردار ديگري به دست نفاق به آرزوي شهادتش رسيد، در رثاي او و پيام تسليتشان بار ديگر يادي از لاجوردي نيز فرمودند «كوردلان منافق بدانند كه با اين جنايتها روزبه‌روز نفرت ملت ايران از آنان بيشتر خواهد شد و خون مردان پاكدامن و پارسا همچون صياد شيرازى و شهيد لاجوردى بدنامى و سياه‌رويى آنان را در تاريخ و در دل اين ملت هميشگى خواهد كرد.»

اما آخرين شهادت ولايت، در خصوص "مظلوميت او " بود . مقام معظم رهبري در خطبه هاي نماز جمعه تاسوعاي 1379 اين گونه بيان درد مي فرمايند: « من اين درد درونى خودم را فراموش نمى‌كنم كه در يك‌سال‌ونيم پيش، وقتى كه شهيد عالى‌مقام و سيد عزيز و بزرگوار، شهيد لاجوردى به شهادت رسيد - كسى كه چهره‌ى بسيار درخشانى بود و بسيار كسان از مجاهدات او در دوران مبارزات و در دوران اختناق خبر ندارند كه اين مرد چه كرد و كجاها بود و چگونه زندگى كرد؛ چه زندانهايى كشيد و چه زحمتهايى متحمل شد. بعد از انقلاب نيز بى‌تظاهرترين كارها را كه سخت‌ترين هم بود، بر دوش گرفت و آخر هم شهيد شد - يكى از روزنامه‌هاى آلمان نوشت ترور لاجوردى، ترور نيست! يعنى آنها عنوان ترور را هم عوض كردند؛ چرا؟ چون به وسيله‌ى ناراضيان داخلى انجام گرفته است! تبليغات رسانه‌هاى دنيا اين است.»

گويا رهبري همانگونه كه لاجوردي در آخرين لحظات گفته بودف چشم بر رسانه هاي داخلي هم داستان با رسانه هاي خارجي بستند و باز نيز با آنها مدارا كردند. اما مظلوميت لاجوردي در رسانه هاي داخلي نيز كمتر نبود. مظلوميتي كه همچنان ادامه دارد و منافقين انقلاب به سبب كينه اي كه از افشاگري هاي او در سينه دارند همچنان اين راه را در رسانه هايشان در داخل دنبال نموده اند و حتي با گذشت 11 سال از شهادت او، بر كينه شان افزوده نيز گشته است.


منابع:
صحيفه نور
حديث ولايت
ياران امام به روايت اسناد ساواك جلد 6، مركز براي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات

كابوس اهل نقاب، بنياد فرهنگي شهيد لاجوردي

مرد پولادين، بنياد فرهنگي شهيد لاجوردي
ويژه نامه ديده بان انقلاب، روزنامه حمايت
ويژه نامه دومين سالگرد شهادت ، هفته نامه شما

نويسنده: محمد مهدي اسلامي

منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي