IRNON.com
تبيين ماهيت هنر اسلامي
 

انسان، هنرمند است و خودش هم هنر خداست. اسماء الله حسنا و همه اسماء كه براي خدا به كار مي بريم از جانب خود خدا رسيده است. ما نبايد اسمي را بكار ببريم كه از جانب خودش نرسيده باشد.


 

در آيات كريمه قرآن داريم: و ا ن من شئي الا و عنده خزائنه وما ننزله الا بقدر معلوم: هيچ چيزي در عالم هستي نيست مگر آنكه مخزن آن پيش ماست و ما به اندازه آن را فرو مي فرستيم (ظاهر مي كنيم). در تعريف هنر خيلي صحبت شده است، مثل تعريف زيبايي. بنا به ذكر تعريف ندارم ولي يك تعريف جامع و مانع كه همه متفكران بپذيرند هنوز وجود ندارد و نخواهد داشت، چرا؟ زيرا هنر از انسان است ولي خود وجود انسان هنر است. حال انسان را تعريف كنيد؟ حال فكر مي كنيد يك تعريف جامع و مانع از انسان تاكنون شده است كه اختلافي در آن نباشد؟ هنر خداست! عجيب اين است كه خود خداوند هم آفرينش انسان را به عنوان هنر مطرح كرده است. خداوند جمله اي در مقام آفرينش انسان دارد كه به نظر مي آيد معني شگفتي دارد. همه چيز ساخته اراده خداست. ولي خداوند مي گويد: فتبارك الله احسن الخالقين. خداوند به خودش تبريك عرض مي كند! چيز عجيبي است! چه تبريكي داشت! مگر چه آفريد؟ هنر بود. آفرينش انسان هنر بود و هنر هم از انسان است. هيچ موجود هنرمندي غير از انسان در عالم وجود ندارد. جبرئيل و اسرافيل و يا حيوانات هنرمند نيستند. ممكن است حيواني را خوب تعليم دهيم تا برقصد ولي هنرمند نيست. او حالتي انعكاس و شرطي را بروز مي دهد. طوطي حرف مي زند و... ولي هنرمند نيستند. در حين عمل قدرت تصميم گيري ندارد كه عملي غير از آن انجام دهد.
پس بايد انسان را تعريف كرد و بگوييم انسان، حيوان هنرمند است و خودش هم هنر خداست. اسماء الله حسنا و همه اسماء كه براي خدا به كار مي بريم از جانب خود خدا رسيده است. ما نبايد اسمي را بكار ببريم كه از جانب خودش نرسيده باشد. مثلا كلمه واجب الوجود. همه حكما مي گويند خداوند واجب الوجود است. ولي در دعا يا نماز نبايد بگويي يا واجب الوجود. در صورتي كه كلمه خوبي است. علت العلل و مسبب الاسباب است بلكه بايد براي خودش فقط اسم خودش را بكار ببريد. ولي هنرمند را خدا نگفته است. خدا خيلي اسم ها دارد. خالق، عالم، لطيف، خبير، بصير و الي آخر و به ازاء هر اسم و صفت يك مظهر در عالم دارد.
قادر؛ پادشاهان مظهر شاهي حق، عالمان و عارفان مرآت آگاهي حق اند. هنرمندان مظهر چه اسمي از اسماء الله الحسني هستند؟ بديع. آنجا كه مي فرمايند: بديع السماوات والارض. بديع از مبدع هم بالاتر است. بديع صفت مبالغه است؛ بديع يعني همان خالق ولي با يك چيز اضافه. در خلق و بديع هر دو آفرينش است ولي بديع خلق تنها نيست بلكه خلق خاصي است؛ بدعت و بديع يعني آفرينش نو. ما همه از نوآوري خوشمان مي آيد. معادل فارسي آن دقيقا نوآوري است. خداوند نوآوري دارد. حال خدا، انسان را آفريد كه بدعت و ابداع خداوند است و خود انسان هم بديع و مبدع است. صفت ذاتي انسان ابداع است. هيچ موجود ديگري خلاقيت ندارد. بلكه از روي غريزه كار مي كند. تصميم در لحظه نمي توانند بگيرنند. حال چرا؟ چه ويژگي در انسان است كه مظهر اسم بديع است؟ و چه ويژگي در خداوند است كه انسان را آفريد؟ خداوند آسمان ها و كهكشان ها را از حيث هاي متفاوتي آفريد. ولي انسان را به حيث همه صفات الهي آفريد؛ كمال تجلي و تجلي كمال. خداوند هر دو اين واژه ها را در آفرينش انسان به كمال رساند. از آنجا كه همه صفات خدا در آفرينش انسان تجلي داشتند پس انسان همه صفات خدا را منعكس مي كند؛ قهار، جبار، رحيم، عالم و همه چي است. چي هست كه انسان نباشد؟ در هستي چي هست كه در انسان نيست؟ مرزهاي هستي را زبان انسان تعيين مي كند. هنوز باز چرا وجود دارد كه چرا ما مي توانيم منعكس كنيم. به قول هنرمندان يك كنتراست اين جا وجود دارد (تقابل). من هم شيطان هستم و هم فرشته، هم رحيم و هم جبار و هم شقي و هم سعيد. با اين تقابل عوالم انسان خيلي وسيع و گسترده مي شود. عوالم انسان عالم موجود فعلي نيست. فيزيكدان و فيلسوف، انسان و عالم بما هو موجود را بحث مي كند. هنر بررسي و آفرينش آنچه كه هست، نيست. بررسي چيزهايي هست كه مي تواند باشد اما نيست. فيلسوف چيزهايي كه هست را بررسي مي كند. عالم هم به بررسي موجودات و چيزهايي كه هست مي پردازد. يك چيزي هست و من بررسي مي كنم و يك چيزي بايد باشد. فرق هست و بايد چقدر است؟ خيلي. هست، هست. بايد باشد چي هست؟ عالم هستي تنها آن نيست كه آفريده شده است. ولي مي توانيم تصور كنيم عالمي مي توانسته باشد اما نيست. مي شود فرض كرد يا نه؟ مي شود فرض كرد خدا عالمي ديگر مي آفريد غير از اين عالم كه آفريده است و حالا نيافريده است. آن هم براي خودش عالمي است و مي شود فرض كرد. مي توانست اما نكرد و باز مي شود فرض كرد كه در آينده هم عالمي باشد كه حالا نيست. يكي اينكه مي توانسته باشد و اكنون نيست. يكي ممكن است باشد اما حالا نيست. حال چند تا عالم مي تواند باشد كه الان نيست؟ خيلي. قدرت تصوير و تصور داشته باشيد و خيال خود را رها كنيد. كانت مي گويد شجاعت فهميدن داشته باش. شما هم شجاعت تصوير داشته باشيد. تصوير كنيد. هرچه بيشتر تصوير كنيد هنرمندتريد. ميزان هنر آن است كه عوالمي را كه نيست تصوير كنيد.



نويسنده:دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني