بررسي ويژگيهاي نهضت اسلامي ايران از 17 شهريور تا 22بهمن

عظمت قاطبه رويدادهاي انقلاب اسلامي به حدي است كه حتي با گذشت دهها سال از آنان نيز ، نه با گفتار و نه با نوشتار، نميتوان شگرفي ان را بازخواني نمود. در پنج ماه آخر مبارزات مردم عليه رژيم ستمشاهي ، اين عظمت نمودي ويژه يافت. اين مقطع زماني از 17 شهريور 57 آغاز شد در 22 بهمن به سرانجام رسيد.
اشاره: عظمت قاطبه رويدادهاي انقلاب اسلامي به حدي است كه حتي با گذشت دهها سال از آنان نيز ، نه با گفتار و نه با نوشتار، نميتوان شگرفي ان را بازخواني نمود. در پنج ماه آخر مبارزات مردم عليه رژيم ستمشاهي ، اين عظمت نمودي ويژه يافت. اين مقطع زماني از 17 شهريور 57 آغاز شد در 22 بهمن به سرانجام رسيد.
پنج ماه پايان مبارزات ، با بيش از آن كاملا متفاوت بود از بدو آن مقطع، شرايط حاكم بر نهضت و رژيم و حاميانش دگرگون شد و حكومت سفاك شاه را بيش از پيش در سراشيبي سقوط قرار داد.
اين تحول به بركت واقعهاي بود كه آنرا جمعه سياه خواندند. در اين نوشتار قصد نداريم كه به بازگويي و كالبد شكافي اين واقعه بپردازيم. چه، اينكه در اين روزها از آن بسيار گفته و نوشته شده است. بلكه در اين سطور بر آنيم تا ويژگيهاي حاكم بر نهضت اسلامي در 5 ماه پاياني آن را كه متأثر از اين حماسه 17 شهريور است را بررسي نماييم. امري كه متأسفانه كمتر بدان پرداخته ميگردد.
در بالاخره ما نتوانستيم بفهميم كه چطور شد كه آن روز، روز جمعه 17 شهريور ، به اين حادثه خونريزي بيهوده منجر شد كه نتايج شوم و بدي در روحيه نيروهاي مسلح گذاشت»(1)
ارتشبد قرهباغي
صدور فرمان آتش به روي هزاران زن و مرد و كودك غير مسلح كه حتي در ابتدا از حكومت نظامي نيز با خبر نشده بودند، در حقيقت صدور حكم مرگ رژيم سفاك پهلوي بود. اولين گلولههايي كه در قلب شهداي ميدان شهدا آرميدند، آخرين ضرباتي بود كه پيكر نيمه جان رژيم، ياراي تحلم آن را نداشت.
حماسه هفدهم شهريور، در پيروزي نهضت اسلامي ايران چنان جايگاهي دارد كه به جرأت ميتوان گفت كه اگر اين خودش نبود، در خوشبينانهترين حالت انقلاب اسلامي بسيار ديرتر به بار مينشست.
واقعه هفدهم شهريور57، در زماني بسيار حياتي و استراتژيك روي داد. افزايش نارضايتيهاي مردم كه نشأت گرفته از وضع اسفبار رژيم در تمام زمينهها بود، باعث شد تا مردم مسلمان ايران با نهايت استفاده از فضاي معنوي و جلسات مذهبي ماه مبارك رمضان مبارزات خود را كه پس از چند ماه وقفه ـ كه به دليل فضاي اختناق مطلق كشور روي داده بودـ با شدتي بيشتر از سر بگيرند. اين اعتراضات بلافاصله شاه را مجبور به عقبنشيني كرد و تصميم گرفت تا با فريب مردم اوضاع را تغيير يافته جلوه دهد. وي شريف امامي را بر سر كار آورد . وظيفه شريف امامي اين بود كه كه با دادن برخي آزاديهاي سطحي و بعضا مضحك آتش انقلاب را فرو بنشاند . معدود افرادي چون بازرگان كه انتخابات وعده داده شده شريف امامي را «مائده الهي» خواندند بلافاصله در اين دام گرفتار آمدند و به تبليغ براي اين اقدام دولت شريف امامي دست زدند. اما در حالي كه شاه و شريف امامي به انتظار ثمرات سياستها و شعارهاي پوچ خود نشسته بودند و تنها دوازده روز پس از روي كار آمدن دولت «آشتي ملي» ، آنچه در ميدان ژاله تهران روي دارد، ورق را برگرداند. آري، و جمعه سياه ، جمعه سپيد بود.
* پيامدهاي رويداد هفدهم شهريور
اين رويداد چه در سطح داخلي و چه در سطح خارجي تأثيرات عميقي بر كشور داشت، و شرايط حاكم بر نهضت اسلامي را پنج ماه پاياني آن دگرگون ساخت. در زير اهم اين تأثيرات را به صورتي گذرا ذكر مينماييم:
1ـ شكست طرح آشتي ملي
رويداد هفدهم شهريور در هر مقطعي كه روي ميداد ، ضربهاي بر رژيم پهلوي به شمار ميرفت اما در زماني كه شعارهاي آزادي محور شاه و شريفامايم گوش فلكي را كر كرده بود اين ضربه، بسيار كاريتر بود، وقتي يكي از بزرگترين جنايات تاريخ حكومت پهلوي چند روز پس از آغاز تبليغات بسيار گسترده مبني بر مهران (2) شدن شاه روي ميدهد. بديهي است كه چه سرنوشتي در انتظار اين تبليغات ميباشد.
طرح و نقشه «آشتي ملي» براي رژيم بسيار با اهميت بود. چه اينكه از سويي تلاشهاي پنهان و آشكار بسيار براي موفقيت اين طرح صورت گرفته بود و حتي شاه براي موفقيت اين طرح دولت را قبلي را بر كنار نموده بود و از سوي ديگر اين توبه صوري يكي از آخرين تيرهايي بود كه محمدرضا شاه براي مقابله با نهضت اسلامي در تركش داشت.
شريف امامي با وقاحت تمام پس از هفدهم شهريور نيز به دادن برخي آزاديهاي صوري ادامه داد و شعارهاي ياوه خود را تكرار نمود. شريف امامي اين حادثه را به ماركسيستها نسبت داد. وي برخي از سران رژيم دستگير نمود و آزادي فعاليتهاي سياسي را اعلام كرد. اما دست او و همپيالگانش آنچنان تا مرفق به خون آلوده بود كه هر چه تلاش نمود، نتوانست به موفقيتي دست يابد. رژيم، بيش از گذشته رنگ باخته بود.
2ـ ترديد در بكارگيري سياست سركوب در نزد رژيم
بررسي مو اضع سران رژيم پس از هفدهم شهريور، در قبال اين رويداد به خوبي نشانگر اين مسأله است كه رژيم پهلوي خود به شكست سياست سركوب خود در واقعه فوق اذعان داشت. تشديد تظاهرات و اعتصابات پس از هفدهم شهريور كه 5 ماه ادامه يافت هيچگاه با قاطعيت و سركوب جدي به سان آنچه در آن روز گذشت، مواجه نگرديد.
در اينكه 17 شهريور 57 سياست رژيم به شدت شكست خورد. شبهاي وجود ندارد. داريوش همايون در آن واقعه اينگونه ياد ميكند: «..... حادثهاي كه عصمت شاه را در هم شكست و عصب رژيم را در هم شكست در واقع آن جمعه سياه بود، روزي كه ميبايست رژيم پيروز شود بر شورش مذهبي ، روز آغاز نابوديش شد».(3)
قرهباغي نيز همانگونه كه اشاره شد از آن به عنوان «خونريزي بيهوده» ياد ميكند كه در تأثير بسيار بدي بر نيروهاي مسلح گذاشت».
وزير كشور شريف امامي اعتقاد دارد كه با جنايت رژيم در 17 شهريور «لطمه غير قابل جبراني به حيثيت ارتش شاهنشاهي وارد شد».(4)
تا پيش از جمعه سياه رژيم از عمق تأثير مذهب بويژه مكتب عاشورايي امام حسين (ع) بيخبر بود و به زغم خود ميتوانست با به هراس انداختن مردم آنان را بر كنج خانههاي خود بفرستد اما ايستادگي مردم در برابر گلولههايي كه از هر سوي ميباريد بر زعم آنان خط بطلان كشيد. در ميدان ژاله هر چند كه مردم در ابتدا از حكومت نظامي بيخبر بودند اما پس از اطلاع از آن و تهديدات مزدوران رژيم نيز با به سخره گرفتن حكومت نظامي در راه نهضت امام (ره) جانفشاني نمودند.
پس از اين واقعه ترديد و دودلي در نوع برخورد با نهضت در نزد سران رژيم به اوج رسيد و حتي باعث شد كه برخي از سران رژيم به اين سياستها بتازند.
3ـ به بنبست رسيدن مليون ليبرال
هر چند دستهاي از ، اعم از مذهبي و سكولار، در قبال برخي جنايات شاه اتخاذ نموده و حتي در برخي از راهپيماييها نيز شركت ميجستند اما حتي مذهبيترين آنها علنا در مقابل نهضت ايستادگي مينمودند و آن را تندروي ميخواندند. آنان در پي كسب قدرت ، به دنبال سازش با رژيم بودند و به دعوت شريفامامي نيز لبيك گفتند. بازرگان حتي به خود اجازه ميدهد كه به ديدار امام (ره) رفته و ايشان را به پذيرش دعوت شريف امامي ترغيب كند كه طبعا با بياعتنايي امام (ره) مواجه ميگردد. نهضت مليون و ملي مذهبيها همواره اعتقاد به اصلاح رژيم و نه براندازي آن داشتند اما امام خميني (ره) بر اصلاح ناپذيري و سرنگوني رژيم تأكيد مينمودند.
جنايت ميدان شهدا باعث شد كه تمام رشتههاي مليون مبني بر «تعديل» نهضت پنبه گردد و به پوچي ياوههاي شريفامامي پيبرند. در سال پاياني انقلاب هر چه زمان به سمت جلو حركت ميكرد و حقانيت مواضع امام بيشتر روشن ميگشت و مليون نيز بيشتر به خط امام اعلام وفاداري مينمودند و 17 شهريور در اين ميان نقطهاي عطف به شمار ميرود. به عبارتي صريحتر 17 شهريور باعث شد تا سنگاندازيهاي ليبرالهاي ملي بر سر راه انقلاب به حداقل برسد.
4ـ سرنگوني رژيم ، شعار مشترك تمام گروهها و افراد
تا پيش از 17 شهريور هنوز تمام اقشار مردم و گروهها به اين نتيجه نرسيده بودند كه هيچ راهي به جز خروج شاه از كشور وجود ندارد، هر چند كه اين خواسته اكثريت قاطع آنان بود. اما هفدهم شهريور باعث انسجام فكري و اتحاد عملي مخالفان شد و همگان به اين نتيجه رسيدند كه تنها يك راه ، براي نجات جامعه ايران باقي مانده و آن سرنگوني رژيم است. حتي از همين زمان به تدريج جمع فراواني از روشنفكران مخالف شاه كه سالها در خارج از كشور زندگي ميكردند بدون واهمه از بازداشت به كشور بازگشتند تا مهمي از پيروزي را به خود اختصاص داده باشند.
اين اتحاد و يك صدايي تحت رهبري امام خميني (ره) در نهايت توانست تا بت استبداد و استعمار را در هم شكند.
5ـ فلج نمودن اقتصاد رژيم ستمشاهي
رويداد جمعه سياه در بعد اقتصادي نيز رژيم را به بنبست كشانيد. اين دستاورد در كنار به شكست كشانيدن سياست سركوب رژيم ـ بعد نظامي ـ به طور مطلق رژيم را فلج نموده بود. اين مسئله از رژيم بيكارة اي صرف ساخته بود كه روز به روز به مرگ خود نزديكتر ميگشت. پس از 17 شهريور اعتصابات به صورتي گسترده سراسر كشور در نورديد اين اولين باري بود كه اعتصاباتي چنين گسترده با اهدافي سياسي و نه صرفا اقتصادي كشور را فرا ميگرفت.
در 26 شهريور و پس از افشاي اسناد سرقت 2 ميليارد دلار ارز از سوي سران رژيم از بانك مركزي كارمندان بانك ملي اعتصاب خود را آغاز نمودند. دانشآموزان و دانشجويان اعتصابات را گسترش دادند اما مهلكتر از همه اعتصاب كاركنان شركت نفت و پالايشگاههاي سراسر كشور بود كه مهمترين درآمد ارزي دولت را به شدت كاهش داد. پس از آن بود كه اعتصاب به سرعت ره راهآهن، كشتيراني ، ذوبآهن ، مخابرات و ... كشيده شد. و همه و همه خروج شاه را فرياد ميزدند. هفدهم شهريور ، به تنهايي باعث شد تا نهضت اسلامي در 5 ماه باقيمانده در بعد اقتصادي نيز پويا شود و كارگران به صورت جديتر به انقلاب بپيوندند.
6ـ شكست هيمنه ارتش و سلب قدرت از آن
حوادث 17 شهريور و ادامه حكومت نظامي، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با ترديد مواجه ساخت. استقرار طولاني مدت ارتش در ميدانها در چهار راهها و مراكز مهم شهر همانند پليس و نيروهاي انتظامي به منظور مقابله با انقلابيون ، از كارآمدي ارتش و توان آن ميكاست چرا كه ارتش اساسا به منظور حفظ امنيت مرزها و پاسداري از كشور در برابر تهديدات به وجود آمده بود. اما در ماههاي پاياني و پس از هفدهم شهريور ميبايست تحت فرمان شوراي امنيت استان عمل نمايد كه خواه و ناخواه با هيأت دولت و ساير مراكز قدرت در زمينه نوع برخورد با مردم و ساير زمينهها اختلاف نظر مييافت.(4)
ضعيف شدن ارتش براي شاه فاجعه بار بود. شاه همواره به قدرت ارتش خود ميباليد و چه در سياست خارجي و چه در سياست داخلي خود از آن به عنوان پشتوانة اي رواني بهره ميبرد. اما در پنج ماه آخر پيروزي نهضت اسلامي ارتشي كه متعلق به ژاندارم منطقهاي آمريكا بود به موش مردهاي تبديل شده بود كه قدرتمندترين دشمن را كه مقابل خود ميديد، زنان و كودكان و مردان غير مسلح بودند!
7ـ انقلاب دروني ، در نيروهاي نظامي
فرماندهان نظامي براي سركوب مردم از سربازان و درجهداراني استفاده ميكردند كه خود، برخاسته از بطن مردم بودند. ميان فرماندهان ارشد و بدنه ارتش از لحاظ گرايشهاي مذهبي و سياسي شكافي عميق وجود داشت. تا پيش از هفدهم شهريور پنجاه و هفت، هنوز عمق جنايت پيشگي و سفاكي رژيم براي بدنه ارتش ملموس نشده بود. اما در اين تاريخ به اعتراف سران رژيم بدنه ارتش روحيه خود را از دست داد. اما در حقيقت روحيه مقابله با مردم را كنار گذاشت و خود را باز يافت. نشريه نيوزويك در مقالهاي با عنوان «ارتش شهر را اشغال ميكند» در همان ايام، بدرستي اين امر را پيش بيني ميكند.
«در حوادث جزئي سربازان معمولي بدون هيچ ترديدي بر روي تظاهركنندگان تيراندازي ميكند ولي اگر حوادث ادامه يابد و وسعت پيدا كند نميتوان ديگر به آنها متكي بود. ما نميدانيم نقطه انفجار كجاست!» اين به خود آمدن سربازان و حتي برخي درجهداران از اولين لحظات صدور فرمان «آتش» در ميدان ژاله آغاز شد كه مردي گذرا بر روزنامههاي آن ايام به خوبي اين امر را نشان ميدهد.
در هفدهم شهريور 57 سربازي به جاي مردم فرمانده خود را هدف قرار ميدهد همچنين دو افسر به جاي اينكه مردم را به شهادت برسانند خود را مورد هدف قرار دادند. چندين نفر از كساني كه سرپيچي از دستور فرمانده كرده و يا اسلحه خودر ا رها كرده بودند به وسيله جوخه آتش هدف قرار گرفتند».
در پنج ماه آتي مبارزات نيز مردم هر روز خبرهاي خوش و روحيهبخشي از فرار افواج سربازان از سربازخانه دژخيمان به آغوش نهضت اسلام را ميشنديدند و در نهايت نيز اين بيعت همافران سرافراز نيروي هوايي ارتش شاه با امام خميني (ره) بود كه مهلكترين ضربه را به رژيم وارد ساخت.
آري و اينگونه بود كه در ماههاي پاياني نهضت ما شاهد اختلافات دروني شديد در بين نظاميان در برخورد با مردم و در نتيجه سست بودن نسبي اين برخوردها ميباشيم. اشرف پهلوي اعتقاد دارد: «چه به علت عدم آگاهي از حكومت نظامي و چه به علت مخالفت و سرپيچي از آن تظاهرات گسترده ، و خشونت باري در روز 17 شهريور 1357 در تهران رخ داد. ارتش به روي تظاهركنندگان آتش گشود. روزنامهها اين روز را «جمعه سياه» ناميدند. و شايعات [!] تعداد تلفات را به هزاران نفر رساند اين روز نتيجه غمانگيزي به بار آورد نه فقط به اين علت كه عدهاي كشته و زخمي شدند، بلكه به اين دليل كه پس از آن هرگز كوششي قطعي براي از اغتشاش و استقرار نظم به عمل نيامد " . (6)
8- اختلافات دروني شديد ميان سران سياسي رژيم
مروري بر مواضع مسئولان سياسي و نظامي رژيم پهلوي در پنج ماه پاياني حكومت آنان بخوبي نشانگر آن است كه در اين لحظات حساس و بحراني براي رژيم تا چه حد ظالمين به يكديگر مشغول شدند . از همان روز 17 شهريور اختلافات دروني در رژيم آغاز شد و در ماههاي بعد به اوج رسيد و اين خود انتقادي ها از سويي باعث صرف وقت و انرژي آنان و از سويي باعث عدم اتخاذ مواضع مشخص از سوي آنان گرديد. پس از آن واقعه ، هيچ كس زير بار مسئوليت آن نمي رفت و در عوض ، تاختن به ساير مسئولان آغاز گرديد .
حسين فردوست ، آن روز صبح طبق معمول در ويلايي واقع در كنار درياچه كرج استراحت مي كرد . او
مي گويد از دفتر ويژه اطلاعات تلفن كردند و اعلام داشتند طبق اطلاعات واصله از ساواك و شهرباني ، واحدي از لشكر يك گارد ، در ميدان ژاله برخورد شديدي با مردم داشته و تلفات سنگين به جمعيت وارد آمده است . خبر ، ناراحت كننده بود ... گفتم اين مسائل كار را مشكل مي كند . اين هم دولت آشتي ملي آقاي شريف امامي چگونه با اين عمل مي توان روحانيون و بازار را توجيه كرد و آن ها را از زير نفوذ آيت الله خميني بيرون كشيد . پس از يكي دو ساعت به دفتر تلفن كردم و گفتم كه براي فردا صبح ساعت 9 شوراي هماهنگي رده يك را دعوت كنيد و ضمنا اويسي را نيز [جهت بازخواست] دعوت كنيد " (7)
او در ادامه مي نويسد ، در جلسه مذكور " اويسي از برخورد ديروز ( 17 شهريور ) ابراز ندامت كرد و گفت دستور حمله را بدره اي داده كه مسئول نيست و او كه مسئول است دستور داده بود كه به مردم حمله نشود . اويسي با صراحت مسئوليت قتل عام 17 شهريور را نپذيرفت " . (8)
در ادامه جلسه نيز اعضا به شدت در خصوص ادامه حكومت نظامي به اختلاف مي رسند و به هيچ توافقي دست نمي يابند . اين آغاز ماجرا بود . در روزها و ماههاي بعد اختلافات اين چنيني به اوج مي رسد كه بررسي جامع آنان از حوصله اين بحث خارج است . پس از اين جلسه ارتشبد اويسي هيچ گاه در جلسات شورا شركت نمي كند و هرگز در جلسات هيأت دولت حاضر نمي گردد.
شريف امامي پس از واقعه 17 شهريور به شدت از سوي هم پيادگانش مورد عتاب قرار مي گيرد و حتي مجلس فرمايشي شاه نيز عليه وي به تشنج كشيده مي شود.
9- اعطاي امتيازات فراوان به مردم از جانب شاه
بطور سنتي ، همواره طرف بازنده هر جنگي براي بقا وحفظداشته هاي خود مجبور به دادن امتياز به طرف برنده مي گردد. جنگ خون و شمشير هفدهم شهريور به اذعان همگان شكستي قطعي براي شاه بود . شاه كه پس از اين واقعه موجوديت خود را در خطر يافته بود اجبارا روز به روز آزادي بيشتري به مردم مي داد. البته نبايد فراموش كرد كه مقصود از آزاديهاي ارائه شده ، در مقايسه با اختناق صد درصد موجود در پيش از آغاز مقطع پنج ماهه آخر مي باشد وگرنه سركوب مردم – البته بصورتي كژدار و مريز – همچنان ادامه داشت .
البته اين شاهل نسبي تنها تحت تأثير قانون " طرف بازنده جنگ " نبود بلكه اين امر در اثر اجتماع اكثر ويژگيهاي حاكم بر پنج ماه پاياني به شاه تحميل شد كه به عنوان نمونه مي توان به جدايي قطعي ليبرالها از صف شاه در ماههاي آخر و تنها شدن شاه اشاره نمود.
" آنچه ضربه مهلكتري به اميدواري شاه براي پايان دادن به ناآراميها بدون اجبار به دادن امتيازات فراوان وارد آورد ، از ميان برخاستن امكان سازش بين رژيم و عناصر ميانه روي غيرمذهبي بدون شركت بنيادگرايان مذهبي و ماركسيستي بود " . (9)
10- دفن قانون شاهنشاهي
در تاريخ مبارزات و مناظرات سياسي ميان شاه و مخالفين وي بحث بر سر قانون همواره از مباحث مورد تأكيد بوده است . شاه و معدود هوادارانش ، دشمنان خود را به بي قانوني و هرج و مرج متهم مي ساختند.
اين حربه بويژه در رسانه هاي خارجي برد بسياري داشت .
از سوي ديگر قانون شاهنشاهي همواره تكيه گايه براي مليون مذهبي و سكولار براي موجه جلوه دادن خود و همچنين دعوت جريان مذهبي به دست برداشتن از مواضع خارج از قانون بود .
يكي از ويژگيهاي مبارزات پنج ماه آخر نهضت اسلامي مردم ايران و فن مبحث قانون در ادبيات سياسي كشور از جانب طرفين درگيري بود .
در جمعه سياه فاجعه اي رخ داد كه قانون هيچ جنگلي آن را بر نمي تابيد . رسانه هاي غربي اينبار ديگر فهميدند كه شاه به هيچ قانوني پايبند نمي باشد. مقررات حكومت نظامي به هيچ وجه به ارتش اجازه تيراندازي را نمي داد و حتي با فرض اينكه حكومت نظامي به اطلاع مردم رسيده بود ، ارتش در صورت مقاومت مردم مي بايست به بازداشت آنان اكتفا مي كرد . اين نقض آشكار قانون بود كه ديگر رژيم نمي توانست نغمه قانون گرايي را ساز كند از سوي ديگر مليون اينبار فهميدند و يا مجبور شدند بفهمند كه ارزش قانوني كه سالها آن را در برابر امام خميني (ره) علم كرده بودند تا چه حد است .
11- مطرح شدن " سرنگوني " در نزد رژيم
نه شخص شاه ، نه دربار و نه هواداران خارجي آنها هرگز گزينه اي تحت عنوان " سرنگوني " را در ذهن خود مطرح ساخته بودند و اين خود به آنان اعتماد به نفس كاذب داده بود. آنان تا پيش از 5 ماه پاياني همواره از موضع محكم و بالا گزافه مي گفتند. شاه در سخنان خود بارها به تصريح و تلويح مي گفت كه
" كسي نمي تواند مرا سرنگون سازد " . اما در پنج ماه پاياني وضع دگرگون شده بود . ديگر از اطمينان پيشين خبري نبود و وقايع اين مقطع روز به روز اميد شاه و هوادارانش را كمرنگ تر مي ساخت .
" حادثه جمعه سياه همچنين آثار ترسناك خود را بر هواداران شاه در خارج باقي گذاشت . براي نخستين بار ادعاي گزافه گويانه شاه در مود اينكه " كسي نمي تواند مرا سرنگون سازد كند " نه تنها در واشنگتن بلكه در پاريس ، در تل آويو ، قاهره و مسكو نيز توخالي به نظر آمد " . (10)
12- بين المللي شدن انقلاب
در حمايت از شاه و عليه جريان مذهبي سخن پراكني مي كردند و طبعا اين تبليغات در اذهان عمومي مردم جهان بي تأثير نبود . اما حادثه ميدان ژاله بحدي دردناك بود كه حتي اين رسانه ها را نيز تحت تأثير خود قرار داد ! البته رسانه هاي آمريكا از اين امر مستثني بودند . رسانه هاي خارجي به شدت عليه شاه تاختند.
در هشتم سپتامبر 1978 رسانه هاي غربي در بهت كامل با فاجعه اي انكارناشدني روبرو گشتند .
خانم ليتزترگود خبرنگار گاردين واقعه را در گزارشي تحت عنوان " شاه با گلوله به تخت سلطنت باز مي گردد "
مي نويسد :
" بهار پس از وعده و وعيد ايران به سر آمد يا لااقل براي شش ماه آينده به سر آمده است .... شاه براي دفاع از خود اسلحه ها به كار گرفته است ، اما اين كار به صورت يك نمايش بي رحمي و سفاكي درآمده و باعث نفرت بيشتر ايرانيان شده است . شاه خود تصور مي كرد با بكار گرفتن اسلحه از گسترش مخالفتها خواهد كاست ... فاجعه درست در ساعت 20/9 روز جمعه در ميدان ژاله اتفاق افتاد . سربازان به سوي جمعيت 5000 زن و مرد جوان معترض آتش گشودند . براي رژيم ايران اين شانس بزرگي است كه تظاهركنندگان مسلح نيستند . تظاهركنندگان به آرامي بر روي آسفالت خيابان نشسته بودند و شايد باوركردني نباشد كه عده اي از برقراري حكومت نظامي كه فقط در ساعت قبل شروع شده بود بي خبر بودند ... رقم صحيح گشتگان مانند هميشه هرگز مشخص نمي شود " . (11)
خبرنگار گاردين از جانب رژيم شاه از ايران اخراج شد . گ
اكونوميست پس از 17 شهريور در مقاله " شاه ، اسلام ، ايران " مي نويسد : " شاه از قبول نصيحتهاي مفيد بي زار است . شاه ديگر پير شده است " .
رسانه هاي مشهوري چون لوموند فرانسه ، عصر جديد شوروي و ... نيز چنين مواضعي اتخاذ نمودند . بديهي است با توجه به انعكاس اين فاجعه در رسانه هاي غربي ادامه حمايت دولتهاي حامي شاه از وي هزينه اي بيش از قبل به دنبال داشت .
13- بيماري رواني شاه !
ايران در 5 ماه آخر مبارزات مردم عليه شاه ، شاهد مضحكترين تصميم سازيهاي يك حكومت در قبال مردم خود بود . فشار رواني وارد آمده بر محمدرضا شاه در پي سلسله رويدادهاي اين پنج ماه در سخنان و مواضع وي مشهود بود . از وي حرفها و تصميماتي كاملا متناقض صادر مي شد . شاه مستأصل شده بود .
روزي حكومت نظامي اعلام مي كرد و تهديد به كشتار و روزي صدها زنداني سياسي را آزاد مي نمود.
روزي امام (ره) را تهديد مي نمود و روزي شاخه سبز زيتوني به نشانه صلح نشان مي داد . " آن تظاهرات و برخورد در ميدان ژاله و صداي گلوله ها و خوني كه بر آسفالت خيابانها ريخته شد ... زنگ خطر بود و تازه شاه دانست كه مردم بر عليه او هستند و اين روحيه شاه را يكسره دگرگون كرد و حتي مي شود اين لغت را بكار برد كه آن مرد با همه ابهت و قدرتي كه به آن تظاهر مي كرد ، يكسره شكست .
پس از اين ... ديگر كسي چهره را خندان و شاداب شاه را نديد او به انتهايش پناه برد و اگر در جمع درباريان مي آمد ، حرف نمي زد ، شوخي نمي كرد و بر سر ميز شام اخمو و درهم بود و شام كه تمام
مي شد ميز شام را ترك مي كرد و به اتاقش پناه مي برد و با او نمي شد حرف زد چرا كه او بي حوصله بود و حالت افسردگي او روز به روز شديدتر و محسوس تر مي شد "
پي نوشت :
1- انقلاب ايران به روايت بي بي سي ، ص 130
2- همان ، ص 245
3- نامه شهريور از نگاه حاكمان ، سيد محمدصادق فيض به نقل از اعترافات ژنرال ص 22
4- پژوهشنامه متين ، ش 1
5- فيوزويك ، سپتامبر 1978
6- من و برادرم ( خاطرات اشرف پهلوي ) ، اشرف پهلوي ، ص 348
7- ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ، ج اول ، خاطرات ارتشبد حسين فردوست ، مؤسسه اطلاعات ،
ص 580
8- همان ، ص 2-580
9- فراز و فرود دودمان پهلوي به جهانگير آموزگار ، ترجمه اردشير لطفعليان ، مركز ترجمه و نشر كتاب ، ص 457
10- انقلاب ايران به روايت بي بي سي ، همان
11- نامه شهريور ( مجموعه مقالات ) ، جمعه سياه هشتم سپتامبر ، محمد كريمي ، ص 41
12- من و خاندان پهلوي ، احمدعلي مسعودي انصاري ، تنظيم : محمد برقعي ، حسين سرافراز ، نشر مهر ، ص 141
نويسنده: محمدعلي صدرشيرازي
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي