جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين پرچمداران نفاق جديد

اكنون كه جامعه اسلامي و انقلاب و نظام اسلامي با فتنه اي عميق مواجه شده، سوال اين است كه كدام جريان و چه كساني دچار نفاق شده و با نفاق خود چنين فتنه اي را به وجود آوردند. در اين نوشتار سعي بر آن است كه با توجه به حوادث اخير و دادگاه متهمين آشوب هاي سبز پرچمداران اين فتنه عميق بررسي شوند.
رخدادها و مسايل پس از انتخابات دهم رياست جمهوري جامعه اسلامي ايران را وارد مرحله اي جديد و متفاوت از قبل كرد. بسياري از صاحب نظران با تحليل وقايع مرتبط با انتخابات و آشوب هاي سبز پس از آن بر اين اعتقاد هستند كه انقلاب و نظام اسلامي و ملت ايران با يك فتنه بسيار عميق روبه رو شده است. ويژگي اصلي فتنه كاهش قدرت تشخيص حق از باطل به دليل پيدايي حجم بالاي شبهات، ابهامات و سوالات است. در شرايط فتنه تنها انسان هايي با بصيرت بسيار بالا مي توانند به راحتي بين جبهه حق از جبهه باطل و راه درست از راه نادرست تميز قايل شوند ولكن ديگران با ترديد مواجه شده و بسياري به گمراهي مي افتند. بدون ترديد عامل پيدايي فتنه در جامعه اسلامي، شكل گيري و ظهور يك جريان نفاق پيچيده و جديد خواهد بود. منافقين جديد و ناشناخته از قبل با اتخاذ مواضع و انجام رفتارهايي سبب مي شوند مردم و حتي خواص در تشخيص ها دچار مشكل گردند. اكنون كه جامعه اسلامي و انقلاب و نظام اسلامي با فتنه اي عميق مواجه شده، سوال اين است كه كدام جريان و چه كساني دچار نفاق شده و با نفاق خود چنين فتنه اي را به وجود آوردند. در اين نوشتار سعي بر آن است كه با توجه به حوادث اخير و دادگاه متهمين آشوب هاي سبز پرچمداران اين فتنه عميق بررسي شوند.
تقلب بزرگ نشانه دروغ بزرگ
آشوب ها و ناآرامي هاي پس از انتخابات از آنجا شكل گرفت كه ميرحسين موسوي روز شنبه 32 خرداد ماه با صدور اطلاعيه اي نسبت به نتايج انتخابات اعتراض كرد و اعلام كرد در اين انتخابات با تقلب بزرگ روبه رو شده ايم.وي مدعي بود كه رأي اكثريت مردم به ايشان بوده و يا يك تقلب بزرگ اين رأي به نفع ديگري اعلام گرديده و مردم بايد با اعتراضات، تجمعات و حضور در خيابان ها نسبت به اين نتيجه واكنش نشان دهند. ميرحسين موسوي با چنين ديدگاهي خواستار ابطال انتخابات گرديد و براي ابطال انتخابات به اهرم فشارهاي هواداران در كف خيابان ها بر نظام اسلامي دل بسته بود. آقايان كروبي و محسن رضايي نيز هر كدام به نوعي نتايج انتخابات را زير سوال بردند و با شيوه هاي متفاوت اعتراضات خود را پيگيري نمودند. بيانيه هاي تند و تحريك آميز از سوي جبهه مشاركت، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، حزب كارگزاران سازندگي، مجمع روحانيون مبارز و ... صادر گرديد و هر كدام با تحليل هاي نادرست، نظام اسلامي را متهم به تقلب در انتخابات كردند و خواستار ابطال انتخابات شدند. مجموعه اين موضعگيري ها و تحريكات، سبب كشانده شدن عده اي به خيابان ها شد و نهايتاً ناآرامي ها ، آشوب ها، تخريب ها و رويارويي گروهي و از جمله منافقين، سلطنت طلب ها و اراذل و اوباش با نيروهاي مدافع نظام اسلامي اعم از ناجا، سپاه و بسيج شكل گرفت و در اين ميان تعدادي مصدوم و كشته شدند و چند نفر از نيروهاي مدافع انقلاب و نظام اسلامي نيز به درجه رفيع شهادت نايل آمدند. با دستگيري و آغاز محاكمه عده اي از دست اندركاران اين آشوب ها يك مطلب آشكار گشت و آن تاكيد چهره هاي برجسته از متهمان برعدم تقلب در انتخابات است. تمامي متهماني كه تاكنون سخن گفته و در جلسه دادگاه اظهارنظر كرده اند بر اين نكته تصريح دارند كه انتخابات سالم برگزار شده و امكان انجام تقلب در انتخابات ايران اصلاً وجود ندارد. اعترافات ابطحي، عطريانفر، بهزاد نبوي ،تاج زاده، امين زاده، شريعتي، حجاريان، رمضان زاده، صفايي فراهاني، حمزه كرمي، طباطبايي و ... همگي بر اين موضوع تأكيد دارد. بنابراين طرح تقلب از سوي آقاي موسوي و حمايت از ايشان در اين اتهام به نظام اسلامي از سوي ديگران چيزي جز يك دروغ بزرگ نبود. در واقع تقلب بزرگ، خود يك دروغ بزرگي بود. دروغ بزرگي كه جامعه را ناآرام ساخت و هواداران موسوي را تحريك كرد و به خيابان ها كشاند و زمينه هاي سوء استفاده را براي منافقين، سلطنت طلب ها و بيگانگان فراهم ساخت و اين همه خسارات معنوي و مادي را به نظام اسلامي تحميل كرد. اكنون سوال اين است كه اگر تقلب بزرگ يك دروغ بزرگ بود، اين دروغ بزرگ با چه اهدافي مطرح شد.
دروغ عنصر اصلي در كودتاي مخملي
حوادث پس از انتخابات نشان از آن دارد كه احزاب و گروه هاي سياسي دوم خردادي به دنبال براندازي نرم با استفاده ازمدل انقلاب هاي رنگي يا كودتاهاي مخملي در ايران با بهره گيري از انتخابات دهم بودند. هر چند عده اي اين تحليل را قبول ندارند و سعي مي كنند آن را با وارد كردن يكسري اشكالات و ايرادات رد نمايند، لكن بايد گفت، انقلاب رنگي يا كودتاي مخملي شاخ و دم ندارد. عنصراصلي در اين نوع براندازي با استفاده از بستر انتخابات، بي اعتمادسازي مردم نسبت به حاكميت، طرح انجام تقلب در انتخابات به دروغ، باطل كردن انتخابات و برگزاري انتخابات در شرايط جديد با ساز و كارهاي متفاوت از سازو كارهاي موجود و قانوني با هدف به دست گرفن قدرت مي باشد. تمامي اين عناصر در اين وقايع مشاهده شد كه از ميان اين عناصر، عنصر اصلي دروغ است. اكنون چه كسي ترديد دارد كه تقلبي در كار نبوده و به دروغ اين اتهام به نظام داده شده است. دروغي كه منشأ اين همه خسارات گرديد و به موقعيت بين المللي نظام خدشه وارد ساخت و شيريني انتخابات با مشاركت 85 درصدي ملت ايران را در كام مردم وفادار به نظام اسلامي تلخ كرد.
دروغ بزرگ كار ويژه نفاق
اگر در اين انتخابات تقلب به عنوان يك دروغ بزرگ مطرح شد و جامعه را به آشوب و التهاب كشاند، بررسي ها نشان مي دهد، جريان دروغگو در انتخابات دهم، طي سال هاي اخير دروغ هاي بي شماري را مطرح ساخته است. سياه نمايي از وضع موجود در سال هاي اخير از سوي جريان دوم خرداد، عمدتاً مبتني بر دروغ بود. اما مهمترين دروغ اين جريان، ادعاي خط امامي، وفاداري به قانون اساسي، قانون گرايي و تلاش براي تأمين حقوق مردم در چارچوب قانون اساسي به شمار مي آيد. اكنون با توجه به اعترافات و اسناد موجود مشخص شده كه اين جريان از نظام ديني، ولايت فقيه و قانون اساسي عبور كرده و در تلاش بود؛ تسلط بر قدرت سياسي، در يك فرآيند طولاني، نظام اسلامي را به يك نظام سكولار و لائيك تبديل سازد.
اين نوع رفتار نشان مي دهد انقلاب اسلامي با يك جريان نفاق جديد مواجه شده و اين نفاق جديد از پيچيدگي هاي بسيار زيادي برخوردار است. منافقين كساني هستند كه زبان ودل آنها متفاوت مي باشد. به چيزي كه مي گويند ايمان ندارند و با فريب ونيرنگ به دنبال رسيدن به اميال و خواسته هاي شيطاني خود هستند.
مشاركت و مجاهدين پرچمداران نفاق جديد
براساس كيفر خواست دادستاني تهران كه در جلسه سه شنبه گذشته (سوم شهريور ماه) دادگاه قرائت گرديد، انحلال مشاركت و مجاهدين از سوي دادستان درخواست شد. مفاد اين كيفرخواست كه براساس اسناد، مدارك و اعترافات عناصر اصلي جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين، تنظيم شده، هيچ جاي ترديدي را باقي نمي گذارد كه اين دو سازمان به دنبال براندازي نظام اسلامي بوده و هيچ اعتقادي به قانون اساسي و نظام ديني ندارد. در اين كيفرخواست به يك سند بسيار مهم از حزب مشاركت تحت عنوان «سند تأملات راهبردي » اشاره مي شود و ديدگاه واقعي اين حزب نسبت به نظام، وضعيت كشور، انقلاب ، حضرت امام (ره) و ولايت فقيه آشكار مي شود. اين سند به خوبي نشان مي دهد برخلاف ادعاهاي پرهياهوي سردمداران مشاركت مبني بر خط امامي بودن، آنها چگونه نظام ولايت فقيه را در چارچوب نظرياتي چون ماكس وبر، همان نظام سلطانيزم دانسته و براي تغيير اين نظام دست به تدوين راهبردها و تاكتيك ها زده اند. دادستان تهران در متن كيفرخواست خود با اشاره به اين سندننگ آور، آورده كه حزب مشاركت براي تغيير نظام ديني به يك نظام سكولار، استراتژي خود را در بند الف2 سند در سه مرحله به صورت زير تنظيم كرده است:
1- مرحله كوتاه مدت: مقابله با ساختار حقيقي مسئولان موجود كشور و در دست گرفتن قدرت تحت عنوان گذار به مردم سالاري بيشتر
2- مرحله ميان مدت: تغيير ساختار حقوقي كشور ( تغيير قانون اساسي)
3- مرحله بلند مدت: مردم سالاري تمام عيار كه منظور آنها حذف دين از عرصه حاكميت است.
در كيفرخواست نسبت به اين سند و منظور از اين راهبردها اشاره شده به اعترافات برخي از عناصر اصلي مشاركت كه اين اعترافات نيات حزب مشاركت را بيشتر برملا مي سازد. به عنوان نمونه در كيفرخواست آمده كه آقاي رمضان زاده قائم مقام حزب مشاركت در بازجويي خود درخصوص منظور از مردم سالاري موردنظر حزب چنين مي نويسد: «من از مردم سالاري تمام عيار آن چيزي كه مي فهمم دمكراسي بي قيد و شرط و يا حتي غيرديني است.»
از نكات برجسته دادگاه چهارم متهمين انقلاب مخملي، بيانيه يا اعترافات مكتوب سعيد حجاريان بود كه از سوي شريعتي قرائت گرديد. آيا كسي مي تواند بگويد حجاريان خط دهي مي كرد يا اينكه اساساً حركت حزب مشاركت براساس نظريه ها و تحليل هاي حجاريان بود. اين موضوع روشن است و اينجا فقط يادآوري مي شود كه حجاريان نظريه پرداز اصلي حزب مشاركت مي باشد. حجاريان در بخشي از اين اعترافات خود درخصوص جايگاهش در حزب مي نويسد: «دوستان مطلعند كه من از ابتداي تأسيس حزب مشاركت عضو شوراي مركزي آن بوده ام و در كنگره يازدهم اين حزب نيز عضويت داشته ام و شايد يكي از مراجع فكري و نظريه پردازان اين حزب به شمار بروم.» سعيد حجاريان در اعترافات خود مطالبي را بيان مي دارد كه جز نام نفاق بر حزب مشاركت نمي توان نهاد. اين حزب در سال هاي اخير خود را نزديكترين حزب خط امام (ره) و آرمان هاي آن عزيز سفر كرده معرفي مي كرد و خود را پايبند به قانون اساسي مي دانست و رقباي خود را متهم مي ساخت به اينكه از خط امام (ره) فاصله گرفته اند و به قانون اساسي پايبند نيستند. اما در اعترافات صريح حجاريان آمده كه چگونه آنان در مسيري برخلاف قانون اساسي و نظام ديني حركت كرده و به دنبال چه اهداف شوم و پليدي بودند. حجاريان با صراحت مي گويد كه حزب مشاركت براساس نظريات ماكس وبر دنبال تغيير نظام ولايت فقيه بود. او بر همين اساس راه خود و حزب مشاركت را يك راه انحرافي دانسته و مغايرت مشي حزب با قانون اساسي و مشي امام (ره) را تأييد و استعفاي خود از حزب را اينگونه اعلام مي دارد: «از آنجا كه نظرات و آراي من آثار خود را در مواضع حزب و به خصوص جزوه تأملات راهبردي (سياسي : عقيدتي) به جاي گذاشته و من در تأملات تنهايي خود آن را منافي و مغاير با مشي حضرت امام (ره) و قانون اساسي و مرامنامه حزب يافته ام و همين امر را موجب انحراف حزب به خصوص در ايام انتخابات اخير مي دانم استعفاي خود را از حزب مشاركت اعلام داشته و ديگر حزب را جايگاه مناسبي براي خود نمي بينم.»
نكته قابل توجه در اعترافات حجاريان، مغايرت مسير حزب از مرامنامه حزب است. حزب در مرامنامه اصول و مباني را مطرح كرده كه اكنون برخلاف آن حركت مي كند و همين مغايرت در مواضع اعلامي با مواضع عملي حزب را به يك جريان نفاق جديد تبديل ساخته است. در كيفرخواست با اشاره به همسويي مواضع سازمان مجاهدين با مشاركت از يك طرف و با توجه به مشترك بودن اعضاي اصلي مجاهدين و مشاركت از طرف ديگر، تصريح شده كه اين دو مجموعه داراي ديدگاه و مواضع يكسان بوده اند و بر همين اساس دادستان خواستار انحلال هر دو مجموعه شده است.
جريان نفاق جديد در همسويي با بيگانگان
همانگونه كه منافقين خلق براي رويارويي با انقلاب اسلامي، حضرت امام (ره)، نظام اسلامي و مردم ايران به بيگانگان دل بستند و در دامان آنها قرار گرفتند، متأسفانه اسناد و مدارك بسياري وجود دارد كه نشان مي دهد اعضاي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين و بعضاً ديگر عناصر همسو با آنان، چگونه به بيگانگان دل بسته و در پي جلب حمايت هاي آنان براي رسيدن به اهداف شوم خود بودند. در بخشي از كيفرخواست دادستان تهران در همين راستا آمده است: «موضوع دل دادن به حمايت بيگانگان و اميتاز دادن به دشمنان ملت ايران براي تسويه حساب هاي داخلي و جفاي حزب مشاركت در موضوع انرژي هسته اي محدود نمي شود. عملكرد دبيركل حزب مشاركت آقاي محسن ميردامادي در دوره تصدي رياست كميسيون امنيت ملي مجلس ششم نمونه ديگري از اين عملكرد خائنانه است. در اين مورد محمدعلي ابطحي رئيس وقت دفتر و معاون پارلماني وقت رئيس جمهور در بازجويي هاي خود چنين مي نويسد: «بي هويتي اصلاح طلبان در سياست خارجي شاخص ترين وجه و بارزترين خصوصيت آنها بود. از هيچ دريوزگي براي جا انداختن خود در برابر غرب فروگذار نمي كردند. غربي ها اگر ظالمانه ترين تقاضاها را هم داشتند حاضر به انجام آن بودند و بدتر اينكه در مواردي پيش بيني مي كردند كه غرب چه خواسته اي مي طلبد پيشاپيش آنها خود را هماهنگ نشان مي دادند. اوج اين قضايا در مجلس ششم بود.»
در مجلس ششم شاهد مواضع حقيرانه و ذليلانه نمايندگان اصلاح طلب در برابر غرب بوديم. حال ممكن است عده اي بگويند ابطحي اين حرف ها را تحت فشار گفته و اعتبار ندارد. اما آيا واقعيت غير از اين بود كه مجلس ششم در بحث هسته اي همانند ستون پنجم دشمن عمل كرد و مجلس به جاي تأمين حقوق هسته اي ملت ايران، به نوعي خواستار پايان بخشيدن به فعاليت هاي هسته اي گرديد.
آيا نامه 135 نماينده مجلس ششم فراموش شده است كه به رهبري توصيه نوشيدن جام زهر و عقب نشيني در برابر غرب و آمريكا را دادند و حتي تهديد كردند كه اگر رهبري اين كار را نكند ايران با تهاجم آمريكا اشغال مي شود و هيچ كاري در برابر قدرت آمريكا نمي توان كرد. بنابراين آنچه ابطحي گفته صرفاً بازگو كردن حقايق و واقعيت ها از زبان يك عنصر موثر در جبهه دوم خرداد است. در همين راستا آقاي ابطحي، تاج زاده، حجاريان و... به نوع نگاه اصلاح طلبان به بيگانگان اشاره كرده و حتي افرادي چون حجاريان تصريح مي كند كه قرار بر اين بود كه با كمك بيگانگان در ايران انقلاب رنگي انجام شود. حجاريان در همين راستا در اعترافات خود مي نويسد: «به واسطه آقاي ناصر هاديان استاد دانشكده حقوق دانشگاه تهران با نماينده بنياد سوروس (كيان تاجبخش) آشنا و دو مرحله نيز با وي ملاقات نمودم. در ديدارهاي به عمل آمده قرار بود سازمان هاي غيردولتي را در ايران فعال كنيم و نيز يكي از اهدافمان قدرتمند نمودن جامعه مدني بود و قرار بود از تجارب بنياد سوروس در جهت انقلاب رنگي استفاده نمائيم.»
نقش خاتمي، موسوي و... در جريان نفاق
جريان نفاق كنوني كه متأسفانه پرچمداران و سران آن سابقه در انقلاب داشته و طي سي سال گذشته از مسئوليت هاي كليدي در نظام اسلامي نيز برخوردار بودند، خلاصه در دو حزب مشاركت و سازمان مجاهدين نمي گردد. در اين جريان عناصري از كارگزاران، مجمع روحانيون مبارز و... ايفاي نقش كرده و فعال بوده و هستند. البته ممكن است اين سوال پيش آيد كه چگونه افرادي با اين سوابق انقلابي، مبارزاتي و داراي مسئوليت در نظام اسلامي به اين وضعيت دچار شده اند، در پاسخ بايد گفت دلايل براي هر يك از مجموعه ها و افراد متفاوت است ولي اين امكان منتفي نيست كه انسان با يك سابقه درخشان و مثبت با گذر زمان سقوط كند و گمراه گردد. برخي از ابتدا به نفاق گرفتار شده بودند و با گذر زمان نفاق آنان آشكار مي شود. برخي در مسير گرفتار چنين آسيب خانمان سوز مي شوند. در زمان پيامبر و دوران پس از ايشان نيز مسلمانان با همين مشكل نفاق مواجه شدند. بيشترين خسارات به اسلام را نيز منافقين وارد ساختند. براي همين خداوند خطر منافقين را سنگين دانسته و آنان را بدتر از كفار معرفي مي كند. افرادي اسلام نياوردند ولي نزد پيامبر خود را مسلمان و مومن معرفي مي كردند. اما افرادي واقعاً اسلام آوردند و مومن بودند و سال ها در كنار پيامبر خدا در راه اسلام مبارزه كردند ولي در نهايت به نفاق گرفتار شده در دوران حضرت علي (ع) با آن حضرت جنگيدند. طلحه و زبير نمونه هاي برجسته گروه دوم از جريان نفاق هستند. جالب است كه طلحه و زبير با داعيه حق طلبي و خون خواهي خليفه مقتول (عثمان)، در كنار عايشه حضرت علي (ع) را متهم كردند كه در قتل خليفه دست داشته، در حالي كه اينگونه نبود. اما در واقع طلحه و زبير به دنبال دنياي خود بودند.
اكنون افراد برجسته اي وجود دارند كه ممكن است در مورد نقش آنان در اين قضايا براي مردم سوالاتي پديد آيد. افرادي چون خاتمي، كروبي، موسوي و ديگراني كه شايد نام بردن از آنان در اينجا ضرورتي نداشته باشد. در مورد هر يك از اين افراد بررسي خاصي لازم است صورت گيرد. آنچه مسلم است، خاتمي در مجموعه دوم خرداد يك نيروي كليدي بود و مديريت دوم خرداد در اختيار حزب مشاركت و سازمان مجاهدين قرار داشت و بر همين اساس بايد گفت سرنوشت خاتمي جداي از سرنوشت مشاركت و مجاهدين نيست. اگر آنان به هر دليلي با گذر زمان به افكار و انديشه هاي سكولاريستي و ليبراليستي رسيده اند، خاتمي نيز اينگونه است. در مورد ميرحسين موسوي ديدگاه ها متفاوت است. در حوادث اخير رفتار سياسي غيرقانوني و خارج از عرف موسوي عرصه را براي ديگران فراهم ساخت و اين فتنه ها شكل گرفت. اكنون عده اي مي گويند كه ديگران موسوي را دچار توهم كرده و او فكر كرده واقعاً پيروز انتخابات است و به همين دليل اين رفتارها را از خود نشان داده است. بر همين اساس طرفداران اين نگاه مي گويند موسوي يك سرمايه ملي است و بايد او را از اين توهم خارج ساخت. اما ديدگاه ديگري وجود دارد كه حكايت از نفاق سي ساله موسوي مي كند. اين ديدگاه معتقد است موسوي از ابتداي انقلاب تا به امروز رفتاري منافقانه داشته و در حالي كه اعتقاد به نظام ديني و قانون اساسي و ولايت فقيه نداشته، طوري رفتار كرد كه حتي توانست در يك مقطعي نخست وزير گردد و بر همين اساس عده اي سعي دارند او را حتي نخست وزير حضرت امام (ره) معرفي كنند. اين موضوع نياز به بررسي بيشتري دارد. لكن بايد گفت كه اين نگرش در مورد ميرحسين موسوي يك ديدگاه و نگرش جديدي نيست كه پس از انتخابات دهم به وجود آمده باشد.
افرادي چون شهيد ديالمه در سال 1360 بر اين اعتقاد بودند كه افرادي چون ميرحسين رفتاري منافقانه دارند و ايشان معتقد بود كه زماني خواهد رسيد كه ميرحسين در برابر نظام به دليل عدم اعتقاد به ولايت فقيه خواهد ايستاد. نوار سخنراني ديالمه اكنون موجود است و ايشان در آن سخنراني خود تأكيد دارد كه بايد هوشيار بود و در واگذاري مسئوليت ها به افراد دقت كرد. سخنراني شهيد ديالمه در سال 60 زماني انجام شده كه قرار بود ميرحسين به عنوان وزير امور خارجه دولت شهيد رجايي به مجلس اول معرفي گردد. ديالمه با اشاره به سوابق ميرحسين در قبل از انقلاب و همراهي ايشان با افرادي چون دكتر پيمان و دكتر سامي در گروه محمد نخشب و نهضت سوسياليست هاي خداپرست و تفكرات مصدقي و ملي گرايانه موسوي، هشدار مي دهد كه نبايد ساده انديشي كرد و اين افراد را كه اكنون مدعي اند امام و قانون اساسي و نظام ديني را قبول دارند با اين سوابق در مسئوليت ها به كار گرفت. شهادت افرادي چون ديالمه سبب گرديد اين مسئوليت حتي ارتقا هم پيدا كند.
اما اكنون با گذشت سي سال از انقلاب، حوادث جاري نشان مي دهد كه ديدگاه افرادي چون شهيد ديالمه در مورد ميرحسين ديدگاه افراطي نبوده و پيش بيني او درست از آب درآمد. امروز ميرحسين موسوي در برابر قانون، نظام، ولايت فقيه و رهبري ايستاده و آنچه دستمايه او قرار دارد، همين سوابقي است كه در دهه اول انقلاب داشته است. سوابقي كه اگر دلسوزان انقلاب با هوشياري به هشدارهاي افرادي چون شهيد ديالمه و شهيد آيت توجه مي كردند، شايد امروز اين مسئوليت (نخست وزيري دوران دفاع مقدس) در سوابق موسوي وجود نمي داشت.
نويسنده:دكتر يدالله جواني