IRNON.com
دومين نوشته وبلاگي "ابطحي" از درون زندان
استدلال‌هاي كه در دادگاه ارائه كردم باور دارم
 

ابطحي در دومين نوشته وبلاگي خود از درون زندان با تاكيد بر اينكه استدلال‌هاي كه در دادگاه ارائه كردم باور دارم، نوشت؛ در جريان محاكمه پريروز هم وقتي در دادگاه حجاريان، رمضانزاده، صفائي فراهاني، شريعتي، كرمي و آقائي، بعد از سه هفته همان حرف‌ها را زدند بر آن باورم راسخ‌تر شدم كه صادقانه بايد با شما حرف زد.


 

محمد علي ابطحي عضو مجمع روحانيون مبارز و رئيس ‌دفتر خاتمي در زمان رياست‌جمهوري، كه به اتهام دست داشتن در اغتشاشات پس از انتخابات در زندان به سر مي‌برد، در دومين به روز رساني "و‌ب‌نوشت " خود از زندان مطلبي را با عنوان "استدلال‌هاي كه در دادگاه ارائه كردم باور دارم "منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در بخشي از اين مطلب آمده است:

امروز تصميم گرفته‌ام در اين ماه رمضاني كه آشاميدن حرام است براي خودم نوشابه‌اي باز كنم حسابي. آدم وقتي مدتي تلويزيون نديده باشد و يهو تلويزيون‌دار شود، تنها هم باشد چه شوقي براي ديدن تلويزيون جمهوري اسلامي پيدا مي‌كند!! پريشب كه دادگاه دوستان بود و تلويزيون در كانال‌هاي مختلف پخش مي‌كرد، هم به خاطر موضوع و هم به خاطر بيكاري و هم از سر ذوق تلويزيون ديدن. همه كانال‌هاي مختلف را به صورت تكراري گوش كردم. لابد شماها هم ديديد. من سه هفته پيش در دادگاه درخواست كردم كمي حرف بزنم. در آن جا به عنوان يك تحليلگر سياسي و از موضع اصلاحات كه بي‌دليل قرباني جرياني شد كه خودش اعلام مي‌كرد اصلاحات را قبول ندارد، نقدهايي از سر استدلال به جريانات بعد ار انتخابات انجام دادم. آن را واقعاً شجاعت مي‌دانستم. شجاعت گفتن آن چه باور دارم. همان شجاعتي كه در موقع انتخابات هم بروز دادم و وقتي همه اصلاح‌طلبان به سراغ مهندس موسوي رفتند كه بازي برنده انتخابات خاتمي را به هم ريخته بود، من به اردوگاه كروبي پيوستم كه اعتراضم را به آمدن بي دليل آقاي موسوي اعلام كنم. آن موقع هم يادتان هست كه چه فشاري تحمل كردم ولي كم نياوردم. من اعترافي نكرده بودم كه زير فشار باشد. هيچوقت هم اعتراف در زندان را قبول نداشتم و بارها عليه اين كار مطلب نوشتم. من در دادگاه استدلال‌هائي براي شرايط بعد انتخابات ارائه كرده بودم كه باورم بود. گرچه آن استدلال‌ها با بازي بزرگاني كه قرار بود همه ما را بازي دهند منافات داشت. خيلي‌ها راجع به من خيلي حرف‌ها زدند. مثل همان فشارهاي دوران انتخابات. اما خوشحالم كه با همان صداقت هميشگي با شما حرف زدم و آن چه باور داشتم، را گفتم. در جريان محاكمه پريروز هم وقتي در دادگاه ديدم سعيد حجاريان و رمضانزاده و صفائي فراهاني و سعيد شريعتي و كرمي و آقائي كه فرصت حرف زدن پيدا كرده بودند، بعد از سه هفته همان حرف‌ها را زدند بر آن باورم راسخ‌تر شدم كه صادقانه بايد با شما حرف زد. اين همان نوشابه‌اي بود كه مي‌خواستم براي خودم باز كنم كه يادم آمد در زندان نوشابه به ما نمي‌دهند! البته اين نوشته درد دل و گفتگو با شمايي است كه هميشه دوستتان داشته‌ام. اولين اصل جامعه مدني و اصلاح‌طلبي داشتن تحمل پذيرش نظرات ديگران است. حالا تنهائي و فشار زندان ظاهرا آن قدر بر من فشار آورده كه براي اولين‌بار اين قدر بد اخلاق دارم مي‌نويسم. آخه شما كه دعا نمي‌كنيد زودتر آزاد شم. حقتونه كه اين‌جوري حرف بزنم. ولي باور كنيد خيلي بيش از آن كه فكر مي‌كنيد در اين تنهائي زندان به ياد تمام خوانندگان وبنوشتم هستم.

 

irnon