وبلاگنويسي از درون زندان (ابطحی وبلاگ خود را آپدیت کرد)


كنار ميز اطاقش دو دستگاه كامپيوتر وصل به اينترنت بود. لب تاپ خودم را هم كه شب دستگيري از منزل آورده بودند كنارش ديدم. نا خود آگاه آهي كشيدم. بازجو پرسيد چرا آه؟ گفتم ياد وب نوشت افتادم.
محمد علي ابطحي عضو مجمع روحانيون مبارز و رئيس دفتر خاتمي در زمان رياستجمهوري، كه به اتهام دست داشتن در اغتشاشات پس از انتخابات در زندان به سر ميبرد، در تازهترين به روز رساني وبنوشت خود از زندان مطلبي را با عنوان "وقتي سران آشوب آزادند ما بايد در زندان باشيم "منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در بخشي از اين مطلب آمده است:
امروز هم رفته بودم اطاق بازجوئي. زندان است و باز جوئيهاي مكررش. بازجو اطاقش را عوض كرده بود. همان بازجوئي كه بارها گفتهام خيلي باهم دوست هستيم. كنار ميز اطاقش دو دستگاه كامپيوتر وصل به اينترنت بود. لب تاپ خودم را هم كه شب دستگيري از منزل آورده بودند كنارش ديدم. نا خود آگاه آهي كشيدم. بازجو پرسيد چرا آه؟ گفتم ياد وب نوشت افتادم. كه دو ماه و ده روز است از آن بيخبرم.. يك وقتي سايتم جزئي از خانواده ام بود. بازجو گفت از همين امروز مي تواني از همين جا آن را بنويسي و منتشر كني. براي يك لحظه شوكه شدم. ديدم شوخي نميكند. فكر كردم اين هم تجربهاي است. تجربه ي وبلاگنويسي از داخل زندان. گفتم طبعاً زندان شرايط خودش را دارد. بايد ملاحظات و كنترل شما را بپذيرم ولي آن چه كه مينويسم بايد حرفهاي خودم باشد. شما فقط ميتوانيد بگوئيد بعضي چيزها را ننويس. قبول كرد. توكل بر خدا شروع كردم به نوشتن. نميدانم آيا هر روز اجازه ميدهند يا گاه به گاه. هروقت اجازه دادند مينويسم. عجالتا روز اولي چند نكته را مطرح ميكنم.
1- ميدانم اين دور و بر من و در اين اطاقهاي اطرافم خيلي از دوستانم زندانياند. جسته گريخته بعضي اسامي را شنيدهام. فكر ميكنم همه در سخت بودن زندان شريكيم و از اينجا بودن گيجيم. ولي ميتوانيم بفهميم كه چرا ما را گرفتهاند. وقتي سران اصلي را نميتوانند بگيرند ما را كه به زعم آنها ميتوانستيم سران را پشتيباني كنيم و حرف بزنيم و بعضيها كه تشكيلات دارند، تشكيلات را به كار بگيرند، گرفتهاند تا آشوبي كه از توهم تقلب در حال شكل گرفتن بود مهار شود. اما گمان ميكنم اكثر اينهائي كه زندانند ميدانند كه نه تقلب تعيين كنندهاي صورت گرفته و نه آشوب اجتماعي به نفع مردم ايران بوده و نه كساني كه اين آشوبها را آفريدند و تشويق كردند دلشان براي مردم ايران ميتپيده. اين بحراني است كه به اعتقاد من روح زندانيان سياسي اين ماجرا را اذيت ميكند. اميدوارم تصميم گيران اين نكته را درك كنند و اين مجموعه را زودتر آزاد كنند تا با آزادي اين ديدگاههايشان را در جامعه مطرح نمايند. همان مطالبي كه من سه هفته پيش و قبل از ديگران در دادگاه اعلام كردم و در روزهاي آينده توضيح بيشتري ميدهم.
2- ماه رمضان هر ساله تا نزديك صبح پاي كامپيوتر بودم. امسال كه تنهائي داخل اطاقم مينشينم و كتاب و دعا و قرآن ميخوانم، معنويت ويژهاي به دست آوردهام ولي نميتوانم انكار كنم كه براي تك تك خوانندگان وبنوشت دلم تنگ شده است. شنيدهام اهالي عالم مجازي خيلي ابراز لطف كردهاند. نديدهام ولي خيلي ممنونم و از همه تون التماس دعا دارم.
3- دلم براي خانوادهام خيلي تنگ شده. در اين مدت فاطمه ليسانس گرفت. مباركش باشد و امير علي نوه گلم راه افتاده. مبارك فائزه باشد و فريده تابستانش را منتظر من ماند و فهيمه، همسرم بار همه را به دوش كشيد. با آنها گاهي تماس تلفني و چند بار ديدار حضوري داشتهام. خيلي برايم دعا و تلاش كردهاند. شما هم دعا كنيد. تنهائي بد جوري دردناكه.
4- مثل همون موقعي كه آزاد بودم مخلص همه تون هستم.
http://www.webneveshteha.com