IRNON.com
اهداف و راهبردهاي دولت اسلامي از ديدگاه امام علي (ع)
 

در مقاله حاضر تلاش شده است اهداف و راهبردهاي نظام حكومتي امام علي (ع) بصورت اجمال با بهره گيري از رهنمودهاي ايشان در كتاب نوراني نهج البلاغه و به ويژه عهد نامه مالك اشتر به عنوان منشور كشورداري مورد تبيين قرار گيرد.


 

با توجه به نقش اساسي دولت در مديريت جامعه در جهت اعلاي كلمه حق و زمينه سازي براي رشد و تعالي انسان در منطق اسلام، در مقاله حاضر تلاش شده است اهداف و راهبردهاي نظام حكومتي امام علي (ع) بصورت اجمال با بهره گيري از رهنمودهاي ايشان در كتاب نوراني نهج البلاغه و به ويژه عهد نامه مالك اشتر به عنوان منشور كشورداري مورد تبيين قرار گيرد. در اين مقاله علاوه بر تعريف و تبيين دولت اسلامي از ديدگاه امام علي(ع)، اصول و راهبردهاي دولت اسلامي و شاخصهاي كشورداري در جهت بازانديشي و بازآفريني مفاهيم، نظريه و الگوي دولت اسلامي مورد مداقه قرار گرفته است.
در راستاي تحقق اهداف مذكور و براي دستيابي به دولت اسلامي مورد نظر امام علي (ع) اصول، راهبردها و جهت گيريهاي ذيل مي بايست توسط حاكم، دولتمردان و كارگزاران نظام مورد نظر قرار گيرد:

پايبندي دولتمردان به ارزشهاي اسلامي
ضرورت خود سازي براي اصلاح و ارشاد جامعه از تكليف رهنمون سازي جامعه به سوي هدايت ناشي مي شود. اين اصل به عنوان ريشه همه اصول در نظام ارزشي و سلوك سياسي اميرالمومنين ملاحظه مي شود.چنانچه ايشان در اولين سطور فرمان خود به مالك اشتر به عنوان مهمترن منشور حكومتي برجاي مانده از ايشان نيز بر اين اصل تاكيد نموده و ضمن توصيه به جهد در طاعت، عمل به واجبات و مستحبات، بر مهار هواهاي نفساني تاكيد نموده و مي فرمايند:
ما اشتر را ميفرمائيم تا از خدا بترسد ، در طاعتش بكوشد ، و آنچه را كه خدا در كتابش او را بدان موظف داشته است از واجبات و مستحبات عمل نمايد ، همان واجبات و مستحباتي كه هيچكس با ( شاهد ) خوشبختي هماغوش نشد ، جز با بكار بستن آنها ، و هيچكس با ( عفريت ) بدبختي دست بگريبان نگرديد ، مگر با انكار و ضايع كردن آنها ، فرماندار مصر موظف است خدا را بدل و دست و زبانش ياري دهد ( و از بندگانش دستگيري نمايد ) زيرا كه آن خداي عزيز ضامن گرديده است آن كس را كه ياريش دهد ، ياريش دهد ، و آنكه ارجمندش دارد ، ارجمندش دارد . او را ميفرمائيم : به هنگام خواهشها ( و تمايلات نفساني ديو ) نفس را درهم شكند ، و هر آنگاه كه آن ( ديو نفس ) سركشي آغاز نهد او آن را ( با زنجير عبادت به بندد و ) رامش سازد ، چرا كه اين ( ديو ستمكار ) نفس بسيار بسيار انسان را بزشتي فرمان راند ، جز آن كس را كه خداي در سايه مهرش پناه دهد.
و در پايان عهد نامه نيز در يادآوري اختصاص بهترين اوقات براي بپا داشتن فرايض و واجبات ديني همراه با انجام وظايف اجتماعي تاكيد مي نمايند كه:
اي مالك گو اينكه كارهائي كه درباره رتق و فتق امور كشور انجام مي دهي ، چنانچه نيتت پاك ، و توده در آن آسوده باشد ، همه آنها براي خدا است ، لكن ( فراموش مكن كه تو ناگزير از انجام دو وظيفه ميباشي ، يكي اجتماعي كه همان به كار مردم رسيدن است ، ديگري انفرادي است كه آن عبارت از عبادت خدا ، و خواندن دعا و نماز ، و رخ به درگاه خدا سائيدن است و ) بهترين آن اوقات ، و پاكترين آن اقسام را براي آنچه كه بين تو و خدا است انتخاب كن . البته بپا داشتن فرايض و واجبات ديني كه مختص به ذات پروردگار است ، در هنگامي باشد كه آن هنگام مختص بدان كار است ( نمازها را اوائل اوقات بگذار ، و به تأخير مينداز ) در شب و روزت پيكرت را به خداي ببخش ، و به آنچه كه باعث نزديكي به خدا است كاملا وفا كرده و آنها را بدون كاهش و افزايش به جاي آور ، اگر چه اين كار پيكرت را بفرسايد.

لزوم زهد و ساده زيستي دولتمردان
با توجه به تعريف زهد مبني بر دل نبستن به دنيا، مزين بودن به آن لازمه پيشوايي و دولتمداري مسلمين مي باشد چنانچه اميرالمومنين در اهميت ساده زيستي دولتمردان در نامه اي جاودانه خطاب به عثمان ابن حنيف انصاري از اصحاب رسولخدا ( ص ) و ياران و دوستان خالص ايشان به هنگامي كه او فرماندار بصره بود و خبر به حضرت رسيد كه او به مهماني گروهي از بصريان كه به مهمانيش فراخوانده رفته است،امام علي (ع) به ايشان مي فرمايند:(اي فرماندار بصره ) اي پسر حنيف مرا رسيده است كه جواني بصري ( شايد براي رسيدن به مقامي خواني رنگين گسترده و طعامهاي چرب و شيرين چيده و بدان طعام ) تو را خوانده ، و تو هم شتابان رفته ، در آن مهماني خورشهاي الوان و قدحهاي سرشار براي تو خواسته و به سويت آورده مي شده است ، در صورتي كه من اين گمان را نداشتم كه تو به مهماني مردمي ( بي فكر و رحم و عاطفه ) بروي كه در مهمانيها عيالمند تهي دست را به ستم برانند ، و توانگرشان را بخوانند ، ( مگر نميداني طعام چنين مردمي به حلال و حرام آميخته خوردني ، و دعوتشان پذيرفتني نيست ، اينان را بگذار همچون بهائم سر در آخور خويش باشند ، و در آخرت به سزاي خود برسند اي عثمان ) در آنچه از اين گونه خوراكيها كه دندان مينهي نيك بنگر ، هر آنچه دانشش بر تو پوشيده ( و حل و حرمتش نزدت مجهول ) است به فوريتش از دست بنه ، و آنچه مي داني از راه پاكيزه ، و حلال بدست آمده ( به اندازه كفايت ) تناول كن.
و سپس در تذكر به وي در ذكر زهد و ساده زيستي امام المسلمين خواستار الگوپذيري وي بوده و مي فرمايند:
هان اي عثمان مگر نمي داني براي هر پيروي پيشوائي است كه بايستي از او پيروي كرده ، و به نور دانش وي روشني جويد ، مگر نمي داني پيشواي شما از دنيايش ( در پوشاك ) به دو جامه كهين ، و از خوراك به دو قرص جوين بسنده كرده است ( اگر شما مدعي پيروي از علي هستيد ، با وجود بودن اين همه برهنگان و گرسنگان اين نرم و نازك پوشيدن ، و اين چرب و شيرين خوردن و نوشيدن از چه و به پيروي از كيست ) درست است كه شما توانائي اينگونه زندگي كردن را نداريد و لكن ( اين ميتوانيد كه ) مرا بر زهد و پاكدامني و كوشش ( در راه حق ) ياري دهيد ، پس ( تا اين اندازه كوتاهي نكنيد ) ، سوگند به خداي من كه از دنياي شما طلائي نيندوخته ، و از غنائم آن مالي فراوان گرد نكرده ، و به جز اين كهن جامه كه در بردارم ، جامه ديگري تهيه نديده ام. و اگر بخواهم البته بسوي پاكيزگي اين عسل و مغز اين گندم و بافته هاي اين جامه ابريشم بخوبي راه ميبرم و لكن دست آرزو از دامان علي بسي به دور ، و آز و شره با همه شدت و حدت كجا بتواند مرا وادار به گزيدن خوراكها ( و پوشاكهاي نرم و گوارا ) سازد.

ترجيح نفع عمومي در مقابل رضايت خواص
همواره افراد جامعه به دو دسته اكثريت يا توده مردم كه معمولا از امكانات رفاهي كمتري برخوردارند و اقليت كه از امكانات مادي فراواني برخوردارند و به همين جهت خود را برگزيدگان و خواص جامعه مي پندارند و براي خود شخصيت و امتيازي بيش از عامه مردم قائلند. از آنجا كه هيچ حاكمي نمي تواند در مقام زمامداري به دليل تزاحم منافع، به طور كامل رضايت اكثزيت و اقليت جامعه را تامين نمايد، تلاش در جهت تقويت پايگاه مردمي و جلب رضايت اكثريت توده مردم اولي خواهد بود و اقليت ناراضي كاري از پيش نخواهند برد.
اميرالمومنين در عهدنامه مالك همچنين در فرازي ديگر نسبت به امتياز خواهي و خوداختصاصي براي نزديكان و آشنايان دولتمردان هشدار داده و مي فرمايند:
( اي مالك ) فرمانگذاران را نزديكان و خويشاني است كه خوي گردنكشي و خودسري در آنها ريشه دوانده ، و به كم انصافي در داد و ستدها دستي دراز دارند ( اينان با اينكه نوكر و خدمتگذاراند كبر و نخوتشان بمراتب از پادشاه بيشتر است ) پس تو با قطع اسباب اين خوها ( ي نابهنجار ) ريشه آنها را بكن ( هيچ ميداني بساط كبر و نخوت آنان چسان نور ديده شده ) و ريشه شرشان از بيخ برميافتد ؟ با اينكه ) هيچگاه به هيچ يك از پيرامون گردان ، و خويشاوندانت قطعه زميني واگذار نكني ( و دهي را به تيولشان ندهي ) زنهار اي مالك نكند كه كسي از آنان به گرفتن كشت زار و مزرعه طمع در تو افكند ، و آنگاه باعث زيان و آزار آن كسي شوند كه در كار مشترك ، و يا در سيراب كردن زمين با آنها همسايه است ، و آنها بخواهند سختي كار شركت را بدوش آن همسايگان بگذارند كه در اينصورت سود سرشار و گواراي آن براي آنان و نكوهش و زشتيش در دنيا و آخرت بر تو است ( و تو نبايد در راه حق خويش و بيگانه بشناسي ، و بين پسر خود ، با آن سياه آفريقائي تفاوتي قائل شوي ) دور و نزديك هر كه با اجراي حق موافق است حق را درباره وي مجرا دار ( گو اينكه حق سنگين است ، و در اجراي آن اندامي آهنين و استخواني پولادين لازم است ) پس تو در كار اجراي حق شكيبا و ( پايدار و از خدا ) پاداش خواه باش ، نزديكان را بگذار تا ( هر چه مي خواهند بگويند ، و هر قدر ميخواهند برنجند و ) از حق هر چه مي خواهد بآنها برسد ، برسد ، تو پايان كار را بنگر كه با همه گراني و سنگيني تا چه اندازه فرخنده و پسنديده است.

رعايت حقوق متقابل مردم و حكومت
در انديشه سياسي امام علي (ع) رابطه حقوقي مرد و حكومت دوجانبه است. مردم حقوقي دارند كه حكومت نمي تواند آنها را سلب نمايد و در مقابل نيز حكومت از حقوقي برخوردار است كه مردم مي بايست در رعايت آن بكوشند. در مكتب اميرالمومنين محق بدون تكليف و مكلف بدون حق وجود ندارد مگر خداوند كه محق محض است و در مقابل ديگران، تكليفي ندارد. انصاف در رابطه با مردم نيز به معناي آن است كه حق هر كسي همانگونه كه هست ادا شود و حقوق افراد به طور كامل و به گونه اي مساوي رعايت گردد.چنانچه حضرت در صفين خطاب به سپاهيان خويش فرموده اند:
( بدانيد ) پاك پروردگار به حكومت دادن من بر شما در شما برايم حقي مقرر فرموده است و مانند همان حقي كه مرا بر شما است شما را نيز بر من است. و حق پهناورترين چيزها است هنگامي كه در آن با هم به گفتگو پردازند ، و تنگترين چيزها است هنگاميكه بخواهند از روي انصاف درباره هم بدان عمل كنند هيچكس را بر ديگري حقي نيست ، جز آنكه ديگري را نيز بر او حقي است و اگر بنا باشد كه كسي را بر ديگري حقي باشد ، و آن ديگري را بر آن كس حقي نباشد ، اين حق ويژه ذات خداوند است و بس ، و آفريدگانش را بر او حقي نيست.
همچنين در خطبه هاي حضرت عليه السلام خطاب به اهل كوفه كه از جنگيدن با اهل شام بيمناك بودند بيان فرموده و آنان را نكوهش كرده و به رفتن بسوي دشمن امر مي نمايند ، تاكيد شده است: اي گروه مردمان مرا بر شما حقي و شما را بر من حقي است اما حق شما بر من آن است كه شما را پند داده و و مواجبتان را زياد بكنم و ( كتاب و سنت را هم ) تعليم شما نمايم تا نادان نمانيد شما را ادب آموزم تا عالم و دانا شويد اما حقي كه من بر شما دارم وفاي به عهد و بيعت و نصيحت در حضور و غيبت است هر وقت شما را بخوانم بايد اجابت كنيد و هر موقع به شما فرمان دهم بايستي اطاعت نمائيد.

وحدت و اتحاد اجتماعي
وحدت و اتحاد اجتماعي به عنوان يكي از مهمترين اصول كشورداري مورد توجه امام علي (ع) بوده و در مناسبتهاي مختلف آنرا مورد تبيين قرار مي دادند. حضرت در خطبه اي به نام قاصعه (در بردارنده تخويف و بيم دادن مردم است از روش و طريقه شيطان)، در اهميت وحدت و همدلي به عنوان بزرگترين نعمت اجتماعي بيان فرمودند:
خداوند پاك در رشته مهر و الفتي كه بين اين امت بست بر آنان منت نهاد ( چه نيكو ) ألفتي كه در سايه اش مي آرامند ، و در كنارش مي آسايند ، به نعمتي كه احدي از آفريدگان بهايش را نشناسد، زيرا كه آن نعمت ( كه عبارت از آن الفت است ) برتر از هر بها و بزرگتر از هر بزرگ و نفيسي است.
سپس به مردم متفرق و پراكنده خود گذشته نه چندان دور باشكوه خود را يادآور شده و بيان نمودند:
در حالات گذشتگان و مومنين پيش از خويش بينديشيد ... پس بنگريد چسان ( داراي همه چيز و همه گونه عزت و شوكتي ) بودند ، هنگاميكه جمعيتها گرد ، و انديشه ها با هم ، و دلها هماهنگ ، و دستها در پي ياري هم ، و تيغها پشتيبان ، ديده ها نافذ و كنجكاو ، و عزم و اراده ها يكي بود ، مگر اينان نيستند كه در اقطار جهان، ( و ادوار گيتي) بزرگان و بر همه جهانيان سلطنت داشتند.
و در پايان عاقبت اختلاف در جامعه را از دست دادن ارجمندي، سلب فراواني نعمت خداوند و معطل ماندن حدود الهي فرمودند:
بنگريد ( چسان كساني ) پايان كارشان به كجا انجاميد ، هنگاميكه ( بينشان ) جدائي افتاد ، الفت به پراكندگي ، و دلها و حرفها از هم دور و جدا ، و به دستجات مختلفي تقسيم ، و با پراكندگي با هم در حال جنگ شدند ، خداوند ( در اثر اين تشتت و اختلاف ) جامه ارجمندي را از آنان بركنده ، و فراواني نعمتش را از ايشان برگرفت.اگر رعيت بر والي چيره آمد ، يا والي بحقوق رعيت دست اندازي كرد ، اينجا ديگر اختلاف كلمه پيدا شده ، پرچمهاي ستم هويدا و دغلكاريها در دين بسيار ، راههاي سنت ( و احكام شرعيه ) واگذار شده ، حدود الهي معطل مانده ، كار با هواي نفس افتد ، و دردهاي دروني اشخاص بسيار گردد.

مشورت با صاحب نظران
در حكومتهاي غير اسلامي بهترين مشاوران را با تجربه ترين آنها مي دانند لكن در مكتب اسلام علاوه بر آن معيارهاي اعتقادي و اخلاقي همچون اسلام، حلم، نصح و تقوي را نيز مورد نظر قرار مي دهد. اميرالمومنين در عهد نامه مالك در اهميت و ضرورت بهره گيري از مشورت با صاحب نظران و حكماي قوم را اينگونه تصريح فرموده اند:
(تا ميتواني ) درباره استوار كردن آنچه كه كار كشور بدان اصلاح پذيرد و پايداري آنچه را كه مردم پيش از تو برپا داشته اند ، با دانشمندان و حكماي قوم ( در باب آنها ) مذاكره كن ( و از فكر ثاقب ، و رأي صائب آنان به حد كافي استفاده ببر زيرا كه آنها تاريخ گذشتگان را خوب بخاطر دارند ، و تو را از تكرار قضايا و حوادثي كه باعث اضمحلال كشور است نگهداري مي كنند ).
و سپس در همين راستا امير المومنين پرهيز از مشورت با افراد سخن چين، خائن ترسو و بخيل را نيز مورد تذكر قرار مي دهد:
اي مالك البته بايستي از ميان افراد رعيت دورترين و دشمن ترين كس نزد تو آن ( بي شرف ) مردي باشد كه زشتيهاي مردم را جوياتر است. بديهي است كه در مردم زشتيهائي است كه والي را سزد كه ( همچون پدري غيور و مهربان ) بر آنها پرده كشد ، بنابراين تو نبايد در پي كشف آنچه از عيوبشان كه بر تو پوشيده است برآئي ، زيرا وظيفه آنست كه هر چه از آن عيوب بر تو آشكار شود بپوشي و هر چه بر تو پوشيده است ، خدا خود حكم آن را خواهد كرد ، ( اي كسيكه از خداوند راز پوش چشم پوشيدن راز داري ) اكنون كه مي خواهي خدا راز رعيتت را بپوشد ، پس تا ميتواني راز پوش باش ، تا خدا نيز راز تو را بپوشد ، گره هر كينه را كه از مردم (در دل تو ) است باز كن ، و رشته هر انتقامي را از خويش ببر . و در ( شنيدن ) آنچه كه درستيش نزد تو درست نيست نادان باش ( و گوش بدان مده ) و در تصديق ( سخن آن نانجيب مرد ) سخن چين بدگوي شتاب مياور ، چرا كه سخن چين هر چند خويش را بطرز پند گوي جلوه دهد ، باز خيانت كار است الا ، اي والي مصر هيچگاه بخيل را در جلسه شور خويش راه مده كه ( اگر دادي ) تو را از داد و دهش باز دارد و از ناداري بترساند و نيز شخص ترسو و آزمند را به خويش راه مگذار ، كه آن تو را به كارها سست كند و بدان كه اين بخل و ترس و حرص سه غريزه مختلف اند كه بدگماني به خداوند تبارك و تعالي آن سه را گرد مي آورد.

نتيجه گيري
ترسيم نقش اساسي دولت در مديريت جامعه بعنوان يكي از اصلي ترين مباحث علوم سياسي و بيان تعريف، اهداف و راهبردهاي كلان نظام حكومتي امام علي (ع) در مقاله حاضر مورد بررسي قرار گرفت. نتايجي كه مي توان آنرا حاصل اين مداقه خواند اول آنكه تعريف سياست از ديدگاه امام علي(ع) نگاهي توحيدي و در مقابل ديدگاههاي دنيامداران با توجه به آرمانها و مقاصد عاليه انسان متبلور گرديده و با هدف اعلاي خلقت انسان در عرصه حيات اجتماعي در جهت حركت به سوي خالق مورد توجه قرار گرفته است. دوم آنكه لوازم و شرايط ضروري هدايت حقيقي انسان و خلافت الهي وجود محيط و شرايط مساعد اجتماعي براي رشد و تعالي است و حكومت، به دليل نقش اساسي در شكل گيري رفتار و اخلاق جامعه جايگاه برجسته و مهمي پيدا مي كند. سوم آنكه دولت تشكيل يافته مبتني بر اسلام داراي سه وجه اقامه حق، ارزشها و احكام اسلام، اصلاح و آباداني شهرها و دفع باطل و جهاد با دشمنان ترسيم شده است و دولت اسلامي مورد تاكيد اميرالمومنين جامع اهداف فوق مي باشد. چهارم آنكه راهبردها و جهت گيريهاي اساسي دستيابي به اين اهداف را نيز مي توان در هفت عرصه فرهنگي، سياسي، مديريتي، اجتماعي و اقتصادي مورد توجه قرار داد.



نويسنده:علي حمزه پور