سلامت معنوي؛ مفاهيم و چالشها

در طول دههها، سلامتي بر اساس ابعاد خاصي (سلامت جسمي، سلامت رواني و سلامت اجتماعي) تحليل شده بود. پيشنهاد گنجاندن بعد سلامت معنوي در مفهوم سلامت، از سوي Russell و Osman، يك بعد مهم از زندگي فردي و گروهي را فراروي صاحبنظران درگير در امر سلامت قرار داد.
در طول دههها، سلامتي بر اساس ابعاد خاصي (سلامت جسمي، سلامت رواني و سلامت اجتماعي) تحليل شده بود. پيشنهاد گنجاندن بعد سلامت معنوي در مفهوم سلامت، از سوي Russell و Osman، يك بعد مهم از زندگي فردي و گروهي را فراروي صاحبنظران درگير در امر سلامت قرار داد. حدود يك ربع قرن پيش، سازمان جهاني بهداشت (World Health Organization) با اين بحث مواجه شد كه آيا بعد «معنوي»، بايد در تعريف سلامت، علاوه بر سلامت جسمي، رواني و اجتماعي گنجانده شود؟ چند سال بعد، بعد معنوي در يك مجله مهم كه به ارتقاي سلامت، اختصاص داشت گنجانده شد. يك دهه پيش، كليه دولتهاي اروپايي، بيانيه كپنهاگ را در مورد رشد اجتماعي امضا كردند كه آنها را متعهد ميكرد كه به نيازهاي معنوي مردمشان (افراد، خانوادهها و جوامع) بپردازند و سياستهايشان را به سمت «بينش سياسي، اقتصادي، اخلاقي و معنوي براي رشد اجتماعي» سوق دهند. اخيرا نيز، بعد معنوي سلامت در منشور بانگوك در مورد ارتقاي سلامت، مورد تاكيد قرار گرفت...
امروزه برخي از سازمانهايي كه ارزيابي مراكز مراقبت از سلامتي و اعطاي اعتبارنامه به آنها را برعهده دارند، پيشنهاد ميكنند نيازهاي معنوي بيماران نيز در مراكز مراقبت سلامتي مورد ارزيابي قرار گيرند. انجمن روانپزشكي آمريكا توصيه ميكند كه پزشكان، گرايش مذهبي و معنوي بيماران را جويا شوند. زير بناي اين توصيهها اين است كه مراقبت از بيمار، بسيار فراتر از درمان بيماري است و در برگيرنده نيازهاي مختلف وي است.
اكثر افراد خود گزارش ميكنند كه داراي يك زندگي معنوي هستند. مطالعاتي كه بر جميعت عمومي و بيماران انجام شدهاند، به طور پيوسته دريافتهاند كه بيش از 90 درصد افراد، به يك وجود برتر (Higher being) اعتقاد دارند. برخي مطالعات بيانگر آنند كه 94 درصد بيماران به سلامت معنوي و جسمي خود به يك اندازه اهميت ميدهند.
اكثر بيماران، خواهان رسيدگي و برآورده شدن نيازهاي معنوي و مذهبيشان هستند. بهرغم اين يافتهها، نيازهاي معنوي بيماران اغلب مورد غفلت قرار ميگيرد يا برآورده نميشود. برخي مطالعات بيانگر آنند كه بدون سلامت معنوي، ديگر ابعاد زيستي، روانشناختي و اجتماعي نميتوانند عملكرد داشته باشند يا به حداكثر ظرفيت خود برسند و بنابراين بالاترين سطح كيفيت زندگي قابل دستيابي نخواهد بود. نظر به اهميت سلامت معنوي، مقاله حاضر به برخي جنبههاي مطرح در مورد اين مساله ميپردازد.
در طول تاريخ، مذهب، معنويت و پزشكي به هم در آميختهاند. پزشكان بنام ايراني نيز در كتب پزشكي كهن، به مفهوم طب روحاني به تفصيل پرداختهاند. طب روحاني، علمي است كه به كمالات قلوب و امراض، دوا، كيفيت حفظ صحت و اعتدال آن، تدبير كردن منفعت آنچه از اعراض نفساني كه نافع است و دفع مضرت آنچه مضرت است، ميپردازد. جرجاني، طبيب روحاني را عارفي ميداند كه از طريق ارشاد و تكميل، قدرت انجام اين طب را دارد.
در حال حاضر، اغلب مدلهاي سلامتي، شامل سلامت معنوي نيز هستند. مفهوم معنويت با همه حيطههاي سلامت، در تمامي سنين، ارتباط دارد و مورد علاقه پژوهشگران در تمام دنياست. با اين همه، مشكلات و چالشهايي در مورد سلامت معنوي همچنان به چشم ميخورند كه برخي از آنها اساسياند. در اين مقال، به بعضي از مشكلات و چالشهاي موجود پرداخته ميشود:
الف) مفهوم سلامت معنوي: بهرغم پژوهشهاي بسياري كه در مورد سلامت معنوي در طول دهههاي گذشته انجام شده اند، فقدان ارايه يك تعريف كاري يا تئوريك قابل قبول از سلامت معنوي، كماكان مشاهده ميگردد، به گونهاي كه مشكل شناسايي، تعريف و اندازهگيري ابعاد سلامت معنوي، همچنان مشكلي فرا رو ميباشد.
در اين راستا، عدم افتراق سلامت معنوي از معنويت در بسياري از منابع، خود يكي از مباحث قابل طرح است. اگرچه ميتوان به طور منطقي فرض كرد كه همپوشانيهايي بين تعريف سلامت معنوي و معنويت وجود داشته باشد، مترادف شمردن آنها با يكديگر يا به كارگيري آنها در متون مختلف حداقل بدون افتراق قائل شدن بين آنها، پديدهاي شايع و مورد چالش است. با توجه به مشكل فوق، در جستجوي مفاهيم ارايه شده براي سلامت معنوي در منابع مختلف، تعاريف ذكر شده براي معنويت نيز خودبخود رخ مينمايانند.
معاني بسيار مختلفي در مقالات و كتب گوناگون در مورد معنويت و سلامت معنوي ارايه شدهاند. هنگام پرداختن به اين دو، مفهوم مذهب نيز به ميان ميآيد. گفته ميشود كلمه مذهب (religion)، از ريشه لاتين religare به معناي به هم پيوستن است. يك مذهب، تجربيات معنوي جمعي (collective) يك گروه از مردم را به داخل سيستمي از باورها و اعمال، سازماندهي ميكند. مذهبي بودن به درجه شركت در يا ميزان پذيرش باورها و اعمال يك مذهب سازمان يافته، اطلاق ميشود. معنويت (spirituality) مفهومي وسيعتر از مذهب دارد و به طور اوليه يك روند پويا، شخصي و تجربي است.
برخي معتقدند ابعاد معنويت شامل تلاش براي معنا و هدف، تفوق و برتري (مثلاً احساس اينكه انسان بودن فراتر از وجود مادي ساده است)، اتصال (مثلاً اتصال به ديگران، طبيعت يا الوهيت) و ارزشها (مانند عشق، دلسوزي و عدالت) است. اين در حالي است كه «معنا و هدف در زندگي، خودآگاهي، اتصال به خود، ديگران و يك واقعيت برتر» از اجزاي سلامت معنوي نيز شمرده شدهاند. اگر چه برخي افراد كه خود را معنوي ميدانند، بر يك مذهب رسمي صحه نميگذارند، مذهبي بودن و معنويت، مفاهيمي هستند كه همپوشاني دارند. به صورت تجربي، هر دو جستجوي معنا و هدف، تفوق، اتصال و ارزشها را ممكن است شامل باشند. در اين نگاه، مذهبي بودن شبيه معنويت است. مذهب و معنويت از مهمترين عوامل فرهنگي هستند كه به ارزشهاي انساني، رفتارها و تجربيات، ساختار و معنا ميدهند.
برخي معتقدند معنويت فراتر از مذهب و شامل مفاهيم ديگري همچون سلامت معنوي، آرامش و راحتي ناشي از ايمان و تطابق معنوي، تجربيات و تظاهرات روح فرد در يك روند بيهمتا و ديناميك كه منعكس كننده ايمان به خدا يا يك قدرت بينهايت است، اتصال (به يك فرد، ديگران، طبيعت يا خدا) و يكپارچگي همه ابعاد انساني ميباشد.
بعضي براي معنويت دو بعد عمودي و افقي ذكر ميكنند. بعد عمودي منعكس كننده ارتباط با خدا يا يك قدرت بينهايت است. بعد افقي، هم منعكس كننده اتصال ما به ديگران و طبيعت و هم اتصال دروني ما است، كه عبارت است از توانايي ما براي يكپارچه كردن ابعاد مختلف وجودمان و توانايي ما براي انتخابهاي مختلف.
بحثهاي موجود در مورد معنويت، به اين منجر شده است كه معنويت امري ذهني، مبهم و قطبي شود. در يك انتهاي طيف، به معنويت مترادف با مذهب نگريسته شده است، در حالي كه در انتهاي ديگر طيف براي تمام افراد فاقد ايمان يا اعتقاد به خدا نيز، به كار ميرود. گفته ميشود معنويت براي افراد مختلف، بسته به نگرش آنها به جهان يا فلسفه زندگي آنها معاني مختلفي دارد. در حالي كه برخي ديگر قاطعانه اظهار ميكنند كه هنگامي كه معنويت از همراهي با مذهب جدا شود، عاري از هرگونه معنا يا مفهوم واقعي ميشود. طبق اين ديدگاه، در حال حاضر اصطلاح معنويت از زمينه تاريخي خود جدا شده است و به نظر ميرسد نتيجه آن پديدار شدن شكلي از معنويت است كه به صورت فردي تعيين ميشود و منجر به كمرنگ شدن اصطلاح معنويت ميشود و ممكن است هويت معنوي از دست برود. در اين حالت اشكال متعددي از معنويت كه توسط «فرد» تعيين ميشود، ظاهر ميشوند. برخي مطرح ميكنند كه اين مساله منعكسكننده اشتغال فكري سيستم مراقبت سلامتي با نظريه فردگرايي است. طي سالهاي اخير، فرسايشي در مورد اجزاي مذهبي و خدا پرستانه معنويت، به بهاي رويكرد بيشتر به سوي تعدد ديده ميشود.
تغيير شكل مفهوم معنويت، منعكس كننده ديدگاهي بيشتر غير ديني است كه در جستجوي شمول عام و ارتباط با هر كس، قطع نظر از عقيده رايج مذهبي است.
برخي ديدگاهها بيانگر آنند كه فعاليتهايي همچون مراقبه، مجسمهسازي و فعاليتهاي حمايتي گروهي ممكن است اجزاء مختلف سلامت معنوي همچون معنا و هدف در زندگي، خود آگاهي و اتصال به خود، ديگران و يك واقعيت بزرگتر را تامين كنند. گاه، موارد زير نيز به عنوان اموري كه به فرد از نظر معنوي كمك ميكنند، ذكر ميشوند: كار با سرويس اجتماعي يا كار داوطلبانه، نيايش، خواندن آوازهاي عبادي، خواندن كتابهاي وحي، پيادهروي در طبيعت، داشتن زماني بدون سر و صدا براي فكر كردن، انجام يوگا، انجام يك ورزش يا حضور در سرويسهاي مذهبي.
هنگامي كه هدف از برخورداري از سلامت معنوي، احساس راحتي، آرامش دروني و... بيان ميگردد، اين نتيجه را در پي دارد كه با توجه به متفاوت بودن افراد، آنچه ممكن است براي فردي احساس راحتي و آرامش ايجاد كند، ممكن است براي ديگري كارايي نداشته باشد. پس هر كس بايد در پي چيزي باشد كه براي شخص وي احساس راحتي، اميد، معنا، و آرامش دروني به ارمغان آورد و مطالب فوق نتيجه طبيعي اين ديدگاه است.
در اين راستا بيان ميشود كه بسياري از مردم به معنويت از طريق مذهب دست مييابند، برخي از طريق موسيقي، هنر يا ارتباط با طبيعت. ديگران هم آن را در ارزشها و اصولشان مييابند.
همانگونه كه ملاحظه ميگردد آنچه به عنوان سلامت معنوي در منابع مختلف، مورد بررسي و بحث قرار ميگيرد، مفاهيم مختلفي است كه اجماع كلي بر آن وجود ندارد.
ب) ابزارهاي اندازه گيري سلامت معنوي: ابزارهاي گوناگوني بهمنظور سنجش سلامت معنوي طراحي شدهاند اما بهرغم وجود ابزارهاي مختلف، اشكالات بسياري در مورد پرسشنامههاي تدوين شده مطرح ميباشد. عدم اعتبار و پايايي برخي ابزارهاي سنجش سلامت معنوي، معنويت يا مذهبي بودن، استفاده از نمونههاي كوچك و غير قابل تعميم و عدم طراحي صحيح سوالات، بخشي از مشكلات ابزارهاي موجود ميباشند.
برخي سوالات يا عبارات مورد استفاده در ابزارها، بيش از آنكه ارزيابي كننده سلامت معنوي افراد باشند، سلامت رواني آنها را مورد بررسي قرار ميدهند و يا موضوعي مشترك بين دو حيطه را مطرح ميكنند اما نحوه طراحي سوال، انتساب مطلب را به يكي از دو حيطه، مشخص نميكند.
مشكلات فوق باعث شدهاند كه برخي معتقد باشند هنوز هيچ يك از ابزارهاي موجود، نتوانستهاند پاسخگوي پيچيدگي و عمق معنويت در هيچ زمينهاي (مراقبت سلامتي يا ديگر موارد) باشند.
ج) ابزارهاي اندازهگيري مذهبيبودن از نظر اسلام: چنانچه پيش از اين ذكر گرديد نظر به قطبيبودن ديدگاهها در مورد سلامت معنوي و سلامت مذهبي، در يك سوي طيف، برخي (و عموما پيروان مذاهب)، سلامت معنوي را معادل سلامت مذهبي و مذهبي بودن، دانسته و بدون اعتقاد به مذهب، معنويت و درنتيجه سلامت معنوي را فاقد معنا ميدانند.
در اين راستا، برخي پايگاههاي اطلاعاتي گروهها يا افراد «مسلمان»، سلامت معنوي را شامل شناخت خالق، دوست داشتن او و تلاش براي قرب به او ميدانند. تلاشهايي نيز جهت تدوين و به كارگيري ابزارهايي براي اندازهگيري مذهبيبودن بر اساس اسلام صورت گرفته است كه چندان موفق بنظر نميرسند. عدم ارايه خصوصيات روانسنجي قابل قبول در مورد ابزارهاي تدوين شده، استفاده از ابزارهاي تدوين شده بر اساس آيين مسيحيت در مورد مسلمانان بدون تغيير ابزار اصلي، گنجاندن سوالاتي كه بيشتر ماهيت سياسي دارند، عدم طراحي صحيح مطالعه، منطبقنبودن محتواي سوالات پرسشنامه با منابع متقن ديني و قابل استفاده نبودن ابزار تدوين شده جهت كليه مسلمانان، بخشي از مشكلات ابزارهاي مورد استفاده جهت اندازهگيري مذهبيبودن بر اساس اسلام ميباشند.
د) ارتباط سلامت معنوي با ديگر ابعاد سلامت: پژوهشهاي بسياري جهت بررسي ارتباط سلامت معنوي با ديگر ابعاد سلامت، انجام شدهاند. مطالعاتي كه اثرات عوامل مذهبي يا معنوي را بر سلامت بررسي كردهاند، اغلب از ابزارهاي سنجش مذهبي بودن (شامل سوالاتي مانند تعداد دفعات حضور در مراسم مذهبي) استفاده كردهاند تا ابزارهاي سنجش معنويت به طور كلي.
برخي پژوهشها نشانگر آنند كه اموري همچون باورهاي مثبت (positive beliefs)، احساس راحتي و قدرت حاصل از مذهب، مراقبه و نيايش ميتوانند در سلامت و احساس خوب بودن سهيم باشند. ارتقاء سلامت معنوي ممكن است موجب معالجه يك بيماري نشود اما ممكن است به فرد كمك كند تا احساس بهتري داشته باشد، از برخي مشكلات بهداشتي جلوگيري كند و به فرد كمك كند كه با بيماري يا مرگ انطباق يابد.
از سوي ديگر تعدادي از مطالعات جمعيت شناختي نيز نشان دادهاند كه مذهبي بودن و معنويت با پيامدهاي منفي سلامت جسمي و سلامت رواني ارتباط دارند. همچون هر عاملي كه بر سلامت اثر ميگذارد (مانند انواع شيوههاي زندگي)، مذهبي بودن و معنويت ممكن است به صورت معكوس بر فرد تاثير بگذارد. براي مثال، برخي باورهاي مذهبي ممكن است با تشويق فرد به اجتناب از درمان يا قطع درمانهاي رسمي، عدم جستجوي به موقع مراقبت پزشكي، اجتناب از اقدامات بهداشتي پيشگيرانه مؤثر (مانند ايمنسازي كودكان در برابر بيماريها و مراقبت پيش از تولد) و سوء رفتار مذهبي (مانند اجازه سوء رفتار فيزيكي دادن در مورد بچهها) بر سلامت فرد تاثير منفي گذارد.ممكن است افراد برخي گروههاي مذهبي به صورت غير واقع بينانه، انتظارات بالايي از خود داشته باشند كه منجر به انزوا، استرس و اضطراب شود، يا ممكن است خود را با آنان كه معتقدات آنها را ندارند، بيگانه احساس كنند. سرانجام، به خوبي دانسته شده است كه سيستمهاي اعتقادي غير سالم (همچون برخي كيشها (cults) و آيينهاي مذهبي) ميتوانند به صورت منفي بر سلامت اثر گذارند. در تفسير برخي نتايج متناقض مطالعات انجام شده، بايد اين مساله را در نظر داشت كه پژوهشهاي به عمل آمده در واقع در مورد «مفاهيم مختلف»، در «جمعيتهاي مختلف از نظر باورها و عملكردها» با استفاده از «ابزارهاي مختلف» انجام شدهاند. ابزارهايي كه گاه به واقع آنچه را كه تدوينگران آنها مدعي آن بودهاند، نميسنجيده است.
***
يافتههاي فوق بيانگر آنند كه بهرغم گستره عظيم پژوهشهاي انجام شده، مشكلات بسياري همچون ابهام در تعريف سلامت معنوي، عدم توافق كلي بر مفاهيم اساسي مربوط به مساله، عدم تبيين مرزهاي سلامت معنوي و معنويت، عدم دستيابي به ابزارهايي مناسب جهت سنجش سلامت معنوي (عدم طراحي صحيح سوالات، سنجش ديگر حيطههاي سلامت، عدم اعتبار و پايايي برخي ابزارهاي سنجش و...) و استفاده از نمونههاي كوچك و غيرقابل تعميم همچنان به چشم ميخورند.
دكتر سپيده اميدواري/ روانپزشك، عضو هيات علمي پژوهشكده علوم بهداشتي جهاد دانشگاهي
منبع:هفته نامه سپيد