معياري براي شناخت منافق

در دو قسمت گذشته اين مقاله، مفهوم نفاق، نحله هاي آن و آثار مخربش در جامعه مورد بررسي قرار گرفت. در اين قسمت (قسمت پاياني) به راه و روش شناخت خط نفاق اشاره شده و راهكارهايي براي رسيدن به اين شناخت ارائه مي شود.
6- فتنه آفريني
«ايجاد بحران هاي امنيتي و فتنه آفريني» ششمين رهاورد شجره ملعونه نفاق است. منافقين به دليل آشتي ناپذيري با مومنين، از يك طرف شدت عمل خود را نسبت به آنان ابراز مي نمايند و از طرف ديگر، عطوفت و مهرباني خود را نثار جبهه ضدديني مي كنند. هم گرايي و همراهي جريان نفاق با دشمنان شناخته شده و كمين كرده بيروني، باعث مي شود حكومت ديني به لبه پرتگاه آشوب و فتنه براندازي و تسلط اجانب سوق پيدا كند.
حضرت امير (عليه السلام) درباره فتنه آفريني و آشوب طلبي منافقين در خطبه اي مي فرمايند: «رنگ به رنگ مي شوند، آشوب هاي گوناگون به پا مي كنند به هر تكيه گاهي براي ضربه زدن به شما تكيه مي كنند و به هر كمين گاهي براي نقشه كشيدن عليه شما پناه مي برند. عمل آنان معيوب و گفته هاي آنها جالب است. كار آنان دردي كشنده است. دشمن نعمت و آسايشند. بر معصيت تأكيد دارند و نااميدكننده هستند.»(32)
منافقين با فتنه آفريني و ايجاد آشوب، نظام زندگي اجتماعي را مختل و امنيت عمومي را به مخاطره مي اندازند. حضرت علي(عليه السلام) درخصوص فتنه آفريني منافقين و اختلال در زندگي مردم و امنيت عمومي مي فرمايند: «آنها كساني هستند كه هرگاه متحد شوند، زيانبار خواهند بود و هرگاه متفرق شوند سود به بار خواهد آورد.» در اين هنگام برخي از حاضرين كه از فرمايشات حضرت متعجب شده بودند، از امام سؤال كردند: «زيان اتحادشان را دانستيم، اما سودپراكندگي آنان در چيست»؟ حضرت در پاسخ آنان فرمودند: «پيشه وران و اهل كسب به كارهاي خود باز مي گردند و مردم از تلاش آنها سود مي برند، بنا به كار خود مي پردازد، بافنده مشغول بافندگي مي شود و نانوا به پخت نان مي پردازد.»(33)
به راه انداختن جنگ «جمل»، «صفين» و «نهروان» ناظر بر فتنه آفريني نحله هاي نفاق در دوران تأويل بود كه علاوه بر از هم پاشيدن نظام زندگي اجتماعي و از ميان بردن امنيت عمومي، باعث شهيد و كشته شدن جماعت بسيار زيادي از مردم و درنهايت سست شدن پايه هاي حكومت ديني گرديد.
در زمان كنوني نيز رهاورد مذكور جريان نفاق جديد، به ويژه در چند سال اخير، غائله هايي را به كشورمان تحميل نموده كه حوادث پس از انتخابات و فتنه مخملين از آن جمله مي باشد و باعث وارد آمدن ضرباتي به نظام زندگي اجتماعي و امنيت جامعه گرديد.
در وسايل الشيعه حديثي از امام رضا(عليه السلام) پيرامون فتنه انگيزي جريان نفاق نقل شده كه حضرت مي فرمايند. «برخي از كساني كه مودت و دوستي ما اهل بيت (عليه السلام) را دستاويز ساخته اند، زيان و فتنه انگيزشان بر شيعيان ما از دجال بيشتر است.» از حضرت پرسيدند: «اي فرزند رسول خدا(صلي الله عليه و آله) چرا فتنه شان از دجال بيشتر است؟.» حضرت رضا (عليه السلام) فرمودند: «زيرا با دشمان مهر و مودت مي ورزند و نسبت به دوستان، دشمني و عداوت مي نمايند. هرگاه چنين شد، حق و باطل به هم مي آميزد و حقيقت مشتبه گرديد، در نتيجه انسان مؤمن از منافق بازشناخته نمي شود.»(34)
چگونگي شناسايي جريان نفاق جديد
در دوران تأويل يكي از مهمترين تهديدها و چالش هاي جامعه اسلامي، جريان نفاق و نحله هاي آن مي باشد. اين جريان تاكنون ضربات جبران ناپذيري را بر پيكره اسلام وارد كرده است. از سوي ديگر ناشناختگي و پيچيدگي اين شجره ملعونه و جريان شوم، آن را خطرناك تر مي سازد. بر همين اساس، شناخت منافقين و مقابله با آنها يكي از ضرورت هاي جامعه اسلامي در دوران تأويل مي باشد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در بحثي پيرامون جريان نفاق، چگونگي شناخت اين جريان را تبيين نمودند. ايشان با ارائه ملاك و معيار براي شناسايي منافقين فرمودند: «امروز براي شناسايي منافقين دسته دوم (منافقين جديد) نشانه وجود دارد و نشانه آن همراهي با دشمن شناخته شده است. جمهوري اسلامي دشمنان معروفي داردكه هيچ پرده پوشي در دشمني خود ندارند، مانند جهان استكبار كه رأس آنها آمريكاست. حالا كه دشمن صريح داريم، كوچك و ضعيف هم نيست، منافق را مي شود از همراهي با دشمن شناخت. اين وسيله امروز در اختيار ماست، ولي در اختيار مسلمانان دوران پيامبر(ص) نبود.»(35)
همراهي با دشمن، پيروي و متابعت از او را به همراه مي آورد و افرادي كه از دشمن تبعيت كنند، دچار ضلالت و گمراهي شده، از حيطه ولايت الهي خارج و در زمره ولايت طاغوت قرار مي گيرند. بر اين اساس مي توان از اين نشانه و معيار براي شناخت جريان نفاق استفاده كرد.
در آيات نوراني قرآن آمده است: «ولن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم: هرگز يهود و نصاري از تو خشنود نخواهند شد مگر آنكه پيروي از آيين آنها نمايي.»(36)
حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در ادامه تبيين چگونگي شناخت جريان نفاق جديد مي فرمايند: «هركسي با دشمن همراهي كند، مورد سوءظن قرار مي گيرد. هر كس براي دشمن و در جهت او كار مي كند، مورد سوءظن است. هر كس از كار او، دشمن استفاده مي كند، مورد سوءظن است. هر كس براي دشمن استدلال درست مي كند، مورد سوءظن است.»(37)
رهبر معظم انقلاب اسلامي، «وجود عناد» در افراد همراه شده با دشمن را نشانه قطعي نفاق دانسته و مي فرمايند: «مورد سوءظن يعني چه؟ منافق است؟ نه. شايد از روي غفلت كار انجام مي دهد، مورد سوءظن است، يعني اين امكان به وجود مي آيد دشمن به سوي خود كشانده و جزء دشمن باشد. راه براي امتحان هم باز است. اگر نشانه «غفلت» در اوست، غافل است. اگر ديديم نشانه «عناد» در اوست منافق است.»(38)
چگونگي مقابله با جريان نفاق
شهيد مطهري، مبارزه با منافقان را «سخت ترين ميدان مبارزه موحدان» دانسته و تنها راه جلوگيري از به قدرت رسيدن و يا حذف آنان از معادلات سياسي، اجتماعي و فرهنگي را بسترسازي فكري، فرهنگي و بالابردن سطح آگاهي افراد جامعه مي داند. ايشان در اين باره تصريح مي فرمايند: «مشكل ترين مبارزه، مبارزه با نفاق است كه مبارزه با زيركي هاست كه احمق را وسيله قرار مي دهند. اين پيكار از پيكار با كفر به مراتب مشكل تر است، زيرا در جنگ با كفر، مبارزه با يك جريان مكشوف، ظاهر و بي پرده است. اما مبارزه با نفاق در حقيقت مبارزه با كفر است و شيطنت و درك آن، براي توده ها و مردم عادي، بسيار دشوار و گاهي غيرممكن است و لذا مبارزه با نفاق غالباً شكست خورده است، زيرا توده ها، شعاع دركشان از سرحد ظاهر نمي گذرد و نهفته را روشن نمي سازد و آنقدر برد ندارد كه تا اعماق باطن ها نفوذ كند.»(39)
جهل و ناآگاهي مردم، سپر مستحكم و دژ مطمئن براي جريان شوم و شجره ملعونه نفاق مي باشد. در اين هنگام تنها راه چاره، آگاه سازي مردم از طريق روشنگري خواص است. بر همين اساس شهيد مطهري مي فرمايند: «بايد توجه داشت كه هر اندازه احمق زياد باشد، بازار نفاق داغ تر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نيز هست. زيرا احمق، ابزار دست منافق است. قهراً مبارزه با احمق و حماقت، خلع سلاح كردن منافق و شمشير از دست منافق گرفتن است.»(40)
از اين رو و براساس سيره پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) و ائمه معصومين(ع) نبايد ابتدا به ساكن منافقين و يا مردم ناآگاه و همراه شده با منافقين را حذف كرد. بلكه مي بايست با حفظ آرامش و متانت توأم با صلابت، جامعه را از «ظاهربيني» به «دقيق بودن» رهنمون ساخت تا با به وجود آمدن امنيت تفكر، مردم فرصت يابند در فضاي آرام بينديشند و انتخاب نمايند. لذا جبهه حق و مؤمنين براي مقابله با جريان نفاق به عناصري همچون، متانت، پايداري، پويايي و استمرار نياز دارند.
سخن پاياني
به تصريح قرآن كريم، قوانين و سنن الهي حاكم بر تاريخ يكسان بوده و تغيير ناپذير است. در آيات نوراني قرآن آمده است: «فلن تجد لسنت الله تبديلا و لن تجد لسنت الله تحويلا: طريقه خدا هرگز مبدل نخواهد شد و طريق حق و سنت الهي هرگز تغيير نمي پذيرد.»(41)
بر همين اساس مطالعه تاريخ و فراگيري درس هاي آن كه قرآن و سنت بر آن تأكيد دارند، تأثير فراواني در آسيب شناسي و آسيب زدايي جوامع، به ويژه جامعه اسلامي دارد. بنابراين با توجه به قاعده مذكور، در سخن پاياني به تحليل جريان نفاق نحله هاي آن در جامعه اسلامي پس از انقلاب اسلامي مي پردازيم.
انقلاب اسلامي و نظام ديني برآمده از آن، از يك سو بخشي از تاريخ دوران تأويل مي باشد و از سوي ديگر و از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي در درون خود، دو برهه استقرار و استمرار را تجربه كرده و مي كند، به مثابه دوران تنزيل و تأويل درصدر اسلام است. به عبارت ديگر مي توان دوران پرافتخار امام عظيم الشان راحل را دوران تنزيل انقلاب و دوره پربركت رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي را دوران تأويل انقلاب ناميد.
در اين راستا و چنانچه بخواهيم براساس قاعده تغييرناپذيري سنت هاي الهي، انقلاب اسلامي و جريان نفاق را در چارچوب دوران تأويل تحليل نماييم، بايد گفت كه مصاديقي از نحله هاي نفاق (ناكثين و قاسطين) در تاريخ پس از انقلاب به منصه ظهور رسيده است.
در اين رابطه برخي از گروه هاي مخالف نظام را مي توان مصداق بارز قاسطين ناميد. جريان ها و گروه هايي كه علاوه بر باورهاي سست و التقاطي در خصوص انقلاب، از ابتدا داراي حسادت و كينه نسبت به امام عظيم الشان راحل بودند و همانند جريان قاسطين و حزب طلقاء، تزوير و نيرنگ همواره در قول و عمل آنان نمايان بوده است.
«تجديد نظر طلبان سكولار» و «تكنوكرات هاي ليبرال» و همچنين «افراد قدرت طلب» را نيز بايد مصداق مبرهن ناكثين دانست كه از چهار عنصر «وجاهت»، «ثروت»، «قدرت» و «سياست، برخوردار هستند. برآيند رفتار اين نحله از جريان نفاق جديد باعث گرديده كه بعضاً نظام و جامعه با چالش هاي «حقانيت و مشروعيت»، «غوغاسالاري و جنجال آفريني» و همچنين «فتنه هاي خطرناك» مواجه شود كه فتنه مخملين اخير يكي از آن موارد مي باشد. در اين ميان نكته بسيار جالب توجه آن است كه جريان هاي مذكور، داعيه دار اصلاح طلبي نيز بوده اند.
در تحليل جريان نفاق جديد، نكته بسيار مهم، پيوند اين دو نحله از جريان نفاق (ناكثين و قاسطين زمان حاضر) با يكديگر مي باشد كه به ويژه در اتفاقات پس از انتخابات مشاهده گرديد و اين مسأله، بار ديگر تغييرناپذيري قوانين و سنن الهي حاكم بر تاريخ را به اثبات رسانيد. چرا كه ناكثين و قاسطين درصدر اسلام نيز جبهه ائتلافي را عليه حكومت امام علي(ع) تشكيل داده بودند.
از سوي ديگر چنانچه بخواهيم براساس تحليل تاريخي و تطبيقي، انقلاب اسلامي را در دو برهه دوران تنزيل و تأويل تحليل نمائيم، مي بايست تصريح كرد كه نظام اسلامي و جامعه ديني تاكنون با هر سه دسته از منافقين مواجه شده است. در دوران استقرار يا به تعبير ديگر تنزيل و شكل گيري نظام اسلامي، جامعه با منافقين دسته اول و دسته سوم (شبيه دوران تنزيل در صدر اسلام) مواجه گرديد.
منافقين دسته اول، گروه ها و جريان هايي را در برمي گيرند كه نه تنها اعتقاد به نظام ديني و امام عظيم الشأن راحل نداشتند، بلكه با برقراري ارتباط پنهاني با آمريكا و جاسوسي براي آنان، در انتظار براندازي نظام اسلامي بودند. اين جريان ها و گروه ها همانند دسته اول منافقين در صدر اسلام، در نقش ستون پنجم ظاهر گرديده و دشمن بعثي با جهت دهي و گراي آنها، جنگ شهرها را با بمباران و موشك باران مناطق مسكوني آغاز كرد.
همچنين نظام اسلامي و جامعه ديني در دوران تنزيل (شكل گيري و استقرار انقلاب اسلامي)، منافقين دسته سوم (منافقين محارب) را نيز تجربه كرده است كه نماد آن سازمان منافقين مي باشد. اين سازمان همانند منافقين محارب در صدر اسلام، در خرداد 1360 عليه جمهوري اسلامي، اعلام جنگ مسلحانه نمود و بيش از پانزده هزار نفر را در طي چندسال به شهادت رسانيد.
در اين تحليل تاريخي و تطبيقي، چنانچه دوران پس از رحلت امام عظيم الشان راحل را دوران استمرار و يا به عبارت ديگر برهه «تأويل نظام اسلامي» و مبارزه براي چگونگي پياده سازي اهداف و آرمان هاي انقلاب اسلامي بدانيم، آنگاه و همانطور كه منافقين دسته دوم و نحله هاي آن در دوران تأويل در صدر اسلام شكل گرفتند، دراين برهه نيز براساس قوانين و سنت هاي الهي حاكم بر تاريخ، مي بايست شاهد ظهور و بروز منافقين دسته دوم (نفاق جديد) باشيم كه البته اين چنين نيز شد.
ظهور قاسطين (گروه هاي مخالف و معاند نظام) و ناكثين (تجديدنظر طلبان سكولار، تكنوكرات هاي ليبرال و همچنين برخي افراد قدرت طلب) و ائتلاف آنان در فتنه مخملين پس از انتخابات، مؤيد تغيير ناپذيري سنت هاي الهي و ضرورت عبرت آموزي از تاريخ است.
به طور خلاصه عملكرد جريان نفاق جديد پس از رحلت امام عظيم الشان راحل را اينگونه مي توان برشماري كرد:
- برهم زدن انسجام اجتماعي
- آرمان زدايي و ايدئولوژي زدايي
- امام زدايي
- ميدان دادن به دشمنان اسلام، انقلاب و امام(ره)
- ترويج تجمل گرايي و اشرافي گري
- درهم آميختن مرزبندي خودي و غيرخودي
- تضعيف ولايت و رهبري
- ايجاد جنجال و تشنج در فضاي سياسي كشور
- ناكارآمد نشان دادن حكومت ديني
- تضعيف اركان و پايه هاي اقتدار نظام اسلامي
- تضعيف اعتقادات و باورهاي ديني و هجمه ارزش ها
- زيرپا نهادن قانون و ترويج قانون شكني در جامعه
- غوغاسالاري و التهاب آفريني
- اعمال شدت عمل نسبت به نيروهاي وفادار به انقلاب و مرعوبيت در برابر دشمنان
- فتنه آفريني و بردن نظام به لبه پرتگاه آشوب و براندازي
پايان بخش اين نوشتار دو جمله از امام عظيم الشان راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامي پيرامون جريان نفاق خواهد بود.
حضرت امام خميني(ره) مي فرمايند: «بزرگترين معصيت، امروز در كشور، ايجاد اختلاف است، ايجاد نفاق است.»(42)
رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز پيرامون جريان نفاق مي فرمايند: «با پديده نفاق هوشمندانه برخورد كنيد. پديده نفاق خطرناك است، چيزي كه توانست در صدر اسلام، كوشش مجاهدين و مؤمنين را در نهايت معطل بگذارد، نيروها و لشگريان قداره كش نبودند، بلكه حيله ها و مكرها و خدعه هاي دشمنان نقابدار منافق بود.»(43)
والعاقبه للمتقين
نويسنده:رضا سراج